📖 برگزاری دوبارهٔ کلاسهای نویسندگی انتشارات بتهجقه
@bjpub
جهت ثبتنام و یا اطلاعات بیشتر تماس بگیرید:
۰۹۱۱۹۰۳۲۸۶۲
.
@bjpub
جهت ثبتنام و یا اطلاعات بیشتر تماس بگیرید:
۰۹۱۱۹۰۳۲۸۶۲
.
در وصف کمالش همهجا مینشستند و میگفتند « معتقد بود کسی که زیاد سخن بگوید، زیاد هم اشتباه خواهد کرد » . من از شنیدن این حرف خوشخوشانم نمیشد. زبانم میچشبید ته حلقم که لیچار بار عالم و آدم نکنم. زیرا آن جمله نهتنها تعریف حساب نمیشد، بلکه بدوبیراه هم بود. این حرف، او را ترسو جلوه میداد و اینطوری نشان میداد که او نمیتواند اختیار زبان و افکارش را داشته باشد. من نمیتوانستم چنین تعریف سرسریای را بپذیرم. پنجره را باز کردم تا باد یخ صبحگاهی به کلهام بخورد. خون زیر پوستم داشت میجوشید. مردم وزن کلمات را نادیده میگرفتند. چطور آدم میتواند جمله بسازد بدون اینکه معنی کلماتی که استفاده میکند را پشت گوش بیندازد!
الهه برزگر
@bjpub
الهه برزگر
@bjpub
پرسید چرا همه را رد میکنی، فکر کردی آدم بیست سالهای ؟! از شنیدن این حرفها کلهام داغ شد. بِرّوبِرّ داخل چشمانم زل زده بود و جواب میخواست.
زانویم میلرزید. با اینحال نمیتوانستم یک جا بند شوم. دستم را به کمرم گرفتم و از این سر تا آن سر اتاق راه رفتم. آن یکی دستم به دهانم بود. مثل قفلِ زنگاری که کلید، درونش گیر کرده باشد. گفتم: او نگاهش تربیت نداشت. وقتی از شمایل دختر نازبانو خوشش نیامد جوری سرتاپای او را درنوردید که دخترک فهمید از ریختش خوشش نیامده. دلش شکست؛ من شنیدم، دیدم.
او بلدِ آواز نبود. رقص و شعر نمیدانست.
او از «حدس میزنم« و «گمان میکنم» زیاد استفاده میکرد، میفهمی؟ چیزی از خودش نداشت. افکارش همه عاریه بود. گفتم گلی که نمیخواهی آبیاریاش کنی نکار، خندید.
ایستادم. چشمانم را بستم. خونِ زیر پوستم داشت میجوشید. به سویش برگشتم. به او اشاره کردم: من چطور میتوانستم او را به قلبم بخواهانم؟
الهه برزگر
@bjpub
زانویم میلرزید. با اینحال نمیتوانستم یک جا بند شوم. دستم را به کمرم گرفتم و از این سر تا آن سر اتاق راه رفتم. آن یکی دستم به دهانم بود. مثل قفلِ زنگاری که کلید، درونش گیر کرده باشد. گفتم: او نگاهش تربیت نداشت. وقتی از شمایل دختر نازبانو خوشش نیامد جوری سرتاپای او را درنوردید که دخترک فهمید از ریختش خوشش نیامده. دلش شکست؛ من شنیدم، دیدم.
او بلدِ آواز نبود. رقص و شعر نمیدانست.
او از «حدس میزنم« و «گمان میکنم» زیاد استفاده میکرد، میفهمی؟ چیزی از خودش نداشت. افکارش همه عاریه بود. گفتم گلی که نمیخواهی آبیاریاش کنی نکار، خندید.
ایستادم. چشمانم را بستم. خونِ زیر پوستم داشت میجوشید. به سویش برگشتم. به او اشاره کردم: من چطور میتوانستم او را به قلبم بخواهانم؟
الهه برزگر
@bjpub
یکی نوشته بود:
هفتِ صبح شنبه
غمگینترین قصهٔ کوتاه جهان! »
«آن دیگری میخواست از نجاتدهندهٔ توی آینه فرار کند.»
