🔴 شما عاشق هستید، عاشقی شیفتهی قدرت یا کور نسبت به حقیقت
✍️ #رضا_نساجی:
🔸اگر شما همکلاسی یا همکار دختری را دوست داشته باشید و خانوادهی دختر او را خانهنشین کنند تا از شما دور بماند، شما تلاش خواهید کرد تا او بتواند به درس/کار برگردد و بتواند با کسی که دوستش دارد، ازدواج کند. شما از حقوق اولیهی یک زن دفاع میکنید، اما شما مدافع حقوق زنان نیستید. شما عاشق هستید نه فمینیست.
🔸اگر شما از عدالت با تعریف و خواست شخص ولی فقیه دفاع میکنید - بدون اینکه تعریف مشخصی وجود داشته یا حدود و ثغور این اراده معلوم باشد - شما ولایتمدار هستید نه عدالتخواه. شما ولی فقیهتان را دوست دارید و از منویات او تبعیت میکنید، اما هیچ تعریفی از عدالت ندارید و عدالت برای شما یک حسن ذاتی، ایدهی استعلایی، حق انسانی یا مطالبهی اجتماعی نیست و شاید شما برای رسیدن به عدالت مد نظرتان همهی آن چیزیهایی که حسن ذاتی، ایدههای استعلایی، حقوق انسانی و مطالبات اجتماعی باشند، زیر پا بگذارید.
🔸بهعلاوه، ولایتمداری شما هم همچون عدالتخواهیتان تعریفی ندارد. شاید همین شخص خاص ولی فقیه را دوست دارید، چون منافع شما را تأمین میکند؛ وگرنه کسانی که الگوی ولایتمداری میشمارید، پیشتر با شخص ولی فقیه سابق که تعریف او از عدالت دقیقتر و با مطالبات اجتماعی گروههای بیشتری در جامعه همخوان بود، به هیچ وجه و دقیقاً بر سر همین عدالت همراهی نمیکردند. شاید شما با شخص ولی فقیهِ لاحق هم همراهی نکنید، چون خود ولایت هم تعریف مشخصی ندارد که ولایتِ شخصِ فقیه است یا فقه یا هر چیز دیگر.
🔸اما من بر سر ولایت به شما انتقادی ندارم. من در سنگری میجنگم که خالی است و گرفتن آن غنیمت ندارد. جایی که بر سر جان و کرامت انسان که باید باارزشترین باشد - و نیست - بجنگند. جایی که عدالت برای انسان باشد نه به بهای از دست رفتن آزادی او. اما شما عاشق هستید، عاشقی شیفتهی قدرت یا کور نسبت به حقیقت.
🔸این فاجعه در تدقیق مفهومی و پیگیری مسألهی عدالت را چگونه تحلیل کنیم؟ سکوت جامعه در برابر آن مدعای عدالتخواهی و این بیعدالتی را چگونه؟ اصحاب روشنفکری و آکادمی کجای مسألهی عدالتاند؟
🔸در ایران هر سال صدها نفر از رشتهی فلسفه فارغالتحصیل میشوند و هزاران نفر هم ادعای فهم فلسفی از مسائل دارند. اما این مدارک و آن ادعاها به هیچگونه بحث فلسفی بر سر مفاهیم نمیانجامد. عدالت در هیچ محفل فلسفی موضوع بحث نیست و طبیعتاً فهم مفهومی از عدالت نداریم (متأسفانه هم سرچشمهی وحی منقطع شده و هم سروش معبد دلفی بعد از فرجام نحس سقراط خود را بازنشسته کرده است، لذا از بالا به ما علم و دانشی نمیرسد). در چنین شرایطی، تنها یک تفسیر انحصاری از عدالت وجود دارد: آنچه شخص اول کشور میگوید، حتی اگر این تفسیر هیچ وجهِ مفهومی نداشته باشد.
🔸در ایران سالانه هزاران نفر از رشتههای علوماجتماعی فارغالتحصیل میشوند و هزاران نفر هم مدعای روشنفکری در حوزهی عمومی و کنشگری اجتماعی دارند. با این همه مناسبات ناعادلانهی اجتماعی موضوع پژوهش جدی نیست، چرا که عمدهی دارندگان کرسی آکادمیک از پرداخت به مفاهیم متعین و آزمودهی اجتماعی همچون طبقه طفره میروند. برای آنان مسائل فرعی و سطحی که محصولات این نابرابریهاست یا این نابرابریها در آنجا نمود بیشتری مییابد - همچون پرسهی جوانان و زنان در پاساژها و مالها، و نه تحلیل اقتصاد سیاسی آن مناسبات - جالب است، چون خودشان موجودات بیطبقهی برآمده از ساختارهای رانتیاند.
