📌روایت ارسال شده به بیدارزنی
🔸من اهل مهابادم. شانزدە سالە بودم خیلی دلم میخواست گیتار یاد بگیرم. بە پیشنهاد پدرم نزد یکی از دوستان مورد اعتمادش رفتم بە نام ط. م موزیسین فارغ التحصیل دانشگاە هنرهای زیبای تهران.
🔸مدتی بود متوجه رفتارهای عجیبش شدە بودم نە تنها با من بلکە با دوستانم هم. بارها شنیدم کە از اندام دوستانم تعریف کردە بود.
🔸دریکی از جلسات بە من گفت جلسەی دیگر زودتر بیا از جلسات عقب هستی. برایم عجیب بود چون سابقە نداشت ساعت سە بعد از ظهر برایم کلاس بگزارد. منم قبول کردم. وقتی رسیدم خلوت بود حتی ساختمان آموزشگاە پرندە پر نمیزد. بە محض دیدن من شروع کرد بە رفتارهای عجیب. از اندامم گفت کە مثل مانکنها هستم.
🔸از اینکە میخواهد چیزی بە او بدهم. از من درخواست کرد نزدیکتر بنشینم. به بهانە تدریس دستم را میگرفت و شروع کرد بە خواندن آهنگهای عاشقانە. خیلی معذب بودم تمام تلاشم این بود که از اونجا فرار کنم بە هر دردسری بود بحث را عوض کردم و کلاس را ترک کردم.
🔸 بعد از اون ماجرا دیگە هیچ وقت سراغ موسیقی نرفتم من تنها۱۶ سالم بود و او دو برابر من سن داشت. الان سی و سە سالە هستم و آن روز را بە خاطر دارم کە چقدر ناخوشایند بود.
#تجاوز
#آزارجنسی
@bidarzani
🔸من اهل مهابادم. شانزدە سالە بودم خیلی دلم میخواست گیتار یاد بگیرم. بە پیشنهاد پدرم نزد یکی از دوستان مورد اعتمادش رفتم بە نام ط. م موزیسین فارغ التحصیل دانشگاە هنرهای زیبای تهران.
🔸مدتی بود متوجه رفتارهای عجیبش شدە بودم نە تنها با من بلکە با دوستانم هم. بارها شنیدم کە از اندام دوستانم تعریف کردە بود.
🔸دریکی از جلسات بە من گفت جلسەی دیگر زودتر بیا از جلسات عقب هستی. برایم عجیب بود چون سابقە نداشت ساعت سە بعد از ظهر برایم کلاس بگزارد. منم قبول کردم. وقتی رسیدم خلوت بود حتی ساختمان آموزشگاە پرندە پر نمیزد. بە محض دیدن من شروع کرد بە رفتارهای عجیب. از اندامم گفت کە مثل مانکنها هستم.
🔸از اینکە میخواهد چیزی بە او بدهم. از من درخواست کرد نزدیکتر بنشینم. به بهانە تدریس دستم را میگرفت و شروع کرد بە خواندن آهنگهای عاشقانە. خیلی معذب بودم تمام تلاشم این بود که از اونجا فرار کنم بە هر دردسری بود بحث را عوض کردم و کلاس را ترک کردم.
🔸 بعد از اون ماجرا دیگە هیچ وقت سراغ موسیقی نرفتم من تنها۱۶ سالم بود و او دو برابر من سن داشت. الان سی و سە سالە هستم و آن روز را بە خاطر دارم کە چقدر ناخوشایند بود.
#تجاوز
#آزارجنسی
@bidarzani
📌سیاست فمینیستی دربارهی تنبیه متجاوزان به ما چه میگوید؟
✍شهین غلامی
بیدارزنی: عدالت برای آزاردیدگان تجاوز جنسی به چه معناست؟ از چه طریقی تحقق مییابد؟ آیا توسل به نهادهای قضایی و کیفری و افزایش مجازات متهمان میتواند پاسخگوی رنجی باشد که به آزاردیدگان تجاوز تحمیل میشود؟ سیاست فمینیستی در این میان به ما چه میگوید؟ آیا درخواست افزایش مجازات متهمان خصوصاً در نظامهایی که ممکن است متجاوز با حکم مرگ روبرو شود امری فمینیستی است و نسبتی با جامعهی آرمانی فمینیستی دارد؟
این یادداشت میکوشد به تأملات فمینیستی موجود در این باره بپردازد و گرهگاهها و همچنین ظرفیتهای سیاست فمینیستی را در برخورد با جرم تجاوز و مواجهه با آزاردیدگان و متجاوزان نشان دهد. در بخش اول، این نوشته به بررسی تجربهی هند در این زمینه میپردازد. علت این انتخاب، فراوانی آمار تجاوز در این کشور، مجازات تنبیهی شدید و در مواردی مرگ برای متجاوز و همچنین جنبش فمینیستی پویای هند در برخورد با مسئلهی تجاوز و مخالفت با مجازات اعدام است. در بخش دوم، این یادداشت به مرور سیاستهای فمینیستی دربارهی جرم تجاوز و نظامهای تنبیهی خواهد پرداخت و در بخش پایانی تلاش خواهد کرد پیشنهاداتی را برای پیوند سیاست فمینیستی در برخورد با مسئلهی تجاوز مطرح کند.
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30350&rhash=3ec4f87be6d7d1
✍شهین غلامی
بیدارزنی: عدالت برای آزاردیدگان تجاوز جنسی به چه معناست؟ از چه طریقی تحقق مییابد؟ آیا توسل به نهادهای قضایی و کیفری و افزایش مجازات متهمان میتواند پاسخگوی رنجی باشد که به آزاردیدگان تجاوز تحمیل میشود؟ سیاست فمینیستی در این میان به ما چه میگوید؟ آیا درخواست افزایش مجازات متهمان خصوصاً در نظامهایی که ممکن است متجاوز با حکم مرگ روبرو شود امری فمینیستی است و نسبتی با جامعهی آرمانی فمینیستی دارد؟
این یادداشت میکوشد به تأملات فمینیستی موجود در این باره بپردازد و گرهگاهها و همچنین ظرفیتهای سیاست فمینیستی را در برخورد با جرم تجاوز و مواجهه با آزاردیدگان و متجاوزان نشان دهد. در بخش اول، این نوشته به بررسی تجربهی هند در این زمینه میپردازد. علت این انتخاب، فراوانی آمار تجاوز در این کشور، مجازات تنبیهی شدید و در مواردی مرگ برای متجاوز و همچنین جنبش فمینیستی پویای هند در برخورد با مسئلهی تجاوز و مخالفت با مجازات اعدام است. در بخش دوم، این یادداشت به مرور سیاستهای فمینیستی دربارهی جرم تجاوز و نظامهای تنبیهی خواهد پرداخت و در بخش پایانی تلاش خواهد کرد پیشنهاداتی را برای پیوند سیاست فمینیستی در برخورد با مسئلهی تجاوز مطرح کند.
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30350&rhash=3ec4f87be6d7d1
بیدارزنی
سیاست فمینیستی دربارهی تنبیه متجاوزان به ما چه میگوید؟
در جامعهی آرمانی فمینیستی صدور حکم مرگ ریشه در ساختارهای مردسالارانه و خشنی دارد که قرنها با سیاستهای تشدید کنترل و مجازات، بدنهای افراد را به سیطرهی خود درآورده و بر آنها حکم رانده است. نظامهای قضایی و حقوقی همواره در طول تاریخ بخش مهمی از سازمانهایی…
نشریه کیش مهر- شماره ۳۱.pdf
3.5 MB
📌نشریه کیش مهر- شماره ۳۱
پشت پرده خشونت
دانلود نشریه کیش مهر با مقالاتی با عنوان:
قتل های پشت پرده!
قتل ناموسی یا فرزندکشی ؟
کودکان مهاجر، قربانیان یک چرخه منحوس
بهره کشی کودکان کار افغانستانی در ایران
حفاظت در چنگال غیرت
@bidarzani
پشت پرده خشونت
دانلود نشریه کیش مهر با مقالاتی با عنوان:
قتل های پشت پرده!
قتل ناموسی یا فرزندکشی ؟
کودکان مهاجر، قربانیان یک چرخه منحوس
بهره کشی کودکان کار افغانستانی در ایران
حفاظت در چنگال غیرت
@bidarzani
«کیوان اماموردی» به ارتکاب جرم اعتراف کرد
رئیس پلیس تهران:
🔹تاکنون شاکیان زیادی در رابطه با این پرونده به پلیس مراجعه کردهاند و مراجعات شاکیان کماکان ادامه دارد و پرونده در دست رسیدگی است.
🔹این متهم خودش نیز به جرم و تخلفش اقرار کرده اما مدعی شده که سادیسم دارد اما اینگونه نیست. /تسنیم
@bidarzani
رئیس پلیس تهران:
🔹تاکنون شاکیان زیادی در رابطه با این پرونده به پلیس مراجعه کردهاند و مراجعات شاکیان کماکان ادامه دارد و پرونده در دست رسیدگی است.
