پدیده ی شنبه بعدی لعنتی
🔸چه تصویری از برنده جایزه نوبل اقتصاد دارید؟
احتمالاً یک آدم منضبط، با اراده و البته باهوش. چند سال قبل اکرلوف برنده جایزه نوبل اقتصاد دید که باید کار سادهای انجام دهد: پستکردن یک بسته لباس از هند به آمریکا. لباسها مال دوستش جوزف استیگلیتز بود که در سفر به هند جا گذاشته بود. اما او انجام این کار را هفته به هفته عقب انداخت. قضیه بیش از هشت ماه طول کشید! نکته شیرین داستان اینست که فقط ما پشت گوش نمی اندازیم بلکه استاد اقتصاد دانشگاه برکلی و برنده جایزه نوبل هم تنبلی می کند و کارها را به تاخیر می اندازد. البته جالب این جاست که وی بعدها مقاله ای تاثیرگذار در حوزه تعویق و امروز فردا کردن نوشت.
🔸تنبلی و به فردا انداختن، هزینه های فردی، سازمانی و ملّی فراوانی دارد. مثلاً: مردم هر سال صدها میلیون دلار جریمه میدهند چون مالیاتشان را سر وقت اظهار نمیکنند. حالا به تعویق انداختن رسیدگی چک آپ سلامتی، تصمیم گیری در مورد وضعیت ریزگردها، تعیین تکلیف یارانهها و... همه و همه نشان از این دارد که مشکل بزرگی داریم به نام از شنبه هفته بعد!
🔸همیشه تصمیم می گیریم برای مطالعه مثنوی معنوی در آینده اما امروز را فعلاً می گذارنیم به تماشای تلویزیون و گفتگوی بی فایده مجری با یک سلبریتی!
در یک آزمایش علمی از افراد خواسته شد یک فیلم برای همان شب و یک فیلم برای تماشا در روز دیگر (مثلاً هفته بعد) انتخاب کنند. افراد برای فیلمی که میخواستند فوراً تماشا کنند معمولاً کمدیهای مبتذل و فیلمهای پرفروش را انتخاب میکردند، اما برای تماشا در آینده بیشتر فیلمهای مهم و معناگرا را انتخاب کردند.
آدم ها هنگامی که به آینده فکر میکنند توان تصمیمگیری عقلایی دارند، ولی در موقعیت حال، ملاحظات کوتاهمدت بر اهداف بلندمدتشان چیره میشوند.
🔸توماس شلینگ، استاد نظریه بازی، این پدیده را با "خویشتنِ پراکنده" تحلیل می کند. در لحظههای تصمیمگیری مهم، ذهن تبدیل میشود به یک پارلمان، یا اتاق جلسه. گروه ها و فراکسیونهای مختلف مشغول بحث و جدل اند، منافع کوتاهمدت و بلندمدت همدیگر را میکوبند. جلسه ممکن است به آشوب کشیده شود. شاید خواندن یک جمله از نخستین صدراعظم تاریخ آلمان مشهور به "صدر اعظم آهنین"، بد نباشد؛ وی گفته بود: فاوست شاکی بود که در سینهاش دو روح دارد، ولی من جماعتی از ارواح را درون خودم جای دادهام که مشغول مشاجرهاند.
اگر خویشتن را کلکسیونی از خویشتنهای رقیب همدیگر بدانیم، هرکدامشان نماینده چیزی است: یکی نماینده منافع کوتاهمدت (تفریح، به تعویق انداختن کار و...) است، و دیگری اهداف شریف و بلندمدت.
✅تجویز راهبردی:
سندروم "از شنبه هفته بعد" گریبان گیر همه ماست. آیا برای رهایی از این مساله راهی وجود دارد؟
پنج تکنیک زیر شاید راهگشا باشد.
1️⃣محدودسازی آزادانه: شرایط را به گونه ای طراحی کنیم که برخی از گزینه های وسوسه انگیز اما کم فایده را حذف کنیم. بگذارید سه مثال بزنم: برخی از معتادان به قماربازی، قراردادهایی با کازینوها امضا میکنند تا جلوی ورودشان به محوطه کازینو را بگیرند. در سال ۲۰۰۸، نرمافزاری نوشته شد که به افراد امکان میداد اینترنت شان را برای حداکثر هشت ساعت قطع کنند. این برنامه با نام "آزادی" اکنون هزاران کاربر دارد و مثال آخر: ویکتور هوگو عادت داشته برهنه مشغول نوشتن شود و به پیشخدمت خود میگفت لباسهایش را قایم کند تا نتواند بیرون برود!
2️⃣متعهدسازی بیرونی: مثلامی خواهید پروژهای را تمام کنيد، به دوستان تان تعهد کنید که اگر به قول تان عمل نکرديد، آنگاه همه آن ها را میهمان خواهید کرد. بگذارید از جیب تان هزینه بدهید تا دردش را به صورت ملموس حس کنید.
3️⃣مشروط سازی درونی: به خودتان قول دهید که اگر پروژه تان را انجام دادید (خویشتن بلندمدت)، می توانید یک دل سیر تلویزیون نگاه کنید! (خویشتن کوتاه مدت). اینگونه منافع خویشتن کوتاه مدت تان در گرو خویشتن بلندمدت خواهد بود و با شما بیشتر همکاری خواهد کرد.
4️⃣خط پایان تعریف کنید: تجربه به دفعات ثابت کرده است که اموری که زمان و خط پایان ندارند، میل به جاودانگی دارند. اما وقتی زمان می گذارید حتی اگر آن را برای سه بار رعایت نکنید بالاخره در چهارمین بار آن را عملی خواهید کرد.
5️⃣قطعه قطعه سازی: هرچه یک تکلیف مبهمتر یا هرچه ایده، انتزاعیتر باشد، احتمال آنکه تمامش کنید کمتر است. چه می توان کرد؟ کار بزرگ و مبهم تان را تقسیم کنید به بسته های کوچک و اقدامات مشخص.
پنج تکنیک بالا را با هم ترکیب کنید: یک هدف مبهم را بشکنید به اقدامات مشخص کوچک (تکنیک پنج)، برای آنها زمان بندی کنید (تکنیک چهار)، برای خودتان جریمه بیرونی و پاداش درونی (تکنیک دو و سه) و شرایط را به گونه ای طراحی کنید که کارهای دیگر غیر از این کار برای تان سخت باشد (تکنیک اول).
#مجتبی_لشکربلوکی
@karunagroindustry
🔸چه تصویری از برنده جایزه نوبل اقتصاد دارید؟
احتمالاً یک آدم منضبط، با اراده و البته باهوش. چند سال قبل اکرلوف برنده جایزه نوبل اقتصاد دید که باید کار سادهای انجام دهد: پستکردن یک بسته لباس از هند به آمریکا. لباسها مال دوستش جوزف استیگلیتز بود که در سفر به هند جا گذاشته بود. اما او انجام این کار را هفته به هفته عقب انداخت. قضیه بیش از هشت ماه طول کشید! نکته شیرین داستان اینست که فقط ما پشت گوش نمی اندازیم بلکه استاد اقتصاد دانشگاه برکلی و برنده جایزه نوبل هم تنبلی می کند و کارها را به تاخیر می اندازد. البته جالب این جاست که وی بعدها مقاله ای تاثیرگذار در حوزه تعویق و امروز فردا کردن نوشت.
🔸تنبلی و به فردا انداختن، هزینه های فردی، سازمانی و ملّی فراوانی دارد. مثلاً: مردم هر سال صدها میلیون دلار جریمه میدهند چون مالیاتشان را سر وقت اظهار نمیکنند. حالا به تعویق انداختن رسیدگی چک آپ سلامتی، تصمیم گیری در مورد وضعیت ریزگردها، تعیین تکلیف یارانهها و... همه و همه نشان از این دارد که مشکل بزرگی داریم به نام از شنبه هفته بعد!
🔸همیشه تصمیم می گیریم برای مطالعه مثنوی معنوی در آینده اما امروز را فعلاً می گذارنیم به تماشای تلویزیون و گفتگوی بی فایده مجری با یک سلبریتی!
در یک آزمایش علمی از افراد خواسته شد یک فیلم برای همان شب و یک فیلم برای تماشا در روز دیگر (مثلاً هفته بعد) انتخاب کنند. افراد برای فیلمی که میخواستند فوراً تماشا کنند معمولاً کمدیهای مبتذل و فیلمهای پرفروش را انتخاب میکردند، اما برای تماشا در آینده بیشتر فیلمهای مهم و معناگرا را انتخاب کردند.
