سایت خبری-تحلیلی کلمه
50.6K subscribers
5.56K photos
2.09K videos
161 files
8.09K links
کانال رسمی سایت خبری-تحلیلی کلمه در تلگرام.
www.kaleme.com

ارتباط با کانال کلمه
@kaleme_admin

📷 اینستاگرام:
instagram.com/kalemeh/
Download Telegram
🔴 انتقال ابوالفضل قدیانی به سی‌سی‌یو

🎙️مرتضی قدیانی

🔺پدرم روز یکشنبه برای معاینه دوره‌ای قلب به پزشک مراجعه داشت که پزشک، تشخیص داد با توجه به ابتلا به بیماری قلبی و ابتلا به عفونت ریه در زندان، باید بستری شود | گفته بودند که شما را با دستبند و پابند اعزام می‌کنیم. پیرو همین تصمیم هم، پدرم گفت که من به این شکل و با این وضعیت به بیمارستان مراجعه نمی‌کنم و به محل اتاق خود در بند بازگشته بود | پس از طی دو، سه ساعت، ظاهراً آقایان با یکدیگر شور کرده و حدود ساعت ۴ تصمیم گرفته بودند که با ترتیبی، بدون دستبند و پابند، ایشان را به بیمارستان اعزام کنند.

🔺اکنون پدر به یکی از بیمارستان‌های تهران منتقل و در بخش CCU بستری شده است | ایشان در حال حاضر ۸۰ سال سن دارد. مدت‌های مدیدی-از سال ۷۸- است که به بیماری قلبی مبتلا بوده و بیش از ۷ استند در قلب پدر کار گذاشته شده… | این عفونت ریوی هم از زمان زندان برای پدر اتفاق افتاده است.

*گزیده گفت‌وگو با کانال امتداد
@kaleme
🔴 به نام رهایی، به نام ایستادگی

برای عزیز قاسم‌زاده‌ی مقاوم، صدای بلند عدالت، نغمه‌خوان رنج‌ها و راوی صلابت در میانه‌ی سلول‌های بی‌پنجره...


✍️ اسماعیل عبدی

برادرم، همراه دیرین، تو را نه فقط با نام می‌شناسم، که با مقاومتت در دل زندان، با صدای سرودهایت در بین صفوف معلمان آزاده، با سکوت‌هایی که فریاد بودند در سلول انفرادی، با قلمی که در اوج سرکوب، روشنگری کرد. تو آن صدایی هستی که حتی دیوارهای زندان نتوانست آن را خاموش کند.

در روزهایی که جسمت با سرطان پروستات در نبرد بود و در حالی‌که رنج جراحی و سپس پرتو‌درمانی را هم بلافاصله بعد از زندان تحمل کردی اما در همان حال باز هم صدای تو، صدای امید ما بود. در آن تماس‌های کوتاه از دل زندان، ما قوت قلب می‌گرفتیم، نه به‌خاطر کلمات، بلکه از قدرت روحی عظیمی که در صدایت جاری بود. چیزی نتوانست اراده‌ات را بلرزاند، همچنان که اخراج ظالمانه‌ات از مدرسه، تو را از آموزگاری منصرف نکرد.

تو در کنار بزرگ ترین اساتید موسیقی ایران بودی و می توانستی تنها از طریق همان هنر هم مانا باشی و صدای همه اما همه انرژیت را برای جامعه معلمان گذاشتی. برای ما آموزگار شدی؛ آموزگار عشق، هنر، نجابت، و آزادگی.

می‌دانم رفتن پدر بزرگوارت، زخمی عمیق بر دلت نهاد و چه تلخ بود که پس از غم جانکاه این سوگ بزرگ، دست‌هایت را در بند کردند. اما یاد آن مادر مهربانت، که خانه‌اش همیشه مأمن همبستگی و میهمان‌نوازی بود، هنوز برایمان پناهِ گرمی است در سرمای این روزها.

ما به قامتت افتخار می‌کنیم؛ به عزت نفسی که در برابر باتوم‌ها خم نشد؛ به صدایی که هنوز در راهروهای زندان، ترانه‌ی امید را زمزمه می‌کند. تو تنها یک معلم نیستی، تو یک روح بلندی، که در بستر رنج، شکوفه‌ی آزادگی کاشته‌ای.

این روزها دیدن متنی از سوی اعضای هیئت مدیره کانون صنفی فرهنگیان گیلان حقیقتا مرا متعجب و شگفت زده و متاثر نمود. چرا که تصور عموم معلمان و مردم ایران چنین می نمود که صدای تو که چنین محبوبیت در همه جا انداخته است،حکایت از یک پیشرویی هماهنگ در گیلان دارد که نامش را سرآمد کرده اما وقتی مطلع بیانیه ای را با شعری از حافظ دیدم و به یاد آوردم که یکی از اتهاماتی که منجر به اخراج تو شد، آواز خوانی با مضامین انحرافی بود و این ابیات را افرادی که باید حمایت کنند، به رغم دانستن محبوبیت علیه تو استفاده کرده اند، غمگین شدم.

منتظریم، با آغوش باز، تا دوباره در کنارمان بخوانی:
"از خون جوانان وطن لاله دمیده..."

با برادری، با دوستی، با امید،
اسماعیل عبدی
۱۱ خرداد ۱۴۰۴

@kaleme
Forwarded from کافه نون
چهارده سال پیش در چنین روزی اتفاق معناداری افتاد! زنی که سالها زحمت کشید فاصله دین با «زن و برابری» را پر کند به دست یک حکومت دینی کشته شد! هاله سحابی (قرآن‌پژوه و عضو گروه مادران صلح) را برای تشییع پدرش از زندان آزاد کردند و پای تابوت پدرش او را کشتند، چون به مأموران گفته بود «نه»!

@CafeNoun
🔴 روایتی از یک دادگاه نمایشی؛ تجربه‌ای از بی‌عدالتی سیستماتیک در قوه قضاییه ایران

✍️ مریم یحیوی

به توصیه رفیق گرامی و کنش‌گر شریف، احمدرضا حائری ، تصمیم گرفتم تجربه‌ شخصی‌ام از دادگاهی که با قضاوت ابوالقاسم صلواتی برگزار شد، روایت کنم. شاید این نوشته سهمی هرچند کوچک در افشای بی‌عدالتی ساختارمند و نبود استقلال در قوه قضاییه ایران داشته باشد.

