سایت خبری-تحلیلی کلمه
49.9K subscribers
5.5K photos
2.06K videos
157 files
7.96K links
کانال رسمی سایت خبری-تحلیلی کلمه در تلگرام.
www.kaleme.com

ارتباط با کانال کلمه
@kaleme_admin

📷 اینستاگرام:
instagram.com/kalemeh/
Download Telegram
mohebiran: t.co/gwd0X7R2as

خلوت گُزیده:
نصف صورت و یک چشم #علیرضارجایی بعد ١۴ ساعت عمل برداشته شد! خدایا ب کی پناه ببریم از این همه ظلم؟چرای زلزله نمیفرستی همه بمیریم راحت شیم؟
twitter.com/aamahmoo/status/902819258161385472


امیر سیدین:
تصویر علیرضا رجایی دوست‌داشتنی از جلوی چشام کنار نمیره.
اونهمه شرف و نجابت رو چجوری میخوای از این به بعد توی یه چشم جا بدی آقای رجایی عزیز؟
twitter.com/amirseyedin/status/902786520461045760


یکتا بی نیاز:
چشم و گونه ی راست #علیرضا_رجایی را درآوردند. خدا ریشه ی سرطانی که از ظلم ریشه گرفته، بسوزاند.
twitter.com/yektabiniyaz/status/902789269521141760


alireza khoshbakht:
صورت پانسمان شده #علیرضا_رجایی که به دلیل اهمال پزشکان زندان سرطان صورتش دیر شناسایی شد، مصداق ظلم استخوانسوز است... پناه بر خدا از بانیانش!
twitter.com/khoshbakht_a/status/902796544205877248


Amir:
این تصویر با اختلاف یکی از تلخ ترین تصاویری است که تو تمام این سال ها از جلوی چشمانم رژه رفته.
مظلومیت #علیرضا_رجایی
twitter.com/amirfs/status/902788618414120960


ParNassus:
از سحر که چهره درهم کوبیده علیرضا رجایی رو بر تخت بیمارستان دیدم،دگرگونم. رنج عمیق و دردهای پایان ناپذیر تن،تنها گوشه ای از تبعات زندان است.
💬
در زندان به سرطان سینوس مبتلا شده و خب میدانید که وضعیت مداوای زندانیان در سیاهچال برج بلند دمکراسی چنانست که مرضی ساده به فاجعه بدل میشود.
twitter.com/Parnassus1871/status/902822905628827648


Hossein Ronaghi:
تو زندان بارها می گفت صورت و فکش درد می کنه می بردندش بهداری اوین و می گفتند دندونشه و با مسکن راهی بند می کردنش!
twitter.com/HosseinRonaghi/status/902817692620611584
💬
یک پزشک گفته بود برای تشخیص باید بره بیرون از زندان! نذاشتند! مجوز نداند و آخرش شد سرطان و چشمی که از دست رفت.
twitter.com/HosseinRonaghi/status/902817985605324801


Morteza Naemeh:
از دیدن تصویر چشم تخلیه شده علیرضا رجایی، این مرد شریف و نجیب همه علما و مدعیان دینداری دق کنند به والله کم است.
twitter.com/MNaemeh/status/902788005785632769


حسین ترکاشوند:
از دیروز بغض مظلومیت #علیرضارجایی تو گلوم گیر کرده. این روزنامه‌نگار حقش این نبود...
twitter.com/HosseinTd/status/902890496078598145


Masoumeh Naseri:
علیرضا رجایی نمونه‌ای است که حکومتها در برج‌های‌ بلند دموکراسی چطور یک روزنامه‌نگار را منهدم میکنند.بله منهدم را درباره آدم به کار نمی‌برند.
twitter.com/mimnoon/status/902868230011850752



مرتضیٰ کازرانی:
سالهاپیش وقتی فیلم مرحوم احمدقابل که روی تخت بیمارستان بودند را دیدم
بغض کردم
ایندفعه امابغضم ترکید واشک لامصب هم امونم وبرید
#علیرضا_رجایی
twitter.com/Eshkene/status/902678372823728128


mathlover:
عکس رجایی رو دیدم. چششمشو تخلیه کردن. هزاران درد ناشی از زندان داره. کی جواب این ستمها رو میده.دلم آدم کباب میشه. لعنت بر قوم ظالمین
twitter.com/EKeshavarzi/status/902704301671301120


Shirin nezafati:
#علیرضا_رجایی ،از شریف‌ترین‌های #روزنامه‌نگار ‌یست. انسانیت و شرافت‌ش بی‌مثل‌‌ست این مرد آزاده.
صبح می‌شه این شب،صبح می‌شه.
twitter.com/Shirinnezafati/status/902666704379150336


نابخشودنی:
این همون علیرضا رجایی منتخب مجلس ششمه که جنتی با نامردی جلوی ورودش به مجلس رو گرفت و حداد عادل رو فرستاد. بعد از ۸۸ زندان شد و الان هم سرطان
twitter.com/ardalanmousavi/status/902788151265001472


Saeide Eslamie:
خدا لعنت کند کسانی که تو را به زندان انداختند، از درمانت خودداری کردند تا کار به جایی رسید که مجبور شدی چشم راستت رو تخلیه کنی، لعنت
twitter.com/SEslamie/status/902756897106919424


malihe riazi:
دیدن عکس‌های علیرضا رجایی شرمنده‌ات نمی‌کنه؟
کِی سیر می‌شی؟ کِی رها می‌کنی؟ کِی قراره سرِعقل بیای؟
چندتا عمر و خونواده و جوون و چشم دیگه؟
twitter.com/MaliheRiazi/status/902785367949979648


کیوان:
درست روزی که ٢٠٢ نماینده مجلس از قالیباف تجلیل میکنن و عارف از آقازاده دفاع میکنه عکس علیرضا رجایی درمیاد تا معیار شرافت پایین نیاد
twitter.com/K1sadri/status/902988945151188993


Hamed Shojaie:
آقای #حدادعادل!
#علیرضا_رجایی، همان کسی است که تو و #احمد_جنتی حقش را در انتخابات #مجلس_ششم ضایع کردید. قبل از خواب حتما به عکسش نگاه کن!
twitter.com/HamedShojaie/status/902908828274102272


علیرضا نامورحقیقی:
#علیرضارجایی .برای چشمان خندانت که خوشبینی انسانیش به همه چیز،همیشه برق زندگی بدان بخشیده بودواین هزینه ای بودکه برای دیدن آگاهانه ماپرداختی
twitter.com/namvarha/status/902730617397358593

📡 @VahidOnline
🔶🔷 ‏برادر ⁧ #علیرضا_رجایی ⁩ در گفت وگوبا اعتماد: ۵ مرتبه ازسوی بهداری زندان اعزام به خارج از زندان برای اسكن وعكسبرداری تجويز شده بود كه اين اجازه داده نشد.
#آملی‌لاریجانی
#ظلم

@kaleme
سایت خبری-تحلیلی کلمه
🎥 سعید زیباکلام، روبروی منزل #رضا_شهابی: قوه‌قضائیه از رویه‌های خودکامانه و خودخواهانه دست بکشد و به رویه‌های قضائی مرسوم احترام بگذارد. @kaleme
♦️ محمدتقی کروبی: اعتراض بخشی از اصولگرایان به ظلم دستگاه قضائی در قبال ⁧ #رضاشهابی ⁩ قابل‌تقدیر است. آیا وضعیت امروز ⁧ #علیرضارجایی وجدان‌های خفته را بیدار می‌کند؟
@kaleme
♦️تو صورت #علیرضا_رجایی نگاه کن! بعد هشت سال با زبون حال برات همه چی رو روایت میکنه.../حامد سیاسی‌راد
#روایت_فتنه
@kaleme
🔴جهان سحابی‌ها

✍🏻#علیرضا_رجایی

🔹به روایت قران کریم، حضرت ابراهیم در مواجهه با صنم‌پرستان می‌گوید که: "شما دروغ خلق می‌کنید" (و تخلُقونَ اِفکاً)؛ و این تا حدّی غیرمتعارف است زیرا دروغ یعنی"امر غیرواقعی"، پس چگونه می‌توان چیزی را که غیرواقعی است، خلق کرد. همچنین وقتی قرآن به بت‌های معبودِ یک قوم اشاره می‌کند، بدین معناست که صنم‌پرستی خود گونه‌ای دین بوده و ابراهیم با چنین دینی مبارزه کرده‌است. بدین اعتبار می‌توان گفت که ظهور وی به مثابه نخستین تلاشها برای نقد دین مستقر بوده‌است و می‌دانیم که به همین دلیل درگیر چه مخاطرات هولناکی شد.

🔹این مخاطرات تنها بدان علّت نبود که آن دینی که دروغ خلق می‌کرد و ابراهیم به مخالفت با آن برخاسته بود، با نظم سیاسی و پیشواسالاریِ نمرودی آمیختگی داشت بلکه به شکلی وسیعتر، در میان توده‌ی مردم نیز از پایگاهی وسیع برخوردار بود. این است که تصمیم بر قتل و شکنجه‌ی ابراهیم بیش از هر چیز خواسته و پاسخ همان مردمی بود که ابراهیم برای رهایی آنها می‌کوشید: "فما کان جوابّ قومِهِ الّا اَن قالوااقتُلوا اَو حَرِّقوهُ" (آن گروه مردم جوابی جز این ندادند که او را بکشید و در آتش بسوزانید؛ عنکبوت،۲۴).

🔹به زبان امروزی خَلقِ دروغ یعنی همان "آگاهی کاذب" که به اَشکال مختلف در هر دوره‌ای به‌گونه‌ای جنبه عمومی پیدا می‌کند و امروزین‌ترین شکل بازتولیدِ ایدئولوژی و آگاهیِ کاذب را "صنعت فرهنگ" نام نهاده‌اند که با تسرّی یافتن آن در حوزه ادیان برخی اصطلاح "صنعت دین" را نیز به‌کار گرفته‌اند. به روایت قرآن، ابراهیم در مقابلِ این صنعت دین یا همان دین مستقرّی که بازتولید دروغ می‌کرد و در مصاف با جمعیت خشمگینی که قصد مجازات او را به دلیل ایستادگی‌اش در برابر عرف دیرین‌ و ارتجاع داشت، گفت: "آیا آنچه را بندگی می‌کنید که به دست خود خلق کرده‌اید و تراشیده‌اید؟" (قالَ اَتَعبدونَ ماتنحِتونَ؛صافات،۹۵). درواقع ابراهیم به ما می‌گوید که چگونه انسان به بردگیِ آنچه خود خلق کرده‌است، تن می‌دهد و این محدود به هیچ زمان خاصی نیست. قرآن از زبان ابراهیم یاداور می‌شود که چگونه حتّی این دینِ مولّد دروغ و در متن یک ‌مناسبات ارتجاعی، متضمّن وحدت و مودّت و برخوردار از کارکردهای انسجام‌بخش و مرسومِ ادیان است (وقالَ انّمااتَّخَذتُم مِن دونِ‌الله اَوثاناً مّوَدَّتَ بَینَکُم فی‌الحیاتِ‌الدّنیا؛ عنکبوت،۲۵).

🔹 ماجرای ابراهیم و مصافش با ارتجاع و دینی که با نظم سیاسی درآمیخته‌است و از پشتیبانی توده‌وار برخوردار است و دروغ بازتولید می‌کند، در این مرحله به پایان می‌رسد و او‌ ناگزیر مبادرت به هجرت می‌کند (انّی مهاجرًُ الی ربّی؛عنکبوت،۶ // انّی ذاهبًُ الی ربی سیهدین؛۹۹،صافّات). هجرت ابراهیم، منفعلانه نیست و در جایی دیگر باید توضیح داد که به روایت قرآن، او چگونه مسیر رهایی‌بخشی و ضد عبودیت و بردگیِ خویش را تبدیل به تاسیس فکری و عملیِ مشخّص و قابل استمرار می‌کند و روح بالنده‌ی آن گسترده می‌شود و به حیات خود فراتر از زمانه‌ا‌ش ادامه می‌دهد.

🔹 آنچه گفته شد اما مدخلی بر گونه‌ای قرآن‌پژوهی نبود و یادآوری ماجرای ابراهیم نبی نیز صرفاً به انگیزه‌ی اشاره‌ای نمونه‌وار به یک شیوه‌ی پژوهش در قرآن صورت نگرفت بلکه این مقدمه بالنسبه طولانی با اشاره به آیات قرآن، تنها برای تبیینی مختصر از یک سنّت فکری و سیاسیِ معاصر بود که بخشی از برجسته‌ترین نمایندگان آن در ایران خانواده سحابی‌ها، یدالله، عزّت‌الله و هاله سحابی هستند. سحابی‌ها مسیر زندگی استبدادستیز خود را بر مدار تفسیر ویژه‌ای از قرآن بنا نهادند که عمدتاً وام گرفته از بازرگان و طالقانی بود.

🔹این شیوه‌ی تفسیری، قرآن را در جایگاهی قرار می‌دهد که عناصر ضداستبدادی- ضداستثماری و در کل ضد عبودیت و بردگی و استیلا در آن برجسته می‌شود و مخاطب را به ضرورت اجتناب‌ناپذیر مواجهه‌ی فعّال با هستی برمی‌انگیزد. این کنش، حتّی امری فراتر از یک مسئولیت اخلاقی و بلکه گونه‌ای مشارکت در خلقِ هستیِ خود و دیگران است. در این میان عزت‌الله سحابی در مقام حلقه‌ی واسط میان دو نسلِ قبل و بعد از خود قرار داشت. وی این جایگاه را به دلیل حسب و نسب به دست نیاورده بود. دهه‌های متوالی مجاهدت فروتنانه و زندانهای یکی پس از دیگری، او را در مقام موحّدی نستوه و خستگی‌ناپذیر قرار داد که سنّت ابراهیمی صراحت و شجاعت و‌ میل به تاسیس و بنیانگذاری، تا آخرین دمِ حیات با او بود. به اهتمامِ او و هم‌نسلانِ سخت‌کوش وی بود که این شیوه‌ی دین‌شناسانه و قرآنی، از محدوده یک گرایشِ فرهنگی و روشنفکری صرف، فراتر رفت و وسعتی چشمگیر یافت و به همین نسبت، بیش از نیم قرن است که از هر دو سویِ ارتجاع مذهبی و سیاسی مورد تهاجم قرار می‌گیرد و با وجود این همه، اکنون ‌به بنیان بزرگی از اندیشه و عمل، و جهاد و شهادت مبدّل شده‌است.

👈🏻متن کامل:

yon.ir/R8Umq

@kaleme
سایت خبری-تحلیلی کلمه
🔴 یه دهه، یک عمر پس از جنبش سبز 🔹اکنون، به سال ۱۳۹۸ تاریخ جنبش سبز ملت ایران ده سال را پشت سر می‌گذارد. تاریخ سرکوب آزادی و اراده ملت و حبس آزادیخواهان و بیش از هشت سال حصر سه همراه بزرگ و نستوه آن جنبش، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد. 🔹اکنون زمان…
🔴درس های جنبش سبز و راه تحول مثبت

#30اقتراح

#ده‌سالگی‌جنبش‌سبز

#نوشته‌‌هفتم

🔹کلمه:مسائل مربوط به جنبش سبز و شرایط امروز کشور را در قالب یک اقتراح با مخاطبان خود در میان گذارده و پاسخ نویسندگان و فعالان و صاحبنظران را در روزهای آتی که جملگی ایام موسوم به شکل گیری و ریشه دوانی جنبش سبز ملت ایران است، منتشر می کند. همچنین این باب گشوده است تا تمامی نویسندگانی که خود را مخاطب این پرسش ها می یابند و برای آن دغدغه یا مسئله ای دارند پاسخ خود را برای ما ارسال کنند تا رنگین کمان ملت که در خرداد 88 برآمد و آن جنبش بیافرید، سهم خود و حق خود را در نقش آفرینی در تولید متون و ادبیات دهمین سالگرد جنبش سبز ادا کند.

🔹متونی که در ایام آتی ذیل مسئله فوق در کلمه منتشر می شوند حاوی نکاتی سرنوشت ساز و تذکراتی بنیادین اند؛ برخی از نویسندگان بر شکل گیری مجمعی ملی برای نجات ایران از قید و بند استبداد سیاه حاکم بر آن تاکید کرده اند. دسته ای خواهان مشارکت زنده و موثر رهبران جنبش، بویژه مهندس میرحسین موسوی در قبال مسائل و رخدادهای حیاتی پیشاروی کشور و ملت شده اند و جمعی از اصلاح بنیادین قانون اساسی سخن رانده اند. در تمامی متون فوق آنچه به چشم می خورد دغدغه منافع کشور و حقوق ملت و رهایی ایران در کنار انتقادات اساسی به جنبش و نحوه پیش برد و سرکوب آن نهفته است و کلمه بی کم و کاست و ذره ای قضاوت یا دخالت به انتشار آنهمه دست می یازد.

✍🏻#علی‌رضا_رجایی

🔹تاریخ امروز ما در‌گیرودار تعارضها و منازعات عظیمی است و واضح است که در هر سوی این تعارضها یک نیروی اجتماعی وجود دارد که کوشش می‌کند سمت و سوی حرکت را به سمت منافع یا علائقِ خود سوق دهد.بنا به یک تعبیر قدیمی،کمّیتِ این تلاطمها در لحظات مشخصی بروز"کیفی"می‌یابند و در همین نقاط کیفی است که می‌توان جمع‌بندبهای استراتژیک داشت.

🔹جمع‌بندی استراتژیک تنها و صرفاً یک تحلیل یا یک دستگاه نظری نیست بلکه مجموعه‌ای از یک کل است که از دل آن سازماندهی،خط مشی و چشم‌انداز آینده نیز خلق می‌شود.
به طور خلاصه جنبش سبز از همه ویژگیهای گفته شده برخوردار است و درست به همین دلیلِ قرار گرفتن در نقطه‌ای تعیین کننده است که در معرض سنگین‌ترین سرکوبها نیز قرار گرفت.بیش از سیصد شهید و چند هزار زندانی و حصر رهبران این ‌جنبش،بخش مهمّی از کارنامه‌ی مقاومتِ این جنبش است که درباره تمامی ابعاد آن به طور کامل مستندسازی صورت نگرفته‌است.

🔹 جنبش سبز حاصل مواجه‌ی جامعه مدنی با استبداد و انسداد سیاسیِ حاکم است و به طور مشخص آن را باید در ذیلِ عنوان کلّیِ"بحران دموکراسی در ایران" تحلیل کرد.وقوع این جنبش نشان داد نهاد انتخابات ابزار کافی برای حلّ این بحران نیست زیرا این نهاد اولّاً فاقدِ آزادیِ کامل است،ثانیاً در عین محدودیتهای حقوقیِ فراوان از تعرّض و تجاوز مصون نیست و ثالثاً هیچ درجه‌ای از اختیار کامل را برای انتخاب‌شوندگان تامین نمی‌کند.

🔹اما بقای یک دستاورد سیاسی مستلزم آن است که در سازمان و تشکیلاتِ مشخصی تعیّن بیابد و در عین حال در قالب تئوری سیاسی صورتبندی شود و در نهایت به شکل برنامه،چشم‌انداز و استراتژی آن را پیگیری کرد.در غیر این صورت یک رخداد سیاسی با هر اندازه از اهمیت رفته‌رفته از خاطره‌ی جمعی محو خواهد شد و البته که سانسور و سرکوب با همدستی سازشکارانه‌ی گروه‌های"میانه‌باز"و"اپورتونیست"در این زمین‌گیر شدن نقشی اساسی ایفا خواهند کرد.

🔹 هرچند امروز جنبش سبز به معنای خیزش اعتراضیِ مردم که در سالهای ۸۸ و ۸۹ شاهد بودیم حضور ندارد اما طبیعتِ هر جنبش اجتماعی تا زمانی که به نتیجه قطعی نرسد،همین فراز و فرودهاست.آن واقعه،برچسبِ قطعیِ خصلت‌ِ جنبشی بودن را بر جامعه ایران زده‌است و می‌بینیم همه مانورهای به ظاهر رفرمیستی که می‌خواهند به‌گونه‌ای خود را آلترناتیو جنبش مطرح کنند ناکام‌می‌مانند.بدین معناست که می‌گوییم آن جنبشِ اعتراضی همچنان زنده است و این که امروز یا فردا به چه عنوانی یا با چه رنگی خود را معرفی کند،تفاوتی در واقعیت ماجرا نخواهد داشت.

👈🏻متن کامل:

yon.ir/2W7Cy

@kaleme
Audio
🎧سخنرانی #علیرضا رجایی فعال سیاسی ملی و مذهبی در نشست رونمایی از کتاب «جستجوگر بی‌قرار حقیقت»

@kaleme
⚫️ در عزای کولبران

✍️ #علیرضا_رجایی:

🔺"جنگ، جنگ نان است و کشتگان، گرسنگان"*

🔺تصور کرد اگر همین‌طور ادامه دهد شاید که بتواند برای خواهر کوچکش آنچه از لباسهای زیبا انتظار دارد بخرد؛برای مادرش هم یکی از همین ماشین‌های لباس‌شویی؛
--"دستهای پیرزن ناتوان و خسته است".
برای پدرش نیز شاید چیزی. راستی برادرهای کوچکتر الان کجا هستند‌. حتماً زیر کرسیِ زغالی در این شب سرد یخبندان. بی‌هوا دلش برای بچّه‌محل‌ها هم تنگ شد. معلوم نبود چرا. گرسنه هم بود.
--"خانه که رفتم به مادر خواهم گفت برایم آش درست کند. در سرما می‌چسبد. خودم را برایش لوس خواهم کرد". مادر او را خواهد بوسید و می‌گوید: "...دیگر مرد شده‌ای". از این فکر دلش لرزید.
--"چقدر زود بزرگ شدم".

🔺راستی چرا برای خودش آرزویی نداشت. چرا به فکر لباس‌های پرزرق و برق نبود. اصلاً چرا آنقدر به شهر و تبار خودش دل‌بسته بود. چرا دلش نمی‌خواست یک بار برای همیشه به جایی برود که دیگر بازنگردد... باز هم گرسنگی صاعقه‌ای بر تصوراتش زد. یاد حرف مادرش افتاد که می‌گفت: "بچه‌ها فقط وقتی گرسنه می‌شوند یاد مادرشان می‌افتند". خانه کوچک و‌ محقّر و‌ گرمای اتاقِ ساده و کرسی، همه دنیا بود. بهشت بود. امّا چرا آنقدر زیاد همین بهشت کوچک و ساده، مکرّر در مکرّر، در سرما و گرما از او دریغ می‌شد... چقدر کم از زندگی می‌خواست. به یک‌باره دل‌شوره گرفت. در ستون فقراتش دردی احساس کرد. بار سنگینی را زمین گذاشته بود. این بار سرما بود که صاعقه‌وار به‌جای خون در رگهای بدنش جاری می‌شد. خواست با دهانش، دستانش را گرم کند. نتوانست. طاقتی در دستهایش نمی‌دید. چقدر ناتوان شده بود. به یک‌باره لرزش خفیفی جانش را مرتعش کرد‌ و سپس... چشمانش بسته شد.
او جهان را به سادگی و در خاطراتش وداع گفته بود. در سرمای تلخ کوهستان. با مشتانی گره کرده.‌
تنها ۱۴ سال داشت.

*این عبارتی در یک پیام توییتری است. نام نویسنده مشخص نبود./ ایران فردا

@Kaleme
🔴 ... که آهی جهانی به هم برکند

✍️ #ابوالفضل_قدیانی، #علیرضا_رجایی:

🔸چهل‌ویک‌ سال پیش رهبری انقلاب ۵۷ در چنین ماهی به بهشت‌زهرا رفت‌ و از مصیبتِ‌ زن‌ها و‌ مردهای جوان از دست‌داده گفت و از این‌که شانه‌های وی نمی‌تواند سنگینی این‌ مصیبت را تاب‌ آورد. او گفت: "سرنوشت هر ملّتی به دست خودش است"‌ و این‌که رژیم سلطنتی "خلاف عقل و برخلاف حقوق‌بشر است".

🔸آن عهدها امّا بسیار زود شکسته‌شد و نظامِ سیاسیِ پس از انقلاب نیز هرگز "جز سرِ جور و ستم نداشت". حکومتی که وعده‌ی "عقل" و "حقوق‌بشر" می‌داد و‌ چنین می‌نمود که می‌خواهد دیگر هیچ خانواده‌ای در اندوه از دست دادن جوانان معترض نباشد و داغ اندوه آنها بر هیچ شانه‌ای سنگینی نکند، هیچ‌گاه به آن وعده‌ها پایبندی نشان نداد و اکنون نیز به آسانی دستور تیر می‌دهد. آنها حتّی مانع از برگزاری مراسم یادبود شهیدانی می‌شوند که لااقل در سال ۵۷ انجام بدون دشواری آن میّسر بود. این سخنِ امروزِ مردم است که می‌گویند: "این چه اقتدار پوشالی‌ای است که از هراس یک مجلسِ عزاداری، سه روز است که خیابان‌ها را پادگان و سه نسل از یک خانواده را بازداشت کرده‌‌اند". آنها می‌گویند: "پشت هرنامی، دریایی از خشم و اندوه پنهان است". چهل روز گذشته است و هنوز از اعلام رسمی تعداد شهدا، مجروحان و بازداشت‌شدگان سرباز می‌زنند و هر آماری را که از هر کجا منتشر می‌شود محکوم می‌کنند که این جنگ روانی "دشمن" است. مردم امّا به طعنه می‌پرسند: "در عجبیم چگونه آمار تفکیکیِ ۴۰ میلیون رای را در سال ۸۸ یک شبه دراوردند امّا آمار تفکیکی شهدای آبان‌ماه هنوز در ابهام مانده‌است".

🔸پرکردن خیابان‌ها از نیروی سرکوب و بدل ساختن آن به پادگان هیچ نشانه‌ای از پیروزی یک حکومت مقتدر در خود ندارد. در ۱۳ آبانِ همان سال ۸۸ بود که میرحسین گفت: "آن‌چه در خیابان‌ها دیدم یک لشگرکشی عظیم بر علیه مردم بود. من تا امروز چنین صحنه‌ای از این‌همه نیرو را ندیده بودم. اگر آن روز یک نفر هم به خیابان نمی‌آمد باز نشان از پیروزی مردم داشت. این یعنی خوفی هست از عظمتی که وجود دارد". چنین سخنانی امروز نیز برای ما آشناست. چهل روز از آبان ماه خونین می‌گذرد و هنوز بازداشت‌ها به قوّت خود باقی است، اینترنت اختلال دارد، نرگس محمدی که در زندان و در اعتراض به سرکوب‌ها متحصن شده‌بود با ضرب و شتم به زندان زنجان تبعید می‌شود اما خوف و وحشت از عظمت مردم هم‌چنان ادامه دارد.

🔸چهل و یک سال پیش وقتی در بهشت‌زهرا گفته‌شد "سرنوشت هر ملّتی به دست خویش است"، این نیز گفته شد که مجلسِ موسسانِ "هشتاد سال پیش" نمی‌تواند سرنوشت نسل‌های بعدی و "ملّتی را که بعدها وجود پیدا می‌کند"، تعیین کند. گفته شد "مگر پدرهای ما ولی ما هستند". اگر آن سخنان هم‌چنان اعتبار دارد و تنها برای یک مقطع محدود زمانی و تا بهمن ۵۷ نبود که بود چرا امروز به جوانانی که ممکن است بر آن مدار حرکت کنند و سخن گویند، با گلوله و زندان پاسخ می‌‌دهند؟ چرا جواب مردم گرسنه و به جان آمده از فقر و‌ گرسنگی سرکوب است؟ دریغا که صاحبان تخت و منبر و پادگان و تفنگ و گلوله نشنیده‌اند سخن قرآن‌کریم را گفت: "یومَ یَقوم‌ُالاَشهاد، یومَ لاینفع‌ُالظالمینَ معذِرتُهم و لهم‌ُاللّعنه و لهمُ سوءَالدّار".

🔸ما به خانواده شهدای آبان و همه کسانی که طی این سال‌های پر آسیب، عزیزان خویش را از دست داده‌اند تسلیت می‌گوییم. آنها غریبانه در سوگ از دست‌شدگان مظلوم نشسته‌اند. حرامیان هم در این روزها "قطعه‌ی ۲۶ آرامگاه را بسته‌اند! اکنون امّا پویا بختیاری و همه‌ی آن صدها نفر، به دور هم نشسته‌اند و دارند به محاصره قبرها می‌خندند"*.

*از توییت محمدجواد اکبرین

@Kaleme
🔴 پروژه استعفای خاتمی

✍️ #علیرضا_رجایی:

🔸درباره حوادث هجدهم تیرماه ۷۸ دانشگاه، بسیار نوشته شده است اما به نظر نمی‌رسد هنوز در مورد ماهیت این ماجرا، چیز زیادی بدانیم. مهم‌ترین سند مربوط به هجده‌تیر، سخن آقای خاتمی است که وقایع دانشگاه را ادامه قتل‌های زنجیره‌ای عنوان نمود.

🔹وجه روشن ۱۸ تیر بروزیافتگی یک جنبش اجتماعی تمام عیار و مواجهه آن با عناصر پیگیر و ضدجنبش بود. این وجه بارز از جنبش، به‌مانند همه موارد شبیه به خود، فاقد سازماندهی و انسجام می‌نمود و برنامه عمل مشخصی نیز نداشت و غالباً به شکل عکس‌العمل در برابر عناصر بازدارنده‌ای که نماینده اقتدارگرایی و ارتجاع بودند، شعارهای خود را می‌آفرید.

🔸در یک تلقی کلاسیک، رادیکال‌بودن هجدهم‌تیرماه، برای اثبات حقانیت همه‌جانبه آن کفایت می‌کند، بویژه که در متن این جنبش رادیکال، عزت‌ ابراهیم‌نژاد به شهادت رسید و بجز در اعترافات غیررسمی امیرفرشاد ابراهیمی که نحوه و چگونگی به شهادت‌رساندن او عنوان شده است، مقام‌های رسمی هرگز سخنی از این ماجرا بر زبان نراندند و اجازه دادند گذشت زمان، رفته‌رفته خاطره این خون را از اذهان پاک نماید.

🔹برخی ابهامات در جنبش ۱۸ تیر نیز پدید آمد که تأمل مجدد در آنها، درس‌هایی برای آینده خواهد بود. برای مثال به خاطر داریم چگونه دانشجویان، افرادی نظیر عزت‌الله سحابی را که دعوت به آرامش می‌کرد و آنها را از عواقب ورود به خیابان برحذر می‌داشت، از خود راندند. چند روز بعد، فضای نظامی و خاموش خیابان‌های تهران، صحت گفتار سحابی را روشن نمود.

🔸مثال دیگر درخواست برخی از فعالان هجدهم تیر مبنی بر استعفای خاتمی به‌عنوان اعتراض به هجوم نظامیان به خوابگاه بود. برخلاف مثال اول که چندان نیاز به استدلال ندارد و تقریباً روشن است که علاقه به حضور خیابانی، دال بر نادیده‌گرفتن ظرفیت مقاومت جنبش از یک‌سو و نادیده‌گرفتن ظرفیت قدرت سرکوب نظام ازسوی دیگر بود، مثال دوم، به‌راحتی قابل اثبات یا نفی نیست.

🔹درخواست استعفای خاتمی از ریاست‌جمهوری چه در آن مقطع و چه در مقاطع دیگر، بر چند فرض استوار بود:۱ـ جمهوری اسلامی به خاتمی نیازمند است. ۲ـ استعفای خاتمی اوضاع را بحرانی خواهد کرد. ۳ـ بحران ایجاد‌شده یا خاتمی را مقتدرانه (ونه به صورت تدارکاتچی) به منصب قبل بازمی‌گرداند یا جریانی دموکراتیک‌تر از وی را به قدرت خواهد آورد و اصولاً کار را به نفع ترقی‌خواهان یکسره می‌کند و برخی نیز معتقد بودند که آمدن خاتمی به جامعه مدنی، او را برای حرکت‌های بعدی حفظ خواهد کرد.

🔸شاید گذشت زمان، صحت یکی از آنها را به اثبات رساند. مطابق رویکرد اول انسداد نظام سیاسی، هرگونه تلاش برای تحول از درون را ناممکن می‌سازد و از این‌رو، لازم است جبهه‌ای از جریان‌های سیاسی بیرون نظام تشکیل شود و فرایند اصلاح را از سطح جامعه مدنی یا عرصه عمومی پیگیری کند، اما رویکرد دوم به‌دلایل مختلف، تلاش برای تأسیس تدریجی نظام آلترناتیو را با ایجاد اجتماعی از نیروهای اپوزیسیون بیرون نظام، در وهله اول ناممکن و در مرحله دوم، نامطلوب می‌داند.

🔹روشن است که از رویکرد اول، خروج از حاکمیت و از رویکرد دوم، ورود نیروهای بیرونی به درون حاکمیت نتیجه می‌شود. تحولات سال‌های اخیر را غالباً موید صحت نظریه اول تلقی می‌کنند و بدین اعتبار تلاش برای اصلاح نظام سیاسی، اتلاف وقت و نیرو و صرفاً ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به نظام عنوان می‌شود، بدون آن‌که دستاوردی برای جنبش دموکراسی‌خواهی داشته باشد.

🔸همه صاحبنظران در اولاً تأسیس دولت دموکراتیک مستلزم گذار از مجموعه‌ای وسیع از رقابت‌ها و منازعات است و ثانیاً مقاومت ضددموکراتیک را نیروهای اجتماعی شکل‌ می‌دهند و نه صرفاً مجموعه‌ای از انسان‌ها با عقاید ارتجاعی، اشتراک نظر دارند.

🔹شاید بتوان از عدم ‌هرگونه مشارکت جریان‌های سیاسی در فرایندهای جاری نظام حکومتی و به‌طور مشخص، انتخابات، دفاع نمود اما درمقابل، پروژه استعفای خاتمی در جریان وقایع هجدهم‌تیرماه به جهت از دست‌رفتن فرصت گرایش‌های دموکراتیک برای تأثیرگذاری در ساختار سیاسی از یک‌سو و ورود به چرخه‌ای نامعلوم از تلاطم‌ها و سرکوب‌ها ازسوی دیگر، چندان قابل دفاع به نظر نمی‌رسد. درواقع شاید استعفای خاتمی و جراحی متن نظام سیاسی توسط جناح دموکراسی‌خواه، هدفی بود که قتل‌های زنجیره‌ای، رویداد هجدهم‌تیر و... دنبال می‌کرد.

🔸نکته اساسی و محوری در این چارچوب که شاید کلید فهم مسائل ایران باشد، سخن لطف‌الله میثمی است که اعتقاد دارد درک پیچیدگی تحولات سیاسی در ایران، تا حدود زیادی در گرو درک پیچیدگی‌های امنیتی ـ نظامی جریان‌های تأثیرگذار در آن است./ چشم‌انداز ایران

@Kaleme
🔴 سی تیر

✍️ #علیرضا_رجایی:

🔸نهضت ملی ایران و رهبری دکتر مصدق همچنان از بخش‌های پرمناقشه‌ی تاریخ ایران است. شدّتِ غیرقابل‌انکار این مناقشه شاید تایید کننده‌ی این ‌نکته باشد که "تاریخ، بخشی از مبارزه‌ی سیاسی است". این چالش تاریخی بروشنی از تلاطم‌های سیاسی و اجتماعیِ عظیمی ناشی می‌شود که تنها در مدت کوتاهِ دو سال و اندی نخست‌وزیریِ مصدق به وقوع پیوست.

🔸همه‌ی اینها نشان می‌دهد که مصدق با هر قضاوتی که نسبت به او داشته باشیم، یک نخست‌وزیر ساده، با مجموعه‌ای از برنامه‌های متعارف نبود.او در دوران‌ جوانی به طور مستقیم و از نزدیک انقلاب مشروطه را تجربه کرد و تا به آخر به روح آن انقلاب وفادار ماند و آزادی و استقلال ملّی را در چهارچوب و طرح آن انقلاب تعریف می‌کرد. اما آن انقلاب، بدیهی بود که حتّی تا زمان مصدق یک انقلاب ناتمام بود و همچنان تا این تاریخ نیز ناتمام مانده‌است. اگر مفهوم "انقلابِ ناتمام" را درباره‌ی مشروطه درست بدانیم، آنگاه پاسخ به این پرسش که چرا با وجودِ گذشتِ بیش از یکصد سال از آن انقلاب، تاریخ ایران همچنان ناآرام و پرتنش است، آسان‌تر خواهد بود.

🔸اما آنچه مصدق قدم به قدم پیش می‌بُرد، با هر مقدار مآل‌اندیشی، باز هم ناگزیر به یک جنگ قدرت تمام عیار دامن می‌زد که خود‌ چیزی کم از یک انقلاب نداشت. انقلاب مشروطیت ایران در یک بیان کلّی، مواجهه‌ی ناگزیری با سلطه‌ی استعماری و استبداد دربار داشت و تنیده شدن تدریجی این دو در یک دوره‌ی تاریخی،مسیر استقرار مشروطه را که در چشم‌انداز نهایی خود می‌بایست راه‌‌حلی برای عقب‌ماندگی تاریخی ایران می‌جست، دشوارتر می‌کرد. مصدق در دوران کوتاه نخست‌وزیری‌اش تلاش داشت این مواجهه‌ی تاریخی را به نقطه‌ی تعیین‌کننده برساند و به همین دلیل، ملّی شدن صنعت نفت برای او موضوعی بسیار فراتر از یک جنگ اقتصادی برای منافع افزونتر بود.

🔸خلع ید انگلستان از نفت ایران، نقطه‌ی پایانیِ خلع ید از استعمار کریه و تلخی بود که از قرن نوزدهم بدین‌سو، بیش‌ازپیش مسیر تاریخ ما را به سوی بن‌بست سوق داده بود. از این‌روی و آنچنان که آبراهامیان نیز تاکید می‌کند، مصدق در چهارچوبه‌ی این طرح، نمی‌توانست مصالحه‌های موردی و‌نسبی را صرفاً به انگیزه‌ی کسب سود بیشتر و عقب‌راندن نسبیِ دولت انگلستان بپذیرد. از سوی دیگر دربار پیوسته در تاریخ ایران نهاد تجمیعِ مقاومتِ ضد آزادی و مشروطه و ضد محدودسازی و تحدید قدرت سیاسی بود و در واقع به این معنا هر نهاد استیلاطلبی که کلیّتِ قدرت را در خود خلاصه کند و‌ مانع از حقّ حاکمیت مردم شود، با هر نامی که باشد باز هم گونه‌ای از دربار است. بنابراین سویه‌ی دیگر مبارزه‌ی مصدق، مهار دربار و نماد اصلیِ آن یعنی شاه و نیز تامین زمینه‌های تاسیس و استقرارِ نهاد انتخابات آزاد بود.

🔸گستره‌ی مبارزه‌ای که مصدق ترسیم کرده بود،بسرعت شکلی همه جانبه یافت و قویّاً تمامی طبقاتِ جامعه ایران را درگیر کرد. قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ توضیح دهنده‌ی همین گستره و حمایت نیروهای اجتماعی از بخش مبارزه‌ی ضداستبدادی مصدق بود که در اعتراض به شاه و دربار، به خاطرِ عدمِ واگذاریِ وزارت جنگ به او، استعفا کرده بود. با یک بیان و ادبیات کلاسیک، این قیام را باید نقطه‌ی اوجِ‌ "وحدت درون خلقی" در حمایت از نهضت ملّی و دکتر مصدق تلقّی کرد که در آن‌ جریان‌های مذهبی به رهبری کاشانی، نیروهای منضبط حزب توده که بنا به برخی گزارش‌ها تا صدهزار نفر نیز می‌رسیدند، بازاری‌ها، کارگران، پیشه‌وران، کارمندان و در مجموع طبقه‌ی متوسط و بورژوازی ملّی همگی در این قیام حضور داشتند.

🔸این ائتلافِ گسترده احتمالاً نقطه اوج همبستگی و جانبازی در نهضت ملّی بود و تحولات یک سالِ پس‌ از آن نشان داد که همانند اغلب ائتلاف‌های تاریخِ ما ائتلافی شکننده و ناپایدار است. جداسریِ کاشانی و مذهبی‌ها، چپ‌ها و حتّی بخشی از جبهه ملّی با انگیزه‌ها و منافع متفاوت، یکی از مهمترین جنبش‌های پس از مشروطه را ناکام گذاشت. هرچند بعدها حزب توده از مواضع نادرست خود انتقاد کرد اما ارتجاع برعکس، برای توجیه زمینه‌های استقرار و تسلّط خود، تا توانست با تحریف تاریخ، میراث مصدق را بی‌ارج کرد تا بتواند آن را محملی برای انهدام‌ روحِ انقلاب مشروطه قرار دهد و بسیجهای عظیمِ ضداستبدادی را در یکی از پیچیده‌ترینِ مقاطعِ تاریخِ معاصرِ ما،فریبکارانه به سمت تخریب نهاد انتخاباتِ آزاد هدایت کند. این همان نقشِ غیرقابلِ انکارِ ایدئولوژی و آگاهی کاذب است که تصویر راستینِ یک انقلاب را چنان باژگونه می‌کند که از آزادی، استبداد زاییده می‌شود و از رهایی، استیلا و سلطه‌ی مضاعف.

@Kaleme
🔴 قحط ‌سالی……

✍️ #علیرضا_رجایی:

دیده‌ای که جهان با همه فراخی گاه چنان بر تو تنگ می‌شود که نفس به شماره می‌افتد.دیده‌ای که گاه در انتظار خبری چشمت به در خشک‌ می‌شود اما جز سکوت و باز هم سکوت صدایی ز در درنمی‌اید.دیده‌ای که سفره‌ی شامی را در انتظار مهمان خوش‌قدمی گسترده‌ای و می‌دانی که آن مهمانی سرنخواهدگرفت زیرا میهمان نه آن‌چنان در حبس آزاد است که قدم به میل خویش و به هرکجایی که خواست،بردارد.

دیده‌ای پدری را که ماه‌ها لقمه بر دهان نمی‌گیرد چرا که فرزندش در اضطراب و اندوه جان می‌فرساید و به فردایش امیدی ندارد.دیده‌ای مردی که صلابت خویش را به ثانیه‌ای ازدست‌می‌دهد زیرا که هر روز شومیِ تلخِ خبرِ اندوهباری در گوشش زنگ‌می‌زند و به او هشدار می‌دهد که چه نشسته‌ای که فرزندت در دوراهه‌ی متناقض مرگ و زندگی،بی‌تکلیف و در اضطراب ایستاده‌است.

دیده‌ای زمانه‌ی نکبت‌باری را که اگر کوه اندوه و رنج بر سرت آوار شود،باز شحنه و داروغه و خلیفه و سلطان دست در جیب می‌کنند و شانه به بالا و سر به پایین می‌افکنند که چه باک؛خوشا ما را که از این همه نصیبی نیست و خودکرده را تدبیری!

👈 متن کامل

http://www.kaleme.com/1399/07/10/klm-282386/

@Kaleme