نورونهای مغزم داغ شد. برق از سرم پرید. اصلاً مغزم به جوش آمد. گفتم بروید خودتان را جمع کنید. خجالت بکشید از ساختن این همه آدم عاطل و باطل که فکر میکنند دنیا به آخر رسیده و فقط منتظر نشستهاند یکی از آسمان بیفتد زمین و زندگیشان را آباد کند. نه جانم از این خبرها نیست. قشنگتر از هفت صبح شنبه در کل هفته نیست. هفت صبح شنبه یعنی یک آدم قدرتمند که پشت سر ترسهایش، بلند شده و دویده و به آرزویش تنِ سبز پوشانده. کلهٔ صبح شنبه برای آدمهایی که دویدند و رسیدند تهِ باکلاسی و پر زرقوبرقبودن است. خودِ پُز است.
اتفاقاً چشمهایت را هم خوب باز کن . نجاتدهندهات را قرار است تنها و تنها در همان آینه ببینی و بس! خوب نگاه کن. اصلاً یک آینه بردار، بگذار توی جیبت. بین راه هم اگر کمک خواستی نگاهی به آن بینداز.
بس کنید این خزعبلات بیعار و بیچارهساز را ! از آدمها آدمآهنی نسازید.
دنیا جای دویدن است. بپذیر، بدو ، برس . راه دیگری نیست عزیز من!
الهه برزگر
@bjpub
هفتِ صبح شنبه
غمگینترین قصهٔ کوتاه جهان! »
«آن دیگری میخواست از نجاتدهندهٔ توی آینه فرار کند.»
نورونهای مغزم داغ شد. برق از سرم پرید. اصلاً مغزم به جوش آمد. گفتم بروید خودتان را جمع کنید. خجالت بکشید از ساختن این همه آدم عاطل و باطل که فکر میکنند دنیا به آخر رسیده و فقط منتظر نشستهاند یکی از آسمان بیفتد زمین و زندگیشان را آباد کند. نه جانم از این خبرها نیست. قشنگتر از هفت صبح شنبه در کل هفته نیست. هفت صبح شنبه یعنی یک آدم قدرتمند که پشت سر ترسهایش، بلند شده و دویده و به آرزویش تنِ سبز پوشانده. کلهٔ صبح شنبه برای آدمهایی که دویدند و رسیدند تهِ باکلاسی و پر زرقوبرقبودن است. خودِ پُز است.
اتفاقاً چشمهایت را هم خوب باز کن . نجاتدهندهات را قرار است تنها و تنها در همان آینه ببینی و بس! خوب نگاه کن. اصلاً یک آینه بردار، بگذار توی جیبت. بین راه هم اگر کمک خواستی نگاهی به آن بینداز.
بس کنید این خزعبلات بیعار و بیچارهساز را ! از آدمها آدمآهنی نسازید.
دنیا جای دویدن است. بپذیر، بدو ، برس . راه دیگری نیست عزیز من!
الهه برزگر
@bjpub
کانال خبری رامسر و تنکابن؛
آقای جلال کمالی، خبرنگار ، نوشت:
🔴تجلیل از فعالان ورزشی، فرهنگی، علمی و هنری روستای دریاپشته بخش مرکزی شهرستان رامسر در دهه مبارک فجر که به مناسبت دهه مبارک فجر و چهل و ششمین سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران برگزار شد.
بنده هم در این مراسم حضور داشتم .
با سپاس از این عزیزان.
@bjpub
آقای جلال کمالی، خبرنگار ، نوشت:
🔴تجلیل از فعالان ورزشی، فرهنگی، علمی و هنری روستای دریاپشته بخش مرکزی شهرستان رامسر در دهه مبارک فجر که به مناسبت دهه مبارک فجر و چهل و ششمین سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران برگزار شد.
بنده هم در این مراسم حضور داشتم .
با سپاس از این عزیزان.
@bjpub
⚪نکته:
⚪شرایط بررسی اثر بهصورت رایگان
در انتشارات بتهجقه:
_ پیدیاف کامل اثر را به شماره ما در تلگرام ارسال کنید.
همین!
حداکثر پس از ۱ روز بررسی خواهد شد.
⚪و اما نکته قابل توجه:
انتشارات بتهجقه اثر ضعیف چاپ نمیکند. ما هم به درآمد مالی بسیار نیازمند هستیم و میتوانیم از نوشتههای شما آنقدر تعریف کنیم که قانعتان کنیم تا قرارداد ببندید . اینگونه هم انتشارات به درآمد خود میرسد هم شما به یک اثر ضعیف که در اول راه موجب شکستتان خواهد شد.
توجه کنید که تاکنون انتشارات بتهجقه دست به چنین کاری نزده و میبینید تعداد عناوین کتابهای چاپی ما زیاد نیست.
وقتی اثری رد میشود یعنی آنقدر نیاز به تلاش بیشتر دارد که با ویرایش ما به کل قلم نویسنده تغییر میکند.
اینکه چطور باید عمل کنید هم پس از بررسی _ در صورت ردشدن_ توسط خود مدیرمسئول انتشارات، خانم برزگر ، نویسنده رمان پرطرفدار هَریو و آوای دُرسامُون_ برایتان توضیح داده میشود.
یادتان بماند انتشارات بتهجقه فقط و فقط به فکر پیشرفت شما نویسندهی محترم است.
@bjpub
⚪شرایط بررسی اثر بهصورت رایگان
در انتشارات بتهجقه:
_ پیدیاف کامل اثر را به شماره ما در تلگرام ارسال کنید.
همین!
حداکثر پس از ۱ روز بررسی خواهد شد.
⚪و اما نکته قابل توجه:
انتشارات بتهجقه اثر ضعیف چاپ نمیکند. ما هم به درآمد مالی بسیار نیازمند هستیم و میتوانیم از نوشتههای شما آنقدر تعریف کنیم که قانعتان کنیم تا قرارداد ببندید . اینگونه هم انتشارات به درآمد خود میرسد هم شما به یک اثر ضعیف که در اول راه موجب شکستتان خواهد شد.
توجه کنید که تاکنون انتشارات بتهجقه دست به چنین کاری نزده و میبینید تعداد عناوین کتابهای چاپی ما زیاد نیست.
وقتی اثری رد میشود یعنی آنقدر نیاز به تلاش بیشتر دارد که با ویرایش ما به کل قلم نویسنده تغییر میکند.
اینکه چطور باید عمل کنید هم پس از بررسی _ در صورت ردشدن_ توسط خود مدیرمسئول انتشارات، خانم برزگر ، نویسنده رمان پرطرفدار هَریو و آوای دُرسامُون_ برایتان توضیح داده میشود.
یادتان بماند انتشارات بتهجقه فقط و فقط به فکر پیشرفت شما نویسندهی محترم است.
@bjpub
هیچچیز دائمی نیست و هیچکس کامل نیست.
همه مأیوستان میکنند، حتی والدینتان.
وقتی این را پذیرفتم، دیگر منتظر نبودم
کسی از راه برسد و نجاتم دهد یا زندگی را برایم آسانتر کند...
📕 از عشق گفتن
✍️ #ناتاشا_لان
@bjpub
همه مأیوستان میکنند، حتی والدینتان.
وقتی این را پذیرفتم، دیگر منتظر نبودم
کسی از راه برسد و نجاتم دهد یا زندگی را برایم آسانتر کند...
📕 از عشق گفتن
✍️ #ناتاشا_لان
@bjpub
هَریو و آوای دُرسامُون
سبک کلاسیک تلفیقی
نویسنده: الهه برزگر
رتبهبندی: ۱۰ از ۱۰
جلد سخت و کاغذ بالک
چاپ سوم
@bjpub
سبک کلاسیک تلفیقی
نویسنده: الهه برزگر
رتبهبندی: ۱۰ از ۱۰
جلد سخت و کاغذ بالک
چاپ سوم
@bjpub