یادداشت های اقتصادی-اجتماعی
1.24K subscribers
2 photos
1 video
2 files
3 links
یادداشت های من
و برخی از فایل های صوتی درباره اقتصاد و جامعه
محمد حبیب پور، عضو هیئت علمی دانشگاه
Download Telegram
#پروژه_نفوذ
جنگ اطلاعاتی و شناختی اسرائیل علیه ایران، از فرسایش ساختار حاکمیت تا مدیریت افکار عمومی

در طول سال‌های اخیر، به‌ویژه از دهه ۱۳۹۰ به این سو، نشانه‌هایی فزاینده از نفوذ اطلاعاتی و فرهنگی اسرائیل درون مرزهای ایران قابل‌ردیابی است؛ نفوذی که به‌نظر می‌رسد بخشی از یک استراتژی جامع‌تر برای شکستن انسجام درونی جمهوری اسلامی ایران از طریق جنگ شناختی و عملیات چندلایه بوده است. شواهد جنگ اخیر این فرضیه را تقویت می‌کند که یکی از اهداف کلان اسرائیل، نه صرفاً شکست نظامی، بلکه تحریک فروپاشی درونی نظام سیاسی ایران با بهره‌گیری از نارضایتی‌های اجتماعی و نسلی بوده است.

اسرائیل با تحلیل نقاط گسل اجتماعی در ایران—از جمله شکاف بین نسل انقلاب و نسل جوان، تضادهای هویتی، نارضایتی از فساد یا ناکارآمدی، و محدودیت‌های اجتماعی—کوشیده است از جنگ نرم، نفوذ رسانه‌ای، عملیات روانی و هجمه‌های اطلاعاتی برای تشدید واگرایی مردم و حاکمیت استفاده کند.

این الگو در نظریه «جنگ نسل پنجم (Fifth Generation Warfare)» تعریف می‌شود: جنگی که دیگر در آن توپ و تانک عامل اصلی نیست، بلکه ادراک مردم، اعتماد عمومی، و مشروعیت حکومت هدف قرار می‌گیرد. در این چارچوب، کشوری چون اسرائیل در کنار حملات سایبری یا عملیات امنیتی، به دنبال بازتعریف هویت و حافظه جمعی مردم ایران از طریق رسانه‌های برون‌مرزی، شبکه‌های اجتماعی، و درز دادن اطلاعات هدفمند از فساد، سرکوب یا ناکارآمدی مسئولان است.

اکنون، با آغاز درگیری مستقیم نظامی به نظر می‌رسد بخشی از استراتژی اسرائیل، هدف‌گیری فرماندهان و مقامات عالی‌رتبه ایران برای ایجاد خلأ رهبری و تسریع در آشفتگی درونی بوده است. آن‌چه وضعیت را پیچیده‌تر می‌کند، تلاش برای توجیه افکار عمومی ایران در قالب یک «روایت نجات‌بخش» است؛ روایتی که می‌کوشد بمباران مراکز قدرت را نه اقدام خصمانه، بلکه نوعی رهایی‌بخشی از «سلطه نظام» معرفی کند.

از منظر نظری، این الگو در چارچوب تحلیل‌های اندیشمندانی چون جان کیگان (در مفهوم جنگ فرهنگی)، ادوارد لوتواک (در "strategy of indirect approach") و جوزف نای (در قدرت نرم و جنگ روایت‌ها) قابل تفسیر است. همچنین شباهت‌هایی با عملکرد ناتو در فروپاشی یوگسلاوی، یا جنگ روانی در بهار عربی دیده می‌شود.

با توجه به این تحلیل، ضروری است سیاست‌گذاران ایرانی به جای واکنش‌های صرفاً نظامی یا امنیتی، درک عمیقی از میدان نبرد ادراکی و جنگ شناختی داشته باشند. جنگ فعلی، نه فقط بر سر خاک، بلکه بر سر ذهن مردم، افق امید، و سازوکار مشروعیت اجتماعی نظام‌هاست.
21
#پروژه_نفوذ

نفوذ از طریق هژمونی ضدنقد در دانشگاه‌ها، تسخیر نخبگان بدون حضور فیزیکی دشمن

یکی از پیچیده‌ترین و پنهان‌ترین اشکال جنگ شناختی، ایجاد هژمونی معرفت‌شناختی مسموم در درون جوامع هدف است؛ هژمونی‌ای که نه از طریق نفوذ مستقیم جاسوسان یا تهاجم نظامی، بلکه از طریق بازتعریف مشروعیت علمی، تمسخر عقل انتقادی، و گسترش فضای سرکوب نرم در دانشگاه‌ها عمل می‌کند. چنین روندی به‌ویژه در ایران طی دو دهه گذشته با شدت بیشتری ظهور یافته است.

در این الگو، نقد ساختارها، تحلیل‌های بدیل، و حتی پرسشگری علمی، به جای آن‌که پاداش بگیرند، با برچسب‌زنی، حذف، و انزوا مواجه می‌شوند. این فرآیند غالباً نه توسط نیروهای بیگانه، بلکه توسط خود نخبگان و کارگزارانی انجام می‌شود که در یک فضای رقابت برای نزدیکی به قدرت، به‌صورت خودکار و داوطلبانه از هرگونه اندیشه‌ی منتقد و نوگرا جلوگیری می‌کنند. به‌عبارتی، سیستم خودش، دشمن تفکر را بازتولید می‌کند.

اینجا جایی است که نقش اسرائیل و دشمن خارجی، نه در استقرار مأمور، بلکه در «تقویت و تشدید این هژمونی ضدنقد» نهفته است. با بهره‌گیری از نظریه‌های آنتونیو گرامشی، می‌توان گفت که قدرت هژمونیک، زمانی مؤثر است که طبقات مختلف درونی، خود را با آن «تطبیق دهند» و به صورت ناخودآگاه آن را بازتولید کنند.

در چنین شرایطی، اتفاقات زیر رخ می‌دهد:

- مهاجرت نخبگان و خاموشی پژوهشگران مستقل، چراکه فضای نقد بسته و پرهزینه می‌شود.

- حاکم شدن منافع فردی و محافظه‌کاری علمی بر فضای دانشگاه، که خود به خود باعث می‌شود جریان علم، بی‌خاصیت و غیرانتقادی شود.

- ناتوانی در تولید اندیشه بدیل و اصلاح ساختارها، چون هرچه خلاف گفتمان رسمی و مسلط باشد به‌سرعت حذف می‌شود.

- افول سرمایه اجتماعی نخبگان نسبت به نظام سیاسی، که در نهایت همان چیزی است که دشمن خارجی به‌دنبال آن است: فروپاشی درونی از مسیر فرسایش مشروعیت نخبگان.

بدین ترتیب، تسخیر دانشگاه‌ها از درون، بدون اشغال نظامی یا نفوذ امنیتی، اما با تسخیر عقل، فضا، و امید، به وقوع می‌پیوندد. اینجاست که دشمن خارجی نه با گلوله بلکه با برساخت یک فضای ناکارآمد و ضدنقد، آکادمی را به انفعال می‌کشاند.
22