بيدارزنى
Photo
🟣مرکز تصمیم میگیرد، حاشیه میسوزد
نویسنده: زارا امجدیان
در ستایش آنان که جان میدهند، بیآنکه سهمی در تعیین سرنوشت سرزمین داشته باشند.
کوه آبیدر در آتش سوخت؛ اما اینبار با هزینهای خونینتر: جانباختن حمید مرادی، وکیل و فعال محیطزیست و زخمیشدن پنج نفر دیگر که در غیاب امکانات دولتی، داوطلبانه برای مهار آتش اقدام کردند. این نخستینبار نیست که شعلهها جان میگیرند.
سالهاست که در کوههای کردستان، فعالان محیطزیست با دستانی خالی و قلبهایی آکنده از تعهد، به دل آتش میزنند؛ از شریف باجور و یاران سبزچیا تا حمید مرادی—نامهایی که در حافظهی کوهستان و مردم، به شعله بدل شدهاند. آنچه رخ داده، نه صرفاً حادثهای طبیعی یا فاجعهای اقلیمی، بلکه بازتاب نظمی نابرابر است؛ ساختاری که در آن، مردمان بهحاشیهراندهشده، بیآنکه نقشی در تصمیمگیریهای کلان داشته باشند، بار سنگین بحرانها را بر دوش میکشند.
در کردستان، مانند خوزستان، بلوچستان و دیگر مناطق بهحاشیهراندهشده، این الگو آشناست: حذف ساختاری از سطوح تصمیمسازی و احضار ناگفته برای فداکاری در لحظههای بحران. این نه فقط شکاف در مدیریت، بلکه بازتابی از مناسبات قدرت نابرابر در دل ساخت دولت-ملت تمرکزگراست؛ مناسباتی که در آن، «مرکز» تصمیم میگیرد و «حاشیه» میسوزد.
در این نظم نابرابر، مردم کورد نهتنها از ساختار قدرت حذف شدهاند، بلکه در گفتمان رسمی نیز بهمثابه «دیگری خطرناک» بازنمایی میشوند—متهم به تهدید تمامیت ارضی، جداییطلبی یا بیوفایی. اما واقعیت میدان، خلاف این برچسبزنیها را نشان میدهد. آنچه دیده میشود، نه گسست، بلکه پیوندی عمیق و زیسته با زمین است؛ پیوندی که در رابطهی مردم با کوه، جنگل و زمین تجسد یافته است. برای مردم کورد، کوه تنها یک چشمانداز طبیعی یا منبع بهرهبرداری نیست. کوه حافظهی زنده است، سنگری برای هویت، و نماد مقاومت تاریخی. از همینروست که در هر آتشسوزی، این مردماند که بیمزد و بیسلاح، خود را سپر شعلهها میکنند. نه صرفاً از سر احساس، بلکه از دل یک کنش زیستی-سیاسی. این کنش، پاسخی است به دو نوع حذف: حذف از ساختار حاکمیت، و حذف از روایت رسمی ملت.
مقاومت زیستمحیطی کردها را نمیتوان از مبارزهشان برای بقا، عدالت و حق تعیین سرنوشت جدا کرد. آنها با تبعیض چندلایه مواجهاند: اتنیکی، جغرافیایی، زیستمحیطی. و با اینحال، همچنان حافظ زیستبوم، و حافظ کرامت انسانیاند. کنش آنها در برابر آتش، سد، معدن و پروژههای مخرب، تلاشیست برای بقا در سرزمینی که تصمیمها، اغلب در جای دیگر، برای اهدافی دیگر و به زبان قدرت گرفته میشوند—تصمیمهایی که گاه چنان بیپروایانهاند که مصداق (بومکشی) اکوسایداند: تخریب نظاممند زیستبومها، بدون رضایت یا حضور مردم، که خود حافظان اصلی آن زیستبوماند.
در سیاستگذاریهای زیستمحیطی، مردمِ حاشیه غایبان دائمیاند. تصمیمها در اتاقهای دربسته گرفته میشوند، اما هزینهها را کسانی میپردازند که حتی فرصت اعتراض ندارند. سیاست، بدون مردم انجام میشود؛ اما وقتی پای جاندادن و ایستادگی در میان است، این مردماند که پیشقدم میشوند—بیدعوت، بیوعده، بیپاداش. آنچه در ظاهر بیکفایتی حاکمیت خوانده میشود، در واقع بخشی از یک سازوکار ساختاری و آگاهانه است که به تخریب نظاممند زیستبوم و حذف مردم انجامیده است و هیچگاه بهعنوان جرم بازشناخته نمیشود.
