💌 #عاشقانه_با_خدا
هربار سمتت اومدم،
حتی اگه شونه‌هام سنگین بودند
از گناه؛ باز هم با مهربونی
جوابم رو دادی 🍀

خودم
گاهی فکر می‌کردم
اینبار دیگه جای بخشش نمونده، اما
دوباره ...و دوباره ...و دوباره ...
دستم رو گرفتی 🎈

💫 #یا_علیما_بضری_و_مسکنتی
ای کسی که خبر داری از
بیتابی‌های من،
من
دوستی به مهربونی تو ندارم ... 🌸🍃




📗 #دعای_کمیل
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi

💌 #در_هوای_حرم

اگه زمین به آسمان،
یا زمین به آسمان می‌آمد،
🌿 خانوم‌جان
محال بود
فراموش کند قرارش را...

خودش می‌گفت
از دایی حسن، قبل از اینکه
عملیات آخرشون شروع شود و
آسمانی شود، شنیده
همین که
#دعای_کمیل، یک طور خاص
❤ آدم را به خدا وصل می‌کند...


از همان وقت هم
با خودش قرار گذاشته بود
شبهای جمعه، هرطور که بود
🌴 یک بسته خرما
بگذارد روی
یک پایه جلوی خانه و
توی خانه، آن دعا را بخواند

🌙 حالا شبهای جمعه
دعای کمیل که می‌خوانم
#یا_سریع_الرضا که می‌گویم
به یاد خانوم جان
و دایی حسن هستم...
یاد همه آنها که کنارمان نیستند . . . 🌸🍃


#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم



📷 ا. قاسم زاده
دخترونه حرم رضوی
❣ @dokhtar_razavi
🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...

.
💌 درمورد این جمله:

🌸 یا: اِی
🌸 مَن: کسی که
🌸 بیده: بـِ + یَد + ه : به دست او
🌸 ناصیتی: ناصیت + ی
ناصیت، یعنی موی پیشانی
ی یعنی من

این جمله، معنی اصلیش اینه که
«موی پیشانی من به دست توست»

اما مفهومِ کلّیش
اینه که اختیار همه‌‌ی وجود من
به دست توست و من در برابر
قدرت تو اختیاری از خودم ندارم...
ای خدای خوبم 🌸



#دعای_کمیل
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi

💌 #خاطره‌های_رنگی #داستان_مادربزرگ

همیشه
همراهش بودند...
همان مفاتیح کوچک و
💙 یک تسبیح فیروزه‌ای‌ و
عینک ته استکانی‌اش
که توی کیف ساده‌اش می‌گذاشت...

شب‌های جمعه
🌙 با همان پادرد، قدم قدم
می‌آمد رادیو که
روی طاقچه بود را روشن می‌کرد


خوب نمی‌شنید...
📟 صدای رادیو را که
داشت #دعای_کمیل می‌خواند،
بلندِ بلند می‌کرد؛
صدا آنقــدر بلند بود که
از ان انتهای حیاط هم شنیده می‌شد... 🌿

صدای دعای کمیل
💤 توی خانه می‌پیچید؛
خودش به متکای سرخ‌رنگ اتاق
تکیه می‌داد، عینکش را
روی چشم
می‌گذاشت و زیر لب
🌸 همراه صدا، از روی مفاتیح می‌خواند


🌟 آن شب‌ها
هر شب جمعه که مهمانش بودیم،
حس می‌کردم خانه‌ی
مادربزرگ
حال و هوای ویژه دارد...
حال و هوای یک عاشق قدیمی که
هرچند دیگر، خیلی چیزها را فراموش می‌کرد
اما قرارش برای درددل با خدا را همیشه یادش بود . . . 💚💜



📷 باقری نسب
دخترونه حرم رضوی
❣ @dokhtar_razavi
🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن و یار مجازی حرم باش...

💌 #یه_حس_خوب

🌙 هر شب جمعه،
مادرم مفاتیح قدیمی‌مان را
که یادگار خانوم‌جان بود
برمی‌داشت

بعد، بدون اینکه چیزی بگوید،
سمت قبله می‌نشست و
🌿 در خلوت خودش،
آرام، #دعای_کمیل را می‌خواند

🌧 اشک‌هایش که جاری می‌شد
زمزمه‌های ساده‌اس با خدا
شنیدنی بود،
وقتی
یکی یکی برای همه دعا می‌کرد...

💚 برای فلان همسایه
💚 برای حاجت‌های خاله و دایی و عمه
💚 برای بیمارها، برای فرج
💚 حتی برای کنکوری‌ها
💚 آخرِ آخرِ آخر هم برای خودمان...


آن شب‌ها
حال مادر را که می‌دیدم،
یاد مادری می‌افتادم که نگاهش
🌱 عطر یاس داشت...
مادری که حتی
برای دعا
می‌فرمود:
#الجار_ثم_الدار
. . . اول همسایه، بعد خانه . . . 💚💜



📷 ج. بهنام
دخترونه حرم رضوی
❣ @dokhtar_razavi
🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن و یار مجازی حرم باش...