📝 روایت هفتم
🔹سلام
من مطلب شما رو دیروز خواندم و جرات پیدا کردم که در این مورد بنویسم. تمام این سالها نگران بودم که خطراتی برام داشته باشه ولی الان فکر میکنم باید صدام شنیده بشه.
🔹تحقیق کردن آن هم با شخصی در جایگاه ک.ا. برام یک آرزو بود. از طریق یکی از دوستانم باهاش آشنا شدم و من که در فکر این بودم رزومه قوی پیدا کنم گفتم فرصت مناسبی هست. خیلی هم به خودم افتخار کردم که این شخص من رو راه داده که همکاری کنم باهاش. تو روزهای اول در مورد کسایی که قبلاً باهاش کار کردند و الان تو دانشگاههای خوب خارج دارن درس میخونن حرف میزد و من واقعا فکر میکردم راست میگه و انقد آدم مهمیه که میتونه باعث پیشرفت بشه در حالی که بعداً متوجه شدم اینطور نیست.
🔹من تمام تلاشم رو میکردم که کار بی عیب و نقصی تحویل بدم و به شدت منظم بودم بعد از چند مدت متوجه شدم خیلی به من سخت نمیگیره و با خودم گفتم چه خوش شانس و اقبالم. اما به همینجا ختم نشد با من قرارهای کاری الکی میگذاشت و در اصل میخواست بدونه چقدر میتونه بی پروا تر رفتار کنه. یک روز صراحتا گفت که با من رابطه داشته باش. من شوکه بودم و واقعا فکر میکردم به خاطر طرز پوشش من یا راحتی هست که در رفتارهام هست. خیلی خودم رو سرزنش کردم. میگفت اگر نگران بکارتت هستی من چندین پزشک آشنا دارم که بکارتت رو درست میکنند. در مورد بقیه کسانی که باهاشون کار کرده و همزمان رابطه داشته میگفت و میخواست قضیه رو عادی کنه. حتی میگفت همسرش از این وضعیت خبر داره و لازم نیست من نگران این قضیه باشم. من با فکر اشتباه اون روزهام روشنفکرانه با قضیه برخورد کردم و گفتم نه تمایلی به رابطه جنسی با شما ندارم و انتظار نداشتم این حرف ها رو بزنید. چون رفتار قاطعی و خشونت باری از من ندید فکر میکرد با اصرار کردن و مطرح کردن دوباره این وضعیت من راضی میشم. تا آخرین روزهایی که باهاش کار کردم از هر فرصتی استفاده میکرد متلکی بپرونه, مثلا میگفت آخرش یه سفر با من نکردی، آخرش یه مشروب با من نخوردی.
🔹من واقعا اون روزها فقط خودم رو سرزنش میکردم. به این فکر نمیکردم که اون شخص حق نداره این موضوع رو مطرح کنه اگر رییس من هست یا استاد من. دیگه توی جلسات جمعی منزوی شده بودم و از خودم متنفر بودم. تصمیم گرفتم کمک بگیرم از دوست پسرم که بهش اعتماد داشتم اما دوست پسرم من رو متهم کرد که بهش نخ دادم و با من قطع رابطه کرد.الان بعد از سالها به این فکر میکنم چرا تا چند ماه بعد هم با این شخص کار کردم. و جواب این سوال بیشتر آزارم میده. تنها به این دلیل که نمیدونستم این آدم حق نداره چون رییس منه به من پیشنهاد رابطه ی جنسی بده و من نباید بخاطر آینده ی درسی و تحصیلیم (که بعداً هم اون کارها هیچ نتیجه ای از نظر درسی نداشت) سکوت کنم. اینکه اون شخص به رابطه جنسی آزاد معتقده دلیل نمیشه هرجا رسید بساطش رو پهن کنه.این شخص با برجسته کردن وضعیت تحصیلی بقیه کسایی که باهاش کار کردن من رو تطمیع میکرد.
🗣روایت ارسالی از طرف یکی از مخاطبان بیدارزنی در خصوص #تجاوز و #آزار_جنسی
#آزار_جنسی#آزارجنسی
#تجاوز
#بیدارزنی
🔹سلام
من مطلب شما رو دیروز خواندم و جرات پیدا کردم که در این مورد بنویسم. تمام این سالها نگران بودم که خطراتی برام داشته باشه ولی الان فکر میکنم باید صدام شنیده بشه.
🔹تحقیق کردن آن هم با شخصی در جایگاه ک.ا. برام یک آرزو بود. از طریق یکی از دوستانم باهاش آشنا شدم و من که در فکر این بودم رزومه قوی پیدا کنم گفتم فرصت مناسبی هست. خیلی هم به خودم افتخار کردم که این شخص من رو راه داده که همکاری کنم باهاش. تو روزهای اول در مورد کسایی که قبلاً باهاش کار کردند و الان تو دانشگاههای خوب خارج دارن درس میخونن حرف میزد و من واقعا فکر میکردم راست میگه و انقد آدم مهمیه که میتونه باعث پیشرفت بشه در حالی که بعداً متوجه شدم اینطور نیست.
🔹من تمام تلاشم رو میکردم که کار بی عیب و نقصی تحویل بدم و به شدت منظم بودم بعد از چند مدت متوجه شدم خیلی به من سخت نمیگیره و با خودم گفتم چه خوش شانس و اقبالم. اما به همینجا ختم نشد با من قرارهای کاری الکی میگذاشت و در اصل میخواست بدونه چقدر میتونه بی پروا تر رفتار کنه. یک روز صراحتا گفت که با من رابطه داشته باش. من شوکه بودم و واقعا فکر میکردم به خاطر طرز پوشش من یا راحتی هست که در رفتارهام هست. خیلی خودم رو سرزنش کردم. میگفت اگر نگران بکارتت هستی من چندین پزشک آشنا دارم که بکارتت رو درست میکنند. در مورد بقیه کسانی که باهاشون کار کرده و همزمان رابطه داشته میگفت و میخواست قضیه رو عادی کنه. حتی میگفت همسرش از این وضعیت خبر داره و لازم نیست من نگران این قضیه باشم. من با فکر اشتباه اون روزهام روشنفکرانه با قضیه برخورد کردم و گفتم نه تمایلی به رابطه جنسی با شما ندارم و انتظار نداشتم این حرف ها رو بزنید. چون رفتار قاطعی و خشونت باری از من ندید فکر میکرد با اصرار کردن و مطرح کردن دوباره این وضعیت من راضی میشم. تا آخرین روزهایی که باهاش کار کردم از هر فرصتی استفاده میکرد متلکی بپرونه, مثلا میگفت آخرش یه سفر با من نکردی، آخرش یه مشروب با من نخوردی.
🔹من واقعا اون روزها فقط خودم رو سرزنش میکردم. به این فکر نمیکردم که اون شخص حق نداره این موضوع رو مطرح کنه اگر رییس من هست یا استاد من. دیگه توی جلسات جمعی منزوی شده بودم و از خودم متنفر بودم. تصمیم گرفتم کمک بگیرم از دوست پسرم که بهش اعتماد داشتم اما دوست پسرم من رو متهم کرد که بهش نخ دادم و با من قطع رابطه کرد.الان بعد از سالها به این فکر میکنم چرا تا چند ماه بعد هم با این شخص کار کردم. و جواب این سوال بیشتر آزارم میده. تنها به این دلیل که نمیدونستم این آدم حق نداره چون رییس منه به من پیشنهاد رابطه ی جنسی بده و من نباید بخاطر آینده ی درسی و تحصیلیم (که بعداً هم اون کارها هیچ نتیجه ای از نظر درسی نداشت) سکوت کنم. اینکه اون شخص به رابطه جنسی آزاد معتقده دلیل نمیشه هرجا رسید بساطش رو پهن کنه.این شخص با برجسته کردن وضعیت تحصیلی بقیه کسایی که باهاش کار کردن من رو تطمیع میکرد.
🗣روایت ارسالی از طرف یکی از مخاطبان بیدارزنی در خصوص #تجاوز و #آزار_جنسی
#آزار_جنسی#آزارجنسی
#تجاوز
#بیدارزنی
📌عدالت ترمیمی چیست؟ یک وکیل در این خصوص توضیح میدهد
مسیری متفاوت برای مقابله با آزار و اذیت جنسی
✍برگردان: بنفشه جمالی
📍بیدارزنی: «وقتی گریه میکردم. وقتی دستت رو پس میزدم، به معنی نه بود؛ یعنی نمیخواستم. میخوام بدونم اون لحظه تو فکرت چی میگذشت.»
📍من کنار سوفیا دختر پانزدهساله، زمانی که مستقیماً با مایکل همکلاسی هجدهسالهاش که او را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده بود صحبت میکرد، نشسته بودم. این «گفتگوی رو در رو» نتیجهی تلاشی یک ماهه بود تا کمک کنم این دو جوان «عدالت ترمیمی» را تمرین کنند.
