11دسامبر
#روز_جهانی_کوهستان_و_کوهنوردی
در سینه دشت پرشکوهی
دیریست چودل نشسته کوهی
کوهی به فلک کشیده قامت
زیبا و عظیم و باشهامت
درهیکل خاک ایستاده
مستحکم و سخت چون اراده
چون خاطر عاشقان پر از راز
چون بیرق پاکی و سرافراز
بر دشمن و دوست صورت او
مغرور و خوش و مخوف و نیکو
آیینه به قدرتکمه در دست
یک مرد جوان بدشت بنشست
بنمود تلاش و جهد بی حد
تا کوه در آیینه ببیند
لیک آیینه خرد بود چندان
کان دشت نمی نشست درآن
این بود سبب که هرچه کوشید
در آیینه کوه را نمیدید
در آئینه غیر تخته سنگی
نی بود علامتی نه رنگی
بی فایده مدتی نظر کرد
پس فکر و تشبثی دگر کرد
آنقدر ز کوه دور گردید
تاعکس تمام کوه را دید
لیکن ز نشیب و قله هایش
وز کبک وگوزن و گله هایش
از دره و پرتگاه و آبش
از شکل پلنگ و جای خوابش
از منظره های دلفریبش
وز نعمت وافر و عجیبش
یک حرف بجا نمی توانست
جز شرح خطا نمی توانست
بر زحمت او همین اثر بود
کز بودن کوه باخبر بود
چون دید پدر به ناتوانیش
دلسوزی کرد بر جوانیش
گفتابه وی ای جوان پر جوش
این پند پدر بگیر برگوش
از بید ثمر نمیتوان چید
درآئینه کوه کی توان دید؟
خواهی سخنی زکوه گفتن
بایدبه فراز کوه رفتن!
#ابوالقاسم لاهوتی
#روز_جهانی_کوهستان_و_کوهنوردی
در سینه دشت پرشکوهی
دیریست چودل نشسته کوهی
کوهی به فلک کشیده قامت
زیبا و عظیم و باشهامت
درهیکل خاک ایستاده
مستحکم و سخت چون اراده
چون خاطر عاشقان پر از راز
چون بیرق پاکی و سرافراز
بر دشمن و دوست صورت او
مغرور و خوش و مخوف و نیکو
آیینه به قدرتکمه در دست
یک مرد جوان بدشت بنشست
بنمود تلاش و جهد بی حد
تا کوه در آیینه ببیند
لیک آیینه خرد بود چندان
کان دشت نمی نشست درآن
این بود سبب که هرچه کوشید
در آیینه کوه را نمیدید
در آئینه غیر تخته سنگی
نی بود علامتی نه رنگی
بی فایده مدتی نظر کرد
پس فکر و تشبثی دگر کرد
آنقدر ز کوه دور گردید
تاعکس تمام کوه را دید
لیکن ز نشیب و قله هایش
وز کبک وگوزن و گله هایش
از دره و پرتگاه و آبش
از شکل پلنگ و جای خوابش
از منظره های دلفریبش
وز نعمت وافر و عجیبش
یک حرف بجا نمی توانست
جز شرح خطا نمی توانست
بر زحمت او همین اثر بود
کز بودن کوه باخبر بود
چون دید پدر به ناتوانیش
دلسوزی کرد بر جوانیش
گفتابه وی ای جوان پر جوش
این پند پدر بگیر برگوش
از بید ثمر نمیتوان چید
درآئینه کوه کی توان دید؟
خواهی سخنی زکوه گفتن
بایدبه فراز کوه رفتن!
#ابوالقاسم لاهوتی