داستان خلاقانه
187 subscribers
99 photos
3 videos
75 files
105 links
ایستایی رفتار مردگان است و تقلید چیزی جز ایستایی نیست. شیوه‌ی بخش بزرگی از داستان‌نویسان امروز ما چیزی جز تکرار کامل شیوه گذشتگان نیست. این آثار حتی در صورت موفقیت، چیزی به گستره ی جهان هنر اضافه نخواهند کرد و همچنان از آنِ دیگری و دیگران باقی خواهند ماند
Download Telegram
"هنر نزد افلاطون"

"شاعر اولا نباید در اشعار خود مطلبی بیاورد جز آنچه به حکم قانون، شایسته و زیبا و خوب شمرده شده است. در ثانی حق ندارد اشعار خود را پیش از آنکه به قاضیان و پاسداران قانون ارائه کند و موافقت آنها را بدست آورد، در دسترس مردم عادی بگذارد. این قاضیان همان کسانی هستند که برای وضع قواعد لازم درباره موسیقی و نظارت بر تربیت مردم انتخاب کره ایم." (2244)

عبارات فوق بخشی از نظرات عجیب افلاطون درباره هنر و هنرمند است.

اما چرا افلاطون انقدر به هنرمندانی نظیر شاعران و نقاشان و نمایشنامه نویسان سخت می گرفت؟ بدون شک منشاء این برخورد، در آراء فلسفی او است.

افلاطون معتقد بود هر چیزی، در جهانی که مافوق حواس بشری است، از حقیقتی برخوردار است. افلاطون نام حقیقت اشیاء را "ایده" می گذاشت.
از نظر او، اشیاءِ طبیعی (مانند درخت و اسب و ...) و اشیاءِ مصنوعی (مانند خانه و صندلی و...) هر کدام جلوه ای از آن ایده های ناب هستند.
بنابر این هنرمندی که به ساخت اشیائی کاربردی مشغول نیست، با "ایده" ها سر و کاری ندارد و در واقع، به تقلید از اشیاء طبیعی و مصنوعی مشغول است. اینجاست که از نظر افلاطون، هنرمندان (شاعران و نقاشان و نمایشنامه نویسان) از حقیقت ناب و متعالی، بسیار دور مانده اند و به وهم و خیال اشتغال دارند.

افلاطون اگر چه صنعتگران را هم به هنرمندان ملحق می کرد اما شأن آنان را بسیار والاتر از شاعران و نقاشان می دانست.
چرا که صنعتگران و پیشه وران، به اندازه ی نقاشان و نویسندگان، از آن حقیقت ناب، دور نبودند و با تجسم بخشیدن به حقایق ناب (ایده ها)، چیزی مفید و کاربردی تولید می کنند.

از میان آراءِ افلاطون، به سادگی می توان فهمید که تا چه میزان، در ارتباط با هنر، "کارکردگرا" بوده است. او آثار هنری (اعم از صنعتگری و شاعری و نقاشی و موسیقی و..) را بر اساس سود و زیانشان برای جامعه مورد داوری قرار می داد.

در آرمانشهر مورد نظر افلاطون، شاعران کارکردی منفی در تربیت جوانان داشتند.

به اعتقاد افلاطون، باید نخست معلوم شود که: "افراد جامعه ی ما در کودکی چه نوع سخن ها و داستان هایی درباره ی خدایان باید بشنوند و کدام نوع را نباید بشنوند؛ تا بعد آشکار شود که کار کدام دسته از شاعران و نویسندگان پذیرفتنی است و کار کدام یک قابل قبول نیست." (951)

کتاب جمهوری، شرح مرام نامه ی افلاطونی در قبال شاعران است: "باید از شاعران بخواهیم که این را بگویند و آن را نگویند" و این تکه کلام افلاطون در این کتاب است.

هر چند، افلاطون، شاعرانِ با نبوغ و استعداد را تقدیس می کرد، اما ترجیح می داد آنان را با احترام از شهر بیرون کند. او می گوید: "برای کشورِ خود، شاعرانی ساده و ناتوان را ترجیح می دهیم. چرا که به تقلید از مردان آزاد و شریف و پیروی از اصول تربیت مردان جنگی، قانع اند." (968)

افلاطون، فرآیند تولید هنری را محصول نوعی از خود به در شدن می دانست و شاعر و مفسر شعر، از نظر او، در حالت ویژه ای که می توان آن را الهام دانست، شعر را پدید می آورند و یا درک می کنند.
بنابر این اذعان داشت که آفرینش هنری با در هم ریختن قالب های از پیش تعیین شده همراه خواهد بود اما او، نفس این کار را مخل جامعه و مضر به حال جوانان می دانست.

افلاطون هر گونه نوگرایی را مایه ی فساد در جامعه می دانست: "چنین وضعی در روحیه ی جوانان این اثر را می گذارد که از هر چه کهنه و قدیمی است روی برگرداند و به هر چه تازه است متمایل شود. به همین دلیل، خطری بزرگ تر از این برای جامعه نمی توان تصور کرد..." (2239)

اما خارج از چهار چوب بودن و نوگرا بودنِ هنرمندان، فقط یک دلیل برای اخراج آنان از آرمانشهر افلاطونی بود. دلیل دیگر این بود که از نظر افلاطون، آفرینش هنری، پست ترین و حقیر ترین جنبه های درون انسان را تحریک می کند و به جای آنکه برای روح آدمی، آرامش بیاورد، شور و احساس شدید ایجاد می کند، در حالی که انسان دانا بر احساس و شور خود مسلط است. پس هنر با خرد، سر و کاری ندارد.

در بخش های آینده نظرات سایر فلاسفه پیرامون هنر، را بررسی خواهیم کرد.

*پانوشت: اعداد داخل پرانتز، اشاره دارد به شماره صفحات مربوطه در "دوره آثار افلاطون-ترجمه لطفی-تهران 67"

محمد مهدی نیک بین

#هنر #فلسفه_هنر #افلاطون #تاریخ_زیبایی_شناسی #زیبایی_شناسی