هروقت فکر کردید دیره به این فکر کنید که ابوالقاسم بختیار دوره گردی بود که در 39 سالگی دیپلم گرفت، در 55 سالگی پزشک شد و اولین جراح نوین ایرانی و یکی از بنیانگذاران دانشکده پزشکی تهران لقب گرفت.
@bjpub
@bjpub
🖋️ الهه برزگر
آدمها دائماً بخاطر خیابانهای شلوغ سروصدا راه میاندازد.
بخاطر ماشینهای تکسرنشینی که وقتوبیوقت باعث کندشدن
تردد چندنفرهها شدهاند.
تنهابودن هیچوقت عادی نبود. خیلی وقت است که تنهابودن
اختیاری نیست؛ خیلیها به اجبار تنهایند.
از همان تنهاییهایی که هیچکس از میان دفترتلفن پیدا نمیکنی
پای حرفت بنشیند. آدمها الکی بزرگش میکنند، زیرا مدتهاست
که هر قدمی علتی داشته و هر جادهای قصهای!
نیمهشبها، جادهها رازدارِ حرفِ ماشینهای تکسرنشینیاند
که هرکدام از سرِ دردی دل به راهها سپردهاند.
@bjpub
آدمها دائماً بخاطر خیابانهای شلوغ سروصدا راه میاندازد.
بخاطر ماشینهای تکسرنشینی که وقتوبیوقت باعث کندشدن
تردد چندنفرهها شدهاند.
تنهابودن هیچوقت عادی نبود. خیلی وقت است که تنهابودن
اختیاری نیست؛ خیلیها به اجبار تنهایند.
از همان تنهاییهایی که هیچکس از میان دفترتلفن پیدا نمیکنی
پای حرفت بنشیند. آدمها الکی بزرگش میکنند، زیرا مدتهاست
که هر قدمی علتی داشته و هر جادهای قصهای!
نیمهشبها، جادهها رازدارِ حرفِ ماشینهای تکسرنشینیاند
که هرکدام از سرِ دردی دل به راهها سپردهاند.
@bjpub
نیمهشبها مینواخت . دلش میخواست مخاطبانش تنها گوشهایی باشند که به بستر فرو رفتهاند و دنبال لحظهای آرامش میگردند تا پس از ساعتهای آفتابخورده، آرام به خواب روند. میخواست برای آدمها «آن لحظه» باشد !
یک شب غافلگیرش کردم. رفتم ایستادم روبهرویش. ابتدا خود را در تاریکی آنطرف خیابان پنهان کردم که گفت: دارم میبینمت.
نزدیکش شدم. میخواستم حرف بزنم اما مغزم قد نداد. جملههایم به زبانم نمیرسید. داشتم با خودم یکیبهدو میکردم که گفت: من هم همینطور .
نفسم در هیاهوی قلبم بالاوپایین شد
آن شب هیچکس صدای گفتگومان را نشنید، اما ما ساعتها با هم حرف زده بودیم.
الهه برزگر
@bjpub
یک شب غافلگیرش کردم. رفتم ایستادم روبهرویش. ابتدا خود را در تاریکی آنطرف خیابان پنهان کردم که گفت: دارم میبینمت.
نزدیکش شدم. میخواستم حرف بزنم اما مغزم قد نداد. جملههایم به زبانم نمیرسید. داشتم با خودم یکیبهدو میکردم که گفت: من هم همینطور .
نفسم در هیاهوی قلبم بالاوپایین شد
آن شب هیچکس صدای گفتگومان را نشنید، اما ما ساعتها با هم حرف زده بودیم.
الهه برزگر
@bjpub
بچه که بودیم مدام به این و آن اصرار میکردیم که ما را هم بازی بدهند.
حالا بزرگ شدیم.
به قولشان عمل کردند.
بازیمان دادند.
الهه برزگر
@bjpub
حالا بزرگ شدیم.
به قولشان عمل کردند.
بازیمان دادند.
الهه برزگر
@bjpub
نمیشود از همه انتظار داشت از وضعیتی که در آن قرار گرفتهاند راضی باشند و حرفی نزنند. بعضیها حجم افکارشان درشتتر است. دنیا را مثل بقیه نمیبینند. اصلاً همه که نباید عین هم باشند. هیچکس نمیفهمد زندگی میان کسانی که تو و دنیایت را نمیفهمند چه درد بزرگیست. نمیشود اینگونه خوشحال بود.
• کتاب آرامش آنجاست که دل آنجا باشد / الهه برزگر
@bjpub
• کتاب آرامش آنجاست که دل آنجا باشد / الهه برزگر
@bjpub
در یک غروب سرد پاییزه ناامیدانه به آینه نگاه کردم و فهمیدم بالاخره همانی شدم که انکارش میکردم. کسی که سعی داشتم فراموشش کنم داشت کسی که بودم را از پا در میآورد و هیچکدام از جلسات مشاوره، صحبت با دوستانم، گوش دادن به موسیقیهای شاد یا قدم زدنهای درازمدت نتوانسته بود مرا به خودم بازگرداند.
از یک جایی به بعد از تقلا خسته شدم و تصمیم گرفتم دیگر کسی را فراموش نکنم. فهمیدم این کاریست که برای آن ساخته نشدم. فقط باید با حفرهی خالی بزرگی که در قلبم ایجاد شده کنار بیایم و بپذیرم که وجود دارد و قرار است سالها با من بماند. و ساعتهای زیادی غصهی این موضوع را میخوردم که تا مدتها در خلوتم غمگین خواهم بود!
روزها گذشت. زندگی بر حافظهام غلبه کرد و یادم رفت باید غصه بخورم. تااینکه یک روز جایی دیدمش. برای چند ثانیه جهان مکث کرد، اما او مرا ندیده بود. وقتی از مقابل چشمانم گذشت فهمیدم قلبم دارد مثل دیروز و پریروز و چندروزقبلترش کار میکند. عادی هم کار میکند. ناگهان به یادم آمده بود ناراحت شوم، اما نه بخاطر نداشتن کسی، بلکه بخاطر عذاب دادن خودم.
حال که خود را در آنطرف سی سالگی میدیدم ، دریافتم که من دیگر آن منِ سابق نیستم. حتی عوامل غصهخوردنم هم تغییر کرده بود.
راهم را کشیدم و رفتم. با خودم فکر کردم حال بدون اینکه بفهمم دارم به جهت چه مسئلهای غصه میخورم که نباید!
الهه برزگر
@bjpub
از یک جایی به بعد از تقلا خسته شدم و تصمیم گرفتم دیگر کسی را فراموش نکنم. فهمیدم این کاریست که برای آن ساخته نشدم. فقط باید با حفرهی خالی بزرگی که در قلبم ایجاد شده کنار بیایم و بپذیرم که وجود دارد و قرار است سالها با من بماند. و ساعتهای زیادی غصهی این موضوع را میخوردم که تا مدتها در خلوتم غمگین خواهم بود!
روزها گذشت. زندگی بر حافظهام غلبه کرد و یادم رفت باید غصه بخورم. تااینکه یک روز جایی دیدمش. برای چند ثانیه جهان مکث کرد، اما او مرا ندیده بود. وقتی از مقابل چشمانم گذشت فهمیدم قلبم دارد مثل دیروز و پریروز و چندروزقبلترش کار میکند. عادی هم کار میکند. ناگهان به یادم آمده بود ناراحت شوم، اما نه بخاطر نداشتن کسی، بلکه بخاطر عذاب دادن خودم.
حال که خود را در آنطرف سی سالگی میدیدم ، دریافتم که من دیگر آن منِ سابق نیستم. حتی عوامل غصهخوردنم هم تغییر کرده بود.
راهم را کشیدم و رفتم. با خودم فکر کردم حال بدون اینکه بفهمم دارم به جهت چه مسئلهای غصه میخورم که نباید!
الهه برزگر
@bjpub
🟠کتاب پری ناروَن
نویسنده و تصویرگر: الهه برزگر
انتشارات بتهجقه
طراح گرافیک: استاد هلر شمسی
نمونهخوان: پرناز بهزاد
سبک: قصهٔ پریان یا fairy tale
🟠قیمت: ۲۴۹۰۰۰ تومان
🟠موجودی کمتر از ۲۰ جلد
🟠جلد سخت
کاغذ بالک
دارای نقاشیهای رنگی
🟠سفارش از طریق سایت و دایرکت
www.bjpub.ir
@bjpub
نویسنده و تصویرگر: الهه برزگر
انتشارات بتهجقه
طراح گرافیک: استاد هلر شمسی
نمونهخوان: پرناز بهزاد
سبک: قصهٔ پریان یا fairy tale
🟠قیمت: ۲۴۹۰۰۰ تومان
🟠موجودی کمتر از ۲۰ جلد
🟠جلد سخت
کاغذ بالک
دارای نقاشیهای رنگی
🟠سفارش از طریق سایت و دایرکت
www.bjpub.ir
@bjpub
🟠پری نارون از کجا آمده؟
🟠اسم « پری نارون» با الهام از موجود افسانهای
ایران به نام « ساینا» گرفته شد که بر فراز گیاه
هوم، درخت دربردارندهٔ دانهٔ تمام گیاهان و
اکسیر جاودانگی، مستقر است و با بر هم زدن
بالهایش دانهٔ تمام گیاهان را در سرتاسر
زمین پخش میکند. گفته میشود ساینا همان
سیمرغ است. نویسنده پریِ ناروَن را با الهام از
این موجود افسانهای خلق کرده است.
@bjpub
🟠اسم « پری نارون» با الهام از موجود افسانهای
ایران به نام « ساینا» گرفته شد که بر فراز گیاه
هوم، درخت دربردارندهٔ دانهٔ تمام گیاهان و
اکسیر جاودانگی، مستقر است و با بر هم زدن
بالهایش دانهٔ تمام گیاهان را در سرتاسر
زمین پخش میکند. گفته میشود ساینا همان
سیمرغ است. نویسنده پریِ ناروَن را با الهام از
این موجود افسانهای خلق کرده است.
