آرش
شهرام ناظری
اثر #آرش_کمانگیر ؛ تو گویی همان پَریست از جانِ عاشق و آگاه که تا رسیدن به دوردستهایِ موسیقیِ ما فروننشیند از پرواز !
شعر ناب و برخوردار از شعورِ ژرفِ زندەیاد #سیاوش_کسرایی که از ماندگارترین سرودههای ادبیات معاصر پارسی بشمار میرود با روایتِ روا و رهایِ استاد #ناظری با آن پیشینهی درخشان در آواز حماسیِ موسیقی ما حتی تصورش پیوندی خجستە مینمود، چه آنکه استاد ناظری خود این پیوند را بر سر پیمان بود .
منظومهی "آرش کمانگیر" فارغ از قالب شعری، شانه به شانهی زیباترین و ماندگارترین سرودههای حماسی ادب پارسی میزند که در نهانگاهِ ذهن شنونده خوش مینشیند. بگذریم از اینکه چرا اینگونه کلامهای حماسی و تراژدیک بر روح جمعیِ جامعهیِ اسطورهپرور ما اثری دیگر میگذارد که این خود گفتاری است درازدامن و چند بُعدی که شاید باید آنگاه دست به دامان تاریخ و جامعهشناسی و روانشناسی شد تا نهانِ روحِ این مردمان بهتر عیان گردد.
«آرش»
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
شعر ناب و برخوردار از شعورِ ژرفِ زندەیاد #سیاوش_کسرایی که از ماندگارترین سرودههای ادبیات معاصر پارسی بشمار میرود با روایتِ روا و رهایِ استاد #ناظری با آن پیشینهی درخشان در آواز حماسیِ موسیقی ما حتی تصورش پیوندی خجستە مینمود، چه آنکه استاد ناظری خود این پیوند را بر سر پیمان بود .
منظومهی "آرش کمانگیر" فارغ از قالب شعری، شانه به شانهی زیباترین و ماندگارترین سرودههای حماسی ادب پارسی میزند که در نهانگاهِ ذهن شنونده خوش مینشیند. بگذریم از اینکه چرا اینگونه کلامهای حماسی و تراژدیک بر روح جمعیِ جامعهیِ اسطورهپرور ما اثری دیگر میگذارد که این خود گفتاری است درازدامن و چند بُعدی که شاید باید آنگاه دست به دامان تاریخ و جامعهشناسی و روانشناسی شد تا نهانِ روحِ این مردمان بهتر عیان گردد.
«آرش»
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
سوگ
شهرام ناظری
«سوگ»
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
تیر آرش را سوارانی که میراندند بر جیحون،
به دیگر نیمروزی از پی آن روز،
نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند.
و آنجا را، از آن پس،
مرز ایرانشهر و توران بازنامیدند.
آفتاب و ماه را در گشت
سالها بگذشت.
سالها و باز،
در تمام پهنهٔ البرز،
وین سراسر قُلّهٔ مغموم و خاموشی که میبینید.
وندرونِ درّههای برفآلودی که میدانید،
رهگذرهایی که شب در راه میمانند
نام آرش را پیاپی در دل کهسار میخوانند،
و نیاز خویش میخواهند....
#سیاوش_کسرایی
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
تیر آرش را سوارانی که میراندند بر جیحون،
به دیگر نیمروزی از پی آن روز،
نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند.
و آنجا را، از آن پس،
مرز ایرانشهر و توران بازنامیدند.
آفتاب و ماه را در گشت
سالها بگذشت.
سالها و باز،
در تمام پهنهٔ البرز،
وین سراسر قُلّهٔ مغموم و خاموشی که میبینید.
وندرونِ درّههای برفآلودی که میدانید،
رهگذرهایی که شب در راه میمانند
نام آرش را پیاپی در دل کهسار میخوانند،
و نیاز خویش میخواهند....
#سیاوش_کسرایی
امید
شهرام ناظری
«امید»
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
در این پیکار،
در این کار،
دل خلقی است در مشتم؛
امیدِ مردمی خاموش همپشتم.
کمان کهکشان در دست،
کمانداری کمانگیرم.
شهاب تیزرو تیرم؛
ستیغ سر بلند کوه مأوایم؛
به چشم آفتاب تازهرس جایم.
مرا تیر است آتشپر؛
مرا باد است فرمانبر.....
#سیاوش_کسرایی
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
در این پیکار،
در این کار،
دل خلقی است در مشتم؛
امیدِ مردمی خاموش همپشتم.
کمان کهکشان در دست،
کمانداری کمانگیرم.
شهاب تیزرو تیرم؛
ستیغ سر بلند کوه مأوایم؛
به چشم آفتاب تازهرس جایم.
مرا تیر است آتشپر؛
مرا باد است فرمانبر.....
#سیاوش_کسرایی
آهنگ دیگر
شهرام ناظری
«آهنگ دیگر»
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
پس آنگه سر به سوی آسمان بر کرد،
به آهنگی دگر گفتار دیگر کرد
«درود، ای واپسینْ صبح، ای سحر بدرود!
که با آرش تو را این آخرین دیدار خواهد بود.
به صبح راستین سوگند!
به پنهان آفتابِ مهربارِ پاکبین سوگند!...
#سیاوش_کسرایی
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
پس آنگه سر به سوی آسمان بر کرد،
به آهنگی دگر گفتار دیگر کرد
«درود، ای واپسینْ صبح، ای سحر بدرود!
که با آرش تو را این آخرین دیدار خواهد بود.
به صبح راستین سوگند!
به پنهان آفتابِ مهربارِ پاکبین سوگند!...
#سیاوش_کسرایی
بدرود
شهرام ناظری
«بدرود»
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
«ز پیشم مرگ،
نقابی سهمگین بر چهره، میآید.
به هر گام هراس افکن،
مرا با دیدهٔ خونبار میپاید.
به بال کرکسان گرد سرم پرواز میگیرد،
به راهم مینشیند، راه میبندد؛
به رویم سرد میخندد؛
به کوه و دره میریزد طنین زهرخندش را،
و بازش باز میگیرد.....
#سیاوش_کسرایی
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
«ز پیشم مرگ،
نقابی سهمگین بر چهره، میآید.
به هر گام هراس افکن،
مرا با دیدهٔ خونبار میپاید.
به بال کرکسان گرد سرم پرواز میگیرد،
به راهم مینشیند، راه میبندد؛
به رویم سرد میخندد؛
به کوه و دره میریزد طنین زهرخندش را،
و بازش باز میگیرد.....
#سیاوش_کسرایی
سوگ
شهرام ناظری
«سوگ»
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
تیر آرش را سوارانی که میراندند بر جیحون،
به دیگر نیمروزی از پی آن روز،
نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند.
و آنجا را، از آن پس،
مرز ایرانشهر و توران بازنامیدند.
آفتاب و ماه را در گشت
سالها بگذشت.
سالها و باز،
در تمام پهنهٔ البرز،
وین سراسر قُلّهٔ مغموم و خاموشی که میبینید.
وندرونِ درّههای برفآلودی که میدانید،
رهگذرهایی که شب در راه میمانند
نام آرش را پیاپی در دل کهسار میخوانند،
و نیاز خویش میخواهند....
#سیاوش_کسرایی
#شهرام_ناظری
آهنگ #پژمان_طاهری
راوی #قطب_الدین_صادقی
تیر آرش را سوارانی که میراندند بر جیحون،
به دیگر نیمروزی از پی آن روز،
نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند.
و آنجا را، از آن پس،
مرز ایرانشهر و توران بازنامیدند.
آفتاب و ماه را در گشت
سالها بگذشت.
سالها و باز،
در تمام پهنهٔ البرز،
وین سراسر قُلّهٔ مغموم و خاموشی که میبینید.
وندرونِ درّههای برفآلودی که میدانید،
رهگذرهایی که شب در راه میمانند
نام آرش را پیاپی در دل کهسار میخوانند،
و نیاز خویش میخواهند....
#سیاوش_کسرایی