🌸 دخترونه حرم امام رضا علیه‌السلام🌸
3.94K subscribers
13.6K photos
3.25K videos
355 files
1.8K links
🎀 خوش اومدین به
#دخترونه‌ ترین کانال رسمی امام رضایی
ارتباط با ادمین
💌 @dokhtar_razavi_admin

🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸🍃
🌸
معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی 🕊

🌱 کپی آزاد

آدرس‌های دیگر👇
https://www.haram8.ir/dokhtar_razavi/
Download Telegram
🍃 #بفرمایید_روضه #داستان_کربلا

روز اول روضه بود؛
میرزا با قدم‌های آرام، و غمی که
پیدا بود قلبش را پر کرده،
روی منبر کوتاه چوبی نشست
🌸 دخترونه حرم امام رضا علیه‌السلام🌸
🍃 #بفرمایید_روضه #داستان_کربلا روز اول روضه بود؛ میرزا با قدم‌های آرام، و غمی که پیدا بود قلبش را پر کرده، روی منبر کوتاه چوبی نشست
🍃 #بفرمایید_روضه۱ #داستان_کربلا

روز اول روضه بود؛
میرزا با قدم‌های آرام، و غمی که
پیدا بود قلبش را پر کرده،
روی منبر کوتاه چوبی نشست

خانومها یکی‌یکی از راه می‌رسیدند؛
صاحبخانه، هرکس می‌رسید،
چای را تعارف می‌کرد
میرزا شروع کرد به روضه خواندن:

بگذارید ماجرای
کربلا را از آغاز شروع کنیم
اباعبدلله(ع) نمی‌خواست با یزید بیعت کند
اما دین خدا دست نااهلان افتاده بود و
باید برای اصلاح انحرافها کاری میشد


روز بیست و هشت رجب بود
که همراه خانواده و یاران
از مدینه به سمت مکه راه افتاد 🐫


روز هشتم ذی‌الحجه
🍁 کاروان که به دعوت کوفیان،
خواست از مکه خارج شود،
امام حسین (ع)،
فرمودند:
مرگ بر همه فرزندان آدم حتمی‌ست؛
گویی می‌بینم که پیوندهای بدن مرا،
گرگـان بیـابان، از هم ج‌دا می‌کنند، در
سرزمینی میان نواویس و کربلا. هرکه
می‌خواهد خون خود را در راه ما، نثار
کند همراه ما کوچ کند که من صبحگاهِ
امشب کوچ خواهم کرد....🕊


با این حرف، یکی از زنان روضه
🌧 شروع کرد به گریه کردن
جمعیت به گریه افتاد...

میرزا گفت:
روضه امروز، تمام
#صلی_لله_علیک_یا_اباعبدلله . . . 💔💔




📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ... 🌸🌸
🍃 #بفرمایید_روضه ۲ #داستان_کربلا

روز دوم روضه بود.
امروز کمی جمعیت شلوغتر بود؛
میرزا با همان شال سبز و عبای مشکی،
از راه رسید؛ روی منبر چوبی
نشست و گفت:

🍁 امروز، فرصت کم و حرف، بسیار...
کاروان اباعبدلله تا به عراق برسد،
منزلگاهای زیادی را طی کرد
منزلگاه یعنی جاییکه بشود استراحت کرد


کاروان،
به #ذات‌_العرق که رسید،
💚 امام (ع) بشر بن‌ غالب را دیدند که
از عراق می‌آمده. از او درباره اهالیِ
آنجا پرسیدند، گفت:

من که آمدم دلهاشان با شما بود
ولی شمشیرهایشان با بنی‌امیه...
امام (ع) فرمودند: حُکم، حکم خداست...


میرزا گفت:
🍀 من فکر می‌کنم آنجا #عباس (ع)
کنار امام حسین بود؛ شاید به
دستهایش نگاه کرد و
با خودش گفت:

شمشیرهایشان با هرکه میخواهد باشد!
من مگر میگذارم که مولایم تنها بماند...!
مگر میگذارم زنان کاروان، بی پناه شوند
🌧 مگر میگذارم آب...
مگر میگذارم عَلَم...


با این حرف، صدای گریه‌ها بلند شد
میرزا گفت: با همین اشک‌ها، برای
🔆 ظهور هم دعا کنید...


#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین 💔




📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
🍃 #بفرمایید_روضه ۳ #داستان_کربلا

روز سوم روضه
خانمها، کودکانشان را هم آورده بودند؛
حال و هوای روضه با دختربچه‌ها
طور دیگری شده بود...


امروز، میرزا زودتر از راه رسید،
روی منبر که نشست گفت:
راستش امروز،
از صبح، خیلی بیقرارم...
این دختربچه‌ها را که می‌بینم... (اشکهایش ریخت)


گفت:
کاروان عاشورایی
بعد از ذات العرق، به #زباله
که رسیدند، خبر جدیدی
برای اباعبدلله آوردند:
💔 مُسلم، به شهادت رسید....


خبر سختی بود...
همه می‌دانستند مسلم، نماینده‌ی امام (ع)
🍃 در میان کوفیانی بود که با
نامه‌های خود، ایشان را دعوت کرده بودند
همه می‌دانستند شهادت مسلم
یعنی تیزشدن شمشیرها
🐎 یعنی نعل تازه اسب‌ها...

خبر که رسید
🍁 آنها که به طمع دنیا
با کاروان امام به راه افتاده بودند
#فرار را بر قرار ترجیح دادند و
پراکنده شدند...


میرزا گفت: از اینجا
ماجرای غربت و تنهایی
اباعبدلله(ع) و کاروانش پررنگتر شد
این تازه آغاز ماجرا بود...


بعد درحالی که شانه‌هایش
🌧 آرام از گریه میلرزید
گفت:
خواهرها امروز
بیشتر از این نمیتوانم
روضه بخوانم... حلال کنید...

#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین 💔💔





دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
🍃 #بفرمایید_روضه ۴ #داستان_کربلا

روز چهارم روضه،
صاحبخانه با حالت اندوه
کنارِ در ایستاده بود


میرزا از راه که رسید،
گفت: خواهرها روضه‌ی امروز
کمی فرق می‌کند،
روضه‌ی کسی که مثل ما بود
پر از تیرگی... اما پاک پاک شد...


کاروان سیدالشهدا
🐫 به منطقه ذوحُسم که رسید،
با لشکر حر بن یزید ریاحی روبرو شد
حر، با هزار لشگر...

خواهرها اینجا امام (ع)
به حر فرمودند به دعوت کوفیان
🍁 راهی این سفر شده‌اند و اگر آنها
از دعوت خود پشیمانند،
برمیگردیم


حر اما تحت فرمان ابن‌زیاد بود،
نگذاشت... شاید او آن وقت
که به امام (ع)
سپر بر خاک انداخته
🍃 با التماس می‌گفت: آقا...
#توبه‌ام_را_بپذیر.... مرا ببخش...
به این فکر می‌کرد که در ذوحسم،
چه آتشی به قلب دختران و
خواهر امام (ع) انداخته


صدای بیتابی زنان روضه شنیده می‌شد
میرزا با چشمهای بارانی گفت:
یا اباعبدلله چه می‌شود ما را
هم مثل حُر سر به راه کنید...
ما را هم بیاورید توی کاروان خودتون...


صدای گریه خانومها بلند شد
میرزا روضه را تمام کرد:
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین 💔💔




📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم
دخترونه رضوی
@dokhtar_razavi
🍃 #بفرمایید_روضه ۵ #داستان_کربلا

روز پنجم روضه
میرزا کتابچه قدیمی‌اش را
دستش گرفته؛ می‌گفت این
🌙 کتابچه‌، مقتل سیدالشهداست

👓 عینکش را گذاشت روی چشمش
چندتا ورق زد، گفت:
خواهرها، ماجرای عاشورا
رسیده به ورود سیدالشهدا به کربلا


چشمهایش پر شد از اشک 🌧
گفت: وقتی کاروان حسین (ع)
به نینوا رسید، پیکی از کوفه آمد و
🍁 نامه ابن زیاد را به حر داد

خواهرها، نامه، نامه‌‌ی کینه بود
به حر گفته بود: وقتی نامه‌
به دست تو رسید،
#به_حسین_سخت_بگیر!
او را در بیابانی که نه پناهی
داشته باشد نه آبی! فرود بیاور!


میرزا گفت:
🔆 امام (ع) خواستند کاروان خود را
در نزدیک روستای غاضریه ببرند
حر نگذاشت... حر، گفت
در همین بیابان کربلا فرود آیند...!


کربلا...
تو یادت هست
فردای همان روز، لشگر
ابن سعد مأمور شد از
امام(ع)، بیعت بگیرد
یادت هست عبیدلله
به او گفت: حسین(ع) بیعت
🐎 نکرد، بر سینه‌اش اسب بتازان...


صدای گریه خانومها بلند شد...
🍀 میرزا با گوشه‌ی شال،
اشک‌های چشمش را
پاک کرد و گفت:
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین💔





📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم
دخترونه رضوی
@dokhtar_razavi
🌸 دخترونه حرم امام رضا علیه‌السلام🌸
🍃 در کربلا
چه کسی همراه حضرت عباس(ع)
قبل عاشورا، برای آوردن آب پیشقدم شد...؟
🍃 #بفرمایید_روضه ۶ #داستان_کربلا

روز ششم روضه بود
میرزا که رسید، خانومها
صلوات فرستادند، نگاهی کرد و
گفت این روزها
زیاد صلوات بفرستید
هدیه کنید به قلب امام زمانمان...

بعد،
کتابچه قدیمی را ورق رد
گفت: کاروان حسینی که وارد کربلا
شد، امام (ع) خطبه‌ای خواندند؛
آن روز، یاران
در حمایت از ایشان،
سخنی گفتند اما مفصل‌تر از
🔆 همه، سخنان #نافع_بن_هلال بود


نافع پیش از این
در جنگ‌ها، امیرالمومنین (ع) را
همراهی کرده بود و حالا نوبت
حسین بن علی (ع) بود...
او گفت:

به خدا سوگند،
ما از ملاقات با خدا باکی نداریم
هرکه شما را دوست دارد دوست داریم و
هرکه با شما دشمنی کند او را
دشمن میداریم!


خواهرها
💜 نافع بن هلال
همانی بود که چند روز
مانده به عاشورا، همراه عباس (ع)
با مشکهای آب سمت فرات رفت و
در دفاع از سیدالشهدا
با مأمور حراست از فرات،
که از پسر عموهایش بود، جنگید


خواهرها
امام زمان(عج) در
زیارت ناحیه از نافع گفتند و فرمودند:
#السلام_علی_نافع_بن_هلال_البجلی_المرادی . . . 💔




📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا
دخترونه رضوی
@dokhtar_razavi
🍃 #بفرمایید_روضه ۷ #داستان_کربلا

روز هفتم روضه
میرزا سرش پایین بود و
می‌شد از حالش فهمید
روضه‌ی امروز سختتر از قبل است


روی پله‌ی اول منبر چوبی نشست
با همان حالت غم گفت:
خواهرها، روز هفتم
روز سختی برای کاروان حسینی بود...🍁

هرروز به نفرات سپاه ابن سعد
اضافه می‌شد؛ عبیدلله پیام داده بود
هرطور شد فشارها بر کاروان
بیشتر شود
اما حالا
یک دستور تازه داده بود:
نگذارید حسین(ع) و اهل بیتش،
از امروز، قطره‌ای آب از فرات بنوشند!!


خواهرها از امروز
🔆 ماجرا طور دیگری رقم می‌خورد
زنان و کودکان تشنه بودند...
بیتاب آب...
عمر بن حجاج
با پـانصـد لشگر آماده
دور فرات ایستاده بود تا حتی
به علی اصغر (ع)، یک قطره آب نرسد 🍃


میرزا
نام #علی_اصغر را که آورد
🌧 زنان روضه، بلندبلند به گریه افتادند
میرزا گفت: این روضه را
مادرها بهتر می‌فهمند
وای از دل رباب...
وای از دل رباب...
وای از دل رباب . . .


#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین 💔💔




📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
🍃 #بفرمایید_روضه ۸ #داستان_کربلا

روز هشتم روضه
میرزا سر به زیر و آرام
وارد مجلس شد؛ سلامی کرد و
بی مقدمه، رفت سراغِ
خواندن از #مقتل :


روز هشتم محرم
تشنگی اهل خیمه را بیتاب‌تر می‌کرد...
قرار شد سیدالشهدا(ع) با ابن سعد
دیداری داشته باشند
🔆 امام(ع) می‌خواستند
آخرین حرفها گفته شود تا شاید
نور به قلب تاریک دشمن راه پیدا کند


خواهرها
🍁 ابن سعد اول بهانه‌ی
خراب شدن خانه‌اش را آورد
امام (ع) گفتند: ضمانت خانه با من
گفت: املاک و خانواده‌ام
گفتند: ضمانتشان با من...
گفت...
ابن سعد دلش با حکومت ری بود 🍃

خواهرها
ابن سعد خیلی زود فهمید
که به قول امام (ع) گندم ری را
نخواهد خورد اما...


میرزا سرش پایین بود
گفت: خدایا توبه‌مان را بپذیر
نگذار از سپاه امام زمانمان جا بمانیم . . .


#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین💔💔




📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ... 🌸🌸
🍃 #بفرمایید_روضه ۹ #داستان_کربلا

روز تاسوعا، روضه
حسابی شلوغ شده بود
میرزا از راه رسید، سلام کرد و
گفت:


خواهرها، روز نهم
برای اهل بیت (ع) روز سختی‌ست
امام صادقمان می‌فرمودند
تاسوعا، روز شادی بنی‌امیه بود و
روز تنهایی و بیتابی کاروان حسینی


عصر همین امروز بود که
لشگر ابن سعد، آماده‌ی حمله شدند
همین امروز بود که زینب (س)
بیتاب و هراسان،
نزد ابی‌عبدلله آمد و فرمود
🐎 صدای هیاهو و شیهه اسب‌ها می‌آید...

خواهرها
عبیدلله می‌خواست امروز،
شهادت حسین (ع) را رقم بزند
عباس (ع)، به امر برادر، نزد دشمن
رفتند تا جنگ، یک روز دیرتر
شروع شود، فقط برای
یک چیز...
💜 اینکه نماز و قرآن بخوانند...


میرزا
سرش را بالا آورد و گفت
امروز به یاد تاسوعای همان سال،
چند صفحه قرآن بخوانیم
امام حسین (ع)
قـرآن خـواندن را
خیــلی دوسـت داشتـند . . . 🌙


#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین💔💔




📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...
🍃 #بفرمایید_روضه ۱۰ #داستان_کربلا

میرزا سرش پایین بود
با شال سبزی که دور گردنش بود،
عرقهای گونه‌اش را پاک کرد
از حال و هوایش پیدا بود،
مقتل به جای حساسی رسیده است


گفت:
#زینب ...💔
🌧 صدای هق‌هق زنهای مجلس بلند شد
هنوز کسی روضه‌ای نخوانده بود...
دوباره گفت زینب... زینب... زینب...

هربار که می‌گفت
صدای گریه زنان بلندتر میشد
میرزا، شانه‌هایش مثل درخت بید
🍁 از گریه می‌لرزید
رو به مجلس کرد و
گفت: این قسمت روضه،
شرح میدان قتلگاه و نگاه زینب‌ است


گفت:
این قسمت روضه، گفتن ندارد
نام زینب، خودش یک روضه مفصّل‌ست...
یک روضه‌ی سنگین...
زینب، پناهی نداشت
زینب مانده بود و مَعجر و گرگ‌ها
زینب تنها بود...
زینب تنها بود...
زینب تنها بود...

جمعیت، مثل باران اشک می‌ریخت...


#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله_الحسین💔💔




📗 حوادث تاریخی برگرفته از کتاب شهید کربلا. تولیدات فرهنگی حرم امام رضا
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ...