بيدارزنى
4.27K subscribers
5.68K photos
1.27K videos
180 files
4.28K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
Download Telegram
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
به یادِ #کامران_محمدخانی ( #کارگر_کتاب_فروش )



رفیقِ جوان و جانِ پرشور، کامران محمدخانی، به زندگیِ خویش پایان داد. در شبکه‌‌های اجتماعی او را با نامِ "کارگر کتابفروش" می‌شناختند که همواره از دغدغه‌های اجتماعی‌اش برای رفعِ نابرابری طبقاتی می‌نوشت و مخاطبان‌اش را به پرهیز از ذوب شدن در تبلیغات رسانه‌ای و اجتناب از ستیز با مهاجران افغانستانی دعوت می‌کرد.
از دست دادنِ معدود رفقایی که در این جوِّ مالامال ابتذال، رفقای دیگر را به خواندن، انديشيدن و خلافِ جریان شنا کردن، دعوت می‌کنند به قدرِ کافی هولناک است که نیازی به ناله‌های بی‌مایه‌‌‌‌‌ی رزمندگانِ مجازی با ترجیع‌بندِ "به‌جای کشتن خودت، مبارزه کن" نباشد؛ قریب به اتفاق این فاتحه‌خوانانِ سلحشور، نه درکی از هیبتِ خودکشی دارند و نه اساسا توانایی فهمِ ریشه‌های اجتماعی-اقتصادیِ تبدیل شدنِ خودکشی به اپیدمی؛ از همین‌روست که خیلی راهکاردان باشند، شماره‌ی اورژانس اجتماعی را زیر اخبار مربوط با خودکشی، درج می‌کنند و از انجامِ "وظیفه‌ی اجتماعی" دچار انزالِ دوپامین می‌گردند. (اگر در زندگی شخصی قاطبه‌ی این‌ها جستی بزنید، می‌بینید که ترول‌بازی مجازی و نوشتنِ وعده‌ی سرنگونی در چهارشنبه‌سوری در استوری اینستاگرام، نهایتِ رزم‌شان بوده است. البته که همین‌ها خود را شاقولِ "براندازی" می‌دانند.)

چندی پیش در متنی با عنوانِ " مقاومت در تاریکیِ نا-جامعه" نوشتیم:
خودکشی، به امری کاملا رایج و عادی تقلیل یافته و “فلانی خودش را کشت” چیزی بیش از یک جمله‌ی خبری بین گاز زدن به لقمه یا در فاصله‌ی پوک زدن به سیگار، نیست. در واقع، قاطبه‌ی نفوس از فروپاشی‌های روانی در رنج‌اند و خودکشی‌ها آمیزه‌ای “خودکشی‌ها آنومیک” یا ” فتالستیک” (به تعبیرِ دورکیم) شده‌‌اند که یا مازادِ استیصال و انهدامِ اجتماعی‌اند یا ماحصل سرکوبِ بیشینه در تمامِ ساحاتِ زندگی فردی و اجتماعی؛ از کنترلِ پوشش بگیرید تا پادگان‌سازیِ عرصه‌ی آموزش و میلیتاریزه‌سازیِ خیابان."

در شرایطی از این‌دست، فهمِ خودکشی‌ها به‌عنوان رفتاری برآمده از "انتخاب فردی" همان‌قدر بی‌پایه است که توصیه‌ها/مواعظِ اخلاقی-انگیزشی برای جلوگیری از خودکشی.

انهدامِ اجتماعی، خودکشی را به یک ترجیح از میان "انتخاب‌های مرّجح" تقلیل داده است تا فرد به زوالِ تدریجی خود، سرعت بخشد. بیماریِ اجتماعی، درمانِ اجتماعی می‌طلبد اما شیوع فردمحوری-خودمحوری افسارگسیخته در غیابِ نزدیک به مطلق گروه‌های هم‌دل و هم‌فکر، کسانی که خود را برهوتِ امکان‌های رهایی می‌بینند، به رهایی از بارِ جان سوق می‌یابند؛ چه با سوءمصرف مواد مخدر و انتحار‌ و چه با میلِ روزافزون به یاوه‌های آخرالزمانی و وعده‌های فاشیستی. در واقع جانِ آگاهِ به استیصال‌رسیده، برای اجتناب از سقوط در چنین ورطه‌ای، انتخار را برمی‌‌گزیند: حال آن‌که می‌توان با قدرت گفت، کمتر کسانی نظیر آن‌ها که خویش را می‌کشند، مملو از شور زندگی هستند؛ گرچه شورِ آرمانی برای مشاهده‌ی بهره‌مند شدن همگان از "زندگی".

در نا-جامعه‌ی ایران، نزدیک به مطلقِ خودکشی‌ها، مازادِ زیستنِ در بحران هستند. در این شرایط، یگانه امکانِ بازتولید زندگی، تقویتِ گروه‌های دوستان حول موضوعات مختلف است و قطع نکردن ارتباط با افرادی که به‌‌طور خاص از شرایط آسیب دیده‌اند. بسیار دیده می‌شود که با بروز تمایل افراد به انزوای روزافرون، گروه‌های رفاقتی نیز با ادعایِ "احترام به تصمیم شخصی" فردِ آسیب‌دیده را رها می‌کنند. رها کردن دوستانِ آسیب‌دیده، حساس و کمال‌گرا در این برهوت، به‌معنای دست شستن از ابتدایی‌ترین اصولِ مبارزه با پلیدیِ حاکم است؛ خاصه در شرایطی که جبهه‌های تبهکاران هر روز بیش از دیروز خود را با تقویت می‌کنند.

رفقایِ خسته‌تان را تنها نگذارید و اگر از میل به انتحار گفتند، از موضع عقلِ کل، ادله‌‌ی فلسفی برای ردِ میل او دست و پا نکنید. شنونده باشید و با هم‌دلی راهی جمعی برای غلبه بر استیصال پیدا کنید. سرپا نگاه داشتنِ گروه‌های رفاقت، سیاسی‌ترین کاری‌ست که در این وضعیتِ نفرت‌انگیزِ حاکم می‌توانید انجام دهید.


@Blackfishvoice1