Forwarded from کارزار سهشنبههای نه به اعدام
کارزار سهشنبههای نه به اعدام
Photo
🔴 تداوم کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در هفته هفتاد و پنجم در ۴۷ زندان مختلف
🔘 اعلام نگرانی کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» نسبت به افزایش سرکوب و گسترش اجرای اعدام
حکومت فاسد و سرکوبگر، برای مقابله با خیزشها و اعتراضات مردمی، به اعدامهای خودسرانه و سرکوب سیستماتیک ادامه میدهد. تنها در چهار روز نخست تیرماه، دستکم ۱۷ زندانی - از جمله یک زن - اعدام شدهاند. از ابتدای سال ۱۴۰۴ نیز دستکم ۴۲۴ تن به دار آویخته شدهاند. در هفته گذشته، ۱۸ زندانی اعدام شدند؛ آماری هولناک که در سالهای اخیر بیسابقه است.
تصویب مصوبه اخیر مجلس فرمایشی حکومت در جهت افزایش سرکوب و تشدید اعدامها، بهویژه علیه مخالفان و زندانیان سیاسی، در کنار روند افزایشی اجرای احکام اعدام، نشان از جامعهای انفجاری و وجود حکومتی سرکوبگر و نامشروع دارد که برای حفظ بقای خود، «حق حیات» شهروندان را قربانی میکند.
نظام ولایت فقیه روز چهارشنبه گذشته، سه کولبر کرد به نامهای آزاد شجاعی، ادریس آلی و رسول احمد محمد را در روندی غیرشفاف و ناعادلانه به اتهام جاسوسی اعدام کرد.
در هفتههای اخیر نیز موج گستردهای از بازداشتها در شهرهای مختلف به بهانههای واهی سیاسی و امنیتی صورت گرفته که باعث نگرانی جدی ما نسبت به سرنوشت بازداشتشدگان شده است. بیم آن میرود که بسیاری از آنان با اتهامات سنگین مواجه شده و از حق دادرسی عادلانه محروم شوند.
در این شرایط، جان زندانیان سیاسی محکوم به اعدام بیش از پیش در خطر است. ما اعضای این کارزار، همراه با مردم ایران، خواستار لغو مجازات اعدام و آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» از جامعه جهانی، نهادهای حقوق بشری و وجدانهای بیدار میخواهد که صدای زندانیان محکوم به اعدام باشند و به یاد داشته باشند که حکومت مستبد نهتنها در دوران جنگ و بمباران امنیت زندانیان را تأمین نکرد، بلکه اکنون پس از پایان بحران، در پی انتقامگیری از مردم و زندانیان است. همچنین از خانوادههای زندانیان، بهویژه کسانی که در این روزها عزیزانشان بازداشت شدهاند، میخواهیم سکوت نکنند؛ اسامی آنان را منتشر کرده و خواستار آزادی بیقید و شرطشان باشند.
لازم به ذکر است که با تعطیلی زندان اوین و انتقال زندانیان به تهران بزرگ و قرچک، از این پس زندان قرچک بهعنوان جایگزین زندان اوین در فهرست زندانهای اعتصابی کارزار قرار میگیرد.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» روز سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، در ۴۷ زندان زیر در هفته هفتاد و پنجم با اعتصاب غذا ادامه مییابد:
زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان فردیس کرج، زندان تهران بزرگ، زندان قرچک، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اهر، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان یاسوج، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان فیروزآباد فارس، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بهبهان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند زنان و مردان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزلآباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان مهاباد، زندان بوکان، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان سنندج و زندان کامیاران.
هفته هفتاد و پنجم
سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#کارزار_سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام
https://t.me/No_To_Execution_Tuesdays
@No_To_Execution_Tuesdays
🔘 اعلام نگرانی کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» نسبت به افزایش سرکوب و گسترش اجرای اعدام
حکومت فاسد و سرکوبگر، برای مقابله با خیزشها و اعتراضات مردمی، به اعدامهای خودسرانه و سرکوب سیستماتیک ادامه میدهد. تنها در چهار روز نخست تیرماه، دستکم ۱۷ زندانی - از جمله یک زن - اعدام شدهاند. از ابتدای سال ۱۴۰۴ نیز دستکم ۴۲۴ تن به دار آویخته شدهاند. در هفته گذشته، ۱۸ زندانی اعدام شدند؛ آماری هولناک که در سالهای اخیر بیسابقه است.
تصویب مصوبه اخیر مجلس فرمایشی حکومت در جهت افزایش سرکوب و تشدید اعدامها، بهویژه علیه مخالفان و زندانیان سیاسی، در کنار روند افزایشی اجرای احکام اعدام، نشان از جامعهای انفجاری و وجود حکومتی سرکوبگر و نامشروع دارد که برای حفظ بقای خود، «حق حیات» شهروندان را قربانی میکند.
نظام ولایت فقیه روز چهارشنبه گذشته، سه کولبر کرد به نامهای آزاد شجاعی، ادریس آلی و رسول احمد محمد را در روندی غیرشفاف و ناعادلانه به اتهام جاسوسی اعدام کرد.
در هفتههای اخیر نیز موج گستردهای از بازداشتها در شهرهای مختلف به بهانههای واهی سیاسی و امنیتی صورت گرفته که باعث نگرانی جدی ما نسبت به سرنوشت بازداشتشدگان شده است. بیم آن میرود که بسیاری از آنان با اتهامات سنگین مواجه شده و از حق دادرسی عادلانه محروم شوند.
در این شرایط، جان زندانیان سیاسی محکوم به اعدام بیش از پیش در خطر است. ما اعضای این کارزار، همراه با مردم ایران، خواستار لغو مجازات اعدام و آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» از جامعه جهانی، نهادهای حقوق بشری و وجدانهای بیدار میخواهد که صدای زندانیان محکوم به اعدام باشند و به یاد داشته باشند که حکومت مستبد نهتنها در دوران جنگ و بمباران امنیت زندانیان را تأمین نکرد، بلکه اکنون پس از پایان بحران، در پی انتقامگیری از مردم و زندانیان است. همچنین از خانوادههای زندانیان، بهویژه کسانی که در این روزها عزیزانشان بازداشت شدهاند، میخواهیم سکوت نکنند؛ اسامی آنان را منتشر کرده و خواستار آزادی بیقید و شرطشان باشند.
لازم به ذکر است که با تعطیلی زندان اوین و انتقال زندانیان به تهران بزرگ و قرچک، از این پس زندان قرچک بهعنوان جایگزین زندان اوین در فهرست زندانهای اعتصابی کارزار قرار میگیرد.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» روز سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، در ۴۷ زندان زیر در هفته هفتاد و پنجم با اعتصاب غذا ادامه مییابد:
زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان فردیس کرج، زندان تهران بزرگ، زندان قرچک، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اهر، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان یاسوج، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان فیروزآباد فارس، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بهبهان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند زنان و مردان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزلآباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان مهاباد، زندان بوکان، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان سنندج و زندان کامیاران.
هفته هفتاد و پنجم
سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#کارزار_سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام
https://t.me/No_To_Execution_Tuesdays
@No_To_Execution_Tuesdays
Telegram
کارزار سهشنبههای نه به اعدام
کارزار سهشنبههای نه به اعدام
No to Execution Tuesdays Campaign
تماس با ادمین در تلگرام:
@no_to_execution_admin
تماس با ادمین در جیمیل:
ntetc1402@gmail.com
No to Execution Tuesdays Campaign
تماس با ادمین در تلگرام:
@no_to_execution_admin
تماس با ادمین در جیمیل:
ntetc1402@gmail.com
بيدارزنى
Photo
🟣 وضعیت بحرانی ارغوان فلاحی و تلاش نهادهای امنیتی جهت اخذ اعترافات اجباری از وی
ارغوان فلاحی، زندانی سیاسی که برای بار دوم در بهمن ۱۴۰۳ بازداشت شده بود، تحت شکنجههای شدید روانی به بندهای ۲۰۹ و ۲۴۱ (بند حفاظت اطلاعات قوه قضاییه) بهسر بُرد.
در روز دوم تیرماه و پس از جنایت جنگی اسرائیل و حمله به زندان اوین، تا هشت روز هیچ گونه خبری از وضعیت سلامت ارغوان فلاحی و دیگر بازداشتشدگان حاضر در بند ۲۰۹ زندان اوین در دست نبود.
در پی پیگیریهای خانواده، وکلا و فشار رسانهای گسترده، چند تن از این عزیزان توانستند طی تماس کوتاهی خبری از زنده بودن خود و یا محل نگهداریشان اعلام کنند.
ارغوان فلاحی که طی پنج ماه گذشته تنها دو تماس تلفنی کوتاه داشت، اذعان کرده است که: «حالا در سلولی تاریک و بینام و نشان نگهداری میشود». جایی که نمیتوان آن را با قاطعیت زندان قرچک و یا بند یک الف شرق تهران دانست. چرا که این واحد امنیتی نیز در پی حملات اسرائیل، با تخریب گسترده همراه شده است.
گزارشات متعدد حاکی از آن است که ارغوان فلاحی همانند #امیرحسین_اکبریمنفرد، #محمد_اکبریمنفرد و #بیژن_کاظمی، تحت شکنجههای روانی شدید جهت اخذ اعترافات اجباری دربارهی دو قاضی ترور شده بهنامهای محمد مقیسه و علی رایزنی قرار دارد.
ماهها تداوم بازداشت آنان در سلولهای انفرادی، محرومیت از حق تماس و ملاقات با خانواده و وکلا و … همچنین نگهداری آنان در سلولهای بینام و نشان، نشانگر این است که اینبار نهفقط برای حقوق سلب شدهی این زندانیان، بلکه باید برای حفظ جانشان کوشید.
همچنین براساس گزارش کانون حقوق بشر ایران: «در شامگاه پنجشنبه ۱۳ تیر، بیژن کاظمی در تماسی کوتاه با مادرش اعلام کرده است که در اقدامی نگرانکننده و بدون اطلاعرسانی قبلی، به یکی از خانههای امن وزارت اطلاعات در خارج از استان تهران منتقل شده است». این اقدام که بدون روند قضایی شفاف صورت گرفته، زنگ خطری جدی برای امنیت جانی و حقوق انسانی وی و دیگر زندانیان سیاسی محسوب میشود.
♦️آنچه که بر سر زندانیان سیاسی و بازداشتشدگان حاضر در بندهای امنیتی وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه میگذرد، بسیار بحرانی و فاجعهبار است. صدای کسانی باشیم که در بحبوبهی پسا جنگ ۱۲ روزه ، جانشان دستاویز سیاستهای همیشگی سرکوبگرایانهی حاکمیت میشود. حکومتی که در عین فساد ساختاری، چپاول و تزویر، تنها تیغ بُرندهاش برای مردم و زندانیان، _خاصه سیاسی - است.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
ارغوان فلاحی، زندانی سیاسی که برای بار دوم در بهمن ۱۴۰۳ بازداشت شده بود، تحت شکنجههای شدید روانی به بندهای ۲۰۹ و ۲۴۱ (بند حفاظت اطلاعات قوه قضاییه) بهسر بُرد.
در روز دوم تیرماه و پس از جنایت جنگی اسرائیل و حمله به زندان اوین، تا هشت روز هیچ گونه خبری از وضعیت سلامت ارغوان فلاحی و دیگر بازداشتشدگان حاضر در بند ۲۰۹ زندان اوین در دست نبود.
در پی پیگیریهای خانواده، وکلا و فشار رسانهای گسترده، چند تن از این عزیزان توانستند طی تماس کوتاهی خبری از زنده بودن خود و یا محل نگهداریشان اعلام کنند.
ارغوان فلاحی که طی پنج ماه گذشته تنها دو تماس تلفنی کوتاه داشت، اذعان کرده است که: «حالا در سلولی تاریک و بینام و نشان نگهداری میشود». جایی که نمیتوان آن را با قاطعیت زندان قرچک و یا بند یک الف شرق تهران دانست. چرا که این واحد امنیتی نیز در پی حملات اسرائیل، با تخریب گسترده همراه شده است.
گزارشات متعدد حاکی از آن است که ارغوان فلاحی همانند #امیرحسین_اکبریمنفرد، #محمد_اکبریمنفرد و #بیژن_کاظمی، تحت شکنجههای روانی شدید جهت اخذ اعترافات اجباری دربارهی دو قاضی ترور شده بهنامهای محمد مقیسه و علی رایزنی قرار دارد.
ماهها تداوم بازداشت آنان در سلولهای انفرادی، محرومیت از حق تماس و ملاقات با خانواده و وکلا و … همچنین نگهداری آنان در سلولهای بینام و نشان، نشانگر این است که اینبار نهفقط برای حقوق سلب شدهی این زندانیان، بلکه باید برای حفظ جانشان کوشید.
همچنین براساس گزارش کانون حقوق بشر ایران: «در شامگاه پنجشنبه ۱۳ تیر، بیژن کاظمی در تماسی کوتاه با مادرش اعلام کرده است که در اقدامی نگرانکننده و بدون اطلاعرسانی قبلی، به یکی از خانههای امن وزارت اطلاعات در خارج از استان تهران منتقل شده است». این اقدام که بدون روند قضایی شفاف صورت گرفته، زنگ خطری جدی برای امنیت جانی و حقوق انسانی وی و دیگر زندانیان سیاسی محسوب میشود.
♦️آنچه که بر سر زندانیان سیاسی و بازداشتشدگان حاضر در بندهای امنیتی وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه میگذرد، بسیار بحرانی و فاجعهبار است. صدای کسانی باشیم که در بحبوبهی پسا جنگ ۱۲ روزه ، جانشان دستاویز سیاستهای همیشگی سرکوبگرایانهی حاکمیت میشود. حکومتی که در عین فساد ساختاری، چپاول و تزویر، تنها تیغ بُرندهاش برای مردم و زندانیان، _خاصه سیاسی - است.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
Forwarded from کانال شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔴 مقابل رد مرز کودکان مهاجر و بیپناه سکوت نکنیم
✍🏼 جعفر ابراهیمی
درباره جنگ و پیامدهایش موضعگیریهای متعددی صورت گرفته است. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران نیز که تشکلی مستقل در داخل است، موضعی گرفت بر مبنای اصول صنفی، آموزشی و رویکرد اجتماعی. بیانیه شورا را میشود در ادامه مسیر چندساله تشکلهای صنفی عضو در راستای اجتماعی شدن بیشتر تحلیل و بررسی کرد.
با اینکه شورای هماهنگی قبلا بارها درباره پیامدهای جنگ هشدار داده بود، اکنون که جنگ رخ داده و کشور نه در حالت آتشبس، که در تعلیق است و برخی پیامدها سریعا آشکار شدهاند، شاهد موضع و نظر بخش متشکل جنبش معلمان در این زمینه نیستیم.
امنیتی شدن فضای عمومی کشور، نتیجه بلافصل جنگ بود که جامعه در آن نقشی نداشت. از نمودهای اصلی این وضعیت، فشار بر فعالان سیاسی و اجتماعی، گسترش اعدامها، سرکوب و بازداشتهای گسترده بود.
جلوه برجسته اجتماعیِ این فضای جدید، اجرای سیاست اخراج مهاجران به بهانه مقابله با اتباع غیرقانونی است. این سیاست ضد انسانی و نژادپرستانه، چنان ضربتی و شتابزده اجرا شد که طبق اخبار بیش از ۶هزار کودک بدون والد رد مرز شدهاند. چه سرنوشت تلخی در انتظار این کودکان است!
در اقدام اخیر حکومت برای اخراج اتباع به اصطلاح غیرقانونی، مواد کنوانسیون حقوق کودک نقض شدهاست.
مهمترین مواد کنوانسیون که مستقیماً به حقوق کودکان مهاجر مرتبطند:
ماده ۲ – کشورها باید تمام حقوق مندرج در این کنوانسیون را بدون تبعیض از جمله بر اساس نژاد، ملیت، وضعیت مهاجرتی، یا وضعیت والدین برای تمام کودکان تضمین کنند.
ماده ۳ – در تمام اقداماتی که بر کودک تأثیر میگذارد، منافع عالیه کودک باید در اولویت باشد.
ماده ۶ – همه کودکان حق دارند زنده بمانند و رشد کنند.
ماده ۷ – کودک حق دارد از بدو تولد دارای نام، تابعیت و در صورت امکان، والدین خود را بشناسد و تحت سرپرستی آنان باشد.
