شاید شما هم مثل من از اینکه با "نه" گفتن کسی را ناراحت یا نا امید کنید معذب می‌شوید؟ یا شاید دیدن واکنش طرف مقابل بعد از شنیدن جواب منفی برایتان اضطراب‌آور است؟

در اینجا چند نکته برای ساده‌تر و زیباتر کردن "نه" گفتن در کار مرور گشته است:

✅ حتما جوابتان را با تشکر شروع کنید
مثال: خیلی مفتخر و ممنونم که برای این موقعیت به فکر من بودید، ولی متاسفانه در حال حاضر وقتم کاملا پر است

✅ بجای دروغ گفتن جواب صادقانه بدهید
مثال: واقعیت این است که استرس شرایط این کار بالا به نظر می‌رسد که با روحیه من سازگار نیست

✅ اگر فرد توانمندی می‌شناسید او را بجای خودتان معرفی کنید
مثال: در حال حاضر نمی‌توانم حق مطلب را ادا کنم، ولی فکر می‌کنم یکی از همکارانم بتواند برایتان مفید باشد

✅ پل‌های پشت سرتان را خراب نکنید
مثال: گرچه در حال حاضر این کار برایم مقدور نیست ولی خوشحال می‌شوم بعد از عید زمینه‌های همکاری را دوباره مرور کنیم

✅ شروط و مرزهایی که دارید را روشن کنید
مثال: متشکر از پیشنهاد شما، ولی من به دلیل شرایط خانوادگی فقط کارهایی که داخل وقت اداری باشند را می‌پذیرم

@drbazargan

فلسطین هرگز نمی‌میرد
Palestine Will Never Die
اجرا توسط Lowkey
با همکاری Mai Khalil

به نظرم یکی از قوی‌ترین آثار هنری در حمایت از فلسطین هست که در این چند ماه اخیر درآمده. در حال حاضر اسرائیلی‌ها دارند به آب و آتش می‌زنند که این خواننده و آهنگ‌هایش را از روی پلتفرم‌هایی مثل Spotify و Youtube و Instagram حذف کنند ولی فعلا موفق نشده‌اند سرش را زیر آب کنند.

لینک mp3 آهنگ را در کانال آرشیو گذاشته‌ام:
https://t.me/drbazargan_archive/2499

متن ترانه را هم در کانال آرشیو گذاشته‌ام:
https://t.me/drbazargan_archive/2502

خواننده ترانه یک جا می‌گوید که تا وقتی که هلیکوپترها و تانک‌هایشان را پر از نفت می‌کنید فراخواندن سفیر، راهپیمایی هزاران نفر، یک سخنرانی، یک شعر یا یک تِرَک آهنگ کافی نخواهد بود. حرفش شاید از یک زاویه صحیح باشد. ولی از طرفی به نظرم هر قدمی که با خلوص نیت برای مقابله با اهریمن برداشته بشود ارزشمند است. اندک اندک جمع گردد وانگهی دریا شود.

@drbazargan
www.t.me/drbazargan

رسیدیم بغداد. گفتم امروز روز شهادت سردار سلیمانی است، شاید بشود یک ترمز کوتاه در محل شهادتش داشته باشیم؟ مسیر خروج از فرودگاه توسط ترافیک مسدود شده بود. جلوتر که رفتیم تازه دوزاری‌مان افتاد که این ترافیک سنگین برای چیست! و مردم زیادی را دیدیم که خودشان را در این روز به محل شهادت رسانده‌اند. آهن سوخته و در هم پیچیده ماشین‌ها و دیوار زخمی باقی مانده از شب ترور خودش گویا بود. دوباره یادمان آمد که "خون پاک او به دست شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخته شد".

در آن لحظات هنوز از اخبار وطن بی‌خبر بودیم و چند ساعت بعد در کربلا بود که تازه خبر ناگوار را شنیدیم. چه همزمانی عجیبی. در جوار سید و سالار شهیدان، همان الگویی که همه چیزش را فدای خدا کرد، دوباره فهمیدیم که اهریمن‌ها این دفعه نه در غزه و لبنان، بلکه در کرمان زهر خود را ریخته‌اند. و گویا تاریخ تکرار می‌شود. یزیدیان که دستشان از برهان و ایمان خالی است، جز با ریختن خون پاکان راهی برای بقای موقت ندارند. آن‌ها نه تنها از شهدا، بلکه از یاد شهدا هم می‌ترسند. ولی نمی‌دانند که در سنت الهی همیشه خون پاکان بر شمشیر کافران پیروز است.

علی‌رضا بازارگان
کربلا
دی ۱۴۰۲
@drbazargan

داستان این بچه چیست که حتی خبرنگار گریه می‌کند؟

اسم این پسر یحیی است. نُه سالش است. با خانواده‌اش در خانه نشسته بودند، که بمب‌های اسرائیلی بر سرشان فرود می‌آید. خانواده‌اش جلوی چشمانش تکه و پاره می‌شوند. تصورش را بکنید که تکه‌های بدن خواهر و برادر و پدر و مادرت را ببینی، دیگر چطور زندگی خواهی کرد؟ ولی تقدیر این بوده که یحیی به صورت معجزه‌آسا از این جنایت جان سالم به در ببرد.
حالا از این بچه ماتم‌زده می‌پرسند که آرزویت چیست؟ یحیی می‌گوید اینکه فقط یک بار دیگر صورت مادرم را ببینم، حداقل یک عکس از او بیاورید. ولی به این طفل خبر می‌دهند که عکسی از مادرت باقی نمانده! فقط یک عکس است که در آن صورتش معلوم نیست. اندوه بچه را ببینید. می‌دانم اکراه و شرم دارید ولی چشم‌هایتان را به او بدوزید.
حالا من می‌گویم، یحیی جان، گرچه نمی‌توانم دعا کنم که مادرت زنده شود تا دوباره در آغوش گرمش جا بگیری، ولی دعا می‌کنم که حداقل به خوابت بیاید و یا عکسی از او پیدا شود تا دل کوچکت تسکین یابد. خدا به تو صبر دهد و اسرائیل بی‌همه‌چیز و حامیان و طرفدارانش را به سزای اعمالشان برساند.

@drbazargan

وقت سفر رسيد و اِذن نيز داده شد
شوق زیارت رسيد و اشک نيز داده شد

در این سرای سراسر سردرگمی
کشتی نجات و چراغ رَهنما نیز داده شد

گرچه در دام دنیای دَنی گیر کرده‌ایم
ظاهر طلب کردیم و باطن نیز داده شد

از بس کريم بود، دست و دلم را خريد
آرامش عطا کرد و فرح نيز داده شد

اصلا به ظرفِ کوچکِ ما اکتفا نکرد
ما کاه خواستيم و کوه نيز داده شد

جای دِگر گَر به حاجات نظر می‌شود
در حرمت، آنچه نگفتیم نيز داده شد

ای میرِ هدایت، مور را به ماورا رسان
تعجب ندارد که با تو، رضا نیز داده شد

علی‌رضا بازارگان
بارگاه ملکوتی امام هشتم (ع)
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

قافیه از علی اکبر لطیفیان

@drbazargan
www.t.me/drbazargan