در ۱۱ آبان ۱۳۹۳، توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت شدم. پس از ساعت‌ها تفتیش خانه‌ پدری، به بازداشتگاه ۲-الف (وابسته به سپاه پاسداران) منتقل شدم. در آنجا به مدت ۲۷ روز در سلول انفرادی نگهداری و تحت بازجویی‌های فشرده و توهین‌آمیز قرار گرفتم. این فشارها برای من که درگیر روند رادیوتراپی پس از دو سال شیمی‌درمانی بودم، آثار روانی و جسمی مضاعفی داشت.
بیماری من از نخستین بازداشت در بهمن ۸۹ در بند امنیتی ۲۰۹ (وابسته به وزارت اطلاعات) اوین آغاز شده بود. به همین دلیل، تصمیم گرفتم روند درمان را در دوران بازداشت متوقف کرده و همان شب اول، اعلام اعتصاب درمان کردم.

از ساعت‌ها بازجویی طولانی، همراه با فحاشی، تحقیر و تهدید که بگذریم، یکی از بازجوها که لحنش شبیه مداحان بود، در پایان جلسه‌ای با لحنی تحقیرآمیز گفت: «آماده‌ای ۷–۸ سال بری زندان بلکه آدم بشی؟»
تهدیدی که بعدها معنای عینی آن را فهمیدم.

پس از آزادی موقت، پرونده‌ام به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب ارجاع شد؛ شعبه‌ای که زیر نظر قاضی صلواتی، چهره‌ای شناخته‌شده برای صدور احکام سنگین و ناعادلانه علیه فعالان مدنی و سیاسی، اداره می‌شود.

روز دادگاه، پس از نیم‌ساعت انتظار، به همراه وکلایم وارد اتاق صلواتی شدیم. تجربه دادگاه پنج‌دقیقه‌ای در سال ۹۰ با قاضی مقیسه، که با فحاشی و اهانت همراه بود، هنوز از خاطرم نرفته بود. با استرس وارد اتاق شدم. قاضی صلواتی با خنده‌ای مصنوعی گفت: «بشین»، و به صندلی‌ای که روبه‌رویش قرار داشت اشاره کرد. وکلا در گوشه‌ای نشسته بودند و نماینده دادستان هنوز وارد نشده بود.

صلواتی با نیشخند گفت:
«با این قد و قواره و مریضی، چقدر پرونده‌ قطور داری!»، و خندید. سپس به تمسخر گفت: «اعتصاب درمان هم که کردی!» سعی کردم از فرصت استفاده کنم و گفتم: «این حجم از پرونده بر پایه چند خط پرینت از فیس‌بوک ساخته شده.» ناگهان با تندی گفت: «تا من نگفتم، حرف نزن! اینجا دادگاهه، می‌فهمی؟»

دادستان وارد شد و بدون کوچک‌ترین توجهی به من، کنار قاضی نشست و درگوشی صحبت‌هایی کردند. پس از چند دقیقه، صلواتی از من خواست مشخصاتم را بنویسم و سپس با لحنی سریع شروع به خواندن اتهامات کرد. از جمله:
ارتباط با خانواده‌ زندانیان سیاسی؛
انتشار اخبار مربوط به ضرب و شتم زندانیان (اشاره به وقایع «پنج‌شنبه‌ سیاه» در بند ۳۵۰ اوین)؛
دیدار با برخی فعالان مدنی و سیاسی ...

نه اجازه دفاع داشتم، نه وکلا اجازه سخن داشتند. صلواتی در واکنش به اعتراض وکلا گفت: «آدم زنده که وکیل نمی‌خواد!» سپس فرمی به من داد و گفت: «در دو سه خط بنویس چی می‌خوای بگی یا تقاضای بخشش داری؟»

نوشتم که هیچ‌یک از اتهامات را نمی‌پذیرم و آماده‌ دفاع هستم. نگاهی انداخت، پوزخندی زد و گفت: «می‌تونی بری، خیالت راحت.»

حدود یک ماه بعد، برای دریافت حکم مراجعه کردم. منشی دادگاه برگه‌ای به من داد که وقتی چشمم به آن افتاد، زانوهایم سست شد: ۹ سال حبس تعزیری، که ۷ سال آن اجرایی بود.

مصادیق «اجتماع و تبانی علیه امنیت» چنین فهرست شده بود:

۱-شرکت در تجمع دفاع از مردم غزه و کوبانی؛ (به‌زعم دادگاه، چون برگزارکنندگان گرایش چپ داشتند، این اقدام امنیتی محسوب می‌شد)
۲-دیدار با خانواده‌ زندانیان سیاسی و ارتباط با دختر یکی از رهبران «فتنه»؛
۳-حمایت از «فرقه ضاله بهاییت» به بهانه حضور در تولد یکی از اعضای زندانی آن؛
۴-تجمع مقابل زندان اوین همراه خانواده‌ زندانیان بند ۳۵۰؛
۵-تشکیل محافل دوستانه که به عنوان «محافل اغتشاش و فتنه‌گری» تلقی شده بود.

در بخش «تبلیغ علیه نظام» نیز چنین مواردی آمده بود:

۱-انتشار اخبار ضرب و شتم در بند ۳۵۰؛
۲-انتقاد از محرومیت درمانی زندانیان؛
۳-نگارش یادداشت درباره اسیدپاشی‌های اصفهان که «سیاه‌نمایی» تلقی شده بود.

تمام این مصادیق، مصداق واضح آزادی بیان و عقیده هستند که هم طبق قانون اساسی ایران (اصول ۲۳، ۲۴، ۲۷) و هم طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر (ماده‌های ۱۹، ۲۰، ۲۱)، حقوق بنیادین شهروندان محسوب می‌شوند. اما نه‌تنها این اصول نادیده گرفته شد، بلکه به واسطه تکرار اتهامات مشابه از سال ۸۹، حکم نیز تشدید شد.

@Kaleme
🔴 یاد استاد فرزانه‌مان، تکریم یادگاران است

✍️ کلمه - عبدالله ناصری

از قدیم شنیده‌ام که عالمانِ علامه دو میراث دارند؛ یکی فرزند و دیگری کتاب. همیشه در ذهنم، این تعبیری را که اولین بار از سید فرزانه، محمد خاتمی شنیدم، خلجان می‌کند که در وصف فرزندی صالح می‌گفت: «سر سفرهٔ پدرش بزرگ شده». یکی از یادگارانِ صالح، فرزندانِ سید جعفر شهیدی، استادِ علامهٔ ایران و تشیع هستند. از فرزندِ شهیدش ـ احسان، طلبهٔ حوزهٔ قم که انتخاب جبهه کرد و شهید شد ـ و اصلاً در میان خانواده کم‌پسامد بود.

خیلی از علاقه‌مندان به استاد، بی‌خبر از شهادت فرزندش در جنگ ایران و عراق هستند. شاید کمتر کسی بداند که حضرت استاد، الطاف خفیهٔ بنیاد شهید را پس می‌فرستاد. قصهٔ یخچالِ کذایی را بخوانید…

📎متن کامل
@Kaleme
جمعی از فعالان سیاسی و مدنی به دیدار علیرضا بهشتی شیرازی رفته‌اند که چند روز پیش پس از تحمل ۱۵ ماه حبس از زندان اوین آزاد شد. آقای بهشتی شیرازی، روزنامه‌نگار، مترجم و مدیر انتشارت روزنه است که به «جرم شرکت در همایش مجازی نجات ایران» ۱۵ ماه زندانی شد. او پس از اعتراضات سال ۸۸ نیز بازداشت و پس از تحمل ماهها سلول انفرادی و با سپری کردن ۵ سال زندان آزاد شده بود. بهشتی شیرازی از رزمندگان سالهای جنگ و مشاور ارشد میرحسین موسوی در جنبش سبز بود.

*عکس از کانال خبرانه‌ها
@kaleme
🔴 چی فکر می‌کردیم، چی شد!

✍️ عیسی سحرخیز

آبروریزی زشت /برق رفت...
در اجلاس اکو با حضور وزرای کشورهای عضو اکو که در تهران در حال برگزاری بود برق رفت.
تسنیم


خبر رفتن برق در زمان برگزاری نشست وزرای کشورهای عضو اکو، که فراتر از  "آبروریزی زشت" است و پیامد سیاست‌ها و توصیه‌های اخلاقی آقای پزشکیان، فکر مرا به سال‌ها پیش برد، اگر اشتباه نکنم نیم‌سال دوم ۱۳۷۱.

امپراتوری غول پیکر شوروی سال پیش از آن، در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ با به رسمیت شناختن استقلال جمهوری‌های گوناگون خود، رسما دچار فروپاشی شده بود و جمهوری‌های مسلمان نشین که به شدت دچار فقر و فلاکت و کمبود امکانات بودند، چشم امید بسته بودند به همسایه‌ی مسلمان جنوبی.

جمهوری اسلامی ایران در سال‌های ابتدایی هم برای رهبران و هم برای مردم این جمهوری‌ها، به ویژه جمهوری آذربایجان به نوعی "کعبه آمال" بود و در خیال نقطه اصلی اتکا. از یک سو مردم آذربایجان در سرمای زمستان به رود ارس می زدند که به ایران بیایند و بهشت موعود خود را از نزدیک ببینند و از سوی دیگر مبلغان مذهبی به باکو و دیگر شهرهای کشور شمالی می‌رفتند تا مذهب شیعه و جمهوری اسلامی را تبلیغ کنند.

مقام‌های سیاسی و اقتصادی نیز به دستور آقای خامنه‌ای که پی سامان‌دهی "امت اسلام" بود، در راه صدور انقلاب از هیچ کاری از جمله خاصه خرجی‌های فراوان فروگذار نمی‌کردند. متاسفانه پس از چندی منافع شخصی هم وارد ماجرا شد و هدف سفر این افراد به جز موارد فوق، تنزل یافت به همراه آوردن اجناس خاص، از جمله کریستال، فرش‌های دستباف قدیمی، کولر گازی که این آخری در آن زمان در ایران کمیاب بود.

هم‌زمان، در ساختار سیاسی ایران نیز تحولات ویژه‌ای در حال شکل‌گیری بود، از جمله با پایان جنگ تحمیلی هوس تصرف کردن کامل ارکان قدرت توسط نظامیان، به خصوص نفوذ سپاهیان بیکار به دولت. آن چه به خاطره مورد اشاره بازمی‌گردد، جا‌به‌جایی‌های بود که در ابتدا از بخش فرهنگ شروع شده بود از جمله درون وزارت ارشاد و سازمان‌های زیر مجموعه آن.

هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت به دستور رهبری هیات دولت را بازسازی کرده بود و راه ورود سپاهیان را به بخش فرهنگ باز.
درنتیجه علی لاریجانی وزیر ارشاد شد و از جمله ضرغامی را راهی حوزه سینما کرد و فریدون وردی‌نژاد، عضو عالیرتبه سپاه قدس نیز به ریاست خبرگزاری جمهوری اسلامی منصوب شد.

در این شرایط، دیگر جایی برای امثال من در خبرگزاری نبود و درنتیجه از معاونت خبری ایرنا اعلام استعفا کردم که ابتدا پذیرفته نشد و اندک زمانی بعد، پس از بروز بحث و جدل در مورد شیوه‌ی خبررسانی، به ناچار قبول افتاد. در یک دوره گذار کوتاه مدت، کار متفرقه من شده بود سفر به کشورهای خاص برای اعطای وسائل خبری از رده خارج شده خبرگزاری به نهادهای مشابه همسایگان محتاج، از جمله افغانستان در حال جنگ، جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان.