@bjpub
Forwarded from سینموروک (parizad)
آسمون آبی با ابرهای پنبهای قلمبه، خورشید گرم و دوستداشتنی که روی علفزار میتابه، حیوونای دوستداشتنی و یه باغ قشنگ با ساکنان آروم و مهربون و یه پری کوچولو.
این فضاییه که توی قصهی پری ناروَن باهاش روبهرو میشید. فضای دوست داشتنی و یه پری کوچولو که توی این علفزار خیلی معروفه و همه هر کاری دارن به این پری میگن.
توی این کتاب شما با سه قصه مواجه میشید که دربارهی ماجراهای این پری کوچولوئه. هر سه تا قصه خیلی روون هستن و شما تو یه روز و حتی یه ساعت میتونید این کتاب رو بخونید.
فضاسازی نسبتا خوبی داشت، من میتونستم تقریبا بفهمم که علفزار چه جوری جاییه، جا داشت خیلی بیشتر توصیف بشه و نمیتونم بگم فضاها و اتفاقات توی ذهنم حک شدن.
اما باید در نظر گرفت که این کتاب، بیشتر حالت قصه داره تا رمان. از ژانرش هم مشخصه: فریتیل یا قصیهی پریان.
شخصیتپردازیش جالب بود، واقعا به عنوان یه قصه دوسش داشتم. خیلی شیرین بودن شخصیتهاش.
داستان روون نوشته شده، لازم نیست هی برگردین خط قبل ببینید چی شده. لحن شیرینی داره و راوی دانای کله درست مثل تمام داستانهای فریتیل.
فضاهای داستان به خاطر تصاویر قشنگی که توی کتاب کشیده بودن خیلی بهتر تو ذهن شکل میگرفت. تصاویرش رنگی و آبرنگی بودن و واقعا به قشنگی کتاب اضافه میکرد.
به نظرم پریناروَن انتخاب مناسبی برای بچههای پایین ١٣ ساله و بچهها با خوندنش درسهای خوبی میگیرن و از دیدن عکساش کیف میکنن.
و البته بزرگسالایی که عاشق فضاهای آروم و صلحآمیزن هم از این کتاب لذت خواهند برد.
میتونم بگم از اون دسته کتابهای حال خوب کنه. 🧚♀
اما اگه روحیه خشنی دارید و توی داستانها دنبال دراماهای سنگین و جنگ و... اصلا این کتاب رو بهتون پیشنهاد نمیکنم.
بچههاجون اگر علاقمند به تهیه کتاب هستید به این پیج توی اینستا پیام بدید. (روی این متن بزنید)
این کتاب رو فقط باید از پیج خانوم برزگر و انتشارات بتهجقه سفارش بدید.
#ریویو
@sinmoruk
این فضاییه که توی قصهی پری ناروَن باهاش روبهرو میشید. فضای دوست داشتنی و یه پری کوچولو که توی این علفزار خیلی معروفه و همه هر کاری دارن به این پری میگن.
توی این کتاب شما با سه قصه مواجه میشید که دربارهی ماجراهای این پری کوچولوئه. هر سه تا قصه خیلی روون هستن و شما تو یه روز و حتی یه ساعت میتونید این کتاب رو بخونید.
فضاسازی نسبتا خوبی داشت، من میتونستم تقریبا بفهمم که علفزار چه جوری جاییه، جا داشت خیلی بیشتر توصیف بشه و نمیتونم بگم فضاها و اتفاقات توی ذهنم حک شدن.
اما باید در نظر گرفت که این کتاب، بیشتر حالت قصه داره تا رمان. از ژانرش هم مشخصه: فریتیل یا قصیهی پریان.
شخصیتپردازیش جالب بود، واقعا به عنوان یه قصه دوسش داشتم. خیلی شیرین بودن شخصیتهاش.
داستان روون نوشته شده، لازم نیست هی برگردین خط قبل ببینید چی شده. لحن شیرینی داره و راوی دانای کله درست مثل تمام داستانهای فریتیل.
فضاهای داستان به خاطر تصاویر قشنگی که توی کتاب کشیده بودن خیلی بهتر تو ذهن شکل میگرفت. تصاویرش رنگی و آبرنگی بودن و واقعا به قشنگی کتاب اضافه میکرد.
به نظرم پریناروَن انتخاب مناسبی برای بچههای پایین ١٣ ساله و بچهها با خوندنش درسهای خوبی میگیرن و از دیدن عکساش کیف میکنن.
و البته بزرگسالایی که عاشق فضاهای آروم و صلحآمیزن هم از این کتاب لذت خواهند برد.
میتونم بگم از اون دسته کتابهای حال خوب کنه. 🧚♀
اما اگه روحیه خشنی دارید و توی داستانها دنبال دراماهای سنگین و جنگ و... اصلا این کتاب رو بهتون پیشنهاد نمیکنم.
بچههاجون اگر علاقمند به تهیه کتاب هستید به این پیج توی اینستا پیام بدید. (روی این متن بزنید)
این کتاب رو فقط باید از پیج خانوم برزگر و انتشارات بتهجقه سفارش بدید.
#ریویو
@sinmoruk