📍چشمان مایکل بین من و سوفیا در حرکت بود «من نمیخوام چیزی بگم که تو رو مقصر جلوه بده» «من نمیخوام بگم اون زمان به چی فکر میکردم. برای اینکه احمقانه بود.»
📍مایکل دوباره به من نگاه کرد. تشویقش کردم همه آنچه قبلاً به من گفته بود را دوباره بگوید. نفس عمیقی کشید. کاغذی سفید بیرون کشید و شروع به نوشتن کرد.
📍راهحلی برای اجرای عدالت خارج از سیستم حقوقی
بهعنوان یک کودک بازمانده از آزار و اذیت جنسی و تجاوز همیشه به این فکر میکنم که چه عدالتی برای درد و رنجی که متحمل شدهام باید در نظر گرفته شود. من مانند پروفسور کریستین بلسی، هیچگاه مردانی که به ما خشونت کردند را، چه در کودکی و بعدتر از آن و چه زمانی که زنانی بالغ شدیم، گزارش نکردیم. من میدانستم آنچه میخواستم با اخراج از مدرسه یا تحویل فرد خاطی به دادگاه به دست نمیآید. از نظر من عدالت زمانی اجرا میشود که «آزار را بشناسیم، مسئولیت آن را بپذیریم و درجهت اصلاح آن قدم برداریم».
📍عدالت ترمیمی چیست و چگونه عمل میکند؟
بهعنوان تسهیلگر عدالت ترمیمی کار خود را با این پرسش از افراد آزاردیده شروع میکنم که چه انتظاری از جلسه با فرد آزارگر دارند؟ پاسخ به این سؤال بسیار گسترده است. در مورد پروندههای خشونت جنسی یک موضوع مشترک و کلیدی وجود دارد. آنها میخواهند این جمله را از آزارگر خود بشنوند «تو حقیقت را میگویی. من این کار را با تو کردهام. این تقصیر من است نه تو.» آنها اغلب میخواهند این «پذیرش» در حضور خانواده و دوستانشان اتفاق بیفتد. برخی از بازماندگان نیز دنبال نشانههایی میگردند که فرد آزارگر بهدرستی متوجه شده که چهکاری انجام داده است و آن را دوباره تکرار نمیکند. برخی هم درخواست میکنند که فرد آزارگر را دیگر ملاقات نکنند.
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30336&rhash=3ec4f87be6d7d1
مسیری متفاوت برای مقابله با آزار و اذیت جنسی
✍برگردان: بنفشه جمالی
📍بیدارزنی: «وقتی گریه میکردم. وقتی دستت رو پس میزدم، به معنی نه بود؛ یعنی نمیخواستم. میخوام بدونم اون لحظه تو فکرت چی میگذشت.»
📍من کنار سوفیا دختر پانزدهساله، زمانی که مستقیماً با مایکل همکلاسی هجدهسالهاش که او را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده بود صحبت میکرد، نشسته بودم. این «گفتگوی رو در رو» نتیجهی تلاشی یک ماهه بود تا کمک کنم این دو جوان «عدالت ترمیمی» را تمرین کنند.
📍چشمان مایکل بین من و سوفیا در حرکت بود «من نمیخوام چیزی بگم که تو رو مقصر جلوه بده» «من نمیخوام بگم اون زمان به چی فکر میکردم. برای اینکه احمقانه بود.»
📍مایکل دوباره به من نگاه کرد. تشویقش کردم همه آنچه قبلاً به من گفته بود را دوباره بگوید. نفس عمیقی کشید. کاغذی سفید بیرون کشید و شروع به نوشتن کرد.
📍راهحلی برای اجرای عدالت خارج از سیستم حقوقی
بهعنوان یک کودک بازمانده از آزار و اذیت جنسی و تجاوز همیشه به این فکر میکنم که چه عدالتی برای درد و رنجی که متحمل شدهام باید در نظر گرفته شود. من مانند پروفسور کریستین بلسی، هیچگاه مردانی که به ما خشونت کردند را، چه در کودکی و بعدتر از آن و چه زمانی که زنانی بالغ شدیم، گزارش نکردیم. من میدانستم آنچه میخواستم با اخراج از مدرسه یا تحویل فرد خاطی به دادگاه به دست نمیآید. از نظر من عدالت زمانی اجرا میشود که «آزار را بشناسیم، مسئولیت آن را بپذیریم و درجهت اصلاح آن قدم برداریم».
📍عدالت ترمیمی چیست و چگونه عمل میکند؟
بهعنوان تسهیلگر عدالت ترمیمی کار خود را با این پرسش از افراد آزاردیده شروع میکنم که چه انتظاری از جلسه با فرد آزارگر دارند؟ پاسخ به این سؤال بسیار گسترده است. در مورد پروندههای خشونت جنسی یک موضوع مشترک و کلیدی وجود دارد. آنها میخواهند این جمله را از آزارگر خود بشنوند «تو حقیقت را میگویی. من این کار را با تو کردهام. این تقصیر من است نه تو.» آنها اغلب میخواهند این «پذیرش» در حضور خانواده و دوستانشان اتفاق بیفتد. برخی از بازماندگان نیز دنبال نشانههایی میگردند که فرد آزارگر بهدرستی متوجه شده که چهکاری انجام داده است و آن را دوباره تکرار نمیکند. برخی هم درخواست میکنند که فرد آزارگر را دیگر ملاقات نکنند.
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30336&rhash=3ec4f87be6d7d1
بیدارزنی
مسیری متفاوت برای مقابله با آزار و اذیت جنسی - بیدارزنی
قسمت اول بیدارزنی: «وقتی گریه میکردم. وقتی دستت رو پس میزدم، به معنی نه بود؛ یعنی نمیخواستم. میخوام بدونم اون لحظه تو فکرت چی میگذشت.» من کنار سوفیا دختر پانزدهساله، زمانی که مستقیماً با مایکل همکلاسی هجدهسالهاش که او را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده…
«مقاومت زنان #روستای_ابوالفضل اهواز در برابر تخریب خانه هایشان
زن : پنجتا بچه دارم»
مقاومت در برابر تخریب سرپناه؛ از #آسیه_پناهی که جانش را داد تا زنان بی پناه اهوازی!
دست از سر این مردم رنج دیده بردارید!
https://t.co/f8owrOdNqK
زن : پنجتا بچه دارم»
مقاومت در برابر تخریب سرپناه؛ از #آسیه_پناهی که جانش را داد تا زنان بی پناه اهوازی!
دست از سر این مردم رنج دیده بردارید!
https://t.co/f8owrOdNqK
Twitter
فرزاد نیکقدم
«مقاومت زنان #روستای_ابوالفضل اهواز در برابر تخریب خانه هایشان زن : پنجتا بچه دارم» مقاومت در برابر تخریب سرپناه؛ از #آسیه_پناهی که جانش را داد تا زنان بی پناه اهوازی! دست از سر این مردم رنج دیده بردارید! https://t.co/f8owrOdNqK
🔴 اعترافات "ک . الف" بعد از افشای آزار جنسی دانشجویان دختر: به خاطر هیجان این کارها را انجام داده ام
ایران نوشت:
📌چندی قبل هشتگی در فضای مجازی به راه افتاد که در آن دختران و زنانی را که مورد تعرض و آزار جنسی قرار گرفته بودند تشویق کرد تا پرده از این ماجرا بردارند.
📌به دنبال این هشتگ بود که سریال آزار و اذیت های مردی به نام « ک الف» از سوی قربانیان یکی یکی برملا شد و هر دختر با انتشار ماجرایی راز آزارهای خود از سوی این جوان را فاش کرد.
📌آنها مدعی شدند پس از آشنایی با این پسر و رفتن به خانه وی با خوردن مشروبات الکلی بیهوش شده و قربانی جنایت سیاه او شدهاند.
📌متهم دستگیر و در بازجوییها مدعی شده که با قربانیانش در فضای مجازی آشنا شده و آنها با پای خود به خانهاش آمدهاند و فقط به خاطر هیجان این کارها را انجام داده است و هیچ تنفری از زنان نداشته است.
📌بازپرس پرونده متهم را برای بررسی روانی به پزشکی قانونی معرفی کرده است و تحقیقات برای شناسایی سایر شاکیها و اتهامات وی ادامه دارد.
📌پلیس به شاکیها این اطمینان را داده که بدون ترس از اینکه به خاطر شرب خمر یا رابطه نامشروع مورد اتهام قرار بگیرند برای شکایت از این فرد به پلیس مراجعه کنند.
@Irantopnews
@bidarzani
ایران نوشت:
📌چندی قبل هشتگی در فضای مجازی به راه افتاد که در آن دختران و زنانی را که مورد تعرض و آزار جنسی قرار گرفته بودند تشویق کرد تا پرده از این ماجرا بردارند.
