همراهان گرامی
سلام
در این بخش، سه ویدئوی کوتاه و جالب ارائه می شود. موضوع این ویدئوها به ترتیب عبارتند از:
#خوب_حرف_بزنیم – چه عبارت هایی دوستی را مستحکم و چه جملاتی به آن آسیب می زنند؟
#ویژگی_آدمهای_خوشحال – خوشحال بودن، مزایای زیادی برای یک زندگی خوب دارد.
#چقدر_باسواد_هستیم – تعریف سازمان یونسکو از فرد با سواد. آیا بر این اساس، ما هم باسواد محسوب می شویم؟
@karunagroindustry
سلام
در این بخش، سه ویدئوی کوتاه و جالب ارائه می شود. موضوع این ویدئوها به ترتیب عبارتند از:
#خوب_حرف_بزنیم – چه عبارت هایی دوستی را مستحکم و چه جملاتی به آن آسیب می زنند؟
#ویژگی_آدمهای_خوشحال – خوشحال بودن، مزایای زیادی برای یک زندگی خوب دارد.
#چقدر_باسواد_هستیم – تعریف سازمان یونسکو از فرد با سواد. آیا بر این اساس، ما هم باسواد محسوب می شویم؟
@karunagroindustry
در روستایی کشاورزی زندگی می کرد که پول زیادی را از پیرمردی قرض گرفته بود و باید هرچه زودتر به او پس می داد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند.
وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، معامله ای پیشنهاد داد. او گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهیش را خواهد بخشد.
دختر از شنیدن این حرف به وحشت افتاد!
پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:
اصلا یک کاری می کنیم؛ من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم. دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون آورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود، و بدهی بخشیده می شود. و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند؛ و بدهی نیز بخشیده می شود. اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود!
این گفتگو در جلوی خانه کشاورز انجام شد. زمین آنجا پر از سنگریزه بود. پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد که او دو سنگریزه ی سیاه از زمین برداشته است
ولی چیزی نگفت! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون آورد.
✅تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟
چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟
اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
1️⃣دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
2️⃣هر دو سنگریزه را در آورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
3️⃣یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون آورده با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.
🔶لحظه ای به این شرایط فکر کنید:
هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود.
معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید
اگر شما بودید چه کار می کردید؟
و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت
و به سرعت و بدون اینکه سنگریزه دیده شود
وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده
پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود
در همین لحظه دختر گفت:
آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم!
اما مهم نیست
اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است درآوریم
معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاده چه رنگی بوده است....
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، سنگریزه ی گم شده سفید باشد. پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند، و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت؛ و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است... نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود...
1️⃣همیشه یک #راه_حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد
2️⃣این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه ی #خوب به مسایل نگاه نمی کنیم
3️⃣همه ی شما می توانید سرشار از "افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه" باشید.
@karunagroindustry
وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، معامله ای پیشنهاد داد. او گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهیش را خواهد بخشد.
دختر از شنیدن این حرف به وحشت افتاد!
پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:
اصلا یک کاری می کنیم؛ من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم. دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون آورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود، و بدهی بخشیده می شود. و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند؛ و بدهی نیز بخشیده می شود. اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود!
این گفتگو در جلوی خانه کشاورز انجام شد. زمین آنجا پر از سنگریزه بود. پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد که او دو سنگریزه ی سیاه از زمین برداشته است
ولی چیزی نگفت! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون آورد.
✅تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟
چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟
اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
1️⃣دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
2️⃣هر دو سنگریزه را در آورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
3️⃣یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون آورده با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.
🔶لحظه ای به این شرایط فکر کنید:
هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود.
معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید
اگر شما بودید چه کار می کردید؟
و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت
و به سرعت و بدون اینکه سنگریزه دیده شود
وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده
پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود
در همین لحظه دختر گفت:
آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم!
اما مهم نیست
اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است درآوریم
معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاده چه رنگی بوده است....
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، سنگریزه ی گم شده سفید باشد. پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند، و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت؛ و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است... نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود...
1️⃣همیشه یک #راه_حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد
2️⃣این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه ی #خوب به مسایل نگاه نمی کنیم
3️⃣همه ی شما می توانید سرشار از "افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه" باشید.
@karunagroindustry
هدف از زندگی، بجز #شاد بودن،
#مفید بودن، #شرافتمند بودن، #دلسوز و غمخوار بودن است...
تفاوت دارد كه فقط زندگی کرده ای،
یا خیلی #خوب زندگی کرده ای...
#رالف_امرسون
@karunagroindustry
#مفید بودن، #شرافتمند بودن، #دلسوز و غمخوار بودن است...
تفاوت دارد كه فقط زندگی کرده ای،
یا خیلی #خوب زندگی کرده ای...
#رالف_امرسون
@karunagroindustry