بيدارزنى
4.26K subscribers
5.68K photos
1.27K videos
180 files
4.28K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
Download Telegram
🟣 وخامت سلامت مرضیه فارسی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین


مرضیه فارسی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، با وجود وضعیت جسمانی نامناسب از رسیدگی تخصصی پزشکی و اعزام به مراکز درمانی محروم مانده است.

یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این زندانی سیاسی ضمن تایید این خبر به خبرگزاری هرانا گفته است: «مرضیه فارسی از بیماری قلبی، سرگیجه‌های مداوم، سردرد، حالت تهوع و ضعف شدید جسمانی رنج می‌برد. وی پیش‌تر نیز به سرطان سینه مبتلا بوده و تحت عمل جراحی قرار گرفته است. اما پس از بازداشت و انتقال به زندان، او را جهت انجام معاینات تخصصی پزشکی به بیمارستان اعزام نکردند. امری که به وخامت وضعیت جسمانی او منجر شده و در حال حاضر سلامت وی در وضعیت نگران‌ کننده‌ای قرار دارد».


مرضیه فارسی در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران، به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق به ۱۵ سال حبس محکوم شد و در حال گذران دوران حبس در زندان اوین است.

#ژن_ژیان_آزادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 مرگ حسینعلی نیری، قاضی جنایتکار و عضو هیئت مرگ

قوه‌ی قضاییه جمهوری اسلامی، امروز با انتشار پستی، خبر مرگ حسینعلی نیری را منتشر کرد.
به‌نظر میرسد که مرگ حسینعلی نیری بر اثر جراحت‌های روز ۲۹ دی‌ماه ۱۴۰۳ باشد. در این روز مقیسه مستشار شعبه و علی رازینی رئیس شعبه در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور در طبقه‌ی اول ساختمان با شلیک ۶ گلوله کشته شدند، اما نام نفر سوم هرگز رسانه‌ای نشد.

حسنیعلی نیری، مشاور عالی رئیس قوه قضاییه، رئیس دادگاه عالی انتظامات قضات و عضو هیئت مرگ دهه‌ی شصت بود.

حسینعلی نیری، مرتضی اشراقی، ابراهیم رئیسی و مصطفی پورمحمدی چهار مقام قضایی و چهره اصلی این «هیئت مرگ» بودند که با فرمان روح‌الله خمینی، با برپایی دادگاه‌هایی دو دقیقه‌ای به اعدام هزاران زندانی سیاسی مجاهد، فدایی خلق، پیکار و … کردند.

خاوران، گورستان دسته‌جمعی این زندانیان هنوز هم از گزند وحوش حاکمیت در امان نیست و چه درب‌های بسته‌ و چه تخریب این گورستان، هنوز در رده‌ی سیاست‌های انکار، لاپوشانی و تداوم جنایات جمهوری اسلامی قرار دارد.

⚪️ حسینعلی نیری نیز همانند سایر قضات و مسئولان جمهوری اسلامی، می‌بایست در یک دادگاه عادلانه‌ی مردمی برای بیش از ۴ دهه جنایت، کشتار، چپاول و عادی‌سازی حذف و سرکوب، محاکمه می‌شد. اما دادخواهی #خانواده‌های_دادخواه_خاوران و‌ ضرورت پاسخگویی و محاکمه‌ی عاملان و آمرین این جنایت‌ها با مرگ در پی ترور، مرگ طبیعی و… پایان نمی‌پذیرد، بلکه چون قطعه‌ای از زنجیر، پیوستگی دهه‌ها مقاومت و مبارزه و تداوم امر دادخواهی را خاطرنشان می‌کند.

⚪️ به امید تعیین حق سرنوشت به دست مردم و تحقق عدالت

نابود باد جهل و ارتجاع!


#ژن_ژیان_آزادی
#قیام_علیه_اعدام
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 دل‌نوشته‌ی شریفه محمدی از پشت دیوارهای زندان


از متن:
«با عشق به زندگی و نام و یاد همه آنان که ارزش‌های انسانی و زندگی را پاس داشتند و پاس می‌دارند.

لشکر سبز بهار، زیبا و باوقار سرمی‌رسد و تو در اوج شکوفایی، طراوت و سرزندگی به استقبالش می‌روی و رقصان و پایکوبان با او هم‌آوا می‌شوی و دست رد بر سینه هر آنچه تیرگی، زشتی و ناپاکیست می‌زنی و این، همان معنای زندگی است.

نازنینانم:
 
از ۱۴ آذر ۱۴۰۲ که در یک روز عادی پاییزی، مثل همه روزهای دیگر، در حین بازگشت به منزل، در خیابان و در داخل یک ماشین دستگیر شدم!! تا به امروز که روزهای آغازین سال نو ( سال ۱۴۰۴ )  را سپری می‌کنیم، بیش از ۱۵ ماه گذشته است. همیشه تصور می‌کردم که تحمل دوری از آیدین عزیزم را ندارم. اما الان می‌بینم که مثل خیلی از مادرها، نه‌تنها طاقت دوری فرزندم را پیدا کرده‌ام، بلکه فراتر از آن، حتی تحمل رنج‌ها و سختی‌هایی را نیز که علاوه بر دوری او بر من تحمیل می‌شود دارم. رنج‌ها و سختی‌هایی که عده‌ای با گزارش غیرواقعی، به ناحق بر من تحمیل کرده‌اند و در صددند تا با همین گزارش‌ها و ادعاهای نادرست و غیرواقعی زندگی را نیز از من بگیرند ...

گاه، وقتی به عقب برمی‌گردم و وقایعی را که بعد از ساعت‌ها و روزهای طولانی بازجویی بر من گذشت مرور می‌کنم، در بهت و حیرت فرو می‌روم که چرا و به چه علت باید عده‌ای که خود را کارشناس وزارت‌خانه‌ای عریض و طویل می‌دانند تا این حد سطحی و ناباورانه چنین روزگاری را بر من تحمیل کنند و با وجود ادله‌ای قوی و قابل تامل در راستای مخالفت با آن، همچنان ناعادلانه بر روی آن پافشاری نمایند…»

ادامه‌ی متن را در لینک زیر بخوانید:

https://shorturl.at/oyuMz

▫️برگرفته از فایل صوتی منتشر شده در کمپین آزادی شریفه ‌محمدی

#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_آزادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
📌اتسیم در دنیای «سالم‌ها» و نابرابری‌ها

حمید‌رضا واشقانی فراهانی


🔹آموزش درباره‌ی مسئله‌ی اتیسم آشکارا در انحصار روان‌شناسی، آن هم گرایش‌های کمابیش ‌فردگرا در روان‌شناسی است. در واقع کلیشه‌ها، ضدآگاهی‌ها و نگرش‌های معلولیت‌ستیزی که مبتنی بر مراقبت و تنبیه، بیمارانگاری و ناتوان‌سازی هستند گاهی محتوای اصلی این آموزش‌ها را تشکیل می‌دهند، کافی است فقط نگاهی بیندازیم به سایت‌ها و کانال‌ها و صفحات مجازی و کتاب‌هایی که علاوه بر پیشنهاد روش‌هایی که اثبات‌شده اثربخش نیستند، مدام در حال ارائه‌ی راهکارهای درمانی و فردی و کسب درآمد از طریق تبلیغ فروش کتاب و خدمات هستند.

#اتیسم
#نابرابری

🔗 https://bidarzani.com/30109/
🟣 تو را با همان تصویر به خاطر دارم، شریفه‌ی آزاد و رها
 
نویسنده: فروغ سمیع‌نیا


از اعزام به بیمارستان به‌خاطر پای‌ات برگشته‌ای. می‌پرسم: «شریفه بعد از مدت‌ها چه حسی داشتی از دیدن بیرون، اون هم از پشت شیشه‌ی ماشین؟» می‌گویی: «بیرون همچنان دلگیر بود. همین اوایل شهر که رسیدیم، بچه‌ای رو دیدم که سرش توی سطل زباله بود و مستاصل جستجو می‌کرد، دلم گرفت…»