ماده ۹ – کودک نباید از والدین خود جدا شود، مگر به حکم دادگاه و فقط به دلیل منافع کودک
ماده ۲۲ – کشورها باید اقداماتی انجام دهند تا از کودکان پناهنده یا کودکانی که بهتنهایی به کشور وارد شدهاند حمایت و مراقبت شود و سازمانهای بینالمللی مسئول نیز در این روند مشارکت داشته باشند.
ماده ۲۸ – همه کودکان حق آموزش دارند و کشورها باید آموزش ابتدایی رایگان و اجباری را برای همه فراهم کنند.
ماده ۳۷ – کودک نباید تحت شکنجه، مجازات یا رفتار ظالمانه قرار گیرد. بازداشت فقط در شرایط استثنایی وبرای کوتاهترین زمان ممکن باید انجام شود.
حکومت با سوار شدن بر موج ملیگرایی احساسی ناشی از جنگ و مقصر جلوه دادن مهاجران، نهتنها مسئولیت ناکامی خود در جنگ را نمیپذیرد، بلکه با کمک جریانات راست افراطی (حتی در میان برخی نیروهای اپوزیسیون) میکوشد مهاجران افغانستانی را عامل اصلی تمام مشکلات معرفی کند.
صحنههای زشت و نفرتآلودی که علیه مهاجران در نقاط مختلف کشور در جریان است، گواهی است بر موفقیت نسبی این رویکرد فاشیستی. پیش از اخراج از آموزش و پرورش، بیست سال در مناطق حاشیهای تهران تدریس کردهام. در این مدت، دانشآموزان افغانستانی بین ۵ تا۱۰ درصد از کلاسها را تشکیل میدادند. با اینکه در مناطقی فقیر، حاشیهنشین و پرآسیب تدریس میکردم که نزاعهای فردی و جمعی در آن رایج بود، هرگز شاهد صفبندی «افغانستانی/ایرانی» میان کودکان نبودم. اختلافات در همان سطحی بود که بچههای تُرک با کُرد یا لُر با دیگران داشتند. نه کینهای بود و نه نفرتی.
این حاکمیت، رسانهها، نظام آموزشی و برخی بزرگترها هستند که کودکان و نوجوانان را به گرایشهای فاشیستی سوق میدهند.
امروز شاهد ویدئوهایی هستیم که در آن نوجوانان ایرانی، نوجوان افغانستانی را کتک میزنند، تحقیر و تهدید میکنند و دیگران فقط تماشا میکنند.
منکر رشد گرایشهای نژادپرستانه نیستم اما باور دارم که این تصویر کل جامعه نیست. این چهرهای است که با کمک حکومت و حامیان ناسیونالیسم افراطی برجسته میشود تا بر ناتوانیهای حاکمیتی سرپوش بگذارد.
انگار در این وضعیت تعلیق، قرار است در سایه ترسی که برای عموم ایجاد شده مناسبات انسانی نیز به محاق برود. ما چگونه میتوانیم خود را «معلم» بنامیم، اما در برابر این وضعیت سکوت کنیم؟
چگونه میتوانیم تحقق حقوق کودکان را آرمان خود بدانیم، اما در برابر چنین فجایعی خاموش بمانیم؟
کودک، کودک است و منافع عالیه کودکان را هیچ مصلحت یا قانونی نمیتواند نادیده بگیرد. از همین رو، انتظار میرود فعالان صنفی، تشکلهای مستقل معلمان و در رأس آن، شورای هماهنگی، نسبت خود را با وضعیت فاجعهبار کنونی روشن کنند:آیا با سکوت، در کنار نژادپرستان و فاشیستهای در قدرت و بیرون از قدرت ایستادهایم؟ یا در سمت درست تاریخ؟ آیا دفاع از حقوق کودکان فقط شعار است؟ یا بخشی اساسی از باور ما به احقاق حقوق همه کودکان؟
@kashowranews
✍🏼 جعفر ابراهیمی
درباره جنگ و پیامدهایش موضعگیریهای متعددی صورت گرفته است. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران نیز که تشکلی مستقل در داخل است، موضعی گرفت بر مبنای اصول صنفی، آموزشی و رویکرد اجتماعی. بیانیه شورا را میشود در ادامه مسیر چندساله تشکلهای صنفی عضو در راستای اجتماعی شدن بیشتر تحلیل و بررسی کرد.
با اینکه شورای هماهنگی قبلا بارها درباره پیامدهای جنگ هشدار داده بود، اکنون که جنگ رخ داده و کشور نه در حالت آتشبس، که در تعلیق است و برخی پیامدها سریعا آشکار شدهاند، شاهد موضع و نظر بخش متشکل جنبش معلمان در این زمینه نیستیم.
امنیتی شدن فضای عمومی کشور، نتیجه بلافصل جنگ بود که جامعه در آن نقشی نداشت. از نمودهای اصلی این وضعیت، فشار بر فعالان سیاسی و اجتماعی، گسترش اعدامها، سرکوب و بازداشتهای گسترده بود.
جلوه برجسته اجتماعیِ این فضای جدید، اجرای سیاست اخراج مهاجران به بهانه مقابله با اتباع غیرقانونی است. این سیاست ضد انسانی و نژادپرستانه، چنان ضربتی و شتابزده اجرا شد که طبق اخبار بیش از ۶هزار کودک بدون والد رد مرز شدهاند. چه سرنوشت تلخی در انتظار این کودکان است!
در اقدام اخیر حکومت برای اخراج اتباع به اصطلاح غیرقانونی، مواد کنوانسیون حقوق کودک نقض شدهاست.
مهمترین مواد کنوانسیون که مستقیماً به حقوق کودکان مهاجر مرتبطند:
ماده ۲ – کشورها باید تمام حقوق مندرج در این کنوانسیون را بدون تبعیض از جمله بر اساس نژاد، ملیت، وضعیت مهاجرتی، یا وضعیت والدین برای تمام کودکان تضمین کنند.
ماده ۳ – در تمام اقداماتی که بر کودک تأثیر میگذارد، منافع عالیه کودک باید در اولویت باشد.
ماده ۶ – همه کودکان حق دارند زنده بمانند و رشد کنند.
ماده ۷ – کودک حق دارد از بدو تولد دارای نام، تابعیت و در صورت امکان، والدین خود را بشناسد و تحت سرپرستی آنان باشد.
ماده ۹ – کودک نباید از والدین خود جدا شود، مگر به حکم دادگاه و فقط به دلیل منافع کودک
ماده ۲۲ – کشورها باید اقداماتی انجام دهند تا از کودکان پناهنده یا کودکانی که بهتنهایی به کشور وارد شدهاند حمایت و مراقبت شود و سازمانهای بینالمللی مسئول نیز در این روند مشارکت داشته باشند.
ماده ۲۸ – همه کودکان حق آموزش دارند و کشورها باید آموزش ابتدایی رایگان و اجباری را برای همه فراهم کنند.
ماده ۳۷ – کودک نباید تحت شکنجه، مجازات یا رفتار ظالمانه قرار گیرد. بازداشت فقط در شرایط استثنایی وبرای کوتاهترین زمان ممکن باید انجام شود.
حکومت با سوار شدن بر موج ملیگرایی احساسی ناشی از جنگ و مقصر جلوه دادن مهاجران، نهتنها مسئولیت ناکامی خود در جنگ را نمیپذیرد، بلکه با کمک جریانات راست افراطی (حتی در میان برخی نیروهای اپوزیسیون) میکوشد مهاجران افغانستانی را عامل اصلی تمام مشکلات معرفی کند.
صحنههای زشت و نفرتآلودی که علیه مهاجران در نقاط مختلف کشور در جریان است، گواهی است بر موفقیت نسبی این رویکرد فاشیستی. پیش از اخراج از آموزش و پرورش، بیست سال در مناطق حاشیهای تهران تدریس کردهام. در این مدت، دانشآموزان افغانستانی بین ۵ تا۱۰ درصد از کلاسها را تشکیل میدادند. با اینکه در مناطقی فقیر، حاشیهنشین و پرآسیب تدریس میکردم که نزاعهای فردی و جمعی در آن رایج بود، هرگز شاهد صفبندی «افغانستانی/ایرانی» میان کودکان نبودم. اختلافات در همان سطحی بود که بچههای تُرک با کُرد یا لُر با دیگران داشتند. نه کینهای بود و نه نفرتی.