🔹این متهم خودش نیز به جرم و تخلفش اقرار کرده اما مدعی شده که سادیسم دارد اما اینگونه نیست. /تسنیم
@bidarzani
📝روایت دهم
🔹 سلام. ممنونم از اینکه صدای ما هستید. امیدوارم روایت من رو هم منتشر کنید تا بلکه این آدمها محدود بشن. تصمیم به نوشتن درباره ی اتفاقی که زمان زیادی با خودت کلنجار رفتهای که فراموش کنی کار راحتی نیست. اما بالاخره من امشب روایت خودم را مینویسم هم خطاب به زنان و هم افراد متعرض به زنان.
🔹در یک نشست علمی دربارهی ازدواج کودکان به اصرار دوستانم شرکت کردم. با خوشحالی در انتهای جلسه به سراغش رفتیم و ادامهی صحبتها به جایی کشید که آن شخص به من و دوستم پیشنهاد همکاری برای پروژههای بعدیش داد. خیلی خوشحال بودیم و در کل به نظرمان شخص پرانرژی و باسوادی امد. بیشتر از یک ماه از همکاری ما میگذشت که روزی با من قرار گذاشت و من طبق معمول همیشه فکر میکردم موضوع کاری است اما خیلی جدی شروع کرد به صحبت کردن درباره ی چیزهایی که قبلاً حرفش نشده بود مثل اینکه آدمها میتوانند روابط متعدد داشته باشند، او چنین قراردادی با زنش دارد و این قبیل صحبت ها.
🔹من اساسا انسان کم اعتماد به نفس و ساده ای بودم و احساس میکنم مشخصاً سراغ این آدمها میرفت که سرشان شیره بمالید. کمی تئوری چید و در آخر گفت از من خوشش آمده من جذابم و فکر میکند میتوانیم به طور موقت رابطه ی خوبی داشته باشیم. او دقیقا روی نقطه ضعف های من دست میگذاشت. چیزهایی که من دوست داشتم بشنوم. مثل اینکه تو جذابی باهوش و با لیاقتی و حق داری جای خوبی درس بخوانی با انسانهای مهم آشنا شوی و ... من احساس دوگانه ای داشتم با خودم فکر کردم فعلا چیزی نگویم و آن روز گذشت. حدود یک ماه به همین ترتیب گذشت من چیزی نمیگفتم اما شنوندهی این حرفها بودم. میگفت نگران نباش بکارتت را میتوانید درست کنی تو جوانی حیف نیست از زندگیت لذت نبردی تا این سن رسیدی میگفت قبلاً هم کسانی مثل من بودند و حالا ازدواج کردند یا به جاهای خوبی رسیدند و تحصیلات بالا دارند چون از رانت و قدرت و روابط اون استفاده کردن. اسم بازیگرا و آدمای مشهور رو میگفت که باهاشون در ارتباطه. به من اهمیت بیشتری میداد چندین بار من را به جلسات و مهمانی ها میبرد و همیشه دوست داشت یک دختری دم دستش باشد برای این ور و آن ور. این البته نتیجه گیری بعداً من بود. اون موقع گیج بودم کاملا و واقعا فکر میکردم خبری هست. قرار هست این آدم سکوی پرتاب من باشد. هیچ وقت ندیدم پسر باهاش کار کنه یا خیلی کم همیشه تعداد دخترها بیشتر بود. دوستم متوجه این ماجرا شد و به من هشدار داد اما من فکر میکردم برنده ی این داستان منم.
🔹یک سفر کاری پیش آمد وسط پروژه، من و او باهم به شهر دیگری رفتیم و قرار بود تیم مستقر در اون شهر به ما ملحق بشن. نگران چیزی نبودم اما اشتباه میکردم. گفت خانه ای اجاره میکند برای ۳شب که همه ی اعضا روی پروژه کار کنن. به خانه رسیدیم و گفت آنها هم به زودی به ما ملحق میشن. خبری نشد تا ۱ساعت . من مضطرب بودم اما کم کم آرام شدم با خودم گفتم این آدم اگر کاری میخواست بکنه قبلاً میکرد. جای نگرانی نیست. یکدفعه صدایی نماند و من دلهره گرفتم. رفتم هال صدایش کردم که از پشت من رو گرفت. به زور بود؟ تجاوز بود؟ نمیدانم هنوز بعد این چند سال نمیدانم. ولی آرام من را مجاب کرد. میترسیدم. هم معذب بودم و هم مضطرب. جزئیات یادم نیست احساس میکنم خودخواسته فراموش کردم. اما مطمئنم اگر قرار بود با پای خودم برای این کار به آن خانه بروم نمیرفتم. شاید میشد فرار کنم. جیغ بزنم یا ممانعت کنم اما نکردم و نمیدونم چرا آنقدر ساده و ترسو بودم. آن روزها آخرین روزهای پروژه بود دیگر نزدیکش نشدم اما نگران زحمت هایی بودم که کشیدم.
🔹توان توضیحات ریز دادن را ندارم. همه چیز تمام شد. من مثل دستمال کاغذی پرت شدم. مثل همه و چون میدانست بی دست و پا تنها و ضعیفم به راحتی پرونده ی من را بست. میدانستم انسان عوضی است اما نمیتوانستم جایی بگویم چون انگشت اتهام طرف من را هم میگرفت. سکوت کردم. اما الان که پرونده های دیگرش رو شده دقیقا به اندازه ی اون روزها خشمگینم. هم از او و هم خودم. من خام شدم؟ ساده بودم؟ او دیوث بود یا من احمق؟ چرا اجازه دادم به من نزدیکتر بشه؟ هنوز با این سوالها درگیرم. و مطمئنیم اگر در موقعیتی نبودم که خیالم راحت باشد نمیتواند کاری بکند نمیتوانستم این حرف ها را بزنم. کاش خودش هم بخواند. شاید الان کیس ها را تشخیص نمیده. ولی کلیدواژه ها یادش هست, جملات, اتفاقات.
#تجاوز
#آزار_جنسی
ادامه روایت را از لینک زیر بخوانید:
https://telegra.ph/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D9%87%D9%85-09-02
🔹 سلام. ممنونم از اینکه صدای ما هستید. امیدوارم روایت من رو هم منتشر کنید تا بلکه این آدمها محدود بشن. تصمیم به نوشتن درباره ی اتفاقی که زمان زیادی با خودت کلنجار رفتهای که فراموش کنی کار راحتی نیست. اما بالاخره من امشب روایت خودم را مینویسم هم خطاب به زنان و هم افراد متعرض به زنان.
🔹در یک نشست علمی دربارهی ازدواج کودکان به اصرار دوستانم شرکت کردم. با خوشحالی در انتهای جلسه به سراغش رفتیم و ادامهی صحبتها به جایی کشید که آن شخص به من و دوستم پیشنهاد همکاری برای پروژههای بعدیش داد. خیلی خوشحال بودیم و در کل به نظرمان شخص پرانرژی و باسوادی امد. بیشتر از یک ماه از همکاری ما میگذشت که روزی با من قرار گذاشت و من طبق معمول همیشه فکر میکردم موضوع کاری است اما خیلی جدی شروع کرد به صحبت کردن درباره ی چیزهایی که قبلاً حرفش نشده بود مثل اینکه آدمها میتوانند روابط متعدد داشته باشند، او چنین قراردادی با زنش دارد و این قبیل صحبت ها.
🔹من اساسا انسان کم اعتماد به نفس و ساده ای بودم و احساس میکنم مشخصاً سراغ این آدمها میرفت که سرشان شیره بمالید. کمی تئوری چید و در آخر گفت از من خوشش آمده من جذابم و فکر میکند میتوانیم به طور موقت رابطه ی خوبی داشته باشیم. او دقیقا روی نقطه ضعف های من دست میگذاشت. چیزهایی که من دوست داشتم بشنوم. مثل اینکه تو جذابی باهوش و با لیاقتی و حق داری جای خوبی درس بخوانی با انسانهای مهم آشنا شوی و ... من احساس دوگانه ای داشتم با خودم فکر کردم فعلا چیزی نگویم و آن روز گذشت. حدود یک ماه به همین ترتیب گذشت من چیزی نمیگفتم اما شنوندهی این حرفها بودم. میگفت نگران نباش بکارتت را میتوانید درست کنی تو جوانی حیف نیست از زندگیت لذت نبردی تا این سن رسیدی میگفت قبلاً هم کسانی مثل من بودند و حالا ازدواج کردند یا به جاهای خوبی رسیدند و تحصیلات بالا دارند چون از رانت و قدرت و روابط اون استفاده کردن. اسم بازیگرا و آدمای مشهور رو میگفت که باهاشون در ارتباطه. به من اهمیت بیشتری میداد چندین بار من را به جلسات و مهمانی ها میبرد و همیشه دوست داشت یک دختری دم دستش باشد برای این ور و آن ور. این البته نتیجه گیری بعداً من بود. اون موقع گیج بودم کاملا و واقعا فکر میکردم خبری هست. قرار هست این آدم سکوی پرتاب من باشد. هیچ وقت ندیدم پسر باهاش کار کنه یا خیلی کم همیشه تعداد دخترها بیشتر بود. دوستم متوجه این ماجرا شد و به من هشدار داد اما من فکر میکردم برنده ی این داستان منم.