سکوت می‌کنم. این اولین چیزی است که به چشم شریفه محمدی بعد از یک‌سال دوری از فضای بیرون زندان می‌آید. با خودم فکر می‌کنم چگونه قاضی خودش را راضی کرده تا به تو حکم اعدام بدهد؟

دیوان، حکم اعدام‌ات را نقض کرده و ما خوشحالیم. همدیگر را در آغوش می‌گیریم و تاکید می‌کنیم: «خب معلوم بود که حکم می‌شکنه!حالا گویا اشتباهی در صدور حکم اولیه شده بود. چطور می‌خواستن برای فعالیت صنفی حکم اعدام بدن؟» یکی می‌پرسد: «حالا تموم شد؟ ممکنه باز شعبه‌ی هم‌عرض هم حکم اعدام رو تکرار کنه؟» همه هم‌صدا می‌خندیم و می‌گوییم: «نه! دیگه تموم شد. فقط باید امیدوار باشیم مدت حبس هم جوری باشه که زود آزاد شوی.»

روزی که شعبه‌ی هم‌عرض حکم اعدام را تکرار کرد، من نبودم. نمی‌دانم چطور این شوک که از حکم اعدام اول هم بدتر بود را در زندان تحمل کردی. ممکن است همه‌چیز این همه بی‌رحمانه ادامه پیدا کند و هیچ نهاد، فرد و یا قانونی هم نباشد که چنین روند ناعادلانه‌ای را متوقف کند؟

نوشته بودی بعد از ابلاغ حکم، خودت را جمع کردی تا به ملاقات آیدین بروی و تولدش را این‌بار در سالن ملاقات جشن بگیرید. تصور این‌همه بی‌رحمی همچنان سخت است، با اینکه تو اولین نفری نیستی که چنان بی‌رحمانه مورد شقاوت و ظلم قرار گرفته‌ای، اما ظلم، هرچندبار هم که تکرار شود باز قابل‌پذیرش نیست. شعبه‌ی هم‌عرض دوباره حکم اعدام صادر کرده است. رییس شعبه هم‌عرض، پسر همان قاضی اولی است که به تو حکم اعدام داده بود. پسری بر رای پدرش مهر تایید زده تا زندگی یک انسان دوباره پشت میله‌های زندان به انتظار کورسویی از عدالت سپری شود.

رنج‌نامه‌ای که نوشته بودی را خواندم. حالا همه می‌دانند بخشی از آنچه بر شریفه گذشته چه بوده است. هر چند همه‌چیز را نگفتی. نگفتی که پس از انتقال از سنندج به رشت به اتاق قرنطینه‌ی زندان منتقل شدی. آنجا قبل از آمدن ما وقتی تو تنها زندانی سیاسی زندان لاکان بودی، هنوز قرنطینه بود و انواع زندانیان می‌آمدند و بعد از چند روز به بند می‌رفتند. نگفتی چگونه در آن وضعیت غیربهداشتی زندگی کردی. نگفتی چندین‌بار از سوی زندانیان خاص تهدید شدی. از عفونت پای‌ات ننوشتی و از نبود دکتر متخصص در زندان لاکان که باعث تشدید عفونت انگشت‌ات شد. از نبود اتاق ملاقات و سالنی برای ورزش که به جسم‌ات آسیب زد هم نگفته‌ای. تو اگر بنا بود همه‌ی رنج‌هایی را که در این یک‌سال و چهار ماه متحمل شده‌ای را می‌نوشتی شاید طوماری می‌شد، هر چند می‌دانم که خسته‌ای و حتی توانی برای نوشتن از این‌همه رنج هم نمانده است. اما ما که مدت هر چند کوتاهی با تو هم‌بند بودیم می‌توانیم شاهدانی باشیم بر رنج زنی که که زندگی‌اش از ۱۴ آذر ۱۴۰۲ دستخوش کابوسی عجیب شد و هر روز این کابوس دردناک‌تر می‌شود.

ما رفقایت در بیرون از زندان وظیفه‌ی خود و همه‌ی انسان‌های آزاده می‌دانیم که به چنین حکمی اعتراض کنیم و قوه قضاییه گیلان باید درباره‌ی حکمی که به تو داده پاسخگو باشد و حداقل برای ما دوستان و همشهریان‌ات شفاف بگوید که چرا یک فعال کارگری باید برای فعالیت صنفی‌اش با چنین حکمی روبرو شده و زندگی خود و همسر و فرزندش بیش از یک‌سال دچار چنین بحرانی گردد؟

اما در پایان، اگر تو سال‌ها هم در زندان بمانی، من تو را مانند روز اولی که بعد از مدت‌ها اعتراض، کفش ورزشی در اختیارمان قرار دادند به یاد می‌آورم. همان روزی که بعد از یک‌سال کفش پوشیدی و در هواخوری کوچک زندان همچون آهویی تیزپا می‌دویدی و از شدت شعف فریاد میزدی…

من تو را با همان تصویر به‌خاطر سپرده‌ام. شریفه محمدیِ آزاد و رها.
 

⚪️ از صفحه‌ی اینستاگرام فروغ سمیع‌نیا


#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_آزادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
🟣 برای بار دوم، اعاده‌ی دادرسی پخشان عزیزی در دیوان عالی رد شد


دیوان عالی کشور برای دومین‌‌بار درخواست اعاده دادرسی پخشان عزیزی، زندانی سیاسی کورد محکوم به اعدام را رد کرد.

مازیار طاطایی، یکی از وکیل مدافعان پخشان عزیزی با اعلام این خبر گفت که شعبه رسیدگی‌کننده، بدون مطالبه پرونده اصلی و صرفاً بر پایه تشخیص خود، دفاعیه‌های وکلای پرونده را «بلادلیل» دانسته و رد کرده است.

این دومین‌بار است که درخواست اعاده دادرسی پخشان عزیزی بی‌نتیجه می‌ماند. پیش‌تر، در بهمن‌ماه سال گذشته، امیر رئیسیان، دیگر وکیل مدافع پخشان عزیزی، از رد نخستین درخواست اعاده دادرسی توسط شعبه نهم دیوان عالی کشور خبر داده بود. در همان زمان، مازیار طاطایی اعلام کرد که دیوان عالی کشور با استناد به تبصره ماده ۴۷۸ قانون آیین دادرسی کیفری، با توقف اجرای حکم اعدام موافقت کرده است.


#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_آزادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 نامه‌ی پرشنگ، خواهر پخشان عزیزی:

«به همه بگو پخشان، دلش گرم است»


از متن:

_ می‌خواهی بروی آنجا چه‌کار کنی پشی (پخشان) گیان؟

بروبر نگاهمان کرد و گفت:
«واقعاً می‌پرسید یا شوخی می‌کنید؟»

سکوت کردیم. فهمید سوال جدی است. بابا و مامان دوست داشتند پشی (پخشان) بماند مهاباد پیش خودشان. گفت:
- «نمی‌بینید اوضاع را؟ نشنیدید پنج هزار دختر ایزدی را دریده‌اند؟این همه آدم را که آواره کوه و بیابان شدند ندیدید توی اخبار؟»

- توی این سرزمین همیشه جنگ بوده دخترم، همیشه یک جای خاورمیانه جنگ بوده و آدم‌ها از خانه‌هاشان آواره شده‌اند…

می‌دانستم این حرف‌ها پشی را از تصمیمش منصرف نمی‌کند.
گفت:

- «اگر ما جای آنها بودیم و اگر آواره کوه و بیابان شده بودیم و آنها سکوت می‌کردند و بی‌خیال ما می‌شدند، درباره‌شان چه فکری می‌کردیم؟»

_ آخر یکی دو جا که نیست پشی گیان، امروز آنجا جنگ است. دو روز دیگر یک جای دیگر..

- «جایش مهم نیست پدر جان، آدم‌ها مهم‌اند. عراق، سوریه، فلسطین، شنگال، حلب، غزه، لبنان... هر جا که جان آدم‌ها در خطر است، باید رفت و بی‌خیال نبود. لااقل می‌شود زخم‌ها را تیمار کرد. وسط جنگ، آواره‌ها بدون مدد، جان سالم به در نمی‌برند. اسم مکان‌ها را بردار پدر، به جایشان اسم آدم‌ها را بگذار: هانیه، احمد، هیوا، ماجد، لیلا، سارا. جان آدم‌هاست که بازیچه شده. سرزمین‌ها بدون آدم‌ها برهوت‌اند پدر».

نگاهم می‌کند. انگار چیزی ازم پرسیده باشد و من غرق در افکارم بوده‌ باشم و نشنیده‌ باشم. از نگاهم خوانده که حواسم نیست. می‌گوید:
«نگفتی هوگر چطور است؟»


⚪️ متن کامل نامه را در لینک زیر بخوانید:

https://shorturl.at/hh97A


#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_آزادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 گوشه‌ای مخصوص شریفه

(ارسالی به بیدارزنی)


«گل، گیاه، سبزی، برگ سیر، قلمهٔ گیاه... در بند قرنطینهٔ لاکان رشت همراه می‌شود با نام شریفه محمدی.

پیش از بازداشتم شریفه محمدی را از نزدیک نمی‌شناختم، بخواهم چند روز هم‌بندی بودن با شریفه را خلاصه کنم، زنی جسور، مصمم، تمیز و‌ مرتب که در گوشه‌ای از بند قرنطینه با اندک وسایلی که می‌شود نگه‌داشت در سبد میوه‌هایی که روی هم متصل کرده است همراه با عکسی از فرزندش آیدین روی دیوار، انگار که نظاره‌گر تابلویی نقاشی باشیم، سعی می‌کند روزها را به امید آزادی بگذراند…

بعد از دیدن نقاشی با دست اشاره می‌کند: «اول عکسش اونجا بود، حکم‌ام که اومد عکسش رو برداشتم، بغلش کردم...خیلی گریه کردم، بعد گذاشتمش اونور».
صبح‌‌ زود که بیدار می‌شود در تختش یا روزنامه‌ای در دست دارد یا در‌حال نوشتن در دفترش است. در زمان محدودی که برای هواخوری وجود دارد، در طولانی‌ترین‌ محیط حیاط می‌دود، طناب می‌زند و متوقف نمی‌شود.
با خواندن رنج‌نامه‌اش، چهره و صدایش که بیش از آنچه نوشته است برایم گفت بود از جلوی چشمم کنار نمی‌رود…».

⚪️ اتود با خودکار از بند قرنطینه زندان لاکان رشت/ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳

#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
🟣 ضرب‌وشتم مهرگان نام‌آور توسط ماموران لباس شخصی در دهدشت

مهرگان نام‌آور، شاعر و نویسنده اهل دهدشت، روز سه‌شنبه ۱۲ فروردین‌ماه مورد حمله‌ی نیروهای لباس شخصی قرار گرفته است. این حمله توسط «دو مرد و یک زن با پوشش مقنعه و ماسک با خودرو پژو سفیدرنگ» پس از تعقیب و گریز و متوقف کردن خودروی وی صورت گرفته است. او از ناحیه‌ی چشم، صورت و پاهای خود آسیب جدی دیده است و پس از ضرب‌وشتم نیز تلفن همراهش توسط مامورین، ضبط می‌شود.

مهرگان نام‌آور روز ۲۷ اسفند ۱۴۰۳ با قرار تودیع وثیقه، به‌صورت موقت از زندان آزاد شده بود.

