🔴 قافلهسالار بیکاروان؛ در سوگ رفیقم میثم سفرچی
✍️ #یاشار_دارالشفاء:
شاملو در سوگ صمد نوشته بود:
مرگی که به راستی ایجاد خلاء میکند ...
شهری است که ویران میشود، نه فرونشستن بامی ...
باغی است که تاراج میشود، نه پرپر شدن گلی ...
چلچراغی است که درهم میشکند، نه فرو مردن شمعی ...
و سنگری است که تسلیم میشود، نه از پا افتادن مبارزی ...
و نهایتا از او با عنوان «غول تعهد» یاد میکند. برای آنانی از ما که میثم را میشناختند و با او دمخور بودند، بهراستی که او غول تعهدی بود در این زمانهی سفلهپرور. غولی که بیش و پیش از مُد شدن اصطلاحاتی وارداتی چون «جامعهشناسی مردممدار» و یا ژانر شدن «نقد نئولیبرالیسم»، ابعاد فاجعهی پاکدشت را کاوید، و از آنجا به پیشگامی در جامعهشناسی شهری بدل شد که نه با نشخوار آخرین کتب ترجمه شده یا مقالاتی از دیوید هاروی و مایک دیویس، بلکه با چشمبسته از اودلاجان تا وهنآباد و دروازه غار و قلعه حسنخان را میگردید و از اوضاع نابسامان فاضلاب فلان محله تهران تا گتوی معتادان سُرنگی و فاحشهخانهها و شیرهکِشخانههای شهر کثافت تهران را میشناخت. از آن بیشتر، شم اجتماعی و سیاسی قدرتمندش به بلوچستان کشاندش و محلههای کپرنشینها و سوختبران معروف شدهی امروز، به خانهی دومش بدل شد؛ آنقدر که فارغ از پژوهش، دست بهکار بازسازی مدرسهای شود و آنقدر جان در بدنش نماند که نتیجهی کار را ببیند. این روزها که خبر درگذشتش پیچید، رشته توئیتهای اَکانتی که کمتر کسی میدانست او بود دربارهی زندگی همین سوختبران بارها دیده شد.
👈 متن کامل
http://www.kaleme.com/1399/12/09/klm-285690/
✅@Kaleme
✍️ #یاشار_دارالشفاء:
شاملو در سوگ صمد نوشته بود:
مرگی که به راستی ایجاد خلاء میکند ...
شهری است که ویران میشود، نه فرونشستن بامی ...
باغی است که تاراج میشود، نه پرپر شدن گلی ...
چلچراغی است که درهم میشکند، نه فرو مردن شمعی ...
و سنگری است که تسلیم میشود، نه از پا افتادن مبارزی ...
و نهایتا از او با عنوان «غول تعهد» یاد میکند. برای آنانی از ما که میثم را میشناختند و با او دمخور بودند، بهراستی که او غول تعهدی بود در این زمانهی سفلهپرور. غولی که بیش و پیش از مُد شدن اصطلاحاتی وارداتی چون «جامعهشناسی مردممدار» و یا ژانر شدن «نقد نئولیبرالیسم»، ابعاد فاجعهی پاکدشت را کاوید، و از آنجا به پیشگامی در جامعهشناسی شهری بدل شد که نه با نشخوار آخرین کتب ترجمه شده یا مقالاتی از دیوید هاروی و مایک دیویس، بلکه با چشمبسته از اودلاجان تا وهنآباد و دروازه غار و قلعه حسنخان را میگردید و از اوضاع نابسامان فاضلاب فلان محله تهران تا گتوی معتادان سُرنگی و فاحشهخانهها و شیرهکِشخانههای شهر کثافت تهران را میشناخت. از آن بیشتر، شم اجتماعی و سیاسی قدرتمندش به بلوچستان کشاندش و محلههای کپرنشینها و سوختبران معروف شدهی امروز، به خانهی دومش بدل شد؛ آنقدر که فارغ از پژوهش، دست بهکار بازسازی مدرسهای شود و آنقدر جان در بدنش نماند که نتیجهی کار را ببیند. این روزها که خبر درگذشتش پیچید، رشته توئیتهای اَکانتی که کمتر کسی میدانست او بود دربارهی زندگی همین سوختبران بارها دیده شد.
👈 متن کامل
http://www.kaleme.com/1399/12/09/klm-285690/
✅@Kaleme
t.me
قافلهسالار بیکاروان؛ در سوگ رفیقم میثم سفرچی
چکیده :در هنر کِرم کتاب بودن، میثم در عِلم به حتی آثار منتشر نشده در حوزهی شهری در سراسر جهان یک اسطوره بود. کتابخانهاش پُر بود از هرچه که دربارهی شهر میخواستید بدانید. به فردریک جیمسون و ریموند ویلیامز علاقهی بسیار داشت و میپنداشت قدر نگاه آنان به…