🔴 قحط سالی……
✍️ #علیرضا_رجایی:
دیدهای که جهان با همه فراخی گاه چنان بر تو تنگ میشود که نفس به شماره میافتد.دیدهای که گاه در انتظار خبری چشمت به در خشک میشود اما جز سکوت و باز هم سکوت صدایی ز در درنمیاید.دیدهای که سفرهی شامی را در انتظار مهمان خوشقدمی گستردهای و میدانی که آن مهمانی سرنخواهدگرفت زیرا میهمان نه آنچنان در حبس آزاد است که قدم به میل خویش و به هرکجایی که خواست،بردارد.
دیدهای پدری را که ماهها لقمه بر دهان نمیگیرد چرا که فرزندش در اضطراب و اندوه جان میفرساید و به فردایش امیدی ندارد.دیدهای مردی که صلابت خویش را به ثانیهای ازدستمیدهد زیرا که هر روز شومیِ تلخِ خبرِ اندوهباری در گوشش زنگمیزند و به او هشدار میدهد که چه نشستهای که فرزندت در دوراههی متناقض مرگ و زندگی،بیتکلیف و در اضطراب ایستادهاست.
دیدهای زمانهی نکبتباری را که اگر کوه اندوه و رنج بر سرت آوار شود،باز شحنه و داروغه و خلیفه و سلطان دست در جیب میکنند و شانه به بالا و سر به پایین میافکنند که چه باک؛خوشا ما را که از این همه نصیبی نیست و خودکرده را تدبیری!
👈 متن کامل
http://www.kaleme.com/1399/07/10/klm-282386/
✅@Kaleme
✍️ #علیرضا_رجایی:
دیدهای که جهان با همه فراخی گاه چنان بر تو تنگ میشود که نفس به شماره میافتد.دیدهای که گاه در انتظار خبری چشمت به در خشک میشود اما جز سکوت و باز هم سکوت صدایی ز در درنمیاید.دیدهای که سفرهی شامی را در انتظار مهمان خوشقدمی گستردهای و میدانی که آن مهمانی سرنخواهدگرفت زیرا میهمان نه آنچنان در حبس آزاد است که قدم به میل خویش و به هرکجایی که خواست،بردارد.
دیدهای پدری را که ماهها لقمه بر دهان نمیگیرد چرا که فرزندش در اضطراب و اندوه جان میفرساید و به فردایش امیدی ندارد.دیدهای مردی که صلابت خویش را به ثانیهای ازدستمیدهد زیرا که هر روز شومیِ تلخِ خبرِ اندوهباری در گوشش زنگمیزند و به او هشدار میدهد که چه نشستهای که فرزندت در دوراههی متناقض مرگ و زندگی،بیتکلیف و در اضطراب ایستادهاست.
دیدهای زمانهی نکبتباری را که اگر کوه اندوه و رنج بر سرت آوار شود،باز شحنه و داروغه و خلیفه و سلطان دست در جیب میکنند و شانه به بالا و سر به پایین میافکنند که چه باک؛خوشا ما را که از این همه نصیبی نیست و خودکرده را تدبیری!
👈 متن کامل
http://www.kaleme.com/1399/07/10/klm-282386/
✅@Kaleme
t.me
قحط سالی……
چکیده :پدر طاقت از دست مینهد. میاندیشد در این قحطسالیِ پراندوه و ستم،چه جای زندگی وقتی که مقرّر است همه عمر در سوگ فرزند بنشینی….اینگونه است که پدری خویش را به “فنا”میسپرد؛با همان طنابی گویا که گفتهاند شاید بر جان پسرش چنگ بیاندازد و سایه...
🔴 هیچکس از جنگ سالم بر نمیگردد!
✍️ #علیرضا_علویتبار:
شبها با حسن (حسن حقنگهدار، متولد ۱۳۳۶ و شهید در خردادماه ۱۳۶۷) اعلامیه پخش میکردیم. یک بار وقتی داشت اعلامیه به خانهای میانداخت، به شوخی گفتم «پاسبان»! بلند شد و سرش خورد به دستگیره در و شکست. یادش آوردم، با خنده گفت از قدیم نامرد بودی. پس از کمی استراحت گفت پاشو برویم خط اول را ببینیم. در راه که میرفتیم، شوخی و جدی گفت، اینجا آرتیستبازی درنیاری، بچهها هم یاد میگیرند و دردسر درست میکنند. مسئول محور عملیات شلمچه بود. توی مسیر با شک و تردید ازش پرسیدم، حسن با این وضعیت ما پیروز میشویم؟!
شروع کرد بهطور شرطی جوابم را دادن. بله اگر سلاح و تجهیزات تکمیل شود و اعزام نیروها کافی باشد و... گفتم اینها که خیلی «اگر» است! محکم به صورتم نگاه کرد، گفت اگر ما کارهایی را که به ما واگذار شده، خوب انجام بدیم، خدا هم کمک میکند و کار پیش میرود. چه آرامشی داشت، وقتی این حرفها را میزد. یادم آمد که در سوسنگرد چگونه با قهرمانی او و همراهانش شهر آزاد شده بود. حسن تجسم اراده و توانایی بود.
👈 متن کامل
http://www.kaleme.com/1399/07/17/klm-282578/
✅@Kaleme
✍️ #علیرضا_علویتبار:
شبها با حسن (حسن حقنگهدار، متولد ۱۳۳۶ و شهید در خردادماه ۱۳۶۷) اعلامیه پخش میکردیم. یک بار وقتی داشت اعلامیه به خانهای میانداخت، به شوخی گفتم «پاسبان»! بلند شد و سرش خورد به دستگیره در و شکست. یادش آوردم، با خنده گفت از قدیم نامرد بودی. پس از کمی استراحت گفت پاشو برویم خط اول را ببینیم. در راه که میرفتیم، شوخی و جدی گفت، اینجا آرتیستبازی درنیاری، بچهها هم یاد میگیرند و دردسر درست میکنند. مسئول محور عملیات شلمچه بود. توی مسیر با شک و تردید ازش پرسیدم، حسن با این وضعیت ما پیروز میشویم؟!
شروع کرد بهطور شرطی جوابم را دادن. بله اگر سلاح و تجهیزات تکمیل شود و اعزام نیروها کافی باشد و... گفتم اینها که خیلی «اگر» است! محکم به صورتم نگاه کرد، گفت اگر ما کارهایی را که به ما واگذار شده، خوب انجام بدیم، خدا هم کمک میکند و کار پیش میرود. چه آرامشی داشت، وقتی این حرفها را میزد. یادم آمد که در سوسنگرد چگونه با قهرمانی او و همراهانش شهر آزاد شده بود. حسن تجسم اراده و توانایی بود.
👈 متن کامل
http://www.kaleme.com/1399/07/17/klm-282578/
✅@Kaleme
t.me
هیچکس از جنگ سالم بر نمیگردد!
چکیده :شروع کرد بهطور شرطی جوابم را دادن. بله اگر سلاح و تجهیزات تکمیل شود و اعزام نیروها کافی باشد و... گفتم اینها که خیلی «اگر» است! محکم به صورتم نگاه کرد، گفت اگر ما کارهایی را که به ما واگذار شده، خوب انجام بدیم، خدا هم کمک میکند و کار پیش میرود.…