📌به دنبال این هشتگ بود که سریال آزار و اذیت های مردی به نام « ک الف» از سوی قربانیان یکی یکی برملا شد و هر دختر با انتشار ماجرایی راز آزارهای خود از سوی این جوان را فاش کرد.
📌آنها مدعی شدند پس از آشنایی با این پسر و رفتن به خانه وی با خوردن مشروبات الکلی بیهوش شده و قربانی جنایت سیاه او شدهاند.
📌متهم دستگیر و در بازجوییها مدعی شده که با قربانیانش در فضای مجازی آشنا شده و آنها با پای خود به خانهاش آمدهاند و فقط به خاطر هیجان این کارها را انجام داده است و هیچ تنفری از زنان نداشته است.
📌بازپرس پرونده متهم را برای بررسی روانی به پزشکی قانونی معرفی کرده است و تحقیقات برای شناسایی سایر شاکیها و اتهامات وی ادامه دارد.
📌پلیس به شاکیها این اطمینان را داده که بدون ترس از اینکه به خاطر شرب خمر یا رابطه نامشروع مورد اتهام قرار بگیرند برای شکایت از این فرد به پلیس مراجعه کنند.
@Irantopnews
@bidarzani
📌نامهای به یک تجاوزگر
من همانی هستم که خطابش میکردی kiddo. یادت هست؟ امیدوارم نامهام به دستت برسد دکتر جان.
اولینباری که پیامت را در فیسبوک دیدم، مثل تمام پیامهایی که با هدف مخ زدن یا بهتر بگویم لاس زدن فرستاده میشد، بازش کردم و بی هیچ شک و درنگی در دم بستمش. آنوقتها برای کنکور ارشدم میخواندم که بیایم تهران و بشوم یک دختر مستقل. فیسبوک هم تنها محلی برای خواندن و نوشتنم بود مابین درس و مشقهایم. ۲۵ سالی هم بیشتر نداشتم.
یادت هست؟
دوباره که پیامت آمد، جوابت را دادم و بعد هجوم پیامهایت به زبان انگلیسی. پیام رد و بدل شدنا فهمیدم که تمام رفتار و حرفهایت وانمود کردن آن چیزهایی است که هیچکدامشان نیستی. وقتی حرف از روانکاوی میزدی و رفتار و جملاتم را تحلیل میکردی، فهمیدم لابد مسئله خودت هستی و تمام آن حرفها نشات گرفته از مشکلات روحی و روانی خودت است.
وقتی گفتی "عکس لختت" را بفرست، درست زمانیکه فهمیدی من یک بچه شهرستانی مثل خودت هستم اما ساکن تهران نیستم - چون ننه بابای پزشک نداشتم که برایم خانه بخرند و ماشین زیر پایم بیندازند یا از موقعیتشان سوء استفاده کنند و هرطور شده یک صندلی در دانشگاه ایران برایم بخرند- دلم میخواست از پشت تلفن توی صورتت تف میکردم و گوشی را خاموش میکردم و پیامها و عکس کریهت را از هرجایی پاک میکردم.
اما اینکار را نکردم چون میخواستم تلافی حرفت و خواستههای مضحک و احمقانهت را سرت در بیاورم. چون تو تا قبل از تهران آمدنم کم دیده بودم، برایم تازگی داشتی.
چون، تویی که دم از روشنفکری میزدی و در بوق و کرنا کرده بودی که در خانهت کتابخانه داری (انگار که ما نداشتیم یا تابحال ندیده بودیم) و نزدیکانت بلوف روشنفکری میزدند و دم از "پس حقوق زنان چه میشود؟"، باید میفهمیدی که خواستن عکس لخت من یا سایز سینهام در حالیکه روی صحبتم و نوع رابطهام با تو متفاوت از لاسبازیهای کوچه خیابانیست، آزار رساندن به من است و تو دقیقن با همین هدف این رفتارها را نشان میدادی.
یادت هست؟
میگفتم تو یک سایکو هستی اما نبودی. تو یک تجاوزگر بودی، بله و این تنها برچسبی است که تو لایق آنی.
تو تنها با کلامت، با حرفهای حال بهم زدنِ دم دستیات به من تجاوز نکردی. تجاوز واقعیِ تو وقتی بود که چندین ماه بعد من را به خانهات دعوت کردی. گفتی "بیا بشینیم یه کم حرف بزنیم. از مغزت خوشم میاد".
یادت هست؟
من هم آمدم. با درد شدید معده آمدم. برایم چای درست کردی. همسن بودیم. بچهی بدی به نظر نمیآمدی. ازت بدم نمیآمد.
نزدیک شدنا دستم را گرفتی، احساس خوبی نداشتم. بیتوجه من را کشاندی به اتاق خوابت. وقتی نشستم روی تخت گفتم سکس نمیخواهم و اصلن برای این، اینجا نیامدهام.
تن سنگینت را انداختی روی من. داد زدم، هوار کشیدم، خودم را تا لبهی تخت کشاندم، دست و پا زدم، با تمام زورت دست و پایم را گرفته بودی. کلاستروفوبیا داشتم، گفتم نمیتوانم نفس بکشم، التماست کردم، ولم کردی و بعد گفتی میرسانمت هرجا که بودی.
بدنم پر از کبودی انگشتانت شد. گریه کردم. هق هق زدنا یک قیچی بزرگ روی میزت بود، برداشتم تا فرو کنمش در قلب کثیفت اما نتوانستم. خواستی من را از خانهت بیرون کنی، آنوقت شب جایی نداشتم بروم.
بعد از چند وقت فهمیدم کارت همین است. در سوشال مدیا دختران مثلا کمی متفاوت را به قول آدمهای جنس خودت تور کنی و با آنها بهقول خودت just sex داشته باشی.
همانوقت با ن. آشنا شدم. در همان فیسبوک. مثل من، بازیچهی دستهای کثیف تو. هردویمان فهمیدیم تو هرزهای بیش نیستی که از موقعیتت در جهت رسیدن به کثافتکاریهایت استفاده میکنی و با وقاحت تمام آن را پای روانکاوی مزخرف فرویدی و لاکانیات میگذاری و در نهایت تنها خواستهات بازی کردن با روان دخترهای هم سن و سال خودت و نابودی زندگیشان است.
میگفتی "من اینطوری با روان تو بازی میکنم. پاسخش به خودت بستگی داره".
یادت هست؟
کنار اسمت یک md. هم میگذاشتی که همه بفهمند دکتری و اینطوری مثلا جذابتر بودی.
پیامهایت به دخترها هم یکی بود. درست همان کلمات، همان جملات. گویا حفظشان میکردییا کپی-پِیست.
تمام تلاشم را کردم تا حقت را کف دستت بگذارم. تمام کارهایی که بعد از آن وقت کردم همه در جهت روسیاه کردنت بود ولی حالا فکر میکنم همهاش اشتباه بود.
باید همانوقت مثل همین ک. الف. علنیات میکردم. آنوقت همان خانوادهی خشکِ مذهبیات بجای آلمان فرستادنت حساب کارت را کف دستت میگذاشتند.
روایت ارسالی یکی از مخاطبین بیدارزنی
#آزارجنسی
#تجاوز
من همانی هستم که خطابش میکردی kiddo. یادت هست؟ امیدوارم نامهام به دستت برسد دکتر جان.
اولینباری که پیامت را در فیسبوک دیدم، مثل تمام پیامهایی که با هدف مخ زدن یا بهتر بگویم لاس زدن فرستاده میشد، بازش کردم و بی هیچ شک و درنگی در دم بستمش. آنوقتها برای کنکور ارشدم میخواندم که بیایم تهران و بشوم یک دختر مستقل. فیسبوک هم تنها محلی برای خواندن و نوشتنم بود مابین درس و مشقهایم. ۲۵ سالی هم بیشتر نداشتم.
یادت هست؟
دوباره که پیامت آمد، جوابت را دادم و بعد هجوم پیامهایت به زبان انگلیسی. پیام رد و بدل شدنا فهمیدم که تمام رفتار و حرفهایت وانمود کردن آن چیزهایی است که هیچکدامشان نیستی. وقتی حرف از روانکاوی میزدی و رفتار و جملاتم را تحلیل میکردی، فهمیدم لابد مسئله خودت هستی و تمام آن حرفها نشات گرفته از مشکلات روحی و روانی خودت است.
وقتی گفتی "عکس لختت" را بفرست، درست زمانیکه فهمیدی من یک بچه شهرستانی مثل خودت هستم اما ساکن تهران نیستم - چون ننه بابای پزشک نداشتم که برایم خانه بخرند و ماشین زیر پایم بیندازند یا از موقعیتشان سوء استفاده کنند و هرطور شده یک صندلی در دانشگاه ایران برایم بخرند- دلم میخواست از پشت تلفن توی صورتت تف میکردم و گوشی را خاموش میکردم و پیامها و عکس کریهت را از هرجایی پاک میکردم.
اما اینکار را نکردم چون میخواستم تلافی حرفت و خواستههای مضحک و احمقانهت را سرت در بیاورم. چون تو تا قبل از تهران آمدنم کم دیده بودم، برایم تازگی داشتی.
چون، تویی که دم از روشنفکری میزدی و در بوق و کرنا کرده بودی که در خانهت کتابخانه داری (انگار که ما نداشتیم یا تابحال ندیده بودیم) و نزدیکانت بلوف روشنفکری میزدند و دم از "پس حقوق زنان چه میشود؟"، باید میفهمیدی که خواستن عکس لخت من یا سایز سینهام در حالیکه روی صحبتم و نوع رابطهام با تو متفاوت از لاسبازیهای کوچه خیابانیست، آزار رساندن به من است و تو دقیقن با همین هدف این رفتارها را نشان میدادی.
یادت هست؟
میگفتم تو یک سایکو هستی اما نبودی. تو یک تجاوزگر بودی، بله و این تنها برچسبی است که تو لایق آنی.
تو تنها با کلامت، با حرفهای حال بهم زدنِ دم دستیات به من تجاوز نکردی. تجاوز واقعیِ تو وقتی بود که چندین ماه بعد من را به خانهات دعوت کردی. گفتی "بیا بشینیم یه کم حرف بزنیم. از مغزت خوشم میاد".
یادت هست؟
من هم آمدم. با درد شدید معده آمدم. برایم چای درست کردی. همسن بودیم. بچهی بدی به نظر نمیآمدی. ازت بدم نمیآمد.
نزدیک شدنا دستم را گرفتی، احساس خوبی نداشتم. بیتوجه من را کشاندی به اتاق خوابت. وقتی نشستم روی تخت گفتم سکس نمیخواهم و اصلن برای این، اینجا نیامدهام.
تن سنگینت را انداختی روی من. داد زدم، هوار کشیدم، خودم را تا لبهی تخت کشاندم، دست و پا زدم، با تمام زورت دست و پایم را گرفته بودی. کلاستروفوبیا داشتم، گفتم نمیتوانم نفس بکشم، التماست کردم، ولم کردی و بعد گفتی میرسانمت هرجا که بودی.
بدنم پر از کبودی انگشتانت شد. گریه کردم. هق هق زدنا یک قیچی بزرگ روی میزت بود، برداشتم تا فرو کنمش در قلب کثیفت اما نتوانستم. خواستی من را از خانهت بیرون کنی، آنوقت شب جایی نداشتم بروم.
بعد از چند وقت فهمیدم کارت همین است. در سوشال مدیا دختران مثلا کمی متفاوت را به قول آدمهای جنس خودت تور کنی و با آنها بهقول خودت just sex داشته باشی.
همانوقت با ن. آشنا شدم. در همان فیسبوک. مثل من، بازیچهی دستهای کثیف تو. هردویمان فهمیدیم تو هرزهای بیش نیستی که از موقعیتت در جهت رسیدن به کثافتکاریهایت استفاده میکنی و با وقاحت تمام آن را پای روانکاوی مزخرف فرویدی و لاکانیات میگذاری و در نهایت تنها خواستهات بازی کردن با روان دخترهای هم سن و سال خودت و نابودی زندگیشان است.
میگفتی "من اینطوری با روان تو بازی میکنم. پاسخش به خودت بستگی داره".
یادت هست؟
کنار اسمت یک md. هم میگذاشتی که همه بفهمند دکتری و اینطوری مثلا جذابتر بودی.
پیامهایت به دخترها هم یکی بود. درست همان کلمات، همان جملات. گویا حفظشان میکردییا کپی-پِیست.
تمام تلاشم را کردم تا حقت را کف دستت بگذارم. تمام کارهایی که بعد از آن وقت کردم همه در جهت روسیاه کردنت بود ولی حالا فکر میکنم همهاش اشتباه بود.
باید همانوقت مثل همین ک. الف. علنیات میکردم. آنوقت همان خانوادهی خشکِ مذهبیات بجای آلمان فرستادنت حساب کارت را کف دستت میگذاشتند.
روایت ارسالی یکی از مخاطبین بیدارزنی
#آزارجنسی
#تجاوز
📍پدر رومینا: اگر بهمن را می کشتم قصاص می شدم، دخترم را کشتم که مشمول قصاص نشوم!
وکیل مدافع مادر رومینا:
سؤال جالبی از سوی رئیس دادگاه از پدر رومینا مطرح شد و رئیس دادگاه گفت اگر تو معتقد بودی ناموست لکه دار شده، چرا بهمن خاوری را نکشتی؟ چرا دختربچه خودت را در خواب کشتی؟ آیا این رفتار یک پدر با فرزندش است؟
که در این هنگام متهم گفت اگر بهمن را میکشتم قصاص میشدم./شرق
وکیل مدافع مادر رومینا:
سؤال جالبی از سوی رئیس دادگاه از پدر رومینا مطرح شد و رئیس دادگاه گفت اگر تو معتقد بودی ناموست لکه دار شده، چرا بهمن خاوری را نکشتی؟ چرا دختربچه خودت را در خواب کشتی؟ آیا این رفتار یک پدر با فرزندش است؟
که در این هنگام متهم گفت اگر بهمن را میکشتم قصاص میشدم./شرق
📌جامعهی جرمزا
✍احمد زاهدی لنگرودی
بیدارزنی: در این مدت که خبرهای تجاوز جنسی در شبکههای اجتماعی اینترنتی منتشر میشود و مورد قضاوتهای گوناگون و اظهار نظرات مختلف قرار میگیرد، کمتر به گسترش موازی دیگر موارد بزه در دههی اخیر در جامعه اشاره شده است. این مناسبات تحمیلی حاکمیت بر جامعه است که با دامن زدن به تضاد طبقاتی، تودههای عظیمی از فرودستان را روز به روز محرومتر ساخته و به حاشیه افکنده.
آنچه در روایات میخوانیم، اغلب مربوط به طبقهای تحصیلکرده و رشد یافته است که امکان و توان بیان اعتراض و شرح آسیبی که دیده، یافتهاند؛ اما این نوک کوه یخ آسیبهای اجتماعیست که بیش و پیش از این روایات سریالی تجاوز جنسی، متوجه زنان کارگر بوده و هست. زنانی که در انواع صنوف مجبور به عرضهی نیروی کار خود تحت هر شرایطی که کارفرمای غالباً مذکرشان به آنها تحمیل میکند هستند و کمتر امکان بیان و توان شرح آسیبی که میبینند، دارند.
فقر که زیاد شود، تضاد طبقاتی که گسترش یابد، جامعه توان حفاظت از خویش را از دست میدهد. امنیت که از دید حاکمیت نئولیبرال، مانند هر امکان اجتماعی دیگر، خرید و فروش میشود، تودههایی فقیر را که توان خرید مایحتاج روزمرهی خود ندارند، فاقد کمترین امنیت اجتماعی میسازد. چنین جامعهای «جامعهی جرمزا» است که تجاوز جنسی نیز در آن مانند سایر بزهها رو به ازدیاد دارد.
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30345&rhash=3ec4f87be6d7d1
✍احمد زاهدی لنگرودی
بیدارزنی: در این مدت که خبرهای تجاوز جنسی در شبکههای اجتماعی اینترنتی منتشر میشود و مورد قضاوتهای گوناگون و اظهار نظرات مختلف قرار میگیرد، کمتر به گسترش موازی دیگر موارد بزه در دههی اخیر در جامعه اشاره شده است. این مناسبات تحمیلی حاکمیت بر جامعه است که با دامن زدن به تضاد طبقاتی، تودههای عظیمی از فرودستان را روز به روز محرومتر ساخته و به حاشیه افکنده.
آنچه در روایات میخوانیم، اغلب مربوط به طبقهای تحصیلکرده و رشد یافته است که امکان و توان بیان اعتراض و شرح آسیبی که دیده، یافتهاند؛ اما این نوک کوه یخ آسیبهای اجتماعیست که بیش و پیش از این روایات سریالی تجاوز جنسی، متوجه زنان کارگر بوده و هست. زنانی که در انواع صنوف مجبور به عرضهی نیروی کار خود تحت هر شرایطی که کارفرمای غالباً مذکرشان به آنها تحمیل میکند هستند و کمتر امکان بیان و توان شرح آسیبی که میبینند، دارند.
فقر که زیاد شود، تضاد طبقاتی که گسترش یابد، جامعه توان حفاظت از خویش را از دست میدهد. امنیت که از دید حاکمیت نئولیبرال، مانند هر امکان اجتماعی دیگر، خرید و فروش میشود، تودههایی فقیر را که توان خرید مایحتاج روزمرهی خود ندارند، فاقد کمترین امنیت اجتماعی میسازد. چنین جامعهای «جامعهی جرمزا» است که تجاوز جنسی نیز در آن مانند سایر بزهها رو به ازدیاد دارد.
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30345&rhash=3ec4f87be6d7d1
بیدارزنی
جامعهی جرمزا - بیدارزنی
بیدارزنی: در این مدت که خبرهای تجاوز جنسی در شبکههای اجتماعی اینترنتی منتشر میشود و مورد قضاوتهای گوناگون و اظهار نظرات مختلف قرار میگیرد، کمتر به گسترش موازی دیگر موارد بزه در دههی اخیر در جامعه اشاره شده است. این مناسبات تحمیلی حاکمیت بر جامعه است…
📌روایت ارسال شده به بیدارزنی
🔸من اهل مهابادم. شانزدە سالە بودم خیلی دلم میخواست گیتار یاد بگیرم. بە پیشنهاد پدرم نزد یکی از دوستان مورد اعتمادش رفتم بە نام ط. م موزیسین فارغ التحصیل دانشگاە هنرهای زیبای تهران.
🔸مدتی بود متوجه رفتارهای عجیبش شدە بودم نە تنها با من بلکە با دوستانم هم. بارها شنیدم کە از اندام دوستانم تعریف کردە بود.
🔸دریکی از جلسات بە من گفت جلسەی دیگر زودتر بیا از جلسات عقب هستی. برایم عجیب بود چون سابقە نداشت ساعت سە بعد از ظهر برایم کلاس بگزارد. منم قبول کردم. وقتی رسیدم خلوت بود حتی ساختمان آموزشگاە پرندە پر نمیزد. بە محض دیدن من شروع کرد بە رفتارهای عجیب. از اندامم گفت کە مثل مانکنها هستم.
🔸از اینکە میخواهد چیزی بە او بدهم. از من درخواست کرد نزدیکتر بنشینم. به بهانە تدریس دستم را میگرفت و شروع کرد بە خواندن آهنگهای عاشقانە. خیلی معذب بودم تمام تلاشم این بود که از اونجا فرار کنم بە هر دردسری بود بحث را عوض کردم و کلاس را ترک کردم.
🔸 بعد از اون ماجرا دیگە هیچ وقت سراغ موسیقی نرفتم من تنها۱۶ سالم بود و او دو برابر من سن داشت. الان سی و سە سالە هستم و آن روز را بە خاطر دارم کە چقدر ناخوشایند بود.
#تجاوز
#آزارجنسی
@bidarzani
🔸من اهل مهابادم. شانزدە سالە بودم خیلی دلم میخواست گیتار یاد بگیرم. بە پیشنهاد پدرم نزد یکی از دوستان مورد اعتمادش رفتم بە نام ط. م موزیسین فارغ التحصیل دانشگاە هنرهای زیبای تهران.
🔸مدتی بود متوجه رفتارهای عجیبش شدە بودم نە تنها با من بلکە با دوستانم هم. بارها شنیدم کە از اندام دوستانم تعریف کردە بود.
🔸دریکی از جلسات بە من گفت جلسەی دیگر زودتر بیا از جلسات عقب هستی. برایم عجیب بود چون سابقە نداشت ساعت سە بعد از ظهر برایم کلاس بگزارد. منم قبول کردم. وقتی رسیدم خلوت بود حتی ساختمان آموزشگاە پرندە پر نمیزد. بە محض دیدن من شروع کرد بە رفتارهای عجیب. از اندامم گفت کە مثل مانکنها هستم.
🔸از اینکە میخواهد چیزی بە او بدهم. از من درخواست کرد نزدیکتر بنشینم. به بهانە تدریس دستم را میگرفت و شروع کرد بە خواندن آهنگهای عاشقانە. خیلی معذب بودم تمام تلاشم این بود که از اونجا فرار کنم بە هر دردسری بود بحث را عوض کردم و کلاس را ترک کردم.
🔸 بعد از اون ماجرا دیگە هیچ وقت سراغ موسیقی نرفتم من تنها۱۶ سالم بود و او دو برابر من سن داشت. الان سی و سە سالە هستم و آن روز را بە خاطر دارم کە چقدر ناخوشایند بود.
#تجاوز
#آزارجنسی
@bidarzani
📌سیاست فمینیستی دربارهی تنبیه متجاوزان به ما چه میگوید؟
✍شهین غلامی
بیدارزنی: عدالت برای آزاردیدگان تجاوز جنسی به چه معناست؟ از چه طریقی تحقق مییابد؟ آیا توسل به نهادهای قضایی و کیفری و افزایش مجازات متهمان میتواند پاسخگوی رنجی باشد که به آزاردیدگان تجاوز تحمیل میشود؟ سیاست فمینیستی در این میان به ما چه میگوید؟ آیا درخواست افزایش مجازات متهمان خصوصاً در نظامهایی که ممکن است متجاوز با حکم مرگ روبرو شود امری فمینیستی است و نسبتی با جامعهی آرمانی فمینیستی دارد؟
این یادداشت میکوشد به تأملات فمینیستی موجود در این باره بپردازد و گرهگاهها و همچنین ظرفیتهای سیاست فمینیستی را در برخورد با جرم تجاوز و مواجهه با آزاردیدگان و متجاوزان نشان دهد. در بخش اول، این نوشته به بررسی تجربهی هند در این زمینه میپردازد. علت این انتخاب، فراوانی آمار تجاوز در این کشور، مجازات تنبیهی شدید و در مواردی مرگ برای متجاوز و همچنین جنبش فمینیستی پویای هند در برخورد با مسئلهی تجاوز و مخالفت با مجازات اعدام است. در بخش دوم، این یادداشت به مرور سیاستهای فمینیستی دربارهی جرم تجاوز و نظامهای تنبیهی خواهد پرداخت و در بخش پایانی تلاش خواهد کرد پیشنهاداتی را برای پیوند سیاست فمینیستی در برخورد با مسئلهی تجاوز مطرح کند.
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30350&rhash=3ec4f87be6d7d1
✍شهین غلامی
بیدارزنی: عدالت برای آزاردیدگان تجاوز جنسی به چه معناست؟ از چه طریقی تحقق مییابد؟ آیا توسل به نهادهای قضایی و کیفری و افزایش مجازات متهمان میتواند پاسخگوی رنجی باشد که به آزاردیدگان تجاوز تحمیل میشود؟ سیاست فمینیستی در این میان به ما چه میگوید؟ آیا درخواست افزایش مجازات متهمان خصوصاً در نظامهایی که ممکن است متجاوز با حکم مرگ روبرو شود امری فمینیستی است و نسبتی با جامعهی آرمانی فمینیستی دارد؟
این یادداشت میکوشد به تأملات فمینیستی موجود در این باره بپردازد و گرهگاهها و همچنین ظرفیتهای سیاست فمینیستی را در برخورد با جرم تجاوز و مواجهه با آزاردیدگان و متجاوزان نشان دهد. در بخش اول، این نوشته به بررسی تجربهی هند در این زمینه میپردازد. علت این انتخاب، فراوانی آمار تجاوز در این کشور، مجازات تنبیهی شدید و در مواردی مرگ برای متجاوز و همچنین جنبش فمینیستی پویای هند در برخورد با مسئلهی تجاوز و مخالفت با مجازات اعدام است. در بخش دوم، این یادداشت به مرور سیاستهای فمینیستی دربارهی جرم تجاوز و نظامهای تنبیهی خواهد پرداخت و در بخش پایانی تلاش خواهد کرد پیشنهاداتی را برای پیوند سیاست فمینیستی در برخورد با مسئلهی تجاوز مطرح کند.
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30350&rhash=3ec4f87be6d7d1
بیدارزنی
سیاست فمینیستی دربارهی تنبیه متجاوزان به ما چه میگوید؟
در جامعهی آرمانی فمینیستی صدور حکم مرگ ریشه در ساختارهای مردسالارانه و خشنی دارد که قرنها با سیاستهای تشدید کنترل و مجازات، بدنهای افراد را به سیطرهی خود درآورده و بر آنها حکم رانده است. نظامهای قضایی و حقوقی همواره در طول تاریخ بخش مهمی از سازمانهایی…
نشریه کیش مهر- شماره ۳۱.pdf
3.5 MB
📌نشریه کیش مهر- شماره ۳۱
پشت پرده خشونت
دانلود نشریه کیش مهر با مقالاتی با عنوان:
قتل های پشت پرده!
قتل ناموسی یا فرزندکشی ؟
کودکان مهاجر، قربانیان یک چرخه منحوس
بهره کشی کودکان کار افغانستانی در ایران
حفاظت در چنگال غیرت
@bidarzani
پشت پرده خشونت
دانلود نشریه کیش مهر با مقالاتی با عنوان:
قتل های پشت پرده!
قتل ناموسی یا فرزندکشی ؟
کودکان مهاجر، قربانیان یک چرخه منحوس
بهره کشی کودکان کار افغانستانی در ایران
حفاظت در چنگال غیرت
@bidarzani
«کیوان اماموردی» به ارتکاب جرم اعتراف کرد
رئیس پلیس تهران:
🔹تاکنون شاکیان زیادی در رابطه با این پرونده به پلیس مراجعه کردهاند و مراجعات شاکیان کماکان ادامه دارد و پرونده در دست رسیدگی است.
🔹این متهم خودش نیز به جرم و تخلفش اقرار کرده اما مدعی شده که سادیسم دارد اما اینگونه نیست. /تسنیم
@bidarzani
رئیس پلیس تهران:
🔹تاکنون شاکیان زیادی در رابطه با این پرونده به پلیس مراجعه کردهاند و مراجعات شاکیان کماکان ادامه دارد و پرونده در دست رسیدگی است.
🔹این متهم خودش نیز به جرم و تخلفش اقرار کرده اما مدعی شده که سادیسم دارد اما اینگونه نیست. /تسنیم
@bidarzani
📝روایت دهم
🔹 سلام. ممنونم از اینکه صدای ما هستید. امیدوارم روایت من رو هم منتشر کنید تا بلکه این آدمها محدود بشن. تصمیم به نوشتن درباره ی اتفاقی که زمان زیادی با خودت کلنجار رفتهای که فراموش کنی کار راحتی نیست. اما بالاخره من امشب روایت خودم را مینویسم هم خطاب به زنان و هم افراد متعرض به زنان.
🔹در یک نشست علمی دربارهی ازدواج کودکان به اصرار دوستانم شرکت کردم. با خوشحالی در انتهای جلسه به سراغش رفتیم و ادامهی صحبتها به جایی کشید که آن شخص به من و دوستم پیشنهاد همکاری برای پروژههای بعدیش داد. خیلی خوشحال بودیم و در کل به نظرمان شخص پرانرژی و باسوادی امد. بیشتر از یک ماه از همکاری ما میگذشت که روزی با من قرار گذاشت و من طبق معمول همیشه فکر میکردم موضوع کاری است اما خیلی جدی شروع کرد به صحبت کردن درباره ی چیزهایی که قبلاً حرفش نشده بود مثل اینکه آدمها میتوانند روابط متعدد داشته باشند، او چنین قراردادی با زنش دارد و این قبیل صحبت ها.
🔹من اساسا انسان کم اعتماد به نفس و ساده ای بودم و احساس میکنم مشخصاً سراغ این آدمها میرفت که سرشان شیره بمالید. کمی تئوری چید و در آخر گفت از من خوشش آمده من جذابم و فکر میکند میتوانیم به طور موقت رابطه ی خوبی داشته باشیم. او دقیقا روی نقطه ضعف های من دست میگذاشت. چیزهایی که من دوست داشتم بشنوم. مثل اینکه تو جذابی باهوش و با لیاقتی و حق داری جای خوبی درس بخوانی با انسانهای مهم آشنا شوی و ... من احساس دوگانه ای داشتم با خودم فکر کردم فعلا چیزی نگویم و آن روز گذشت. حدود یک ماه به همین ترتیب گذشت من چیزی نمیگفتم اما شنوندهی این حرفها بودم. میگفت نگران نباش بکارتت را میتوانید درست کنی تو جوانی حیف نیست از زندگیت لذت نبردی تا این سن رسیدی میگفت قبلاً هم کسانی مثل من بودند و حالا ازدواج کردند یا به جاهای خوبی رسیدند و تحصیلات بالا دارند چون از رانت و قدرت و روابط اون استفاده کردن. اسم بازیگرا و آدمای مشهور رو میگفت که باهاشون در ارتباطه. به من اهمیت بیشتری میداد چندین بار من را به جلسات و مهمانی ها میبرد و همیشه دوست داشت یک دختری دم دستش باشد برای این ور و آن ور. این البته نتیجه گیری بعداً من بود. اون موقع گیج بودم کاملا و واقعا فکر میکردم خبری هست. قرار هست این آدم سکوی پرتاب من باشد. هیچ وقت ندیدم پسر باهاش کار کنه یا خیلی کم همیشه تعداد دخترها بیشتر بود. دوستم متوجه این ماجرا شد و به من هشدار داد اما من فکر میکردم برنده ی این داستان منم.
🔹یک سفر کاری پیش آمد وسط پروژه، من و او باهم به شهر دیگری رفتیم و قرار بود تیم مستقر در اون شهر به ما ملحق بشن. نگران چیزی نبودم اما اشتباه میکردم. گفت خانه ای اجاره میکند برای ۳شب که همه ی اعضا روی پروژه کار کنن. به خانه رسیدیم و گفت آنها هم به زودی به ما ملحق میشن. خبری نشد تا ۱ساعت . من مضطرب بودم اما کم کم آرام شدم با خودم گفتم این آدم اگر کاری میخواست بکنه قبلاً میکرد. جای نگرانی نیست. یکدفعه صدایی نماند و من دلهره گرفتم. رفتم هال صدایش کردم که از پشت من رو گرفت. به زور بود؟ تجاوز بود؟ نمیدانم هنوز بعد این چند سال نمیدانم. ولی آرام من را مجاب کرد. میترسیدم. هم معذب بودم و هم مضطرب. جزئیات یادم نیست احساس میکنم خودخواسته فراموش کردم. اما مطمئنم اگر قرار بود با پای خودم برای این کار به آن خانه بروم نمیرفتم. شاید میشد فرار کنم. جیغ بزنم یا ممانعت کنم اما نکردم و نمیدونم چرا آنقدر ساده و ترسو بودم. آن روزها آخرین روزهای پروژه بود دیگر نزدیکش نشدم اما نگران زحمت هایی بودم که کشیدم.
🔹توان توضیحات ریز دادن را ندارم. همه چیز تمام شد. من مثل دستمال کاغذی پرت شدم. مثل همه و چون میدانست بی دست و پا تنها و ضعیفم به راحتی پرونده ی من را بست. میدانستم انسان عوضی است اما نمیتوانستم جایی بگویم چون انگشت اتهام طرف من را هم میگرفت. سکوت کردم. اما الان که پرونده های دیگرش رو شده دقیقا به اندازه ی اون روزها خشمگینم. هم از او و هم خودم. من خام شدم؟ ساده بودم؟ او دیوث بود یا من احمق؟ چرا اجازه دادم به من نزدیکتر بشه؟ هنوز با این سوالها درگیرم. و مطمئنیم اگر در موقعیتی نبودم که خیالم راحت باشد نمیتواند کاری بکند نمیتوانستم این حرف ها را بزنم. کاش خودش هم بخواند. شاید الان کیس ها را تشخیص نمیده. ولی کلیدواژه ها یادش هست, جملات, اتفاقات.
#تجاوز
#آزار_جنسی
ادامه روایت را از لینک زیر بخوانید:
https://telegra.ph/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D9%87%D9%85-09-02
🔹 سلام. ممنونم از اینکه صدای ما هستید. امیدوارم روایت من رو هم منتشر کنید تا بلکه این آدمها محدود بشن. تصمیم به نوشتن درباره ی اتفاقی که زمان زیادی با خودت کلنجار رفتهای که فراموش کنی کار راحتی نیست. اما بالاخره من امشب روایت خودم را مینویسم هم خطاب به زنان و هم افراد متعرض به زنان.
🔹در یک نشست علمی دربارهی ازدواج کودکان به اصرار دوستانم شرکت کردم. با خوشحالی در انتهای جلسه به سراغش رفتیم و ادامهی صحبتها به جایی کشید که آن شخص به من و دوستم پیشنهاد همکاری برای پروژههای بعدیش داد. خیلی خوشحال بودیم و در کل به نظرمان شخص پرانرژی و باسوادی امد. بیشتر از یک ماه از همکاری ما میگذشت که روزی با من قرار گذاشت و من طبق معمول همیشه فکر میکردم موضوع کاری است اما خیلی جدی شروع کرد به صحبت کردن درباره ی چیزهایی که قبلاً حرفش نشده بود مثل اینکه آدمها میتوانند روابط متعدد داشته باشند، او چنین قراردادی با زنش دارد و این قبیل صحبت ها.
🔹من اساسا انسان کم اعتماد به نفس و ساده ای بودم و احساس میکنم مشخصاً سراغ این آدمها میرفت که سرشان شیره بمالید. کمی تئوری چید و در آخر گفت از من خوشش آمده من جذابم و فکر میکند میتوانیم به طور موقت رابطه ی خوبی داشته باشیم. او دقیقا روی نقطه ضعف های من دست میگذاشت. چیزهایی که من دوست داشتم بشنوم. مثل اینکه تو جذابی باهوش و با لیاقتی و حق داری جای خوبی درس بخوانی با انسانهای مهم آشنا شوی و ... من احساس دوگانه ای داشتم با خودم فکر کردم فعلا چیزی نگویم و آن روز گذشت. حدود یک ماه به همین ترتیب گذشت من چیزی نمیگفتم اما شنوندهی این حرفها بودم. میگفت نگران نباش بکارتت را میتوانید درست کنی تو جوانی حیف نیست از زندگیت لذت نبردی تا این سن رسیدی میگفت قبلاً هم کسانی مثل من بودند و حالا ازدواج کردند یا به جاهای خوبی رسیدند و تحصیلات بالا دارند چون از رانت و قدرت و روابط اون استفاده کردن. اسم بازیگرا و آدمای مشهور رو میگفت که باهاشون در ارتباطه. به من اهمیت بیشتری میداد چندین بار من را به جلسات و مهمانی ها میبرد و همیشه دوست داشت یک دختری دم دستش باشد برای این ور و آن ور. این البته نتیجه گیری بعداً من بود. اون موقع گیج بودم کاملا و واقعا فکر میکردم خبری هست. قرار هست این آدم سکوی پرتاب من باشد. هیچ وقت ندیدم پسر باهاش کار کنه یا خیلی کم همیشه تعداد دخترها بیشتر بود. دوستم متوجه این ماجرا شد و به من هشدار داد اما من فکر میکردم برنده ی این داستان منم.
🔹یک سفر کاری پیش آمد وسط پروژه، من و او باهم به شهر دیگری رفتیم و قرار بود تیم مستقر در اون شهر به ما ملحق بشن. نگران چیزی نبودم اما اشتباه میکردم. گفت خانه ای اجاره میکند برای ۳شب که همه ی اعضا روی پروژه کار کنن. به خانه رسیدیم و گفت آنها هم به زودی به ما ملحق میشن. خبری نشد تا ۱ساعت . من مضطرب بودم اما کم کم آرام شدم با خودم گفتم این آدم اگر کاری میخواست بکنه قبلاً میکرد. جای نگرانی نیست. یکدفعه صدایی نماند و من دلهره گرفتم. رفتم هال صدایش کردم که از پشت من رو گرفت. به زور بود؟ تجاوز بود؟ نمیدانم هنوز بعد این چند سال نمیدانم. ولی آرام من را مجاب کرد. میترسیدم. هم معذب بودم و هم مضطرب. جزئیات یادم نیست احساس میکنم خودخواسته فراموش کردم. اما مطمئنم اگر قرار بود با پای خودم برای این کار به آن خانه بروم نمیرفتم. شاید میشد فرار کنم. جیغ بزنم یا ممانعت کنم اما نکردم و نمیدونم چرا آنقدر ساده و ترسو بودم. آن روزها آخرین روزهای پروژه بود دیگر نزدیکش نشدم اما نگران زحمت هایی بودم که کشیدم.
🔹توان توضیحات ریز دادن را ندارم. همه چیز تمام شد. من مثل دستمال کاغذی پرت شدم. مثل همه و چون میدانست بی دست و پا تنها و ضعیفم به راحتی پرونده ی من را بست. میدانستم انسان عوضی است اما نمیتوانستم جایی بگویم چون انگشت اتهام طرف من را هم میگرفت. سکوت کردم. اما الان که پرونده های دیگرش رو شده دقیقا به اندازه ی اون روزها خشمگینم. هم از او و هم خودم. من خام شدم؟ ساده بودم؟ او دیوث بود یا من احمق؟ چرا اجازه دادم به من نزدیکتر بشه؟ هنوز با این سوالها درگیرم. و مطمئنیم اگر در موقعیتی نبودم که خیالم راحت باشد نمیتواند کاری بکند نمیتوانستم این حرف ها را بزنم. کاش خودش هم بخواند. شاید الان کیس ها را تشخیص نمیده. ولی کلیدواژه ها یادش هست, جملات, اتفاقات.
#تجاوز
#آزار_جنسی
ادامه روایت را از لینک زیر بخوانید:
https://telegra.ph/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D9%87%D9%85-09-02
Telegraph
روایت دهم
📝 🔹 سلام. ممنونم از اینکه صدای ما هستید. امیدوارم روایت من رو هم منتشر کنید تا بلکه این آدمها محدود بشن. تصمیم به نوشتن درباره ی اتفاقی که زمان زیادی با خودت کلنجار رفته ای که فراموش کنی کار راحتی نیست. اما بالاخره من امشب روایت خودم را مینویسم هم خطاب به…
📌آیا بیان روایتهای شخصی میتواند به یک حرکت جمعی بینجامد؟
✍زارا امجدیان
بیدارزنی: این روزها شاید اخبار مربوط به افشاگری زنان در شبکههای اجتماعی و بیان روایتهایشان دربارهی تجاوز و آزار جنسی، توجه بسیاری را به خود جلب کرده و علاوه بر رسانههای فعال در حوزهی زنان، فعالان اجتماعی بسیاری نسبت به این افشاگریها و روایتهای زنان واکنش نشان دادهاند؛ اغلب واکنشها در باب تاثیرگذاری این حرکت بوده است؛ عدهای فضای ایجاد شده برای شکستن سکوت زنان در مورد تجاوز و آزار جنسی را مهمترین دستاورد این جریان دانستهاند که مدتها پیش در کشورهای دیگر شروع شده بود و هر چند دیر اما بالاخره به ایران هم رسید و منجر به شکستن سکوت طولانی زنان در ایران شد.
در کنار این دستاورد، واکنش دیگر نگرانی از سوء استفاده از این فضا توسط افرادی است که نه تنها دغدغهی مسائل زنان را ندارند بلکه این جو ایجاد شده به آنها فرصتی داده تا با بدنام کردن کسی یا کسانی به دنبال انتقام شخصی خود باشند!
اما عدهای دیگر به درستی در کنار انتشار روایتها ضرورت طرح مطالبات از نهادهای مسئول را متذکر شدند، از جمله مطالباتی که در فضای مجازی و به دنبال افشاگریها مطرح شد درخواست مجازات متجاوز یا آزارگر توسط نهادهای قضایی بود که در اولین افشاگری گسترده در مورد ک.ا به نتیجه رسید و پلیس امنیت فرد متجاوز را دستگیر و از افراد آزاردیده هم تقاضا کرد که شکایت خود را به ثبت برسانند و به آنها اطمینان داد که مورد حمایت خواهند بود. موضوعی که توسط بسیاری از روایتکنندگان بهعنوان مانع و علت عدم مراجعه آنها به پلیس در گذشته مطرح شده بود.
@bidarzani
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30354&rhash=3ec4f87be6d7d1
✍زارا امجدیان
بیدارزنی: این روزها شاید اخبار مربوط به افشاگری زنان در شبکههای اجتماعی و بیان روایتهایشان دربارهی تجاوز و آزار جنسی، توجه بسیاری را به خود جلب کرده و علاوه بر رسانههای فعال در حوزهی زنان، فعالان اجتماعی بسیاری نسبت به این افشاگریها و روایتهای زنان واکنش نشان دادهاند؛ اغلب واکنشها در باب تاثیرگذاری این حرکت بوده است؛ عدهای فضای ایجاد شده برای شکستن سکوت زنان در مورد تجاوز و آزار جنسی را مهمترین دستاورد این جریان دانستهاند که مدتها پیش در کشورهای دیگر شروع شده بود و هر چند دیر اما بالاخره به ایران هم رسید و منجر به شکستن سکوت طولانی زنان در ایران شد.
در کنار این دستاورد، واکنش دیگر نگرانی از سوء استفاده از این فضا توسط افرادی است که نه تنها دغدغهی مسائل زنان را ندارند بلکه این جو ایجاد شده به آنها فرصتی داده تا با بدنام کردن کسی یا کسانی به دنبال انتقام شخصی خود باشند!
اما عدهای دیگر به درستی در کنار انتشار روایتها ضرورت طرح مطالبات از نهادهای مسئول را متذکر شدند، از جمله مطالباتی که در فضای مجازی و به دنبال افشاگریها مطرح شد درخواست مجازات متجاوز یا آزارگر توسط نهادهای قضایی بود که در اولین افشاگری گسترده در مورد ک.ا به نتیجه رسید و پلیس امنیت فرد متجاوز را دستگیر و از افراد آزاردیده هم تقاضا کرد که شکایت خود را به ثبت برسانند و به آنها اطمینان داد که مورد حمایت خواهند بود. موضوعی که توسط بسیاری از روایتکنندگان بهعنوان مانع و علت عدم مراجعه آنها به پلیس در گذشته مطرح شده بود.
@bidarzani
https://t.me/iv?url=http%3A%2F%2Fbidarzani.com/30354&rhash=3ec4f87be6d7d1
بیدارزنی
آیا بیان روایتهای شخصی میتواند به یک حرکت جمعی بینجامد؟ - بیدارزنی
ما همچنان با سکوت بخش بزرگی از جامعهی زنان در ایران مواجه هستیم؛ زنانی که دسترسی به اینترنت ندارند و یا در شهرهای کوچک زندگی میکنند و بهواسطهی فرهنگ و یا مذهب خاص آن مناطق هزینههای بیشتری را در صورت بیان روایتهایشان پرداخت خواهند کرد و به همین دلیل…
روایت یازدهم:
📍سلام
من دانشگاه هنر و معماری سال ۸۷ درس خوندم و وقتی یاد تعدادی از استادهای انجا میفتم میفهمم واقعا چقدر این حرف درسته که ایران بهشت متجاوزان هست . من هم تجربه ی تلخی دارم از اون دوران ، در آن زمان من ۲۳ سال داشتم. شخصی به نام ح.ت که من باهاش طراحی گذروندم با دعوت کردن من به خانه ی هنرمندان دو باعث آزار جنسی و روحی من شد .
📍من تا به حال خانه ی هنرمندان دو نرفته بودم و با این تصور که انجا هم مثل خانه ی هنرمندان یک جای پر رفت و امدی هست و با اعتماد به این شخص وارد اون محیط شدم که بعد فهمیدم جز من و اون اقا و نگهبان دم در کس دیگه ای در اون ساختمان نیست.
📍خلاصه ای بخوام بگم از انچه که اتفاق افتاد اینکه با ترفند اینکه من دارم بهت طراحی آناتومی یاد میدم میگفت دست بزن به بدن خودت و اون حس رو روی کاغذ بکش و بعد از چند دقیقه خودش شروع کرد دست زدن به بدن من و میگفت بکش در اخرم گفت دست بزن به بدن من و این حس رو بکش انقدر این کار رو تکرار کرد تا خودش به اورگاسم برسه و بعد گفت میتونی بری و هفته ی دیگه بیایی بیشتر بهت آموزش بدم. من بشدت شک شده بودم و از ترس لال شده بودم و فقط میخواستم از انجا بیام بیرون .
📍وقتی امدم پایین که از در برم بیرون دیدم در قفل هست و نگهبانی هم نیست خیلی ترسیده بودم و بلند گفتم در باز نمیشه گفت یه سوکت کوچیک اون پایینه اونو بردار.
📍بعدا با خودم فکر کردم با این در قفل شده اگر من هر کاری که میگفت انجام نمی دادم ممکن بود هر بلایی سرم بیاره.
📍این فرد بشدت اعتماد من نسبت به خودش رو بدست آورده بود در طول یک ترمی که باهاش کلاس داشتم. من به هیچ عنوان فکر نمیکردم که همچین کاری بخواد بکنه. تا مدت ها بعد از این اتفاق به یک نقطه خیره میشدم و ناخودآگاه اشک می ریختم و خودمو سرزنش میکردم که چرا انقدر اعتماد کرده بودم.
از این قبیل زیاد بودن در دانشکده ی هنر و معماری .
ممنونم از اینکه صدای من می شوید🌿🙏
#تجاوز
#آزارجنسی
@bidarzani
📍سلام
من دانشگاه هنر و معماری سال ۸۷ درس خوندم و وقتی یاد تعدادی از استادهای انجا میفتم میفهمم واقعا چقدر این حرف درسته که ایران بهشت متجاوزان هست . من هم تجربه ی تلخی دارم از اون دوران ، در آن زمان من ۲۳ سال داشتم. شخصی به نام ح.ت که من باهاش طراحی گذروندم با دعوت کردن من به خانه ی هنرمندان دو باعث آزار جنسی و روحی من شد .
📍من تا به حال خانه ی هنرمندان دو نرفته بودم و با این تصور که انجا هم مثل خانه ی هنرمندان یک جای پر رفت و امدی هست و با اعتماد به این شخص وارد اون محیط شدم که بعد فهمیدم جز من و اون اقا و نگهبان دم در کس دیگه ای در اون ساختمان نیست.
📍خلاصه ای بخوام بگم از انچه که اتفاق افتاد اینکه با ترفند اینکه من دارم بهت طراحی آناتومی یاد میدم میگفت دست بزن به بدن خودت و اون حس رو روی کاغذ بکش و بعد از چند دقیقه خودش شروع کرد دست زدن به بدن من و میگفت بکش در اخرم گفت دست بزن به بدن من و این حس رو بکش انقدر این کار رو تکرار کرد تا خودش به اورگاسم برسه و بعد گفت میتونی بری و هفته ی دیگه بیایی بیشتر بهت آموزش بدم. من بشدت شک شده بودم و از ترس لال شده بودم و فقط میخواستم از انجا بیام بیرون .
📍وقتی امدم پایین که از در برم بیرون دیدم در قفل هست و نگهبانی هم نیست خیلی ترسیده بودم و بلند گفتم در باز نمیشه گفت یه سوکت کوچیک اون پایینه اونو بردار.
📍بعدا با خودم فکر کردم با این در قفل شده اگر من هر کاری که میگفت انجام نمی دادم ممکن بود هر بلایی سرم بیاره.
📍این فرد بشدت اعتماد من نسبت به خودش رو بدست آورده بود در طول یک ترمی که باهاش کلاس داشتم. من به هیچ عنوان فکر نمیکردم که همچین کاری بخواد بکنه. تا مدت ها بعد از این اتفاق به یک نقطه خیره میشدم و ناخودآگاه اشک می ریختم و خودمو سرزنش میکردم که چرا انقدر اعتماد کرده بودم.
از این قبیل زیاد بودن در دانشکده ی هنر و معماری .
ممنونم از اینکه صدای من می شوید🌿🙏
#تجاوز
#آزارجنسی
@bidarzani
✅ نسرین ستوده برنده جایزه حقوق بشر انجمن قضات آلمان شد
✋ مدیران کانون قضات آلمان اعلام کردند که جایزه حقوق بشر انجمن قضات این کشور به «نسرین ستوده» وکیل دادگستری و مدافع حقوق بشر ایرانی اعطا میشود. استو كينگر و یوآخیم لوبلینگهوف گفتهاند: «خانم ستوده به واسطه تعهد شجاعانه و خستگیناپذیر خود به حقوق بشر و حاكمیت قانون، به یک سمبل مدافع حقوق مدنی ایران تبدیل شده است.»
✋ مدیران کانون قضات آلمان اعلام كردند كه این جایزه برای ارج نهادن به فعالیتهای #نسرین_ستوده و توجه به سرنوشت او اعطا میشود: «این وکیل زندانی اکنون #اعتصاب_غذا کرده است و در چنین وضعیتی به گستردهترین پشتیبانی بینالمللی نیاز دارد. او در اعتراض به شرایط غیرمنصفانه و ناعادلانه زندانیان بهرغم گسترش ویروس #کرونا، در زندان #اوین دست به اعتصاب غذا زده است.»
✋ در روزهای اخیر اخباری مبنی بر وخامت شرایط جسمی نسرین ستوده منتشر شده و همزمان عده زیادی از شهروندان در #شبکههای_اجتماعی با حمایت از او خواستار آزادی این مدافع حقوق بشر شدهاند.
#وکلای_زندانی
#حق_سلامت
@bidarzani
@DhrcIran
✋ مدیران کانون قضات آلمان اعلام کردند که جایزه حقوق بشر انجمن قضات این کشور به «نسرین ستوده» وکیل دادگستری و مدافع حقوق بشر ایرانی اعطا میشود. استو كينگر و یوآخیم لوبلینگهوف گفتهاند: «خانم ستوده به واسطه تعهد شجاعانه و خستگیناپذیر خود به حقوق بشر و حاكمیت قانون، به یک سمبل مدافع حقوق مدنی ایران تبدیل شده است.»
✋ مدیران کانون قضات آلمان اعلام كردند كه این جایزه برای ارج نهادن به فعالیتهای #نسرین_ستوده و توجه به سرنوشت او اعطا میشود: «این وکیل زندانی اکنون #اعتصاب_غذا کرده است و در چنین وضعیتی به گستردهترین پشتیبانی بینالمللی نیاز دارد. او در اعتراض به شرایط غیرمنصفانه و ناعادلانه زندانیان بهرغم گسترش ویروس #کرونا، در زندان #اوین دست به اعتصاب غذا زده است.»
✋ در روزهای اخیر اخباری مبنی بر وخامت شرایط جسمی نسرین ستوده منتشر شده و همزمان عده زیادی از شهروندان در #شبکههای_اجتماعی با حمایت از او خواستار آزادی این مدافع حقوق بشر شدهاند.
#وکلای_زندانی
#حق_سلامت
@bidarzani
@DhrcIran
۴سپتامبر #روز_جهانی_سلامت_جنسی است. شعار امسال با توجه به شیوع #ویروس_کرونا «لذت جنسی در دوران کووید۱۹» است و هدف آن ایجاد یک رابطه جنسی لذتبخش به دور از زورگویی، با رعایت بهداشت و شناخت بهتر از بدن و روابط میان شریک جنسی است.
@bidarzani
@Roozha365
@bidarzani
@Roozha365