خاطره باز می‌گردد به مورد آخر. آن زمان حیدر علی‌اف عضو سابق پلیتبورو و معاون نخست وزیر اتحاد جماهیر شوروی، رئیس جمهور نخجوان بود که اوضاع اقتصادی و مالی فلاکت‌باری داشت و در عمل فاقد زیرساخت‌ها و امکانات خدمات‌رسانی مناسب به ملت خود بود.

حال در سال ۷۱، پس از سفر حیدر علی‌اف به ایران و دیدار با آقای خامنه‌ای هیاتی از مقام‌های ذیربط جمهوری اسلامی از وزرای دولت، استان‌دارهای آذربایجان و... برای انعقاد قرارداد و کمک رسانی عازم باکو و نخجوان شده بودند. در روزهای پایانی سفر، همچون اجلاس صبح امروز اکو، در میانه‌ی نشست غروب‌هنگام هیات ایرانی با طرف نخجوانی در دفتر رئیس دولت ناگاه برق قطع شد و رئیس جمهور دستور آوردن شمع و چراغ گردسوز و... را داد. این مساله در عمل همه چیز را تحت‌الشعاع قرار داد و اولویت درخواست حیدر علی‌اف از مقام‌های "کشور دوست و برادر" شد، انتقال سریع برق از استان‌های همجوار جمهوری اسلامی به نخجوان.

حال ایرانِ تحت رهبری آقای خامنه‌ای که در ۴ شهریور ۷۱ در دیدار با حیدر علی‌اف تاکید کرده بود که "جمهوری آذربایجان با رسمیت دادن به دین مبین اسلام در آن کشور در حقیقت خود را به یک دنیای با عظمت پیوند زده است و ما از الحاق جمهوری آذربایجان به پیکر امت اسلامی بسیار خرسندیم"، از کشور صادرکننده برق، در حال تبدیل شدن است به واردکننده انواع انرژی.

در میانه قلمی کردن این مطلب بودم که برق یک ساعت پیش از زمان اعلام شده قطع شد و این پیامک رسید که :
"
مشترک گرامی: سلام قطع برق شما به علت اتصالی شبکه بوده و در دست اقدام و رفع خاموشی توسط اکیپ عملیاتی می باشد.
شرکت توزیع نیروی برق استان البرز"


به این دلیل است که عنوان این مطلب شد: چی فکر می‌کردیم، چی شد!

*کانال نویسنده
@Kaleme
🔴 تجربه‌ٔ زیسته‌ی هاله‌ی سحابی
در پیوند با انسان‌های مدنی

✍️ محترم رحمانی

🔺 جامعه و قشرهای آن همیشه در تکاپوی الگوها به سر می‌برد؛ که در انتخاب آن، حوادث، اتفاق‌ها، رسانه‌ها و اقتدار و… تأثیر دارد. همین حالا ورزشی‌ها، بازیگران، بلاگرها و سلبریتی‌ها به الگوی انتخابی بسیاری از افراد جامعه تبدیل شده‌اند. هدف از این یادداشت نقد الگوها و مدل‌های زیستی نسل‌های متفاوت در ایران، ارزیابی و یا به قول امروزی‌ها، قضاوت و داوری درباره‌ٔ آن‌ها نیست؛ اما قصد آن را دارد تا از الگوهای مدنی مورد توجه خویش سخن بگوید تا به قول شهید صابر، بابی گشوده شود.

🔺 هاله سحابی در جنگ، در دوران سیاه دهه‌ی ۶۰، در دوره‌ٔ اصلاحات و در پس از اصلاحات و در زندان، همان هاله است… و ضمن آن‌که می‌اندیشد دخترِ کسی، همسر و مادری است، فعال مدنی و مادر صلح است. گاه خانه‌نشین است و زمانی در بطنِ حوادث سهمگین در زندان، و زمانی در کنار پیکر پدر، با ضربه‌ای سهمناک از میان ما می‌رود. به نظر می‌رسد الگوی زیست مدنی هاله، به لحاظ شخصیتی و منش، برای جامعه‌ٔ توسعه‌نیافته‌ٔ ما چند پیام روشن دارد که از ویژگی‌های او نشأت می‌گیرد...

📎منبع و متن کامل

@Kaleme
🔴 چرا مقاله‌ای دربارهٔ انتخابات سال ۸۸ ایران خشم نظام اسد را برانگیخت؟ روایت یک زندانی سوری

✍️ ایلیا جزایری

▫️نظام مخلوع سوریه به رهبری خاندان اسد، نه تنها مخالفان و منتقدان خود را مجازات می‌کرد، بلکه فعالانی که از حکومت‌های متحدش انتقاد می‌کردند نیز از مجازات در امان نبودند. این چیزی است که برای علی العبدالله، نویسنده و فعال سیاسی سوری روی داد. او که بارها به خاطر فعالیت‌ها و انتقاداتش از حکومت سابق سوریه، بازداشت و زندانی شده بود، دلیل یکی از محکومیت‌های‌ خود را نوشتن مقاله‌ای دربارهٔ انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران عنوان کرد؛ انتخاباتی که جمهوری اسلامی به تقلب گسترده در آن به نفع محمود احمدی‌نژاد متهم شد و ماه‌ها اعتراض گسترده را به همراه داشت که به کشته شدن صدها تن در تیراندازی نیروهای نظامی و انتظامی منجر شد.

▫️علی العبدالله درباره آن‌چه که پس از انتخابات ایران برای او رخ داد، به رادیو فردا می‌گوید: «من در حال گذراندن محکومیت دو سال و نیم خود در زندان مرکزی دمشق به اتهام عضویتم در گروه "اعلام دمشق برای تغییر دموکراتیک" بودم. در آن دوره، انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران برگزار و محمود احمدی‌نژاد به عنوان فرد پیروز معرفی شد. من ماجرا را پیگیری کردم و به این نتیجه رسیدم که پیروزی احمدی نژاد ناشی از تقلب بوده و باید میرحسین موسوی به عنوان فرد پیروز معرفی می‌شد. مقاله‌ای کوتاه نوشتم و آن را مخفیانه از داخل زندان به خبرگزاری ایتالیایی «آکی» رساندم و مطلب منتشر شد».

