غلامرضا 1️⃣
🌻شهید تختی را آنگونه که بود به ما نشناساندند، نه فیلمی، نه نشستی و نه همایشی!
وقتی کتاب غلامرضا را می خواندم، تازه فهمیدم که او کی بوده و چرا خدا انتخابش کرده..
حرف از قهرمان بودن نیست.. 🌿
حرف از پهلوانی است..
حرف از کمک به فقراست..
حرف از دادن دارو ندارش برای نیازمندان است..
حرف از احترام به مادر است ❤️
حرف از ..
این حرف های خواندنی را بیشتر در اختیارتان قرار خواهم داد اما مقدمه این کتاب جالب است.. در جایی می خوانیم:
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
قهرمانی که ورزش را با سیاست در آمیخت و هرگز به ارزش های انسانی پشت نکرد..
🌱جوانمردی که همه پاداش ها و جوایزش و اندوخته اش، متعلق به نیازمندان بود و برایش هیچ اهمیتی نداشت.
و از همه مهم تر🌹
ورزش کاری که کسب مدال به هر قیمتی برایش مهم نبود و هدفش نبود. او اخلاق را با ورزش در آمیخت، و الگویی شد برای همه آیندگان..
🍁آری گفتن و نوشتن از این اسوه انسانیت کار آسانی نبوده و نیست..
با تلخیص و تغییر از کتاب #غلامرضا سرگذشت پهلوان #غلامرضا_تختی
👉 @Alamdarkomeil 👈
غلامرضا 1️⃣
🌻شهید تختی را آنگونه که بود به ما نشناساندند، نه فیلمی، نه نشستی و نه همایشی!
وقتی کتاب غلامرضا را می خواندم، تازه فهمیدم که او کی بوده و چرا خدا انتخابش کرده..
حرف از قهرمان بودن نیست.. 🌿
حرف از پهلوانی است..
حرف از کمک به فقراست..
حرف از دادن دارو ندارش برای نیازمندان است..
حرف از احترام به مادر است ❤️
حرف از ..
این حرف های خواندنی را بیشتر در اختیارتان قرار خواهم داد اما مقدمه این کتاب جالب است.. در جایی می خوانیم:
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
قهرمانی که ورزش را با سیاست در آمیخت و هرگز به ارزش های انسانی پشت نکرد..
🌱جوانمردی که همه پاداش ها و جوایزش و اندوخته اش، متعلق به نیازمندان بود و برایش هیچ اهمیتی نداشت.
و از همه مهم تر🌹
ورزش کاری که کسب مدال به هر قیمتی برایش مهم نبود و هدفش نبود. او اخلاق را با ورزش در آمیخت، و الگویی شد برای همه آیندگان..
🍁آری گفتن و نوشتن از این اسوه انسانیت کار آسانی نبوده و نیست..
با تلخیص و تغییر از کتاب #غلامرضا سرگذشت پهلوان #غلامرضا_تختی
👉 @Alamdarkomeil 👈
🍁در پیچ و تاب این یک جمله از #غلامرضا_تختی ساعت ها سرگردان باشی در آخر کار دریایی از معرفت خواهی یافت..
👉 @Alamdarkomeil 👈
👉 @Alamdarkomeil 👈
غلامرضا 1️⃣
🌿تا حالا هیچ وقت فکر نکرده بودم که چرا به پهلوان تختی " تختی " خطاب می کنند.
🍁تا اینکه وقتی کتاب رو می خوندم به دو تا پاراگراف برخورد کردم که برام خیلی جالب بود
🌱در دوره رضاخان خیلی ها از نظر اقتصادی فلج شدند یکی از این ها ارباب رجب بود
🌺ارباب رجب در این باره یک روز برای بچه هایش اینچنین بیان کرد که ما فرزندان حاج قلی بودیم. حاج قلی مردی دین دار و سرشناس بود.
🌴ایشان بنکدار بودو از همدان به اینجا امده بود تا با عمده فروشی مواد غذایی امرار معاش کند.
💫او در مغازه اش روی یک تخت بلند می نشست و به همین دلیل مردم بهش می گفتن " حاج قلی تختی "
🍁در همان ایام حاج قلی تختی به سفر حج می روند و آن جا راهزنان دارو ندارش را می برند و ایشان را می کشند.
💐از پدر زمین هایی به ارث رسیده بود که در آن ها یخچال طبیعی بود و من با فروش یخ ها امرار معاش می کردم که رضاخان زمین ها را به زور از ما گرفت.. و دودمان ما را ساقط کردند..
🌴غلامرضا با دقت حرف های پدر را گوش می داد تو گویی بیزاری از این رژیم سیاه، از همان موقع در دل غلامرضا تختی نوه حاج قلی تختی، رسوخ کرد..
📌با تلخیص و تغییر از کتاب #غلامرضا سرگذشت پهلوان #غلامرضا_تختی
👉 @Alamdarkomeil 👈
غلامرضا 1️⃣
🌿تا حالا هیچ وقت فکر نکرده بودم که چرا به پهلوان تختی " تختی " خطاب می کنند.
🍁تا اینکه وقتی کتاب رو می خوندم به دو تا پاراگراف برخورد کردم که برام خیلی جالب بود
🌱در دوره رضاخان خیلی ها از نظر اقتصادی فلج شدند یکی از این ها ارباب رجب بود
🌺ارباب رجب در این باره یک روز برای بچه هایش اینچنین بیان کرد که ما فرزندان حاج قلی بودیم. حاج قلی مردی دین دار و سرشناس بود.
🌴ایشان بنکدار بودو از همدان به اینجا امده بود تا با عمده فروشی مواد غذایی امرار معاش کند.
💫او در مغازه اش روی یک تخت بلند می نشست و به همین دلیل مردم بهش می گفتن " حاج قلی تختی "
🍁در همان ایام حاج قلی تختی به سفر حج می روند و آن جا راهزنان دارو ندارش را می برند و ایشان را می کشند.
💐از پدر زمین هایی به ارث رسیده بود که در آن ها یخچال طبیعی بود و من با فروش یخ ها امرار معاش می کردم که رضاخان زمین ها را به زور از ما گرفت.. و دودمان ما را ساقط کردند..
🌴غلامرضا با دقت حرف های پدر را گوش می داد تو گویی بیزاری از این رژیم سیاه، از همان موقع در دل غلامرضا تختی نوه حاج قلی تختی، رسوخ کرد..
📌با تلخیص و تغییر از کتاب #غلامرضا سرگذشت پهلوان #غلامرضا_تختی
👉 @Alamdarkomeil 👈
یادداشت های آسمانی 1️⃣
💫نماز شب هایی که لو می رفتند..
#نجوای_شیدایی 1 💫
🍁آن دلاور رزمنده ای که شب هنگام به نماز شب بر می خیزد، بیش از هرکس دیگری از گزارش گری که در فاصله چند متری از روابط عاشقانه اش با خالق یکتا پرده بر می دارد، دلگیر و فراری است. اما کمی در باب اخلاص این شب زنده داران حرف بزنیم..
✨فهمیده بودم برای یافتن عاشقان باید نیمه شب برخاست و تمام گوشه های دنج و تاریک پادگان را دقیق کاوید تا معنی عشق و عرفان را فهمید.
🌱کنار یکی از دیوارها زمزمه های یک عاشق بی پروا به گوش می رسید و کمی ان طرف تر هم عاشق دیگری با خدای خود به گفتگو نشسته بود.
🌾اما این دو از حضور هم خبر نداشتند. این دو آنقدر راز و نیاز کردند تا تکبیر اذان صبح گفته شد. با این نوا سریع نماز را به پایان رسانده و خود را به جمع دوستان رساندند اما محل عبور به گونه ای بود که این دو عاشق شیرین سخن با هم برخورد و تلاقی داشتند..
💐به محض دیدن یکدیگر، سکوتی بین شان حکم فرما شد، سر را به زیر انداختند و با یک سلام علیکم میدان را ترک کردند و شاید به این فکر بودند که نکند رازونیازهایمان با معشوق لو رفته باشد!
💫🌸شب بعد آن جا آمدم تا دوباره از گفتگوهایشان گزارشی تهیه کنم اما چون قرارگاه دیدار با معشوق لو رفته بود هیچ کدام درمحل حاضر نشدند.. حالا باید برای پیدا کردن این دو دوباره پادگان را زیر پا بگذارم..
📎 #نجواهای_عاشقانه شهید غلامرضا عارفیان - از نویسندگان حاضر در جبهه
📚منبع: کتاب یادداشت های آسمانی ، کوتاه از زندگی #هنرمند_شهید ، #غلامرضا_عارفیان
👉 @Alamdarkomeil 👈
یادداشت های آسمانی 1️⃣
💫نماز شب هایی که لو می رفتند..
#نجوای_شیدایی 1 💫
🍁آن دلاور رزمنده ای که شب هنگام به نماز شب بر می خیزد، بیش از هرکس دیگری از گزارش گری که در فاصله چند متری از روابط عاشقانه اش با خالق یکتا پرده بر می دارد، دلگیر و فراری است. اما کمی در باب اخلاص این شب زنده داران حرف بزنیم..
✨فهمیده بودم برای یافتن عاشقان باید نیمه شب برخاست و تمام گوشه های دنج و تاریک پادگان را دقیق کاوید تا معنی عشق و عرفان را فهمید.
🌱کنار یکی از دیوارها زمزمه های یک عاشق بی پروا به گوش می رسید و کمی ان طرف تر هم عاشق دیگری با خدای خود به گفتگو نشسته بود.
🌾اما این دو از حضور هم خبر نداشتند. این دو آنقدر راز و نیاز کردند تا تکبیر اذان صبح گفته شد. با این نوا سریع نماز را به پایان رسانده و خود را به جمع دوستان رساندند اما محل عبور به گونه ای بود که این دو عاشق شیرین سخن با هم برخورد و تلاقی داشتند..
💐به محض دیدن یکدیگر، سکوتی بین شان حکم فرما شد، سر را به زیر انداختند و با یک سلام علیکم میدان را ترک کردند و شاید به این فکر بودند که نکند رازونیازهایمان با معشوق لو رفته باشد!
💫🌸شب بعد آن جا آمدم تا دوباره از گفتگوهایشان گزارشی تهیه کنم اما چون قرارگاه دیدار با معشوق لو رفته بود هیچ کدام درمحل حاضر نشدند.. حالا باید برای پیدا کردن این دو دوباره پادگان را زیر پا بگذارم..
📎 #نجواهای_عاشقانه شهید غلامرضا عارفیان - از نویسندگان حاضر در جبهه
📚منبع: کتاب یادداشت های آسمانی ، کوتاه از زندگی #هنرمند_شهید ، #غلامرضا_عارفیان
👉 @Alamdarkomeil 👈
غلامرضا 2️⃣
استعفای تختی!
🍃زمانی که #تختی، در ابتدای راه کشتی بود به دلیل تنگی معیشت مجبور بود که به دنبال کسب و کار هم باشد بنابراین وارد شرکت نفت آبادان شد اما از مادر دور بود.
🌹یک روز طلب مرخصی کرد تا به دیدار مادرش برود.. اما با مرخصی موافقت نشد.
بنابراین تختی، مجبور به استعفا شد، و در متن در خواست استعفایش اینچنین بیان نموده بود:
🌾بسیار متاسفم از اینکه مقام ریاست کارگزینی شرکت نفت مسجد سلیمان، با مرخصی یک ماهه این جانب موافقت نفر موده اند.
🌻از نظر آن که من برای #مادر خود ارزش فراوانی قائل هستم و او از من خواسته است که به دیدارش بروم، و چاره ای جز اطاعت امر او نمی بینم، و با مرخصی من نیز موافقت نشده است، خواهشمند است با استعفای من موافقت کنید.
📎راوی: عطاالله بهمنش، روزنامه نگار، مفسر و کارشناس معروف
#احترام_به_مادر
📌با تلخیص و تغییر از کتاب #غلامرضا سرگذشت پهلوان #غلامرضا_تختی
👉 @Alamdarkomeil 👈
استعفای تختی!
🍃زمانی که #تختی، در ابتدای راه کشتی بود به دلیل تنگی معیشت مجبور بود که به دنبال کسب و کار هم باشد بنابراین وارد شرکت نفت آبادان شد اما از مادر دور بود.
🌹یک روز طلب مرخصی کرد تا به دیدار مادرش برود.. اما با مرخصی موافقت نشد.
بنابراین تختی، مجبور به استعفا شد، و در متن در خواست استعفایش اینچنین بیان نموده بود:
🌾بسیار متاسفم از اینکه مقام ریاست کارگزینی شرکت نفت مسجد سلیمان، با مرخصی یک ماهه این جانب موافقت نفر موده اند.
🌻از نظر آن که من برای #مادر خود ارزش فراوانی قائل هستم و او از من خواسته است که به دیدارش بروم، و چاره ای جز اطاعت امر او نمی بینم، و با مرخصی من نیز موافقت نشده است، خواهشمند است با استعفای من موافقت کنید.
📎راوی: عطاالله بهمنش، روزنامه نگار، مفسر و کارشناس معروف
#احترام_به_مادر
📌با تلخیص و تغییر از کتاب #غلامرضا سرگذشت پهلوان #غلامرضا_تختی
👉 @Alamdarkomeil 👈
🌹این آخرین مدالی بود که باید می گرفتم.. از حریفم هم می ترسیدم.. وقتی مسابقه شروع شد، ما فقط 12 دقیقه کشتی گرفتیم..
🌾ابتدا فکر می کردم این دست و پا اصلا انعطاف ندارد .. اما بعد دیدم که او یک ژیمناستیک کار است..
🌹هر چند می دانم حق من مدال طلا نبود و تختی باید آن را می گرفت اما با معجزه این مدال از آن من شد..
🍃من تختی را به خاطر انسانیت، مرام و معرفتش دوست دارم..فکر نمی کنم مثل او کسی پا به عرصه کشتی بگذارد..
❤️تختی حتی وقتی که برنده هم نمی شد، به حریف احترام می گذاشت..
من هنوز خاطره لبخند ملیحش را بیاد دارم..
کتاب غلامرضا.. زندگی نامه #غلامرضا_تختی
از زبان جیما کوریدزه .. قهرمان بین المللی شوروی سابق..
👉 @Alamdarkomeil 👈
🌾ابتدا فکر می کردم این دست و پا اصلا انعطاف ندارد .. اما بعد دیدم که او یک ژیمناستیک کار است..
🌹هر چند می دانم حق من مدال طلا نبود و تختی باید آن را می گرفت اما با معجزه این مدال از آن من شد..
🍃من تختی را به خاطر انسانیت، مرام و معرفتش دوست دارم..فکر نمی کنم مثل او کسی پا به عرصه کشتی بگذارد..
❤️تختی حتی وقتی که برنده هم نمی شد، به حریف احترام می گذاشت..
من هنوز خاطره لبخند ملیحش را بیاد دارم..
کتاب غلامرضا.. زندگی نامه #غلامرضا_تختی
از زبان جیما کوریدزه .. قهرمان بین المللی شوروی سابق..
👉 @Alamdarkomeil 👈