بحث خصوصیسازی در ایران در گروه واتزآپی هاما مقدمهی حسین عبده تبریزی برای شروع این بحث
در گروه واتزآپی هاما بحث خصوصیسازی در ایران مورد بحث قرار گرفت. بخشهایی از گفتگوهای انجامشده در مورد این موضوع همین جا منتشر خواهد شد. متن زیر بحث مقدماتی حسین عبده تبریزی در گروه برای شروع این موضوع بوده است. ====================================================
خصوصیسازی موفق آلمان را رها کنیم. نمونهی بارز خصوصیسازی در مقیاس بزرگ اصلاحات اقتصادی چین است که در اواخر قرن بیستم آغاز شد. این اصلاحات چین را از یک اقتصاد کاملاً تحتکنترل دولت به اقتصادی با سازوکارهای بازار تغییر داد و به شرکتهای خصوصی اجازه داد در کنار شرکتهای دولتی شکوفا شوند. دولت چین این اصلاحات را برای تحریک رشد اقتصادی و نوسازی اقتصاد آغاز کرد. این انتقال شامل فروش یا تبدیل شرکتهای دولتی به شرکتهای خصوصی، ایجاد رقابت و تشویق سرمایهگذاری خارجی بود. تأثیر این تغییرات عمیق بوده و چین را به یکی از سریعترین اقتصادهای جهان تبدیل کرده و میلیونها نفر را از فقر نجات داده است. در چین امروز قطعاً مدیریت منابع کارآمدتر شده، نوآوری گسترش و اقتصاد رقابتیتر شده است. البته اصلاحات دچار مشکلاتی مثل بیکارشدن کارگران در اثر بازسازی شرکتهای دولتی شدهاند، اما در مجموع بر فرآیند پیچیدهی خصوصیسازی و مشکلات تغییر اقتصادی با چنین مقیاس بزرگ فائق آمده و از مزایای بالقوهی آن برخوردار شدهاند. چین که ساختار سیاسی باز و آزادی سیاسی ندارد. چرا ایران در مقیاس خودش مثل چین موفق نشده است؟ چندین کشور در سالهای اخیر برنامههای خصوصیسازی را آغاز کردهاند: چشمانداز 2030 عربستان سعودی برنامههای خصوصیسازی بلندپروازانهای را برای تنوعبخشیدن به اقتصاد خود بعد از گذشت دورهی نفت اجرا کرده است. عرضهی عمومی آرامکو، بزرگترین شرکت نفتی جهان، و واگذاری بخشهایی از صنعت آب، حملونقل، و آموزش از جملهی برنامههای خصوصیسازی عربستان است. ایران که شبیه عربستان به درآمد منابع فسیلی خود متکی است، چرا به ۲۰۵۰ فکر نکند و تن به برنامههای خصوصیسازی واقعی ندهد. برزیل برنامهی خصوصیسازی گستردهای را برای کاهش کسری مالی خود و بهبود کارایی در شرکتهای دولتی دنبال میکند. خصوصیسازی شرکتهای دولتی متعدد، از جمله در بخشهای آب و برق، حملونقل و انرژی انجام شده است. هدف برزیل اصلاحات اقتصادی گسترده با هدف تقویت سرمایهگذاری و احیای رشد اقتصادی کشور است. ایران که هم مانند برزیل کسری بودجههای عمده تجربه کرده، و هم نیاز به منابع سرمایهگذاری دارد، چرا نباید در حد آن کشور در عرصهی خصوصیسازی موفق عمل کرده باشد. هند با خصوصیسازی شرکت نفت بهارات و خط هوایی هند و واگذاری شرکتهای دولتی در بخشهای بانکداری، بیمه و انرژی؛ طرحهای اصلاحات اقتصادی گستردهای را برای تقویت منابع مالی خود، افزایش کارایی و جذب سرمایهگذاری خارجی به اجرا درآورده است. ایران که حتماً مشکلات کمتری از آن شبهقارهی بزرگ و پرجمعیت دارد، چرا نتواند حداقل در حد آن کشور برنامههای خصوصیسازی خود را اجرا کند. چرا کشور ما مسیر خصولتیشدن صنایع و شرکتهای بزرگ را برگزید. اینها همه سئوالاتی است که فکر میکنم برخی دوستان گروه پاسخهای آنها را دارند و میتوانند بقیهی ما را راهنمایی کنند.
در گروه واتزآپی هاما بحث خصوصیسازی در ایران مورد بحث قرار گرفت. بخشهایی از گفتگوهای انجامشده در مورد این موضوع همین جا منتشر خواهد شد. متن زیر بحث مقدماتی حسین عبده تبریزی در گروه برای شروع این موضوع بوده است. ====================================================
خصوصیسازی موفق آلمان را رها کنیم. نمونهی بارز خصوصیسازی در مقیاس بزرگ اصلاحات اقتصادی چین است که در اواخر قرن بیستم آغاز شد. این اصلاحات چین را از یک اقتصاد کاملاً تحتکنترل دولت به اقتصادی با سازوکارهای بازار تغییر داد و به شرکتهای خصوصی اجازه داد در کنار شرکتهای دولتی شکوفا شوند. دولت چین این اصلاحات را برای تحریک رشد اقتصادی و نوسازی اقتصاد آغاز کرد. این انتقال شامل فروش یا تبدیل شرکتهای دولتی به شرکتهای خصوصی، ایجاد رقابت و تشویق سرمایهگذاری خارجی بود. تأثیر این تغییرات عمیق بوده و چین را به یکی از سریعترین اقتصادهای جهان تبدیل کرده و میلیونها نفر را از فقر نجات داده است. در چین امروز قطعاً مدیریت منابع کارآمدتر شده، نوآوری گسترش و اقتصاد رقابتیتر شده است. البته اصلاحات دچار مشکلاتی مثل بیکارشدن کارگران در اثر بازسازی شرکتهای دولتی شدهاند، اما در مجموع بر فرآیند پیچیدهی خصوصیسازی و مشکلات تغییر اقتصادی با چنین مقیاس بزرگ فائق آمده و از مزایای بالقوهی آن برخوردار شدهاند. چین که ساختار سیاسی باز و آزادی سیاسی ندارد. چرا ایران در مقیاس خودش مثل چین موفق نشده است؟ چندین کشور در سالهای اخیر برنامههای خصوصیسازی را آغاز کردهاند: چشمانداز 2030 عربستان سعودی برنامههای خصوصیسازی بلندپروازانهای را برای تنوعبخشیدن به اقتصاد خود بعد از گذشت دورهی نفت اجرا کرده است. عرضهی عمومی آرامکو، بزرگترین شرکت نفتی جهان، و واگذاری بخشهایی از صنعت آب، حملونقل، و آموزش از جملهی برنامههای خصوصیسازی عربستان است. ایران که شبیه عربستان به درآمد منابع فسیلی خود متکی است، چرا به ۲۰۵۰ فکر نکند و تن به برنامههای خصوصیسازی واقعی ندهد. برزیل برنامهی خصوصیسازی گستردهای را برای کاهش کسری مالی خود و بهبود کارایی در شرکتهای دولتی دنبال میکند. خصوصیسازی شرکتهای دولتی متعدد، از جمله در بخشهای آب و برق، حملونقل و انرژی انجام شده است. هدف برزیل اصلاحات اقتصادی گسترده با هدف تقویت سرمایهگذاری و احیای رشد اقتصادی کشور است. ایران که هم مانند برزیل کسری بودجههای عمده تجربه کرده، و هم نیاز به منابع سرمایهگذاری دارد، چرا نباید در حد آن کشور در عرصهی خصوصیسازی موفق عمل کرده باشد. هند با خصوصیسازی شرکت نفت بهارات و خط هوایی هند و واگذاری شرکتهای دولتی در بخشهای بانکداری، بیمه و انرژی؛ طرحهای اصلاحات اقتصادی گستردهای را برای تقویت منابع مالی خود، افزایش کارایی و جذب سرمایهگذاری خارجی به اجرا درآورده است. ایران که حتماً مشکلات کمتری از آن شبهقارهی بزرگ و پرجمعیت دارد، چرا نتواند حداقل در حد آن کشور برنامههای خصوصیسازی خود را اجرا کند. چرا کشور ما مسیر خصولتیشدن صنایع و شرکتهای بزرگ را برگزید. اینها همه سئوالاتی است که فکر میکنم برخی دوستان گروه پاسخهای آنها را دارند و میتوانند بقیهی ما را راهنمایی کنند.
مزیتهای نسبی اقتصاد ایران بحث در گروه واتزآپی هاما مقدمهی حسین عبده تبریزی برای شروع این بحث
در گروه واتزآپی هاما مزیتهای نسبی اقتصاد ایران مورد بحث قرار گرفت. بخشهایی از گفتگوهای انجامشده در مورد این موضوع همین جا منتشر خواهد شد. متن زیر بحث مقدماتی حسین عبده تبریزی در گروه با مراجعه به چتجیپیتی برای شروع این موضوع بوده است. -------------------------------------------------------------------------------------------
با تشکر فراوان از آقایان دوانی و اسدی برای هدایت بحث «خصوصیسازی در ایران.» اکنون به نظر میرسد که بحث به مرحلهی کفایت رسیده، و به میزان قابل ملاحظهای در مورد ابعاد و زوایای مختلف آن صحبت شد. اکنون باید بحثها را جمعبندی کرده و خدمت عزیزان ارائه کنم. بعد از دریافت نظرات دوستان از طریق گروه و مشورت از مجرای حسابهای خصوصی افراد، نهایتاً موضوع «مزیتهای نسبی اقتصاد ایران» به عنوان موضوع بعدی بحث گروه انتخاب شد. این موضوع بهقدر کفایت وسیع است تا امکان مشارکت همهی دوستان در این بحث فراهم شود. براستی مزیتهای نسبی اقتصاد ایران کدام است؟ آیا مزیت ایران در ذخایر نفت و گاز آن است؟ در نیروی انسانی کشور است؟ امکانات مناسب ما در صنعت گردشگری است؟ در موقعیت ژئوپلیتیک فلات ایران است؟ کدام یک از این مزیتها عمدهتر است؟ اقتصاد ایران را با ترکیبی از ذخایر بزرگ هیدروکربن، کشاورزی و بخشهای متنوع تولید کالاها و خدمات میشناسند. در عین حال، اقتصاد ایران با چالشهایی مانند تحریمها، سوءمدیریت اقتصادی و وابستگی به درآمدهای نفتی مواجه است. در زیر نقاط قوت نسبی و راههایی که کشور با استفاده از آنها توسعه مییابد، آورده شده است: نقاط قوت نسبی منابع انرژی: ایران چهارمین ذخایر نفت خام ثابتشده و دومین ذخایر گاز طبیعی جهان را داراست. این امر جریان درآمدی قابلتوجه و اهرم بالقوهی حضور در بازارهای جهانی انرژی در اختیار ایران میگذارد. موقعیت استراتژیک: با قرار گرفتن در مرکز خاورمیانه، آسیای مرکزی و جنوب آسیا، موقعیت جغرافیایی ایران برای تجارت، مسیرهای انتقال انرژی و دسترسی به آبهای بینالمللی از طریق خلیج فارس و دریای عمان استراتژیک است. اقتصاد متنوع: فراتر از نفت و گاز، ایران بخشهای فعالیت قابل توجهی در کشاورزی، صنعت (شامل خودروسازی، هوافضا و الکترونیک) و خدمات دارد. کشور همچنین صنعت معدنی قابلتوجهی با ذخایر روی، آهن، مس و سرب دارد.
در گروه واتزآپی هاما مزیتهای نسبی اقتصاد ایران مورد بحث قرار گرفت. بخشهایی از گفتگوهای انجامشده در مورد این موضوع همین جا منتشر خواهد شد. متن زیر بحث مقدماتی حسین عبده تبریزی در گروه با مراجعه به چتجیپیتی برای شروع این موضوع بوده است. -------------------------------------------------------------------------------------------
با تشکر فراوان از آقایان دوانی و اسدی برای هدایت بحث «خصوصیسازی در ایران.» اکنون به نظر میرسد که بحث به مرحلهی کفایت رسیده، و به میزان قابل ملاحظهای در مورد ابعاد و زوایای مختلف آن صحبت شد. اکنون باید بحثها را جمعبندی کرده و خدمت عزیزان ارائه کنم. بعد از دریافت نظرات دوستان از طریق گروه و مشورت از مجرای حسابهای خصوصی افراد، نهایتاً موضوع «مزیتهای نسبی اقتصاد ایران» به عنوان موضوع بعدی بحث گروه انتخاب شد. این موضوع بهقدر کفایت وسیع است تا امکان مشارکت همهی دوستان در این بحث فراهم شود. براستی مزیتهای نسبی اقتصاد ایران کدام است؟ آیا مزیت ایران در ذخایر نفت و گاز آن است؟ در نیروی انسانی کشور است؟ امکانات مناسب ما در صنعت گردشگری است؟ در موقعیت ژئوپلیتیک فلات ایران است؟ کدام یک از این مزیتها عمدهتر است؟ اقتصاد ایران را با ترکیبی از ذخایر بزرگ هیدروکربن، کشاورزی و بخشهای متنوع تولید کالاها و خدمات میشناسند. در عین حال، اقتصاد ایران با چالشهایی مانند تحریمها، سوءمدیریت اقتصادی و وابستگی به درآمدهای نفتی مواجه است. در زیر نقاط قوت نسبی و راههایی که کشور با استفاده از آنها توسعه مییابد، آورده شده است: نقاط قوت نسبی منابع انرژی: ایران چهارمین ذخایر نفت خام ثابتشده و دومین ذخایر گاز طبیعی جهان را داراست. این امر جریان درآمدی قابلتوجه و اهرم بالقوهی حضور در بازارهای جهانی انرژی در اختیار ایران میگذارد. موقعیت استراتژیک: با قرار گرفتن در مرکز خاورمیانه، آسیای مرکزی و جنوب آسیا، موقعیت جغرافیایی ایران برای تجارت، مسیرهای انتقال انرژی و دسترسی به آبهای بینالمللی از طریق خلیج فارس و دریای عمان استراتژیک است. اقتصاد متنوع: فراتر از نفت و گاز، ایران بخشهای فعالیت قابل توجهی در کشاورزی، صنعت (شامل خودروسازی، هوافضا و الکترونیک) و خدمات دارد. کشور همچنین صنعت معدنی قابلتوجهی با ذخایر روی، آهن، مس و سرب دارد.
سرمایهی انسانی: ایران نیروی کار بزرگ، تحصیلکرده و جوانی دارد، با نرخ بالایی از فارغالتحصیلان آموزش عالی در رشتههایی مانند مهندسی، پزشکی و علوم طبیعی. این یک دارایی حیاتی برای توسعهی اقتصاد مبتنی بر دانش است. اندازهی بازار: با جمعیتی بیش از ۸۰ میلیون نفر، ایران یکی از بزرگترین بازارهای داخلی در خاورمیانه را داراست، و تقاضای مصرفی عمدهای را در مقابل خود دارد. استراتژیهای توسعه تنوعبخشی: کاهش وابستگی اقتصاد به نفت با سرمایهگذاری و ترویج رشد در سایر بخشها مانند فناوری، انرژی تجدیدپذیر، گردشگری و صنایع مبتنی بر دانش. تقویت تجارت و سرمایهگذاری خارجی: بهبود روابط بینالمللی و تلاش برای لغو تحریمها میتواند درهای اقتصاد ایران را به سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) باز کند و ادغام آن را در بازارهای جهانی افزایش دهد. استفاده از موقعیت جغرافیایی: توسعهی زیرساختهای حملونقل و لجستیک برای تبدیلشدن به مرکز کلیدی برای تجارت منطقهای. این شامل گسترش امکانات بندری، شبکههای ریلی و جادهای است که آسیا را به اروپا و خاورمیانه متصل میکند. سرمایهگذاری در سرمایهی انسانی: سرمایهگذاری بیشتر در آموزش، بهویژه در زمینههای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات (STEM) و آموزش حرفهای برای هماهنگکردن مهارتهای نیروی کار با نیازهای اقتصادی متنوع. انتقال انرژی: با استفاده از منابع انرژی وسیع خود، ایران میتواند در فناوریهای انرژی تجدیدپذیر سرمایهگذاری کند، مصرف سوختهای فسیلی داخلی را کاهش دهد و احتمالا به هدایتکنندهی اصلی در انرژی تجدیدپذیر در منطقه تبدیل شود. اصلاحات و حکمرانی: اجرای اصلاحات اقتصادی، بهبود حکمرانی و مبارزه با فساد برای ایجاد محیطی مساعدتر جهت رشد کسبوکارها و سرمایهگذاری ضروری است. فناوری و نوآوری: تشویق نوآوری و توسعهی صنایع فناوری پیشرفته از طریق ایجاد محرکهای لازم، تأمین مالی تحقیق و توسعه و ایجاد پارکهای فناوری. با تمرکز بر این استراتژیها، ایران میتواند نقاط قوت خود را برای ترویج رشد اقتصادی پایدار، کاهش آسیبپذیری در برابر شوکهای خارجی و بهبود استانداردهای زندگی جمعیت خود به کار گیرد. اکنون که بحث در مورد این موضوع را آغاز میکنیم، از آقایان دینی ترکمانی و مجید میراسکندری خواهش میکنم که ادمینهای موقت این بحث باشند و آن را راهبری بفرمایند. بنده نیز طی چند روز آینده، بحثهای خصوصیسازی را جمعبندی میکنم. ارادتمند.
بحث گواهی سپردهی ۳۰ درصدی در گروه واتزآپی هاما بحث آقای علیرضا توکلی کاشی در مورد این موضوع در گروه هاما
در تکمیل بحث در مورد گواهی سپردهی ۳۰ درصدی نظرات آقای توکلی کاشی را که در گروه هاما منعکس شده، در زیر میآورم. ایشان مطالعات زیادی در مورد بازار بدهی داشتهاند. ----------------------------------------------------------------------------------- بهنام خدا. بررسی آثار و عواقب اجرای سیاست بانک مرکزی در زمینهی انتشار گواهی سپردهی ۳۰ درصدی توسط بانکها. تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۳ با هدف احترام به زمان مخاطبان، از توضیحات اضافه خودداری شده و کل مطالب در سه بخش و به صورت خلاصه بیان شده است. -------------------------------------------------------------------------------- مقدمه: حداقل به سه دليل اجراي اين سياست را در راستای سياستهای كنترل نرخ ارز و كنترل تورّم مؤثر نميدانم و حداقل در سه مورد آثار سوء در اجراي اين سياست مشاهده ميكنم. بهعلاوه، راهكار ششبندی براي تحقق اهداف بانك مركزي متصور هستم كه به اختصار بيان ميكنم. دلايل مؤثرنبودن اجرای اين سياست: (۱) در بهمن سال گذشته نيز سياست مشابهی اجرا شد و نرخ سود سپرده از ۱۸٪ به ۲۳٪ افزايش يافت. اما نرخ تورم ماهانه به عنوان مهمترين ابزار رصد تورم در كوتاهمدت، در سه ماه متوالی در محدودهی ۴ تا ۶/۴٪ قرار گرفت. نرخ ارز نيز در دو ماه متوالی بهمن و اسفند به ترتيب ۹/۸٪ و ۱۱٪ افزايش يافت. به دلیل وجود همین تجربه، این بار هم انتظار مشاهدهی نتایج متفاوت ندارم. (۲) سياست كنترل تورم از طريق افزايش نرخ بهره كه سياست درستی است، الزاماتی دارد؛ بدون رعايت آن الزامات، این افزایش منتج به نتيجه نخواهد شد. مرور تجربهی ايالات متحده در دههی ۷۰ و ۸۰ ميلادی نشان داد كه اين الزامات ظرايف بسياری دارد. يكی از الزامات مهم، نحوهی اجرای سياست افزايش نرخ بهره است. نحوهی اجراي سياست افزايش نرخ بهره در ايران با ساير كشورها فاصلهای از زمین تا آسمان دارد. در ساير كشورها، بانك مركزی، خود نرخ بهره را شبانه به صورت موقت افزايش میدهد. و هزينهی آن را خود میپردازد. در ايران بانكها به دستور بانك مركزی، موظفاند هزينهی بهرهی يكساله را برای مشتريان سپرده گذار خود، و از جيب سهامداران افزايش دهند. اين هزينه به دليل ساير مقررات دستوری معمولاً به راحتی به تسهيلاتگيرنده منتقل نمیشود.
در تکمیل بحث در مورد گواهی سپردهی ۳۰ درصدی نظرات آقای توکلی کاشی را که در گروه هاما منعکس شده، در زیر میآورم. ایشان مطالعات زیادی در مورد بازار بدهی داشتهاند. ----------------------------------------------------------------------------------- بهنام خدا. بررسی آثار و عواقب اجرای سیاست بانک مرکزی در زمینهی انتشار گواهی سپردهی ۳۰ درصدی توسط بانکها. تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۳ با هدف احترام به زمان مخاطبان، از توضیحات اضافه خودداری شده و کل مطالب در سه بخش و به صورت خلاصه بیان شده است. -------------------------------------------------------------------------------- مقدمه: حداقل به سه دليل اجراي اين سياست را در راستای سياستهای كنترل نرخ ارز و كنترل تورّم مؤثر نميدانم و حداقل در سه مورد آثار سوء در اجراي اين سياست مشاهده ميكنم. بهعلاوه، راهكار ششبندی براي تحقق اهداف بانك مركزي متصور هستم كه به اختصار بيان ميكنم. دلايل مؤثرنبودن اجرای اين سياست: (۱) در بهمن سال گذشته نيز سياست مشابهی اجرا شد و نرخ سود سپرده از ۱۸٪ به ۲۳٪ افزايش يافت. اما نرخ تورم ماهانه به عنوان مهمترين ابزار رصد تورم در كوتاهمدت، در سه ماه متوالی در محدودهی ۴ تا ۶/۴٪ قرار گرفت. نرخ ارز نيز در دو ماه متوالی بهمن و اسفند به ترتيب ۹/۸٪ و ۱۱٪ افزايش يافت. به دلیل وجود همین تجربه، این بار هم انتظار مشاهدهی نتایج متفاوت ندارم. (۲) سياست كنترل تورم از طريق افزايش نرخ بهره كه سياست درستی است، الزاماتی دارد؛ بدون رعايت آن الزامات، این افزایش منتج به نتيجه نخواهد شد. مرور تجربهی ايالات متحده در دههی ۷۰ و ۸۰ ميلادی نشان داد كه اين الزامات ظرايف بسياری دارد. يكی از الزامات مهم، نحوهی اجرای سياست افزايش نرخ بهره است. نحوهی اجراي سياست افزايش نرخ بهره در ايران با ساير كشورها فاصلهای از زمین تا آسمان دارد. در ساير كشورها، بانك مركزی، خود نرخ بهره را شبانه به صورت موقت افزايش میدهد. و هزينهی آن را خود میپردازد. در ايران بانكها به دستور بانك مركزی، موظفاند هزينهی بهرهی يكساله را برای مشتريان سپرده گذار خود، و از جيب سهامداران افزايش دهند. اين هزينه به دليل ساير مقررات دستوری معمولاً به راحتی به تسهيلاتگيرنده منتقل نمیشود.
(۳) سياست كنترل تورم از طريق تغيير نرخ بهره در ايران اگر نگوييم «ناكارآمد،» حداقل «كمكاركرد» است. مهم ترين اثر نرخ بهرهی كوتاهمدت بايد در سياست وامدهی بانكها و همچنين هزينهی مالی كليهی وامگيرندگان مشاهده شود. افزايش هزينهی مالی مردم و بنگاهها بايد در كاهش تقاضای وام به منصهی ظهور برسد؛ در ايران چنين چيزی مطلقاً مشاهده نمیشود. ( البته شواهد اندكی از كاهش تقاضای انتشار اوراق بدهی در بازار بدهی مشاهده شده است اما در بازار تسهيلات بانكی به دليل وجود نرخهای دستوری و یارانهای، چنين تغییر رفتاری مشاهده نمیشود). آثار سوء اجرای اين سياست: (۱) افزايش دستوری نرخ بهرهی يكساله، «لنگر نرخ سود» را در اذهان مردم، سپردهگذاران، رؤسای شعبِ بانكها و مديران صندوقها، ايجاد و مستحكم كرده است. اين لنگر ذهنی بهراحتی به سمت نرخهای پايين حركت نخواهد كرد، (حتی اگر اهداف سياستگذار در كاهش نرخ ارز نيز محقق شود ـــ كه بعيد به نظر میرسد ـــ لنگر ذهنی اين نرخ بهره كه به صورت گسترده و در كل شعب بانكی در ذهن مردم ايجاد شده، بهراحتی از ذهنها پاك نخواهد شد) (۲) كاهش نسبی و موقتی نرخ ارز از ۵۹ تومان به ۵۴ هزار تومان، اين ذهنيت را در سپهر فكری سياستگذار ايجاد كرده كه اين سياست موفق بوده است و معمولاً در اين شرايط به نوسانات بعدی از جمله نوسانات چند روز اخير كه مجدداً نرخ دلار را به محدودهی بالای ۵۷ هزار تومان رسانده توجه نمیشود. اين احساس رضايت نسبی از كاهش مقطعی نرخ ارز، احتمال اجرای سياست مشابه و انتشار گواهي سپرده يا اوراق مشاركت با نرخهای ۳۲٪ تا ۳۴٪ را در ماههای آتی افزايش داده است. (۳) اين سياست هيچ تأثيری بر حجم كل نقدينگی نداشته و شايد صرفاً سبب جابجاییهایی جزئی ميان برخی بانكها شده باشد ( عمدتاً از طرف بانكهای خوب به بانكهای بد ــ بر اساس قانون گرشام كه میگويد پول بد، پول خوب را از بازار خارج میكند) و تنها تأثير آن تغيير طبقهبندی سپردهها و افزايش هزينهی مالی بانكها به ميزان ۲ تا ۷٪ بر اساس حجم انتشار آنها بوده است. از آن بدتر اینكه اين هزينه حداقل تا بهمن سال آينده بر دوش بانكها خواهد بود ( برخلاف نرخ بهرهی شبانه كه آثار آن بسيار كوتاهمدت بوده و نهايتاً تا زمان تغيير بعدی نرخ بهره، مؤثر خواهد بود).
