این متن خلاصه صحبتی است که در تاریخ ۲۲ اسفند سال ۹۷ در کانون نهادهای سرمایهگذاری داشتم. در این ارایه، آنچه در دهه اخیر در اقتصاد ایران رخ داده ارائه شده و از میان چند سناریو، سناریو محتمل سال ۹۸ توضیح داده شده است
یکی از دوستان الان اطلاع داد که فردی یا افرادی شایعه کرده اند که بنده به عنوان کارشناس در حال تجدید ارزشیابی یک شرکت سیمانی هستم و با این بهانه روی قیمت سهام آن شرکت کار می کنند. بدین وسیله این خبر تکذیب می شود.
تصمیمات جرئی نگر پاپ فرانسیس اکنون به بدعتگذاری در آیین کاتولیک متهم شده است. یکی از این بدعتها آن است که وی با ازدواج کشیشان موافق است و تجرد و امتناع از ازدواج آنان را نمیپسندد. پارهای پژوهشگران معتقدند ممنوعیت ازدواج کشیشان در آغاز این آیین رایج نبوده و حواریون مسیح خود متأهل بودهاند. یعنی، بعدها در قرن چهارم میلادی است که ممنوعیت ازدواج اعلام میشود. اخذ تصمیم در مورد این تجرد دلایلی داشته، از قبیل ریخت و پاش بیش از حد فرزندان و خانوادة کشیشان، هزینههای بالای خانوادة آنان برای کلیسا، ارثبردن ثروت آنان و باقی نماندن این ثروت برای کلیسا،... . اکنون با کاهش تعداد نسبی کاتولیکها (مثال: 92٪ مردم برزیل در 1970 کاتولیک بودند و اکنون حدود 62٪)، تعداد کاهشی داوطلبان کشیش کاتولیک، انتشار خبرهای مداوم از رسواییهایی جنسی کشیشان و کودکآزاری آنان، ... ضرورت تغییر جدی و قطعی در این تصمیم ناکارآمد احساس میشود. شگفت است تصمیمی چنین کوتهنظرانه، غیرتعادلی و جزئینگر چگونه قرنها دوام آورده است. تصمیمی که دلیل اخذ آن حل یک مشکل بوده، فارغ از این...
در شامگاه پنجشنبه بیست و شش اردیبهشت نود و هشت، به ابتکار دکتر حسن طائی، رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه و همکاران ایشان، مراسم شصت سالگی مدرسه عالی بازرگانی که حالا دانشکده اقتصاد علامه شده، در محل آن دانشکده برگزار شد. دکتر حسین وحیدی استاد و زمانی معاون آموزشی آن مدرسه، سالمندترین عضو مدرسه عالی بازرگانی حاضر در جلسه بود. ابتکار دیگر این نشست آن بود که مراسم تحت عنوان «شب مدرسه اقتصاد» با همکاری مجله بخارا شکل گرفته بود. علی دهباشی سردبیر نشریه فرهنگی بخارا جلسه را اداره میکرد. مدرسه عالی بازرگانی در اواسط دهه سی همراه با دو مدرسه فنی که امروز دانشکده صنعتی امیرکبیر (پلیتکنیک) و دانشگاه علم و صنعت را تشکیل میدهند، در ساختمان واحدی شکل گرفت. مدرسه عالی بازرگانی مدرسهای نسبتاً موفق بود که محور تشکیل مدارس مشابه در سایر استانهای کشور شد و کادر ادارات و پرسنل شرکتها را تربیت میکرد. بعد از اتقلاب نیز با دیگر مدارس عالی ادغام شد و دانشگاه علامه تأسیس شد. کادر آموزشی و اداری مدرسه عالی بازرگانی نیز به کادر دانشکده اقتصاد علامه بدل شد. نام مدرسه گرتهبرداری از Business School بود و سربرگ انگلیسی این مدرسه که در مکاتبات خارجی به کار میبردیم، مدرسه را Tehran Business School یا Tehran Business College معرفی میکرد. یعنی مؤسسان و خارجیهایی که این مرکز آموزشی را تأسیس کردند در پی مدرسه Business بودند، یعنی میخواستند مدرسه کسب و کار راه بیندازند. اما چون معادل فارسی مناسبی برای Business در آن زمان نیافتهاند، واژه فرنگی را «بازرگانی» ترجمه کردهاند. بیشک اگر برای نام فرنگی مدرسه معادل «مدرسه عالی کسب و کار» انتخاب شده بود، برنامههای آموزشی و تخصص فارغالتحصیلان آن بسیار فرق میکرد و به جای انبوهی از درسهای بازرگانی داخلی و خارجی آن مدرسه، درسهایی نزدیکتر به قابلیتهای اداره و مدیریت بنگاههای اقتصادی تدریس میشد. شگفتا که دقت در انتخاب یک معادل فارسی برای اصطلاح انگلیسی چقدر میتواند حتی در جهتگیری و کارکردهای یک نهاد آموزشی مؤثر باشد.