▫️پس از آن بود که احضارها و بازجویی‌ها از آقای عبدالله به دلیل نوشتن این مقاله آغاز شد. او در این باره گفت: «بعد از حدود یک ماه و نیم، به ادارهٔ امنیت سیاسی در زندان احضار شدم و به خاطر این ماجرا بازجویی شدم. حدود سه ماه بعد، دادگاه عالی امنیت کشور مرا احضار کرد. آن‌جا یک قاضی دربارهٔ همان ماجرا از من بازجویی کرد. سپس پرونده‌ام را در اختیار دادگاه نظامی گذاشتند و پس از چند جلسه محاکمه، به اتهام آسیب رساندن به روابط با یک کشور خارجی و آسیب زدن به منافع ملی سوریه، به یک سال و نیم زندان محکوم شدم».

دلیل خشم مقام‌های سابق سوریه از مقاله

▫️اما چه چیزی موجب خشم مقام‌های امنیتی سابق سوریه شد؟ چرا علی العبدالله به خاطر مقاله‌ای که شرح رویدادهای کشور دیگری بود مجازات شد؟ او در مصاحبه با رادیو فردا می‌گوید: «می‌دانید که ما تحت حاکمیت یک نظام مستبد مثل نظام ایران بودیم. در این نظام سخن گفتن از حقوق مردم و شهروندان، آزادی و احترام به خواسته‌های‌ خود غیر قابل قبول بود؛ حتی اگر دربارهٔ آمریکا سخن بگویی. آن‌ها مقالهٔ من را دخالت در امور کشور دیگری دانستند که من حق اظهارنظر دربارهٔ آن نداشتم و گفتند من به روابط با ایران آسیب زده‌ام».

محاکمه غیرنظامیان در دادگاه‌های نظامی و امنیتی

▫️نکته جالب توجه، محاکمه علی العبدالله در دادگاه نظامی است، با این‌که چهره‌ای غیر نظامی بود. او به رادیو فردا می‌گوید که نظام مخلوع سوریه به این مسئله توجهی نداشت: «دادگاه‌ها در سوریه چند سطح داشتند. به این مسئله توجه نمی‌کردند که تو نظامی هستی یا غیرنظامی. اگر می‌خواستند تو را بیشتر آزار دهند، به دادگاه عالی امنیت کشور می‌فرستاند. زیرا حضور وکیل مدافع در این دادگاه ممنوع بود، احکامش قطعی بود و امکان عفو نداشت. اگر می‌خواستند کمی کمتر زیر فشارت بگذارند، بسته به اتهامت، یا به دادگاه نظامی می‌فرستادند یا به دادگاه کیفری. در این دادگاه‌ها امکان داشتن وکیل مدافع وجود داشت».

نحوه تعامل با زندانیان عقیدتی و سیاسی در نظام اسد

▫️علی العبدالله می‌گوید که نحوهٔ تعامل با زندانیان سیاسی و امنیتی، به نهادی بستگی داشت که فرد را دستگیر کرده بود. او در شرح ماجرا گفت: «اگر نهاد بازداشت‌کننده، ادارهٔ امنیت سیاسی بود، شخص را به زندان مرکزی دمشق می‌فرستادند که بند ویژهٔ امنیت سیاسی داشت و زندانی را در سلول انفرادی نگه می‌داشتند. اگر طرف بازداشت‌کننده، ادارهٔ امنیت کشور یا ادارهٔ امنیت نظامی یا سازمان اطلاعات نیروی هوایی بود، شخص را به زندان بدنام صیدنایا می‌فرستادند که همه از سطح شکنجه‌ها و آزارها در این زندان خبر دارند». آقای العبدالله افزود: «اگر شخص در دادگاه نظامی یا کیفری محاکمه می‌شد، در زندان مرکزی دمشق زندانی می‌شد و در بند جرایم کیفری، میان دزدها و قاتلان نگهداری می‌شد».

@kaleme
«آخرین عکس یادگاری با پابند
از بازداشت در ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ تا آزادی در ۵ خرداد ۱۴۰۴ هزینه‌های روحی و مالی فراوانی به من وارد شده و من نه فراموش می‌کنم و نه می‌بخشم. اما از مسیری که آغاز کرده‌ام بازنمی‌گردم. اکنون آگاهانه‌تر و مصمم‌تر در راه فعالیت صنفی گام برمی‌دارم.»

✍️ مژگان باقری
معلم و فعال صنفی معلمان
شبکه ایکس

@Kaleme
🔴 مجازات یک نقطه!

✍️ مصطفی تاج‌زاده
زندان اوین

یکی از دوستان گرامی پیغام داد از آقای حسین شنبه‌زاده بپرسم آیا در دوران بازداشت و بازجویی، مورد ضرب‌وشتم قرار گرفت؟ چرا او را به اسرائیل وصل کردند؟ و اگر می‌دانست گذاشتن یک نقطه زیر توئيت رهبر، سه‌سال‌ونه‌ ماه زندان دارد، آیا بازهم این‌کار را انجام می‌داد؟

متن رسواگر، اندوه‌بار و تاریخی زیر پاسخ شنبه‌زاده عزیز به سه پرسش بالاست که به مناسبت اولین سالگرد بازداشت وی در ۱۵ خرداد ۱۴۰۴ منتشر می‌شود.

به نظرم هیچ توضیح اضافه‌ای نیاز نیست جز ابراز تاسف از اینکه شهروندی صرفاً برای بیان یک اعتراض مدنی و کاملاً مسالمت‌آمیز، بدون ایراد تهمت و افترایی و بدون هیچ دعوتی به تحصن و اعتصاب و حرکت خیابانی، چنین وحشیانه به بند کشیده می‌شود و برای نشستن پشت دوربین و اعتراف‌کردن (به چی؟) تحت فشارهای غیرانسانی قرار می‌گیرد.

تعجب‌آور آنکه نه فهمیدند و نه هنوز می‌فهمند که زندان و داغ و درفش، در مقابله با حرکت زیبای او شکست می‌خورد و ابتکار وی را از مرزهای ایران فراتر می‌برد و جهانی می‌سازد.