این حاکمیت، رسانهها، نظام آموزشی و برخی بزرگترها هستند که کودکان و نوجوانان را به گرایشهای فاشیستی سوق میدهند.
امروز شاهد ویدئوهایی هستیم که در آن نوجوانان ایرانی، نوجوان افغانستانی را کتک میزنند، تحقیر و تهدید میکنند و دیگران فقط تماشا میکنند.
منکر رشد گرایشهای نژادپرستانه نیستم اما باور دارم که این تصویر کل جامعه نیست. این چهرهای است که با کمک حکومت و حامیان ناسیونالیسم افراطی برجسته میشود تا بر ناتوانیهای حاکمیتی سرپوش بگذارد.
انگار در این وضعیت تعلیق، قرار است در سایه ترسی که برای عموم ایجاد شده مناسبات انسانی نیز به محاق برود. ما چگونه میتوانیم خود را «معلم» بنامیم، اما در برابر این وضعیت سکوت کنیم؟
چگونه میتوانیم تحقق حقوق کودکان را آرمان خود بدانیم، اما در برابر چنین فجایعی خاموش بمانیم؟
کودک، کودک است و منافع عالیه کودکان را هیچ مصلحت یا قانونی نمیتواند نادیده بگیرد. از همین رو، انتظار میرود فعالان صنفی، تشکلهای مستقل معلمان و در رأس آن، شورای هماهنگی، نسبت خود را با وضعیت فاجعهبار کنونی روشن کنند:آیا با سکوت، در کنار نژادپرستان و فاشیستهای در قدرت و بیرون از قدرت ایستادهایم؟ یا در سمت درست تاریخ؟ آیا دفاع از حقوق کودکان فقط شعار است؟ یا بخشی اساسی از باور ما به احقاق حقوق همه کودکان؟
@kashowranews
بيدارزنى
Photo
🟣 #بیدارزنی: دیشموک، همچنان در صدر آمار خودکشی زنان و دختران دانشآموز است
بنا بر گزارش شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان: «زیبا پذیره، دانشآموز کلاس دوازدهم، دو روز پیش در پی اختلاف با خانوادهی خود بر سر ازدواجی اجباری، با تفنگ شکاری خود را به قتل رسانده است».
♦️این نقطه از جغرافیای کهکیلویه و بویر احمد، از دهههای گذشته یکی از خونبارترین مناطق در زمینهی خشنونت علیه زنان، زنکشی، قتلهای ناموسی و خودکشی زنان بوده است. دیشموک، نمادی از اشد خشونتهای اعمال شده و قطب خودسوزی زنان بوده و هست. پس از موج رسانهای گسترده از آمار بالای خودسوزی در این خطه، بسیاری از بستگان این زنان کشته شده اعلام کردند که اعضا و یا بستگان و خویشاوندان دیگر آنان پیش از این توسط مردان خانواده به قتل رسیدند.
سال ۱۳۹۶ خودسوزی سریالی زنان در روستاهای اطراف دیشموک خبرساز شد، بهطوریکه در شش ماه نخست این سال بیش از ۱۱ مورد خودسوزی زنان در این منطقه بهوقوع پیوست. نام یکی از قربانیان ثریا بود، کودکهمسری که در ۱۱ سالگی با ازدواج اجباری مواجه شده بود و به دلیل ضربوشتم بسیار شوهر، خود را به آتش کشید.
یکی دیگر از قربانیان نیز زنی باردار بود که خود را هفت روز پیش از به دنیا آمدن فرزندش، سوزاند. اغلب زنانی که خودسوزی کردند ۱۴ تا ۱۷ سال سن داشتند و کودکهمسر بودند و به دلیل اختلافهای خانوادگی، مسائل ناموسی و ازدواجهای اجباری به زندگی خود پایان دادند.
♦️حالا خودکشی یک دانشآموز پایه دوازدهم دیگر نیز در این منطقه به وقوع پیوسته است. فاجعهای که تنها در یک بستر عرفی و سنتی معنا نمیشود. مجلس قانونگذار که خود مجرای تصویب قوانین ضد زن و نابرابر علیه زنان است، وزارت آموزش و پرورش که بازوی اجرایی و ایدئولوژیک سیاستهای حاکمیت در زمینهی کودکهمسری و تدریس مفاد زنستیزانه و ارتجاعی علیه کودکان -خاصه دختر- است، در کنار پروپگاندای عظیم رسانهای همراستا با طرح جوانی جمعیت و ازدواج دختربچههای زیر ۱۸ سال، همگی دست به دست هم دادهاند تا فجایعی این چنین رقم بخورد.
♦️کودک، امنیت، حق تحصیل و فضای امن برای رشد میخواهد. چگونه میتوانند کماکان به نام فقر و عرف و سنت، این چنین خودکشی دختران دانشآموز را در قالب مسائل اتنیکی جا بزنند؟ در واقعیت امر، گلولهی آن تفنگ شکاری که توسط زیبا پذیره جانش را گرفت، پیش از این توسط ارتجاع مذهب، دولت و نهاد خانواده پُر شده بود. برای هرمی اجرایی و خشونتبار که جان دختران و زنان، برایش فاقد اهمیت است، تنها نمیتوان به آمار گاه و بیگاه رسانهای بسنده کرد، چرا که جز ویرانی ریشهای تمامی این ساختار ارتجاعی و خشونتبار، هیچ کودک، دختربچه، زن و در کلیت امر، هیچ انسانی از امنیت و زیستی انسانی، برخوردار نیست.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
بنا بر گزارش شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان: «زیبا پذیره، دانشآموز کلاس دوازدهم، دو روز پیش در پی اختلاف با خانوادهی خود بر سر ازدواجی اجباری، با تفنگ شکاری خود را به قتل رسانده است».
♦️این نقطه از جغرافیای کهکیلویه و بویر احمد، از دهههای گذشته یکی از خونبارترین مناطق در زمینهی خشنونت علیه زنان، زنکشی، قتلهای ناموسی و خودکشی زنان بوده است. دیشموک، نمادی از اشد خشونتهای اعمال شده و قطب خودسوزی زنان بوده و هست. پس از موج رسانهای گسترده از آمار بالای خودسوزی در این خطه، بسیاری از بستگان این زنان کشته شده اعلام کردند که اعضا و یا بستگان و خویشاوندان دیگر آنان پیش از این توسط مردان خانواده به قتل رسیدند.
سال ۱۳۹۶ خودسوزی سریالی زنان در روستاهای اطراف دیشموک خبرساز شد، بهطوریکه در شش ماه نخست این سال بیش از ۱۱ مورد خودسوزی زنان در این منطقه بهوقوع پیوست. نام یکی از قربانیان ثریا بود، کودکهمسری که در ۱۱ سالگی با ازدواج اجباری مواجه شده بود و به دلیل ضربوشتم بسیار شوهر، خود را به آتش کشید.
یکی دیگر از قربانیان نیز زنی باردار بود که خود را هفت روز پیش از به دنیا آمدن فرزندش، سوزاند. اغلب زنانی که خودسوزی کردند ۱۴ تا ۱۷ سال سن داشتند و کودکهمسر بودند و به دلیل اختلافهای خانوادگی، مسائل ناموسی و ازدواجهای اجباری به زندگی خود پایان دادند.
♦️حالا خودکشی یک دانشآموز پایه دوازدهم دیگر نیز در این منطقه به وقوع پیوسته است. فاجعهای که تنها در یک بستر عرفی و سنتی معنا نمیشود. مجلس قانونگذار که خود مجرای تصویب قوانین ضد زن و نابرابر علیه زنان است، وزارت آموزش و پرورش که بازوی اجرایی و ایدئولوژیک سیاستهای حاکمیت در زمینهی کودکهمسری و تدریس مفاد زنستیزانه و ارتجاعی علیه کودکان -خاصه دختر- است، در کنار پروپگاندای عظیم رسانهای همراستا با طرح جوانی جمعیت و ازدواج دختربچههای زیر ۱۸ سال، همگی دست به دست هم دادهاند تا فجایعی این چنین رقم بخورد.