آدم ها هنگامی که به آینده فکر میکنند توان تصمیمگیری عقلایی دارند، ولی در موقعیت حال، ملاحظات کوتاهمدت بر اهداف بلندمدتشان چیره میشوند.
🔸توماس شلینگ، استاد نظریه بازی، این پدیده را با "خویشتنِ پراکنده" تحلیل می کند. در لحظههای تصمیمگیری مهم، ذهن تبدیل میشود به یک پارلمان، یا اتاق جلسه. گروه ها و فراکسیونهای مختلف مشغول بحث و جدل اند، منافع کوتاهمدت و بلندمدت همدیگر را میکوبند. جلسه ممکن است به آشوب کشیده شود. شاید خواندن یک جمله از نخستین صدراعظم تاریخ آلمان مشهور به "صدر اعظم آهنین"، بد نباشد؛ وی گفته بود: فاوست شاکی بود که در سینهاش دو روح دارد، ولی من جماعتی از ارواح را درون خودم جای دادهام که مشغول مشاجرهاند.
اگر خویشتن را کلکسیونی از خویشتنهای رقیب همدیگر بدانیم، هرکدامشان نماینده چیزی است: یکی نماینده منافع کوتاهمدت (تفریح، به تعویق انداختن کار و...) است، و دیگری اهداف شریف و بلندمدت.
✅تجویز راهبردی:
سندروم "از شنبه هفته بعد" گریبان گیر همه ماست. آیا برای رهایی از این مساله راهی وجود دارد؟
پنج تکنیک زیر شاید راهگشا باشد.
1️⃣محدودسازی آزادانه: شرایط را به گونه ای طراحی کنیم که برخی از گزینه های وسوسه انگیز اما کم فایده را حذف کنیم. بگذارید سه مثال بزنم: برخی از معتادان به قماربازی، قراردادهایی با کازینوها امضا میکنند تا جلوی ورودشان به محوطه کازینو را بگیرند. در سال ۲۰۰۸، نرمافزاری نوشته شد که به افراد امکان میداد اینترنت شان را برای حداکثر هشت ساعت قطع کنند. این برنامه با نام "آزادی" اکنون هزاران کاربر دارد و مثال آخر: ویکتور هوگو عادت داشته برهنه مشغول نوشتن شود و به پیشخدمت خود میگفت لباسهایش را قایم کند تا نتواند بیرون برود!
2️⃣متعهدسازی بیرونی: مثلامی خواهید پروژهای را تمام کنيد، به دوستان تان تعهد کنید که اگر به قول تان عمل نکرديد، آنگاه همه آن ها را میهمان خواهید کرد. بگذارید از جیب تان هزینه بدهید تا دردش را به صورت ملموس حس کنید.
3️⃣مشروط سازی درونی: به خودتان قول دهید که اگر پروژه تان را انجام دادید (خویشتن بلندمدت)، می توانید یک دل سیر تلویزیون نگاه کنید! (خویشتن کوتاه مدت). اینگونه منافع خویشتن کوتاه مدت تان در گرو خویشتن بلندمدت خواهد بود و با شما بیشتر همکاری خواهد کرد.
4️⃣خط پایان تعریف کنید: تجربه به دفعات ثابت کرده است که اموری که زمان و خط پایان ندارند، میل به جاودانگی دارند. اما وقتی زمان می گذارید حتی اگر آن را برای سه بار رعایت نکنید بالاخره در چهارمین بار آن را عملی خواهید کرد.
5️⃣قطعه قطعه سازی: هرچه یک تکلیف مبهمتر یا هرچه ایده، انتزاعیتر باشد، احتمال آنکه تمامش کنید کمتر است. چه می توان کرد؟ کار بزرگ و مبهم تان را تقسیم کنید به بسته های کوچک و اقدامات مشخص.
پنج تکنیک بالا را با هم ترکیب کنید: یک هدف مبهم را بشکنید به اقدامات مشخص کوچک (تکنیک پنج)، برای آنها زمان بندی کنید (تکنیک چهار)، برای خودتان جریمه بیرونی و پاداش درونی (تکنیک دو و سه) و شرایط را به گونه ای طراحی کنید که کارهای دیگر غیر از این کار برای تان سخت باشد (تکنیک اول).
#مجتبی_لشکربلوکی
@karunagroindustry