من خود در سالهای چهل و هشت تا پنجاه و دو دانشجوی مدرسه عالی بازرگانی بودم، و از اولین سال دانشجویی در رشته دکتری در انگلیس به تهران سفر میکردم و معلم مدرسه بودم. یعنی فرصت آن بود که دانشجویانی از سال پنجاه و چهار تا چند روز قبل خود را در این مراسم ببینم و نیز همکلاسانی از دهه چهل. برای برخورداری از همه این فرصتهاباید از بانیان جلسه صمیمانه تشکر کنم.
من خود در سالهای چهل و هشت تا پنجاه و دو دانشجوی مدرسه عالی بازرگانی بودم، و از اولین سال دانشجویی در رشته دکتری در انگلیس به تهران سفر میکردم و معلم مدرسه بودم. یعنی فرصت آن بود که دانشجویانی از سال پنجاه و چهار تا چند روز قبل خود را در این مراسم ببینم و نیز همکلاسانی از دهه چهل. برای برخورداری از همه این فرصتهاباید از بانیان جلسه صمیمانه تشکر کنم.
Forwarded from Mohammad-Tabibian
شرح پريشانى
اين روز ها خبر قتل همسر دوم دكتر محمد على نجفى توسط وى و دستگيرى او بسيارى را متحير كرده و از ابعاد مختلف حيرت انگيز و تاسف بار است. من دكتر نجفى را از دهه شصت و دانشگاه صنعتى اصفهان مى شناختم كه بعدا وزير شد و به تهران آمد. او فارغ التحصيل رياضى از دانشگاه ام آى تى و يك نخبه هوش و استعداد بود. در مشاغل مختلف شامل وزير آموزش و پرورش، وزير علوم ريس سازمان برنامه هميشه از او به نيكى ياد مى شد به دليل نقش موثرى كه در عمل كرد محيط كار خود داشت و علاوه بر آن حسن سلوك، انسانيت و اخلاق نيكو. نه از دانشجويان او نه همكاران موردى را نمى شناسم كه با خشم و كينه از او ياد كنند. وقتى در دور اول رياست جمهورى آقاى خاتمى رييس سازمان برنامه بود برنامه سوم را تدارك ديد و نظم نسبى بودجه اى كه ايجاد كرد در زمانى كه در آمد نفت هم ناچيز بود سبب شد در آن ايام تورم نسبتا پايين را به ارمغان آورد. به عنوان يك مورد خاطره اى را ذكر مى كنم. در آن زمان رييس هيات امناى موسسه برنامه ريزى هم بود كه محل اشتغال من بود. در مهمانى افطارى كه براى همكاران سازمان برنامه ترتيب داده بود دوستانى كه حضور داشتند گفتند تا مادام كه حتى پايين ترين رده هاى كاركنان به نحو وافى پذيرايى نشدند دم در وردى براى خوش آمد گويى ايستاد و لب به غذا نگشود. گرچه من از نزديك روابط دوستى و معاشرت با ايشان نداشتم، در ملاقات ها و جلسه هاى مختلفى به مناسبت هاى دانشگاهى و حرفه اى تا قبل از دولت آقاى روحانى با وى تماس داشتم. هميشه خصايل انسانى و استعداد ذاتى و دست آورد تحصيلى و مديريتى او را تحسين مى نمودم. زمانى كه مطرح شد قرار است شهر دار شود برخى از دوستان سياسى اوبه او پيام دادند كه از اين كار بگذر و اين شغل را مپذير به دلايلى كه برايشان مبرهن بود. كه البته موفق نشدند. در مدت شهر دارى و پس از آن روندى در مورد زندگى او طى شد كه در تعارض با همه گذشته او قرار مى گيرد و يك ثروت انسانى، اجتماعى و تجربى را به اين روز تيره مى رساند. تاسف من بسيار است هم در مورد سرنوشت شخص دكتر نجفى و خانواده او شامل همسر دوم و هم در مورد يك مطلب كلى تر . مسلما نمى توان نسبت به زشتى عملى كه انجام شده بى تفاوت بود و ايشان را از مسئوليت به هيچ روى برى دانست. اما مى توان به زبان تمثيل اين پرسش را مطرح كرد، قرار بود در جامعه ما ساز و كارهايى تعبيه شود كه مس را طلا كند. چه شد كه ساز و كار هايى در كار هستند كه معكوس عمل مى كنند و طلا را با تنزل ماهيت و ارزش روبرو مى سازد ؟ اگر همه حقايق در مورد اين ماجرا مطرح شود شايد كليدى براى شناسايى اين فرا گرد يافت شود.
اين روز ها خبر قتل همسر دوم دكتر محمد على نجفى توسط وى و دستگيرى او بسيارى را متحير كرده و از ابعاد مختلف حيرت انگيز و تاسف بار است. من دكتر نجفى را از دهه شصت و دانشگاه صنعتى اصفهان مى شناختم كه بعدا وزير شد و به تهران آمد. او فارغ التحصيل رياضى از دانشگاه ام آى تى و يك نخبه هوش و استعداد بود. در مشاغل مختلف شامل وزير آموزش و پرورش، وزير علوم ريس سازمان برنامه هميشه از او به نيكى ياد مى شد به دليل نقش موثرى كه در عمل كرد محيط كار خود داشت و علاوه بر آن حسن سلوك، انسانيت و اخلاق نيكو. نه از دانشجويان او نه همكاران موردى را نمى شناسم كه با خشم و كينه از او ياد كنند. وقتى در دور اول رياست جمهورى آقاى خاتمى رييس سازمان برنامه بود برنامه سوم را تدارك ديد و نظم نسبى بودجه اى كه ايجاد كرد در زمانى كه در آمد نفت هم ناچيز بود سبب شد در آن ايام تورم نسبتا پايين را به ارمغان آورد. به عنوان يك مورد خاطره اى را ذكر مى كنم. در آن زمان رييس هيات امناى موسسه برنامه ريزى هم بود كه محل اشتغال من بود. در مهمانى افطارى كه براى همكاران سازمان برنامه ترتيب داده بود دوستانى كه حضور داشتند گفتند تا مادام كه حتى پايين ترين رده هاى كاركنان به نحو وافى پذيرايى نشدند دم در وردى براى خوش آمد گويى ايستاد و لب به غذا نگشود. گرچه من از نزديك روابط دوستى و معاشرت با ايشان نداشتم، در ملاقات ها و جلسه هاى مختلفى به مناسبت هاى دانشگاهى و حرفه اى تا قبل از دولت آقاى روحانى با وى تماس داشتم. هميشه خصايل انسانى و استعداد ذاتى و دست آورد تحصيلى و مديريتى او را تحسين مى نمودم. زمانى كه مطرح شد قرار است شهر دار شود برخى از دوستان سياسى اوبه او پيام دادند كه از اين كار بگذر و اين شغل را مپذير به دلايلى كه برايشان مبرهن بود. كه البته موفق نشدند. در مدت شهر دارى و پس از آن روندى در مورد زندگى او طى شد كه در تعارض با همه گذشته او قرار مى گيرد و يك ثروت انسانى، اجتماعى و تجربى را به اين روز تيره مى رساند. تاسف من بسيار است هم در مورد سرنوشت شخص دكتر نجفى و خانواده او شامل همسر دوم و هم در مورد يك مطلب كلى تر . مسلما نمى توان نسبت به زشتى عملى كه انجام شده بى تفاوت بود و ايشان را از مسئوليت به هيچ روى برى دانست. اما مى توان به زبان تمثيل اين پرسش را مطرح كرد، قرار بود در جامعه ما ساز و كارهايى تعبيه شود كه مس را طلا كند. چه شد كه ساز و كار هايى در كار هستند كه معكوس عمل مى كنند و طلا را با تنزل ماهيت و ارزش روبرو مى سازد ؟ اگر همه حقايق در مورد اين ماجرا مطرح شود شايد كليدى براى شناسايى اين فرا گرد يافت شود.
در مورد دموکراسی صدام حسین انتشارات DESTE سال دو هزار و دوازده خواندن سه مقاله از دیکتاتور آدمکشی چون صدام حسین در مورد "دموکراسی در عراق" یادآور چیزی جز طنز تاریخ نیست. این سخنرانیهای صدام در سالهای هفتاد و هفت و هفتاد و هشت قرن گذشته در روزهایی نزدیک به انقلاب ایران ایراد شده است. مقاله صدام چنین آغاز میشود: بحث پیرامون دموکراسی موضوعی بس پیچیده است که نیاز به توجه خاص شما دارد ....