🔹یک سفر کاری پیش آمد وسط پروژه، من و او باهم به شهر دیگری رفتیم و قرار بود تیم مستقر در اون شهر به ما ملحق بشن. نگران چیزی نبودم اما اشتباه میکردم. گفت خانه ای اجاره میکند برای ۳شب که همه ی اعضا روی پروژه کار کنن. به خانه رسیدیم و گفت آنها هم به زودی به ما ملحق میشن. خبری نشد تا ۱ساعت . من مضطرب بودم اما کم کم آرام شدم با خودم گفتم این آدم اگر کاری میخواست بکنه قبلاً میکرد. جای نگرانی نیست. یکدفعه صدایی نماند و من دلهره گرفتم. رفتم هال صدایش کردم که از پشت من رو گرفت. به زور بود؟ تجاوز بود؟ نمیدانم هنوز بعد این چند سال نمیدانم. ولی آرام من را مجاب کرد. میترسیدم. هم معذب بودم و هم مضطرب. جزئیات یادم نیست احساس میکنم خودخواسته فراموش کردم. اما مطمئنم اگر قرار بود با پای خودم برای این کار به آن خانه بروم نمیرفتم. شاید میشد فرار کنم. جیغ بزنم یا ممانعت کنم اما نکردم و نمیدونم چرا آنقدر ساده و ترسو بودم. آن روزها آخرین روزهای پروژه بود دیگر نزدیکش نشدم اما نگران زحمت هایی بودم که کشیدم.
🔹توان توضیحات ریز دادن را ندارم. همه چیز تمام شد. من مثل دستمال کاغذی پرت شدم. مثل همه و چون میدانست بی دست و پا تنها و ضعیفم به راحتی پرونده ی من را بست. میدانستم انسان عوضی است اما نمیتوانستم جایی بگویم چون انگشت اتهام طرف من را هم میگرفت. سکوت کردم. اما الان که پرونده های دیگرش رو شده دقیقا به اندازه ی اون روزها خشمگینم. هم از او و هم خودم. من خام شدم؟ ساده بودم؟ او دیوث بود یا من احمق؟ چرا اجازه دادم به من نزدیکتر بشه؟ هنوز با این سوالها درگیرم. و مطمئنیم اگر در موقعیتی نبودم که خیالم راحت باشد نمیتواند کاری بکند نمیتوانستم این حرف ها را بزنم. کاش خودش هم بخواند. شاید الان کیس ها را تشخیص نمیده. ولی کلیدواژه ها یادش هست, جملات, اتفاقات.
#تجاوز
#آزار_جنسی
ادامه روایت را از لینک زیر بخوانید:
https://telegra.ph/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D9%87%D9%85-09-02
Telegraph
روایت دهم
📝 🔹 سلام. ممنونم از اینکه صدای ما هستید. امیدوارم روایت من رو هم منتشر کنید تا بلکه این آدمها محدود بشن. تصمیم به نوشتن درباره ی اتفاقی که زمان زیادی با خودت کلنجار رفته ای که فراموش کنی کار راحتی نیست. اما بالاخره من امشب روایت خودم را مینویسم هم خطاب به…
📌آیا بیان روایتهای شخصی میتواند به یک حرکت جمعی بینجامد؟
✍زارا امجدیان
بیدارزنی: این روزها شاید اخبار مربوط به افشاگری زنان در شبکههای اجتماعی و بیان روایتهایشان دربارهی تجاوز و آزار جنسی، توجه بسیاری را به خود جلب کرده و علاوه بر رسانههای فعال در حوزهی زنان، فعالان اجتماعی بسیاری نسبت به این افشاگریها و روایتهای زنان واکنش نشان دادهاند؛ اغلب واکنشها در باب تاثیرگذاری این حرکت بوده است؛ عدهای فضای ایجاد شده برای شکستن سکوت زنان در مورد تجاوز و آزار جنسی را مهمترین دستاورد این جریان دانستهاند که مدتها پیش در کشورهای دیگر شروع شده بود و هر چند دیر اما بالاخره به ایران هم رسید و منجر به شکستن سکوت طولانی زنان در ایران شد.
در کنار این دستاورد، واکنش دیگر نگرانی از سوء استفاده از این فضا توسط افرادی است که نه تنها دغدغهی مسائل زنان را ندارند بلکه این جو ایجاد شده به آنها فرصتی داده تا با بدنام کردن کسی یا کسانی به دنبال انتقام شخصی خود باشند!
اما عدهای دیگر به درستی در کنار انتشار روایتها ضرورت طرح مطالبات از نهادهای مسئول را متذکر شدند، از جمله مطالباتی که در فضای مجازی و به دنبال افشاگریها مطرح شد درخواست مجازات متجاوز یا آزارگر توسط نهادهای قضایی بود که در اولین افشاگری گسترده در مورد ک.ا به نتیجه رسید و پلیس امنیت فرد متجاوز را دستگیر و از افراد آزاردیده هم تقاضا کرد که شکایت خود را به ثبت برسانند و به آنها اطمینان داد که مورد حمایت خواهند بود. موضوعی که توسط بسیاری از روایتکنندگان بهعنوان مانع و علت عدم مراجعه آنها به پلیس در گذشته مطرح شده بود.
@bidarzani
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30354&rhash=3ec4f87be6d7d1
✍زارا امجدیان
بیدارزنی: این روزها شاید اخبار مربوط به افشاگری زنان در شبکههای اجتماعی و بیان روایتهایشان دربارهی تجاوز و آزار جنسی، توجه بسیاری را به خود جلب کرده و علاوه بر رسانههای فعال در حوزهی زنان، فعالان اجتماعی بسیاری نسبت به این افشاگریها و روایتهای زنان واکنش نشان دادهاند؛ اغلب واکنشها در باب تاثیرگذاری این حرکت بوده است؛ عدهای فضای ایجاد شده برای شکستن سکوت زنان در مورد تجاوز و آزار جنسی را مهمترین دستاورد این جریان دانستهاند که مدتها پیش در کشورهای دیگر شروع شده بود و هر چند دیر اما بالاخره به ایران هم رسید و منجر به شکستن سکوت طولانی زنان در ایران شد.
در کنار این دستاورد، واکنش دیگر نگرانی از سوء استفاده از این فضا توسط افرادی است که نه تنها دغدغهی مسائل زنان را ندارند بلکه این جو ایجاد شده به آنها فرصتی داده تا با بدنام کردن کسی یا کسانی به دنبال انتقام شخصی خود باشند!
اما عدهای دیگر به درستی در کنار انتشار روایتها ضرورت طرح مطالبات از نهادهای مسئول را متذکر شدند، از جمله مطالباتی که در فضای مجازی و به دنبال افشاگریها مطرح شد درخواست مجازات متجاوز یا آزارگر توسط نهادهای قضایی بود که در اولین افشاگری گسترده در مورد ک.ا به نتیجه رسید و پلیس امنیت فرد متجاوز را دستگیر و از افراد آزاردیده هم تقاضا کرد که شکایت خود را به ثبت برسانند و به آنها اطمینان داد که مورد حمایت خواهند بود. موضوعی که توسط بسیاری از روایتکنندگان بهعنوان مانع و علت عدم مراجعه آنها به پلیس در گذشته مطرح شده بود.
@bidarzani
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30354&rhash=3ec4f87be6d7d1
بیدارزنی
آیا بیان روایتهای شخصی میتواند به یک حرکت جمعی بینجامد؟ - بیدارزنی
ما همچنان با سکوت بخش بزرگی از جامعهی زنان در ایران مواجه هستیم؛ زنانی که دسترسی به اینترنت ندارند و یا در شهرهای کوچک زندگی میکنند و بهواسطهی فرهنگ و یا مذهب خاص آن مناطق هزینههای بیشتری را در صورت بیان روایتهایشان پرداخت خواهند کرد و به همین دلیل…
روایت یازدهم:
📍سلام
من دانشگاه هنر و معماری سال ۸۷ درس خوندم و وقتی یاد تعدادی از استادهای انجا میفتم میفهمم واقعا چقدر این حرف درسته که ایران بهشت متجاوزان هست . من هم تجربه ی تلخی دارم از اون دوران ، در آن زمان من ۲۳ سال داشتم. شخصی به نام ح.ت که من باهاش طراحی گذروندم با دعوت کردن من به خانه ی هنرمندان دو باعث آزار جنسی و روحی من شد .
📍من تا به حال خانه ی هنرمندان دو نرفته بودم و با این تصور که انجا هم مثل خانه ی هنرمندان یک جای پر رفت و امدی هست و با اعتماد به این شخص وارد اون محیط شدم که بعد فهمیدم جز من و اون اقا و نگهبان دم در کس دیگه ای در اون ساختمان نیست.
