بيدارزنى
4.25K subscribers
5.68K photos
1.27K videos
180 files
4.28K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
Download Telegram
Forwarded from نقد
▫️ احزاب چپ پس از انقلابهای بدون رهبر و پوپولیسم

5 ژوئن 2024

نوشته‌ی: جیهان توغال
ترجمه‌ی: مهرداد امامی

📝توضیح مترجم: دلیل ترجمه‌ی مقاله‌ی حاضر از جیهان توغال بیش‌تر آشنایی با آرای بخشی از پژوهش‌گران و نظریه‌پردازان چپ و سوسیالیست ترکیه حول مسائل جنبش‌های اجتماعی، حزب و سازمان‌دهی طبقاتی در سال‌های اخیر است. از این منظر، هم‌راهی با استدلال‌های نویسنده در رابطه با نقد گرایش‌های پوپولیستی چپ و تقدیس «انقلابهای بدون رهبرْ» به معنای هم‌راهی با نتیجه‌گیری عجیب، «رفُرمیستی» و التقاطی وی در انتهای مقاله نیست. این مقاله اخیراً به زبان تُرکی در فصل‌نامه‌ی نشریه‌ی سوسیالیستی-فرهنگی آیرینتی (Ayrıntı) منتشر شده است. نشریه‌ی آیرینتی یکی از مجله‌های مهم و شناخته‌شده‌ای است که می‌توان دستورکار نظری بخشی از چپ ترکیه را در آن یافت. این مجله از نوامبر-دسامبر 2013، یعنی چند ماه پس از فراز و فرود جنبش پارک گزی با انتشار ویژه‌نامه‌ای درباره‌ی این جنبش شروع به کار کرد.


🔸 چپ جهانی از دهه‌ی 1970 به بعد ادعای خود مبنی بر نمایندگی رهایی کلی انسان در برابر سرمایه‌داری و امپریالیسم را یکی پس از دیگری از دست داد. چپ ابتدا از مسیر «جنبش‌های اجتماعی نوین» خود را به مدار اهلی‌سازی نظم موجود کشاند. زمانی که این مسیر به بن‌بست رسید و تخریب‌های سرمایه‌داری بازار و امپریالیسم در دهه‌ی نخست قرن بیست‌ویکم به نحو قابل توجهی افزایش یافت، در چهار گوشه‌ی جهان عرصه برای قیام‌های توده‌ای فراهم شد. این قیام‌های «بدون رهبر» عموماً نتایجی غیر از آن‌چه مورد نظرشان بود به بار آورد و بعضی از گروه‌های چپ به جست‌وجو برای رهبر جدید پرداختند. هم‌راه با فروکش کردن موج پوپولیستی ناشی از این امر، می‌توانیم بگوییم امروزه جست‌وجوهای سازمان‌یافته‌تری آغاز شده‌اند. این مقاله ابتدا سه خط به بن‌بست‌رسیده (جنبش‌های اجتماعی نوین، قیام‌های آنارشیستی و پوپولیسم) و سپس بر مبنای نمونه‌ی ایالات متحد آمریکا جست‌وجوهای جدید ناشی از این بن‌بست‌ها را توضیح خواهد داد.

🔸 علوم اجتماعی انتقادی تقریباً در بیست سال گذشته به نولیبرالیسم هم‌چون سرچشمه‌ی مسائل ما اشاره می‌کنند. این تأکید هر چقدر هم بجا باشد، نقطه‌ی کوری دارد. جنبش و سازمان‌های چپ و سوسیالیست، به‌ویژه آن‌هایی که بر طبقه تمرکز دارند، پس از سال‌های دهه‌ی 1960 در بحرانی جدی قرار گرفتند. به نحوی کنایه‌آمیز، آن دوره نه در قالب بحران بلکه به‌سان انفجار خلاقیت در مسیر منتهی به انقلاب تجربه شد و هنوز هم در خاطره‌ی افراد بسیاری همان‌طور به یاد آورده می‌شود. این در حالی است که احزاب چپ پس از آن سال‌ها به آرامی توده‌ها را از دست دادند. جنبش‌های اجتماعی نوین که هم‌راه با تأسیس دوباره‌ی احزاب سوسیالیست و کمونیستِ نهادینه‌شده به وجود آمدند یا ناشی از جای‌گزینی احزاب توده‌ای جدید به جای احزاب پیشین بودند، چنین هدف «هژمونیکی» را پیش روی خود قرار ندادند. پراکندگی یا آشفتگی محل بحث بیش‌تر بود. هشدار اریک هابسبام که کاملاً به موقع به این بحران اشاره کرده بود، در سایه‌ی هیجان انقلابی آن دوره قرار گرفت و توجه زیادی را جلب نکرد. در واقع نولیبرالیسم، در نتیجه‌ی این بستر (یا بی‌بستری) سیاسی-اجتماعی اوج گرفت. انتقادهای ضدّبوروکراتیک از دولت‌های رفاه «سوسیالیستی» و سرمایه‌داری (نه به خاطر آن‌که کاملاً «غلط» بودند بلکه به سبب آن‌که از طبقاتی بودن و سازمان‌یافتگی فاصله داشتند) نقش بسزایی در تأسیس نولیبرالیسم داشتند.

🔸 کاهش تحرک جنبش کارگری و کارگرزدایی از احزاب چپ عناصر اصلی این روند بودند. این دو عنصر، هم عامدانه از بالا (هم از طرف دولت‌ها و بورژوازی و هم به همان میزان از جانب بوروکراسی‌های سندیکایی و حزبی) تحمیل شد و هم این‌که چندین روشن‌فکر و فعال چپ با «تحلیل وضعیت» از این مجراها فاصله گرفتند و سهمی در رواج این دو عنصر داشتند. این امر به معنای آن نبود که چپ بلافاصله خاصیت خود را از دست داد. اما این روند و استراتژی‌هایی که در پاسخ به آن گسترش یافتند، چپ را در طول زمان از مرکز تاریخ به کنار راند...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-47A

#جیهان_توغال #مهرداد_امامی
#احزاب_چپ #انقلاب‌های_بدون_رهبر
#پوپولیسم #جنبش‌های_اجتماعی_نوین
#چپ_جهانی #سازمان‌دهی

👇🏽

🖋@naghd_com