📌درباره آزار جنسی در جامعهی کوهنوردی
📍در روایتهای آزار اولویت با شنیدن صدای بیصدایان است نه مدعیان
✍🏽مینا قربانی
#بیدارزنی: حالا که قلم به دست میگیرم تا در مورد تعرض و آزار جنسی در جامعهی کوهنوردی بنویسم میدانم پردهی نمایش این ناسازْ رفتارِ غیرانسانی، بزرگتر و متعلق به سازوکارهای معیوب یک جامعه است. میدانم که کوهنوردان نیز مانند سایر اقشار اجتماعی در فقدان آموزشهای آگاهانه و مترقی اجتماعی با مفاهیمی مانند حریم خصوصی، حفظ کرامت انسانی در روابط، دیدن روابط فارغ از جنسیت، رفتار جنسی آگاهانه و برابر و تعاریف درست از رابطه بر اساس رضایت طرفین، غریبه و دچار کاستی شناختی و اجتماعی هستند. درد و دریغ آنجا فزونی مییابد که در فقدان این آگاهی اجتماعی هیچگونه حمایت قانونی نیز از قربانیان آزار جنسی وجود ندارد. فقدان الزامات قانونی حمایتی اما لزوم ایجاد تغییرات خودجوشِ جمعی را افزایش میدهد.
🔹سال هشتاد و هفت زمانی که تنها نوزده سال داشتم برای اولین بار با جمع دوستانی که خود انتخاب کرده بودم و فارغ از گروههای کوهنوردی آشنا با پدرم بود برای صعود قلهی سبلان رفتم. تجربهای که با تعرض یکی از همنوردان آشنایم در اولین شبمانی در چادر برای همیشه متر و مقیاس حضور من در برنامههای جمعی را تغییر داد و دانستم اعتماد به همکیشان و آشنایان توان محافظت از من را ندارد. به خاطر دارم در آن برنامه که تا صبح در بیرون از چادر خوابیدم و منتظر بیدار شدن تک تک اعضا ماندم هیچ حمایتی ندیدم. سالها بعد فهمیدم این سازوکار مسکوت گذاشتن بخشی از تجربهی بزهدیده و آزارگر و فضای فرهنگیای است که فرد به آن احساس تعلق میکند.
🔹رویهی مرسوم به راویان آزار نشان داده که قدرتشان در قبال سازوکارهای تبعیضآمیز جمعی شکننده است و همین درهمپیچیدگی باعث سکوت بیشتر شده است.
#آزارجنسی
#تجاوز
👈🏽ادامهی مطلب را در INSTANT VIEW بخوانید👇🏽
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30540&rhash=3ec4f87be6d7d1
📍در روایتهای آزار اولویت با شنیدن صدای بیصدایان است نه مدعیان
✍🏽مینا قربانی
#بیدارزنی: حالا که قلم به دست میگیرم تا در مورد تعرض و آزار جنسی در جامعهی کوهنوردی بنویسم میدانم پردهی نمایش این ناسازْ رفتارِ غیرانسانی، بزرگتر و متعلق به سازوکارهای معیوب یک جامعه است. میدانم که کوهنوردان نیز مانند سایر اقشار اجتماعی در فقدان آموزشهای آگاهانه و مترقی اجتماعی با مفاهیمی مانند حریم خصوصی، حفظ کرامت انسانی در روابط، دیدن روابط فارغ از جنسیت، رفتار جنسی آگاهانه و برابر و تعاریف درست از رابطه بر اساس رضایت طرفین، غریبه و دچار کاستی شناختی و اجتماعی هستند. درد و دریغ آنجا فزونی مییابد که در فقدان این آگاهی اجتماعی هیچگونه حمایت قانونی نیز از قربانیان آزار جنسی وجود ندارد. فقدان الزامات قانونی حمایتی اما لزوم ایجاد تغییرات خودجوشِ جمعی را افزایش میدهد.
🔹سال هشتاد و هفت زمانی که تنها نوزده سال داشتم برای اولین بار با جمع دوستانی که خود انتخاب کرده بودم و فارغ از گروههای کوهنوردی آشنا با پدرم بود برای صعود قلهی سبلان رفتم. تجربهای که با تعرض یکی از همنوردان آشنایم در اولین شبمانی در چادر برای همیشه متر و مقیاس حضور من در برنامههای جمعی را تغییر داد و دانستم اعتماد به همکیشان و آشنایان توان محافظت از من را ندارد. به خاطر دارم در آن برنامه که تا صبح در بیرون از چادر خوابیدم و منتظر بیدار شدن تک تک اعضا ماندم هیچ حمایتی ندیدم. سالها بعد فهمیدم این سازوکار مسکوت گذاشتن بخشی از تجربهی بزهدیده و آزارگر و فضای فرهنگیای است که فرد به آن احساس تعلق میکند.
🔹رویهی مرسوم به راویان آزار نشان داده که قدرتشان در قبال سازوکارهای تبعیضآمیز جمعی شکننده است و همین درهمپیچیدگی باعث سکوت بیشتر شده است.
#آزارجنسی
#تجاوز
👈🏽ادامهی مطلب را در INSTANT VIEW بخوانید👇🏽
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30540&rhash=3ec4f87be6d7d1
بیدارزنی
در روایتهای آزار اولویت با شنیدن صدای بیصدایان است نه مدعیان - بیدارزنی
کوهنوردی بستری برای معاشرت و همنشینی افراد که فقدان آن در جامعه به دلیل تفکیک جنسیتی آشکارا وجود داشته است ایجاد کرده است؛ اما این جامعه نیز بیتأثیر از نگاه مردسالارانه و فقدان حقوق جمعی افراد در زمان مواجهه با آزارهای جنسی نبوده است. سازوکار جمعی و سازمانی…
📌روایت سی و سوم
#بیدارزنی:
چند سال پیش مدتی در همان روزنامه اصلاحطلب و همان سرویس دبیر سیاسی سابق به عنوان کارآموز مشغول شدم. از همان ابتدا شاخکهایم نسبت به شوخیها و رفتارهای غیرحرفهای او تیز شده بود اما خوشبختانه به واسطه حضور چند روزنامهنگار باسابقه در آن سرویس و شوق آموختن از آنها، چندان فرصتی برای ارتباط مستقیم با او دست نمیداد.
با این حال او و همپالکی دیگرش در همان سرویس، هرکدام به شیوهای، از «شوخیهای» جنسی و تحقیرآمیز خود دریغ نمیکردند. مدتی که گذشت چتهای مبتذل و چندشآور او هم شروع شد.
از جانفشانیها و شجاعتها و کتکهای زیر بازجویی به هم میبافت و اینکه «دختری مثل من باید با امثال او باشد که سیاسی و شجاعند!!» و کار را به جاهای باریک میرساند. واکنش من این بود که «خودم را به آن راه بزنم» و به کسی چیزی نگویم.
تقریبا همزمان با من، دختر جوان و تازهکاری به سرویس پیوست. اول، همه چیز در ظاهر خوب و خوش بود و شوخیهای آقای دبیر هم به جایی رسیده بود که میگفت «به فلانی و فلانی گفتهام این دو دختر جدید را بین خودتان تقسیم کنید» و «تو که برای من زیادی بچهای».
کم کم اما حال آن دختر بد و بدتر شد و به همان نسبت چتهای منزجرکننده او با من کم و کمتر. تا بالاخره «دختر جدید» به حرف آمد و معلوم شد آقای دبیر او را آزار داده و دختر هم به شدت نگران بود که چه پیش خواهد آمد.
از ذکر جزییات میگذرم هم به این خاطر که چند سالی گذشته و ممکن است در گفتن آنها ناخواسته اشتباه کنم و هم به این دلیل که پای حریم شخصی آن دختر در میان است. اما تا آنجا که به شخص من مربوط است؛ مستقیما هم شاهد رفتار آزاردهنده این فرد بودم و هم خودم از چنین رفتاری آزار دیدم و خیلی زود عطای حضور در آن سرویس را به لقایش بخشیدم. چون تحمل چنین فردی آن هم در قامت دبیر سرویس فلان و بهمان آسان نبود و از طرف دیگر، به خاطر حمایتِ هرچند ضمنی از «دختر جدید»، رفتار آقای دبیر شدیداً بد شده بود.
#آزارجنسی
@bidarzani
#بیدارزنی:
چند سال پیش مدتی در همان روزنامه اصلاحطلب و همان سرویس دبیر سیاسی سابق به عنوان کارآموز مشغول شدم. از همان ابتدا شاخکهایم نسبت به شوخیها و رفتارهای غیرحرفهای او تیز شده بود اما خوشبختانه به واسطه حضور چند روزنامهنگار باسابقه در آن سرویس و شوق آموختن از آنها، چندان فرصتی برای ارتباط مستقیم با او دست نمیداد.
با این حال او و همپالکی دیگرش در همان سرویس، هرکدام به شیوهای، از «شوخیهای» جنسی و تحقیرآمیز خود دریغ نمیکردند. مدتی که گذشت چتهای مبتذل و چندشآور او هم شروع شد.
از جانفشانیها و شجاعتها و کتکهای زیر بازجویی به هم میبافت و اینکه «دختری مثل من باید با امثال او باشد که سیاسی و شجاعند!!» و کار را به جاهای باریک میرساند. واکنش من این بود که «خودم را به آن راه بزنم» و به کسی چیزی نگویم.
تقریبا همزمان با من، دختر جوان و تازهکاری به سرویس پیوست. اول، همه چیز در ظاهر خوب و خوش بود و شوخیهای آقای دبیر هم به جایی رسیده بود که میگفت «به فلانی و فلانی گفتهام این دو دختر جدید را بین خودتان تقسیم کنید» و «تو که برای من زیادی بچهای».
کم کم اما حال آن دختر بد و بدتر شد و به همان نسبت چتهای منزجرکننده او با من کم و کمتر. تا بالاخره «دختر جدید» به حرف آمد و معلوم شد آقای دبیر او را آزار داده و دختر هم به شدت نگران بود که چه پیش خواهد آمد.
از ذکر جزییات میگذرم هم به این خاطر که چند سالی گذشته و ممکن است در گفتن آنها ناخواسته اشتباه کنم و هم به این دلیل که پای حریم شخصی آن دختر در میان است. اما تا آنجا که به شخص من مربوط است؛ مستقیما هم شاهد رفتار آزاردهنده این فرد بودم و هم خودم از چنین رفتاری آزار دیدم و خیلی زود عطای حضور در آن سرویس را به لقایش بخشیدم. چون تحمل چنین فردی آن هم در قامت دبیر سرویس فلان و بهمان آسان نبود و از طرف دیگر، به خاطر حمایتِ هرچند ضمنی از «دختر جدید»، رفتار آقای دبیر شدیداً بد شده بود.
#آزارجنسی
@bidarzani