سایت خبری-تحلیلی کلمه
49.2K subscribers
5.53K photos
2.08K videos
159 files
8.02K links
کانال رسمی سایت خبری-تحلیلی کلمه در تلگرام.
www.kaleme.com

ارتباط با کانال کلمه
@kaleme_admin

📷 اینستاگرام:
instagram.com/kalemeh/
Download Telegram
🔴 بازماندگان امید؛ در ستایش زندگی

✍️ #مهرداد_محمدی:

🔸بعد از هر فاجعه‌ای زیستن دشوارتر می‌شود. هر لحظه، خاطره‌، صدا یا تصویری از فاجعه جلوی چشمت می‌آید و رنج بودن را به رخت می‌کشد. فاجعه با کلماتِ بازماندگان مکرر شده و در بستری از دقایق جاری می‌شود.

🔸«آریل دورفمان» در نوشته‌های مختلفی به ناپدیدشدگان دوران پینوشه در شیلی می‌پردازد. به طوری که امروز می‌دانیم مردگان و ناپدیدشدگان شیلیایی چه نقشی در تعیین آینده سیاست آن کشور داشتند. در «شکستن طلسم وحشت»، دورفمان بازداشت پینوشه در انگلیس و تصویر این واقعه در شیلی را چنین توصیف می‌کند:

🔸دانشجویان و جوانان جلوی کارناوال سرودخوانان از آغاز محاکمه دیکتاتور ابزار شادمانی می‌کنند. پشت سرشان، مادران، همسران، خواهران و دخترانِ ناپدیدشدگان، عکس‌ رفتگان‌شان را سوگوارانه به دست گرفته‌اند تا خاطره‌شان را زنده نگه دارند.

🔸«‏شیلی کشوری است که درآن خوش‌گذرانی پرشور و نشاط جوانان هم به مشکل می‌خورد، چرا که گذشته دردناک این کشور از دفن شدن سر باز می‌زند. کشوری‌ست که نمی‌توانیم در آن زندگی را از سر بگیریم، مگر زندگی‌هایی را که دقیقاً همین‌جا نابود شده‌اند، به رسمیت بشناسیم.»

🔸در نظر دورفمان دو واکنش اهمیت پیدا می‌کند؛ امیدواری شورمندانه به آینده و یادآوری مداوم گذشته‌. ما در کثافتی از وضع موجود زندگی می‌کنیم که شایسته ما نیست و هرطور شده باید از آن به آینده‌ای امیدوارانه‌تر عبور کنیم. هم‌زمان، تکرار خاطره‌ ناپدیدشدگان، شناخت رنج خانواده‌ها و دوستان‌شان، و درک مصائبی که همه به آن محکومیم نیز ضروری‌ست.

🔸عبور و تغییر به «امید» نیاز دارد. البته به جای امیدهایی که سرچشمه کاذب دارند، باید بر «امیدی بر پایه فقدان» تکیه کرد. «تری ایگلتون» در کتاب خود، «امید بدون خوشبینی»، از امیدی حرف می‌زند که واقعی است و فرق اساسی آن را با خوش‌بینی ایضاح می‌کند. خوش‌بینی اساساً دروغ است و امید ناشی از آن نیز واهی‌ست. خوش‌بینی تقلیل‌گراست. هزار پیچ و خم زیستن را نمی‌بیند. امید خوش‌بینانه افیونی است که دشواری‌ها را نادیده می‌گیرد و انسان را در تخدیر خودش «واقع‌گرا» می‌کند؛ یعنی تن به مناسبات موجود می‌دهد و با ترفندِ «گلیم خود را از آب بیرون بکش»، قهرمان توخالی زندگی خودش می‌شود. آن گاه می‌تواند در لجن‌زار موجود و فارغ از درد و رنج دیگران، حال خوشی داشته باشد.

🔸در این سال‌ها، جامعه‌شناس‌ها، سیاست‌مداران، و کنش‌گران زیادی در لوای هژمونی نظام تلاش کردند نشان دهند کلید اصلاح وضع موجود چنین «امیدی» است؛ امیدی که عین خشونت، با چشم بستن بر رنج و دغدغه دیگران به دنبال «خوشی‌های کوچک»، «اصلاحات تدریجی خنثی»، و «سیاست‌ورزی سانتیمانتال» است. البته مروجان این تفکرات قدرت‌ساخته خود را نیز یگانه منجیان تغییر جا زده‌اند، و مدعی‌اند اگر اصلاحاتِ آنها‌ نباشد، هرگونه تغییر دیگر پیشاپیش شکست خورده است!

🔸آنها مهم‌ترین مناسبات قدرت را نادیده می‌گیرند و با سرمایه مراکز حکومتی، اصلاح این جامعه در آستانه فروپاشی را به حماسه‌سازی با اصلی‌ترین عناصر کارتل‌های قدرت تقلیل می‌دهند. برای علاج دردهای کشور، خواستار وحدت ملی می‌شوند بدون آنکه نقشی برای تکثر مطالبات مردم قائل باشند؛ انگار مردم توده‌ای بی‌شکلند. وظیفه «کاسبان امید» جار زدن منافع شخصی و گروهی به عنوان خیر عمومی، و برچسب ویرانی‌طلبی، ترامپیست و غیره زدن به مخالفان است.

🔸یکی از مهم‌ترین نتایج استبداد خیانت به واژه‌هاست. باید با بازتعریف مداوم و عمومی امید، سیاست، امنیت، آزادی و قهرمان ملی، مبارزه را از کلمات و با کلمات شروع کرد. در این روزها که رنج، بی‌پناهی، خشم و استیصال از حوادث آبان و شلیک به هواپیمای مسافربری، «حس عمومی» را اشباع کرده، می‌توان امید واقعی را احیا کرد. همه می‌دانیم که وضع موجود شایسته انسان نیست، و می‌شود جور دیگری زیست. قدرت، همواره تخیل و حافظه را نشانه می‌رود و می‌خواهد مناسبات موجود را یگانه واقعیت ممکن جلوه دهد‌. وضعیتی که بسیاری آن را «رئال پلیتیک» و تنها شیوه تحلیل و ارائه راهکار می‌دانند. تئوری قدرت‌ساخته‌ای برای حفظ قدرت و کسب قدرت بیشتر.

🔸امید به آینده‌ای متفاوت دقیقا از ناامیدی به وضع موجود شکل می‌گیرد. امیدی به ساختارهای فعلی نیست و هیچ اصلاحی با روش‌های معمول امکان ندارد. امید در همین یأس است؛ در بستر این امید است، که غم‌، خشم و رنج ما و مردگان و ناپدیدشدگان‌مان به رسمیت شناخته می‌شود. امید شورمندانه همین. این امید به زندگی معنا می‌دهد و به ما می‌گوید این کثافتِ موجود هم ارزش زیستن دارد.

🔸ما می‌‎توانیم «بازماندگان امید» باشیم که با فراموشی و واقعیت نامطلوب به ستیزه می‌پردازیم و از این طریق وضع موجود را دیگرگون می‌کنیم./ مجمع دیوانگان

@Kaleme
🔴 چالش شفافیت کاندیداها؛ از نمایش تا واقعیت

✍️ #مهرداد_محمدی:

🔸بعد از ردصلاحیت اصلاح‌طلبان برای انتخابات مجلس یازدهم، خبرهای انتخاباتی بیشتر در اردوگاه اصولگرایان جریان دارد و به نوعی در غیاب اصلاح‌طلبان، جناح راست و چپ جریان راست به وجود آمده‌ و با یکدیگر هم وارد رقابت شده‌اند و برای همدیگر چالش شفافیت به وجود آورده‌اند.

🔸گروه‌ها، جناح‌ها و دسته‌های سیاسی در ایران، اساساً نسبت دقیقی با مفاهیم رایج در علوم سیاسی ندارند و حتی نمی‌توان در مقیاس کلان کشوری، میان جریان‌های موجود، به دلایل معمول در دنیا، از جمله اقتصاد-سیاسی، دیدگاه‌های فرهنگی و اجتماعی، سنخیت با سوسیالیسم و لیبرالیسم، نسبت با نوع حکمرانی از جمله دموکراسی و غیره، تمایز معنابخشی را درک و دریافت کرد. البته ویژگی‌هایی وجود دارند که می‌توان بیشتر به صورت شهودی و با توجه با روابط محفلی، بین گروه‌های مختلف سیاسی قائل شد اما به خصوص هرچه به دوران حاضر نزدیک‌تر شده‌ایم، تفاوت‌ها کم‌رنگ‌تر شده است.