میخواستم بدانم شروری چون صدام چه درکی از دموکراسی دارد، چگونه آن را تعبیر میکند، و از کدام پیچیدگی سخن میگوید؟
صدام کار سیاستمدار را به کار هنرمند تشبیه میکند. از خلال مقالهها میشود دریافت که این سیاستمدار هنرمند چه درکی از هنر، تاریخ، معماری، ... و میراث تمدن عراق دارد، آنجا که بعدها خود را نبوکد نصر (بختالنصر) بابل میپندارد، هیتلروار سفارش طاق پیروزی میدهد، و در توهم برابری با سرداران قادسیه در و دیوار بغداد را با مجسمههای خود پر میکند. بیشک درک هنرمندانه! صدام از چیزی که دموکراسی میپنداشت او را به سوی سیاستهای سلطه کامل دولت بر همه ابعاد معماری، مجسمهسازی، فیلم، شعر، عکاسی، نقاشی، موزهداری... کشاند.
میخواستم بدانم شروری چون صدام چه درکی از دموکراسی دارد، چگونه آن را تعبیر میکند، و از کدام پیچیدگی سخن میگوید؟
صدام کار سیاستمدار را به کار هنرمند تشبیه میکند. از خلال مقالهها میشود دریافت که این سیاستمدار هنرمند چه درکی از هنر، تاریخ، معماری، ... و میراث تمدن عراق دارد، آنجا که بعدها خود را نبوکد نصر (بختالنصر) بابل میپندارد، هیتلروار سفارش طاق پیروزی میدهد، و در توهم برابری با سرداران قادسیه در و دیوار بغداد را با مجسمههای خود پر میکند. بیشک درک هنرمندانه! صدام از چیزی که دموکراسی میپنداشت او را به سوی سیاستهای سلطه کامل دولت بر همه ابعاد معماری، مجسمهسازی، فیلم، شعر، عکاسی، نقاشی، موزهداری... کشاند.
پایان کلاسهای این نیمسال
به نظرم این بیان ارسطو درست است که " درس دادن بالاترین شکل یادگیری است." بیشک در هر نیمسال من چیزی یاد میگیرم؛ دغدغه خاطر آن است که دوستان دانشجو چقدر کلاسها را مفید یافتهاند؟
به هر حال نیمسال آموزشی دیگری به پایان رسید: کلاسی در دانشگاه شریف و کلاسی در دانشگاه امیرکبیر. امیدم به نیمسال دیگری است؛ امیدوارم شرایط کشور رو به بهبود گذارد تا دانشجویان با افق روشنتری نسبت به آینده در کلاسها حاضر شوند.
به نظرم این بیان ارسطو درست است که " درس دادن بالاترین شکل یادگیری است." بیشک در هر نیمسال من چیزی یاد میگیرم؛ دغدغه خاطر آن است که دوستان دانشجو چقدر کلاسها را مفید یافتهاند؟
به هر حال نیمسال آموزشی دیگری به پایان رسید: کلاسی در دانشگاه شریف و کلاسی در دانشگاه امیرکبیر. امیدم به نیمسال دیگری است؛ امیدوارم شرایط کشور رو به بهبود گذارد تا دانشجویان با افق روشنتری نسبت به آینده در کلاسها حاضر شوند.
ECONOMICS OF GOOD AND EVIL
The Quest for Economic Meaning from Gilgamesh to Wall Street
TOMAS SEDLACEK
اقتصاد خیر و شر - از گیل گمش تا وال استریت
توماس زدلاچک، ترجمه احد علیقلیان
نشر فرهنگ نو، ۱۳۹۸
The Quest for Economic Meaning from Gilgamesh to Wall Street
TOMAS SEDLACEK
اقتصاد خیر و شر - از گیل گمش تا وال استریت
توماس زدلاچک، ترجمه احد علیقلیان
نشر فرهنگ نو، ۱۳۹۸
در مورد مشکلات ساختاری اقتصاد ایران
On Structural Problems of Iranian Economy
رئوس سخنرانی در نشست افطار کارگزاری اقتصاد بیدار
سی ویک اردیبهشت 1398
On Structural Problems of Iranian Economy
رئوس سخنرانی در نشست افطار کارگزاری اقتصاد بیدار
سی ویک اردیبهشت 1398