Doostdaran_freudianassociation
40 subscribers
706 photos
116 videos
33 links
کارگروه دوستداران انجمن فرویدی

تماس با دفتر انجمن فرویدی به ریاست دکتر میترا کدیور
تنها روانکاو ایرانی عضو انجمن جهانی روانکاوی
☎️021_22025937

@freudianassociation
Download Telegram
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation در کمپلکس ادیپ وارد کردن دلالت فالوس به عهده نام پدر است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
برای درک عملکرد اختگی ( کاستراسیون)، به خاطر بیاوریم که به نظر فروید کاستراسیون در درجه اول کاستراسیون مادر است، البته نه مادر واقعی بلکه یک بازنمایی که کودک از مادر دارد.
کاستراسیون به این معناست که مادر از ابژه خودش جدا می شود و چون جایگاه اولیه ای که کودک اشغال می کند ابژه مادر است، کاستراسیون باعث عدم تداوم این جایگاه اولیه و درنتیجه تغییر رابطه کودک با دیگری یعنی مادر می شود.
در کمپلکس ادیپ وارد کردن دلالت فالوس به عهده نام پدر است.قدرت نفوذ این دال تعیین کننده این است که آیا کودک می پذیرد که ژوئی سانس را محدود کند؟ و آیا او می پذیرد که جایگاه اولیه اش را به عنوان ابژه دیگری ترک کند؟ چنین جابجایی را که توسط نام پدر انجام می گیرد لکان "متافور پدر" نامید(متافور جابجایی یک کلمه توسط یک کلمه دیگر است).
رابطه جایگاه اولیه سوژه و نام پدر را می توان به صورت یک معادله نوشت. بایستی که باور به دال پدر قویتر از ارضائی باشد که کودک از باقی ماندن در موقعیت اولیه اش به دست می آورد. سوژه بایستی قسمتی از ژوئی سانس را قربانی کند تا بتواند تغییر وضعیت دهد.

منبع: کتاب #مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم

#میترا_کدیور #لکان #فروید #کاستراسیون #ابژه #متافور_پدر #ژوئی_سانس

انتخاب متن: زهرا شمسعلی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation در پسیکوز نام پدر طرد شده و به جای این دال هیچ چیز نیست، فقط یک حفره است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
بنابراین مساله این نیست که آیا پدر شخصی قوی است یا ضعیف، آیا او مهربان است یا نه.بلکه مساله اینجاست که آیا پدر در رابطه با عملکرد سمبولیکی که باید اشغال کند قابل اعتبار است یا نه. و از آنجا که در کمپلکس ادیپ مادر نیز مقام شامخی را داراست مساله همچنین اینجاست که آیا مادر در رابطه با نظم سمبولیکی که پدر متجلی است قابل اعتبار است یا نه. این بدان معناست که در هر مورد کلینیکی باید پدر واقعی را از پدر سمبولیک جدا کرد. لکان در مورد این پارادوکس بسیار تاکید می کرد و آن اینکه وقتی پدری در زندگی واقعی کارش ایجاد یا دفاع از قانون است ممکن است در سطح سمبولیک پدر بی کفایتی باشد. بکرات دیده شده که پدر یک پسیکوتیک یک قانون گذار یا یک نظامی و یا یک متعصب مذهبی بوده است. اعتقاد پدر بر اینکه خود او واقعا تجلی قانون و نظم است از یک طرف و رفتار او در کمپلکس ادیپ از طرف دیگر ممکن است باعث شود که کودک او را یک دروغگو بداند و ایده آل بی نقصی او را صرفا چیزی تصوری فرض کند. از آنجایی که تاثیر یک دال وابسته به حقیقت است، نام پدر ممکن است در این مورد کاملا بی اثر باشد. به نظر لکان سبب شناسی پسیکوز را می توان با چنین بی کفایتی عملکرد سمبولیک پدر توضیح داد. در پسیکوز نام پدر طرد شده و به جای این دال هیچ چیز نیست، فقط یک حفره است. سوژه پسیکوتیک این دال را به کلی دور انداخته است. او نام پدر را اصلا باور ندارد. آنچه در این جایگاه بوده قابل اعتبار نبوده است.در واقع پسیکوتیک آن ارضای اولیه ای را که ابژه دیگری بودن برای او به همراه می آورده است هرگز ترک نکرده است. متافور پدری شکست خورده است.

برگرفته از کتاب: #مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم دکتر #میترا_کدیور

#میترا_کدیور
#انجمن_فرویدی
#متافور_پدری
#پسیکوز
#ابژه

انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی

@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation سمپتوم بنیادی نفس حرف زدن است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه چهارم دوره اول(۱۰خرداد۱۳۸۰)
از کلاس های عرصه فرویدی_مکتب لکان

زکریان معتقد است که در متن تقاضا برای روانکاوی که در آن سوژه می‌خواهد حرف بزند تا سمپتومش بر طرف شود، تمام پارادوکس سوژه نهفته است. در واقع چطور ممکن است که حرف زدن باعث از بین رفتن سمپتوم بشود، در حالی که سمپتوم بنیادی نفس حرف زدن است، یعنی قرار داشتن در قلمرو کلام؟ با چنین تعریفی سوژه پسیکوتیک را می‌توان نرمال تلقی کرد زیرا که از این سمپتوم بنیادی رنج نمی‌برد. با این همه سوژه‌های پسیکوتیکی هستند که درخواست روانکاوی می‌کنند. به نظر میشل سیلوستر سمپتوم پسیکوتیک این است که نزد او دلالت یا Signification در حال تعلیق است. این دلالت معلق و تهدیدآمیز هرگز قادر نیست که به سرانجامی برسد چون یک دال اساسی یعنی «نام پدر» غایب است. سوژه پسیکوتیک در نتیجه دست به ایجاد یک متافور جایگزین می‌زند، متافوری که جایگزین نام پدر می‌گردد. با این ترتیب می‌توان صحبت از سمپتوم جایگزین نزد پسیکوتیک کرد. بدبخت کسی که سمپتومی ندارد، از سمپتوم نمی‌توان صرف نظر کرد، حتی نرمالیته خودش یک سمپتوم است و شاید خطرناک‌ترین آنها. بنابراین اگر سمپتوم الزامی است در جریان یک روانکاوی چه بر سر آن می‌آید و پایان کار به کجا می‌کشد؟ لکان در سمینار RSI می‌گوید: «من سمپتوم را این گونه تعریف می‌کنم: روش هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه، آن گونه که ناخودآگاه او را تعیین می‌کند». روش هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه، این تعریف سمپتوم است. تعریف سمپتوم به عنوان صور مختلف لذت بردن یا ژوئی‌سانس به این معنی است که سمپتوم در نفس خودش حاوی «غیرقابل درمان» است. زیرا که به هر صورت و به هر شکل بالاخره نوعی ژوئی‌سانس باقی می‌ماند، اگرچه که اشکال مختلف ژوئی‌سانس دارای ارزش‌های مساوی نیستند. پس اگر برای سوژه در جریان روانکاوی چیزی در ارتباط با سمپتوم تغییر می‌کند آن چیز در نحوه لذت بردن سوژه است. وقتی که کسی به روانکاو مراجعه می‌کند، درخواست درمان دارد، تقاضای روانکاوی می‌کند، در واقع او به دنبال دانش است، دانش آنالیست و نه دانش ناخودآگاه خودش. در حقیقت از این دومی یعنی دانش ناخودآگاه خودش هیچ چیز نمی‌خواهد بداند. از این دانشی که در جایگاه حقیقت قرار گرفته و او با زحمت زیاد سعی می‌کند که از آن حذر کند و آن را با کمال دقت در پشت سمپتومش مخفی می‌کند.
این دانش یک شقاق است، یک شکاف است که او از این که سوژه آن باشد امتناع می‌ورزد، از آن احساس گناه می‌کند، سعی در حذر کردن، پوشاندن، انکار کردن این دانش به قیمت درد و رنج فراوان دارد و این امر او را وادار می‌کند که از اشتیاق خود صرف نظر کرده و به ژوئی‌سانس سمپتوم پناه ببرد. از طریق درخواست، درخواست از‌ آنالیست، درخواست از دانش فرض شده او، رابطه‌ای با دانش برقرار می‌شود، رابطه با دال، با Signifier ، و به این ترتیب است که سوژه وارد عشق انتقال می‌شود، وارد Transferance می‌شود. انتقال شرط لازم برای انجام یک روانکاوی است ولی نه شرط کافی آن...

برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی

#میترا_کدیور #روانکاوی #سوژه #سمپتوم #دال #متافور #نرمالیته #ژوئی_سانس #ناخودآگاه #انتقال

انتخاب متن و تصویر: زهرا شمسعلی

@doostdaran_freudianassociation