#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 شصت‌وسومین هفته‌ی کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» در ۳۸ زندان کشور

رد دوباره‌ی اعاده دادرسی پخشان عزیزی و اتهام «بغی» علیه کریم خجسته

با پایان تعطیلات نوروزی، که طی آن میزان اعدام‌ها به‌طور نسبی کاهش یافته بود، بار دیگر شاهد افزایش چشم‌گیر صدور و اجرای احکام اعدام هستیم. در روزهای اخیر، شمار زیادی از زندانیان برای اجرای حکم به قرنطینه منتقل شده‌اند. از جمله روز دوشنبه، دست‌کم ۱۰ زندانی در زندان قزل‌حصار به «بند امن» منتقل شدند که نشان‌دهنده‌ی احتمال قریب‌الوقوع اجرای حکم اعدام آنان است.
هم‌زمان با این تشدید سرکوب، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در پایان پنجاه‌وهشتمین نشست خود در ژنو، با تصویب قطعنامه‌ای، نقض گسترده‌ی حقوق بشر در ایران را محکوم و مأموریت «گزارشگر ویژه» و «هیئت حقیقت‌یاب مستقل» را برای یک سال دیگر تمدید کرد. در این قطعنامه، دامنه‌ی مأموریت هیئت حقیقت‌یاب از قیام ۱۴۰۱ فراتر رفته و شامل سایر جنایات نظام و جمع‌آوری اسناد و مدارک برای پیگرد قضایی مسئولان نیز شده است.
همچنین در همین هفته، پارلمان اروپا با صدور قطعنامه‌ای، موج گسترده‌ی اعدام‌ها در ایران و تأیید احکام اعدام مهدی حسنی و بهروز احسانی را محکوم کرده و بار دیگر خواستار آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی و تروریستی اعلام شدن سپاه پاسداران از سوی اتحادیه اروپا شده است.
با این‌حال، حاکمیت جمهوری اسلامی بی‌اعتنا به فشارها و اعتراضات داخلی و بین‌المللی، همچنان به روند سرکوب و صدور احکام مرگ ادامه می‌دهد. برای نمونه، اعاده دادرسی پخشان عزیزی، زندانی سیاسی کُرد، برای دومین‌بار از سوی دیوان عالی کشور رد شده و خطر اجرای حکم اعدام او بیش از پیش افزایش یافته است. همچنین، کریم خجسته، دیگر زندانی سیاسی در زندان لاکان رشت، به اتهام «بغی» متهم شده که می‌تواند مقدمه‌ی صدور حکم اعدام برای او باشد.

ما، اعضای کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»، ضمن اعلام نگرانی عمیق از افزایش تهدید اجرای احکام اعدام علیه زندانیان سیاسی و عقیدتی، این احکام را قاطعانه محکوم می‌کنیم و نسبت به گسترش اعدام زندانیان با جرایم غیرسیاسی محکوم به اعدام هشدار می‌دهیم. همچنین ضمن قدردانی از حمایت‌های بین‌المللی، خواستار آن هستیم که جامعه‌ی جهانی ادامه‌ی هرگونه رابطه یا معامله با جمهوری اسلامی را مشروط به لغو کامل مجازات اعدام کند.

زندان‌هایی که در هفته‌ی شصت‌وسوم (سه‌شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴) در اعتصاب غذا شرکت می‌کنند:

اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، قزل‌حصار (واحد ۳ و ۴)، کرج، تهران بزرگ، خورین ورامین، چوبیندر قزوین، اراک، خرم‌آباد، اسدآباد اصفهان، دستگرد اصفهان، شیبان اهواز، سپیدار اهواز (زنان و مردان)، نظام شیراز، عادل‌آباد شیراز (زنان و مردان)، برازجان، رامهرمز، بم، کهنوج، طبس، جوین، مشهد، گنبدکاووس، قائم‌شهر، لاکان رشت (زنان و مردان)، رودسر، حویق تالش، دیزل‌آباد کرمانشاه، اردبیل، تبریز، ارومیه، سلماس، خوی، نقده، میاندوآب، سقز، بانه، مریوان، کامیاران.

لازم به ذکر است گزارش‌های هفتگی کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» از این پس در لینک زیر منتشر خواهد شد. همچنین، تمامی بیانیه‌های پیشین نیز در این کانال در دسترس هستند. از همه رسانه‌ها، مخالفان حکم اعدام، همراهان و حامیان می‌خواهیم برای اطلاع‌رسانی بیشتر، لینک زیر را بازنشر دهند:

https://t.me/No_To_Execution_Tuesdays


سه‌شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ | هفته شصت‌وسوم #کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام



#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژیان_آزادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
به یادِ #کامران_محمدخانی ( #کارگر_کتاب_فروش )



رفیقِ جوان و جانِ پرشور، کامران محمدخانی، به زندگیِ خویش پایان داد. در شبکه‌‌های اجتماعی او را با نامِ "کارگر کتاب‌فروش" می‌شناختند که همواره از دغدغه‌های اجتماعی‌اش برای رفعِ نابرابری طبقاتی می‌نوشت و مخاطبان‌اش را به پرهیز از ذوب شدن در تبلیغات رسانه‌ای و اجتناب از ستیز با مهاجران افغانستانی دعوت می‌کرد.
از دست دادنِ معدود رفقایی که در این جوِّ مالامال ابتذال، رفقای دیگر را به خواندن، انديشيدن و خلافِ جریان شنا کردن، دعوت می‌کنند به قدرِ کافی هولناک است که نیازی به ناله‌های بی‌مایه‌‌‌‌‌ی رزمندگانِ مجازی با ترجیع‌بندِ "به‌جای کشتن خودت، مبارزه کن" نباشد؛ قریب به اتفاق این فاتحه‌خوانانِ سلحشور، نه درکی از هیبتِ خودکشی دارند و نه اساسا توانایی فهمِ ریشه‌های اجتماعی-اقتصادیِ تبدیل شدنِ خودکشی به اپیدمی؛ از همین‌روست که خیلی راهکاردان باشند، شماره‌ی اورژانس اجتماعی را زیر اخبار مربوط با خودکشی، درج می‌کنند و از انجامِ "وظیفه‌ی اجتماعی" دچار انزالِ دوپامین می‌گردند. (اگر در زندگی شخصی قاطبه‌ی این‌ها جستی بزنید، می‌بینید که ترول‌بازی مجازی و نوشتنِ وعده‌ی سرنگونی در چهارشنبه‌سوری در استوری اینستاگرام، نهایتِ رزم‌شان بوده است. البته که همین‌ها خود را شاقولِ "براندازی" می‌دانند.)

چندی پیش در متنی با عنوانِ " مقاومت در تاریکیِ نا-جامعه" نوشتیم:
خودکشی، به امری کاملا رایج و عادی تقلیل یافته و “فلانی خودش را کشت” چیزی بیش از یک جمله‌ی خبری بین گاز زدن به لقمه یا در فاصله‌ی پوک زدن به سیگار، نیست. در واقع، قاطبه‌ی نفوس از فروپاشی‌های روانی در رنج‌اند و خودکشی‌ها آمیزه‌ای “خودکشی‌ها آنومیک” یا ” فتالستیک” (به تعبیرِ دورکیم) شده‌‌اند که یا مازادِ استیصال و انهدامِ اجتماعی‌اند یا ماحصل سرکوبِ بیشینه در تمامِ ساحاتِ زندگی فردی و اجتماعی؛ از کنترلِ پوشش بگیرید تا پادگان‌سازیِ عرصه‌ی آموزش و میلیتاریزه‌سازیِ خیابان."

در شرایطی از این‌دست، فهمِ خودکشی‌ها به‌عنوان رفتاری برآمده از "انتخاب فردی" همان‌قدر بی‌پایه است که توصیه‌ها/مواعظِ اخلاقی-انگیزشی برای جلوگیری از خودکشی.

انهدامِ اجتماعی، خودکشی را به یک ترجیح از میان "انتخاب‌های مرّجح" تقلیل داده است تا فرد به زوالِ تدریجی خود، سرعت بخشد. بیماریِ اجتماعی، درمانِ اجتماعی می‌طلبد اما شیوع فردمحوری-خودمحوری افسارگسیخته در غیابِ نزدیک به مطلق گروه‌های هم‌دل و هم‌فکر، کسانی که خود را برهوتِ امکان‌های رهایی می‌بینند، به رهایی از بارِ جان سوق می‌یابند؛ چه با سوءمصرف مواد مخدر و انتحار‌ و چه با میلِ روزافزون به یاوه‌های آخرالزمانی و وعده‌های فاشیستی. در واقع جانِ آگاهِ به استیصال‌رسیده، برای اجتناب از سقوط در چنین ورطه‌ای، انتخار را برمی‌‌گزیند: حال آن‌که می‌توان با قدرت گفت، کمتر کسانی نظیر آن‌ها که خویش را می‌کشند، مملو از شور زندگی هستند؛ گرچه شورِ آرمانی برای مشاهده‌ی بهره‌مند شدن همگان از "زندگی".

در نا-جامعه‌ی ایران، نزدیک به مطلقِ خودکشی‌ها، مازادِ زیستنِ در بحران هستند. در این شرایط، یگانه امکانِ بازتولید زندگی، تقویتِ گروه‌های دوستان حول موضوعات مختلف است و قطع نکردن ارتباط با افرادی که به‌‌طور خاص از شرایط آسیب دیده‌اند. بسیار دیده می‌شود که با بروز تمایل افراد به انزوای روزافرون، گروه‌های رفاقتی نیز با ادعایِ "احترام به تصمیم شخصی" فردِ آسیب‌دیده را رها می‌کنند. رها کردن دوستانِ آسیب‌دیده، حساس و کمال‌گرا در این برهوت، به‌معنای دست شستن از ابتدایی‌ترین اصولِ مبارزه با پلیدیِ حاکم است؛ خاصه در شرایطی که جبهه‌های تبهکاران هر روز بیش از دیروز خود را با تقویت می‌کنند.

رفقایِ خسته‌تان را تنها نگذارید و اگر از میل به انتحار گفتند، از موضع عقلِ کل، ادله‌‌ی فلسفی برای ردِ میل او دست و پا نکنید. شنونده باشید و با هم‌دلی راهی جمعی برای غلبه بر استیصال پیدا کنید. سرپا نگاه داشتنِ گروه‌های رفاقت، سیاسی‌ترین کاری‌ست که در این وضعیتِ نفرت‌انگیزِ حاکم می‌توانید انجام دهید.


@Blackfishvoice1
🟣 اعتصاب غذای زندانیان سیاسی بند ۶/۱ زندان وکیل‌آباد مشهد در اعتراض به اعدام‌های اخیر

بنا بر گزارش خانواده‌های زندانیان، جمعی از زندانیان سیاسی و عقیدتی محبوس در بند ۶/۱ زندان وکیل‌آباد مشهد از روز گذشته، سه‌شنبه ۱۹ فروردین، در اعتراض به اعدام پنج زندانی اهل سنت در همین بند، دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

همچنین گزارش شده که ۱۳ زندانی دیگر در این بند، با گذشت بیش از یک سال از بازداشت‌شان، از هرگونه تماس تلفنی یا ملاقات با خانواده‌های خود محروم هستند و اکنون در واکنش به ادامه این وضعیت به اعتصاب غذا پیوسته‌اند.

وضعیت سلامت، درمان، بهداشت و تغذیه‌ی تمامی زندانیان زن و مرد این زندان در وضعیت بحرانی قرار دارد و محرومیت از تماس تلفنی، ملاقات و حق برخورداری از وکیل نیز شرایط را برای زندانیان سیاسی و عقیدتی این زندان، فاجعه‌بار کرده است.


#قیام_علیه_اعدام
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
🟣 یورش به منزل و پرونده‌سازی امنیتی علیه لیلا مقدسی و رضا غلامحسینی در بندرعباس

روز سوم بهمن ۱۴۰۳ ماموران امنیتی سپاه به منزل لیلا مقدسی، مدرس زبان فرانسه و همسرش رضا غلامحسینی، زندانی سیاسی سابق در بندرعباس یورش بردند. پس از تفتیش منزل، رضا غلامحسینی بازداشت و هر دو آنان در شعبه ۱۰ بازپرسی دادسرای بندرعباس به «تبلیغ علیه نظام» و «اهانت به رهبری» متهم شدند.

از مصادیق اتهامی و پر‌ونده‌سازی علیه ایشان، اطلاعی در دست نیست.

#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani