چراغها را من خاموش میکنم؛ حکایتی از خود فراموشی زنان
✍️ قدسیه امینی
رمان داستان زنی است ارمنی به نام کلاریس که در دههٔ چهل آبادان به همراه خانواده؛ آرتوش همسرش، پسر بزرگش آرمن و دوقلوهای دخترش آرسینه و آرمینه زندگی میکند. مادر و خواهرش و دوستان دیگری هم در زندگی او در حال رفتوآمدند. زندگی روال عادی خود را دارد، همراه با دلمشغولیهای زنانهٔ کلاریس. تا اینکه همسایهی جدیدی در آن طرف خیابان پیدایش میشود و به واسطهی دوستی فرزندان کلاریس با دختر آنها امیلی، رفتوآمد خانوادگی هم شکل میگیرد و در کنار دیگر مسائل زندگی کلاریس، حالا یک ارتباط عاطفی هم در ذهن او نسبت به پدر امیلی پیدا شده است و روال عادی و روزمرگی کلاریس را تحت شعاع قرار میدهد. دیگر زندگی برای او مانند گذشته نیست و رویکردهای جدیدی پیش رویش باز میشوند.
راوی کلاریس است. زنی که در زندگی معمولی خود غرق شده است. او با آشپزی و گذراندن بیشترین وقت خود در آشپزخانه، با نظافت روزانهی خانه، خیاطی، خرید خانه، درس بچهها، تربیت آنها و مهمانیهای گاهوبیگاه زندگی میکند. بزرگترین مشکلات کلاریس؛ رابطه با همسرش، مادر بهانهگیرش، خواهر مجردش که همیشه دنبال شوهر میگردد، درس و مشق بچهها و دعواهایشان و سیاسیبازیهای هرازگاهی همسرش است. اما زندگی برای او با ورود همسایهٔ جدید، وارد مرحلهٔ تازهای میشود و آشفتگیهای جدید و ناشناخته را با خود به زندگی کلاریس سرازیر میکند.
#روایت
#زنان
#حکایت
#رمان
#زندگی
#رسانه_گوهرشاد
ادامه مطلب را در سایت بخوانید...
https://gowharshadmedia.com/?p=19367
✍️ قدسیه امینی
رمان داستان زنی است ارمنی به نام کلاریس که در دههٔ چهل آبادان به همراه خانواده؛ آرتوش همسرش، پسر بزرگش آرمن و دوقلوهای دخترش آرسینه و آرمینه زندگی میکند. مادر و خواهرش و دوستان دیگری هم در زندگی او در حال رفتوآمدند. زندگی روال عادی خود را دارد، همراه با دلمشغولیهای زنانهٔ کلاریس. تا اینکه همسایهی جدیدی در آن طرف خیابان پیدایش میشود و به واسطهی دوستی فرزندان کلاریس با دختر آنها امیلی، رفتوآمد خانوادگی هم شکل میگیرد و در کنار دیگر مسائل زندگی کلاریس، حالا یک ارتباط عاطفی هم در ذهن او نسبت به پدر امیلی پیدا شده است و روال عادی و روزمرگی کلاریس را تحت شعاع قرار میدهد. دیگر زندگی برای او مانند گذشته نیست و رویکردهای جدیدی پیش رویش باز میشوند.
راوی کلاریس است. زنی که در زندگی معمولی خود غرق شده است. او با آشپزی و گذراندن بیشترین وقت خود در آشپزخانه، با نظافت روزانهی خانه، خیاطی، خرید خانه، درس بچهها، تربیت آنها و مهمانیهای گاهوبیگاه زندگی میکند. بزرگترین مشکلات کلاریس؛ رابطه با همسرش، مادر بهانهگیرش، خواهر مجردش که همیشه دنبال شوهر میگردد، درس و مشق بچهها و دعواهایشان و سیاسیبازیهای هرازگاهی همسرش است. اما زندگی برای او با ورود همسایهٔ جدید، وارد مرحلهٔ تازهای میشود و آشفتگیهای جدید و ناشناخته را با خود به زندگی کلاریس سرازیر میکند.
#روایت
#زنان
#حکایت
#رمان
#زندگی
#رسانه_گوهرشاد
ادامه مطلب را در سایت بخوانید...
https://gowharshadmedia.com/?p=19367
رسانه گوهرشاد
چراغها را من خاموش میکنم؛ حکایتی از خود فراموشی زنان - رسانه گوهرشاد
زویا پیرزاد، نویسنده و داستاننویس معاصر ایرانی، در سال ۱۳۳۱ از مادری ارمنی و پدری روستبار در شهر آبادان به دنیا آمد و دوران تحصیل را نیز در همان شهر گذراند. وی بعدها در پی مهاجرت به تهران، در این شهر ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب دو فرزند به نامهای ساشا…