مرگ حمید مرادی در دل همین نظم نابرابر رخ داد؛ نظمی که در آن، سهم مردم از سرزمین، نه مشارکت، بلکه مرگ است. گویی دیده نمیشوند، مگر آنگاه که جان میدهند؛ و در این سرزمین، حاشیه همیشه میسوزد.
♦️این یادداشت، سوگنامهایست برای یک جان شریف؛ اما در عینحال، نقدیست بر ساختاری که فاجعه را بازتولید میکند. تا زمانی که مشارکت سیاسی مردم، بهویژه جوامع بهحاشیهراندهشده، در قلب سیاستگذاریها قرار نگیرد، مرگهایی از این دست، نه استثنا، بلکه قاعده خواهند بود.
ستایش، کافی نیست؛ آنچه نیاز است، بازتوزیع واقعی قدرت و حق تعیین سرنوشت است.
@bidarzani
نویسنده: زارا امجدیان
در ستایش آنان که جان میدهند، بیآنکه سهمی در تعیین سرنوشت سرزمین داشته باشند.
کوه آبیدر در آتش سوخت؛ اما اینبار با هزینهای خونینتر: جانباختن حمید مرادی، وکیل و فعال محیطزیست و زخمیشدن پنج نفر دیگر که در غیاب امکانات دولتی، داوطلبانه برای مهار آتش اقدام کردند. این نخستینبار نیست که شعلهها جان میگیرند.
سالهاست که در کوههای کردستان، فعالان محیطزیست با دستانی خالی و قلبهایی آکنده از تعهد، به دل آتش میزنند؛ از شریف باجور و یاران سبزچیا تا حمید مرادی—نامهایی که در حافظهی کوهستان و مردم، به شعله بدل شدهاند. آنچه رخ داده، نه صرفاً حادثهای طبیعی یا فاجعهای اقلیمی، بلکه بازتاب نظمی نابرابر است؛ ساختاری که در آن، مردمان بهحاشیهراندهشده، بیآنکه نقشی در تصمیمگیریهای کلان داشته باشند، بار سنگین بحرانها را بر دوش میکشند.
در کردستان، مانند خوزستان، بلوچستان و دیگر مناطق بهحاشیهراندهشده، این الگو آشناست: حذف ساختاری از سطوح تصمیمسازی و احضار ناگفته برای فداکاری در لحظههای بحران. این نه فقط شکاف در مدیریت، بلکه بازتابی از مناسبات قدرت نابرابر در دل ساخت دولت-ملت تمرکزگراست؛ مناسباتی که در آن، «مرکز» تصمیم میگیرد و «حاشیه» میسوزد.
در این نظم نابرابر، مردم کورد نهتنها از ساختار قدرت حذف شدهاند، بلکه در گفتمان رسمی نیز بهمثابه «دیگری خطرناک» بازنمایی میشوند—متهم به تهدید تمامیت ارضی، جداییطلبی یا بیوفایی. اما واقعیت میدان، خلاف این برچسبزنیها را نشان میدهد. آنچه دیده میشود، نه گسست، بلکه پیوندی عمیق و زیسته با زمین است؛ پیوندی که در رابطهی مردم با کوه، جنگل و زمین تجسد یافته است. برای مردم کورد، کوه تنها یک چشمانداز طبیعی یا منبع بهرهبرداری نیست. کوه حافظهی زنده است، سنگری برای هویت، و نماد مقاومت تاریخی. از همینروست که در هر آتشسوزی، این مردماند که بیمزد و بیسلاح، خود را سپر شعلهها میکنند. نه صرفاً از سر احساس، بلکه از دل یک کنش زیستی-سیاسی. این کنش، پاسخی است به دو نوع حذف: حذف از ساختار حاکمیت، و حذف از روایت رسمی ملت.
مقاومت زیستمحیطی کردها را نمیتوان از مبارزهشان برای بقا، عدالت و حق تعیین سرنوشت جدا کرد. آنها با تبعیض چندلایه مواجهاند: اتنیکی، جغرافیایی، زیستمحیطی. و با اینحال، همچنان حافظ زیستبوم، و حافظ کرامت انسانیاند. کنش آنها در برابر آتش، سد، معدن و پروژههای مخرب، تلاشیست برای بقا در سرزمینی که تصمیمها، اغلب در جای دیگر، برای اهدافی دیگر و به زبان قدرت گرفته میشوند—تصمیمهایی که گاه چنان بیپروایانهاند که مصداق (بومکشی) اکوسایداند: تخریب نظاممند زیستبومها، بدون رضایت یا حضور مردم، که خود حافظان اصلی آن زیستبوماند.
