🌳 زندگی را
«ناراحت نمیشم.
باید ناراحت بشی! اما نه زیاد.»
پارسال رفتم بندرعباس، تبلیغ #دین. اما حس کردم مردم بیشتر از آنکه نیاز به یاد گرفتنِ دین، نجس و پاکی، تلفظ کلمات نماز و حد حجاب اسلامی داشته باشند، به یاد گرفتن زندگی نیاز دارند. چیزی که خودم هم بلد نبودم.
سرگروه به من گفت که چون با بچهها خوب حرف میزنم، قسمت #کودکان با من باشد. کارم این بود که بروم توی خیمه، با بچهها بازی کنم و بهشان چیز یاد بدهم.
خیلی زود معلومم شد که با بچههای هفت هشت ده ساله نمیشود خیلی حرفها را زد. اصلاً نمیگیرند. نمیفهمند. هاج و واج نگاهت میکنند. اما از بازی کردن خیلی خوششان میآید. حاضرند چهار ساعت فقط باهات گل یا پوچ بازی کنند. جایزه گرفتن را هم خیلی دوست دارند. حتی اگر خیلی ساده باشد. من پرچمهای کاغذی بهشان جایزه میدادم. چون ایام دهه فجر بود. میرفتند برادر و خواهرهاشان را هم میآوردند توی خیمه که جایزه بگیرند.
دختربچهها حرف زدن درباره چیزهای ساده را هم خیلی دوست دارند. اگر ازشان تعریف کنی که دیگر خیلی ذوق میکنند. مثلاً خیلی اتفاقی به یکی از دختربچهها گفتم چه روسری قشنگی داری! دوستش رفت و روسری سرش کرد و برگشت تا به او هم بگویم.
یکی از دخترها لباس مشکی پوشیده بود. میگفت مادربزرگش تازگی مُرده. عجب بحث خوبی پیش آمده بود! #مرگ؛ مهمترین قسمتِ زندگی. اگر مرگ را یاد بگیریم، زندگی را یاد میگیریم.
پرسیدم: نظرت درباره مرگ چیست؟
گفت: وااای! ترسناکه!
- چرا؟
+ آدم اسکلت میشه! خیلی وحشتناکه!
- اما مرگ که چیز بدی نیست! مرگ جابهجا شدن است. یا در بدترین حالت، نابود شدن، نه ترسی میماند، نه دردی.
مرگ اگر از دست دادن علائم حیات، گردش خون و تنفس باشد، نباید چیز وحشتناکی باشد. ولی مرگ به معنی از دست دادن چیزهای دوست داشتنی، حکماً بد درد دارد. جان کندن سخت نیست، دل کندن چرا.
گفتم: آدم باید در مقابل سختیهای #زندگی قوی باشد. قبول داری؟
گفت: قبول دارم.
پرسیدم: اگر کسی یا چیزی را که دوست داری از دست بدهی، ناراحت میشوی؟
جواب داد: نه ناراحت نمیشوم. ناراحتی ندارد که!
یاد مطلبی افتادم که چند وقت قبلش توی اینترنت یاد گرفته بودم.
جواب دادم: آدمِ سالم وقتی چیزی را از دست میدهد، ناراحت میشود. هیچ اشکالی هم ندارد. اما بعد از مدتی، دوباره حالش خوب میشود. زیاد ناراحتی نمیکند، غصه نمیخورد. غمگین شدن بد نیست، غمگین ماندن چرا.
آمیگدل @amigdel
«ناراحت نمیشم.
باید ناراحت بشی! اما نه زیاد.»
پارسال رفتم بندرعباس، تبلیغ #دین. اما حس کردم مردم بیشتر از آنکه نیاز به یاد گرفتنِ دین، نجس و پاکی، تلفظ کلمات نماز و حد حجاب اسلامی داشته باشند، به یاد گرفتن زندگی نیاز دارند. چیزی که خودم هم بلد نبودم.
سرگروه به من گفت که چون با بچهها خوب حرف میزنم، قسمت #کودکان با من باشد. کارم این بود که بروم توی خیمه، با بچهها بازی کنم و بهشان چیز یاد بدهم.
خیلی زود معلومم شد که با بچههای هفت هشت ده ساله نمیشود خیلی حرفها را زد. اصلاً نمیگیرند. نمیفهمند. هاج و واج نگاهت میکنند. اما از بازی کردن خیلی خوششان میآید. حاضرند چهار ساعت فقط باهات گل یا پوچ بازی کنند. جایزه گرفتن را هم خیلی دوست دارند. حتی اگر خیلی ساده باشد. من پرچمهای کاغذی بهشان جایزه میدادم. چون ایام دهه فجر بود. میرفتند برادر و خواهرهاشان را هم میآوردند توی خیمه که جایزه بگیرند.
دختربچهها حرف زدن درباره چیزهای ساده را هم خیلی دوست دارند. اگر ازشان تعریف کنی که دیگر خیلی ذوق میکنند. مثلاً خیلی اتفاقی به یکی از دختربچهها گفتم چه روسری قشنگی داری! دوستش رفت و روسری سرش کرد و برگشت تا به او هم بگویم.
یکی از دخترها لباس مشکی پوشیده بود. میگفت مادربزرگش تازگی مُرده. عجب بحث خوبی پیش آمده بود! #مرگ؛ مهمترین قسمتِ زندگی. اگر مرگ را یاد بگیریم، زندگی را یاد میگیریم.
پرسیدم: نظرت درباره مرگ چیست؟
گفت: وااای! ترسناکه!
- چرا؟
+ آدم اسکلت میشه! خیلی وحشتناکه!
- اما مرگ که چیز بدی نیست! مرگ جابهجا شدن است. یا در بدترین حالت، نابود شدن، نه ترسی میماند، نه دردی.
مرگ اگر از دست دادن علائم حیات، گردش خون و تنفس باشد، نباید چیز وحشتناکی باشد. ولی مرگ به معنی از دست دادن چیزهای دوست داشتنی، حکماً بد درد دارد. جان کندن سخت نیست، دل کندن چرا.
گفتم: آدم باید در مقابل سختیهای #زندگی قوی باشد. قبول داری؟
گفت: قبول دارم.
پرسیدم: اگر کسی یا چیزی را که دوست داری از دست بدهی، ناراحت میشوی؟
جواب داد: نه ناراحت نمیشوم. ناراحتی ندارد که!
یاد مطلبی افتادم که چند وقت قبلش توی اینترنت یاد گرفته بودم.
جواب دادم: آدمِ سالم وقتی چیزی را از دست میدهد، ناراحت میشود. هیچ اشکالی هم ندارد. اما بعد از مدتی، دوباره حالش خوب میشود. زیاد ناراحتی نمیکند، غصه نمیخورد. غمگین شدن بد نیست، غمگین ماندن چرا.
آمیگدل @amigdel