🔸به طور مثال وقتی از آزادی بیان صحبت می‌شود، ذهن ما به این سمت می‌رود که گوینده فردی اصلاح‌طلب است اما وقتی نام او را می‌بینیم متوجه می‌شویم که در راست‌ترین نقطه اصولگرایی ایستاده و دارد از دولت اعتدالی انتقاد می‌کند که چرا با فلان منتقد به دلیل اینکه دروغ گفته، برخوردی ملایم شده است. از سوی دیگر، سخت است که مواضع اخیر عمده اصلاح‌طلبان را دید و از منطق کلام آنها، پی به جریان سیاسی‌شان برد. علیرضا علوی‌تبار یکی از تئوریسین‌های اصلاح‌طلبی در یکی از سخنرانی‌های خود به این موضوع پرداخته است و می‌گوید اصلاح‌طلبان چهار ادعا در زمینه‌های تبیینی، اخلاقی، روشی و مدیریتی داشتند که وجه تمایزشان با گروه‌های رقیب بود، که امروز همگی ابطال شده‌اند.

🔸البته شاید بد نباشد به این موضوع هم اشاره کرد که حتی بعضاً دیده می‌شود میان جریان‌های برانداز در خارج کشور و محافظه‌کارترین گروه‌های داخل کشور، رتوریک مشترکی به وجود می‌آید و در فضای مجازی هم‌افزایی‌هایی هم میان آنها ایجاد می‌شود؛ به این موضوع باید در مجال دیگری پرداخت. وقتی در مختصات و سپهر سیاسی ایران که پیشتر گفتیم که از معیارهای جهانی بسیار دور است، وجه ممیزه‌های دو جریان اصلی اینقدر درهم‌تنیده است، حال چگونه می‌توان ادعاهای اصولگرایان مبنی بر تفاوت در میان خودشان را درک و تبیین کرد.

👈 متن کامل:
https://bit.ly/2S5tVsL

@Kaleme
🔴 چرا کمپین‌ رفع تحریم مردمی نشد؟

✍️ #مهرداد_محمدی:

🔸به نظر می‌رسد که در زمان دولت احمدی‌نژاد، اصلاح‌طلبان دور مانده از قدرت، رقیب اصلی خود را سازمان ملل و یا «دولت امپریالیست آمریکا»، که تحریم‌کنندگان اصلی بودند نمی‌دانستند، چرا که حد فاصل تحریم‌های سال ۸۹ تا پایان دولت دهم، به ندرت می‌توان، موضعی فراگیر از آن‌ها یافت که به جای عامل داخلی، انگشت اتهام را به سمت بازیگران خارجی نشانه بروند. با روی کار آمدن دولت روحانی اما همه چیز عوض شد.

🔹بلافاصله پس از رأی آوردن حسن روحانی در ایران، ۵۵ زندانی سیاسی خطاب به اوباما نامه‌ای نوشتند و خواستار رفع تحریم‌ها شدند ... انتشار نامه، با حملات شدید اصول‌گرایانی همراه شد که آن را «نامه ننگین» خواندند و کار چنان بالا گرفت که برخی از امضا کنندگان‌اش دوباره متهم و دادگاهی شدند؛ اما مگر موضوع نامه چه بود که جناح مقابل این همه در موردش حساسیت نشان داد؟

