📈 شمعهای سبز، شمعهای قرمز
سحر جمعه ۱۳ دی، خماری دنیای مدرنم بالا زد، دستم رفت سمت گوشی و نِت را وصل کردم. خبرش آمد «إنا لله و إنا الیه راجعون ...» بعد از همه غصهها و تحلیلهای سیاسی چپ و راست و انتظار جنگ، دومین چیزی که به ذهنم آمد این بود: ای داد! چرا من اینقدر بدشانسم!
حتماً خبر دارید از اسفند پارسال به اینطرف، شاخص کل #بورس تهران دو و نیم برابر شده است. بعضی نمادها تا ۱۵۰۰ درصد پرواز کردند. یعنی ده میلیون شما را صد و پنجاه میلیون میکردند و تحویلتان میدادند. عجیب بوی پول از تالار بورس بلند شده و نقدینگیِ وحشی، به این سمت هجوم آورده است.
دی، پر نوسانترین ماهِ تاریخ بورس ایران بود. بعد از منفجر کردن حاج قاسم، رکورد ریزش بورس و وحشتناکترین ضرر برای سرمایهگذاران ثبت شد. چند روز بعدش هم ادامه رکورد رشد شاخص. گاهی حتی ده هزار واحد در یک روز. شرایط عجیبی بود. شرایط عجیبی هست. آینده این #بازار را هیچ کسی نمیتواند پیشبینی کند. نه که قبلاً میتوانست، اما الآن یک جورِ شدیدتری «نمیتواند».
به عنوان یک تازهکارِ دیوانه اعظمی از سرمایه نقدم را به سهام تبدیل کردم. همین دی ماه. دقیقاً دو سه روز قبل از شهادت حاج قاسم. همه توصیههای سرمایهگذاری را پشت گوش انداختم و بیمهابا (و بیمحابا) خودم را توی سیل نقدینگی انداختم. حدس میزنید چه شد؟!
انتظار بالا رفتنِ نمودار، اضطراب سقوط سهام، آینده نامشخص، از خواب و خوراک افتادن!
زندگی را میشود روی این شمعهای سبز و قرمز دید.
ریسکپذیرترها بیشتر سود میکنند، اما زیانشان هم بیشتر است.
هرچه تقاضا و طلب خرید بیشتر شود، عرضهکننده طاقچه بالا میگذارد و با ناز و قیمت بالاتری میفروشد. هرچه شدت عرضه بیشتر شود، تقاضاکننده پا پس میکشد و توی سر نرخ میزند.
وقتی عده زیادی به سمت یک نماد هجوم میآورند، بقیه هم میآیند. وقتی میروند، بقیه هم دنبالشان میروند. هیجان، بازار را بالا و پایین میکند.
اگر همه سرمایهات را روی یک نماد بگذاری، وقتی قیمتش بشکند، کمرت هم میشکند. اگر سرمایهات را چند جا پخش کنی، سودت کمتر میشود.
زمانی که اعتماد به نفس داشته باشی، توی بالا و پایین بازار خودت را نبازی، در درازمدت (و نه کوتاهمدت) میبری.
وقتی باهوش باشی و بتوانی اوضاع را خوب تحلیل کنی، به احتمال زیادتری میتوانی سود کنی.
پول سرمایهگذارهای عجول توی جیب صبورترها میرود.
پول تازهکارها توی جیب حرفهایها جا خوش میکند.
چهار هفته گذشت. اما سرمایه منِ بیکلّه چه شد؟! زیاد سخت نیست. بازار وقتی مثبت باشد، اکثر افراد سود میکنند. اما مهمتر از آن، چیزی بود که یاد گرفتم. اینکه انگار جهان اقتصاد یک دنیای کمّیسازی شده است. انگار نمودارِ بازار، نوار مغز جامعه است. زندگی را میشود روی این شمعهای سبز و قرمز دید.
آمیگدل @amigdel
سحر جمعه ۱۳ دی، خماری دنیای مدرنم بالا زد، دستم رفت سمت گوشی و نِت را وصل کردم. خبرش آمد «إنا لله و إنا الیه راجعون ...» بعد از همه غصهها و تحلیلهای سیاسی چپ و راست و انتظار جنگ، دومین چیزی که به ذهنم آمد این بود: ای داد! چرا من اینقدر بدشانسم!
حتماً خبر دارید از اسفند پارسال به اینطرف، شاخص کل #بورس تهران دو و نیم برابر شده است. بعضی نمادها تا ۱۵۰۰ درصد پرواز کردند. یعنی ده میلیون شما را صد و پنجاه میلیون میکردند و تحویلتان میدادند. عجیب بوی پول از تالار بورس بلند شده و نقدینگیِ وحشی، به این سمت هجوم آورده است.
دی، پر نوسانترین ماهِ تاریخ بورس ایران بود. بعد از منفجر کردن حاج قاسم، رکورد ریزش بورس و وحشتناکترین ضرر برای سرمایهگذاران ثبت شد. چند روز بعدش هم ادامه رکورد رشد شاخص. گاهی حتی ده هزار واحد در یک روز. شرایط عجیبی بود. شرایط عجیبی هست. آینده این #بازار را هیچ کسی نمیتواند پیشبینی کند. نه که قبلاً میتوانست، اما الآن یک جورِ شدیدتری «نمیتواند».
به عنوان یک تازهکارِ دیوانه اعظمی از سرمایه نقدم را به سهام تبدیل کردم. همین دی ماه. دقیقاً دو سه روز قبل از شهادت حاج قاسم. همه توصیههای سرمایهگذاری را پشت گوش انداختم و بیمهابا (و بیمحابا) خودم را توی سیل نقدینگی انداختم. حدس میزنید چه شد؟!
انتظار بالا رفتنِ نمودار، اضطراب سقوط سهام، آینده نامشخص، از خواب و خوراک افتادن!
زندگی را میشود روی این شمعهای سبز و قرمز دید.
ریسکپذیرترها بیشتر سود میکنند، اما زیانشان هم بیشتر است.
هرچه تقاضا و طلب خرید بیشتر شود، عرضهکننده طاقچه بالا میگذارد و با ناز و قیمت بالاتری میفروشد. هرچه شدت عرضه بیشتر شود، تقاضاکننده پا پس میکشد و توی سر نرخ میزند.
وقتی عده زیادی به سمت یک نماد هجوم میآورند، بقیه هم میآیند. وقتی میروند، بقیه هم دنبالشان میروند. هیجان، بازار را بالا و پایین میکند.
اگر همه سرمایهات را روی یک نماد بگذاری، وقتی قیمتش بشکند، کمرت هم میشکند. اگر سرمایهات را چند جا پخش کنی، سودت کمتر میشود.
زمانی که اعتماد به نفس داشته باشی، توی بالا و پایین بازار خودت را نبازی، در درازمدت (و نه کوتاهمدت) میبری.
وقتی باهوش باشی و بتوانی اوضاع را خوب تحلیل کنی، به احتمال زیادتری میتوانی سود کنی.
پول سرمایهگذارهای عجول توی جیب صبورترها میرود.
پول تازهکارها توی جیب حرفهایها جا خوش میکند.
چهار هفته گذشت. اما سرمایه منِ بیکلّه چه شد؟! زیاد سخت نیست. بازار وقتی مثبت باشد، اکثر افراد سود میکنند. اما مهمتر از آن، چیزی بود که یاد گرفتم. اینکه انگار جهان اقتصاد یک دنیای کمّیسازی شده است. انگار نمودارِ بازار، نوار مغز جامعه است. زندگی را میشود روی این شمعهای سبز و قرمز دید.
آمیگدل @amigdel