سایت خبری-تحلیلی کلمه
49.9K subscribers
5.5K photos
2.06K videos
157 files
7.96K links
کانال رسمی سایت خبری-تحلیلی کلمه در تلگرام.
www.kaleme.com

ارتباط با کانال کلمه
@kaleme_admin

📷 اینستاگرام:
instagram.com/kalemeh/
Download Telegram
🔴 تجزیه‌طلبی و ابزارهای حاکمیتیِ سرکوب

✍️ کلمه - #امید_بی‌نیاز:

📌 با توجه به تنوع قومی موجود در سرزمین ایران، و اینکه در طول تاریخ بسیاری از اقوام حاشیه‌نشین از سوی قدرت مرکزی مورد ستم واقع شده‌اند، تمایلات تجزیه‌طلبانه و ترویج آرزوی خودمختاری یا استقلال در مقاطع مختلف توانسته است فرصت‌هایی برای جلب حمایت عمومی و حتی شورش علیه قدرت مرکزی را در میان آنها داشته باشد.

📌 این در حالی است که اتفاقا در مقابل با توجه به قدمت تاریخی پیوندهای ملی ایرانیان و سابقه دراز دامن تلقی «ایرانی‌بودن» در میان این اقوام، تا کنون تلاش‌های مختلف در جهت تجزیه‌طلبی با وجود آنکه در گام‌های نخست و ابتدائی توانستند نگاه‌ها را به سمت خود جلب کنند، در نهایت با مقاومت عمومی مردمی راهی جز شکست نیافتند.

📌 مهم‌ترین تجربه‌های معاصر تجزیه‌طلبی که به دوران ضعف شدید حکومت مرکزی در سال‌های آغازین سلطنت محمدرضا پهلوی و اشغال کشور از سوی بیگانگان برمی‌گردد، تلاش سیدجعفر پیشه‌وری و همراهانش در آذربایجان (و به تبع آن قاضی محمد در کردستان) برای خودمختاری و اعلام استقلال بود که در نهایت با شکست سختی مواجه شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز تلاش‌های مشابه بسیار زود و با حمایت مردم همین مناطق قومی ناکام ماند. با این وصف، در طول سال‌های اخیر باز هم شاهد گسترش تمایلات تجزیه‌طلبانه در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان و در میان عرب‌های خوزستان هستیم.

📌 پرسش آن است که در شرایطی که حکومت مرکزی در سرکوب نیروهای سیاسی مخالف (از هر جریانی) بسیار مقتدر عمل می‌کند، چگونه است که این تمایلات تا این اندازه گسترش می‌یابند؟ در پاسخ به این پرسش می‌توان این دعوی را مطرح کرد که شاید حاکمیت از این امر چندان نگران نیست و حتی شاید تمایلی نیز به تعمیق تجزیه‌طلبی در کشور داشته باشد.

📌 برای کاوش در چنین پاسخ محتملی بد نیست به این نکته توجه کنیم که رویکرد حاکمیت به تجزیه‌طلبی‌های جاری در کشور نیز همگن نیست. از یک‌سو با تجزیه‌طلبان کرد و عرب برخورد سخت و خشنی صورت می‌گیرد و از سوی دیگر، تجزیه‌طلبان پان‌ترک با آزادی‌های بیشتری در عرصه‌های مختلف تمایلات خود را فریاد می‌زنند و نه تنها با مشت آهنین قدرت سیاسی مرکزی مواجه نیستند که حتی در لایه‌هایی از آن (از جمله در میان نمایندگان مجلس شورای اسلامی) حامیان قدرتمندی را نیز پشت‌سر خود می‌بینند.

📌 به راستی عجیب نیست که مجلسی که به واسطه نظارت استصوابی شورای نگهبان با نهایت دقت و مهندسی شکل می‌گیرد، نتواند نمایندگانی را که آشکارا از تمایلات قوم‌طلبانه خود دم می‌زنند (به یاد داریم که در شروع دولت دوازدهم نمایندگان آذربایجان تهدید کرده بودند که اگر از میان آذری‌ها وزیری انتخاب نشود، به دولت رای عدم اعتماد خواهند داد) از رسیدن به منصب نمایندگی مجلس بازدارد؟ همین‌طور است آزادی وافر پان‌ترک‌ها برای حضور در عرصه عمومی (از جمله در استایوم‌های ورزشی) و طرح شعارهای آشکارا تجزیه‌طلبانه از سوی آنها که کمترین واکنشی را در سطح حاکمیت برنمی‌انگیزد.

👈 متن کامل:
https://bit.ly/2qKhfwl

@Kaleme
🔴 بانگ آزادی خاوران؛ به پاسداشت مقام بلند استاد محمدرضا شجریان

✍️ کلمه - #امید_بی‌نیاز:

🔸جوهره هر فرهنگ از واژگان و گزاره‌ها و روایت‌هایی شکل می‌گیرد که خاطره جمعی را صورت‌بندی کرده و برای تکرار و تداوم در اختیار همگان قرار می‌دهد. این خاطره که در پویایی خود، صورتی تخیلی پیدا می‌کند و مخیله اجتماعی را برمی‌سازد، بیش از هر چیز با زبان و واژگان در پیوند است و بدین شکل می‌تواند در فرایند زایش، بالندگی و نوزایی تمدنی، امکان پذیرش و انتقال میراث فرهنگی را فراهم آورد. در واقع، تار و پود هر فرهنگی را نوایی می‌سازد که می‌تواند زبان را به صورتی همگانی به روایتی مشترک در میان عامه مبدل کند. بر همین مبناست که در طول تاریخ و با وجود تحولات فراوانی که جوامع به خود دیده‌اند، روایت‌های داستانی و اسطوره‌ای و نواهای موسیقیایی، در مجموع صورت بنیادین خود را حفظ کرده‌اند و سینه به سینه در طول تاریخ از نسلی به نسل دیگر سپرده شدند و همچنان باقی ماندند. این امر به خصوص در پرداختن به خرده‌فرهنگ‌ها بیش از پیش نمودار می‌شود. فرهنگ‌های کوچکی که در چارچوب یک اجتماع یا تمدن بزرگ باقی می‌مانند، در مهم‌ترین مولفه‌شان، یعنی زبان و موسیقی است که نقطه ممیزه خود را حفظ می‌کنند.

🔸با این حال، کارکرد زبان و موسیقی صرفا حفظ میراث نیست. تحول و انقلاب هم از معبر فهم‌های نوین از این وجه وجودی انسانی پدیدار می‌شوند: واژگان معنایی جدید می‌یابند، واژگان نوینی خلق می‌شوند، روایت‌ها به‌روز می‌شوند و موسیقی در قالب روایی بدان حیات می‌بخشد و در میان مردمان منتشرش می‌کند. انسان‌ها تغییر می‌کنند و هنجارهای اجتماعی نو می‌شوند؛ در حالی‌که کسی نمی‌تواند فرایند تحول را نقطه به نقطه متعین کند. تنها به مدد روایت‌های جدید است که تحول نمودار می‌شود و موسیقی است که بار این نموداری را بر دوش دارد.

🔸فرهنگ ایرانی نیز از این قاعده مستثنا نیست. هنگامی که گسترش فرهنگ اسلامی پس از سقوط امپراتوری ساسانی می‌رفت که تمدن ایرانی را به محاق برد، روایت‌های زبانی فردوسی بود که میراث را زنده نگاه داشت و نقالی موسیقیایی آن در کوچه و بازار، مخیله شکننده ایرانی در آن زمان را روزآمد و قوی ساخت تا به مدد آن، فرهنگ ایرانی با وجود برتری سیاسی و اقتصادی اعراب همچنان پایدار باقی بماند. در کوچه و بازار، داستان‌های اسطوره‌ای و تاریخی فرهنگ ایران نقل می‌شد و خاطره همگانی را از فراموشی و گزند در امان نگاه می‌داشت تا بدانجا که با وجود گذر قرن‌ها، همچنان ایرانیان با وجود پذیرش اسلام، «ایرانی» باقی ماندند و مانند بسیاری از ملت‌های مشابه، «عرب» نشدند.

🔸این امر در دوران معاصر نیز که ایران به واسطه تحولات سترگ سیاسی و اجتماعی، همواره در گیر و دار گذار از گذشته و رسیدن به آینده‌ای نامعلوم بودند، مصداق دارد. در پس انقلاب بزرگ مشروطه که نظام دیرپای استبداد سیاسی را هدف قرار گرفته بود، اگر نبود موسیقی و نوای عارف قزوینی و شعر فرخی یزدی و میرزاده عشقی، شاید دیکتاتوری رضاخانی می‌توانست چنان هجمه‌ای بر خاطره جمعی آزادی‌خواهی ایرانیان برد که از آن جز یادبودی تکه‌پاره برجای نماند. اما خواندن از «خون جوانان وطن» که در پای درخت آزادی «لاله» رویانده بود، ایرانیان را همچنان با خیال دستیابی به آزادی و رهایی از استبداد زنده نگاه داشت تا به محض دستیابی به فرصتی برای فرار از ظلم، باز هم نغمه عدالت و آزادی سر دهند.

👈 متن کامل

@Kaleme
🔴 کینه‌توزان ملت

✍️ کلمه - #امید_بی‌نیاز:

📌 کسی درگذشته است. دست‌کم بخشی از مردم او را دوست داشتند. صدایش برای‌شان نوایی ماندگار بود و زیباترین لحظات معنوی فرهنگی‌شان را در هنگام افطار ماه رمضان با ربنای او گذرانده بودند. کسی نتوانست جایش را پر کند. تمام تلاش‌تان برای آنکه ربنای دیگری را به‌جای صدای او به مردم «قالب» کنید، بی‌نتیجه ماند و تمام این سال‌ها در خانه‌ها هنگام افطار، صدای او از تلفن‌های همراه پخش شد.

📌 شما کینه او را به دل داشتید. از اینکه هر تقلایی کردید برای آنکه یادش را از دل‌ها بزدایید نافرجام بود؛ از اینکه ممنوعیت‌های مکررتان از محبوبیت‌اش کم نکرد؛ از اینکه با وجود ثروت و قدرت و دم‌ودستگاه تزویرتان نتوانستید بدیلی برایش بتراشید خشمگین بودید. حال‌تان قابل درک است. محبت مردم به او برای‌تان «شر» بود؛ بخصوص که به‌واسطه کارهای خودتان این محبت ناگزیر به بغضی علیه شما تبدیل شده بود. حالا خوشحالید که او رفته است. باشد! مبارک‌تان! مبارک‌تان که از مرگ دیگران شادمان می‌شوید! این هم هنر شماست!

📌 اما گویا هنری بیش از این هم دارید. مردمی که او را دوست داشتند، از مرگ‌اش غمگین‌اند. همچنین غمگین‌ترند که مرگ‌اش در زمانی بود که نمی‌توانند تشییعی آنگونه که می‌پسندند و در خورش می‌دانند برایش برپا کنند. ناگزیر جلوی بیمارستانی که در آن درگذشت جمع می‌شوند و در فراق‌اش نغمه‌ای می‌خوانند. این تداوم محبت البته برای شما دردناک است. اما نه! چیزی بیش از این! زخمی جانکاه است شاید! پس حتی همین نغمه‌خوانی غمگین عزاداران را هم برنمی‌تابید! او را دشمن می‌داشتید؛ باشد! اما دشمن تنها مرگ دشمن را می‌طلبد! پس از مرگ‌اش تنها شاد می‌شود؛ نه آنکه حتی عزای‌اش را هم تاب نیاورد! دژخیمانتان را بر سر مردم عزادار می‌ریزید؟ با باتوم به جان مردمی می‌افتید که عزادارند؟ این قاموس را کجا آموخته‌اید؟ جز یزید و یزیدیان چه کسانی را به یاد دارید که چنین به جان عزاداران بیفتد؟ چرا یزید را سرلوحه تمام کارهای‌تان قرار داده‌اید و اصرار دارید مو به مو هر آنچه را که در تاریخ از او آمده است اجرا کنید؟ عزای این مردم به کجای هیمنه اقتدار خشونت‌بارتان برمی‌خورد؟ دردهای دهشتناک معیشیتی و حیثیتی‌شان در آبان سال گذشته را که با داغ و درفش و کشتارتان پاسخ دادید! همان هم پایان کار نبود! برای آنان که زنده مانده‌اند هم حکم اعدام می‌دهید. هواپیمای حامل عزیزان‌شان را که منهدم کرده‌اید و به سردار فرمانده این جنایت هم می‌بالید! باز هم این مردم کاری در مقابل‌تان نمی‌توانند بکنند. این مردم خیلی مظلومند! آنها در برابر دشمنی بی‌پایان شما چیزی جز عزا برای‌شان نمانده است! حتی نمی‌توانید عزای‌شان را هم ببینید؟ چه کینه‌ای از مردم این سرزمین دارید؟ اگر صرفا دشمن بودید می‌شد با شما از اخلاق دشمنی گفت! از اینکه دشمن، ذلیل کردن دشمن را نمی‌خواهد! برای دشمن قدر قدرت، دشمنی همتا مایه افتخار است! به همین دلیل است که حتی دشمنان در جنگ هم از ادای احترام به جنازه دشمن دریغ نمی‌کنند! اما شما تنها «دشمن ملت» نیستید که بر مرده‌شان هم رحم کنید! شما از این مردم «کینه» به دل دارید و جز نابودی آن را نمی‌طلبید! حتی در سخت‌ترین لحظات هم دوست دارید داغ و درفش‌تان را نشان دهید! شاید چون می‌دانید که تمام قدرقدرتی‌تان به عجزی وابسته است که بر مردم تحمیل کرده‌اید و اگر ذره‌ای در آن خلل پیش آید، جز جرثومه‌ای ترسو در برابرشان نیستید! این مردم را بزنید! در غم و دشواری و بی‌پناهی‌شان! بزنید و بکشید! اقتدار شما در همین کار است! پیشوایان تاریخی‌تان در کربلا نیز همین کردند! کشتند و بر سر عزاداران ریختند و زدند و زدند و ....

📌 اما آن تاریخی که شنیده‌اید ادامه‌ای هم دارد! روز یزیدیان هم به پایان می‌رسد و آنچه از آنها به یاد می‌ماند جز لجن‌زاری متعفن نیست که حتی بازماندگان هم از یادآوری آن شرمسارند. کینه‌توزان ملت! با باتوم‌تان که جای نیزه‌های یزیدی نشسته است بر سر مردم بی‌پناهِ عزادار بریزید؛ روز شما نیز نزدیک است!

@Kaleme