🔸در ابتدای نامه، ضمن اشاره به فشار کمرشکن تحریم‌ها بر توده شهروندان تأکید شده که: «سیر وقایع نیز در سال‌های اخیر به نحوی بوده که امیدی به حل مسئله دیده نمی‌شده است». در ادامه یک قید «اما» به کار رفته که مشخص می‌کند منظور از این «سیر وقایع» چه بوده است: «در انتخابات اخیر ایران، چهره‌ای به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شده که شعار او اعتدال و عقلانیت در سیاست داخلی و خارجی بوده و بنای آن تعامل مثبت در عرصه بین المللی و پیام آن به دنیا تغییر فضا و برقراری تعاملی سازنده و دو طرفه است». کمی جلوتر، برای آنکه هر مخاطبی نسبت به ضرورت و اهمیت این تغییر ایجاد شده کاملا تفهیم شود از قید «اینک وقت آن رسیده است» استفاده می‌شود که مشخص می‌کند اتفاقی در داخل رخ داده که مسأله و وضعیت تحریم‌ها را هم باید دگرگون کند: «ما فکر می‌کنیم اینک وقت آن رسیده است که با هم تاریخ را ورق بزنیم و فصلی نو در نگاه به یکدیگر باز کنیم». و البته نقطه اوج نامه که باز هم بر اهمیت نقش و حضور دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان در بزنگاه این تحول (حذف تحریم‌ها) تاکیدی صریح دارد: «به نظر ما دوره مسئولیت این دولت ممکن است آخرین فرصت برای حل و فصل عقلانی و قابل قبول این چالش برای دو طرف باشد».

🔹نامه معروف به ۵۵ زندانی سیاسی، هرچند با واکنش شدید جناح اقتدارگرا مواجه شد، اما در سوی دیگر موجی از اقبال فعالین را به همراه داشت. فقط در یک مورد ۴۶۶ نفر از گروه‌های بسیار متفاوت، طومار دیگری امضا کردند که حمایت خود از نامه ۵۵ نفره را اعلام کنند. البته ادعا این نیست که امضاکنندگان این نامه‌ها در دوره احمدی‌نژاد موافق تحریم بوده‌اند، مسأله اینجاست که تمام آن‌ها و بخش بزرگی از شهروندان و فعالان دیگر «خودآگاه یا ناخودآگاه»، اما «به‌درستی» متوجه شده بودند که حتی مباحث حقوق بشری را نیز نمی‌توان در خلأ مطرح کرد و نسبت آن با سیاست‌های داخلی و خارجی را نادیده گرفت. اینان اولویت هر تغییری را به داخل مرزها داده بودند و زمانی که موفق شدند تغییری در داخل ایجاد کنند به مطالبه‌‌گری از جهان پرداختند. بدین ترتیب و در عمل به خوبی نشان دادند که هر دولتی که در ایران روی کار باشد، لزوماً مشروعیت نمایندگی مردم را ندارد. مسأله‌ای که طبیعتا طرف خارجی هم به آن بی‌توجه نبود.

🔸سال‌ها بعد اما، وقتی گروهی دیگر از اصلاح‌طلبان تلاش کردند تا دوباره اجماعی برای نگارش نامه‌های رفع تحریم خطاب به جهان ایجاد کنند با واکنش سرد و بی‌تفاوت شهروندان مواجه شدند. این بار دیگر هیچ خبری از آن اجماع قبلی به چشم نمی‌خورد؛ اما چرا؟

👈 متن کامل

@Kaleme
🔴 اعدام‌ نکنید؛ در ضرورت زیستن

✍️ #مهرداد_محمدی:

🔸از زمانی‌که شبکه‌های اجتماعی در ایران رواج پیدا کردند، کمتر زمانی را مانند شب گذشته می‌توان یافت؛ کاربران توییتر و اینستاگرام به نحو بی‌سابقه‎‌ای یک‌صدا فعال شدند و #اعدام_نکنید به صدر موضوعات مهم روز در جهان صعود کرد. حالا کم‌تر کسی‌ در فضای آنلاین از اعدام سه جوان ایرانی، به خاطر اعتراض‌های خیابانی و بنا بر پرونده‌ای نامعلوم بی‌خبر است. پرونده‌ای که وکلای‌شان هم تا پیش از تأیید حکم برای اجرا از آن مطلع نبودند.

🔹تصاویر شهدای اعتراضات در آبان ماه ۹۸، مانند بازتاب آینه‌ای بود که مردمی محروم‌شده، به حاشیه رانده، و به فقر افتاده را، در خون غلتیده، باتوم خورده و سرکوب شده نشان می‌داد. وقتی هواپیمای اکراینی منهدم شد، طبقه متوسطی نحیف‌شده که شاید آخرین امیدش را به رفتن فرزندانش بسته بود، خود را سوار بر هواپیما و گرفتار آتش موشک‌ها می‌دید. در هر دو حادثه خونین، افکار عمومی پشتیبان معترضین،‌ مطالبات و دادخواهی‌شان بود. چه بسیار افرادی که با وضع مالی کمی بهتر در آبان ماه سکوت نکردند و چه بسیار محروم‌شدگانی که برای کشته‌شدگان هواپیما سوگواری کردند و به خیابان آمدند.

