کانال شهید ابراهیم هادی
5K subscribers
10.2K photos
1.13K videos
156 files
1.67K links
Download Telegram
🌸🍃همیشه اشک هایش روضه ی مادر میکرد
آتقدر غصه دار مادر بود که عاقبت همچون مادر پهلو و بازویش شکافته شد...


#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده


👉 @Alamdarkokmeil 👈
#ارادت_به_حضرت_زهرا

🌸 محمد ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت

🌸 همیشه روضه حضرت زهرا(س) را می خواند

🌸 قبل از شهادت گفته بود : من در عملیاتی شهید می شوم که رمزش "یا زهرا (س)" است

🌸 گفته بود : من آن زمان فرمانده گردان "یا زهرا (س)" هستم

🌸 پیکرش که برگشت ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود. عین مادرش زهرا (س)

🌸 مدتی بعد پیکر او تشیع شد با سربند یا "زهرا (س)"

🌸 گفته بود بر روی سنگ مزارم بنویسید "یا زهرا (س)"

🌸 بعدها کتاب زندگینامه و خاطرات او نوشته شد به نام "یا زهرا (س)"


🌷 قهرمان من ؛ مداح دل سوخته #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈
در آغوش امام زمان

🌺بعد از اینکه محمد رضا به شهادت رسید، تا مدت ها نوارهای روضه و مداحی او را پخش می کردیم که همه را به عشق امام زمان می خواند..
🌴یک شب او را خواب دیدم، خیلی نورانی و خوشحال بود، پرسیدم، محمد رضا تو که این همه در دنیا برای امام زمان خواندی توانستی او را ببینی؟
❤️خندید و گفت، من حتی آقا را در آغوش گرفتم..

#قهرمان_من ؛ #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده


🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈
🌸🍃همیشه اشک هایش تمنای روضه ی مادر میکرد و ضجه می زد درد غربت را ...
آتقدر غصه دار مادر بود که عاقبت همچون مادر پهلو و بازویش شکافته شد...


#قهرمان_من ؛ #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
📚برگرفته از کتاب یازهرا (س) - اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈
#فقط_رضای_خدا

🌹در زندگی خود، جز رضای حق را در نظر نگیرید، هرچه می‌کنید و هر چه می‌گویید با رضای او بسنجید؛🌹

به بهانه سالروز تولد #قهرمان_من ؛ #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده

🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈
#خاطرات_شهدا

●برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) می کنم."

● هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟

📎فرماندهٔ گردان یازهرای لشگر ۱۴ امام حسین(ع)

#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
#سالروز_شهادت

●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان
●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات کربلای۱۰
#از_شهدا_بیاموزیم


🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈
#خاطرات_شهدا

●برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) می کنم."

● هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟

📎فرماندهٔ گردان یازهرای لشگر ۱۴ امام حسین(ع)

#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷


●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان
●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات کربلای۱۰

#از_شهدا_بیاموزیم


🍃🌺🌸🍃🌺🌸🍃🌺🌸
👉 @AlamdarKomeil 👈