♦️کودک، امنیت، حق تحصیل و فضای امن برای رشد میخواهد. چگونه میتوانند کماکان به نام فقر و عرف و سنت، این چنین خودکشی دختران دانشآموز را در قالب مسائل اتنیکی جا بزنند؟ در واقعیت امر، گلولهی آن تفنگ شکاری که توسط زیبا پذیره جانش را گرفت، پیش از این توسط ارتجاع مذهب، دولت و نهاد خانواده پُر شده بود. برای هرمی اجرایی و خشونتبار که جان دختران و زنان، برایش فاقد اهمیت است، تنها نمیتوان به آمار گاه و بیگاه رسانهای بسنده کرد، چرا که جز ویرانی ریشهای تمامی این ساختار ارتجاعی و خشونتبار، هیچ کودک، دختربچه، زن و در کلیت امر، هیچ انسانی از امنیت و زیستی انسانی، برخوردار نیست.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 محکومیت ۵ نفر از بازداشتشدگان قیام ژینا به ۱۲ بار اعدام
به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان: «شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه به ریاست قاضی رضا نجفزاده و مستشار، اسماعیل بذرکاری، پنج نفر از بازداشتشدگان قیام ژینا شامل (سوران) قاسمی، پژمان سلطانی و کاوه صالحی به اتهامات «بغی»، «محاربه» و «سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه باغی» تحت عنوان «انجمن شورشگران، شاماران، کومله و پاک»، هر یک به ۳ بار اعدام محکوم شدهاند.
همچنین رزگار بیگزاده بابامیری به اتهامهای «بغی» و «سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه باغی» تحت عنوان «انجمن شورشگران، شاماران، کومله و پاک»، به ۲ بار اعدام، و تیفور سلیمی بابامیری، که پیشتر با قرار وثیقه بهطور موقت آزاد شده بود، به اتهام «سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه باغی» تحت عنوان «انجمن شورشگران، شاماران، کومله و پاک»، نیز به ۱ بار اعدام محکوم شدهاند.
هشت تن دیگر از متهمان این پرونده به نامهای سیامک هیاسی، سواره عزیززاده، هیمن کرمانج، حسین حسینزاده، جلیل مولودی، احمد مامهزاده، جوانمرد مامخسروی و سالار داغدار، به اتهاماتی از جمله «عضویت در گروه باغی» تحت عنوان «انجمن شورشگران، شاماران، کومله و پاک»، «همکاری با دولت متخاصم اسرائیل» و «توهین به رهبری» نیز از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به حبس و جریمه نقدی محکوم شدند.
♦️این احکام پس از برگزاری سه جلسه دادگاه آنلاین، طی روزهای اخیر صادر و امروز، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ به وکلای متهمان در ارومیه ابلاغ شده است. طبق اطلاعات موجود، دادگاه بدون توجه به گزارشهای مربوط به شکنجه، اعترافات اجباری و سناریو سازی امنیتی اخذ شده در بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه، اقدام به صدور این احکام کرده است».
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان: «شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی ارومیه به ریاست قاضی رضا نجفزاده و مستشار، اسماعیل بذرکاری، پنج نفر از بازداشتشدگان قیام ژینا شامل (سوران) قاسمی، پژمان سلطانی و کاوه صالحی به اتهامات «بغی»، «محاربه» و «سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه باغی» تحت عنوان «انجمن شورشگران، شاماران، کومله و پاک»، هر یک به ۳ بار اعدام محکوم شدهاند.
همچنین رزگار بیگزاده بابامیری به اتهامهای «بغی» و «سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه باغی» تحت عنوان «انجمن شورشگران، شاماران، کومله و پاک»، به ۲ بار اعدام، و تیفور سلیمی بابامیری، که پیشتر با قرار وثیقه بهطور موقت آزاد شده بود، به اتهام «سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه باغی» تحت عنوان «انجمن شورشگران، شاماران، کومله و پاک»، نیز به ۱ بار اعدام محکوم شدهاند.
هشت تن دیگر از متهمان این پرونده به نامهای سیامک هیاسی، سواره عزیززاده، هیمن کرمانج، حسین حسینزاده، جلیل مولودی، احمد مامهزاده، جوانمرد مامخسروی و سالار داغدار، به اتهاماتی از جمله «عضویت در گروه باغی» تحت عنوان «انجمن شورشگران، شاماران، کومله و پاک»، «همکاری با دولت متخاصم اسرائیل» و «توهین به رهبری» نیز از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به حبس و جریمه نقدی محکوم شدند.
♦️این احکام پس از برگزاری سه جلسه دادگاه آنلاین، طی روزهای اخیر صادر و امروز، دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴ به وکلای متهمان در ارومیه ابلاغ شده است. طبق اطلاعات موجود، دادگاه بدون توجه به گزارشهای مربوط به شکنجه، اعترافات اجباری و سناریو سازی امنیتی اخذ شده در بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه، اقدام به صدور این احکام کرده است».
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
🟣 حکم ۶ سال حبس زهره سرو، زندانی سیاسی، عینا تایید شد
علی شریفزاده اردکانی، با تایید این خبر گفت: «علیرغم پذیرش اعاده دادرسی زهره سرو در دیوان عالی کشور و ارجاع به شعبه همعرض در دادگاه انقلاب، متاسفانه طی جلسه امروز شعبه هم عرض استدلال دیوان عالی کشور را نپذیرفت وحکم ۶ سال حبس قبلی را عینا تائید کرد.»
زهره سرو، زندانی سیاسی، در سال ۱۴۰۰ پس از گذراندن دو سال و نیم حبس در زندان قرچک ورامین، برای مدت ۴۵ روز آزاد شد، اما دوباره بازداشت شد و سه سال است که در زندانهای اوین - و حالا قرچک ورامین- بهسر میبرد.
او توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری از بابت اتهامات “اجتماع و تبانی تبلیغ علیه نظام” به ۷ سال حبس تعزیری محکوم شد. با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، ۶ سال زندان در خصوص او قابل اجرا است.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
علی شریفزاده اردکانی، با تایید این خبر گفت: «علیرغم پذیرش اعاده دادرسی زهره سرو در دیوان عالی کشور و ارجاع به شعبه همعرض در دادگاه انقلاب، متاسفانه طی جلسه امروز شعبه هم عرض استدلال دیوان عالی کشور را نپذیرفت وحکم ۶ سال حبس قبلی را عینا تائید کرد.»
زهره سرو، زندانی سیاسی، در سال ۱۴۰۰ پس از گذراندن دو سال و نیم حبس در زندان قرچک ورامین، برای مدت ۴۵ روز آزاد شد، اما دوباره بازداشت شد و سه سال است که در زندانهای اوین - و حالا قرچک ورامین- بهسر میبرد.
او توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری از بابت اتهامات “اجتماع و تبانی تبلیغ علیه نظام” به ۷ سال حبس تعزیری محکوم شد. با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، ۶ سال زندان در خصوص او قابل اجرا است.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
Forwarded from کارزار سهشنبههای نه به اعدام
کارزار سهشنبههای نه به اعدام
Photo
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در هفته هفتاد و ششم در ۴۷ زندان مختلف ادامه دارد
«مرعوب نشویم و از حق حیات هموطنانمان دفاع کنیم»
نخست بر خود لازم میدانیم در آستانه سالگرد قیام دانشجویان در تیرماه ۱۳۷۸، یاد جانباختگان آن را گرامی بداریم؛ قیامی که هر چند بهطرز وحشیانهای سرکوب شد، اما مقدمهای برای اعتراضاتی شد که در سالهای بعد، در ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ ادامه یافت و تا رسیدن به آزادی و اعاده حق تعیین سرنوشت از سوی مردم، همچنان ادامه خواهد داشت.
اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» نگرانی عمیق و خشم فزاینده خود را نسبت به موج تازه اعدامها و تشدید سرکوبهای امنیتی در سراسر کشور اعلام میکنند. از ابتدای تیرماه تاکنون، دستکم ۲۴ تن در ایران اعدام شدهاند و آمار اعدامها از آغاز سال ۱۴۰۴ تاکنون به ۴۲۸ مورد رسیده است. این ارقام هولناک، تنها نمایانگر بخشی از نقض فاحش و سیستماتیک حقوق بشر در ایران است.
