If you want to change the world, go home and love your family.
اگر ميخواهيد دنيا را تغيير دهيد به خانه برويد و به خانواده تان عشق بورزيد
@irlanguages
اگر ميخواهيد دنيا را تغيير دهيد به خانه برويد و به خانواده تان عشق بورزيد
@irlanguages
چند تا جمله کاربردی با Enough در انگلیسی 🇺🇸🇬🇧
.
I've had enough
من به اندازه کافی داشته ام/
مثلا" :من به اندازه کافی سختی داشته ام و ...
.
We have enough time
ما وقت کافی داریم
.
That's enough for today
برای امروز کافی است
.
Are you old enough to vote?
آیا سن ات به اندازه کافی است که رای دهی؟
.
Is one thousand yen enough?
آیا هزار ین کافی است؟
.
She isn't good enough for Mori
او به اندازه کافی برای موری خوب نیست/ به اندازه کافی مناسب موری نیست
.
He is old enough to drive a car
او به اندازه کافی سن دارد که ماشینی را براند
او سن اش برای رانندگی کافی است
.
He is old enough to travel alone
او به اندازه کافی بزرگ است که تنها مسافرت کند
.
Selina was stupid enough to believe him
سلینا به اندازه کافی احمق بود که باورش کند
.
She was stupid enough to go out with Mori
او به اندازه کافی احمق بود که با موری بیرون برود
.
Are you spending enough time with your kids?
آیا به اندازه کافی با بچه هایت وقت میگذارنی؟
.
She didn't run fast enough to catch the bus
او به اندازه کافی سریع ندوید که به اتوبوس برسد
.
That's enough!
کافیه/ بَسـّـــه
.
Enough is enough
کافیه دیگه/ بس کن / وقتی میگم کافیه، یعنی کافیه
.
اصطلاح:
He was man enough to admit he had made a mistake
او به اندازه کافی جرات داشت که بگه اشتباه کرده است
.
fair enough
در حد معقول منصفانه است/ بسیار خب/ معقولانه است
.
@irlanguages
.
I've had enough
من به اندازه کافی داشته ام/
مثلا" :من به اندازه کافی سختی داشته ام و ...
.
We have enough time
ما وقت کافی داریم
.
That's enough for today
برای امروز کافی است
.
Are you old enough to vote?
آیا سن ات به اندازه کافی است که رای دهی؟
.
Is one thousand yen enough?
آیا هزار ین کافی است؟
.
She isn't good enough for Mori
او به اندازه کافی برای موری خوب نیست/ به اندازه کافی مناسب موری نیست
.
He is old enough to drive a car
او به اندازه کافی سن دارد که ماشینی را براند
او سن اش برای رانندگی کافی است
.
He is old enough to travel alone
او به اندازه کافی بزرگ است که تنها مسافرت کند
.
Selina was stupid enough to believe him
سلینا به اندازه کافی احمق بود که باورش کند
.
She was stupid enough to go out with Mori
او به اندازه کافی احمق بود که با موری بیرون برود
.
Are you spending enough time with your kids?
آیا به اندازه کافی با بچه هایت وقت میگذارنی؟
.
She didn't run fast enough to catch the bus
او به اندازه کافی سریع ندوید که به اتوبوس برسد
.
That's enough!
کافیه/ بَسـّـــه
.
Enough is enough
کافیه دیگه/ بس کن / وقتی میگم کافیه، یعنی کافیه
.
اصطلاح:
He was man enough to admit he had made a mistake
او به اندازه کافی جرات داشت که بگه اشتباه کرده است
.
fair enough
در حد معقول منصفانه است/ بسیار خب/ معقولانه است
.
@irlanguages
🔰 1. Postpone-به تعویق انداختن
🔰 2. Consent-موافقت کردن
🔰 3. Massive-بزرگ، حجیم
🔰 4. Capsule-کپسول، بسته
🔰 5. Preserve-حفاظت کردن
🔰 6. Denounce-محکوم کردن
🔰 7. Unique-منحصربه فرد
🔰 8. Torrent-سیلاب
🔰 9. Resent-نارضایتی،رنجش
🔰 10. Molest-اذیت کردن
🔰 11. Gloomy-غمناک، دلگیر
🔰 12. Unforseen-غیر قابل انتظار
@irlanguages
🔰 2. Consent-موافقت کردن
🔰 3. Massive-بزرگ، حجیم
🔰 4. Capsule-کپسول، بسته
🔰 5. Preserve-حفاظت کردن
🔰 6. Denounce-محکوم کردن
🔰 7. Unique-منحصربه فرد
🔰 8. Torrent-سیلاب
🔰 9. Resent-نارضایتی،رنجش
🔰 10. Molest-اذیت کردن
🔰 11. Gloomy-غمناک، دلگیر
🔰 12. Unforseen-غیر قابل انتظار
@irlanguages
✅ 60 عدد اصطلاح انگلیسی با کلمه ی eye ✅
1. a bird's eye view چشم انداز از بالا – نگاه کلی
2. a gleam in eyeبرق نگاه
3. all my eye! همش کشکه!
4. An eye for an eye چشم در برابر چشم
5. a sight for sore eyes مایه روشنی چشم – منظره ی دلپذیر
6. be all eyes چهار چشمی مراقب بودن
7. be easy on the eye جالب بودن – به چشم خوش آمدن
8. be in the eye of the storm در مرکز توفان – در قلب مشاجرات
9. be in the public eye مشهور بودن – مطرح بودن
10. be up to the eyes in تا خرخره در – تا گردن در- غرق در
11. cast an evil eye on sb کسی را چشم زدن
12. cast one's eyes over ورانداز کردن
13. Beauty is in the eye of the beholder علف باید به دهن بزی شیرین بیاد
14. clap eyes on sb چشم کسی به کسی افتادن
15. could with eyes closed چشم بسته – به راحتی
17. cry one's eyes out زار زار گریستن
18. eagle eye چشم تیز بین
19. feast one's eyes on sb/sth از تماشای کسی/چیزی لذت بردن
20. get one's eye in در کاری تجربه پیدا کردن
21. give sb the black eye زیر چشم کسی بادمجان کاشتن
22. give the glad eye به کسی نخ دادن – با چشم کسی را خوردن
23. have a roving eyeچشم سفید بودن – چشم های هیزی داشتن
24. have an eye for در شناختن چیزی خبره بودن
25. have an eye for the main chance به دنبال سود شخصی بودن – فرصت طلب بودن
26. have eyes in the back of head از پشت سر چشم داشتن
27. have one's eyes on stalks چشمان کسی از تعجب چهار تا شدن
28. in the blink of an eyeدر یک چشم به هم زدن
29. in the eye of the wind در خلاف جهت باد
30. in the twinkling of an eye در یک چشم به هم زدن
31. keep a weather eye on مراقب چیزی بودن
32. keep an eye on زیر نظر گرفتن - پاییدن
33. keep an eye out for مواظب بودن
34. keep eyes open حواس خود را جمع کردن
35. keep one's eyes peeled حواس خود را جمع کردن
36. keep ones eye on از نظر دور نداشتن
37. keep weather eye open on sth مراقب چیزی بودن
38. look sb/sth in the eye با شهامت با چیزی روبرو شدن
39. make eyes at نگاه عاشقانه کردن به
40. make sheep's eyes at sb به کسی نگاه عاشقانه کردن
41. Mind your eye? مواظب باش
42. not bat an eyelid /eye بی خوابی کشیدن – به روی خود نیاوردن
43. not believe one's eyes آنچه را می بینم باور نمی کنم
44. one's eyes are bigger than stomach شکمش سیر می شود اما چشمش نه
45. only have eyes for sb عاشق کسی بودن
46. Open sb's eyes to sth کسی را متوجه چیزی کردن
47. out of the corner of eye به کسی چپ چپ نگاه کردن
48. pull the wool over eyes سر کسی شیره مالیدن
49. see eye to eye همدل بودن
50. see sth with half an eye زیر چشمی مواظب چیزی بودن
51. set eyes on دیدن
52. swim before sb's eyes دور سر کسی چرخیدن
53. the apple of one's eye نور چشم کسی بودن
54. The scales fall from eyes متوجه حقیقت شدن
55. turn a blind eye نادیده گرفتن
56. with an eye to sth با توجه به
57. with eyes closed چشم بسته – به راحتی
58. with eyes open با چشم باز
59. with the naked eye چشم غیر مسلح
60. without batting an eye بی انکه خم به ابرو بیاورد
@irlanguages
1. a bird's eye view چشم انداز از بالا – نگاه کلی
2. a gleam in eyeبرق نگاه
3. all my eye! همش کشکه!
4. An eye for an eye چشم در برابر چشم
5. a sight for sore eyes مایه روشنی چشم – منظره ی دلپذیر
6. be all eyes چهار چشمی مراقب بودن
7. be easy on the eye جالب بودن – به چشم خوش آمدن
8. be in the eye of the storm در مرکز توفان – در قلب مشاجرات
9. be in the public eye مشهور بودن – مطرح بودن
10. be up to the eyes in تا خرخره در – تا گردن در- غرق در
11. cast an evil eye on sb کسی را چشم زدن
12. cast one's eyes over ورانداز کردن
13. Beauty is in the eye of the beholder علف باید به دهن بزی شیرین بیاد
14. clap eyes on sb چشم کسی به کسی افتادن
15. could with eyes closed چشم بسته – به راحتی
17. cry one's eyes out زار زار گریستن
18. eagle eye چشم تیز بین
19. feast one's eyes on sb/sth از تماشای کسی/چیزی لذت بردن
20. get one's eye in در کاری تجربه پیدا کردن
21. give sb the black eye زیر چشم کسی بادمجان کاشتن
22. give the glad eye به کسی نخ دادن – با چشم کسی را خوردن
23. have a roving eyeچشم سفید بودن – چشم های هیزی داشتن
24. have an eye for در شناختن چیزی خبره بودن
25. have an eye for the main chance به دنبال سود شخصی بودن – فرصت طلب بودن
26. have eyes in the back of head از پشت سر چشم داشتن
27. have one's eyes on stalks چشمان کسی از تعجب چهار تا شدن
28. in the blink of an eyeدر یک چشم به هم زدن
29. in the eye of the wind در خلاف جهت باد
30. in the twinkling of an eye در یک چشم به هم زدن
31. keep a weather eye on مراقب چیزی بودن
32. keep an eye on زیر نظر گرفتن - پاییدن
33. keep an eye out for مواظب بودن
34. keep eyes open حواس خود را جمع کردن
35. keep one's eyes peeled حواس خود را جمع کردن
36. keep ones eye on از نظر دور نداشتن
37. keep weather eye open on sth مراقب چیزی بودن
38. look sb/sth in the eye با شهامت با چیزی روبرو شدن
39. make eyes at نگاه عاشقانه کردن به
40. make sheep's eyes at sb به کسی نگاه عاشقانه کردن
41. Mind your eye? مواظب باش
42. not bat an eyelid /eye بی خوابی کشیدن – به روی خود نیاوردن
43. not believe one's eyes آنچه را می بینم باور نمی کنم
44. one's eyes are bigger than stomach شکمش سیر می شود اما چشمش نه
45. only have eyes for sb عاشق کسی بودن
46. Open sb's eyes to sth کسی را متوجه چیزی کردن
47. out of the corner of eye به کسی چپ چپ نگاه کردن
48. pull the wool over eyes سر کسی شیره مالیدن
49. see eye to eye همدل بودن
50. see sth with half an eye زیر چشمی مواظب چیزی بودن
51. set eyes on دیدن
52. swim before sb's eyes دور سر کسی چرخیدن
53. the apple of one's eye نور چشم کسی بودن
54. The scales fall from eyes متوجه حقیقت شدن
55. turn a blind eye نادیده گرفتن
56. with an eye to sth با توجه به
57. with eyes closed چشم بسته – به راحتی
58. with eyes open با چشم باز
59. with the naked eye چشم غیر مسلح
60. without batting an eye بی انکه خم به ابرو بیاورد
@irlanguages
آنگاه که کرم ابریشم فکر میکرد زندگیاش به اتمام رسیده، شروع به پرواز کرد.
@irlanguages
@irlanguages
Never show your weakness to the world, because world is much interested in playing with it.
هرگز در برابر دنيا ضعف نشون نديد، چون اين جهان خيلي دوست داره ضعف افراد رو به بازي بگيره.
@irlanguages
هرگز در برابر دنيا ضعف نشون نديد، چون اين جهان خيلي دوست داره ضعف افراد رو به بازي بگيره.
@irlanguages
The only person you should try to be better than, is the person you were yesterday.
تنها کسي که بايد سعي کني ازش بهتر باشي، کسيه که ديروز بودي.
@irlanguages
تنها کسي که بايد سعي کني ازش بهتر باشي، کسيه که ديروز بودي.
@irlanguages
⛱ چطوری به یه نفر بگیم موفق باشی و براش آرزوی شانس بکنیم؟ ⛱
🌳Best of luck!
🌲 I wish you luck!
🍃 Wishing you lots of luck!
🍀 Fingers crossed!
☘ Break a leg!
🌱 Knock them dead!
🌴 Blow them away!
🌵 You’ll do great!
🎄 I hope everything will be all right.
🌿 I hope things will work out all right.
@irlanguages
🌳Best of luck!
🌲 I wish you luck!
🍃 Wishing you lots of luck!
🍀 Fingers crossed!
☘ Break a leg!
🌱 Knock them dead!
🌴 Blow them away!
🌵 You’ll do great!
🎄 I hope everything will be all right.
🌿 I hope things will work out all right.