📍خلاصه ای بخوام بگم از انچه که اتفاق افتاد اینکه با ترفند اینکه من دارم بهت طراحی آناتومی یاد میدم میگفت دست بزن به بدن خودت و اون حس رو روی کاغذ بکش و بعد از چند دقیقه خودش شروع کرد دست زدن به بدن من و میگفت بکش در اخرم گفت دست بزن به بدن من و این حس رو بکش انقدر این کار رو تکرار کرد تا خودش به اورگاسم برسه و بعد گفت میتونی بری و هفته ی دیگه بیایی بیشتر بهت آموزش بدم. من بشدت شک شده بودم و از ترس لال شده بودم و فقط میخواستم از انجا بیام بیرون .
📍وقتی امدم پایین که از در برم بیرون دیدم در قفل هست و نگهبانی هم نیست خیلی ترسیده بودم و بلند گفتم در باز نمیشه گفت یه سوکت کوچیک اون پایینه اونو بردار.
📍بعدا با خودم فکر کردم با این در قفل شده اگر من هر کاری که میگفت انجام نمی دادم ممکن بود هر بلایی سرم بیاره.
📍این فرد بشدت اعتماد من نسبت به خودش رو بدست آورده بود در طول یک ترمی که باهاش کلاس داشتم. من به هیچ عنوان فکر نمیکردم که همچین کاری بخواد بکنه. تا مدت ها بعد از این اتفاق به یک نقطه خیره میشدم و ناخودآگاه اشک می ریختم و خودمو سرزنش میکردم که چرا انقدر اعتماد کرده بودم.
از این قبیل زیاد بودن در دانشکده ی هنر و معماری .
ممنونم از اینکه صدای من می شوید🌿🙏
#تجاوز
#آزارجنسی
@bidarzani
📍سلام
من دانشگاه هنر و معماری سال ۸۷ درس خوندم و وقتی یاد تعدادی از استادهای انجا میفتم میفهمم واقعا چقدر این حرف درسته که ایران بهشت متجاوزان هست . من هم تجربه ی تلخی دارم از اون دوران ، در آن زمان من ۲۳ سال داشتم. شخصی به نام ح.ت که من باهاش طراحی گذروندم با دعوت کردن من به خانه ی هنرمندان دو باعث آزار جنسی و روحی من شد .
📍من تا به حال خانه ی هنرمندان دو نرفته بودم و با این تصور که انجا هم مثل خانه ی هنرمندان یک جای پر رفت و امدی هست و با اعتماد به این شخص وارد اون محیط شدم که بعد فهمیدم جز من و اون اقا و نگهبان دم در کس دیگه ای در اون ساختمان نیست.
📍خلاصه ای بخوام بگم از انچه که اتفاق افتاد اینکه با ترفند اینکه من دارم بهت طراحی آناتومی یاد میدم میگفت دست بزن به بدن خودت و اون حس رو روی کاغذ بکش و بعد از چند دقیقه خودش شروع کرد دست زدن به بدن من و میگفت بکش در اخرم گفت دست بزن به بدن من و این حس رو بکش انقدر این کار رو تکرار کرد تا خودش به اورگاسم برسه و بعد گفت میتونی بری و هفته ی دیگه بیایی بیشتر بهت آموزش بدم. من بشدت شک شده بودم و از ترس لال شده بودم و فقط میخواستم از انجا بیام بیرون .
📍وقتی امدم پایین که از در برم بیرون دیدم در قفل هست و نگهبانی هم نیست خیلی ترسیده بودم و بلند گفتم در باز نمیشه گفت یه سوکت کوچیک اون پایینه اونو بردار.
📍بعدا با خودم فکر کردم با این در قفل شده اگر من هر کاری که میگفت انجام نمی دادم ممکن بود هر بلایی سرم بیاره.
📍این فرد بشدت اعتماد من نسبت به خودش رو بدست آورده بود در طول یک ترمی که باهاش کلاس داشتم. من به هیچ عنوان فکر نمیکردم که همچین کاری بخواد بکنه. تا مدت ها بعد از این اتفاق به یک نقطه خیره میشدم و ناخودآگاه اشک می ریختم و خودمو سرزنش میکردم که چرا انقدر اعتماد کرده بودم.
از این قبیل زیاد بودن در دانشکده ی هنر و معماری .
ممنونم از اینکه صدای من می شوید🌿🙏
#تجاوز
#آزارجنسی
@bidarzani
✅ نسرین ستوده برنده جایزه حقوق بشر انجمن قضات آلمان شد
✋ مدیران کانون قضات آلمان اعلام کردند که جایزه حقوق بشر انجمن قضات این کشور به «نسرین ستوده» وکیل دادگستری و مدافع حقوق بشر ایرانی اعطا میشود. استو كينگر و یوآخیم لوبلینگهوف گفتهاند: «خانم ستوده به واسطه تعهد شجاعانه و خستگیناپذیر خود به حقوق بشر و حاكمیت قانون، به یک سمبل مدافع حقوق مدنی ایران تبدیل شده است.»
✋ مدیران کانون قضات آلمان اعلام كردند كه این جایزه برای ارج نهادن به فعالیتهای #نسرین_ستوده و توجه به سرنوشت او اعطا میشود: «این وکیل زندانی اکنون #اعتصاب_غذا کرده است و در چنین وضعیتی به گستردهترین پشتیبانی بینالمللی نیاز دارد. او در اعتراض به شرایط غیرمنصفانه و ناعادلانه زندانیان بهرغم گسترش ویروس #کرونا، در زندان #اوین دست به اعتصاب غذا زده است.»
✋ در روزهای اخیر اخباری مبنی بر وخامت شرایط جسمی نسرین ستوده منتشر شده و همزمان عده زیادی از شهروندان در #شبکههای_اجتماعی با حمایت از او خواستار آزادی این مدافع حقوق بشر شدهاند.
#وکلای_زندانی
#حق_سلامت
@bidarzani
@DhrcIran
✋ مدیران کانون قضات آلمان اعلام کردند که جایزه حقوق بشر انجمن قضات این کشور به «نسرین ستوده» وکیل دادگستری و مدافع حقوق بشر ایرانی اعطا میشود. استو كينگر و یوآخیم لوبلینگهوف گفتهاند: «خانم ستوده به واسطه تعهد شجاعانه و خستگیناپذیر خود به حقوق بشر و حاكمیت قانون، به یک سمبل مدافع حقوق مدنی ایران تبدیل شده است.»
✋ مدیران کانون قضات آلمان اعلام كردند كه این جایزه برای ارج نهادن به فعالیتهای #نسرین_ستوده و توجه به سرنوشت او اعطا میشود: «این وکیل زندانی اکنون #اعتصاب_غذا کرده است و در چنین وضعیتی به گستردهترین پشتیبانی بینالمللی نیاز دارد. او در اعتراض به شرایط غیرمنصفانه و ناعادلانه زندانیان بهرغم گسترش ویروس #کرونا، در زندان #اوین دست به اعتصاب غذا زده است.»
✋ در روزهای اخیر اخباری مبنی بر وخامت شرایط جسمی نسرین ستوده منتشر شده و همزمان عده زیادی از شهروندان در #شبکههای_اجتماعی با حمایت از او خواستار آزادی این مدافع حقوق بشر شدهاند.
#وکلای_زندانی
#حق_سلامت
@bidarzani
@DhrcIran
۴سپتامبر #روز_جهانی_سلامت_جنسی است. شعار امسال با توجه به شیوع #ویروس_کرونا «لذت جنسی در دوران کووید۱۹» است و هدف آن ایجاد یک رابطه جنسی لذتبخش به دور از زورگویی، با رعایت بهداشت و شناخت بهتر از بدن و روابط میان شریک جنسی است.
@bidarzani
@Roozha365
@bidarzani
@Roozha365
📌روایت دوازدهم:
من تجربه خیلی بدی دارم. دو سال قبل برای تزریق بوتاکس رفتم مطب دکتر م.م. قبلا هم رفته بودم خیلی با مریضها صمیمی بود، ولی این بار هیچ کس توی مطب نبود.
گفت برات بیحسی بزنم گفتم نه من آستانه دردم بالاست لازم نیست. اصرار کرد گفتم باشه توی رگم تزریق کرد و من انگار خوابیدم.
وقتی بیدار شدم شلوارم روی صندلی بود پوشیدم و دکتر اومد توی اتاق گفتم چرا شلوارم اونجا بود گفت خودت در آوردی.
سریع پولش رو دادم و اومدم بیرون. گیج بودم و تمرکز روی رانندگی نداشتم. چند بار نزدیک بود تصادف کنم.
وقتی اومدم خونه متوجه شدم چه بلایی سرم اومده چند جای صورت و بدنم کبود شده بود و در ناحیه تناسلی درد و سوزش زیادی داشتم و یک چیزایی مثل خواب یادم میاومد.
فردا زنگ زدم و بهش گفتم با من چکار کردی. گفت خودت خواستی! بعد با یکی از دوستام رفتم مطب و باهاش صحبت کردم.
خیلی ترسید ولی موفق نشدم به یک مرجع قانونی مثلا نظام پزشکی یا وزارت بهداشت اطلاع بدم که سر دیگران این بلا نیاد. خیلی تاثیر بدی روی من گذاشته چون خیلی کارش جنایتکارانه بود فکر میکردم این چیزها رو فقط توی صفحه حوادث میشه خوند.