راهكارها: اين راهكارها با هدف تحقق «كنترل تورّم» و «آرامشبخشی به بازار ارز» ارائه شده است. (۱) قراردادهاي بانكیِ تسهيلات بانكی زيرساخت اساسی نظام بانكی است؛ عمدهی اين قراردادها بايد به قراردادهای با نرخ شناور تبديل شود تا بدين وسيله امكان انتقال پيام افزايش نرخ بهره از سوی بانك مركزی به بدنهی اقتصاد فراهم شود. (۲) بانك مركزی سياست دالان نرخ بهره را به صورت واقعی اجرا كند. سياست سپردهی ۳۰٪ به هيچ وجه با سقف دالان ۲۳٪ همخوانی ندارد. اگر تصميم بر اجرای سياست سپردهی ۳۰٪ باشد، دالان نرخ بهره بايد از محدودهی ۱۷ تا ۲۳٪ به محدودهی ۲۸ تا ۳۲٪ جابجا شود. (۳) تسهيلات تكليفی از روی دوش بانكها برداشته شود تا آنها بتوانند به وظيفهی قانونی و ذاتی خود بپردازند. دولت سياست حمايتی خود از اقشار و گروههای مدنظر خود را باید از طريق منابع بودجهای تأمين نمايد، و در صورت وجود كسری بودجه، منابع آن از محل انتشار اوراق بدهی دولتی تأمين شود. (۴) دولت بار خود را از روی دوش بانكها بردارد. بدهی دولت به بانكها به صورت نقدی و يا در قالب انتشار و تخصيص اوراق بدهی بازارپذير با سررسيدهای ۲ تا ۱۰ ساله و در قالب برنامهی زمانبندی ششماهه تصفيه شود. اين آزادسازی، ظرفيت بسيار خوبی برای توسعهی فعاليت اعتباری بانكها ايجاد خواهد كرد. (۵) بانك مركزی با قدرت با عوامل نرخشكن كه خارج از دالان تعيينشده فعاليت میكنند، برخورد کند. حداقل برخورد باید اجرای رتبهبندی بانكها و اعطای ستارهی كيفيت به بانكها و مؤسسات اعتباری مختلف،از پنج ستاره تا بیستاره، باشد. اعمال محدوديت رشد ترازنامه در محدودهی تا صفر درصد برای بانكهای خاطی، از ديگر سياستهای اجرايی و مؤثر خواهد بود. ادامهی فعاليت اين بانكها عامل اصلی بیثباتی در بازار اعتبار است و آثار خسارتبار آتی آنها، هر روز همچون گلولهی برفی بزرگتر شده و روزی بر سر بانك مركزی آوار خواهد شد. مشكل بانكهای ناتراز تا قبل از وقوع Too BIG To FAIL قابلحل خواهد بود. (۶) برای حل مشكل تورم و آرامشبخشی به بازار ارز، كارهای زيادی بايد انجام داد، و قدم اول «اعتمادسازی» است. انتشار اوراق مصون از تورّم
TIPS
و انتشار گواهی سپردهی ارزی كه دارای بازار ثانويهی فعال بوده و صرفاً با «ريال» معامله شود، همان ابزار اعتمادسازی است كه در بسياری از كشورهای دنيا تجربه شده و آثار درخشان آنها در زمينهی «اعتمادسازي» نمایان است. طرح جدید برای تأمین مالی مدیر صندوق جمعی دانایان گراد از من خواستند که طرحهای سرمایهگذاری کوچک به ایشان معرفی کنم. متاًسفانه چون فرصتی برای این کار ندارم، فکر کردم پیامی اینجا بگذارم و به شما عرض کنم که اگر طرح دانشبنیان یا هر طرح سرمایهگذاریای دارید که به مبالغ کوچک (تا ۷ یا ۸ میلیارد تومان) نیازمند است، مستقیم با مدیر آن صندوق سرکار خانم نجفی به شمارهی ۰۹۱۲۲۸۸۵۷۲۱ تماس بگیرید. https://lnkd.in/er7WU3wJ
lnkd.in
LinkedIn
This link will take you to a page that’s not on LinkedIn
بررسی طرح آمایش سرزمین بحث در گروه واتزآپی هاما
در گروه واتزآپی هاما بحث مزیتهای نسبی اقتصاد ایران در جریان بود، که یکی از اعضا گزارش شرکت ستیران را به گروه فرستاد که مربوط به برنامهی آمایش سرزمین قبل از انقلاب بود، و در پی آن اعضا به بحث آمایش سرزمین پرداختند. بخشهایی از گفتگوهای انجامشده در مورد این موضوع همین جا منتشر خواهد شد. متن زیر بحث مقدماتی حسین عبده تبریزی در گروه برای شروع این موضوع بوده است. --------------------------------------------------------------------------------------------- بعد از ارسال گزارش شرکت ستیران توسط آقای دکتر فصیحی به گروه که مربوط به برنامهی آمایش سرزمین بود، بحث گروه در مورد مزیتهای اقتصاد ایران تغییر محور داد و روی برنامهريزی آمایش سرزمین متمرکز شد و عدهی زیادی هم در دفاع از آن صحبت کردند. خود جناب فصیحی هم برای عدم اجرای آن ابراز ناراحتی و نگرانی کردند. من چون زیاد مزاحم دوستان شده بودم، منتظر شدم که سایر اعضا نظر مقابل و مخالف را ارائه کنند که بحث از همهی وجوه مورد بررسی قرار گیرد. حال چون دیدگاه موضع مقابل عرضه نشده، به اطلاع دوستان میرسانم که موضوع در زمان آقايان زنجانی و بانکی حدود ۱۰ سال در سازمان برنامه مطرح بوده و حتی افراد ایرانیای که بیشتر مهندس مشاور و مهندس معمار بودهاند و برای مدتی هم مقیم خارج بودهاند طرحهایی تهیه کرده و ۱۰۰ ها صفحه نوشته و تهیهی نقشه کردهاند. نهايتاً کارشناسان سازمان برنامه آن طرحها را نپذیرفتهاند. علت آن است که بسیاری از کارشناسان مخالف طرح آمایش سرزمین هستند، آن را ناممکن میدانند، و در راستای اقتصادهای با برنامهريزی متمرکز میشناسند و معتقدند در هیچ کشور پیشرفته اجرا نشده و اجرایی هم نیست. اینکه عدهای بنشینند و برای کل کشور و حرکت جمعیت و اشتغال تعیین تکلیف کنند، ایدهی مبتنی بر بازار نیست. مطالعات منطقهای حداکثر کاری است که در سطح شهرداری یا دولت محلی میشود انجام داد. درهی تنسی یا تکسیتی اروپا یا سیلیکون ولی حاصل آمایش سرزمین نیست. بلکه ظرفیتهایی در جایی ایجاد میشود و دولت به کمک میآید که مثلاً شرکتی دولتی برای حمایت از آن توسعهها بسازد. برعکس نیست که دولت بیاید یک برنامه با طول و تفصیل بنویسد و برای همه تعیین تکلیف کند. جناب فصیحی توجه بفرمایند که اگر چنین مطالعهی آمایش سرزمینی در ایران به تأیید دولت و تصویب مجلس میرسید چه از آب درمیآمد؛ بگذریم که اصلا اجرایی نمیشد و یا چه بخشهای از آن اجرایی میشد. به هر حال بدانیم این نظر وجود دارد که چنین طرحهایی در چارچوب اقتصاد بازار شاید معنا نداشته باشد. من همین قدر بسنده میکنم. و دوستان اظهار نظر بفرمایند که من ادامه دهم.
در گروه واتزآپی هاما بحث مزیتهای نسبی اقتصاد ایران در جریان بود، که یکی از اعضا گزارش شرکت ستیران را به گروه فرستاد که مربوط به برنامهی آمایش سرزمین قبل از انقلاب بود، و در پی آن اعضا به بحث آمایش سرزمین پرداختند. بخشهایی از گفتگوهای انجامشده در مورد این موضوع همین جا منتشر خواهد شد. متن زیر بحث مقدماتی حسین عبده تبریزی در گروه برای شروع این موضوع بوده است. --------------------------------------------------------------------------------------------- بعد از ارسال گزارش شرکت ستیران توسط آقای دکتر فصیحی به گروه که مربوط به برنامهی آمایش سرزمین بود، بحث گروه در مورد مزیتهای اقتصاد ایران تغییر محور داد و روی برنامهريزی آمایش سرزمین متمرکز شد و عدهی زیادی هم در دفاع از آن صحبت کردند. خود جناب فصیحی هم برای عدم اجرای آن ابراز ناراحتی و نگرانی کردند. من چون زیاد مزاحم دوستان شده بودم، منتظر شدم که سایر اعضا نظر مقابل و مخالف را ارائه کنند که بحث از همهی وجوه مورد بررسی قرار گیرد. حال چون دیدگاه موضع مقابل عرضه نشده، به اطلاع دوستان میرسانم که موضوع در زمان آقايان زنجانی و بانکی حدود ۱۰ سال در سازمان برنامه مطرح بوده و حتی افراد ایرانیای که بیشتر مهندس مشاور و مهندس معمار بودهاند و برای مدتی هم مقیم خارج بودهاند طرحهایی تهیه کرده و ۱۰۰ ها صفحه نوشته و تهیهی نقشه کردهاند. نهايتاً کارشناسان سازمان برنامه آن طرحها را نپذیرفتهاند. علت آن است که بسیاری از کارشناسان مخالف طرح آمایش سرزمین هستند، آن را ناممکن میدانند، و در راستای اقتصادهای با برنامهريزی متمرکز میشناسند و معتقدند در هیچ کشور پیشرفته اجرا نشده و اجرایی هم نیست. اینکه عدهای بنشینند و برای کل کشور و حرکت جمعیت و اشتغال تعیین تکلیف کنند، ایدهی مبتنی بر بازار نیست. مطالعات منطقهای حداکثر کاری است که در سطح شهرداری یا دولت محلی میشود انجام داد. درهی تنسی یا تکسیتی اروپا یا سیلیکون ولی حاصل آمایش سرزمین نیست. بلکه ظرفیتهایی در جایی ایجاد میشود و دولت به کمک میآید که مثلاً شرکتی دولتی برای حمایت از آن توسعهها بسازد. برعکس نیست که دولت بیاید یک برنامه با طول و تفصیل بنویسد و برای همه تعیین تکلیف کند. جناب فصیحی توجه بفرمایند که اگر چنین مطالعهی آمایش سرزمینی در ایران به تأیید دولت و تصویب مجلس میرسید چه از آب درمیآمد؛ بگذریم که اصلا اجرایی نمیشد و یا چه بخشهای از آن اجرایی میشد. به هر حال بدانیم این نظر وجود دارد که چنین طرحهایی در چارچوب اقتصاد بازار شاید معنا نداشته باشد. من همین قدر بسنده میکنم. و دوستان اظهار نظر بفرمایند که من ادامه دهم.
بررسی طرح آمایش سرزمین بحث در گروه واتزآپی هاما
در گروه واتزآپی هاما بحث مزیتهای نسبی اقتصاد ایران در جریان بود، که بحث به برنامهی آمایش سرزمین رسید، و در پی آن اعضا به بحث آمایش سرزمین پرداختند. بخشهایی از گفتگوهای انجامشده در مورد این موضوع همین جا منتشر خواهد شد. متن بالا بحث مقدماتی حسین عبده تبریزی در گروه برای شروع این موضوع بوده است. متن زیر نکات مورد اشارهی حسین عبده تبریزی در میانهی بحث است. --------------------------------------------------------------------------------------------------- برخی دوستان چنان نوشتهاند که گویی کسی با برنامهریزی مخالف است. طبعاً این چنین نیست. کسی هم با برنامهریزی شهری مخالف نیست و آن را غیرعملی نمیداند. بدیهی است که برنامهریزی شهری بهشدت مورد نیاز است. در مورد برنامهریزی فضایی spatial planning و land use planning که شاید بهتر باشد این دومی را آمایش سرزمین ترجمه کنیم، موضوع آن است که در چه سطحی این برنامهریزی باید انجام شود که خللی در اتکا به مبانی بازار بهوجود نیاید. بین مکاتب اقتصادی مختلف به دلیل اصول بنیادین، اولویتها، و دیدگاههای مختلف آنها نسبت به دخالت دولت و نیروهای بازار، در استفاده از برنامهریزی فضایی تفاوتهای قابلتوجهی وجود دارد. مثلاً نئوکلاسیکها در تعیین بهینهسازی تخصیص منابع، از جمله زمین و زیرساختها طبعاً به حداقل دخالت دولت باور دارند تا بازارها به طور کارآمد منابع را تخصیص دهند. از این دیدگاه در برنامهریزی فضایی، بر وجود شرایط برای عملکرد آزاد بازارها، مانند تضمین حقوق مالکیت و حذف موانع ورود، تمرکز میکنند. در مقابل، برنامهریزی فضایی در چارچوب اقتصاد کینزی شامل سرمایهگذاری عمومی قابلتوجه در پروژههای زیرساختی و توسعهای برای افزایش اشتغال و تقاضا در مناطق خاص میشود. اقتصادهای متمایل به چپ برنامهریزی فضایی را حول مسائلی مانند نابرابری، و کالاییسازی زمین و مسکن تمرکز میدهند، و به دنبال استراتژیهایی هستند که رفاه اجتماعی را بر سودآوری اولویت دهند، و برنامههایی چون ترویج مسکن برای اقشار ضعیف را حتی به شکل کارفرمایی دولتی ترویج میکنند. اقتصاددانان نهادی هم خواهند گفت که برنامهریزی فضایی تنها در مورد کارایی اقتصادی نیست، بلکه باید این توسعه با ارزشها و اهداف جامعه همخوانی داشته باشد. این دیدگاهها ما را به بحث مقیاس میآورد. آیا در کشور در حال توسعه این برنامهریزی به شکل متمرکز بر محور بازار پیادهشدنی است؟ آیا در کشورهای توسعهیافته با وجود دولتهای محلی و ایالتی، این برنامهریزی به شکل متمرکز پیادهشدنی است؟ پاسخ به هر دو سئوال منفی است. در مورد کشورهای توسعهیافته هیچجا دولت مرکزی و مجلس یا سازمان برنامه نمینشینند برنامه بنویسند که چگونه و به چه شکل در کل آلمان، بریتانیا یا ژاپن مردم و امکانات تولید توزیع شوند. برای مثلاً استراتژی تأمین انرژی با توجه به مسائل زیستمحیطی برنامهای در سطح ملی دارند و البته با مشارکت کامل بخش خصوصی فعال در صنعت انرژی، یعنی برنامههای موردی دارند؛ یا برای توسعهی منطقهای خاص شرکت و نهاد تشکیل میدهند (برنامهریزی منطقهای)، اما مثل برنامهی ستیران نقشه تولید نمیکنند که در کل جغرافیای کشور توزیع کل جمعیت، صنعت، زیرساختها، و امکانات چگونه باید باشد. این آخری ما را به یاد برنامهریزی مرکزی اقتصادهای اروپای شرقی سابق میاندازد. در کشور در حال توسعه هم این نوع برنامهریزی عملی به نظر نمیرسد، و هدفگذاری فراتر از توان در این کشورهاست. اگر هم چنین برنامهای تولید شود، حتما مبتنی بر مزیتهای اقتصاد ایران و بر پایهی تخصیص بازار نخواهد بود، و آن برنامه پر خواهد بود از نوع تخصیصهایی که در مثال صنعت فولاد آقای دکتر کرباسیان به آن اشاره شد. بهعلاوه ــ امیدوارم آقای دکتر پورمحمدی هم از آن صحبت کنند ــ چالش جدی این نوع برنامه در ایران به موضوع «پیرامون مرکز» برمیگردد که بخشی از اقتصاد سیاسی این عنوان بحث است.
در گروه واتزآپی هاما بحث مزیتهای نسبی اقتصاد ایران در جریان بود، که بحث به برنامهی آمایش سرزمین رسید، و در پی آن اعضا به بحث آمایش سرزمین پرداختند. بخشهایی از گفتگوهای انجامشده در مورد این موضوع همین جا منتشر خواهد شد. متن بالا بحث مقدماتی حسین عبده تبریزی در گروه برای شروع این موضوع بوده است. متن زیر نکات مورد اشارهی حسین عبده تبریزی در میانهی بحث است. --------------------------------------------------------------------------------------------------- برخی دوستان چنان نوشتهاند که گویی کسی با برنامهریزی مخالف است. طبعاً این چنین نیست. کسی هم با برنامهریزی شهری مخالف نیست و آن را غیرعملی نمیداند. بدیهی است که برنامهریزی شهری بهشدت مورد نیاز است. در مورد برنامهریزی فضایی spatial planning و land use planning که شاید بهتر باشد این دومی را آمایش سرزمین ترجمه کنیم، موضوع آن است که در چه سطحی این برنامهریزی باید انجام شود که خللی در اتکا به مبانی بازار بهوجود نیاید. بین مکاتب اقتصادی مختلف به دلیل اصول بنیادین، اولویتها، و دیدگاههای مختلف آنها نسبت به دخالت دولت و نیروهای بازار، در استفاده از برنامهریزی فضایی تفاوتهای قابلتوجهی وجود دارد. مثلاً نئوکلاسیکها در تعیین بهینهسازی تخصیص منابع، از جمله زمین و زیرساختها طبعاً به حداقل دخالت دولت باور دارند تا بازارها به طور کارآمد منابع را تخصیص دهند. از این دیدگاه در برنامهریزی فضایی، بر وجود شرایط برای عملکرد آزاد بازارها، مانند تضمین حقوق مالکیت و حذف موانع ورود، تمرکز میکنند. در مقابل، برنامهریزی فضایی در چارچوب اقتصاد کینزی شامل سرمایهگذاری عمومی قابلتوجه در پروژههای زیرساختی و توسعهای برای افزایش اشتغال و تقاضا در مناطق خاص میشود. اقتصادهای متمایل به چپ برنامهریزی فضایی را حول مسائلی مانند نابرابری، و کالاییسازی زمین و مسکن تمرکز میدهند، و به دنبال استراتژیهایی هستند که رفاه اجتماعی را بر سودآوری اولویت دهند، و برنامههایی چون ترویج مسکن برای اقشار ضعیف را حتی به شکل کارفرمایی دولتی ترویج میکنند. اقتصاددانان نهادی هم خواهند گفت که برنامهریزی فضایی تنها در مورد کارایی اقتصادی نیست، بلکه باید این توسعه با ارزشها و اهداف جامعه همخوانی داشته باشد. این دیدگاهها ما را به بحث مقیاس میآورد. آیا در کشور در حال توسعه این برنامهریزی به شکل متمرکز بر محور بازار پیادهشدنی است؟ آیا در کشورهای توسعهیافته با وجود دولتهای محلی و ایالتی، این برنامهریزی به شکل متمرکز پیادهشدنی است؟ پاسخ به هر دو سئوال منفی است. در مورد کشورهای توسعهیافته هیچجا دولت مرکزی و مجلس یا سازمان برنامه نمینشینند برنامه بنویسند که چگونه و به چه شکل در کل آلمان، بریتانیا یا ژاپن مردم و امکانات تولید توزیع شوند. برای مثلاً استراتژی تأمین انرژی با توجه به مسائل زیستمحیطی برنامهای در سطح ملی دارند و البته با مشارکت کامل بخش خصوصی فعال در صنعت انرژی، یعنی برنامههای موردی دارند؛ یا برای توسعهی منطقهای خاص شرکت و نهاد تشکیل میدهند (برنامهریزی منطقهای)، اما مثل برنامهی ستیران نقشه تولید نمیکنند که در کل جغرافیای کشور توزیع کل جمعیت، صنعت، زیرساختها، و امکانات چگونه باید باشد. این آخری ما را به یاد برنامهریزی مرکزی اقتصادهای اروپای شرقی سابق میاندازد. در کشور در حال توسعه هم این نوع برنامهریزی عملی به نظر نمیرسد، و هدفگذاری فراتر از توان در این کشورهاست. اگر هم چنین برنامهای تولید شود، حتما مبتنی بر مزیتهای اقتصاد ایران و بر پایهی تخصیص بازار نخواهد بود، و آن برنامه پر خواهد بود از نوع تخصیصهایی که در مثال صنعت فولاد آقای دکتر کرباسیان به آن اشاره شد. بهعلاوه ــ امیدوارم آقای دکتر پورمحمدی هم از آن صحبت کنند ــ چالش جدی این نوع برنامه در ایران به موضوع «پیرامون مرکز» برمیگردد که بخشی از اقتصاد سیاسی این عنوان بحث است.
بررسی طرح آمایش سرزمین بحث در گروه واتزآپی هاما
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین حسین عبده تبریزی بحث مقدماتی در گروه را آغاز کرد، و در میانهی بحث نیز به نکاتی در این مورد اشاره کرد. نکات زیر در ادامهی گفتگو در مورد بحث آمایش سرزمین توسط وی ارائه شد. ---------------------------------------------------------------------------------------- برای نشاندادن دوگانهی مورد نظر خودم، اجازه دهید از دو شخصیت نام ببرم که در مورد موضوع کار کردهاند. ادوارد گلیزر (Edward Glaeser) نویسنده و شخصیت برجستهای است که بهطور گستردهای روی برنامهریزی فضایی کار کرده و همزمان به اقتصاد مبتنی بر بازار اعتقاد دارد. وی اقتصاددانی شناختهشده روی موضوع اقتصاد شهری است، و بر نقش بازارها در شکلدهی به شهرها و محیطهای شهری تأکید دارد. چنین آدمی معتقد است که شهرها زمانی شکوفا میشوند که به شهروندان خود اجازه دهند از سود معاملات و نوآوریها بهرهمند شوند. او به طور صریح یادآور میشود که سیاستگذاری مؤثر شهری به معنای دستور دادن از بالا نیست، بلکه صحنه را برای رشد پویا و محوریت بازار آراستن است. در مقابل دیوید هاروی (David Harvey)نظریهپرداز مشهور شهری و یکی از جغرافیدانان مشهور جهان با دیدگاههای بسیار چپ را داریم که روی برنامهریزی فضایی هم بسیار کار کرده و طبعاً به اقتصاد مبتنی بر بازار ایمان ندارد. این شخصیت کلیدی قابلفهم است که منتقد نقش سرمایه در شکلگیری منظرههای شهری است. هاروی مینویسد که «شهرنشینی از نظر تاریخی، پدیدهای طبقاتی بوده است، جایی که توسعهی فضایی را منافع سرمایه شکل داده و نه نیازهای مردم.» وی ادامه میدهد، « حق ما نسبت به شهر بسیار فراتر از آزادی فردی برای دسترسی به منابع شهری است؛ این حق تغییر خودمان از طریق تغییردادن شهر است.» این دو دیدگاه نشان میدهد که نوشتن برنامهی جامع آمایش سرزمین بهویژه در کشور در حال توسعه ممکن است با چه مشکلات عمدهای همراه شود. بهعلاوه در چنین برنامهریزی، بحث اقتصاد سیاسی حاشیه و پیرامون را هم داریم که در یاداشت بعدی بدان میپردازم.
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین حسین عبده تبریزی بحث مقدماتی در گروه را آغاز کرد، و در میانهی بحث نیز به نکاتی در این مورد اشاره کرد. نکات زیر در ادامهی گفتگو در مورد بحث آمایش سرزمین توسط وی ارائه شد. ---------------------------------------------------------------------------------------- برای نشاندادن دوگانهی مورد نظر خودم، اجازه دهید از دو شخصیت نام ببرم که در مورد موضوع کار کردهاند. ادوارد گلیزر (Edward Glaeser) نویسنده و شخصیت برجستهای است که بهطور گستردهای روی برنامهریزی فضایی کار کرده و همزمان به اقتصاد مبتنی بر بازار اعتقاد دارد. وی اقتصاددانی شناختهشده روی موضوع اقتصاد شهری است، و بر نقش بازارها در شکلدهی به شهرها و محیطهای شهری تأکید دارد. چنین آدمی معتقد است که شهرها زمانی شکوفا میشوند که به شهروندان خود اجازه دهند از سود معاملات و نوآوریها بهرهمند شوند. او به طور صریح یادآور میشود که سیاستگذاری مؤثر شهری به معنای دستور دادن از بالا نیست، بلکه صحنه را برای رشد پویا و محوریت بازار آراستن است. در مقابل دیوید هاروی (David Harvey)نظریهپرداز مشهور شهری و یکی از جغرافیدانان مشهور جهان با دیدگاههای بسیار چپ را داریم که روی برنامهریزی فضایی هم بسیار کار کرده و طبعاً به اقتصاد مبتنی بر بازار ایمان ندارد. این شخصیت کلیدی قابلفهم است که منتقد نقش سرمایه در شکلگیری منظرههای شهری است. هاروی مینویسد که «شهرنشینی از نظر تاریخی، پدیدهای طبقاتی بوده است، جایی که توسعهی فضایی را منافع سرمایه شکل داده و نه نیازهای مردم.» وی ادامه میدهد، « حق ما نسبت به شهر بسیار فراتر از آزادی فردی برای دسترسی به منابع شهری است؛ این حق تغییر خودمان از طریق تغییردادن شهر است.» این دو دیدگاه نشان میدهد که نوشتن برنامهی جامع آمایش سرزمین بهویژه در کشور در حال توسعه ممکن است با چه مشکلات عمدهای همراه شود. بهعلاوه در چنین برنامهریزی، بحث اقتصاد سیاسی حاشیه و پیرامون را هم داریم که در یاداشت بعدی بدان میپردازم.
بررسی طرح آمایش سرزمین بحث در گروه واتزآپی هاما
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین حسین عبده تبریزی نکاتی گفت که در بالا عرضه شد. متن زیر خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین --------------------------------------------------------------------
آقای دینی ترکمانی نخست بحث آمایش سرزمین را مطرح کردند، و در شروع بحث را به این حیطه محدودکردند که «بدون هیچ نقشه راهی برای مکانیابی، انواع واحدهای تولیدی در هر کجا که متقاضی داشته، تأسیس شده است.» بعد بحث را آقای پوریانسب با مثال تولید فرش دنبال کردند که در آن مزیت داریم، اما آیا منابع را باید صرف آن میکردیم. بلافاصله آقای بهداد سلامی توضیح دادند که اولویت راهبردی مشخص نیست. «صحبت از مزیت نسبی تنها بر اساس داشتههای خدادادی گمراهکننده است، نه بهدرستی شناخته میشود و نه دستهبندی میشود.»
وقتی آقای فصیحی گزارش ستیران را ارائه کردند، دیگر بحث روی ستیران و طرحهای آمایش سرزمین تمرکز یافت. خود ایشان معتقد بودند که مسئولان در اجرا کوتاهی کردهاند. آقای بهشتیروی هم موافق بودند و نوشتند، «دولتها و مجالس قبل و بعد از انقلاب با بخشینگری و تفکرات قبیلهای از اجرای طرح آمایش سرزمینی جلوگیری کردند.» بعدها در بحث گروه آقایان عبده تبریزی و سید حمید پورمحمدی توضیح دادند که بحث طرف دیگر هم داشته است. آقای قدرت طاهری که خود در سازمان برنامهی یکی از استانها فعال بودهاند، موضوع مزیت نسبی استانهای کشور بر اساس حسابهای منطقهای را مطرح کردند. آقای میراسکندری هم به نظر chatgpt در مورد طرح آمایش سرزمین اشاره کردند.
عدهای اهمیت طرح آمایش سرزمین را به شکل حداقلی مطرح کردند. آقای موسی بزرگی اصل گفتند که «حداقلِ مزیت طرح آمایش این است که در کویر اجازهی فولادسازی ندهند، و در کشور کمبارش هندوانه نکارند.» آقای مهدی کرباسیان هم به سرمایهگذاریهای خوب در خواف و شهرهای دیگر اشاره کردند که برخی پروژهها در شهرها متوقف شده است. آقای کرباسیان در اشاره به آقای بزرگی اصل نوشتند که با سیاستهای پوپولیستی تصمیمگیران سیاسی، بهترین برنامههای آمایش سرزمین پیاده نمیشود، و خاطرهای در مورد ایجاد ظرفیت در صنعت فولاد و بعد تصمیم دولت وقت به تبدیل آن یک پروژه به هشت پروژه ارائه کردند. آقای بزرگی اصل اشاره داشتند که مردم گول سیاستهای پوپولیستی را میخورند.
از طرف دیگر برخی دوستان دامنهی شمول آمایش سرزمین را بسیار وسیع یافتند. آقای غلامرضا سلامی نوشتند: «حرف من این بود که طرح آمایش سرزمینی خیلی گستردهتر از موضوع مزیت نسبی در اقتصاد است.» برای مثال، ترانزیت کالا در ایران بهدلیل موقعیت جغرافیانی مزیتی نسبی به حساب میآید. طرح آمایش سرزمینی باید با توجه به مزیتهای نسبی گوناگون تدوین شود. مسائل زیست محیطی، منابع آب، منابع انرژی تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر، دسترسی سهلتر به منابع مواد و نیروی انسانی، دسترسی اقتصادیتر به بازارهای هدف، پراکنش بهینهی جمعیت و نهایتاً اقتصادی پایدار و متوازن، بخشهایی از اهداف طرح آمایش سرزمینی است. ایشان مینویسند که در این دوران، به برکت طرح بخشی آمایش سرزمینی؛ علاوه بر آبادان شهرهای خرمشهر، اهواز، گچساران، مسجد سلیمان و ... با تحولی شگرف روبرو شدند. آقای سلامی تجربهی عسلویه را بهرغم عظیمتربودن آن از پروژهی پالایشگاه آبادان، به دلیل مشکلات و فقدان کافی فضاهای مسکونی، آموزشی، بهداشتی، و ... موفق نمیدانند.
آقای بهشتیروی موضوع را تأیید میکنند، و مینویسند «چنانچه قرار باشد تصمیمات کلان اقتصادی متکی به و با اعتقاد به مطالعات آمایش سرزمین باشد، مثالهای «آبادان» اتفاق میافتد.»
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین حسین عبده تبریزی نکاتی گفت که در بالا عرضه شد. متن زیر خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین --------------------------------------------------------------------
آقای دینی ترکمانی نخست بحث آمایش سرزمین را مطرح کردند، و در شروع بحث را به این حیطه محدودکردند که «بدون هیچ نقشه راهی برای مکانیابی، انواع واحدهای تولیدی در هر کجا که متقاضی داشته، تأسیس شده است.» بعد بحث را آقای پوریانسب با مثال تولید فرش دنبال کردند که در آن مزیت داریم، اما آیا منابع را باید صرف آن میکردیم. بلافاصله آقای بهداد سلامی توضیح دادند که اولویت راهبردی مشخص نیست. «صحبت از مزیت نسبی تنها بر اساس داشتههای خدادادی گمراهکننده است، نه بهدرستی شناخته میشود و نه دستهبندی میشود.»
وقتی آقای فصیحی گزارش ستیران را ارائه کردند، دیگر بحث روی ستیران و طرحهای آمایش سرزمین تمرکز یافت. خود ایشان معتقد بودند که مسئولان در اجرا کوتاهی کردهاند. آقای بهشتیروی هم موافق بودند و نوشتند، «دولتها و مجالس قبل و بعد از انقلاب با بخشینگری و تفکرات قبیلهای از اجرای طرح آمایش سرزمینی جلوگیری کردند.» بعدها در بحث گروه آقایان عبده تبریزی و سید حمید پورمحمدی توضیح دادند که بحث طرف دیگر هم داشته است. آقای قدرت طاهری که خود در سازمان برنامهی یکی از استانها فعال بودهاند، موضوع مزیت نسبی استانهای کشور بر اساس حسابهای منطقهای را مطرح کردند. آقای میراسکندری هم به نظر chatgpt در مورد طرح آمایش سرزمین اشاره کردند.
عدهای اهمیت طرح آمایش سرزمین را به شکل حداقلی مطرح کردند. آقای موسی بزرگی اصل گفتند که «حداقلِ مزیت طرح آمایش این است که در کویر اجازهی فولادسازی ندهند، و در کشور کمبارش هندوانه نکارند.» آقای مهدی کرباسیان هم به سرمایهگذاریهای خوب در خواف و شهرهای دیگر اشاره کردند که برخی پروژهها در شهرها متوقف شده است. آقای کرباسیان در اشاره به آقای بزرگی اصل نوشتند که با سیاستهای پوپولیستی تصمیمگیران سیاسی، بهترین برنامههای آمایش سرزمین پیاده نمیشود، و خاطرهای در مورد ایجاد ظرفیت در صنعت فولاد و بعد تصمیم دولت وقت به تبدیل آن یک پروژه به هشت پروژه ارائه کردند. آقای بزرگی اصل اشاره داشتند که مردم گول سیاستهای پوپولیستی را میخورند.
از طرف دیگر برخی دوستان دامنهی شمول آمایش سرزمین را بسیار وسیع یافتند. آقای غلامرضا سلامی نوشتند: «حرف من این بود که طرح آمایش سرزمینی خیلی گستردهتر از موضوع مزیت نسبی در اقتصاد است.» برای مثال، ترانزیت کالا در ایران بهدلیل موقعیت جغرافیانی مزیتی نسبی به حساب میآید. طرح آمایش سرزمینی باید با توجه به مزیتهای نسبی گوناگون تدوین شود. مسائل زیست محیطی، منابع آب، منابع انرژی تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر، دسترسی سهلتر به منابع مواد و نیروی انسانی، دسترسی اقتصادیتر به بازارهای هدف، پراکنش بهینهی جمعیت و نهایتاً اقتصادی پایدار و متوازن، بخشهایی از اهداف طرح آمایش سرزمینی است. ایشان مینویسند که در این دوران، به برکت طرح بخشی آمایش سرزمینی؛ علاوه بر آبادان شهرهای خرمشهر، اهواز، گچساران، مسجد سلیمان و ... با تحولی شگرف روبرو شدند. آقای سلامی تجربهی عسلویه را بهرغم عظیمتربودن آن از پروژهی پالایشگاه آبادان، به دلیل مشکلات و فقدان کافی فضاهای مسکونی، آموزشی، بهداشتی، و ... موفق نمیدانند.
آقای بهشتیروی موضوع را تأیید میکنند، و مینویسند «چنانچه قرار باشد تصمیمات کلان اقتصادی متکی به و با اعتقاد به مطالعات آمایش سرزمین باشد، مثالهای «آبادان» اتفاق میافتد.»
بررسی طرح آمایش سرزمین بحث در گروه واتزآپی هاما
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین حسین عبده تبریزی نکاتی گفت که در بالا عرضه شد. متن زیر بخش دوم خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین (۲) ------------------------------------------------------------------------- آقای بهشتیروی موضوع را تأیید میکنند، و مینویسند «چنانچه قرار باشد تصمیمات کلان اقتصادی متکی به و با اعتقاد به مطالعات آمایش سرزمین باشد، مثالهای «آبادان» اتفاق میافتد.» آقای دینی ترکمانی هم مینویسند که «عسلویه مصداق بیتوجهی کامل به تعامل دولت و بازار و جامعه است. جامعه کلاً حذف شده است. بوی گاز، سلامت مردم را به خطر انداخته است.» و ادامه میدهند که «رویکرد آمایش میگوید که این پروژه باید در چارچوب طرح کلیتری تعریف میشد که تأمین مسکن مردم حومهی آن در مکانی مناسب و با فاصلهی مطلوب از پروژه» تعریف میشد. آقای مقدسزاده با اشاره به دو مثال آبادان و عسلویه، ابراز امیدواری میکنند که نخواهیم در ایران «چرخ را از نو بسازیم و عادت نداریم از تجارب گذشته درس بگیریم.» آقای غلامرضا سلامی در جای دیگر مثال اقتصاد دریا را میزنند.
آقای پوریانسب مثال پاریس، لندن و نیویورک را زدند که بدون برنامهریزی مکانی ممکن نبود، و نوشتند که فرانسه در این زمینه پیشرو بود و به سیستم بسیار قدیمی کاداستری پاریس اشاره کردند. بهعلاوه، نوشتند که «طرحریزی اولیهی اراضی در انگلستان به قرون وسطا» برمیگردد، و انقلاب صنعتی در انگلستان مدیون طرحریزی مکانی و سرزمینی است. ایشان بهعلاوه به فهرست بلندی از قوانین هم در ایران اشاره میکنند که «نشان از پرکاری قانونگذاران در قبل و بعد از انقلاب در طرحریزی فضاها و اماکن و سرزمین دارد.» و بعد میپرسند، «آیا اجرای این قوانین کارایی و اثربخشی لازم را داشتهاند؟»
آقای میراسکندری هم به عنوان پروژهی موفق مکانیابی، به مورد «شهر صنعتی البرز» اشاره دارند، و نتیجه میگیرند که «مقایسهی این شهر با بقیهی شهرکهای صنعتیِ عمدتاً زیر پنجاه سال، عمق فاجعه را نشان میدهد.» آقای سید علی بیات در بیان آقای میراسکندری تشکیک میکنند و مینویسند، «با تمام محاسن ذکرشده برای مکانیابی شهر صنعتی البرز، انتقادهای بسیاری از بدو تأسیس این شهرک برای جانمایی محل ساخت آن مطرح گردیده که مهمترین آن نابودی بهترین زمینهای کشاورزی با داشتن امکانات زیربنایی اولیه کشاورزی آبی بوده...» است. ایشان به شهر نزدیک به مسجدسلیمان، شهر پارسوماش، به مثابهی موردهایی برای مسئلهی آمایش اشاره دارند. آقای پوریانسب هم اشاره کردند که «توسعهی کرج و بعدتر استان البرز و هم چنین قزوین و... مرهون طرحریزی فضاهای تهران و زمینهای مجاور و همسایهاش است.» آقای دینی هم به نمونهی شهرک اکباتان اشاره کردند.
آقای غلامحسین دوانی هم به تجربهی «منطقهی ویژهی انرژی» پرداختند و اشاره کردند که در گزارشی نوشته بودند که «سرانجامِ عسلویه فاجعه خواهد بود» و آن را با تجربهی آبادان مقایسه کرده، و تفاوت را حاصل دونوع تفکر نامیده بودند که عمدتاً در مورد عسلویه به عدمتوجه به مسئولیت¬های اجتماعی و عدمتوجه به «آمایش سرزمین» برمیگشت. «فقط عدهای توانستند با خرید اراضی محلی و فروش آنها به خود مجری پتروشیمی، به ثروتهای بادآورده دست یابند.» آقای بزرگی اصل نیز به پروژهی انتقال آب دریای عمان اشاره داشتند که «تعادل نمک اکوسیستم آنجا نیز به هم میریزد.»