علاوه بر موج جدید اعدامها، در این هفته شاهد موارد بیشتری از سرکوب و خشونت مرگبار علیه مردم بودهایم؛ از جمله قتل دو جوان در همدان توسط سرکوبگران حکومتی و حمله مسلحانه به زنان در روستای گونیچ از توابع خاش که به جانباختن دو زن از اهالی منجر شد. این نمونهای بارز از ماهیت زنستیزانه این حکومت و هراسش از اعتراضات مردمی و تلاش برای ارعاب جامعه است.
در همین راستا، خانم مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، در تاریخ ۱۳ تیر ۱۴۰۴ نسبت به سوءاستفاده حکومت ایران از درگیریهای منطقهای برای سرکوب اقلیتهای ملی و مذهبی و مخالفان سیاسی هشدار جدی داد و بر لزوم حفاظت از حقوق بنیادین تمامی شهروندان بر اساس قوانین بینالمللی تأکید کرد. وی حکومت ایران را به تداوم سرکوب سیستماتیک متهم نمود.
اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، همچنین صدور حکم اعدام برای ۵ زندانی سیاسی کورد، رزگار بیگزادهبابامیری، پژمان سلطانی، سوران قاسمی، کاوه صالحی و تیفور سلیمیبابامیری، که در خیزش ۱۴۰۱ دستگیر شدهاند، را قویاً محکوم میکنند. این احکام غیرانسانی و بهدور از دادرسی منصفانه است و این پنج تن مجموعاً به ۱۲ بار اعدام محکوم شدهاند!
این کارزار، جامعه بینالمللی، نهادهای حقوق بشری و مردم آگاه و آزادیخواه را فرا میخواند که نسبت به سرنوشت زندانیان دوتابعیتی، همچون احمدرضا جلالی که در شب بمباران زندان اوین بهطرز غیرانسانی توسط نهادهای سرکوبگر امنیتی ربوده شده و پس از سالها رنج زندان، اکنون در معرض اجرای حکم قرون وسطایی اعدام قرار دارد، بیتفاوت نباشند و تحت تأثیر ارعاب حکومت قرار نگیرند و در دفاع از «حق حیات» شهروندان و زندانیان محکوم به اعدام، تمامقد بایستند.
این کارزار همچنین از همه نهادها و فعالان حقوق بشری میخواهد که فشارهای خود را برای شفافسازی وضعیت زندانیان افزایش دهند و خواستار بازدید از زندانها و گفتوگو با زندانیان سیاسی شوند و اجازه ندهند صدای این زندانیان در زندانها خاموش شود. افشاگری زندانیان سیاسی تبعیدی به زندانهای تهران بزرگ و قرچک، تنها گوشه کوچکی از وضعیت غیرانسانی حاکم بر زندانهای کشور است. وقتی زندانهای پایتخت چنین است معلوم است که چه جنایاتی در سایر زندانها به خصوص در مورد زندانیان عادی و گمنام رخ میدهد.
ما خواستار لغو فوری تمامی احکام اعدام در ایران هستیم و باور داریم مردم ایران، همگام با دیگر ملتهای تحت ستم، این مسیر مقاومت و ایستادگی را تا پیروزی و رهایی ادامه خواهند داد.
زندانیان در کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، روز سهشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۴، در هفته هفتاد و ششم، در ۴۷ زندان زیر در اعتصاب غذا میباشند:
زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان فردیس کرج، زندان تهران بزرگ، زندان قرچک، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اهر، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان یاسوج، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان فیروزآباد فارس، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بهبهان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزلآباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان مهاباد، زندان بوکان، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان سنندج و زندان کامیاران.
سهشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۴
هفته هفتاد و ششم
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#کارزار_سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام
«مرعوب نشویم و از حق حیات هموطنانمان دفاع کنیم»
نخست بر خود لازم میدانیم در آستانه سالگرد قیام دانشجویان در تیرماه ۱۳۷۸، یاد جانباختگان آن را گرامی بداریم؛ قیامی که هر چند بهطرز وحشیانهای سرکوب شد، اما مقدمهای برای اعتراضاتی شد که در سالهای بعد، در ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ ادامه یافت و تا رسیدن به آزادی و اعاده حق تعیین سرنوشت از سوی مردم، همچنان ادامه خواهد داشت.
اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» نگرانی عمیق و خشم فزاینده خود را نسبت به موج تازه اعدامها و تشدید سرکوبهای امنیتی در سراسر کشور اعلام میکنند. از ابتدای تیرماه تاکنون، دستکم ۲۴ تن در ایران اعدام شدهاند و آمار اعدامها از آغاز سال ۱۴۰۴ تاکنون به ۴۲۸ مورد رسیده است. این ارقام هولناک، تنها نمایانگر بخشی از نقض فاحش و سیستماتیک حقوق بشر در ایران است.
علاوه بر موج جدید اعدامها، در این هفته شاهد موارد بیشتری از سرکوب و خشونت مرگبار علیه مردم بودهایم؛ از جمله قتل دو جوان در همدان توسط سرکوبگران حکومتی و حمله مسلحانه به زنان در روستای گونیچ از توابع خاش که به جانباختن دو زن از اهالی منجر شد. این نمونهای بارز از ماهیت زنستیزانه این حکومت و هراسش از اعتراضات مردمی و تلاش برای ارعاب جامعه است.
در همین راستا، خانم مای ساتو، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران، در تاریخ ۱۳ تیر ۱۴۰۴ نسبت به سوءاستفاده حکومت ایران از درگیریهای منطقهای برای سرکوب اقلیتهای ملی و مذهبی و مخالفان سیاسی هشدار جدی داد و بر لزوم حفاظت از حقوق بنیادین تمامی شهروندان بر اساس قوانین بینالمللی تأکید کرد. وی حکومت ایران را به تداوم سرکوب سیستماتیک متهم نمود.
اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، همچنین صدور حکم اعدام برای ۵ زندانی سیاسی کورد، رزگار بیگزادهبابامیری، پژمان سلطانی، سوران قاسمی، کاوه صالحی و تیفور سلیمیبابامیری، که در خیزش ۱۴۰۱ دستگیر شدهاند، را قویاً محکوم میکنند. این احکام غیرانسانی و بهدور از دادرسی منصفانه است و این پنج تن مجموعاً به ۱۲ بار اعدام محکوم شدهاند!
این کارزار، جامعه بینالمللی، نهادهای حقوق بشری و مردم آگاه و آزادیخواه را فرا میخواند که نسبت به سرنوشت زندانیان دوتابعیتی، همچون احمدرضا جلالی که در شب بمباران زندان اوین بهطرز غیرانسانی توسط نهادهای سرکوبگر امنیتی ربوده شده و پس از سالها رنج زندان، اکنون در معرض اجرای حکم قرون وسطایی اعدام قرار دارد، بیتفاوت نباشند و تحت تأثیر ارعاب حکومت قرار نگیرند و در دفاع از «حق حیات» شهروندان و زندانیان محکوم به اعدام، تمامقد بایستند.
این کارزار همچنین از همه نهادها و فعالان حقوق بشری میخواهد که فشارهای خود را برای شفافسازی وضعیت زندانیان افزایش دهند و خواستار بازدید از زندانها و گفتوگو با زندانیان سیاسی شوند و اجازه ندهند صدای این زندانیان در زندانها خاموش شود. افشاگری زندانیان سیاسی تبعیدی به زندانهای تهران بزرگ و قرچک، تنها گوشه کوچکی از وضعیت غیرانسانی حاکم بر زندانهای کشور است. وقتی زندانهای پایتخت چنین است معلوم است که چه جنایاتی در سایر زندانها به خصوص در مورد زندانیان عادی و گمنام رخ میدهد.
ما خواستار لغو فوری تمامی احکام اعدام در ایران هستیم و باور داریم مردم ایران، همگام با دیگر ملتهای تحت ستم، این مسیر مقاومت و ایستادگی را تا پیروزی و رهایی ادامه خواهند داد.
زندانیان در کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، روز سهشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۴، در هفته هفتاد و ششم، در ۴۷ زندان زیر در اعتصاب غذا میباشند:
زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان فردیس کرج، زندان تهران بزرگ، زندان قرچک، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اهر، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان یاسوج، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان فیروزآباد فارس، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بهبهان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزلآباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان مهاباد، زندان بوکان، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان سنندج و زندان کامیاران.
سهشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۴
هفته هفتاد و ششم
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#کارزار_سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام
بيدارزنى
Photo
🟣 وخامت وضعیت سلامت آذر کروندی، زندانی سیاسی در زندان قرچک
به گزارش کانون حقوق بشر ایران: «روز دوشنبه ۱۶تیرماه ۱۴۰۴ آذر کروندی موسیزاده، زندانی سیاسی محبوس در زندان قرچک ورامین، در پی وخامت وضعیت جسمانی، به بهداری زندان منتقل شده است. طبق گزارش منابع مطلع، وی که از مشکلات قلبی و سابقه ابتلا به سرطان رنج میبرد، نیازمند انتقال فوری به یک مرکز درمانی تخصصی خارج از زندان است. ادامه نگهداری وی در شرایط نامناسب زندان قرچک، جان او را در معرض خطر جدی قرار داده است.
آذر کروندی به دلیل انسداد شدید در دو رگ اصلی قلبی، مجدداً با تشدید علائم مواجه شده و وضعیت او وخیمتر از قبل است. او اخیراً در بهداری زندان تحت اکسیژنتراپی قرار گرفته و نوار قلب از وی گرفته شده است. با این حال، امکانات پزشکی در زندان قرچک پاسخگوی شرایط او نیست و داروهای فعلی دیگر اثربخش نیستند.
آذر کروندی موسیزاده در تابستان سال ۱۳۹۸ در باغ شخصی خود واقع در شهریار، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و با اتهاماتی نظیر «اجتماع و تبانی از طریق همکاری با مجاهدین خلق» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» تفهیم اتهام شد. او پس از مدتی با قرار وثیقه آزاد شد.
در دیماه ۱۴۰۰، شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری، وی را به پنج سال حبس تعزیری به اتهام اجتماع و تبانی و یک سال حبس تعزیری دیگر بابت فعالیت تبلیغی علیه نظام محکوم کرد.»
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
به گزارش کانون حقوق بشر ایران: «روز دوشنبه ۱۶تیرماه ۱۴۰۴ آذر کروندی موسیزاده، زندانی سیاسی محبوس در زندان قرچک ورامین، در پی وخامت وضعیت جسمانی، به بهداری زندان منتقل شده است. طبق گزارش منابع مطلع، وی که از مشکلات قلبی و سابقه ابتلا به سرطان رنج میبرد، نیازمند انتقال فوری به یک مرکز درمانی تخصصی خارج از زندان است. ادامه نگهداری وی در شرایط نامناسب زندان قرچک، جان او را در معرض خطر جدی قرار داده است.
آذر کروندی به دلیل انسداد شدید در دو رگ اصلی قلبی، مجدداً با تشدید علائم مواجه شده و وضعیت او وخیمتر از قبل است. او اخیراً در بهداری زندان تحت اکسیژنتراپی قرار گرفته و نوار قلب از وی گرفته شده است. با این حال، امکانات پزشکی در زندان قرچک پاسخگوی شرایط او نیست و داروهای فعلی دیگر اثربخش نیستند.
آذر کروندی موسیزاده در تابستان سال ۱۳۹۸ در باغ شخصی خود واقع در شهریار، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و با اتهاماتی نظیر «اجتماع و تبانی از طریق همکاری با مجاهدین خلق» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» تفهیم اتهام شد. او پس از مدتی با قرار وثیقه آزاد شد.
در دیماه ۱۴۰۰، شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری، وی را به پنج سال حبس تعزیری به اتهام اجتماع و تبانی و یک سال حبس تعزیری دیگر بابت فعالیت تبلیغی علیه نظام محکوم کرد.»
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 همسایه ما هر جانی است که از اهریمنی زخم خورده است
نویسنده: مهتاب محبوب
از متن: «دستها و صداهای مردم بلوچ که به یاری پناهجویان، پناهندگان، مهاجران و ایرانیان افغانستانیتبار دراز شده داستان سامری نیکو را فرا میخوانند. آنجا که در بیابانی میان اورشلیم و اریحا فردی یهودی مورد حمله قرار میگیرد و نیمهجان کنار جاده رها میشود. کاهن که از انجام خدمات خود در اورشلیم باز میگردد و مجروح را در بیان میبیند یا از ترس در کمین بودن باقی دزدان و یا از ترس نجس شدن اگر فرد مرده باشد به او نزدیک نمیشود. بعد لاوی که کاهنی پایینرتبهتر ست متوجه مرد زخمی میشود و میداند که باید به او کمک کرد. لاوی علاوه بر دو ترس کاهن، پیش خود فکر میکند شاید در صورت انجام کاری بر خلاف عملِ بالادستش مجازاتی در انتظارش باشد و میگذرد. سومین مسافر، مردی سامری است و سامریان در آن لحظه دشمن یهودیان به حساب میآیند. او مرد زخمی را تیمار میکند، به مهمانخانهای میرساند و به صاحب مهمانخانه مبلغی میسپارد تا از تن مجروح مرد نگهداری کند و وعده میدهد در بازگشت اگر لازم بود مبلغی اضافه بپردازد. داک اوکمن ِ الهیدان حساب کرده که این مبلغ برای بیست و چهار روز غذای این مرد کافی بوده است، معادل یک درصد بودجه یک خانوار فلسطینی در آن زمان. دشمنی که یاریگر سخاوتمند دشمنی است. دشمنانی که از یکدیگر چیزی نمیدانند جز تبار و مذهبی که به ارث بردهاند، چیزهای که در تحقق آن نقشی نداشتهاند و جز جراحتی که یکی بر تن دیگری میبیند…»
♦️ توضیح تصویر: پوستر، اسکرینشات از ویدئوی مردم بلوچ است که جلوی اتوبوس انتقال اجباری مهاجران افغانستانی را میگیرند تا به مسافران کمک کنند.
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/WbFQV
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#مهاجران_افغانستانی
#فاشیسم
@bidarzani
نویسنده: مهتاب محبوب
از متن: «دستها و صداهای مردم بلوچ که به یاری پناهجویان، پناهندگان، مهاجران و ایرانیان افغانستانیتبار دراز شده داستان سامری نیکو را فرا میخوانند. آنجا که در بیابانی میان اورشلیم و اریحا فردی یهودی مورد حمله قرار میگیرد و نیمهجان کنار جاده رها میشود. کاهن که از انجام خدمات خود در اورشلیم باز میگردد و مجروح را در بیان میبیند یا از ترس در کمین بودن باقی دزدان و یا از ترس نجس شدن اگر فرد مرده باشد به او نزدیک نمیشود. بعد لاوی که کاهنی پایینرتبهتر ست متوجه مرد زخمی میشود و میداند که باید به او کمک کرد. لاوی علاوه بر دو ترس کاهن، پیش خود فکر میکند شاید در صورت انجام کاری بر خلاف عملِ بالادستش مجازاتی در انتظارش باشد و میگذرد. سومین مسافر، مردی سامری است و سامریان در آن لحظه دشمن یهودیان به حساب میآیند. او مرد زخمی را تیمار میکند، به مهمانخانهای میرساند و به صاحب مهمانخانه مبلغی میسپارد تا از تن مجروح مرد نگهداری کند و وعده میدهد در بازگشت اگر لازم بود مبلغی اضافه بپردازد. داک اوکمن ِ الهیدان حساب کرده که این مبلغ برای بیست و چهار روز غذای این مرد کافی بوده است، معادل یک درصد بودجه یک خانوار فلسطینی در آن زمان. دشمنی که یاریگر سخاوتمند دشمنی است. دشمنانی که از یکدیگر چیزی نمیدانند جز تبار و مذهبی که به ارث بردهاند، چیزهای که در تحقق آن نقشی نداشتهاند و جز جراحتی که یکی بر تن دیگری میبیند…»
♦️ توضیح تصویر: پوستر، اسکرینشات از ویدئوی مردم بلوچ است که جلوی اتوبوس انتقال اجباری مهاجران افغانستانی را میگیرند تا به مسافران کمک کنند.