من وظیفه خود می‌دانم مادام‌که منتقدان استبداد دینی کتک می‌خورند، در دخمه‌ها توسط بازجوها تحقیر می‌شوند و با حکم چند قاضی فاسد به زندان محکوم می‌گردند تا هیچ شهروندی جرات نکند به اعلی‌حضرت قدرقدرت بگوید لخت تشریف دارد، روایتگر رنج و مظلومیت آنان باشم.
خرداد ۱۴۰۴
زندان اوین

*کانال فردای بهتر
@kaleme
🔴 تأملی در سخنان رهبری در روز ۱۴ خرداد

✍️ محمدجواد مظفر

▫️رهبری در بخشی از سخنان مبسوط خود در روز چهاردهم خرداد به نکته‌ای اشاره کردند که از منظرهای گوناگون قابل تأمل است. ایشان اظهار داشتند: «اولین مطلبی که در باب هسته‌ای به آمریکایی‌ها گفتیم این است که شما چه‌کاره هستید که ایران غنی‌سازی داشته باشد یا خیر؟ به شما چه!» این سخن ایشان تأملاتی در پی خواهد داشت؛ زیرا این حرف به خودی خود قابل دفاع و از موضع استقلال و توانمندی است. اما براساس منطق موقعیت پرسش برانگیز است.

۱. اگر موضوع غنی‌سازی وحد و حدود آن ربطی به آمریکایی‌ها ندارد اساساً چرا ایران وارد مذاکره با آمریکا شد؟! ایران از قبل از مذاکرات بارها اعلام کرد تنها درباره انرژی هسته‌ای حاضر به مذاکره است.

۲. اگر بیخ گلوی تحریم‌های کمرشکن در تمامی بخش‌ها در دستان آمریکا نبود آیا لزومی به مذاکره چه در چارچوب برجام و چه مذاکرات فعلی می‌بود؟

۳. ایران عضو آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای است، و سال‌هاست که بازرسان آژانس نسبت به میزان و مراکز غنی‌سازی ایران اما و چراهای فراوان دارند و تا کنون حتی با تغییر مدیران کل آژانس نیز همچنان موضوع از نگاه آنان لاینحل باقی مانده‌است.

۴. هرچند که در این موارد پیش‌بینی قطعی کاری است بس دشوار اما من نیز به سهم خود باتوجه به جوانب گوناگون و اهداف ترامپ به عنوان یک سوداگر اقتصادی می‌توانم بگویم که رجزخوانی او درمورد حمله نظامی تحقق عملی نخواهد یافت، اما افزایش تحریم‌ها و بستن راه‌های گوناگون بر روی مراودات اقتصادی برای ایران و فعال شدن مکانیزم ماشه توسط اروپائیان در صورت نرسیدن به یک توافق نسبی و حتی حداقلی محقق خواهدشد.
آن گاه کشور در چه چاله‌ای گرفتار می‌شود؟!!

۵. آیا می‌توانیم دلخوش باشیم که حرف‌ها و مواضع به شدت رادیکال و علنی دوطرف علیه یکدیگر غیر از آن چیزی است که در پشت درهای بسته در جریان است؛ و دو طرف چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند؟! امید که این دور از مذاکرات به سرانجامی منجر شود که به سود منافع ملی ایران باشد.

@Kaleme
🔖بیش از ۸۰۰ کنش‌گر سیاسی و مدنی در هشدارنامه‌ای با تاکید بر اینکه ابوالفضل قدیانی در شرایطی قرار دارد که تداوم حبس ممکن است با تبعات جبران‌ناپذیری برای او همراه باشد نوشته‌اند: «انتظار می‌رود با صدور دستورات عاجل و قاطع، زمینه بررسی مجدد وضعیت آقای قدیانی فراهم و با اقدام به موقع، از بروز هرگونه آسیب بیشتر به سلامت ایشان جلوگیری شود».

📎متن کامل و امضاها
@kaleme
🔴 بیانیه و هشدار بیش از ۸۰۰ فعال سیاسی و مدنی درباره وضعیت سلامت ابوالفضل قدیانی

▫️ما، امضاکنندگان این نامه، جمعی از شهروندان، فعالان مدنی، سیاسی و فرهنگی کشور، با ابراز نگرانی جدی نسبت به وضعیت سلامت و شرایط جسمی جناب آقای ابوالفضل قدیانی، که در ۸۰ سالگی از بیماری‌های مزمن و جدی رنج می‌برد، خواستار بازنگری فوری در وضعیت قضایی و آزادی ایشان، دستکم با توجه به ترتیبات قانونی مختلف از جمله توقف، مرخصی و … هستیم. ابوالفضل قدیانی امروز در شرایطی قرار دارد که تداوم حبس می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیری برای جان و سلامت وی به‌همراه داشته باشد.

▫️ما بر این باوریم که ادامه بازداشت ایشان، نه‌تنها با موازین قانونی و انسانی سازگار نیست، که با حفظ کرامت انسان نیز در تضاد است. بنابراین انتظار می‌رود با صدور دستورات عاجل و قاطع، زمینه بررسی مجدد وضعیت آقای قدیانی فراهم و با اقدام به موقع، از بروز هرگونه آسیب بیشتر به سلامت ایشان جلوگیری شود.

📎فهرست امضاها .
@Kaleme
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جواد یحیوی، بازیگر و مجری پیشین تلویزیون:

🔺مجری همایش‌های مهندس موسوی بودم، بعد از ۸۸ از همه جا حذف و ممنوع‌الکارم کردند. در سال ۸۸ رفتاری که دوراندیشی بیشتری داشت رفتار بی‌بصیرت نامیده شد و بعدها معلوم شد که اتفاقا همان نگاه، صاحب بصیرت بیشتری بود…

@Kaleme
🔴 درگذشت «مترجم کتاب‌های سرخ»

🔺بیژن اشتری از میانه‌های دهه هشتاد پروژه بزرگ ترجمه زندگی‌نامه‌ها و رخدادهای مربوط به اتحاد شوروی و بلوک شرق را آغاز کرد. کتاب‌هایی مانند «لنین»، «تروتسکی، کاهن معبد سرخ»، زندگی‌نامه‌هایی از «برژنف»، «بوخارین»، «استالین» و «چائوشکسو» و... تنها بخشی از آثاری بودند که او ترجمه کرد. کتاب‌هایی چون «امید علیه امید»، «دست‌نوشته‌ها نمی‌سوزند»، «ادبیات علیه استبداد: پاسترناک و ژیواگو»، «شوروی ضد شوروی» و «حرمسرای قذافی» تنها بخشی از ترجمه‌های او در حوزه دیکتاتوری‌ها و ادبیات بود. 