توی رابطه بودم حتی نتونستم به پارتنرم اینو بگم ترسیدم که مورد سرزنش قرار بگیرم اگر چه رابطهام بعد از مدت کوتاهی تموم شد. از اون موقع به بعد از سکس بدم میاد و سرد شدم.
احساس قربانی بودن دارم دربارهاش با چند نفر صحبت کردم. حتی به روانپزشکم گفتم خیلی تعجب کرد ولی خودم نخواستم زیاد دربارهاش حرف بزنم و گفتم سعی میکنم بهش فکر نکنم اونم گفت خوبه.
ولی بازم فکر کردن بهش اذیتم میکنه. این چند وقت که همه جا از تجاوز میخونم خیلی احساس بدی دارم مضطرب و عصبیام. حتی یک بار واسه شما نوشتم ولی پاک کردم. نیاز به روان درمانی دارم. با یک سکس تراپ تماس گرفتم قراره برم پیشش ولی دوست دارم این جنایتکار دیگه نتونه این بلا رو سر کسی بیاره.
#تجاوز
#آزارجنسی
#بیدارزنی
@bidarzani
من تجربه خیلی بدی دارم. دو سال قبل برای تزریق بوتاکس رفتم مطب دکتر م.م. قبلا هم رفته بودم خیلی با مریضها صمیمی بود، ولی این بار هیچ کس توی مطب نبود.
گفت برات بیحسی بزنم گفتم نه من آستانه دردم بالاست لازم نیست. اصرار کرد گفتم باشه توی رگم تزریق کرد و من انگار خوابیدم.
وقتی بیدار شدم شلوارم روی صندلی بود پوشیدم و دکتر اومد توی اتاق گفتم چرا شلوارم اونجا بود گفت خودت در آوردی.
سریع پولش رو دادم و اومدم بیرون. گیج بودم و تمرکز روی رانندگی نداشتم. چند بار نزدیک بود تصادف کنم.
وقتی اومدم خونه متوجه شدم چه بلایی سرم اومده چند جای صورت و بدنم کبود شده بود و در ناحیه تناسلی درد و سوزش زیادی داشتم و یک چیزایی مثل خواب یادم میاومد.
فردا زنگ زدم و بهش گفتم با من چکار کردی. گفت خودت خواستی! بعد با یکی از دوستام رفتم مطب و باهاش صحبت کردم.
خیلی ترسید ولی موفق نشدم به یک مرجع قانونی مثلا نظام پزشکی یا وزارت بهداشت اطلاع بدم که سر دیگران این بلا نیاد. خیلی تاثیر بدی روی من گذاشته چون خیلی کارش جنایتکارانه بود فکر میکردم این چیزها رو فقط توی صفحه حوادث میشه خوند.
توی رابطه بودم حتی نتونستم به پارتنرم اینو بگم ترسیدم که مورد سرزنش قرار بگیرم اگر چه رابطهام بعد از مدت کوتاهی تموم شد. از اون موقع به بعد از سکس بدم میاد و سرد شدم.
احساس قربانی بودن دارم دربارهاش با چند نفر صحبت کردم. حتی به روانپزشکم گفتم خیلی تعجب کرد ولی خودم نخواستم زیاد دربارهاش حرف بزنم و گفتم سعی میکنم بهش فکر نکنم اونم گفت خوبه.
ولی بازم فکر کردن بهش اذیتم میکنه. این چند وقت که همه جا از تجاوز میخونم خیلی احساس بدی دارم مضطرب و عصبیام. حتی یک بار واسه شما نوشتم ولی پاک کردم. نیاز به روان درمانی دارم. با یک سکس تراپ تماس گرفتم قراره برم پیشش ولی دوست دارم این جنایتکار دیگه نتونه این بلا رو سر کسی بیاره.
#تجاوز
#آزارجنسی
#بیدارزنی
@bidarzani
لیلا منظری، روانکاو و استاد دانشگاه روز چهارشنبه ۱۲ شهریورماه به دنبال خودسوزی در پارک بیبییان مسجدسلیمان جان خود را از دست داد.
گفته میشود دلیل خودسوزی این شهروند رای دادگاه خانواده مبنی بر حق حضانت دختر او به همسر سابقش بوده است.
روز چهارشنبه با وجود انتشار خبر خودسوزی منجر به فوت این شهروند در مسجدسلیمان، به دلیل شدت سوختگی جسد، هویت او مشخص نشده بود/هرانا
@bidarzani
گفته میشود دلیل خودسوزی این شهروند رای دادگاه خانواده مبنی بر حق حضانت دختر او به همسر سابقش بوده است.
روز چهارشنبه با وجود انتشار خبر خودسوزی منجر به فوت این شهروند در مسجدسلیمان، به دلیل شدت سوختگی جسد، هویت او مشخص نشده بود/هرانا
@bidarzani
نظر شما درباره «مجازات اعدام» چیست؟
موسسه پژوهشی «گمان» قصد دارد با انجام یک نظرسنجی کوتاه و به شکل ناشناس، دیدگاهها و باورهای مختلف ایرانیان درباره این موضوع را به ثبت برساند.
مشارکت شما در این پژوهش، ما را در دستیابی به نمونهای هرچه جامعتر یاری میکند.
لطفا در نظرسنجی زیر شرکت کنید و دیگران را هم به شرکت در آن دعوت کنید👇
edam.questionpro.com
@bidarzani
@gamaanresearch
موسسه پژوهشی «گمان» قصد دارد با انجام یک نظرسنجی کوتاه و به شکل ناشناس، دیدگاهها و باورهای مختلف ایرانیان درباره این موضوع را به ثبت برساند.
مشارکت شما در این پژوهش، ما را در دستیابی به نمونهای هرچه جامعتر یاری میکند.
لطفا در نظرسنجی زیر شرکت کنید و دیگران را هم به شرکت در آن دعوت کنید👇
edam.questionpro.com
@bidarzani
@gamaanresearch
با محوریت اِعمال تجاوز در سیاستهای کالاییسازی آموزش
📌تعرضهای جنسی، فریادگران، بیصدایان
✍شکیبا عسگرپور
📍بیدارزنی: طی دو هفتهی گذشته، صدایِ «مکتوب»، کوتاه و مستقیمِ راویانی در شبکههای مجازی (خاصه توییتر) بهمیان آمده است که ذیل افشاگری تجربههایی ظاهراً شخصیْ اما در کلیت امر (تماماً سیاسی) از تجاوز و آزارهای جنسی وارد آمده علیه خود، طی سالیان گذشته گفتند.
📍تکثر و ازدیادِ نفسگیرِ روایتهای مطرحشده، نامهای بیشماری را به میان آورده است. از نقاش و مجموعهدار اعظمی که کمتر از «استاد» مورد خطاب قرار نمیگرفت تا ردیفی از اسامی موزیسینها، شاعران، بازیگران، اینفلوئنسرها و مورد مشخصِ اخیراً مطرح شده، فارغالتحصیل باستان شناسی که با بیشترین حجم از روایات متحد تجاوز همراه بود.
📍نوع مواجههی مخاطبان و دیگر کاربران شبکههای اجتماعی با روایاتی از تجاوز یا اعمال آزارهای جنسی از سوی «سلبریتیها»، متکی بر حیرت/انکار اولیه و یا ایجاد فضایی باز جهت شنیدن و تزریق اعتماد بهنفس به فرد قربانی بوده است.
📍در حقیقت، بخش اعظم مخاطبان این روایات، با مخدوش شدن تصویر آن فیگورِ هنرمندِ متجاوز در ذهن، از سویی با احساس انزجار درونی در نسبت خود با آثار موسیقایی/بصری فرد متجاوز قرار گرفته است و از سمتی دیگر، موشکافانه و با حساسیت بیشتری با تک به تک کلمات نوشتاری فرد افشاکننده برخورد میکند. گویی که آن تجاوز، تعدی به برساختههای ذهنی او نیز بوده است.
📍حال، پرسشی که به میان میآید این است که آیا کلیت «سرمایهی اجتماعیِ» سلبریتیها، بهمثابه پیادهنظامهاییاند که تشویق و حمایت از فرد مورد نظر را با ادراکی کورکورانه پیش میبرند و یا نه! ساحت پولادین فرد مشهورِ آزارگر را ورای کارنامهی فعالیتی وی میپذیرند؟
📍پاسخ به این پرسش، بدون درج «گزارهی زمانی» و اهمیت پذیرا بودن اذهان عمومی در دریافت حقیقت موجود در عملکرد متجاوزان مشهور، میسر نمیشود. امری که بهسادگی هم محقق نشده است.
#تجاوز
#آزارجنسی
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30360&rhash=3ec4f87be6d7d1
📌تعرضهای جنسی، فریادگران، بیصدایان
✍شکیبا عسگرپور
📍بیدارزنی: طی دو هفتهی گذشته، صدایِ «مکتوب»، کوتاه و مستقیمِ راویانی در شبکههای مجازی (خاصه توییتر) بهمیان آمده است که ذیل افشاگری تجربههایی ظاهراً شخصیْ اما در کلیت امر (تماماً سیاسی) از تجاوز و آزارهای جنسی وارد آمده علیه خود، طی سالیان گذشته گفتند.