🔸آن چیزی که جنبش مجازی دیشب را از نمونه‌های دیگر جدا می‌کند نه تنها کمیت بالا بلکه کیفیت متنوع مشارکت‌کنندگان بود. طوفانی که به معنای واقعی کلمه خودجوش به‌وجود آمد، آن‌قدر تنوع داشت که هیچ گروهی نتواند آن را مصادره کند یا با برچسب‌های معمول به دعواهای روزمره جریانات سیاسی تقلیل دهد. گویی همه خود را در صف اعدام و دو پس‌فردای دیگر آویزان بالای دار می‌دیدند.

🔹در طول این سال‌ها، هزاران هشتگی که با فکر و برنامه‌ریزی قبلی تولید شده بودند هیچ‌گاه به همه‌گیری #اعدام‌ـ‌نکنید نرسیدند؛ نه آنکه حرف‌شان اشتباه بود یا مطالبه‌شان طرفدار نداشت. اتفاقاً شاید تولیدکنندگان هشتگ‌های قبلی قواعد فضای مجازی را بیشتر مد نظر داشتند و ازین حیث هشتگ #اعدام_نکنید خلاف‌ جریان به حساب می‌آمد. احتمالا نزدیک‌ترین نمونه قبلی، ماجرای خودسوزی و کشته شدن «دختر آبی» بود.

🔸بررسی واکنش‌‌های افکار عمومی به حوادث گوناگون نشان می‌دهد همان‌قدر که مسائل انسانی مانند قتل رومینا، خودسوزی دختر آبی و اعدام سه معترض آبان، حساسیت‌زا هستند و واکنش فعالانه مردم را برمی‌انگیزند، هشتگ‌سازی‌های حزب‌اللهی، اصلاح‌طلب، اصولگرا، برانداز یا سلطنت‌طلب با بی‌تفاوتی افکار عمومی مواجه می‌شود؛ حتی اگر مطالبه‌شان مقبولیت داشته باشد و افرادی شناخته‌شده به تبلیغ آن بپردازند. همه می‌دانیم که هویت‌های سازمانی یا سازمان‌های هویتی خودشان بیش از همه از شناسه‌های قلابی، خودکار، و مزرعه شلوغ‌کاری اینترنتی استفاده می‌کنند. ادعای ربات بودن کاربرانی که #اعدام_نکنید را به صدر موضوعات جهان تبدیل کرده بودند یادآور همان اتهام نوار بودن صدای شعارهای انقلابیون ۵۷ است.

🔹«امانوئل لویناس» لحظه حیاتی «خود» را مواجهه با مرگ «دیگری» می‌داند و براین اساس اخلاقی را پیش می‌کشد که خود و دیگری با به رسمیت شناختن هم و در کنار هم ضرورت «زیستن» را محقق می‌کنند. اتفاقی که در ناخودآگاه جامعه ما هم افتاده است؛ هرکسی خود را پیشاپیش محکوم و در معرض مرگ می‌بیند. پس می‌تواند برای حق بر زیستن دیگری هم شورش کند. اگر این آگاهی حاصل از تجربه زیسته دوام بیاورد، قاعده «کشتن یک انسان، کشتن‌ همه انسان‌ها و نجات یک انسان، نجات همه انسان‌هاست» قوام پیدا می‌کند.

🔸آن‌چیزی‌که اعتراضات خونین آبان را به معترضان هواپیمای ساقط شده، دختر آبی را به رومینا، طبقه متوسط را به مردمی فرودست‌شده، و همه ما را به سه جوان اعدامی پیوند می‌دهد، ضرورت صیانت از نفس و حق بر زیستن است. مقابله با کلیت ساختار حقوقی و حقیقی قدرتی است که نفس کشیدن را محترم نمی‌داند. مطالبه‌‌ای که از متن خود زندگی به ‌وجود آمده است و بسیار هم ساده و صریح است: نکشید!/ مجمع دیوانگان

@Kaleme
🔴 یگانه بود و هیچ کم نداشت

✍️ #مهرداد_محمدی:

در همین چند ساعتی که از انتشار -هرچند برنامه‌ریزی شده- درگذشت محمدرضا شجریان می‌گذرد، انسان‌های مختلفی حکایت خودشان را با او، گفته‌اند و حتی تلاش کرده‌اند که غلو و اغراق کنند، اما عجیب است که هیچ کدام موفق نشده‌اند. این بار صحبت درباره کسی است که اغراق‌پذیر نیست و تمام آنچه را که می‌توان شد و گفت، به فعلیت رساند. داستان این چند ساعت و این چند روز نیست و آیندگان هم نخواهند توانست در حق او اغراق کنند. اما ماجرا چه بود؟

ساخته شدن یک «شخصیت»، محصول توامان خود شخص و ساختار، در بستری تاریخ‌مند است. شجریان را ژنتیک او و ساخت اجتماعی واقعیت با هم ساختند؛ «شخص درست، زمان درست و مکان درست». نمی‌توان ادعا کرد که حنجره و یا حتی مهارت شجریان در طول تاریخ آواز ایران، بدیل نداشته است اما می‌توان گفت «محمدرضا شجریان بدیل نداشت».

همای اوج سعادت باید به دام یک انسان افتاده باشد که هم طبیعت عمدتاً بی ‌رحم با او مهربان باشد، هم شانس و توان کسب مهارت را به دست بیاورد و هم از عطایای تاریخ -که آنقدر هم بذل و بخشش ندارد-، بهره‌مند شود؛ حالا یک نفر در تاریخ این ایران وجود دارد که از انقلاب و جنگ گرفته تا جنبش سبز، از خفقان دهه شصت گرفته که متخاصمان زیبایی، او را محدود کردند و گفتند که بخواند اما «چه شد چه شد»، نکند تا روزگاری که او تصمیم گرفت صدای خس و خاشاک باشد و به همین دلیل دشمنان تاریخی زیبایی او را محدود کنند، در خلوت و جلوت انسان ایرانی، با همه تکثر خودش، راه داشت.

شجریان، ملتقای بخش انسانی سنت ما و روح آزادی‌خواهی مدرن بود؛ صدایش هم می‌تواند از حجره‌های بازار بیاید و هم در میان طبقات جدید، جاری باشد. هم در زمان افطار برای مذهبی‌ها بخواند و هم شوری در جان کسانی بیاندازد که نسبتی با مذهب ندارند. او رفت. ممنوع‌ هم رفت. «دوام حیثیت آدمی بود» و دشمنان‌اش هم دانستند بی‌هنری آنها تنها در صورتی ماندگار می‌شود که در مقابل او بایستند. ایستادند و احتمالا خطی از تاریخ این سال‌ها اینگونه شود: «عده‌ای که نامی از آنها در دسترس نیست، محمدرضا شجریان را ممنوع کرده بودند».البته که چقدر ساده‌لوح بودند.

@Kaleme
🔴 دفاع از انسان «اما» ندارد

✍️ #مهرداد_محمدی:

بعد از اعدام غیرانسانی و حتی با معیارهای نظام قضایی جمهوری اسلامی، غیر قانونی روح‌الله زم، اعتراض‌هایی ابراز شد که مصداق «در همه کارها ناتمام بودن» به حساب می‌آمد. روند گروه‌های سیاسی البته مطابق گذشته، این‌گونه بود که اعدام زم را محکوم می‌کردند و بعد «اما» یی می‌آوردند تا حرف خود را بزنند و به رویکرد زم اعتراض و راه خود را از او جدا کنند. البته هنگام دستگیری او، روزنامه‌‌نگاران و فعالان سیاسی، چه داخلی و نزدیک به اصلاح‌طلبان و چه خارجی و نزدیک به فرشگرد، یا روزنامه‌نگار بودن او را زیر سوال بردند یا او را متهم به تروریسم کردند یا بر ارتباط او با نهادهای امنیتی داخلی و خارجی اصرار کردند و یا او را «آدم خودشان» جا زدند. نتیجه اینکه به نوعی هم زمینه‌های اجتماعی اعدام را فراهم کردند و هم هزینه دفاع از او، بعد از اعدام شدنش را، بالا بردند. در این میان تنها کسی که از نیروهای سیاسی داخل کشور، بدون اما و اگر و لکنت این اصل موضوع و روند غلط و اعدام غیر انسانی او اعتراض کرد، زهرا رهنورد بود. (متن پیام ایشان را از اینجا بخوانید)

در سال گذشته هم که اعتراضات آبان شروع شد، گروه‌های سیاسی داخلی عمدتاً در ابتدا سکوت کردند، بعدتر این روند را مشکوک دانستند و سرانجام در بهترین حالت، بیانیه‌ای منتشر کردند و مردم و حاکمان را از خشونت برحذر داشتند! از سوی دیگر، این گروه‌ها عمدتاً مخالفتی راجع به اصل موضوع افزایش قیمت بنزین نداشتند و آن را اقدامی ضروری و درست می‌دانستند. جالب‌تر این بود که کسانی که خود را راه سوم (در کدام دوگانه؟) معرفی کرده‌ بودند پیش از بیانیه مهندس موسوی، اینجا هم به دنبال راه سومی میان مردم معترض و حکومت بودند. خشونت‌های حکومت را محکوم کردند اما جریان معترض را هم ارتجاعی دانستند و به نمونه‌هایی مانند حمله به فروشگاه‌ها، نقدی جدی و اصولی داشتند! فضا بدین گونه بیانیه میرحسین موسوی از راه رسید. بیانیه‌ای که بدون اما و اگر و تبصره، ابتدا تصمیم دولت برای افزایش قیمت را باطل و عامل اصلی دانست و بعد با لحنی صریح حاکمیت را خطاب قرار داد و تماماً در کنار معترضان ایستاد و از ایده و کنش محوری آن‌ها هم دفاع کرد. البته افراد زیادی از گروه‌های مورد اشاره، بعد از بیانیه مهندس موسوی تغییر موضع دادند، که بررسی این تحول یک ساعته، زمان دیگری را می‌طلبد.

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/09/30/klm-284281/

@Kaleme
🔴 رییسی چه دارد که دیگران ندارند؟

✍️ #مهرداد_محمدی:

۱- بررسی انتخابات‌های پسا ۸۸ نشان می‌دهد که تصمیم‎سازان سیاست در ایران از هر انتخاباتی یک درس حیاتی می‌گیرند و در دور بعد اجرا می‌کنند؛ از ۸۸ یاد گرفتند که مهندسی آرا کار طاقت‌فرسایی است و بهتر است هزینه محدودتری با رد صلاحیت بدهند. بنابر این شد هر کسی که احتمال دارد زیر میز بازی بزند، تایید صلاحیت نشود ولو اکبر هاشمی رفسنجانی استوانه دو دهه اول انقلاب باشد، کاری که در انتخابات سال ۹۲ و در میان حیرت عمومی که «مگر رفسنجانی را می‌شود رد صلاحیت کرد؟» کردند. احتمالا خود اکبر هاشمی با توجه به سوابق خود، بهتر از همه می‌دانست که چطور می‌شود. از انتخابات سال۹۲ آموختند که باید تکثر در کاندیداهای مطلوب‌ را کاهش دهند و بر روی یک نفر سرمایه‌گذاری کنند. اتفاقی که در سال۹۶ با اجماعی دستوری بر روی ابراهیم رییسی به وقوع پیوست؛ به طوری که حتی محمدباقر قالیباف کنار کشانده شد. از ماه‌ها پیش از انتخابات امسال می‌شد حدس زد که جناح اصلی حاکمیت، از انتخابات سال۹۶ این درس را گرفته که انتخابات نباید دوقطبی شود ولو مشارکت پایین باشد. مهم این است که گزینه مطلوب باید با رقبا و رفقایی وارد صحنه شود که امکان دوقطبی‌سازی منتفی شود؛ ایده‌ای که ابراهیم رییسی به صراحت در پاسخ به همتی و مهرعلیزاده گفت: «با شما که انتخابات دوقطبی نمی‌شود». یعنی اگر قرار بود انتخابات دو قطبی شود لاریجانی که ۱۲سال رییس مجلس بود تایید می‌شد نه شما یا علیرضا زاکانی، رییس پیشین بسیج دانشجویی!

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1400/03/26/klm-287515/

@Kaleme