@irlanguages
📚 لیستی از کلمات مشابه در زبان انگلیسی ↙️↙️
1⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Assist = همکاری کردن
👉 Consist = شامل شدن
👉 Insist = اصرار کردن
👉 Resist = مقاومت کردن
👉 Persist = پافشاری کردن
2⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Host = میزبان
👉 Hostle = هتل رایگان
👉 Hostility = خصومت
👉 Hospitality = مهمان نوازی
3⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Generous = سخاوتمند
👉 Genius = نابغه
👉 Genuin = اصلی_خالص
👉 Gorgeous = زیبا
4⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Suppose = گمان کردن
👉 Oppose = مخالفت کردن
👉 Depose = خلع کردن
👉 Impose = تحمیل کردن
👉 Dispose = خلاص شدن
👉 Expose = نمایش دادن_در معرض قرار دادن
👉 Compose = نوشتن_سرودن
5⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Accept = پذیرفتن
👉 Aspect = جنبه
👉 Except = بجز
👉 Expect = انتظار داشتن
👉 Inspect = جست وجو کردن
👉 Suspect = مضنون بودن
👉 Respect = احترام گذاشتن
6⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Reject = رد کردن
👉 Inject = ترزیق کردن
👉 Deject = دل شکستن
👉 Eject = پرتاب کردن_بیرون راندن
👉 Object=اعتراض کردن
👉 Adject = ضمیمه کردن
7⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Supply = فراهم کردن
👉 Apply = درخواست کردن
👉 Imply = اشاره کردن_دلالت کردن
👉 Reply = پاسخ دادن
👉 Comply = اطاعت کردن
8⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Refer = اشاره کردن
👉 Differ = تفاوت داشتن
👉 Infer = نتیجه گیری کردن
👉 Offer = پیشنهاد کردن
👉 Confer = تجمع کردن
👉 Transfer = انتقال دادن
👉 Prefer = توجیح دادن
👉 Suffer = آزار رساندن
9⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Inverse = معکوس
👉 Converse = گفتگو کردن
👉 Reverse = معکوس کردن
👉 Diverse = تفاوت داشتن_دگرگون کردن
👉 Adverse = مغایر_ناسازگار
🔟 similar words = کلمات مشابه
👉 Beard = ریش
👉 Bread = نان
👉 Bored = خسته
👉 Board = تخته_صعود کردن
👉 Broad = وسیع
👉 Abroad = خارج
👉 Breed = پرورش دادن
@irlanguages
1⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Assist = همکاری کردن
👉 Consist = شامل شدن
👉 Insist = اصرار کردن
👉 Resist = مقاومت کردن
👉 Persist = پافشاری کردن
2⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Host = میزبان
👉 Hostle = هتل رایگان
👉 Hostility = خصومت
👉 Hospitality = مهمان نوازی
3⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Generous = سخاوتمند
👉 Genius = نابغه
👉 Genuin = اصلی_خالص
👉 Gorgeous = زیبا
4⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Suppose = گمان کردن
👉 Oppose = مخالفت کردن
👉 Depose = خلع کردن
👉 Impose = تحمیل کردن
👉 Dispose = خلاص شدن
👉 Expose = نمایش دادن_در معرض قرار دادن
👉 Compose = نوشتن_سرودن
5⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Accept = پذیرفتن
👉 Aspect = جنبه
👉 Except = بجز
👉 Expect = انتظار داشتن
👉 Inspect = جست وجو کردن
👉 Suspect = مضنون بودن
👉 Respect = احترام گذاشتن
6⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Reject = رد کردن
👉 Inject = ترزیق کردن
👉 Deject = دل شکستن
👉 Eject = پرتاب کردن_بیرون راندن
👉 Object=اعتراض کردن
👉 Adject = ضمیمه کردن
7⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Supply = فراهم کردن
👉 Apply = درخواست کردن
👉 Imply = اشاره کردن_دلالت کردن
👉 Reply = پاسخ دادن
👉 Comply = اطاعت کردن
8⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Refer = اشاره کردن
👉 Differ = تفاوت داشتن
👉 Infer = نتیجه گیری کردن
👉 Offer = پیشنهاد کردن
👉 Confer = تجمع کردن
👉 Transfer = انتقال دادن
👉 Prefer = توجیح دادن
👉 Suffer = آزار رساندن
9⃣ similar words = کلمات مشابه
👉 Inverse = معکوس
👉 Converse = گفتگو کردن
👉 Reverse = معکوس کردن
👉 Diverse = تفاوت داشتن_دگرگون کردن
👉 Adverse = مغایر_ناسازگار
🔟 similar words = کلمات مشابه
👉 Beard = ریش
👉 Bread = نان
👉 Bored = خسته
👉 Board = تخته_صعود کردن
👉 Broad = وسیع
👉 Abroad = خارج
👉 Breed = پرورش دادن
@irlanguages
💠 کلمات با turn
💠turn down برگشتن
💠turn in برگرداندن
💠turn off خاموش کردن
💠turn on روشن کردن
💠turn out تولید کردن
💠turn over برگرداندن
💠turn up ظاهر شدن
@irlanguages
💠turn down برگشتن
💠turn in برگرداندن
💠turn off خاموش کردن
💠turn on روشن کردن
💠turn out تولید کردن
💠turn over برگرداندن
💠turn up ظاهر شدن
@irlanguages