اکووات
🔹 #لالهزار_گردی: قسمت چهاردهم: کریستال پالاس رزاق منش!
💡 وقتی در سال ۱۹۳۶ شعله های آتش از سقف شیشه ای کریستال پالاس لندن مقابل چشمان ۴۰۰ آتش نشان زبانه میکشید، شایعه شده بود چرچیل نیز بین تماشاگران حضور داشته (با توجه به اینکه خانه ی چرچیل در همان محله بود پر بیراه نیست) و جمله ی معروفی را گفته بود. : «این پایان یک دوران است.»
🔸 مشابه سقف هلالی شکل کریستال پالاس لندن، در تهران خیابان #لاله_زار پاساژ رزاق منش در سال ۱۳۱۲ ساخته شد و این اولین پاساژی بود که الگوی معماری آن اروپایی بود. دور تا دور این پاساژ مغازه هایی در دو طبقه مشغول فعالیت بودند. یک درب ورودی در خیابان لاله زار بود و درب پشتی آن در خیابان فردوسی باز میشد. البته در این دو طبقه فقط مغازه نبود. دانسینگ "کافه موزیکال"، دفتر مجله "آشفته" (مجله ای فکاهی به سردبیری عماد عصار با امضای طنز راصع که برعکس حروف فامیلی اوست. ایشان اولین بار استاد شهریار را به استاد فقید ملک الشعرای بهار معرفی کردند) و کلاس های موسیقی کلنل علینقی وزیری نیز در همین پاساژ برقرار بود.
🔸 اجازه دهید مختصری دربارهی مرحوم وزیری صحبت کنیم (تفصیلاش بماند در مطالب بعدی چرا که اسم کلنل وزیری با لاله زار پیوندی محکم دارد). ایشان اولین کسی بود که موسیقی ایرانی را با نُت آشنا کرد یا برعکس! و بالنتیجه با شیوهی آموزش موسیقی با نت (روش غربی)، باعث ماندگاری موسیقی ایرانی به صورت مکتوب شد و این از نظر نویسندگان لالهزار گردی خدمت کوچکی نیست (برای اینکه بدانید این اتفاق نظر چقدر نادر است باید بگویم هنوز بین نویسندگان لالهزار گردی اختلاف نظر است که "دانسینگ کافه موزیکال" همان "کلوپ موزیکال" کلنل وزیری است یا نه؟ تازه بماند روز افتتاح دانسینگ در آگهی ۱۳۱۱ است اما کاشی سردر پاساژ رزاق منش ۱۳۱۲ نوشته شده! این یک سال بین نویسندگان چنان اختلاف انداخته بود که اگر پادرمیانی یکی از همکاران فروش نبود کار به جاهای باریک میکشید. آن همکارمان گفت فرض کنید عملیات عمرانی یک سال طول کشیده است.)
🔸 همچنان سر در اصلی پاساژ رزاق منش چند قدم پایین تر از کوچه ی اتحادیه سر جای خودش است. اما دیگر از آن سقف شیشه ای خبری نیست. در سال ۹۲ برای احداث پاساژ اتحادیه بعد از هشتاد سال سقف هلالی شکل شیشه ای را خراب کردند. امین السلطان اگر صد سال قبل نمرده بود شاید مثل چرچیل سخن بزرگان میگفت. البته بعید است چون خانهی خودش هم (خانهی امین السطان در کوچهی اتحادیه از معدود عمارتهای مانده از دوران قاجار در لاله زار است) در معرض تخریب بود.
#لالهزار_گردی | @ecowat
🔸 مشابه سقف هلالی شکل کریستال پالاس لندن، در تهران خیابان #لاله_زار پاساژ رزاق منش در سال ۱۳۱۲ ساخته شد و این اولین پاساژی بود که الگوی معماری آن اروپایی بود. دور تا دور این پاساژ مغازه هایی در دو طبقه مشغول فعالیت بودند. یک درب ورودی در خیابان لاله زار بود و درب پشتی آن در خیابان فردوسی باز میشد. البته در این دو طبقه فقط مغازه نبود. دانسینگ "کافه موزیکال"، دفتر مجله "آشفته" (مجله ای فکاهی به سردبیری عماد عصار با امضای طنز راصع که برعکس حروف فامیلی اوست. ایشان اولین بار استاد شهریار را به استاد فقید ملک الشعرای بهار معرفی کردند) و کلاس های موسیقی کلنل علینقی وزیری نیز در همین پاساژ برقرار بود.
🔸 اجازه دهید مختصری دربارهی مرحوم وزیری صحبت کنیم (تفصیلاش بماند در مطالب بعدی چرا که اسم کلنل وزیری با لاله زار پیوندی محکم دارد). ایشان اولین کسی بود که موسیقی ایرانی را با نُت آشنا کرد یا برعکس! و بالنتیجه با شیوهی آموزش موسیقی با نت (روش غربی)، باعث ماندگاری موسیقی ایرانی به صورت مکتوب شد و این از نظر نویسندگان لالهزار گردی خدمت کوچکی نیست (برای اینکه بدانید این اتفاق نظر چقدر نادر است باید بگویم هنوز بین نویسندگان لالهزار گردی اختلاف نظر است که "دانسینگ کافه موزیکال" همان "کلوپ موزیکال" کلنل وزیری است یا نه؟ تازه بماند روز افتتاح دانسینگ در آگهی ۱۳۱۱ است اما کاشی سردر پاساژ رزاق منش ۱۳۱۲ نوشته شده! این یک سال بین نویسندگان چنان اختلاف انداخته بود که اگر پادرمیانی یکی از همکاران فروش نبود کار به جاهای باریک میکشید. آن همکارمان گفت فرض کنید عملیات عمرانی یک سال طول کشیده است.)
🔸 همچنان سر در اصلی پاساژ رزاق منش چند قدم پایین تر از کوچه ی اتحادیه سر جای خودش است. اما دیگر از آن سقف شیشه ای خبری نیست. در سال ۹۲ برای احداث پاساژ اتحادیه بعد از هشتاد سال سقف هلالی شکل شیشه ای را خراب کردند. امین السلطان اگر صد سال قبل نمرده بود شاید مثل چرچیل سخن بزرگان میگفت. البته بعید است چون خانهی خودش هم (خانهی امین السطان در کوچهی اتحادیه از معدود عمارتهای مانده از دوران قاجار در لاله زار است) در معرض تخریب بود.
#لالهزار_گردی | @ecowat
💡 در بازار روشنایی شناختن انواع مختلف پایههای لامپهای مختلف برای فروشندگان و خریداران لازم و ضروری به نظر میرسد. در این مقاله به صورت تصویری شما را با مدلهای مختلف پایه لامپ LED آشنا میکنیم.
🔸 انواع و اندازههای مختلف پایه لامپ LED
🔹 ecowat.ir/?p=2330
🔸 انواع و اندازههای مختلف پایه لامپ LED
🔹 ecowat.ir/?p=2330
💡 چراغ ریلی ۶۰ وات COB LED - مشکی
💳 قیمت ۴۷۸٫۰۰۰ تومان
🔁 سه سال گارانتی تعویض
🖥 جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت اکووات مراجعه کنید:
http://ecowat.ir/?p=1146
💳 قیمت ۴۷۸٫۰۰۰ تومان
🔁 سه سال گارانتی تعویض
🖥 جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت اکووات مراجعه کنید:
http://ecowat.ir/?p=1146
💡 لامپ ۲۵ وات AR111 - سفید
💳 قیمت ۱۳۵٫۰۰۰ تومان
🔁 سه سال گارانتی تعویض
🖥 جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت اکووات مراجعه کنید:
ecowat.ir/?p=139
💳 قیمت ۱۳۵٫۰۰۰ تومان
🔁 سه سال گارانتی تعویض
🖥 جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت اکووات مراجعه کنید:
ecowat.ir/?p=139
اکووات
🔹 #لالهزار_گردی: قسمت پانزدهم: آقا نعمت آغاسی
💡 به ذهن هیچکس نمیرسید نوجوانی که در اتوبوس اهواز – تهران برای آنکه حوصله ی مسافران سر نرود آواز میخواند، مرزهای محبوبیت را اینگونه لنگان لنگان جا به جا کند. زمانی که صفحههای موسیقی تیراژ چندانی نداشت "لب کارون" نعمت آغاسی به تیراژ چند هزارتایی رسید. وقتی اولین صفحه اشرا پر کرده بود گفت: یه جوری باشه که خیلی مشهور نشم، میترسم به خاطر وضعیت پام نتونم جوابگو باشم!
اوایل التماس میکرد عروسی ها بخواند با این شرط که «اگر بد بود بگویید مرا کتک بزنند اگر خوب بود بذارید برنامه اجرا کنم». کم کم در عروسیها شناخته شد، طوری که شبهای جمعه شش هفت عروسی میخواند و گاهی وقت نمیکرد شام بخورد و شب سر گرسنه زمین میگذاشت!
🔸 تئاتر پارس اولین مکان #لالهزار بود که آغاسی خوانندگی را در آنجا شروع کرد و در طی سالهای شهرت نیز اولین برنامهاش را همیشه در تئاتر پارس اجرا میکرد. (تئاتر پارس در طبقهی دوم پاساژ پارس فعلی در لاله زار قرار دارد. سابقهی افتتاح تا پلمپ این مکان را در قسمت های بعد مینویسیم). بعد از برنامهی تئاتر پارس، کافه سوسن، بعد کاباره افق طلایی، سپس عروسیٰها و آخر شب کاباره شکوفه نو، مکانهایی بود که آغاسی در دوران پیش از انقلاب تقریبا به طور ثابت برنامه داشت. برنامههایی که هنگام عقد قرارداد به جای امضا کردن میگفت «ایوالله» و تا آخر هم پای قول خود (به گفته صاحبان کافهها و تئاترها) میماند.
🔸 نعمت آغاسی اولین خوانندهی لالهزاری بود که به رادیو راه پیدا کرد. با توجه به کندآکتور سنگین آن زمان رادیو، هر خواننده و نوازندهای امکان حضور در رادیو نداشت. نعمت آغاسی با دومین آهنگ خود به نام "دلم پی دلته جومه نارنجی" به رادیو رفت. شعر ترانه را برای تصویب خدمت مرحوم معینی کرمانشاهی برد. استاد معینی کرمانشاهی پرسید: «جومه را جامه بخوانید» و آغاسی گفت «نه در زبان دزفولی به پیراهن جومه میگویند و نباید آنرا جامه خواند». معینی زیر شعر نوشت بهترین شعر فولکی که امروز به دست من رسیده و شعر تایید شد و این آغاز حضور آغاسی در رادیو و تلوزیون بود.
🔸 به گفتهی یکی از همکارانش «شبی پای اقا نعمت خیلی درد میکرد طوری که به من گفت امشب نمیتونم رو پا وایسم و مجبورم رو صندلی برنامه اجرا کنم. وقتی برنامه شروع شد از پشت صحنه سرک کشیدم دیدم آقا نعمت ایستاده میخواند و در میان برنامه یکی از جمعیت درخواست میکرد اقا نعمت اون آهنگ معروفی را بخواند که در جایی از آهنگ اکثرا در اجرا برای شور بیشتر پشتک میزد. با توجه به وضعیت پایش بعید بود قبول کند اما دیدم آهنگ را شروع کرد و پشتک هم زد! بعد از اجرا لنگ لنگان آمد گفتم آقا نعمت این چه کاری بود کردی؟ گفت: اون بندگان خدا اومدن کار منو ببینن یه شب عشق کنن به اونا چه ربطی داره من پام درد میکنه اونا اومدن شاد باشن». آغاسی مطرب بود و آنهایی که امروز پلی بک کنسرت اجرا میکنند هنرمند؟!
🔸 آغاسی بعد از انقلاب ممنوعالکار شد. اما در مصاحبههایش میگفت «بعد از انقلاب به هر حال پیر شدم و نمیشد خوند یه ذره عقب کشیدم». پرسید: «شما ده بار آمریکا رفتید یک سال آلمان بودید و خیلی جاهای دیگه چرا خارج نموندید.» آغاسی با همان عینک ته استکانی که آخر های عمر مهمانش بود گفت: «آخه اینجا مملکت منه».
🔸 دو سال پیش از مرگ در تئاتر پارس آخرین برنامه خود را اجرا کرد. با عصا آمد روی صندلی نشست اما وسط اجرا با آن که خیلی وقت بود در جا افتاده بود و نمیتوانست به خاطر اضافه وزن راه برود ایستاد و عینک را برداشت و خواند. جواد یساری میگفت: «این حرفو بعد از مرگ اقا نعمت میگم، اگر خودش بود دوست نداشت بگم ولی مجبورم. به ولای علی نماز آقا نعمت هیچوقت ترک نمیشد.»
«پیر چنگی بنده ی خاص خدا / حبذا ای سر پنهان حبذا»
#لالهزار_گردی | @ecowat
اوایل التماس میکرد عروسی ها بخواند با این شرط که «اگر بد بود بگویید مرا کتک بزنند اگر خوب بود بذارید برنامه اجرا کنم». کم کم در عروسیها شناخته شد، طوری که شبهای جمعه شش هفت عروسی میخواند و گاهی وقت نمیکرد شام بخورد و شب سر گرسنه زمین میگذاشت!
🔸 تئاتر پارس اولین مکان #لالهزار بود که آغاسی خوانندگی را در آنجا شروع کرد و در طی سالهای شهرت نیز اولین برنامهاش را همیشه در تئاتر پارس اجرا میکرد. (تئاتر پارس در طبقهی دوم پاساژ پارس فعلی در لاله زار قرار دارد. سابقهی افتتاح تا پلمپ این مکان را در قسمت های بعد مینویسیم). بعد از برنامهی تئاتر پارس، کافه سوسن، بعد کاباره افق طلایی، سپس عروسیٰها و آخر شب کاباره شکوفه نو، مکانهایی بود که آغاسی در دوران پیش از انقلاب تقریبا به طور ثابت برنامه داشت. برنامههایی که هنگام عقد قرارداد به جای امضا کردن میگفت «ایوالله» و تا آخر هم پای قول خود (به گفته صاحبان کافهها و تئاترها) میماند.
🔸 نعمت آغاسی اولین خوانندهی لالهزاری بود که به رادیو راه پیدا کرد. با توجه به کندآکتور سنگین آن زمان رادیو، هر خواننده و نوازندهای امکان حضور در رادیو نداشت. نعمت آغاسی با دومین آهنگ خود به نام "دلم پی دلته جومه نارنجی" به رادیو رفت. شعر ترانه را برای تصویب خدمت مرحوم معینی کرمانشاهی برد. استاد معینی کرمانشاهی پرسید: «جومه را جامه بخوانید» و آغاسی گفت «نه در زبان دزفولی به پیراهن جومه میگویند و نباید آنرا جامه خواند». معینی زیر شعر نوشت بهترین شعر فولکی که امروز به دست من رسیده و شعر تایید شد و این آغاز حضور آغاسی در رادیو و تلوزیون بود.
🔸 به گفتهی یکی از همکارانش «شبی پای اقا نعمت خیلی درد میکرد طوری که به من گفت امشب نمیتونم رو پا وایسم و مجبورم رو صندلی برنامه اجرا کنم. وقتی برنامه شروع شد از پشت صحنه سرک کشیدم دیدم آقا نعمت ایستاده میخواند و در میان برنامه یکی از جمعیت درخواست میکرد اقا نعمت اون آهنگ معروفی را بخواند که در جایی از آهنگ اکثرا در اجرا برای شور بیشتر پشتک میزد. با توجه به وضعیت پایش بعید بود قبول کند اما دیدم آهنگ را شروع کرد و پشتک هم زد! بعد از اجرا لنگ لنگان آمد گفتم آقا نعمت این چه کاری بود کردی؟ گفت: اون بندگان خدا اومدن کار منو ببینن یه شب عشق کنن به اونا چه ربطی داره من پام درد میکنه اونا اومدن شاد باشن». آغاسی مطرب بود و آنهایی که امروز پلی بک کنسرت اجرا میکنند هنرمند؟!
🔸 آغاسی بعد از انقلاب ممنوعالکار شد. اما در مصاحبههایش میگفت «بعد از انقلاب به هر حال پیر شدم و نمیشد خوند یه ذره عقب کشیدم». پرسید: «شما ده بار آمریکا رفتید یک سال آلمان بودید و خیلی جاهای دیگه چرا خارج نموندید.» آغاسی با همان عینک ته استکانی که آخر های عمر مهمانش بود گفت: «آخه اینجا مملکت منه».
🔸 دو سال پیش از مرگ در تئاتر پارس آخرین برنامه خود را اجرا کرد. با عصا آمد روی صندلی نشست اما وسط اجرا با آن که خیلی وقت بود در جا افتاده بود و نمیتوانست به خاطر اضافه وزن راه برود ایستاد و عینک را برداشت و خواند. جواد یساری میگفت: «این حرفو بعد از مرگ اقا نعمت میگم، اگر خودش بود دوست نداشت بگم ولی مجبورم. به ولای علی نماز آقا نعمت هیچوقت ترک نمیشد.»
«پیر چنگی بنده ی خاص خدا / حبذا ای سر پنهان حبذا»
#لالهزار_گردی | @ecowat
💡 لامپ جایگزین هالوژن ۱۵ وات COB LED
💳 قیمت ۱۰۲٫۵۰۰ تومان
🔁 سه سال گارانتی تعویض
🖥 جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت اکووات مراجعه کنید:
ecowat.ir/?p=1462
💳 قیمت ۱۰۲٫۵۰۰ تومان
🔁 سه سال گارانتی تعویض
🖥 جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت اکووات مراجعه کنید:
ecowat.ir/?p=1462
💡 چه پارکینگ خانهمان باشد و چه پارکینگ طبقاتی فروشگاههای بزرگ، دوست داریم وقتی ماشینمان را پارک کردیم به راحتی بتوانیم مسیر خروجی را پیدا کنیم، موقع بازگشت خودرویمان را به راحتی پیدا کنیم و خلاصه همه چیز به خوبی قابل دیدن باشند. نورپردازی و روشنایی پارکینگ در این موضوع نقش موثری دارد. به همین خاطر قصد داریم تا در این مقاله ویژگیها و خصوصیات نورپردازی و روشنایی پارکینگ را به طور خلاصه و مختصر خدمتتان توضیح دهیم.
🔸 ویژگیهای نورپردازی و روشنایی مخصوص پارکینگها
🔹 ecowat.ir/?p=2356
🔸 ویژگیهای نورپردازی و روشنایی مخصوص پارکینگها
🔹 ecowat.ir/?p=2356
💡 چراغ توکار از گزینههای اصلی هر طراح روشنایی است و نقش پر رنگی در هر پروژه روشنایی ایفا میکند. در این مقاله از وبلاگ اکووات با هم نکات مهمی را در رابطه با ویژگیهای چراغ توکار و انتخاب چراغ توکار مناسب، مرور میکنیم.
🔸 نکاتی در رابطه با انتخاب چراغ توکار مناسب
🔹 ecowat.ir/?p=2362
🔸 نکاتی در رابطه با انتخاب چراغ توکار مناسب
🔹 ecowat.ir/?p=2362
💡 اگر از شما بپرسند چه چیزهایی موقع کار کردن تمرکزتان را از بین میبرند، احتمالا در اولین پاسخ به سروصداهای محیط و آلودگیهای صوتی اشاره میکنید؛ اما نقش نورپردازی در بهبود تمرکز چیست؟ در این مقاله به مرور برخی نکات مهم در رابطه با روشنایی و نورپردازی محل کار پرداختهایم.
🔸 چگونه روشنایی و نورپردازی محل کار میتواند بهرهوری و کارایی را بهبود ببخشد؟
🔹 ecowat.ir/?p=2368
🔸 چگونه روشنایی و نورپردازی محل کار میتواند بهرهوری و کارایی را بهبود ببخشد؟
🔹 ecowat.ir/?p=2368
💡 لامپ پایه سوزنی جایگزین هالوژن ۵ وات COB LED
💳 قیمت ۳۲٫۵۰۰ تومان (دیمر ناپذیر) و ۴۳٫۰۰۰ تومان (دیمر پذیر)
🔁 سه سال گارانتی تعویض
🖥 جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت اکووات مراجعه کنید:
ecowat.ir/?p=485
💳 قیمت ۳۲٫۵۰۰ تومان (دیمر ناپذیر) و ۴۳٫۰۰۰ تومان (دیمر پذیر)
🔁 سه سال گارانتی تعویض
🖥 جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت اکووات مراجعه کنید:
ecowat.ir/?p=485
💡 رعایت نکردن برخی نکات کوچک و ساده میتواند عملکرد و بازدهی بسیاری از کارهای ما را پایین بیاورد. نحوه استفاده از ادوات روشنایی نیز مستثنی از این موضوع نیست و اگر شما به بعضی نکات به ظاهر ساده توجهی نداشته باشید، نتیجهای که میگیرید بسیار متفاوت از آن چیزی خواهد بود، که انتظارش را داشتید. در این مقاله ۴ اشتباه رایج در استفاده از پروژکتور LED را مرور میکنیم.
🔸 ۴ اشتباه رایج در استفاده از پروژکتور LED
🔹 ecowat.ir/?p=2376
🔸 ۴ اشتباه رایج در استفاده از پروژکتور LED
🔹 ecowat.ir/?p=2376
اکووات
🔹 #لالهزار_گردی: قسمت شانزدهم: تیراندازی در لالهزار!
💡 دیدن جوانهایی با لباس سربازی به طور منفرد یا گروهی در خیابان #لالهزار جلوی سینماها یا در پیادهروهای این خیابان چندان تصویر عجیبی نبود. سربازهایی که گاه مرخصی گرفته بودند یا از پادگان برمیگشتند، چرخی در لالهزار میزدند بلکه قدری از فضای خشک نظامی فاصله بگیرند و چشمشان از دیدن یقرهای منظم به لعبتکان ناز فروش نوازشی یابد، یا اگر محجوبتر بودند و تهجیبشان پول بلیطی بود، پردهی نقرهای را با همفری بوگارت و بریژیت باردو و سوپراستارهای آن زمان ترجیح میداند (بیشتر اوقات هم از خستگی وسط فیلم خوابشان میبرد و صدای خر و پف ایشان برای دیگران مزاحمت ایجاد میکرد و بعضا کار به دعوای کنترلچی با سرباز میکشید). اگر هم آه در بساط نداشتند، با پاکت تخمه ژاپنی جلوی سینما عکسهای هنرمندان را میدیدند و در ذهن فیلم را میساختند و پیادهرو را پر از پوست تخمه میکردند و میرفتند که تا فردا سر صبحگاه اضافه نخورند.
🔸 در ۱۷ مرداد ۱۳۲۷ اقای معتمد دماوندی نماینده ی مجلس نطق بعد از دستور خود را اینگونه آغاز میکند:
«این عرض بنده راجع به یک سربازی است که اهل بندر پهلوی [انزلی فعلی] بوده و در لالهزار مورد اصابت گلوله واقع شده...»
🔸 روز قبل از این اتفاق سرگردی که مسئول گروهان این سرباز بوده برای عرض تسلیت به خانوادهی ایشان به خانه آنها میآید و برگهی مرخصی سرباز را امضا میکند. سرباز که برگهی مرخصی داشته، لباس سیویل (لباس معمولی شهروندی) میپوشد اما برگهی مرخصی را خانه میگذارد و به قصد رفتن سینما به لالهزار میآید. در لالهزار یکی از دوستان بومی خودش را میبیند و با او هم مسیر میشود. دوست او لباس سربازی داشته و از بد حادثه جلوی سینما مامور دژبانی سر وقت ایشان میآید. دژبان به آن جوانی که لباس سربازی تنش بوده معترض میشود و آن جوان که لباس سربازی تنش بوده میگوید چرا به این که لباس سیویل پوشیده گیر نمیدهی و دژبان برمیگردد که تو چرا لباس سیویل پوشیدی؟ جوان اهل پندر پهلوی میگوید من مرخصی دارم اگر اجازه دهید برم خانه بیاورم که دژبان زیر بار نمیرود و میگوید باید با من بیایی که اگر نیایی یا بخواهی دست از پا خطا کنی میزنم. جر و بحث بالا میگیرد و جوان اهل بندرپهلوی (حال به خاطر فضای متشنج یا ضربهی احساسی که از غم فقدان عزیزی خوردهبود) دستاش را به سینه میزند و فریاد میزند که: «اگر میتونی بزن».
🔸 هنوز جمله از دهان جوانک بیرون نیامده که دژبان دستش را روی ماشه میگذارد و مسلسل (مسلسل خودکار بوده پس تا دست از ماشه برداشته نشود تا آخرین تیر خشاب را خالی میکند) چهار تیر شلیک میکند دو تیر به بازوی جوان میخورد و دو تیر به پهلو. دژبان پا به فرار میگذارد اما مامور شهربانی که آن اطراف بوده با شنیدن صدای گلوله سریع به محل حادثه میرسد و دژبان را تا لالهزار نو تعقیب میکند و آخر سر با تهدید اسلحهی والترش (نام تپانچه نیمه خودکار آلمانی) بالاخره او را دستگیر میکند. دژبان اینبار بیعقلی نمیکند، و الا تیراندازی دو نظامی در محیط غیر نظامی قوز بالا قوز میشد. مامور شهربانی تاکسی میگیرد و ضارب و مضروب را به شهربانی منتقل میکند. در میان راه جوان از شدت خونریزی تمام میکند.
🔸 گویا آخر سر با لابیگری، دژبان آزاد میشود و پرونده توسط کمیتهای در داخل ارتش به جای ارجاع به دادگستری مختوم میشود. برای همین نمایندهی مجلس فریاد میزد:
«این چه وضعى است! آقا این مملکت رو به انحطاط است! من میگویم اگر بیش از این نسبت به مقررات و قانون بخواهید بىاعتنا باشید، از بین میرویم! والله محکوم به فنا خواهیم شد! آقایان توجه بکنید مملکت مال ما و مال اعقاب ما و فرزندان ما است که باید در این مملکت زندگى بکنیم. این وضع زندگى نیست که در مملکتى نتواند قانون اجرا شود!»
#لالهزار_گردی | @ecowat
🔸 در ۱۷ مرداد ۱۳۲۷ اقای معتمد دماوندی نماینده ی مجلس نطق بعد از دستور خود را اینگونه آغاز میکند:
«این عرض بنده راجع به یک سربازی است که اهل بندر پهلوی [انزلی فعلی] بوده و در لالهزار مورد اصابت گلوله واقع شده...»
🔸 روز قبل از این اتفاق سرگردی که مسئول گروهان این سرباز بوده برای عرض تسلیت به خانوادهی ایشان به خانه آنها میآید و برگهی مرخصی سرباز را امضا میکند. سرباز که برگهی مرخصی داشته، لباس سیویل (لباس معمولی شهروندی) میپوشد اما برگهی مرخصی را خانه میگذارد و به قصد رفتن سینما به لالهزار میآید. در لالهزار یکی از دوستان بومی خودش را میبیند و با او هم مسیر میشود. دوست او لباس سربازی داشته و از بد حادثه جلوی سینما مامور دژبانی سر وقت ایشان میآید. دژبان به آن جوانی که لباس سربازی تنش بوده معترض میشود و آن جوان که لباس سربازی تنش بوده میگوید چرا به این که لباس سیویل پوشیده گیر نمیدهی و دژبان برمیگردد که تو چرا لباس سیویل پوشیدی؟ جوان اهل پندر پهلوی میگوید من مرخصی دارم اگر اجازه دهید برم خانه بیاورم که دژبان زیر بار نمیرود و میگوید باید با من بیایی که اگر نیایی یا بخواهی دست از پا خطا کنی میزنم. جر و بحث بالا میگیرد و جوان اهل بندرپهلوی (حال به خاطر فضای متشنج یا ضربهی احساسی که از غم فقدان عزیزی خوردهبود) دستاش را به سینه میزند و فریاد میزند که: «اگر میتونی بزن».
🔸 هنوز جمله از دهان جوانک بیرون نیامده که دژبان دستش را روی ماشه میگذارد و مسلسل (مسلسل خودکار بوده پس تا دست از ماشه برداشته نشود تا آخرین تیر خشاب را خالی میکند) چهار تیر شلیک میکند دو تیر به بازوی جوان میخورد و دو تیر به پهلو. دژبان پا به فرار میگذارد اما مامور شهربانی که آن اطراف بوده با شنیدن صدای گلوله سریع به محل حادثه میرسد و دژبان را تا لالهزار نو تعقیب میکند و آخر سر با تهدید اسلحهی والترش (نام تپانچه نیمه خودکار آلمانی) بالاخره او را دستگیر میکند. دژبان اینبار بیعقلی نمیکند، و الا تیراندازی دو نظامی در محیط غیر نظامی قوز بالا قوز میشد. مامور شهربانی تاکسی میگیرد و ضارب و مضروب را به شهربانی منتقل میکند. در میان راه جوان از شدت خونریزی تمام میکند.
🔸 گویا آخر سر با لابیگری، دژبان آزاد میشود و پرونده توسط کمیتهای در داخل ارتش به جای ارجاع به دادگستری مختوم میشود. برای همین نمایندهی مجلس فریاد میزد:
«این چه وضعى است! آقا این مملکت رو به انحطاط است! من میگویم اگر بیش از این نسبت به مقررات و قانون بخواهید بىاعتنا باشید، از بین میرویم! والله محکوم به فنا خواهیم شد! آقایان توجه بکنید مملکت مال ما و مال اعقاب ما و فرزندان ما است که باید در این مملکت زندگى بکنیم. این وضع زندگى نیست که در مملکتى نتواند قانون اجرا شود!»
#لالهزار_گردی | @ecowat
💡 چراغ ریلی ۳۵ وات COB LED تیپ B - سفید
💳 قیمت ۲۶۹٫۰۰۰ تومان
🔁 سه سال گارانتی تعویض
🖥 جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت اکووات مراجعه کنید:
ecowat.ir/?p=1410
💳 قیمت ۲۶۹٫۰۰۰ تومان
🔁 سه سال گارانتی تعویض
🖥 جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت اکووات مراجعه کنید:
ecowat.ir/?p=1410