عجله و اهمیت جلوگیری از آن
بعد از این که بودا از آیین هندو منشعب شد و یک دینی برای خودش بنیانگذاری کرد، روحانیون و مرتاضان طراز اول آیین هندو آمدند پیش بودا و گفتند که استاد، ما یک سلسله کشف و کراماتی داریم و می خواهیم برای شما نقل بکنیم. یکی از آنها گفت که من روی آب راه می روم، یکی شان گفت من طیّ الارض می کنم، یکی گفت که من فلان می کنم و... بعد گفتند که خب استاد بزرگ! شما چه کار می کنید؟
بودا گفت: من یک کاری می کنم که هیچ کدام از شما نمی کنید. گفتند چیست؟ بودا گفت: من وقتی که غذا می خورم فقط غذا می خورم، و وقتی که دراز می کشم فقط دراز می کشم، و وقتی حرف می زنم فقط حرف می زنم، و وقتی سکوت می کنم فقط سکوت می کنم...
حال به خودتان رجوع بکنید. آیا شما این کار را می توانید بکنید؟! این مهمتر از آن است که آدم پرواز بکند؛ خیلی مهمتر است. ولی البته خب من و شما اگر بشود پرواز کنیم، اصلاً میگوییم همه ی این حرفها به کنار، آن پرواز را نگه دار! واقعاً بودا وقتی سخن می گوید روی سخن گفتن زوم کرده است.
من و شما در «عجله» ایم یعنی چه؟ یعنی در آنِ واحد چند تا کار داریم انجام می دهیم. همه مان همین جوریم. شما به اداره رفته اید: طرفی که شما ارباب رجوعش هستید می گوید که «ببر آنجا» یعنی باید فلان کس هم امضاء کند، با تلفن هم دارد جواب می دهد، یک سلسله چیزها را هم دارد پاراف می کند، زیر میزش را هم هِی نگاه می کند. این فرد در واقع انگار می خواهد صرفه جویی در زمان بکند. به این می گویند «عجله».
این عجله فقط به قیمت عدم تمرکز حاصل می آید. این فرد، دیگر نه زیر میزش را درست می بیند، نه با ارباب رجوعش درست حرف می زند، نه حرفهای آن تلفن کننده را دقیقا می شنود. عجله یعنی این که شما می خواهید طیّ الزمان بکنید. یعنی می خواهید در آنِ واحد، چند تا کار را انجام بدهید. بودا می گفت من اینجور نیستم. این را شما تمرین کنید واقعاً. یک بار این جور باشید که وقتی حرف می زنید فقط حرف بزنید؛ نه این که وقتی حرف می زنید، حرفهای من که آنجا نشسته ام را می شنوید، تلویزیون هم دارید می بینید و هر بار یک پسته هم بر می دارید می شکنید... از هیچ کدامش لذت نمی برید!
#روانشناسی
#مصطفی_ملکیان
@karunagroindustry
بعد از این که بودا از آیین هندو منشعب شد و یک دینی برای خودش بنیانگذاری کرد، روحانیون و مرتاضان طراز اول آیین هندو آمدند پیش بودا و گفتند که استاد، ما یک سلسله کشف و کراماتی داریم و می خواهیم برای شما نقل بکنیم. یکی از آنها گفت که من روی آب راه می روم، یکی شان گفت من طیّ الارض می کنم، یکی گفت که من فلان می کنم و... بعد گفتند که خب استاد بزرگ! شما چه کار می کنید؟
بودا گفت: من یک کاری می کنم که هیچ کدام از شما نمی کنید. گفتند چیست؟ بودا گفت: من وقتی که غذا می خورم فقط غذا می خورم، و وقتی که دراز می کشم فقط دراز می کشم، و وقتی حرف می زنم فقط حرف می زنم، و وقتی سکوت می کنم فقط سکوت می کنم...
حال به خودتان رجوع بکنید. آیا شما این کار را می توانید بکنید؟! این مهمتر از آن است که آدم پرواز بکند؛ خیلی مهمتر است. ولی البته خب من و شما اگر بشود پرواز کنیم، اصلاً میگوییم همه ی این حرفها به کنار، آن پرواز را نگه دار! واقعاً بودا وقتی سخن می گوید روی سخن گفتن زوم کرده است.
من و شما در «عجله» ایم یعنی چه؟ یعنی در آنِ واحد چند تا کار داریم انجام می دهیم. همه مان همین جوریم. شما به اداره رفته اید: طرفی که شما ارباب رجوعش هستید می گوید که «ببر آنجا» یعنی باید فلان کس هم امضاء کند، با تلفن هم دارد جواب می دهد، یک سلسله چیزها را هم دارد پاراف می کند، زیر میزش را هم هِی نگاه می کند. این فرد در واقع انگار می خواهد صرفه جویی در زمان بکند. به این می گویند «عجله».
این عجله فقط به قیمت عدم تمرکز حاصل می آید. این فرد، دیگر نه زیر میزش را درست می بیند، نه با ارباب رجوعش درست حرف می زند، نه حرفهای آن تلفن کننده را دقیقا می شنود. عجله یعنی این که شما می خواهید طیّ الزمان بکنید. یعنی می خواهید در آنِ واحد، چند تا کار را انجام بدهید. بودا می گفت من اینجور نیستم. این را شما تمرین کنید واقعاً. یک بار این جور باشید که وقتی حرف می زنید فقط حرف بزنید؛ نه این که وقتی حرف می زنید، حرفهای من که آنجا نشسته ام را می شنوید، تلویزیون هم دارید می بینید و هر بار یک پسته هم بر می دارید می شکنید... از هیچ کدامش لذت نمی برید!
#روانشناسی
#مصطفی_ملکیان
@karunagroindustry