🔸در ایران صدهاهزار کارشناس سیاسی و اقتصادی - اگر نگوییم هشتاد میلیون - وجود دارد و سیاست و اقتصاد برجستهترین موضوع محافل است، اما هیچ فهم دقیقی از مسائل مطرح در مناسبات سیاست و اقتصاد نیست، همچنان که کنش سیاسی و تحلیل اقتصادی جدی دیده نمیشود؛ خاصه در راستای عدالت. داستان استادان علوم سیاسی و کنشگران سیاسی از همه جالبتر است؛ یا حزب باد هستند و در جهت وزش باد میچرخند یا محفل قدرت هستند و با گرگها میرقصند. بنیاد عدالت هم که سخت بر باد است.
*تیتر انتخاب کلمه است
✅@Kaleme
✍️ #رضا_نساجی:
🔸اگر شما همکلاسی یا همکار دختری را دوست داشته باشید و خانوادهی دختر او را خانهنشین کنند تا از شما دور بماند، شما تلاش خواهید کرد تا او بتواند به درس/کار برگردد و بتواند با کسی که دوستش دارد، ازدواج کند. شما از حقوق اولیهی یک زن دفاع میکنید، اما شما مدافع حقوق زنان نیستید. شما عاشق هستید نه فمینیست.
🔸اگر شما از عدالت با تعریف و خواست شخص ولی فقیه دفاع میکنید - بدون اینکه تعریف مشخصی وجود داشته یا حدود و ثغور این اراده معلوم باشد - شما ولایتمدار هستید نه عدالتخواه. شما ولی فقیهتان را دوست دارید و از منویات او تبعیت میکنید، اما هیچ تعریفی از عدالت ندارید و عدالت برای شما یک حسن ذاتی، ایدهی استعلایی، حق انسانی یا مطالبهی اجتماعی نیست و شاید شما برای رسیدن به عدالت مد نظرتان همهی آن چیزیهایی که حسن ذاتی، ایدههای استعلایی، حقوق انسانی و مطالبات اجتماعی باشند، زیر پا بگذارید.
🔸بهعلاوه، ولایتمداری شما هم همچون عدالتخواهیتان تعریفی ندارد. شاید همین شخص خاص ولی فقیه را دوست دارید، چون منافع شما را تأمین میکند؛ وگرنه کسانی که الگوی ولایتمداری میشمارید، پیشتر با شخص ولی فقیه سابق که تعریف او از عدالت دقیقتر و با مطالبات اجتماعی گروههای بیشتری در جامعه همخوان بود، به هیچ وجه و دقیقاً بر سر همین عدالت همراهی نمیکردند. شاید شما با شخص ولی فقیهِ لاحق هم همراهی نکنید، چون خود ولایت هم تعریف مشخصی ندارد که ولایتِ شخصِ فقیه است یا فقه یا هر چیز دیگر.
🔸اما من بر سر ولایت به شما انتقادی ندارم. من در سنگری میجنگم که خالی است و گرفتن آن غنیمت ندارد. جایی که بر سر جان و کرامت انسان که باید باارزشترین باشد - و نیست - بجنگند. جایی که عدالت برای انسان باشد نه به بهای از دست رفتن آزادی او. اما شما عاشق هستید، عاشقی شیفتهی قدرت یا کور نسبت به حقیقت.
🔸این فاجعه در تدقیق مفهومی و پیگیری مسألهی عدالت را چگونه تحلیل کنیم؟ سکوت جامعه در برابر آن مدعای عدالتخواهی و این بیعدالتی را چگونه؟ اصحاب روشنفکری و آکادمی کجای مسألهی عدالتاند؟
🔸در ایران هر سال صدها نفر از رشتهی فلسفه فارغالتحصیل میشوند و هزاران نفر هم ادعای فهم فلسفی از مسائل دارند. اما این مدارک و آن ادعاها به هیچگونه بحث فلسفی بر سر مفاهیم نمیانجامد. عدالت در هیچ محفل فلسفی موضوع بحث نیست و طبیعتاً فهم مفهومی از عدالت نداریم (متأسفانه هم سرچشمهی وحی منقطع شده و هم سروش معبد دلفی بعد از فرجام نحس سقراط خود را بازنشسته کرده است، لذا از بالا به ما علم و دانشی نمیرسد). در چنین شرایطی، تنها یک تفسیر انحصاری از عدالت وجود دارد: آنچه شخص اول کشور میگوید، حتی اگر این تفسیر هیچ وجهِ مفهومی نداشته باشد.
🔸در ایران سالانه هزاران نفر از رشتههای علوماجتماعی فارغالتحصیل میشوند و هزاران نفر هم مدعای روشنفکری در حوزهی عمومی و کنشگری اجتماعی دارند. با این همه مناسبات ناعادلانهی اجتماعی موضوع پژوهش جدی نیست، چرا که عمدهی دارندگان کرسی آکادمیک از پرداخت به مفاهیم متعین و آزمودهی اجتماعی همچون طبقه طفره میروند. برای آنان مسائل فرعی و سطحی که محصولات این نابرابریهاست یا این نابرابریها در آنجا نمود بیشتری مییابد - همچون پرسهی جوانان و زنان در پاساژها و مالها، و نه تحلیل اقتصاد سیاسی آن مناسبات - جالب است، چون خودشان موجودات بیطبقهی برآمده از ساختارهای رانتیاند.
🔸در ایران صدهاهزار کارشناس سیاسی و اقتصادی - اگر نگوییم هشتاد میلیون - وجود دارد و سیاست و اقتصاد برجستهترین موضوع محافل است، اما هیچ فهم دقیقی از مسائل مطرح در مناسبات سیاست و اقتصاد نیست، همچنان که کنش سیاسی و تحلیل اقتصادی جدی دیده نمیشود؛ خاصه در راستای عدالت. داستان استادان علوم سیاسی و کنشگران سیاسی از همه جالبتر است؛ یا حزب باد هستند و در جهت وزش باد میچرخند یا محفل قدرت هستند و با گرگها میرقصند. بنیاد عدالت هم که سخت بر باد است.
*تیتر انتخاب کلمه است
✅@Kaleme
🔴 از جمهوریاسلامیترین موارد سانسور کتاب!
✍️ #رضا_نساجی:
🔸... نخستین کتاب چاپ شده در ایران، فارغ از ارادهی حاکمان و در میانهی غفلت ایرانیان مسلمان، حاصل تلاش ارامنهی مسیحی اصفهان برای عقب نماندن از دیگر ملل مسیحی جهان بود که در همان دوران شاه عباس صفوی، دستگاه چاپی را تهیه کردند و بدون هیچ معلم و راهنمایی، بعد از تلاش طولانی، موفق به چاپ بخشی از کتاب مقدس شدند. یکی از کتابهای عهد عتیق؛ زبور داود (مزامیر).
🔸بدین ترتیب، دعاهای داود نبی نخستین کتابی است که در ایران به چاپ رسیده، شاید صرفاً بهدلیل فراغت ارامنه مسیحی از نظارت دولت اسلامپناه صفوی (چرا که چند سال پس از چاپ این کتاب، چاپخانهی ارامنه بهمدت ۲۲۰ سال دچار وقفه شد).
🔸این همان شوخی تاریخ با دستاندرکاران صنعت نشر ایران است؛ اگر بخواهند با چاپ این کتاب تاریخ را تکرار کنند.
🔸اما جالب است که بدانیم امروز هم چاپ کتاب زبور داود با مشکل روبهرو میشود. مستند این ادعا، نامهی ادارهی کتاب وزارت ارشاد به ناشری است که قصد داشته این کتاب را تجدید چاپ کند...
🔸یک سال پیش بود که با درخواست دوباره برای مجوز کتاب مزامیر، ابلاغیهای در آستانهی تحویل سال جدید از ادارهی کتاب صادر شد که در آن ممیز کتاب خواستار حذف کلیهی آیاتی بود که نام «اسرائیل» در آن آمده است.
🔸بدین ترتیب، عیدی ارشاد به این ناشر، چیزی نبود جز شوخی با کتب مقدس. به بیان بهتر، درخواست سانسور کتاب دینی هموطنان کلیمی و مسیحی ما. آنهم بابت ده بار تکرار نامی در این کتاب که البته ۴۱ بار در قرآن مجید هم آمده است و لذا میبایست قرآن را چهار برابر سانسور کرد!
🔸... به همین جهت، صاحب این قلم در توئیتی وزیر ارشاد را خطاب قرار داد تا شاید از رمز و رموز سانسور بیحد و مرز آگاهتر شوند. اینکه چند روز پس از این توئیت، کتاب مزامیر در سامانهی کتاب وزارت ارشاد به طور خود به خود بار دیگر در دستور بررسی قرار گرفت، اتفاق عجیبی نبود...
🔸اما عجیب اینجاست که بعد از ماهها بررسی، ابلاغیهی دیگری برای ناشر صادر شده که باز هم حذف عبارات و آیاتی از کتاب مقدس را میطلبد.
🔸ناشر قصد ندارد این ابلاغیه را هم همچون ابلاغیهی پیشین جدی بگیرد و عمل کند - و طبیعتاً ۴۵ روز بعد از صدور ابلاغیه، درخواست مجوز کتاب در سامانه به حالت تعلیق درخواهد آمد - زیرا این #سانسور کتب مقدس را هم از جنس اعمال خودسرانهی افراطیونی میداند که بهتازگی با حمله به مکان مقدس کلیمیان ایران - آرامگاه استر و مردخای در همدان - باعث رنجش هموطنان کلیمی و آبروریزی برای دولت و ملت ایران شدهاند.