📍تکثر و ازدیادِ نفسگیرِ روایتهای مطرحشده، نامهای بیشماری را به میان آورده است. از نقاش و مجموعهدار اعظمی که کمتر از «استاد» مورد خطاب قرار نمیگرفت تا ردیفی از اسامی موزیسینها، شاعران، بازیگران، اینفلوئنسرها و مورد مشخصِ اخیراً مطرح شده، فارغالتحصیل باستان شناسی که با بیشترین حجم از روایات متحد تجاوز همراه بود.
📍نوع مواجههی مخاطبان و دیگر کاربران شبکههای اجتماعی با روایاتی از تجاوز یا اعمال آزارهای جنسی از سوی «سلبریتیها»، متکی بر حیرت/انکار اولیه و یا ایجاد فضایی باز جهت شنیدن و تزریق اعتماد بهنفس به فرد قربانی بوده است.
📍در حقیقت، بخش اعظم مخاطبان این روایات، با مخدوش شدن تصویر آن فیگورِ هنرمندِ متجاوز در ذهن، از سویی با احساس انزجار درونی در نسبت خود با آثار موسیقایی/بصری فرد متجاوز قرار گرفته است و از سمتی دیگر، موشکافانه و با حساسیت بیشتری با تک به تک کلمات نوشتاری فرد افشاکننده برخورد میکند. گویی که آن تجاوز، تعدی به برساختههای ذهنی او نیز بوده است.
📍حال، پرسشی که به میان میآید این است که آیا کلیت «سرمایهی اجتماعیِ» سلبریتیها، بهمثابه پیادهنظامهاییاند که تشویق و حمایت از فرد مورد نظر را با ادراکی کورکورانه پیش میبرند و یا نه! ساحت پولادین فرد مشهورِ آزارگر را ورای کارنامهی فعالیتی وی میپذیرند؟
📍پاسخ به این پرسش، بدون درج «گزارهی زمانی» و اهمیت پذیرا بودن اذهان عمومی در دریافت حقیقت موجود در عملکرد متجاوزان مشهور، میسر نمیشود. امری که بهسادگی هم محقق نشده است.
#تجاوز
#آزارجنسی
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30360&rhash=3ec4f87be6d7d1
بیدارزنی
تعرضهای جنسی، فریادگران، بیصدایان - بیدارزنی
تجاوز در مدرسه، تجاوز در آموزشگاهها و آنچه که در خلال افشاگریهای دانشآموزان حاضر در کلاسهای کنکور مطرح شد، بار دیگر فاجعهی تعرض به دانشآموزان، سیاستهای پنهانکاری/انکار و انفعالِ ساختاری سازمان آموزش و پرورش را به میان آورد. در این بین اما حضور مؤلفههایی…
📌روایت سیزدهم
📍این متن را مینویسم اول از همه برای شهادت دادن و وزن بیشتر بخشیدن به روایت زنی که از خشونتهای رفته بر وی در آن سالها که در شمال نیویرک٬ شهر آلبانی زندگی میکردم، نوشته است. موقع خواندن متن دردناک تعرضات مکرر و خشونت اعمال شده بر وی، این سؤال مدام با من بود که چرا در آن سالها هیچوقت از او نپرسیدم که چرا برنامهی فوقلیسانسش را نیمهکاره رها کرد و به ایران بازگشت. که چرا با اینکه خطوط آشنای درد نه تنها در چهره، که در همهی حالات و رفتارهایش بهسادگی دیده میشد٬ گوش شنوایی نبودم برای آنکه دردش را به اشتراک بگذارد و دستی برای همراهی درگرفتن حق ضایع شدهاش.
📍 به این فکر میکنم که چه حیف که در آن سالها در تنهایی درد کشیدیم و فقط از هم ترسیدیم. این متن را مینویسم با امید سبکتر شدن بار این سؤال و با آرزوی آنکه دعوتی باشد برای همگی ما به همدلی بیشتر با یکدیگر در روزهای سخت.
📍 من هم در زمان دانشجویی در دانشگاه ایالتی نیویرک (آلبانی) مورد آزار جنسی از طرف دکتر آ.ع قرارگرفتهام. شبی بعد از شرکت در میهمانی دانشگاه، پیشنهاد ایشان را برای رساندنم به خانه دانشجوییام قبول کردم. در راه صحبت از فشارهای روانی فراوانی شد که در آن چند ماه متحمل بودم و طاقتم را طاق کرده بودند.
📍 با پیشنهاد ایشان به خانهشان رفتیم تا درباره آن موضوعات بیشتر حرف بزنیم و از راهنمایی ایشان برای حل کردن مشکلم کمک بگیرم. وسط گریهها، خوشحال از اینکه بالاخره فرصتی فراهم شده که با ایشان بهعنوان مدیر برنامه تحصیلیمان در آلبانی، که با شفقت تمام به من گوش سپرده بودند درد و دل بکنم و از آنچه که در آن چند ماه جهنمی بر من گذشته بود و بعدها فهمیدم بیارتباط با مدیریت غیرحرفهای و غیر شفاف ایشان نیز نبود، سخن بگویم.
📍چند پیک مشروب تعارفی ایشان را سر کشیدم و در نهایت با حال روحی بدی که داشتم در بالکن خانهشان استفراغ کرده و برای اولین و آخرین بار تا اکنون زندگیام، از هوش رفتم. دقایقی بعد که به هوش آمدم، متوجه شدم که ایشان نه تنها پیراهنم که اندکی کثیف شده بود، که همهی لباسهایم، و در کمال تعجب همهی لباسهای خودشان را نیز درآوردهاند و در تخت اتاقشان کنارم دراز کشیدهاند. بیش از هرچیز شوکه شده بودم، مسیر بالکن تا اتاق را به یاد نمیآوردم و با وجود ترس، سردرد وحشتناک، و سرگیجهای که داشتم با یادآوری رابطهی استاد و شاگردی و احترام متقابل، و چنگ زدن به اسم پارتنرم که ایشان هم چند باری دیده بودندش، از ایشون که برای برقراری ارتباط جنسی بسیار اصرار میکردند، خواستم که جلوتر ازین نرن و سریعتر من رو به خانه برسونند.
#تجاوز
#آزارجنسی
روایت کامل را از لینک زیر بخوانید:
https://telegra.ph/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85-09-05-2
📍این متن را مینویسم اول از همه برای شهادت دادن و وزن بیشتر بخشیدن به روایت زنی که از خشونتهای رفته بر وی در آن سالها که در شمال نیویرک٬ شهر آلبانی زندگی میکردم، نوشته است. موقع خواندن متن دردناک تعرضات مکرر و خشونت اعمال شده بر وی، این سؤال مدام با من بود که چرا در آن سالها هیچوقت از او نپرسیدم که چرا برنامهی فوقلیسانسش را نیمهکاره رها کرد و به ایران بازگشت. که چرا با اینکه خطوط آشنای درد نه تنها در چهره، که در همهی حالات و رفتارهایش بهسادگی دیده میشد٬ گوش شنوایی نبودم برای آنکه دردش را به اشتراک بگذارد و دستی برای همراهی درگرفتن حق ضایع شدهاش.
📍 به این فکر میکنم که چه حیف که در آن سالها در تنهایی درد کشیدیم و فقط از هم ترسیدیم. این متن را مینویسم با امید سبکتر شدن بار این سؤال و با آرزوی آنکه دعوتی باشد برای همگی ما به همدلی بیشتر با یکدیگر در روزهای سخت.
📍 من هم در زمان دانشجویی در دانشگاه ایالتی نیویرک (آلبانی) مورد آزار جنسی از طرف دکتر آ.ع قرارگرفتهام. شبی بعد از شرکت در میهمانی دانشگاه، پیشنهاد ایشان را برای رساندنم به خانه دانشجوییام قبول کردم. در راه صحبت از فشارهای روانی فراوانی شد که در آن چند ماه متحمل بودم و طاقتم را طاق کرده بودند.
📍 با پیشنهاد ایشان به خانهشان رفتیم تا درباره آن موضوعات بیشتر حرف بزنیم و از راهنمایی ایشان برای حل کردن مشکلم کمک بگیرم. وسط گریهها، خوشحال از اینکه بالاخره فرصتی فراهم شده که با ایشان بهعنوان مدیر برنامه تحصیلیمان در آلبانی، که با شفقت تمام به من گوش سپرده بودند درد و دل بکنم و از آنچه که در آن چند ماه جهنمی بر من گذشته بود و بعدها فهمیدم بیارتباط با مدیریت غیرحرفهای و غیر شفاف ایشان نیز نبود، سخن بگویم.
📍چند پیک مشروب تعارفی ایشان را سر کشیدم و در نهایت با حال روحی بدی که داشتم در بالکن خانهشان استفراغ کرده و برای اولین و آخرین بار تا اکنون زندگیام، از هوش رفتم. دقایقی بعد که به هوش آمدم، متوجه شدم که ایشان نه تنها پیراهنم که اندکی کثیف شده بود، که همهی لباسهایم، و در کمال تعجب همهی لباسهای خودشان را نیز درآوردهاند و در تخت اتاقشان کنارم دراز کشیدهاند. بیش از هرچیز شوکه شده بودم، مسیر بالکن تا اتاق را به یاد نمیآوردم و با وجود ترس، سردرد وحشتناک، و سرگیجهای که داشتم با یادآوری رابطهی استاد و شاگردی و احترام متقابل، و چنگ زدن به اسم پارتنرم که ایشان هم چند باری دیده بودندش، از ایشون که برای برقراری ارتباط جنسی بسیار اصرار میکردند، خواستم که جلوتر ازین نرن و سریعتر من رو به خانه برسونند.
#تجاوز
#آزارجنسی
روایت کامل را از لینک زیر بخوانید:
https://telegra.ph/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85-09-05-2
Telegraph
روایت سیزدهم
این متن را مینویسم اول از همه برای شهادت دادن و وزن بیشتر بخشیدن به روایت زنی که از خشونتهای رفته بر وی در آن سالها که در شمال نیویرک٬ شهر آلبانی زندگی میکردم، نوشته است. موقع خواندن متن دردناک تعرضات مکرر و خشونت اعمال شده بر وی، این سؤال مدام با من…
تشکیل پرونده جدید برای دخترم #پریسا_رفیعی و اخذ #دفاع_آخر و صدور قرار وثیقه ۱۰۰ میلیونی تومانی
امروز (۶/۱۵)باز از بند زنان به دادسرای اوین اعزام شده و از او در رابطه با اتهام تبلیغ علیه نظام به خاطر #نامه_سرگشاده اش(https://t.co/2PwxU1oNp4)بدون حضور وکیلش،دفاع آخر اخذ شده است.
@bidarzani
https://t.co/VWqrgMghy6
امروز (۶/۱۵)باز از بند زنان به دادسرای اوین اعزام شده و از او در رابطه با اتهام تبلیغ علیه نظام به خاطر #نامه_سرگشاده اش(https://t.co/2PwxU1oNp4)بدون حضور وکیلش،دفاع آخر اخذ شده است.
@bidarzani
https://t.co/VWqrgMghy6
Telegram
شوراهای صنفی دانشجویان کشور
⭕⭕ در بازداشتگاه ها چه می گذرد؟
🖌نامه سرگشاده پریسا رفیعی، فعال صنفی دانشجویی درباره شرایط بازداشت فعالین سیاسی در ایران
🔷🔸 امروز قریب به یکسال و نیم از موج بازداشتهای دی ماه ۹۶ که صدها دانشجو، ده ها فعال صنفی دانشجویی و کنشگران عرصه آموزش رایگان را…
🖌نامه سرگشاده پریسا رفیعی، فعال صنفی دانشجویی درباره شرایط بازداشت فعالین سیاسی در ایران
🔷🔸 امروز قریب به یکسال و نیم از موج بازداشتهای دی ماه ۹۶ که صدها دانشجو، ده ها فعال صنفی دانشجویی و کنشگران عرصه آموزش رایگان را…
آمارهای تلخ و عجیب به نفع ثروتمندان
📌دهکها در دانشگاه: شش به یک به نفع اغنیا!
دانشجویانی که از نظر وضع درآمدی جزء طبقه مرفه محسوب میشوند، شش برابر بیشتر از فقرا و محرومان از ظرفیت دو دانشگاه بزرگ کشور بهره بردهاند.
به گزارش «فرهیختگان»، ۱۹نفر از مجموع ۴۰نفر برتر کنکور سراسری سال ۹۸ از شهر تهران رتبه کسب کردهاند و جالب اینکه ۶۶درصد اینها در مدارس غیردولتی و نمونه دولتی و ۳۳درصد در مدارس «سمپاد» درس خواندهاند. این یعنی سهم مدارس دولتی کمتر از یک درصد بوده است.
بر پایه مطالعهای که سال۹۶ دفتر مطالعات اجتماعی وزارت رفاه انجام داده، سهم سه دهک بالای درآمدی از ظرفیت ۱۵رشته منتخب دو دانشگاه شهید بهشتی و علامه طباطبایی تقریبا شش برابر دهکهای کمدرآمد است.
@bidarzani
http://farhikhtegandaily.com/news/43136/%D8%AF%D9%87%DA%A9%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87:-%D8%B4%D8%B4-%D8%A8%D9%87-%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D9%81%D8%B9-%D8%A7%D8%BA%D9%86%DB%8C%D8%A7!--%E2%80%8C/
📌دهکها در دانشگاه: شش به یک به نفع اغنیا!
دانشجویانی که از نظر وضع درآمدی جزء طبقه مرفه محسوب میشوند، شش برابر بیشتر از فقرا و محرومان از ظرفیت دو دانشگاه بزرگ کشور بهره بردهاند.
به گزارش «فرهیختگان»، ۱۹نفر از مجموع ۴۰نفر برتر کنکور سراسری سال ۹۸ از شهر تهران رتبه کسب کردهاند و جالب اینکه ۶۶درصد اینها در مدارس غیردولتی و نمونه دولتی و ۳۳درصد در مدارس «سمپاد» درس خواندهاند. این یعنی سهم مدارس دولتی کمتر از یک درصد بوده است.
بر پایه مطالعهای که سال۹۶ دفتر مطالعات اجتماعی وزارت رفاه انجام داده، سهم سه دهک بالای درآمدی از ظرفیت ۱۵رشته منتخب دو دانشگاه شهید بهشتی و علامه طباطبایی تقریبا شش برابر دهکهای کمدرآمد است.
@bidarzani
http://farhikhtegandaily.com/news/43136/%D8%AF%D9%87%DA%A9%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87:-%D8%B4%D8%B4-%D8%A8%D9%87-%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D9%81%D8%B9-%D8%A7%D8%BA%D9%86%DB%8C%D8%A7!--%E2%80%8C/
📌روایت چهادهم:
♦️اول این را بگویم که تفاوت مشخصی بین آزار جنسی و تجاوز قائلم. در تجربه من، تجاوز رخ نداد. من آزار جنسی دیدم. به زور لمس شدم و با عباراتی مثل «دهاتی» «امل» «دنیای تناقض هستی!» «فمنیسیتی هستی که به نیاز بدن خودش احترام نمیگذارد.» «وقتی خودت را سرکوب میکنی، قطعا نیاز باقی زنان را هم جایی سرکوب خواهی کرد.» تحقیر شدم.
♦️از ابتدای همکاریمان برایم از نقش پژوهشهایش در کمک به اقلیتها گفته بود و از تلاشهای همهجانبهاش در این زمینه. تعریف کرده بود که چطور از رابطه دوستانه عمیقش با نماینده یو ان در ایران تا فرصت گفتگو با عنایت فانی در برنامه صفحه دو به نفع اقلیتها استفاده کرده.
♦️از مذاکراتش با نمایندگان فراکسیون زنان برای اصلاح قوانین به نفع زنان تا همکاریهایش با معاونت زنان وقت و هزینههایی که بابت پروژه ختنه زنان پرداخته بود گفته بود.
♦️ و خب مراسم رونمایی کتابش در کتابخانه ملی و حضور چهرههای سرشناس هم تأییدی بود بر این ادعاها.
♦️یک پژوهش به پایان رسیده بود و دست ناشر بود. یک پژوهش در میانه پایانی کار بود و پژوهش سوم داشت شروع میشد.
♦️مرا برای جلسه طراحی مصاحبههای کار جدیدش دعوت کرد. به تهران رفتم و قرار بود غروب برگردم. پس از پایان جلسه مرا برای ناهار به خانهاش دعوت کرد. آپارتمان کوچکی در محله شهران. آن موقع هنوز همسر و فرزندش مهاباد زندگی میکردند.
♦️در طول مسیر خانه و در تمام مدتی که در خانهاش بودم از تجربههایم میپرسید. موضوع پژوهشها هم مربوط به تجربههای جنسی میشد.
♦️ همه چیز را در یک چارچوب انتقادی و نظری مطرح میکرد و یکجوری به موضوع پژوهشها و موقعیت زنان در ایران مرتبط میکرد و مدام مرا و سبک زندگیام را به چالش میکشید. چنان زیرکانه بحثها را جلو میبرد و مرا درگیر میکرد که هیچ وقت در حین بحث، جرئت و فرصت نکردم بگویم به تو چه.
♦️ غذا سفارش داد و شروع کرد به چاق کردن قلیان. روی قلیان وید گذاشت. مشروب هم آورد. من از قلیان و مشروب امتناع کردم. شروع کرد به نقد کردن. «ترسو نباش» «یک فمنیست و یک کنشگر باید شجاعت کسب تجربههای جدید رو داشته باشه» و هویتم را مدام به چالش میکشید.
♦️بعد از ناهار داشتم لپ تاپ و شارژر را در کوله میگذاشتم که زودتر بروم فرودگاه. چون اصلا راحت نبودم و بیش از حد نقد شده بودم. رفت دستشویی. وقتی بیرون آمد کاملا برهنه بود. انقدر شوک شده بودم که هیچ واکنشی نداشتم.
♦️در چارچوب در ایستاده بود، آلتش را تکان میداد و به من میخندید. میگفت مگر تا حالا مرد ندیدی؟! پورن هم ندیدی؟!
♦️بعد از چند لحظه در حالی که میگفت بهترین فرصت است برای آشنایی با بدن یک مرد به سمتم آمد.خودش را به من چسباند. به زور خودم را جدا کردم و زدم بیرون. در همان چند دقیقه گفت که این کار را برای کمک به من و عبور از ترسهایم میکند.
♦️قطع همکاری در لحظه سخت بود. هم به موضوع پژوهشها علاقه داشتم، هم کلی زحمت کشیده بودم و هم تمام ارتباطات حرفهایام به این پروژهها گره خورده بود. تازه بحثهای تصویب قانون منع ازدواج کودک به نتیجه رسیده بود و به نقش آن پژوهشها امیدوار بودم.
♦️تصمیم گرفتم موضوع را جدی با خودش مطرح کنم و با حفظ فاصله ایمن تا پایان آن پروژه ادامه دهم. تمام قرارهای کاری را در کافی شاپ میگذاشتم.
♦️بماند که همیشه به شوخی یا جدی ترسم از دیدن بدنه برهنهاش را مسخره میکرد. یادمه یکبار گفت من با محافظهکارترین گروهها مذاکره کردم و ترسها و تابوهاشون رو شکستم اما درباره نتونستم. بابا چقدر تو سفت و املی.
♦️آخرین بار که دیدمش داشتیم در خیابان راه میرفتیم و درباره مراسم رونمایی و جلسهای که گرفته بود، صحبت میکردیم. رفتیم جلوی عابر بانک که پول بردارد. در همین توقف کوتاه جلوی عابربانک، ناگهان در حالی که جمله «پس تو این کُس رو برای چی میخوای؟» رو گفت دست درازی کرد. وسط خیابان بدنم را لمس کرد. این آخرین دیدار حضوری ما بود و بعد از پایان آن پژوهش، قطع همکاری کردم.
♦️یکبار ازش پرسیده بودم تو که انقدر دنبال روابط جنسی آزاد و موازی هستی چرا ازدواج کردی و بچه آوردی؟ گفت «اگر مجرد بودم و هیچ رابطهای نداشتم به صرف همکاری کردن با چند زن جوان از طرف اقوامم و جامعه به هزار گناه کرده و نکرده متهم میشدم. اتفاقا برای داشتن آزادی جنسی در جوامع سنتی باید ازدواج کرد.» و من فکر میکنم گاهی برای آزارگر جنسی بودن نیز میشود یک چهره سرشناس حقوق زنان و اقلیتها بود و در حاشیه امن ناشی از همین آوازه به آزار جنسی ادامه داد.
روایت ارسالی به بیدارزنی
#تجاوز
#آزارجنسی
#بیدارزنی
@bidarzani
♦️اول این را بگویم که تفاوت مشخصی بین آزار جنسی و تجاوز قائلم. در تجربه من، تجاوز رخ نداد. من آزار جنسی دیدم. به زور لمس شدم و با عباراتی مثل «دهاتی» «امل» «دنیای تناقض هستی!» «فمنیسیتی هستی که به نیاز بدن خودش احترام نمیگذارد.» «وقتی خودت را سرکوب میکنی، قطعا نیاز باقی زنان را هم جایی سرکوب خواهی کرد.» تحقیر شدم.
♦️از ابتدای همکاریمان برایم از نقش پژوهشهایش در کمک به اقلیتها گفته بود و از تلاشهای همهجانبهاش در این زمینه. تعریف کرده بود که چطور از رابطه دوستانه عمیقش با نماینده یو ان در ایران تا فرصت گفتگو با عنایت فانی در برنامه صفحه دو به نفع اقلیتها استفاده کرده.
♦️از مذاکراتش با نمایندگان فراکسیون زنان برای اصلاح قوانین به نفع زنان تا همکاریهایش با معاونت زنان وقت و هزینههایی که بابت پروژه ختنه زنان پرداخته بود گفته بود.
♦️ و خب مراسم رونمایی کتابش در کتابخانه ملی و حضور چهرههای سرشناس هم تأییدی بود بر این ادعاها.
♦️یک پژوهش به پایان رسیده بود و دست ناشر بود. یک پژوهش در میانه پایانی کار بود و پژوهش سوم داشت شروع میشد.
♦️مرا برای جلسه طراحی مصاحبههای کار جدیدش دعوت کرد. به تهران رفتم و قرار بود غروب برگردم. پس از پایان جلسه مرا برای ناهار به خانهاش دعوت کرد. آپارتمان کوچکی در محله شهران. آن موقع هنوز همسر و فرزندش مهاباد زندگی میکردند.
♦️در طول مسیر خانه و در تمام مدتی که در خانهاش بودم از تجربههایم میپرسید. موضوع پژوهشها هم مربوط به تجربههای جنسی میشد.
♦️ همه چیز را در یک چارچوب انتقادی و نظری مطرح میکرد و یکجوری به موضوع پژوهشها و موقعیت زنان در ایران مرتبط میکرد و مدام مرا و سبک زندگیام را به چالش میکشید. چنان زیرکانه بحثها را جلو میبرد و مرا درگیر میکرد که هیچ وقت در حین بحث، جرئت و فرصت نکردم بگویم به تو چه.
♦️ غذا سفارش داد و شروع کرد به چاق کردن قلیان. روی قلیان وید گذاشت. مشروب هم آورد. من از قلیان و مشروب امتناع کردم. شروع کرد به نقد کردن. «ترسو نباش» «یک فمنیست و یک کنشگر باید شجاعت کسب تجربههای جدید رو داشته باشه» و هویتم را مدام به چالش میکشید.
♦️بعد از ناهار داشتم لپ تاپ و شارژر را در کوله میگذاشتم که زودتر بروم فرودگاه. چون اصلا راحت نبودم و بیش از حد نقد شده بودم. رفت دستشویی. وقتی بیرون آمد کاملا برهنه بود. انقدر شوک شده بودم که هیچ واکنشی نداشتم.
♦️در چارچوب در ایستاده بود، آلتش را تکان میداد و به من میخندید. میگفت مگر تا حالا مرد ندیدی؟! پورن هم ندیدی؟!
♦️بعد از چند لحظه در حالی که میگفت بهترین فرصت است برای آشنایی با بدن یک مرد به سمتم آمد.خودش را به من چسباند. به زور خودم را جدا کردم و زدم بیرون. در همان چند دقیقه گفت که این کار را برای کمک به من و عبور از ترسهایم میکند.
♦️قطع همکاری در لحظه سخت بود. هم به موضوع پژوهشها علاقه داشتم، هم کلی زحمت کشیده بودم و هم تمام ارتباطات حرفهایام به این پروژهها گره خورده بود. تازه بحثهای تصویب قانون منع ازدواج کودک به نتیجه رسیده بود و به نقش آن پژوهشها امیدوار بودم.
♦️تصمیم گرفتم موضوع را جدی با خودش مطرح کنم و با حفظ فاصله ایمن تا پایان آن پروژه ادامه دهم. تمام قرارهای کاری را در کافی شاپ میگذاشتم.
♦️بماند که همیشه به شوخی یا جدی ترسم از دیدن بدنه برهنهاش را مسخره میکرد. یادمه یکبار گفت من با محافظهکارترین گروهها مذاکره کردم و ترسها و تابوهاشون رو شکستم اما درباره نتونستم. بابا چقدر تو سفت و املی.
♦️آخرین بار که دیدمش داشتیم در خیابان راه میرفتیم و درباره مراسم رونمایی و جلسهای که گرفته بود، صحبت میکردیم. رفتیم جلوی عابر بانک که پول بردارد. در همین توقف کوتاه جلوی عابربانک، ناگهان در حالی که جمله «پس تو این کُس رو برای چی میخوای؟» رو گفت دست درازی کرد. وسط خیابان بدنم را لمس کرد. این آخرین دیدار حضوری ما بود و بعد از پایان آن پژوهش، قطع همکاری کردم.
♦️یکبار ازش پرسیده بودم تو که انقدر دنبال روابط جنسی آزاد و موازی هستی چرا ازدواج کردی و بچه آوردی؟ گفت «اگر مجرد بودم و هیچ رابطهای نداشتم به صرف همکاری کردن با چند زن جوان از طرف اقوامم و جامعه به هزار گناه کرده و نکرده متهم میشدم. اتفاقا برای داشتن آزادی جنسی در جوامع سنتی باید ازدواج کرد.» و من فکر میکنم گاهی برای آزارگر جنسی بودن نیز میشود یک چهره سرشناس حقوق زنان و اقلیتها بود و در حاشیه امن ناشی از همین آوازه به آزار جنسی ادامه داد.
روایت ارسالی به بیدارزنی
#تجاوز
#آزارجنسی
#بیدارزنی
@bidarzani