🔺آخرین اثر چاپ‌شده او «سکوت هم‌چون سلاح» که به زندگی و مرگ «ایساک بابل» می‌پرداخت، انتهای اسفند ۱۴۰۳منتشر شد. رفتنش از بین ما خیلی زودتر از آنچه بود که انتظار می‌رفت؛ اما چنان در سال های عمر پربرکتش، تکاپو کرده است که گویی به قدر تمام روزهایی که جامعه ایران، جای بزرگ خالی‌اش را احساس می‌کند، کتاب ها و قلمی‌هایش نشسته است.

✍️ مرضیه حاجی‌هاشمی
گزیده یادداشت

@kaleme
▫️پدرم، ابوالفضل قدیانی، که به علت عفونت ریه در بیمارستان بستری بود، علی‌رغم داشتن ۸۰ سال سن و وجود ۵ استنت در قلب، سابقه بیماری خودایمنی حاد، مشکلات گوارشی و مشکل ستون فقرات و پوکی استخوان به زندان بازگردانده شد. زندان‌بانان به گواهی پزشکی قانونی، که وابسته به قوه قضاییه خودشان است، نیز وقعی ننهادند. پیرمرد از راهی که رفته پشیمان نیست. امیدوار است راهی که رفته گام کوچکی باشد برای برقراری آزادی، حکومت قانون و عدالت در ایران و من امیدوارم قانون و عدالت روزی برای آنان‌که آزادی را در ایران به بند کشیدند نیز اجرا شود.

✍️ احمد قدیانی
شبکه ایکس
@kaleme
🔴 حتی در بند؛ آزادتر از صاحبان قدرت

✍️ عبدالله مؤمنی

▫️در حالی که کمتر از یک روز از انتشار بیانیه‌ی ۸۰۰ نفر از فعالان مدنی و سیاسی در حمایت از توقف اجرای حکم آقای قدیانی می‌گذرد، امروز ایشان با وجود وضعیت جسمی نامناسب به زندان بازگردانده شد. این اقدام، نشانه‌ای روشن از بی‌توجهی به قانون، حقوق شهروندی و نادیده گرفتن کنش‌های مدنی و قانونی در جامعه است.

▫️بازگشت آقای قدیانی به زندان، با شرایط نگران‌کننده جسمی، نمونه‌ای آشکار از بی‌اعتنایی به کرامت انسانی و اصول بنیادین حقوق بشر و قانون اساسی است. آیا همدلی با رنج مردم، ایستادگی در برابر بی‌عدالتی، و همراهی با مظلومان باید تاوان داشته باشد؟

▫️قدیانی نه در پی قدرت، بلکه همواره وفادار به حقیقت بوده است. آن‌که به صدای وجدان خود وفادار می‌ماند، حتی در بند، آزادتر از صاحبان قدرت است. تداوم بازداشت آقای قدیانی در آستانه‌ی ۸۰ سالگی، نه نشانه‌ی اقتدار، که نشانه‌ی ترس از صدای حقیقت است.

*شبکه ایکس
@kaleme
🔴 اعتصاب کامیون‌داران؛ کارزاری مدنی علیه اقتصاد بیمار

فریبا نظری


▫️تا آنجا که بررسی‌ها نشان می‌دهد نخستین اعتصاب گسترده و طولانی کامیون داران در ایران در سال‌های اخیر به سال ۱۳۹۷ باز می‌گردد که شامل پنج دور در ماه‌های خرداد، مرداد، مهر، آبان و دی آن سال در تعداد زیادی از شهرهای کشور برقرار بود.

علت اعتصاب سراسری کامیون‌داران

▫️ثابت بودن کرایه‌ها طی چند سال، نیاز به الگوی محاسبه قانونی کرایه‌ها (منطق رفتار هزینه‌ها بر حسب تن کیلومتر)، افزایش قیمت بیمه‌ها، عوارض اتوبان‌ها، کمیسیون بالای باربری‌ها، هزینه بالای تعمیرات و قیمت بالای لوازم یدکی خودروها، کمبود کرایه، کاهش سهمیه سوخت و گران شدن لوازم خودرو مثل لاستیک و روغن بوده و خواست آن‌ها محاسبه کرایه بر پایه تن کیلومتر، افزایش حقوق بازنشستگی و سختی کار، کسر حق پرداختی بیمه رانندگان، حذف دلالان و واسطه‌ها از پایانه‌ها و باربری‌ها، نظارت بر برخوردهای غلط و سلیقه‌ای مأموران راهنمایی و رانندگی و مجازات مأموران و افسران رشوه‌گیر بود. اعتصاب کامیون داران در سال‌های ۱۴۰۱ و بهار سال جاری ( خرداد ۱۴۰۴) تقریبا با همین مطالبات و مشکلات، تکرار شده است.