در سیاستگذاریهای زیستمحیطی، مردمِ حاشیه غایبان دائمیاند. تصمیمها در اتاقهای دربسته گرفته میشوند، اما هزینهها را کسانی میپردازند که حتی فرصت اعتراض ندارند. سیاست، بدون مردم انجام میشود؛ اما وقتی پای جاندادن و ایستادگی در میان است، این مردماند که پیشقدم میشوند—بیدعوت، بیوعده، بیپاداش. آنچه در ظاهر بیکفایتی حاکمیت خوانده میشود، در واقع بخشی از یک سازوکار ساختاری و آگاهانه است که به تخریب نظاممند زیستبوم و حذف مردم انجامیده است و هیچگاه بهعنوان جرم بازشناخته نمیشود.
مرگ حمید مرادی در دل همین نظم نابرابر رخ داد؛ نظمی که در آن، سهم مردم از سرزمین، نه مشارکت، بلکه مرگ است. گویی دیده نمیشوند، مگر آنگاه که جان میدهند؛ و در این سرزمین، حاشیه همیشه میسوزد.
♦️این یادداشت، سوگنامهایست برای یک جان شریف؛ اما در عینحال، نقدیست بر ساختاری که فاجعه را بازتولید میکند. تا زمانی که مشارکت سیاسی مردم، بهویژه جوامع بهحاشیهراندهشده، در قلب سیاستگذاریها قرار نگیرد، مرگهایی از این دست، نه استثنا، بلکه قاعده خواهند بود.
ستایش، کافی نیست؛ آنچه نیاز است، بازتوزیع واقعی قدرت و حق تعیین سرنوشت است.
@bidarzani
بيدارزنى
Video
🟣 هم اینک، راهپیمایی اعتراضی مردم خشکبیجار گیلان در پی قطع مکرر آب و برق
به گزارش کانون حقوق بشر ایران: «ظهر امروز شنبه ۴ مرداد، خیابانهای شهر خشکبیجار صحنه راهپیمایی اعتراضی گسترده شهروندان خشمگین بود. مردم به ستوه آمده از قطعیهای مکرر و طولانیمدت آب و برق، به خیابان آمدند و با سردادن شعارهایی چون: «آب، برق، زندگی، حق مسلم ماست»، «بیعرضه مسئول نمیخوایم» و «مرگ بر بیکفایتی» اعتراض خود را آشکارا بیان کردند».
♦️ #بیدارزنی: بعد از اعتراضات مردم سبزوار مقابل فرمانداری، شعاردهی شبانهی مردم در مناطق تهران، پردیس، کرج و…، ظهر امروز جمعیتی بالغ بر ۳۰۰ نفر که درصد قابل توجهی از آنان را #زنان تشکیل میدهند، با حضور در خیابانهای خشکبیجار، اعتراض خود را علیه بیآبی، بی برقی و ساقط شدن حیات و زندگی خود در وضعیت کنونی اعلام کردند.
♦️این جمعیت گسترده هماینک به سوی ساختمان شهرداری در حرکتند.
پایان این رنج هر روزه که نتیجهی سالها چپاول، استثمار منابع طبیعی و سرکوب هر صدای مخالفی بوده است، جز با اتحاد و باور به ضرورت تعیین حق سرنوشت به دستان مردم، میسر نمیشود.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
به گزارش کانون حقوق بشر ایران: «ظهر امروز شنبه ۴ مرداد، خیابانهای شهر خشکبیجار صحنه راهپیمایی اعتراضی گسترده شهروندان خشمگین بود. مردم به ستوه آمده از قطعیهای مکرر و طولانیمدت آب و برق، به خیابان آمدند و با سردادن شعارهایی چون: «آب، برق، زندگی، حق مسلم ماست»، «بیعرضه مسئول نمیخوایم» و «مرگ بر بیکفایتی» اعتراض خود را آشکارا بیان کردند».
♦️ #بیدارزنی: بعد از اعتراضات مردم سبزوار مقابل فرمانداری، شعاردهی شبانهی مردم در مناطق تهران، پردیس، کرج و…، ظهر امروز جمعیتی بالغ بر ۳۰۰ نفر که درصد قابل توجهی از آنان را #زنان تشکیل میدهند، با حضور در خیابانهای خشکبیجار، اعتراض خود را علیه بیآبی، بی برقی و ساقط شدن حیات و زندگی خود در وضعیت کنونی اعلام کردند.
♦️این جمعیت گسترده هماینک به سوی ساختمان شهرداری در حرکتند.
پایان این رنج هر روزه که نتیجهی سالها چپاول، استثمار منابع طبیعی و سرکوب هر صدای مخالفی بوده است، جز با اتحاد و باور به ضرورت تعیین حق سرنوشت به دستان مردم، میسر نمیشود.
#ژن_ژيان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani