آنوقتها برق زیاد میرفت. سر سیاه زمستان هم که تا زانو برف میآمد و باغ در سکوت غرق میشد ، رادیو دیگر کار نمیکرد. کنار چراغ آتِرا چمبره میزدیم و با دستمان روی دیوار شکلک در میآوردیم . البته بعدها شنیدیم به آن اداها میگویند سایهبازی.
یک کتری رویی همیشه روی چراغ زوزه میکشید و تنها آهنگ شبهای ساکت برفکیمان میشد. یک روز صبح که بیدار شدیم دیدیم آنقدر برف باریده که بابایمان گیر کرده توی خانه . داشت ظهر میشد و روی گاز خالی . نفت هم دیگر داشت ته میکشید ، زیرا هر چه که بود شب قبل در بخاری نفتیمان سوخته بود. مادرمان کمی اینپاآنپا کرد که بابا یک سبد و رشتهطنابی برداشت، رفت توی باغ. یک ساعت بعد یک پرندهی مادرمرده که به تازگی ذبح شده بود توی ظرفشویی قرارداشت .
آن روز بالاخره ما ناهار داشتیم، اما بغضی کنج گلوی همهمان بود. هیچکس حرفی نزد و بعدها هیچکس خاطرهی آن روز را زنده نکرد.
آنوقتها ما خیلی چیزها داشتیم که دیگر تکرار نشد ، اما خوشحالم که زمان گذشت و یکسری چیزها از نو ظهور نکرد.
الهه برزگر
@bjpub
یک کتری رویی همیشه روی چراغ زوزه میکشید و تنها آهنگ شبهای ساکت برفکیمان میشد. یک روز صبح که بیدار شدیم دیدیم آنقدر برف باریده که بابایمان گیر کرده توی خانه . داشت ظهر میشد و روی گاز خالی . نفت هم دیگر داشت ته میکشید ، زیرا هر چه که بود شب قبل در بخاری نفتیمان سوخته بود. مادرمان کمی اینپاآنپا کرد که بابا یک سبد و رشتهطنابی برداشت، رفت توی باغ. یک ساعت بعد یک پرندهی مادرمرده که به تازگی ذبح شده بود توی ظرفشویی قرارداشت .
آن روز بالاخره ما ناهار داشتیم، اما بغضی کنج گلوی همهمان بود. هیچکس حرفی نزد و بعدها هیچکس خاطرهی آن روز را زنده نکرد.
آنوقتها ما خیلی چیزها داشتیم که دیگر تکرار نشد ، اما خوشحالم که زمان گذشت و یکسری چیزها از نو ظهور نکرد.
الهه برزگر
@bjpub
👌1
✅چرا پشت مسافر آب می ریزند؟
🟠 در زمان حمله اعراب به ایران، هرمزان سردار ایرانی، فرمانده لشگر خوزستان بعلت خیانت اسیر شد و قبل از آنکه خلیفه او را بکشد، آب برای نوشیدن در خواست کرد اما آنرا ننوشید و در جواب خلیفه گفت میترسم حین نوشیدن آب مرا بکشند.
🟠خلیفه گفت تا این آب را ننوشی تو را نخواهم کشت هرمزان بیدرنگ آب را روب زمین ریخت و اینگونه جان خود را خرید!
فلسفه آبریختن پشت سر مسافر از اینجا آمده یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند!
@bjpub
🟠 در زمان حمله اعراب به ایران، هرمزان سردار ایرانی، فرمانده لشگر خوزستان بعلت خیانت اسیر شد و قبل از آنکه خلیفه او را بکشد، آب برای نوشیدن در خواست کرد اما آنرا ننوشید و در جواب خلیفه گفت میترسم حین نوشیدن آب مرا بکشند.
🟠خلیفه گفت تا این آب را ننوشی تو را نخواهم کشت هرمزان بیدرنگ آب را روب زمین ریخت و اینگونه جان خود را خرید!
فلسفه آبریختن پشت سر مسافر از اینجا آمده یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند!
@bjpub
👍2
⚪میخوام حقایقی رو بگم که دونستنش واجبه!
⚪در زمان قاجار دخترها حق تحصیل نداشتن و اولین مردمی که حق تحصیل دادن به دختراشون رشتیها بودن، بعد از اینکه این خبر به قاجار رسید، همه جا پخشکردن که رشتیها بیغیرتن، در صورتی که رشتی با غیرتترین بودن❤
ـ⚪حاکم شهر اصفهان دستور داد در تمام کاروانسرا ها به مسافران غذا و امکانات مجانی بدن و این در بین همهی اصفهانیها عادت شده بود، ولی بعد از مدتی که در اصفهان قحطی و خشکسالی اومد، حاکم اصفهان دستور داد این امکانات رو لغو کنن و مسافرای ناسپاس که هر روز مفت و مجانی میخوردن و میخوابیدن گفتن اصفهانی ها خسیسن، در صورتی که اصفهانیها دستودلبازترین مردم بودن❤️
⚪بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه، تبریزیها بر علیه شاه ظالم و انگلیس قیام کردن، ۶ ماه تبریز بدون آب و غذا و دارو محاصره بود اما تبریزیها هرگز تسلیم نشدن. سپس یه نامه نوشتن که درسته غذا و دارو تموم شده ولی ما یونجه میخوریم، یونجه که تموم بشه برگ درخت میخوریم ولی تسلیم نمیشیم. بعد از اون همه جا پخشکردن تُرکها خر شدن، در صورتی که با شرفترین بودن❤️
زنده باد تمام اقوام ایران❤️
@bjpub
⚪در زمان قاجار دخترها حق تحصیل نداشتن و اولین مردمی که حق تحصیل دادن به دختراشون رشتیها بودن، بعد از اینکه این خبر به قاجار رسید، همه جا پخشکردن که رشتیها بیغیرتن، در صورتی که رشتی با غیرتترین بودن❤
ـ⚪حاکم شهر اصفهان دستور داد در تمام کاروانسرا ها به مسافران غذا و امکانات مجانی بدن و این در بین همهی اصفهانیها عادت شده بود، ولی بعد از مدتی که در اصفهان قحطی و خشکسالی اومد، حاکم اصفهان دستور داد این امکانات رو لغو کنن و مسافرای ناسپاس که هر روز مفت و مجانی میخوردن و میخوابیدن گفتن اصفهانی ها خسیسن، در صورتی که اصفهانیها دستودلبازترین مردم بودن❤️
⚪بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه، تبریزیها بر علیه شاه ظالم و انگلیس قیام کردن، ۶ ماه تبریز بدون آب و غذا و دارو محاصره بود اما تبریزیها هرگز تسلیم نشدن. سپس یه نامه نوشتن که درسته غذا و دارو تموم شده ولی ما یونجه میخوریم، یونجه که تموم بشه برگ درخت میخوریم ولی تسلیم نمیشیم. بعد از اون همه جا پخشکردن تُرکها خر شدن، در صورتی که با شرفترین بودن❤️
زنده باد تمام اقوام ایران❤️
@bjpub
👍1
یکی از عیبهایم این بود، که نمیتوانستم درجا جواب آدمها را بدهم.
حرف بیربط که میشنیدم،
ساکت میماندم...
چراغها را من خاموش میکنم
#زویا_پیرزاد
@bjpub
حرف بیربط که میشنیدم،
ساکت میماندم...
چراغها را من خاموش میکنم
#زویا_پیرزاد
@bjpub
👍2