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین حسین عبده تبریزی نکاتی گفت که در بالا عرضه شد. متن زیر بخش دوم خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین (۲) ------------------------------------------------------------------------- آقای بهشتیروی موضوع را تأیید میکنند، و مینویسند «چنانچه قرار باشد تصمیمات کلان اقتصادی متکی به و با اعتقاد به مطالعات آمایش سرزمین باشد، مثالهای «آبادان» اتفاق میافتد.» آقای دینی ترکمانی هم مینویسند که «عسلویه مصداق بیتوجهی کامل به تعامل دولت و بازار و جامعه است. جامعه کلاً حذف شده است. بوی گاز، سلامت مردم را به خطر انداخته است.» و ادامه میدهند که «رویکرد آمایش میگوید که این پروژه باید در چارچوب طرح کلیتری تعریف میشد که تأمین مسکن مردم حومهی آن در مکانی مناسب و با فاصلهی مطلوب از پروژه» تعریف میشد. آقای مقدسزاده با اشاره به دو مثال آبادان و عسلویه، ابراز امیدواری میکنند که نخواهیم در ایران «چرخ را از نو بسازیم و عادت نداریم از تجارب گذشته درس بگیریم.» آقای غلامرضا سلامی در جای دیگر مثال اقتصاد دریا را میزنند.
آقای پوریانسب مثال پاریس، لندن و نیویورک را زدند که بدون برنامهریزی مکانی ممکن نبود، و نوشتند که فرانسه در این زمینه پیشرو بود و به سیستم بسیار قدیمی کاداستری پاریس اشاره کردند. بهعلاوه، نوشتند که «طرحریزی اولیهی اراضی در انگلستان به قرون وسطا» برمیگردد، و انقلاب صنعتی در انگلستان مدیون طرحریزی مکانی و سرزمینی است. ایشان بهعلاوه به فهرست بلندی از قوانین هم در ایران اشاره میکنند که «نشان از پرکاری قانونگذاران در قبل و بعد از انقلاب در طرحریزی فضاها و اماکن و سرزمین دارد.» و بعد میپرسند، «آیا اجرای این قوانین کارایی و اثربخشی لازم را داشتهاند؟»
آقای میراسکندری هم به عنوان پروژهی موفق مکانیابی، به مورد «شهر صنعتی البرز» اشاره دارند، و نتیجه میگیرند که «مقایسهی این شهر با بقیهی شهرکهای صنعتیِ عمدتاً زیر پنجاه سال، عمق فاجعه را نشان میدهد.» آقای سید علی بیات در بیان آقای میراسکندری تشکیک میکنند و مینویسند، «با تمام محاسن ذکرشده برای مکانیابی شهر صنعتی البرز، انتقادهای بسیاری از بدو تأسیس این شهرک برای جانمایی محل ساخت آن مطرح گردیده که مهمترین آن نابودی بهترین زمینهای کشاورزی با داشتن امکانات زیربنایی اولیه کشاورزی آبی بوده...» است. ایشان به شهر نزدیک به مسجدسلیمان، شهر پارسوماش، به مثابهی موردهایی برای مسئلهی آمایش اشاره دارند. آقای پوریانسب هم اشاره کردند که «توسعهی کرج و بعدتر استان البرز و هم چنین قزوین و... مرهون طرحریزی فضاهای تهران و زمینهای مجاور و همسایهاش است.» آقای دینی هم به نمونهی شهرک اکباتان اشاره کردند.
آقای غلامحسین دوانی هم به تجربهی «منطقهی ویژهی انرژی» پرداختند و اشاره کردند که در گزارشی نوشته بودند که «سرانجامِ عسلویه فاجعه خواهد بود» و آن را با تجربهی آبادان مقایسه کرده، و تفاوت را حاصل دونوع تفکر نامیده بودند که عمدتاً در مورد عسلویه به عدمتوجه به مسئولیت¬های اجتماعی و عدمتوجه به «آمایش سرزمین» برمیگشت. «فقط عدهای توانستند با خرید اراضی محلی و فروش آنها به خود مجری پتروشیمی، به ثروتهای بادآورده دست یابند.» آقای بزرگی اصل نیز به پروژهی انتقال آب دریای عمان اشاره داشتند که «تعادل نمک اکوسیستم آنجا نیز به هم میریزد.»
بررسی طرح آمایش سرزمین بحث در گروه واتزآپی هاما
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین گفتگوی بلندی شکل گرفت. متن زیر بخش سوم خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین (۳) -------------------------------------------------------------------- در روزهای پنجشنبه و جمعه امروز یکی از اعضا نظر انتقادی مصدق و ایراداتی را که وی به اجرای طرح راهآهن سراسری رضا شاه داشت، مطرحکرد. آقایان غلامرضا سلامی و پوریانسب به موضوع پرداختند و آقای پوریانسب نتیجه گرفت که «پهلویها اساساً کار شاقی برای طرحریزی فضاها و کاربری زمین حتی اجرای طرحهای ملی مثل راهآهن سراسری داشتند... . نظام فئودالی یا تیولداری موانع زیادی را برای تغییرات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی( تغییر رژیم سیاسی) ایجاد میکرد... . خوشبختانه طی شش دهه از براندازی نظام تیولداری یا ارباب و رعیتی، طرحریزی و توسعهی اراضی ایران به لطف قوانین و تغییر رژیم سیاسی بسیار چشمگیر بوده است، ولی هنوز نااثربخش است.»
در مورد تفاوت طرح آمایش سرزمین و برنامهریزی فضایی (مکانی) صحبت محدودی شد، اما گروه در جریان بحث از این دو عنوان تبادلپذیر با یکدیگر استفاده کردند. آقای عبده تبریزی دو پرسش مطرح کردند: «آیا در کشورهای توسعهیافته آمایش سرزمین داریم، و آیا در کشورهای درحالتوسعه قابل اجراست؟» آیا برنامهی آمایش سرزمین با مفهوم اقتصاد مبتنی بر بازار در چالش است؟ ایشان مینویسند، «کسی با برنامهریزی شهری مخالف نیست و آن را غیرعملی نمیداند. موضوع آن است که در چه سطحی این برنامهریزی باید انجام شود که خللی در اتکا به مبانی بازار بهوجود نیاید.» آنگاه نظریات چند مکتب اقتصادی را برمیشمرد. آقای عبده ادامه میدهد که «این دیدگاهها ما را به بحث مقیاس میآورد. آیا در کشور در حال توسعه این برنامهریزی به شکل متمرکز و مرکزی بر محور بازار قابلطراحی و پیادهشدنی است؟ آیا در کشورهای توسعهیافته با وجود دولتهای محلی و ایالتی، این برنامهریزی به شکل متمرکز و مرکزی قابلطراحی و پیادهشدنی است؟» آقای عبده تبریزی برای نشاندادن چالش بین مفهوم بازار و طرح آمایش سرزمین بعدها دو نظر گلیزر و هاروی را مقایسه میکنند.
در پاسخ آقای دینی ترکمانی به نظریات میردال و هگینز اشاره کرده، مینویسند، « باید فضا را در کنار خلق ارزش وارد تحلیل کرد تا چگونگی گردش سرمایه در مقیاس جهانی یا ملی توضیح داده شود... در برنامهی آمایش فارغ از بحث گردش سرمایه و خلق ارزش اضافی، هدف چیدمان صحیح فعالیتها برحسب شرایط اقلیمی و جمعیتی مطلوب است، ولو اینکه همراه با نابرابری قابل¬قبول باشد... . در غیاب برنامهی آمایش، ساز وکار بازار آزاد با دو سری آثار انتشار یا رخنه به پایینِ ضعیف منطقهای و آثار بازدارندهی قوی موجب تشدید نابرابری میشود.» برای مثال، مادام که در سیستان و بلوچستان در چارچوب طرح آمایش، زیرساختسازی خوبی صورت نگیرد، رشد تهران نه تنها تأثیر انتشار (رخنه به پایین) قوی مثبت بر رشد آن ندارد، بلکه این رشد با جذب منابع انسانی و اقتصادی سیستان و بلوچستان ، نابرابری را تشدید نیز میکند.»
آقای اسدی مینویسد، «طرح آمایش به عنوان یک ابزار و جزئی از نظام برنامهریزی کشور اثربخشی و کارکرد متفاوتی در دورههای مختلف زمانی برای کشور میتواند داشته باشد. سطح مداخله مهم است. میتوان طرح آمایشی را اجرا کرد که درجهی آزادی بیشتری به فعال اقتصادی بدهد. حداقل استفادهی طرح آمایش آن است که با سلیقهی سیاسیون مکانیابی صورت نمیگیرد.»
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین گفتگوی بلندی شکل گرفت. متن زیر بخش سوم خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین (۳) -------------------------------------------------------------------- در روزهای پنجشنبه و جمعه امروز یکی از اعضا نظر انتقادی مصدق و ایراداتی را که وی به اجرای طرح راهآهن سراسری رضا شاه داشت، مطرحکرد. آقایان غلامرضا سلامی و پوریانسب به موضوع پرداختند و آقای پوریانسب نتیجه گرفت که «پهلویها اساساً کار شاقی برای طرحریزی فضاها و کاربری زمین حتی اجرای طرحهای ملی مثل راهآهن سراسری داشتند... . نظام فئودالی یا تیولداری موانع زیادی را برای تغییرات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی( تغییر رژیم سیاسی) ایجاد میکرد... . خوشبختانه طی شش دهه از براندازی نظام تیولداری یا ارباب و رعیتی، طرحریزی و توسعهی اراضی ایران به لطف قوانین و تغییر رژیم سیاسی بسیار چشمگیر بوده است، ولی هنوز نااثربخش است.»
در مورد تفاوت طرح آمایش سرزمین و برنامهریزی فضایی (مکانی) صحبت محدودی شد، اما گروه در جریان بحث از این دو عنوان تبادلپذیر با یکدیگر استفاده کردند. آقای عبده تبریزی دو پرسش مطرح کردند: «آیا در کشورهای توسعهیافته آمایش سرزمین داریم، و آیا در کشورهای درحالتوسعه قابل اجراست؟» آیا برنامهی آمایش سرزمین با مفهوم اقتصاد مبتنی بر بازار در چالش است؟ ایشان مینویسند، «کسی با برنامهریزی شهری مخالف نیست و آن را غیرعملی نمیداند. موضوع آن است که در چه سطحی این برنامهریزی باید انجام شود که خللی در اتکا به مبانی بازار بهوجود نیاید.» آنگاه نظریات چند مکتب اقتصادی را برمیشمرد. آقای عبده ادامه میدهد که «این دیدگاهها ما را به بحث مقیاس میآورد. آیا در کشور در حال توسعه این برنامهریزی به شکل متمرکز و مرکزی بر محور بازار قابلطراحی و پیادهشدنی است؟ آیا در کشورهای توسعهیافته با وجود دولتهای محلی و ایالتی، این برنامهریزی به شکل متمرکز و مرکزی قابلطراحی و پیادهشدنی است؟» آقای عبده تبریزی برای نشاندادن چالش بین مفهوم بازار و طرح آمایش سرزمین بعدها دو نظر گلیزر و هاروی را مقایسه میکنند.
در پاسخ آقای دینی ترکمانی به نظریات میردال و هگینز اشاره کرده، مینویسند، « باید فضا را در کنار خلق ارزش وارد تحلیل کرد تا چگونگی گردش سرمایه در مقیاس جهانی یا ملی توضیح داده شود... در برنامهی آمایش فارغ از بحث گردش سرمایه و خلق ارزش اضافی، هدف چیدمان صحیح فعالیتها برحسب شرایط اقلیمی و جمعیتی مطلوب است، ولو اینکه همراه با نابرابری قابل¬قبول باشد... . در غیاب برنامهی آمایش، ساز وکار بازار آزاد با دو سری آثار انتشار یا رخنه به پایینِ ضعیف منطقهای و آثار بازدارندهی قوی موجب تشدید نابرابری میشود.» برای مثال، مادام که در سیستان و بلوچستان در چارچوب طرح آمایش، زیرساختسازی خوبی صورت نگیرد، رشد تهران نه تنها تأثیر انتشار (رخنه به پایین) قوی مثبت بر رشد آن ندارد، بلکه این رشد با جذب منابع انسانی و اقتصادی سیستان و بلوچستان ، نابرابری را تشدید نیز میکند.»
آقای اسدی مینویسد، «طرح آمایش به عنوان یک ابزار و جزئی از نظام برنامهریزی کشور اثربخشی و کارکرد متفاوتی در دورههای مختلف زمانی برای کشور میتواند داشته باشد. سطح مداخله مهم است. میتوان طرح آمایشی را اجرا کرد که درجهی آزادی بیشتری به فعال اقتصادی بدهد. حداقل استفادهی طرح آمایش آن است که با سلیقهی سیاسیون مکانیابی صورت نمیگیرد.»
بررسی طرح آمایش سرزمین بحث در گروه واتزآپی هاما
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین گفتگوی بلندی شکل گرفت. متن زیر بخش چهارم خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین (۴) --------------------------------------------------------------- آقای اسدی از چتجیبیتی فهرست کشورهایی را درمیآورد که برنامهریزی فضایی (مکانی) یا طرح آمایش سرزمین انجام میدهند و در این لیست کشورهای پیشرفته زیاد بودند. آقای عبده با استناد به همان منبع میکوشند نشان دهند که این طرحها در سطح ملی کمتر اجرا میشود و آمایش سرزمین در کشورهای توسعهیافته بیشتر در سطح استان و مطالعات موردی است. او در این کشورها بیشتر مطالعات منطقهای را یافته است. آقای غلامرضا سلامی میگویند این طرحها برای کشورهای در حال توسعه لازم است، و چین بدون برنامهی آمایش سرزمین چگونه موفق میشد؟ آقای میراسکندری به اجرای طرح آمایش سرزمین در شوروی سابق اشاره کردند.
آقای بهداد سلامی بحث آمایش سرزمین را فراتر از یک هماندیشی پیرامون مزیت نسبی دانسته، و مینویسند، «میدانم اگر کشوری مبتنی بر طرح آمایش سرزمینی و منطقهای توسعه یابد از نظر تئوریک چه منافعی دارد،» اما اجرای آن را به دلایلی در شرایط فعلی کشور نه ممکن میداند و نه معطوف به عواید: (۱) سند مورد وفاق نداریم که چشمانداز و جهتگیریهای توسعهی کلان در حوزهی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی را نشان بدهد. (۲) چارچوب جامع قانونی قوی نداریم... .
آقای اسدی در پاسخ به سئوالِ «آیا برنامهی آمایش سرزمین با مفهوم اقتصاد مبتنی بر بازار در چالش است؟» از هوش مصنوعی گوگل میپرسد و پاسخ میگیرد که «بین دیدگاه بازار آزاد و نظریات آمایش سرزمینی همواره موضوعاتی چالشبرانگیز و محل بحث بوده است. در نگاه اول، این دو رویکرد ممکن است در تقابل با یکدیگر به نظر برسند. از یک سو، بازار آزاد بر رقابت آزادانه، مالکیت خصوصی، و عدم دخالت دولت در اقتصاد تأکید دارد. از سوی دیگر، آمایش سرزمینی به دنبال برنامهریزی و هدایت توسعه توسط دولت با هدف کاهش نابرابریهای منطقهای، توزیع عادلانهی امکانات، و حفاظت از محیط زیست است.» و شرح مناسبی در مورد تناقضات دادهاند. و نتیجهگیری میکنند که «دیدگاه بازار آزاد و نظریات آمایش سرزمینی میتوانند به طور مکمل برای توسعهی پایدار و عادلانه مورد استفاده قرار گیرند. یافتن تعادل مناسب بین این دو رویکرد، نیازمند مطالعهی دقیق، برنامهریزی صحیح، و مشارکت فعال بخشهای مختلف جامعه است.» آقای اسدی در روز پایانی بحث نظر نهایی خود را چنین بیان کردند، «توسعه بر مبنای آمایش سرزمینی نه تنها هیچگونه تناقضی با دیدگاه بازار آزاد نداشته و مالکیت یا تصدیگری دولتی را ترویج نمینماید، بلکه بر اساس مالکیت خصوصی و مدیریت خصوصی و آزادی رقابت در حوزههایی که براساس خروجیهای طرح آمایش سرزمینی پتانسیل نتایج مطلوبتری دارند، امکان توسعهی فراگیر اقتصادی را فراهممیآورد.»
آقای بهشتیروی هم در پاسخ آقای عبده نوشتند که «مطالعات یا طرح آمایش سرزمین به معنی این نیست که عدهای بنشینند و برای کل کشور، جمعیت و اشتغال تعیین تکلیف کنند. تصدیگری دولت در اجرای طرح آمایش سرزمین مطلقاً مطرح نیست، و در چارچوب اقتصاد مبتنی بر بازار باید انجام شود.»
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین گفتگوی بلندی شکل گرفت. متن زیر بخش چهارم خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین (۴) --------------------------------------------------------------- آقای اسدی از چتجیبیتی فهرست کشورهایی را درمیآورد که برنامهریزی فضایی (مکانی) یا طرح آمایش سرزمین انجام میدهند و در این لیست کشورهای پیشرفته زیاد بودند. آقای عبده با استناد به همان منبع میکوشند نشان دهند که این طرحها در سطح ملی کمتر اجرا میشود و آمایش سرزمین در کشورهای توسعهیافته بیشتر در سطح استان و مطالعات موردی است. او در این کشورها بیشتر مطالعات منطقهای را یافته است. آقای غلامرضا سلامی میگویند این طرحها برای کشورهای در حال توسعه لازم است، و چین بدون برنامهی آمایش سرزمین چگونه موفق میشد؟ آقای میراسکندری به اجرای طرح آمایش سرزمین در شوروی سابق اشاره کردند.
آقای بهداد سلامی بحث آمایش سرزمین را فراتر از یک هماندیشی پیرامون مزیت نسبی دانسته، و مینویسند، «میدانم اگر کشوری مبتنی بر طرح آمایش سرزمینی و منطقهای توسعه یابد از نظر تئوریک چه منافعی دارد،» اما اجرای آن را به دلایلی در شرایط فعلی کشور نه ممکن میداند و نه معطوف به عواید: (۱) سند مورد وفاق نداریم که چشمانداز و جهتگیریهای توسعهی کلان در حوزهی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی را نشان بدهد. (۲) چارچوب جامع قانونی قوی نداریم... .
آقای اسدی در پاسخ به سئوالِ «آیا برنامهی آمایش سرزمین با مفهوم اقتصاد مبتنی بر بازار در چالش است؟» از هوش مصنوعی گوگل میپرسد و پاسخ میگیرد که «بین دیدگاه بازار آزاد و نظریات آمایش سرزمینی همواره موضوعاتی چالشبرانگیز و محل بحث بوده است. در نگاه اول، این دو رویکرد ممکن است در تقابل با یکدیگر به نظر برسند. از یک سو، بازار آزاد بر رقابت آزادانه، مالکیت خصوصی، و عدم دخالت دولت در اقتصاد تأکید دارد. از سوی دیگر، آمایش سرزمینی به دنبال برنامهریزی و هدایت توسعه توسط دولت با هدف کاهش نابرابریهای منطقهای، توزیع عادلانهی امکانات، و حفاظت از محیط زیست است.» و شرح مناسبی در مورد تناقضات دادهاند. و نتیجهگیری میکنند که «دیدگاه بازار آزاد و نظریات آمایش سرزمینی میتوانند به طور مکمل برای توسعهی پایدار و عادلانه مورد استفاده قرار گیرند. یافتن تعادل مناسب بین این دو رویکرد، نیازمند مطالعهی دقیق، برنامهریزی صحیح، و مشارکت فعال بخشهای مختلف جامعه است.» آقای اسدی در روز پایانی بحث نظر نهایی خود را چنین بیان کردند، «توسعه بر مبنای آمایش سرزمینی نه تنها هیچگونه تناقضی با دیدگاه بازار آزاد نداشته و مالکیت یا تصدیگری دولتی را ترویج نمینماید، بلکه بر اساس مالکیت خصوصی و مدیریت خصوصی و آزادی رقابت در حوزههایی که براساس خروجیهای طرح آمایش سرزمینی پتانسیل نتایج مطلوبتری دارند، امکان توسعهی فراگیر اقتصادی را فراهممیآورد.»
آقای بهشتیروی هم در پاسخ آقای عبده نوشتند که «مطالعات یا طرح آمایش سرزمین به معنی این نیست که عدهای بنشینند و برای کل کشور، جمعیت و اشتغال تعیین تکلیف کنند. تصدیگری دولت در اجرای طرح آمایش سرزمین مطلقاً مطرح نیست، و در چارچوب اقتصاد مبتنی بر بازار باید انجام شود.»
بررسی طرح آمایش سرزمین بحث در گروه واتزآپی هاما
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین گفتگوی طولانی صورت گرفت. متن زیر بخش پنجم خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین (۲) --------------------------------------------------------------------------------------- آقای پورمحمدی مینویسند، «در منطق مورد نظر ما آمایش سرزمین به معنای مختلکردن منطق بازار نیست، بلکه حاکمیت با استفاده از اطلاعات منحصربهفردی که در مورد سرزمین و محیط پیرامون دارد، ...بهترین موقعیتهای سرمایهگذاری را بر اساس مزیت¬ها معرفی میکند. از آن پس، فعالین اقتصادی خود تصمیم میگیرند و ارادهی دولت بهجز در امور حاکمیتی مانند ممنوعیت فعالیت در مناطق حفاظتشده یا میراث فرهنگی و یا مناطق نظامی بر کسی تحمیل نمیشود.» و ادامه میدهند که «اگر دولت امور آمایش را خود عهدهدار نشود، آنگاه سرنوشت همین میشود که الان شده است. به طوری که هم آب و هم انرژی و هم مواد اولیه از سواحل جنوبی به مناطق کویری منتقل میشود و بعد تولیدات جهت صادرات مجددا به سواحل میرود.»
آقای پورمحمدی اضافه میکنندکه «در ایران بیش از اینکه دوگانهی بازار ــ دولت چالش آمایش سرزمین باشد، مشکلات نهادی در درون دولت عامل بازدارنده شده است.» و در این مورد به رابطهی دشوار بین بخش اقتصادی (وزارتخانه) و منطقه ( استانداری) اشاره میکنند. «در مناطق مهم ساحل جنوبی مشکلات بیشتر است؛ و علاوه بر وزیر و استاندار، رئیس منطقهی آزاد ... و دبیر شورای توسعهی مکران هم اضافه شده است.»
آقای دینی ترکمانی هم در پاسخ آقای عبده تبریزی نوشتند، «برنامهی آمایش سرزمین به معنای برنامهریزی متمرکز نیست. این رویکرد مبتنی بر مفهوم «فضا» است که مفهوم محوری در جغرافیاست. رعایت تناسب نوع رشتهی فعالیت با اقلیم و جمعیت. ... برنامهی آمایش با نگاهی آیندهنگر تلاش دارد رشته فعالیتهای نوین را در مکانهای متناسب خود مستقر و از آن برای شکلدهی به شبکهی تولید و توزیع استفاده کند.» آنگاه مثال تصمیم به تأسیس ذوبآهن و گزینهی اصفهان و بندرعباس را بررسی میکنند که دولتیها آن تصمیم را گرفتند. و میپرسند، «آیا این به معنای تعیین تکلیف همه چیز توسط دولت است؟ پاسخ منفی است. خشت اول را دولت در جاهایی که لازم است کار میگذارد و بعد بر مبنای تعامل سه جانبهی دولت ، بخش خصوصی و جامعه شبکهها تکامل پیدا میکنند.» و ادامه میدهند که «خوشههای صنعتی» جزئی از برنامهی آمایش یا نظام نوآوری منطقهای (regional innovation system) است، و تمام فعالیتهای مدرن بدون سازماندهی دولت نبوده است.
آقای دینی با اشاره به تاریخ صنعتیشدن بریتانیا، از آدام اسمیت نقل میکنند که «اگر حمایت قوی از صنایع دفاعی منجر به تأمین قدرت این کشور شود،» باید دولت برای تأمین آنها مداخله کند. بعد اشاره میکنند که در هر دورهی زمانی، دولت در مقام پیشرانِ تحولات فناورانه قرار میگیرد و به «سرمایهگذاریهای کلان امریکا در ناسا و پیشگامی در تحولات فناورانه ذیربط با آن از جمله گردشگری فضایی» اشاره دارند. «یعنی دولت و بازار بر بستر حکمرانی قوی توسعهگرا مکمل هم هستند. دوگانهسازی ... نادرست است.» وی با توجه به نظریات مازاکاتو به «نقش خوشههایی مثل سیلیکون ولی و نقش دولت امریکا در سازماندهی آن و تأثیر آن بر نظام نوآوری امریکا و صادرات با فناوری بالای آن» اشاره دارند، و مینویسند، «علت اصلی موفقیت، در نظام حکمرانی و دولت برآمده از آن قرار دارد. دولت کارآفرین توسعهگرا با استفادهی صحیح از ابزارهای هادی، مسیر فعالیتها از جمله برنامهی آمایش، راه را برای صادرات بخش خصوصی در تولیدات دانشبر هموار میکند و دولت ناکارآمد ناتوان از چنین کارکردی است.»
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین گفتگوی طولانی صورت گرفت. متن زیر بخش پنجم خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین (۲) --------------------------------------------------------------------------------------- آقای پورمحمدی مینویسند، «در منطق مورد نظر ما آمایش سرزمین به معنای مختلکردن منطق بازار نیست، بلکه حاکمیت با استفاده از اطلاعات منحصربهفردی که در مورد سرزمین و محیط پیرامون دارد، ...بهترین موقعیتهای سرمایهگذاری را بر اساس مزیت¬ها معرفی میکند. از آن پس، فعالین اقتصادی خود تصمیم میگیرند و ارادهی دولت بهجز در امور حاکمیتی مانند ممنوعیت فعالیت در مناطق حفاظتشده یا میراث فرهنگی و یا مناطق نظامی بر کسی تحمیل نمیشود.» و ادامه میدهند که «اگر دولت امور آمایش را خود عهدهدار نشود، آنگاه سرنوشت همین میشود که الان شده است. به طوری که هم آب و هم انرژی و هم مواد اولیه از سواحل جنوبی به مناطق کویری منتقل میشود و بعد تولیدات جهت صادرات مجددا به سواحل میرود.»
آقای پورمحمدی اضافه میکنندکه «در ایران بیش از اینکه دوگانهی بازار ــ دولت چالش آمایش سرزمین باشد، مشکلات نهادی در درون دولت عامل بازدارنده شده است.» و در این مورد به رابطهی دشوار بین بخش اقتصادی (وزارتخانه) و منطقه ( استانداری) اشاره میکنند. «در مناطق مهم ساحل جنوبی مشکلات بیشتر است؛ و علاوه بر وزیر و استاندار، رئیس منطقهی آزاد ... و دبیر شورای توسعهی مکران هم اضافه شده است.»
آقای دینی ترکمانی هم در پاسخ آقای عبده تبریزی نوشتند، «برنامهی آمایش سرزمین به معنای برنامهریزی متمرکز نیست. این رویکرد مبتنی بر مفهوم «فضا» است که مفهوم محوری در جغرافیاست. رعایت تناسب نوع رشتهی فعالیت با اقلیم و جمعیت. ... برنامهی آمایش با نگاهی آیندهنگر تلاش دارد رشته فعالیتهای نوین را در مکانهای متناسب خود مستقر و از آن برای شکلدهی به شبکهی تولید و توزیع استفاده کند.» آنگاه مثال تصمیم به تأسیس ذوبآهن و گزینهی اصفهان و بندرعباس را بررسی میکنند که دولتیها آن تصمیم را گرفتند. و میپرسند، «آیا این به معنای تعیین تکلیف همه چیز توسط دولت است؟ پاسخ منفی است. خشت اول را دولت در جاهایی که لازم است کار میگذارد و بعد بر مبنای تعامل سه جانبهی دولت ، بخش خصوصی و جامعه شبکهها تکامل پیدا میکنند.» و ادامه میدهند که «خوشههای صنعتی» جزئی از برنامهی آمایش یا نظام نوآوری منطقهای (regional innovation system) است، و تمام فعالیتهای مدرن بدون سازماندهی دولت نبوده است.
آقای دینی با اشاره به تاریخ صنعتیشدن بریتانیا، از آدام اسمیت نقل میکنند که «اگر حمایت قوی از صنایع دفاعی منجر به تأمین قدرت این کشور شود،» باید دولت برای تأمین آنها مداخله کند. بعد اشاره میکنند که در هر دورهی زمانی، دولت در مقام پیشرانِ تحولات فناورانه قرار میگیرد و به «سرمایهگذاریهای کلان امریکا در ناسا و پیشگامی در تحولات فناورانه ذیربط با آن از جمله گردشگری فضایی» اشاره دارند. «یعنی دولت و بازار بر بستر حکمرانی قوی توسعهگرا مکمل هم هستند. دوگانهسازی ... نادرست است.» وی با توجه به نظریات مازاکاتو به «نقش خوشههایی مثل سیلیکون ولی و نقش دولت امریکا در سازماندهی آن و تأثیر آن بر نظام نوآوری امریکا و صادرات با فناوری بالای آن» اشاره دارند، و مینویسند، «علت اصلی موفقیت، در نظام حکمرانی و دولت برآمده از آن قرار دارد. دولت کارآفرین توسعهگرا با استفادهی صحیح از ابزارهای هادی، مسیر فعالیتها از جمله برنامهی آمایش، راه را برای صادرات بخش خصوصی در تولیدات دانشبر هموار میکند و دولت ناکارآمد ناتوان از چنین کارکردی است.»
بررسی طرح آمایش سرزمین بحث در گروه واتزآپی هاما
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین گفتگوی طولانی صورت گرفت. متن زیر بخش ششم و آخر خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین (۶) ------------------------------------------------------------------------- آقای حسین ملاحسینآقا طرحهای نیمه و رهاشدهی معدنی را مثال زدند و گفتند که بیانگر «نگاه تاریخی حاکمان به کشور» است. وجود برنامه و طرح آمایش واجب است، اما آنچه عمل به این واجب را موجب میشود، وجود سیستم واجد شرایط است. اگر ساختار مناسب نباشد، چیزی حل نمیشود. آقای بهشتیروی هم که قبلاً بهتصریح از ضرورت شستن چشمها صحبت کرده بودند، بحث آقای ملاحسینآقا را تأیید کردند که «من هم از دولت کارآمد و فهیم صحبت کردم؛ اگر مجلسیون قبیلهای و منطقی عمل کنند، حاجتی به طرح و برنامه نیست.» آقای حجاریان بحث را پی گرفته و نوشتند، «مشکل دخالت دولت نیست؛ مشکل دخالت نادرست دولت است. سرمایهگذاریها بر مبنای اصل اساسی آمایش سرزمین و رعایت صرفههای به مقیاس نیست. اگر درست انجام میشد، نیازی به ضرورت استفاده از ابزار تعرفههای بالا نبود و یارانهی انرژی هم کمتر میشد.» آقای غلامرضا سلامی نیز به ابزار تعرفه اشاره داشتند.
آقای فصیحی با ارائهی طرح آمایش سرزمین ستیران از کمکاری و تعلل مسئولان در اجرای آن گله کردند. ایشان پیشنیازهای طرح آمایش سرزمین را غیر از مزیتهای اقتصادی، پرداختن به جنبههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ژئوپلیتیک دانستند و از جمله از توجه به قومیتها صحبت کردند. ایشان ویژگی طرح ستیران را توجه به جوانها و اقتصاد دریا دانستند. آقای میراسکندری هم به مشکل اقوام غیرفارسی ایران دور تا دور کشور در طرحهای آمایش سرزمین اشاره کردند؛ موضوعی که آقای عبده تبریزی با عنوان «مرکز ــ پیرامون» بدآن اشاره کردند. البته، طرحهای آمایش سرزمین از این زاویه در گروه مورد بررسی قرار نگرفت.
آقای پورمحمدی توضیح دادند که مطالعهی گستردهای در ۱۱۰۰ جلد در استانها انجام شده و ۱۴ دانشگاه درگیر آن بودهاند. این مطالعات افق ۲۵ سالهی وضع موجود و مطلوب را پیشبینی کردند. آقای طاهری این مطالعات را تأیید کردند و گزارش تعیین مزیت نسبی فعالیتهای اقتصادی استان خود در سال ۱۳۹۶ را که تهیه کرده بودند، ارائه کردند. آقای میراسکندری از عکسالعمل دستاندرکاران موضوع نسبت به آن پرسیدند، و جواب گرفتند که «این مطالعه بخشی از طرح جامع آمایش سرزمین است، ... و برای همه استانها انجام گرفته.» آقای پورمحمدی اما در ادامه نتیجه گرفتند که «اما برنامهریزی بر پایهی آمایش سرزمین موانع جدی به همراه دارد.»
آقای دینی با اشاره به طرح ستیران میگویند، «دلیل رد برنامهی آمایش در سازمان برنامه که ستیران تهیه کرده بود، نگاه غربستیزانهای است که هم روی اکباتان و آپارتماننشینی خط قرمز میکشید و هم روی برنامههای دیگری چون آمایش.» آقای محمد کاظم فروغینسب مینویسند، «شاید بخشی از این پدیده ناشی از عدماشراف کافی کارشناسان تهیهکنندهی طرحهای آمایش سرزمین باشد.»
آقای غلامرضا سلامی یکی از مشکلات را قانون متولی آمایش سرزمینی در ایران میدانند، و معتقدند به جای سازمان برنامه و بودجه، محور تهیهی این سند باید وزارت راه و شهرسازی با همکاری نهادهای دیگر باشد، و علت اصلی پیشنهاد خود را بیشترین سهم آن وزارتخانه در اجرای طرح آمایش سرزمینی شامل بندر ، فرودگاه ، راهآهن، راه، پایگاههای لجستیک، شهرسازی و... میدانند.
در گروه واتزآپی هاما در بحث برنامهی آمایش سرزمین گفتگوی طولانی صورت گرفت. متن زیر بخش ششم و آخر خلاصهی گفتگوی اعضای هاما در مورد بحث آمایش سرزمین است. خلاصهی گفتگوها در مورد آمایش سرزمین (۶) ------------------------------------------------------------------------- آقای حسین ملاحسینآقا طرحهای نیمه و رهاشدهی معدنی را مثال زدند و گفتند که بیانگر «نگاه تاریخی حاکمان به کشور» است. وجود برنامه و طرح آمایش واجب است، اما آنچه عمل به این واجب را موجب میشود، وجود سیستم واجد شرایط است. اگر ساختار مناسب نباشد، چیزی حل نمیشود. آقای بهشتیروی هم که قبلاً بهتصریح از ضرورت شستن چشمها صحبت کرده بودند، بحث آقای ملاحسینآقا را تأیید کردند که «من هم از دولت کارآمد و فهیم صحبت کردم؛ اگر مجلسیون قبیلهای و منطقی عمل کنند، حاجتی به طرح و برنامه نیست.» آقای حجاریان بحث را پی گرفته و نوشتند، «مشکل دخالت دولت نیست؛ مشکل دخالت نادرست دولت است. سرمایهگذاریها بر مبنای اصل اساسی آمایش سرزمین و رعایت صرفههای به مقیاس نیست. اگر درست انجام میشد، نیازی به ضرورت استفاده از ابزار تعرفههای بالا نبود و یارانهی انرژی هم کمتر میشد.» آقای غلامرضا سلامی نیز به ابزار تعرفه اشاره داشتند.
آقای فصیحی با ارائهی طرح آمایش سرزمین ستیران از کمکاری و تعلل مسئولان در اجرای آن گله کردند. ایشان پیشنیازهای طرح آمایش سرزمین را غیر از مزیتهای اقتصادی، پرداختن به جنبههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ژئوپلیتیک دانستند و از جمله از توجه به قومیتها صحبت کردند. ایشان ویژگی طرح ستیران را توجه به جوانها و اقتصاد دریا دانستند. آقای میراسکندری هم به مشکل اقوام غیرفارسی ایران دور تا دور کشور در طرحهای آمایش سرزمین اشاره کردند؛ موضوعی که آقای عبده تبریزی با عنوان «مرکز ــ پیرامون» بدآن اشاره کردند. البته، طرحهای آمایش سرزمین از این زاویه در گروه مورد بررسی قرار نگرفت.
آقای پورمحمدی توضیح دادند که مطالعهی گستردهای در ۱۱۰۰ جلد در استانها انجام شده و ۱۴ دانشگاه درگیر آن بودهاند. این مطالعات افق ۲۵ سالهی وضع موجود و مطلوب را پیشبینی کردند. آقای طاهری این مطالعات را تأیید کردند و گزارش تعیین مزیت نسبی فعالیتهای اقتصادی استان خود در سال ۱۳۹۶ را که تهیه کرده بودند، ارائه کردند. آقای میراسکندری از عکسالعمل دستاندرکاران موضوع نسبت به آن پرسیدند، و جواب گرفتند که «این مطالعه بخشی از طرح جامع آمایش سرزمین است، ... و برای همه استانها انجام گرفته.» آقای پورمحمدی اما در ادامه نتیجه گرفتند که «اما برنامهریزی بر پایهی آمایش سرزمین موانع جدی به همراه دارد.»
آقای دینی با اشاره به طرح ستیران میگویند، «دلیل رد برنامهی آمایش در سازمان برنامه که ستیران تهیه کرده بود، نگاه غربستیزانهای است که هم روی اکباتان و آپارتماننشینی خط قرمز میکشید و هم روی برنامههای دیگری چون آمایش.» آقای محمد کاظم فروغینسب مینویسند، «شاید بخشی از این پدیده ناشی از عدماشراف کافی کارشناسان تهیهکنندهی طرحهای آمایش سرزمین باشد.»
آقای غلامرضا سلامی یکی از مشکلات را قانون متولی آمایش سرزمینی در ایران میدانند، و معتقدند به جای سازمان برنامه و بودجه، محور تهیهی این سند باید وزارت راه و شهرسازی با همکاری نهادهای دیگر باشد، و علت اصلی پیشنهاد خود را بیشترین سهم آن وزارتخانه در اجرای طرح آمایش سرزمینی شامل بندر ، فرودگاه ، راهآهن، راه، پایگاههای لجستیک، شهرسازی و... میدانند.
Forwarded from Amirhossein Kamrani
اصلاح_سیاستهای_اقتصادی_در_کشورهای_در_حال_توسعه.pdf
60.4 MB
سلام دوستان، این کتاب را دکتر سرزعیم ارسال کردند
کتاب آن کروگر در مورد اصلاحات اقتصادی در کشورهای در حال توسعه با ترجمهی دکتر طبیبیان، فرجادی، ...
https://danayan.academy/academyplus/28323/important-economic-variables-in-iran/ لینک بالا مربوط به سخنرانی آقای مدنیزاده در آکادمی دانایان در دیماه ۱۴۰۲ است که متغیرهای اصلی اقتصاد ایران را شرح داده و پیشبینی میکنندو دوستان که میخواهند تصویر مناسبی از چشمانداز اقتصاد ایران در سال آتی داشته باشند به این لینک مراجعه کرده و این سخنرانی را ملاحظه فرمایند
گفتگو_در_مورد_طرح_آمایش_سرزمین_در_گروه_واتزآپی_هاما.pdf
139.4 KB
خدمت دوستان عرض سلام دارم. خلاصهی گفتگوهایی که در کانال واتزآپی هاما در مورد طرح آمایش سرزمین داشتهایم به پیوست این فایل تقدیم میشود.