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://shorturl.at/WbFQV
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
#مهاجران_افغانستانی
#فاشیسم
@bidarzani
Telegraph
🟣 همسایه ما هر جانی است که از اهریمنی زخم خورده است
bidarzani نویسنده: مهتاب محبوب دستها و صداهای مردم بلوچ که به یاری پناهجویان، پناهندگان، مهاجران و ایرانیان افغانستانیتبار دراز شده داستان سامری نیکو را فرا میخوانند. آنجا که در بیابانی میان اورشلیم و اریحا فردی یهودی مورد حمله قرار میگیرد و نیمهجان…
بيدارزنى
Photo
🟣 تهدید به مرگ و حذف فیزیکی نرگس محمدی توسط ماموران امنیتی
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر که در مجموع به ۳۶ سال حبس و ۱۴۵ ضربه شلاق محکوم است، طی یک ماه اخیر در تماسهای تلفنی از ماموران امنیتی، تهدید به مرگ شده است.
او که مجموعا ۱۰ سال را در زندانهای مختلف کشور محبوس بوده است، در پی بحران وضعیت سلامت و پس از عمل جراحی، از آذر ۱۴۰۳ با تعلیق حکم از زندان اوین آزاد شده است.
تهدید به مرگ و حذف فیزیکی فعالان سیاسی، حقوق بشر و یا خانوادههای دادخواه در ایران، امر تازهای نیست، اما این تهدیدها به وقت بحرانهای سیاسی و ضربالعجلهای سرکوب حاکمیت، شدیدتر میشود.
♦️از خاطر نبریم که جنایات حکومت جمهوری اسلامی در قبال زندانیان سیاسی در زندانهای مختلف، افزایش هولناک اجرای احکام اعدام، تسریع در پروندهسازیهای امنیتی خاصه در خلال جنگ ۱۲ روزه و روزهای پس از آن، همچنین گسترش فقر و ناکارآمدی دولتهای پیاپی حکومت طی پنج دهه گذشته، همگی در کلیت خود، محکوم است. از این هم مجرا، تهدید به مرگ و حذف فیزیکی فعالان سیاسی، حقوق بشری و … از سوی نهادهای امنیتی، حاکی از دست باز قوه قضاییه و نیروهای اطلاعات در تزریق رعب و وحشت و سایه افکندن اختناق بیشتر در جامعه است. آنچه که محکوم است زیستن در چنین شرایطی است.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
نرگس محمدی، فعال حقوق بشر که در مجموع به ۳۶ سال حبس و ۱۴۵ ضربه شلاق محکوم است، طی یک ماه اخیر در تماسهای تلفنی از ماموران امنیتی، تهدید به مرگ شده است.
او که مجموعا ۱۰ سال را در زندانهای مختلف کشور محبوس بوده است، در پی بحران وضعیت سلامت و پس از عمل جراحی، از آذر ۱۴۰۳ با تعلیق حکم از زندان اوین آزاد شده است.
تهدید به مرگ و حذف فیزیکی فعالان سیاسی، حقوق بشر و یا خانوادههای دادخواه در ایران، امر تازهای نیست، اما این تهدیدها به وقت بحرانهای سیاسی و ضربالعجلهای سرکوب حاکمیت، شدیدتر میشود.
♦️از خاطر نبریم که جنایات حکومت جمهوری اسلامی در قبال زندانیان سیاسی در زندانهای مختلف، افزایش هولناک اجرای احکام اعدام، تسریع در پروندهسازیهای امنیتی خاصه در خلال جنگ ۱۲ روزه و روزهای پس از آن، همچنین گسترش فقر و ناکارآمدی دولتهای پیاپی حکومت طی پنج دهه گذشته، همگی در کلیت خود، محکوم است. از این هم مجرا، تهدید به مرگ و حذف فیزیکی فعالان سیاسی، حقوق بشری و … از سوی نهادهای امنیتی، حاکی از دست باز قوه قضاییه و نیروهای اطلاعات در تزریق رعب و وحشت و سایه افکندن اختناق بیشتر در جامعه است. آنچه که محکوم است زیستن در چنین شرایطی است.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
🟣 بیاطلاعی از وضعیت ملک فرجبیگی، فعال محیطزیستی اهل بوکان
به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان: «با گذشت چند روز از بازداشت ملک فرجبیگی، فعال محیطزیست و مدنی اهل بوکان، همچنان هیچ اطلاعی از وضعیت او در دست نیست. وی روز ۱۰ تیر ۱۴۰۴ توسط نیروهای وزارت اطلاعات در منزل خانوادگیاش در بوکان بازداشت شد.
شامگاه ۱۰ تیر، حدود ۲۰ مأمور وزارت اطلاعات با یورش به منزل این فعال مدنی، بدون ارائه حکم قضایی و با وارد آوردن خساراتی به درب و پنجره منزل، اقدام به بازداشت وی کردند.
گفته میشود ملک فرجبیگی پس از بازداشت به بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه منتقل شده، اما از آن زمان تاکنون از حق تماس با خانواده و دسترسی به وکیل محروم بوده است.
♦️ملک فرجبیگی پیشتر در انجمنهای محیطزیستی «ولات» و «ژینگهپاریزانی بوکان» و همچنین در انجمن ادبی این شهر فعالیت داشته است».
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان: «با گذشت چند روز از بازداشت ملک فرجبیگی، فعال محیطزیست و مدنی اهل بوکان، همچنان هیچ اطلاعی از وضعیت او در دست نیست. وی روز ۱۰ تیر ۱۴۰۴ توسط نیروهای وزارت اطلاعات در منزل خانوادگیاش در بوکان بازداشت شد.
شامگاه ۱۰ تیر، حدود ۲۰ مأمور وزارت اطلاعات با یورش به منزل این فعال مدنی، بدون ارائه حکم قضایی و با وارد آوردن خساراتی به درب و پنجره منزل، اقدام به بازداشت وی کردند.
گفته میشود ملک فرجبیگی پس از بازداشت به بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه منتقل شده، اما از آن زمان تاکنون از حق تماس با خانواده و دسترسی به وکیل محروم بوده است.
♦️ملک فرجبیگی پیشتر در انجمنهای محیطزیستی «ولات» و «ژینگهپاریزانی بوکان» و همچنین در انجمن ادبی این شهر فعالیت داشته است».
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟣 پرونده ارغوان فلاحی پیشتر به «دادسرای جنایی» ارسال شده است
جان و سلامت ارغوان فلاحی، زندانی سیاسی در خطر جدی است. ارغوان فلاحی که برای بار دوم در بهمن ۱۴۰۳ بازداشت شده بود، تحت شکنجههای شدید روانی به بندهای ۲۰۹ و ۲۴۱ (بند حفاظت اطلاعات قوه قضاییه) بهسر بُرد.
♦️طبق آخرین اخبار موثق، پرونده ارغوان فلاحی پیشتر به «دادسرای جنایی» ارسال شده است.
شواهد موجود حاکی از آن است که ارغوان فلاحی همانند #امیرحسین_اکبریمنفرد، #محمد_اکبریمنفرد و #بیژن_کاظمی، تحت شکنجههای روانی شدید جهت اخذ اعترافات اجباری دربارهی دو قاضی ترور شده بهنامهای محمد مقیسه و علی رایزنی قرار دارد.
🟡 صدای این زندانیان سیاسی باشیم، کسانی که در محرومیت کامل از حق تماس تلفنی، ملاقات با وکیل و… زیر هولناکترین پروندهسازیهای امنیتی قرار دارند و جانشان در خطر است.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
جان و سلامت ارغوان فلاحی، زندانی سیاسی در خطر جدی است. ارغوان فلاحی که برای بار دوم در بهمن ۱۴۰۳ بازداشت شده بود، تحت شکنجههای شدید روانی به بندهای ۲۰۹ و ۲۴۱ (بند حفاظت اطلاعات قوه قضاییه) بهسر بُرد.
♦️طبق آخرین اخبار موثق، پرونده ارغوان فلاحی پیشتر به «دادسرای جنایی» ارسال شده است.
شواهد موجود حاکی از آن است که ارغوان فلاحی همانند #امیرحسین_اکبریمنفرد، #محمد_اکبریمنفرد و #بیژن_کاظمی، تحت شکنجههای روانی شدید جهت اخذ اعترافات اجباری دربارهی دو قاضی ترور شده بهنامهای محمد مقیسه و علی رایزنی قرار دارد.
🟡 صدای این زندانیان سیاسی باشیم، کسانی که در محرومیت کامل از حق تماس تلفنی، ملاقات با وکیل و… زیر هولناکترین پروندهسازیهای امنیتی قرار دارند و جانشان در خطر است.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani