Forwarded from شبستان خیال
#خاطرات
#کوهنوردی
همه مشغول بودند، هر کسی در گوشه ای، یکی عکس می گرفت، یکی گریه می کرد، و یکی هم بود که....
یکی هم بود مثل یک مرد به نسبت مسنی که معلوم بود به سختی صعود کرده، پشت دیواره مرکزی قله، رو به کاسه پر برف دماوند، پشت به سنگ، به حالت طاقباز افتاده بود، رنگش رو به سیاهی می رفت و به سختی نفس می کشید.
هیچکس متوجه حالش نبود، فهمیدم که باید به علت کمبود اکسیژن به این حال و روز افتاده باشه، سرم رو نزدیک گوشش بردم و گفتم:
خوبید؟
به سختی چشمانشو باز کرد و چیزی گفت.
با دست اشاره به کوله اش کرد، سریع کوله اش را خالی کردم و کپسول اکسیژن را پیدا کردم!
کنار وسایل ریخته شده، عکس قاب شده ای بود:
مرد و زن و یک دختر
حالش که بهتر شد، قاب را گرفت به بغلش و اشک ریزان رو به دماوند حرف می زد...
دوستان مرتب صدایم می زدند، طبق قول و قراری که داشتیم، می بایست عکس های تکی رو من از اونها بگیرم، باید از این مسافر دماوند خداحافظی می کردم.
سریع خودم را برای عکس رساندم و کارم رو آغاز کردم.
وقتی قرار شد که فرود رو آغاز کنیم، گفتم خبری بگیرم و ببینم حالش خوبه یا نه؟
از سمت شمال شرقی مسیر رو عوض کردم و به طرفی که بود حرکت کردم، خوشبختانه حالش بهتر بود و در حال جمع کردن وسایلش بود، دستی به هم دادیم و گفتم باید برگردم، اما اگر از سمت شمال شرقی آمده، می توانم با گروه هماهنگ کنم که تنها نباشید.
مسیر جنوبی رو نشون داد و ضمن تشکر گفت:
سال پیش همسر و تنها فرزندم رو توی تصادف از دست دادم، امسال اولین سالی هست که کسی دیگه منتظرم نیست!
مانده بودم که چه بگویم...
برخی مواقع کلمات هم چیزی برای گفتن ندارند!
یاد حرفهای آن بالاهایی افتادم که مرتب مردم را تشویق به بچه دار شدن می کنند اما هیچ کاری در جهت حفظ جمعیت فعال و پویا جامعه انجام نمی دهند!
هر تصادف منجر به مرگ خسارات جسمی و روحی بسیاری به جامعه وارد کرده و بدون شک مرگ روحی بسیاری رو موجب میشه!
کاش بجای تولید گوسفند وار بچه، به اصلاح ساختار فرهنگی می پرداختیم....
این بالا، هر آدمی، یک قصه جالب برای صعودش داره!
این بالا، بر فراز بلندترین سرزمین خدا، دماوند مهربان، هر روز و هر ساعت، آدمهایی رو میبینه که با شادی ها و غم هاشون، به سمتش آمدند، انگار که دماوند یک خداگونه ایی هست که بنده هاش رو می طلبه، اونها رو پر از انرژی می کنه و بعد هم بهشون میگه:
بازهم بیا....
#حجت_فرهنگدوست
#دماوند۹۸
#چکاد
#کوهنوردی
همه مشغول بودند، هر کسی در گوشه ای، یکی عکس می گرفت، یکی گریه می کرد، و یکی هم بود که....
یکی هم بود مثل یک مرد به نسبت مسنی که معلوم بود به سختی صعود کرده، پشت دیواره مرکزی قله، رو به کاسه پر برف دماوند، پشت به سنگ، به حالت طاقباز افتاده بود، رنگش رو به سیاهی می رفت و به سختی نفس می کشید.
هیچکس متوجه حالش نبود، فهمیدم که باید به علت کمبود اکسیژن به این حال و روز افتاده باشه، سرم رو نزدیک گوشش بردم و گفتم:
خوبید؟
به سختی چشمانشو باز کرد و چیزی گفت.
با دست اشاره به کوله اش کرد، سریع کوله اش را خالی کردم و کپسول اکسیژن را پیدا کردم!
کنار وسایل ریخته شده، عکس قاب شده ای بود:
مرد و زن و یک دختر
حالش که بهتر شد، قاب را گرفت به بغلش و اشک ریزان رو به دماوند حرف می زد...
دوستان مرتب صدایم می زدند، طبق قول و قراری که داشتیم، می بایست عکس های تکی رو من از اونها بگیرم، باید از این مسافر دماوند خداحافظی می کردم.
سریع خودم را برای عکس رساندم و کارم رو آغاز کردم.
وقتی قرار شد که فرود رو آغاز کنیم، گفتم خبری بگیرم و ببینم حالش خوبه یا نه؟
از سمت شمال شرقی مسیر رو عوض کردم و به طرفی که بود حرکت کردم، خوشبختانه حالش بهتر بود و در حال جمع کردن وسایلش بود، دستی به هم دادیم و گفتم باید برگردم، اما اگر از سمت شمال شرقی آمده، می توانم با گروه هماهنگ کنم که تنها نباشید.
مسیر جنوبی رو نشون داد و ضمن تشکر گفت:
سال پیش همسر و تنها فرزندم رو توی تصادف از دست دادم، امسال اولین سالی هست که کسی دیگه منتظرم نیست!
مانده بودم که چه بگویم...
برخی مواقع کلمات هم چیزی برای گفتن ندارند!
یاد حرفهای آن بالاهایی افتادم که مرتب مردم را تشویق به بچه دار شدن می کنند اما هیچ کاری در جهت حفظ جمعیت فعال و پویا جامعه انجام نمی دهند!
هر تصادف منجر به مرگ خسارات جسمی و روحی بسیاری به جامعه وارد کرده و بدون شک مرگ روحی بسیاری رو موجب میشه!
کاش بجای تولید گوسفند وار بچه، به اصلاح ساختار فرهنگی می پرداختیم....
این بالا، هر آدمی، یک قصه جالب برای صعودش داره!
این بالا، بر فراز بلندترین سرزمین خدا، دماوند مهربان، هر روز و هر ساعت، آدمهایی رو میبینه که با شادی ها و غم هاشون، به سمتش آمدند، انگار که دماوند یک خداگونه ایی هست که بنده هاش رو می طلبه، اونها رو پر از انرژی می کنه و بعد هم بهشون میگه:
بازهم بیا....
#حجت_فرهنگدوست
#دماوند۹۸
#چکاد
#خاطرات_چکاد
۳ سال پیش در #چنین_روزی
🏔اولین صعود باشگاهی به قله سیاه لوک نیشابور، توسط ۳۰ نفر از یاران توانمند چکاد
به سرپرستی: فیروزه حسن نژاد
https://t.me/chakadclub/4010
۶ آذر۹۶
@Chakadclub
۳ سال پیش در #چنین_روزی
🏔اولین صعود باشگاهی به قله سیاه لوک نیشابور، توسط ۳۰ نفر از یاران توانمند چکاد
به سرپرستی: فیروزه حسن نژاد
https://t.me/chakadclub/4010
۶ آذر۹۶
@Chakadclub
#خاطرات
دو سال پیش #در_چنین_روزی...
🏔صعود یک روزه زمستانی قله بینالود
🗓سوم اسفندماه 1397
👨✈️سرپرست: آقای سید مهدی سیف
@chakadclub
دو سال پیش #در_چنین_روزی...
🏔صعود یک روزه زمستانی قله بینالود
🗓سوم اسفندماه 1397
👨✈️سرپرست: آقای سید مهدی سیف
@chakadclub
#خاطرات
۳ سال پیش در چنین روزهایی...
🔵صعود به قله بردو با ۲۲ نفر از یاران چکاد
👤سرپرست: آقای حسین سیرجانی
اردیبهشت۹۷
@chakadclub
۳ سال پیش در چنین روزهایی...
🔵صعود به قله بردو با ۲۲ نفر از یاران چکاد
👤سرپرست: آقای حسین سیرجانی
اردیبهشت۹۷
@chakadclub
#خاطرات #تقویم_چکاد
۳ سال پیش #در_چنین_روزی
🍃صعود شکوهمند یاران سبز چکاد بر بلندای قله دماوند
پاسداشت استاد گرانقدر سرکار خانم خزاعی. (پیشکسوت کوهنوردی بانوان خراسان)
شهریور۱۳۹۷
@chakadclub
Chakadclub.ir
۳ سال پیش #در_چنین_روزی
🍃صعود شکوهمند یاران سبز چکاد بر بلندای قله دماوند
پاسداشت استاد گرانقدر سرکار خانم خزاعی. (پیشکسوت کوهنوردی بانوان خراسان)
شهریور۱۳۹۷
@chakadclub
Chakadclub.ir
#خاطرات #تقویم_چکاد
۳سال پیش #در_چنین_روزی
👣:پیمایش شبانه خط الراس قله های چمن ۱,۲,۳ به قله فلسکه
🗓 ۸-۹شهریورماه۱۳۹۷
👥 ۱۴ نفر
👮 به سرپرستی آقای سید مهدی سیف
@chakadclub
۳سال پیش #در_چنین_روزی
👣:پیمایش شبانه خط الراس قله های چمن ۱,۲,۳ به قله فلسکه
🗓 ۸-۹شهریورماه۱۳۹۷
👥 ۱۴ نفر
👮 به سرپرستی آقای سید مهدی سیف
@chakadclub
#خاطرات #تقویم_چکاد
سال پیش #در_چنین_روزی
🏔صعود شکوهمند یاران چکاد برفراز قلل سبلان، اورین و کمال
در راستای طرح سیمرغ قلل شمالغربی کشور
🌀۳ الی ۱۰ شهریور ۱۳۹۹
@chakadclub
Chakadclub.ir
سال پیش #در_چنین_روزی
🏔صعود شکوهمند یاران چکاد برفراز قلل سبلان، اورین و کمال
در راستای طرح سیمرغ قلل شمالغربی کشور
🌀۳ الی ۱۰ شهریور ۱۳۹۹
@chakadclub
Chakadclub.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پل آبشار
#تلفیقی از رنگ و نور برای شبهای خنک کارون
#با قایق سواری و کافه های لب کارون
#خاطرات ماندگار و صد البته دیدنی و با شکوه
#اهواز رو دیدین !!
#با چکاد تمام زیبائیهای خوزستان رو ببینید
⭕️ برای آشنائی با مناطق مورد بازدید این برنامه و ریز برنامه، به این #لینک وارد شوید
https://t.me/+1CI9UHo3oSFkYjJk
#تلفیقی از رنگ و نور برای شبهای خنک کارون
#با قایق سواری و کافه های لب کارون
#خاطرات ماندگار و صد البته دیدنی و با شکوه
#اهواز رو دیدین !!
#با چکاد تمام زیبائیهای خوزستان رو ببینید
⭕️ برای آشنائی با مناطق مورد بازدید این برنامه و ریز برنامه، به این #لینک وارد شوید
https://t.me/+1CI9UHo3oSFkYjJk