🔸اما این اشاره برای آگاهی اهالی فرهنگ کفایت خواهد کرد که هر چقدر که ماشین چاپ در ایران دیر آمد و کمرونق بود، ماشین #ممیزی زود نخواهد رفت و در همهجا روغنریزی خواهد داشت!
👈 متن کامل
✅@Kaleme
✍️ #رضا_نساجی:
🔸... نخستین کتاب چاپ شده در ایران، فارغ از ارادهی حاکمان و در میانهی غفلت ایرانیان مسلمان، حاصل تلاش ارامنهی مسیحی اصفهان برای عقب نماندن از دیگر ملل مسیحی جهان بود که در همان دوران شاه عباس صفوی، دستگاه چاپی را تهیه کردند و بدون هیچ معلم و راهنمایی، بعد از تلاش طولانی، موفق به چاپ بخشی از کتاب مقدس شدند. یکی از کتابهای عهد عتیق؛ زبور داود (مزامیر).
🔸بدین ترتیب، دعاهای داود نبی نخستین کتابی است که در ایران به چاپ رسیده، شاید صرفاً بهدلیل فراغت ارامنه مسیحی از نظارت دولت اسلامپناه صفوی (چرا که چند سال پس از چاپ این کتاب، چاپخانهی ارامنه بهمدت ۲۲۰ سال دچار وقفه شد).
🔸این همان شوخی تاریخ با دستاندرکاران صنعت نشر ایران است؛ اگر بخواهند با چاپ این کتاب تاریخ را تکرار کنند.
🔸اما جالب است که بدانیم امروز هم چاپ کتاب زبور داود با مشکل روبهرو میشود. مستند این ادعا، نامهی ادارهی کتاب وزارت ارشاد به ناشری است که قصد داشته این کتاب را تجدید چاپ کند...
🔸یک سال پیش بود که با درخواست دوباره برای مجوز کتاب مزامیر، ابلاغیهای در آستانهی تحویل سال جدید از ادارهی کتاب صادر شد که در آن ممیز کتاب خواستار حذف کلیهی آیاتی بود که نام «اسرائیل» در آن آمده است.
🔸بدین ترتیب، عیدی ارشاد به این ناشر، چیزی نبود جز شوخی با کتب مقدس. به بیان بهتر، درخواست سانسور کتاب دینی هموطنان کلیمی و مسیحی ما. آنهم بابت ده بار تکرار نامی در این کتاب که البته ۴۱ بار در قرآن مجید هم آمده است و لذا میبایست قرآن را چهار برابر سانسور کرد!
🔸... به همین جهت، صاحب این قلم در توئیتی وزیر ارشاد را خطاب قرار داد تا شاید از رمز و رموز سانسور بیحد و مرز آگاهتر شوند. اینکه چند روز پس از این توئیت، کتاب مزامیر در سامانهی کتاب وزارت ارشاد به طور خود به خود بار دیگر در دستور بررسی قرار گرفت، اتفاق عجیبی نبود...
🔸اما عجیب اینجاست که بعد از ماهها بررسی، ابلاغیهی دیگری برای ناشر صادر شده که باز هم حذف عبارات و آیاتی از کتاب مقدس را میطلبد.
🔸ناشر قصد ندارد این ابلاغیه را هم همچون ابلاغیهی پیشین جدی بگیرد و عمل کند - و طبیعتاً ۴۵ روز بعد از صدور ابلاغیه، درخواست مجوز کتاب در سامانه به حالت تعلیق درخواهد آمد - زیرا این #سانسور کتب مقدس را هم از جنس اعمال خودسرانهی افراطیونی میداند که بهتازگی با حمله به مکان مقدس کلیمیان ایران - آرامگاه استر و مردخای در همدان - باعث رنجش هموطنان کلیمی و آبروریزی برای دولت و ملت ایران شدهاند.
🔸اما این اشاره برای آگاهی اهالی فرهنگ کفایت خواهد کرد که هر چقدر که ماشین چاپ در ایران دیر آمد و کمرونق بود، ماشین #ممیزی زود نخواهد رفت و در همهجا روغنریزی خواهد داشت!
👈 متن کامل
✅@Kaleme
t.me
تجربهی سانسور کتاب مقدس
چکیده :ناشر قصد ندارد این ابلاغیه را هم همچون ابلاغیهی پیشین جدی بگیرد و عمل کند - و طبیعتاً ۴۵ روز بعد از صدور ابلاغیه، درخواست مجوز کتاب در سامانه به حالت تعلیق درخواهد آمد - زیرا این سانسور کتب مقدس را هم از جنس اعمال خودسرانهی افراطیونی میداند که بهتازگی…