▫️اعتصابات صنفی در جوامع، ابزار مدنی مطالبه‌گری گروه‌های متعدد از سطوح مختلف حاکمیت است که در مرحله‌ی نخست، طرح مطالبات و شکایات آن‌ها نادیده گرفته شده و اینک با صدایی رسا و تغییر موقعیت و ترک محیط کار؛ بار دیگر خواسته‌های خود را با مدیران و سیاست گذاران درمیان می‌گذارند؛ بدان امید که شنیده و دیده شوند. در واقع نظام حکمرانی نباید فراموش کند اعتصابات گروه‌های مختلف می‌تواند در قالب بخشی از یک جنبش اجتماعی بزرگتر، ایفای نقش کند و کارکرد یک کارزار مقاومت مدنی را برعهده گیرد …(۱)

▫️تبدیل اعتراضات یک صنف به اعتصابات گسترده و تکرار آن در دوره‌های مختلف با فاصله زمانی قابل اعتنا در کشورمان، می‌تواند به عوامل و رویکردهای زیر مربوط باشد و تا زمانی که آن‌ها تغییر نکند؛ هم‌چنان با این پدیده البته با ویژگی‌های متفاوتی روبرو خواهیم بود:

۱- انباشت مشکلات اقتصادی مستمر برای گروه‌ها و اصناف مختلف در طی سال‌های طولانی مانند تورم افسارگسیخته، تحریم‌های اقتصادی و سیاسی، فساد سیستماتیک
۲- نبود سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی عمیق و بلند مدت برای رفع یا کاهش بحران‌ها و مشکلات اقتصادی
۳- طبیعی شدگی بحران‌های اقتصادی در زندگی گروه‌ها و قشرهای مختلف جامعه از سوی متولیان و سیاست‌گذاران کلان و عالی نظام حکمرانی
۴- شرطی شدن و توهم نظام حکمرانی مبنی بر کنترل و خاموشی موقت اعتصابات با سیاست چندگانه ارعاب، وعده‌های بدون پشتوانه، و اتهام و انتساب آن به دشمنان خارجی و فتنه گران داخلی
۵- ضعف نهادهای مستقل صنفی
۶- نبود امنیت امکان کنش‌گری آزادانه و مقتدرانه صنفی در گروه‌های مختلف اصناف
۷- حل بخشی از مشکلات و مطالبات معترضان و اعتصاب کنندگان بصورت گذرا و دوره‌ای در هر مقطع از اعتصابات
۸- نبود پاسخ گویی نظام مند و شفاف به مطالبات گروه‌های صنفی ازسوی مسئولان و متولیان ارشد
۹- سیاست زدگی و امنیت زدگی کنش گری و مطالبه گری اصناف و گروه‌های مختلف جامعه از سوی متولیان و نظام حکمرانی.

▫️این مورد آخر، یعنی سیاسی و امنیتی شدن اعتراضات و اعتصابات اصناف؛ بسیار اهمیت دارد زیرا هنگامی که مطالبه‌گری اصناف به جای اینکه به عنوان یک مشکل اقتصادی یا صنفی قانونی و قابل قبول دیده شود، توصیف و تفسیر سیاسی یا امنیتی به خود می‌گیرد، نتايج بسیار نامطلوبی به بار می‌آورد، از جمله:
-حل نشدن ریشه‌ای مشکلات با تمرکز بر معلول به جای علل، و استمرار عوامل اصلی نارضایتی و اعتصاب
-برخورد سیاسی/امنیتی به جای شنیدن مطالبات و گفت‌وگو با معترضین و اعتصاب کنندگان‌ و منجر شدن به ایجاد فضای قهری یا -قضایی با معترضین، دوری از حل بحران، عمیق تر شدن نارضایتی‌ها، و بروز دوباره در زمانی دیگر
-بی‌اعتمادی و ناامیدی بیشتر نسبت به مسئولان و متولیان کشور
-رادیکالیزه شدن مطالبات
-تضعیف نهادهای صنفی مستقل
-تضعیف ظرفیت مذاکره و گفت‌وگو
-تکرار چرخه اعتراضات و اعتصابات

*ایران فردا
@Kaleme
🔴 تماس گرفتند و گفتند بیایید برای سازش!

خانواده‌های عزادار انفجار بندر شهید رجایی در چهلم عزیزانشان خواهان اعلام رسمی علت فاجعه و معرفی و مجازات مقصران هستند

✍️ نیلوفر حامدی

🔺پیگیری‌های حقوقی این خانواده در تمام این مدت به در بسته خورده و هیچ پیشرفت محسوسی نداشته است: «در تمام این مدت هیچ مقام مسئولی به ما توضیحی درباره این فاجعه بزرگ نداده است. همان ابتدا دو نفر را بازداشت کردند اما در مدت کوتاهی با وثیقه‌های ۵۰ میلیاردی آزاد شدند. روز اول از تهران با ما تماس گرفتند و گفتند می‌خواهند همسرم را به عنوان کارگر نمونه انتخاب کنند و ۱۰۰ میلیون تومان پاداش دهند، چون چند روز بعد آن مصیبت هم روز جهانی کارگر بود. به آنها گفتم که نه عنوان کارگر منتخبشان را می‌خواهیم و نه پولشان را.
 
🔺اگر همسر من کارگر نمونه بود چرا چند ماه قبل او و سایر همکارانش را از ساختمان اداری خارج کردند و با زور به کانکس‌های ناامنی منتقلشان کردند که وسط موقعیت عملیاتی بود؟ چه بسا اگر در روز انفجار آنها در ساختمان اداری بودند جانشان را از دست نمی‌دادند، کمااینکه بسیاری از همکارانشان نیز در ساختمان اداری فقط کمی آسیب دیدند اما همسر من و همه دوستانش که هشت نفر می‌شدند در کانکس از بین رفتند و در آخر تنها چند تکه استخوان به ما تحویل دادند. پیگیری حقوقی هم که به جایی نمی‌رسد. خیلی از خانواده‌ها وقتی برای شکایت به دفاتر خدمات قضائی مراجعه کرده‌اند به آنها جواب داده‌اند که فعلا شکایت مربوط به بندر شهید رجایی را ثبت نمی‌کنیم. شکایت ما را هم که با دوندگی‌های فراوان وکیل ثبت شد، به پاسگاه خون‌سرخ ارجاع دادند و از پاسگاه با ما تماس گرفتند و گفتند: بیایید برای سازش! مگر نزاع خیابانی رخ داده که بیاییم و سازش کنیم؟ پسر ۱۲ ساله من مادرش را از دست داده و هیچ‌کسی هم پاسخ‌گو نیست، با چه کسی سازش کنم؟».

📎منبع و متن کامل

@kaleme