یه خورده تفکر
تلخ اما واقعی
حتما شنیده اید که روزی
نجاری برای قطع هر درخت 30 هزار تومان دستمزد می گرفت ، از صب تا شب با اره درختان جنگلی به انتها را قطع می کرد و هر روز یکی دو درخت را خسته و عرق ریزان قطع می کرد، زندگیش تلخ و سخت بود و به زمین زمان ایراد می گرفت که هر کاری می کند نمی تواند بیش از روزی 60-70 تومان درآمد داشته باشد
تا آن روز موعد ، یک دوشنبه صبح مردی با پورشه کاینش مشکی و جذابش در جنگل ترمز کرد و پیاده شد.
شروع کرد به لذت بردن از طبیعت و هوای جنگل ، مرد نجار که عرق ریزان کار دیشب را پیگیری می کرد هم مشغول فحش دادن به درخت بود و از دیدن ادمی اینقدر دلخوش حسابی عصبانی بود.
مرد ثروت آفرین که متوجه نجار شد بسمتش رفت و جویای احوال شد.
-خداقوت داداش
هوم با منی
- مگه غیر از ما کسی اینجا هست
آره بدبختی و فلاکت، که مثل بختک چسببیده به من
- ای بابا ناشکر نباش ، همین که تنت سالمه
مرد نجار با عصبانیت گفت باید یه تیر بزنم توی پهلو یا پام که دیگه هی نگن تنت سالمه ، زندگیم ، جیبم مریضه
-مرد ثروت آفرین پرسید ؟ چرا ؟ مگه برای هر درخت که قطع می کنی چقدر می گیری
هر درخت لعنتی 30 هزار تومان
-اینجا چن تا درخته ؟
نجار نگاهی عاقل اندر سفیه به ثروت آفرین انداخت و گفت : بیکار نبودم درختهای جنگل به این بزرگی رو بشمرم
- ثروت آفرین دوباره پرسید چن تاس؟
نجار با عصبانیت گفت 2هزارتا 3 هزار تا ، چه می دونم
- ثروت آفرین گفت ، برای بهتر شدن زندگیت چقدر پول می خوای
نجار که احساس کرد الان ثروت آفرین با آون ماشینش به او پولی می دهد ، ذوقی کرد و با لبخند گفت 10 -20 هزار تومان داشته باشم ، زندگیم زیر و رو میشه.
-خوب فکر کن داری، چی کار می کنی ؟
ای عمو ، با حلوا حلوا کردن که دهن شیرین نمیشه ، ول کن بزار به کارم برسیم ، از کارم عقب افتادم
-می دونی 3هزار تا درخت سی هزار تومنی یعنی چقدر پول؟
نه ، من لنگ خرج زندگیم ، از این خیال پردازیها و بازی های فکر حوصله ندارم!
مرد ثروت آفرین ناگهان یاد دوران گذشته خود افتاد و روبه نجار کرد گفت.
-در حالی که داشت کارتی را که روی آن آدرس بود به طرف نجار می گرفت ، گفت :کارت رو تعطیل کن برو به این آدرس و یه اره برقی بگیر بیار اینطور ساعتی 3 تا 5 تا می اندازی.
نجارعصبانی شد و به ثروت آفرین گفت: نمی بینی چقدر درخت باید قطع کنم ، همینطوری هم بسیار عقبم ، اگر بدون تعطیلی کار کنم شاید 2 سال دیگه هم تمام نشه ، بعد می گی تعطیل کنم برم اره برقی بیارم !!!! برو دل خوش با اون ماشین جوسان فیسانیت!!
ثروت آفرین نگاهی از سر تعجب به نجار کرد : نفسی از ته دل کشید ، ای داد، کاشکی شم اقتصادی داشتی اونوقت خیلی فرق می کرد.
بی خیال ،این سوسول بازی ها مال شما هاست، ما دنبال یه لقمه نونیم همین
ثروت آفرین وقتی دید که مرد تصمیم گرفته است نفهمد که با 2 روز تعطیل کردن و با قدرت شروع کردن می تواند چقدر درآمدش را تغییر دهد ، فهمید که بحث کردن را بیهوده است و گفت : راس می گی، دقت نکردم و
رفت .
این حکایت 96 % مردم است که با شدت کار می کنند ، همیشه مشکل مالی دارند اما وقتی برای تقویت شم اقتصادی خودندارند
کارت رو تعطیل کن
شم اقتصادیتو قوی کن
زندگیت ، قشنگشو بساز
دفترچه تمرین شم اقتصادی را رایگان از این آدرس دانلود کنید و لذت ببرید
https://telegram.me/joinchat/BOWlozuj8xyL_m2BeRNd5Q
02126403740
برای دوستانتان ارسال کنید
#روزیتون_1000_برابر
#امير_حسين_مظاهري_سيف
#چالشگران #رقص_عقابها
#پرفروشترین_کتاب #پرفروشترین_کتاب_مدریتی
#مدیربت_کسب_و_کار
#ثروت_آفرینان #ثروت_آفرینی
#نوابغ_فروش_ایرانی
#تکنیکهای_مذاکره
#تکنیکهای_متقاعدسازی
#فروشنده_حرفه_ای #افزایش_فروش #مذاکره_حرفه_ای #مذاکره_کننده #مذاکره #سمینار
#سخنرانی #سخنوری #قدرت_کلام #اعتماد_بنفس
#دانشگاه_تهران
تلخ اما واقعی
حتما شنیده اید که روزی
نجاری برای قطع هر درخت 30 هزار تومان دستمزد می گرفت ، از صب تا شب با اره درختان جنگلی به انتها را قطع می کرد و هر روز یکی دو درخت را خسته و عرق ریزان قطع می کرد، زندگیش تلخ و سخت بود و به زمین زمان ایراد می گرفت که هر کاری می کند نمی تواند بیش از روزی 60-70 تومان درآمد داشته باشد
تا آن روز موعد ، یک دوشنبه صبح مردی با پورشه کاینش مشکی و جذابش در جنگل ترمز کرد و پیاده شد.
شروع کرد به لذت بردن از طبیعت و هوای جنگل ، مرد نجار که عرق ریزان کار دیشب را پیگیری می کرد هم مشغول فحش دادن به درخت بود و از دیدن ادمی اینقدر دلخوش حسابی عصبانی بود.
مرد ثروت آفرین که متوجه نجار شد بسمتش رفت و جویای احوال شد.
-خداقوت داداش
هوم با منی
- مگه غیر از ما کسی اینجا هست
آره بدبختی و فلاکت، که مثل بختک چسببیده به من
- ای بابا ناشکر نباش ، همین که تنت سالمه
مرد نجار با عصبانیت گفت باید یه تیر بزنم توی پهلو یا پام که دیگه هی نگن تنت سالمه ، زندگیم ، جیبم مریضه
-مرد ثروت آفرین پرسید ؟ چرا ؟ مگه برای هر درخت که قطع می کنی چقدر می گیری
هر درخت لعنتی 30 هزار تومان
-اینجا چن تا درخته ؟
نجار نگاهی عاقل اندر سفیه به ثروت آفرین انداخت و گفت : بیکار نبودم درختهای جنگل به این بزرگی رو بشمرم
- ثروت آفرین دوباره پرسید چن تاس؟
نجار با عصبانیت گفت 2هزارتا 3 هزار تا ، چه می دونم
- ثروت آفرین گفت ، برای بهتر شدن زندگیت چقدر پول می خوای
نجار که احساس کرد الان ثروت آفرین با آون ماشینش به او پولی می دهد ، ذوقی کرد و با لبخند گفت 10 -20 هزار تومان داشته باشم ، زندگیم زیر و رو میشه.
-خوب فکر کن داری، چی کار می کنی ؟
ای عمو ، با حلوا حلوا کردن که دهن شیرین نمیشه ، ول کن بزار به کارم برسیم ، از کارم عقب افتادم
-می دونی 3هزار تا درخت سی هزار تومنی یعنی چقدر پول؟
نه ، من لنگ خرج زندگیم ، از این خیال پردازیها و بازی های فکر حوصله ندارم!
مرد ثروت آفرین ناگهان یاد دوران گذشته خود افتاد و روبه نجار کرد گفت.
-در حالی که داشت کارتی را که روی آن آدرس بود به طرف نجار می گرفت ، گفت :کارت رو تعطیل کن برو به این آدرس و یه اره برقی بگیر بیار اینطور ساعتی 3 تا 5 تا می اندازی.
نجارعصبانی شد و به ثروت آفرین گفت: نمی بینی چقدر درخت باید قطع کنم ، همینطوری هم بسیار عقبم ، اگر بدون تعطیلی کار کنم شاید 2 سال دیگه هم تمام نشه ، بعد می گی تعطیل کنم برم اره برقی بیارم !!!! برو دل خوش با اون ماشین جوسان فیسانیت!!
ثروت آفرین نگاهی از سر تعجب به نجار کرد : نفسی از ته دل کشید ، ای داد، کاشکی شم اقتصادی داشتی اونوقت خیلی فرق می کرد.
بی خیال ،این سوسول بازی ها مال شما هاست، ما دنبال یه لقمه نونیم همین
ثروت آفرین وقتی دید که مرد تصمیم گرفته است نفهمد که با 2 روز تعطیل کردن و با قدرت شروع کردن می تواند چقدر درآمدش را تغییر دهد ، فهمید که بحث کردن را بیهوده است و گفت : راس می گی، دقت نکردم و
رفت .
این حکایت 96 % مردم است که با شدت کار می کنند ، همیشه مشکل مالی دارند اما وقتی برای تقویت شم اقتصادی خودندارند
کارت رو تعطیل کن
شم اقتصادیتو قوی کن
زندگیت ، قشنگشو بساز
دفترچه تمرین شم اقتصادی را رایگان از این آدرس دانلود کنید و لذت ببرید
https://telegram.me/joinchat/BOWlozuj8xyL_m2BeRNd5Q
02126403740
برای دوستانتان ارسال کنید
#روزیتون_1000_برابر
#امير_حسين_مظاهري_سيف
#چالشگران #رقص_عقابها
#پرفروشترین_کتاب #پرفروشترین_کتاب_مدریتی
#مدیربت_کسب_و_کار
#ثروت_آفرینان #ثروت_آفرینی
#نوابغ_فروش_ایرانی
#تکنیکهای_مذاکره
#تکنیکهای_متقاعدسازی
#فروشنده_حرفه_ای #افزایش_فروش #مذاکره_حرفه_ای #مذاکره_کننده #مذاکره #سمینار
#سخنرانی #سخنوری #قدرت_کلام #اعتماد_بنفس
#دانشگاه_تهران
واقعیتش اینکه خودم شروع کردم
بعنوان یه خانم تحصیل کرده که سالها با برندهای بزرگ پوشاک کار کرده بودم و دیگه یه فروشنده حرفه ای شده بودم که دستمزد بالائی بهم می دادن .
همه بهم می گفتن ، یه حسی در درونم داد می زد که دیگه وقتش رسیده ، برای درآمد بیشتر و آینده رویائیم ، دیگه باید برای خودم کار کنم و یه مزون که آرزوم بود رو بزنم
حدود 40میلیون تومان همه دارائی و پس انداز زندگیم بود ، 10 تومن هم قرض کردم و از بین کسانی که پیشنهاد شراکت داده بودن ، اونی که سابقه مدیریت یکی از فروشگاه های بزرگ لباس توی بلوار میرداماد رو داشت ، انتخاب کردم
شریک شدیم و یه جائی رو گرفتیم
خیلی عالی بود ، دیگه شده بودم کارآفرین ، مالک مزون ، مال خودم بود ، توی آسمون ملق می زدم .
از طریق یه حرفه ای هم لباسهای خیلی مرغوبی رو از ترکیه میآوردیم و ...
کار شروع شده بود و من خوش خرم
اما بعد از سه ماه دیدیم کلان 10 میلیون تومان فروختیم به 4 مشتری ، تلاش و تقلا برای گرفتن مشتری به جائی نرسید و در عرض 9 ماه بیش از 50 میلیون ضرر کردیم
نمی دونم چی شد ، فکر همه جاش رو کرده بودم ، اما همه پس انداز و زندگیم رفت از اون بدتر سرکفتهائی بود که بهم می زدن!
مضحکه همه شده بودم ، همه عقل کل بودن ، همه از قبل می دونستن ، همه بلد بودن و انگار من فقط خنگ بودم
همه بهم می گفتن که ما می دونستیم نمیشه ، نباید ....
اما من طرح کلی درستی داشتم و نمی فهمیدم که چرا اینطوری شده ، اوضاع مالیم خراب شده بود و خیلی توی فشار بودم ، مدتی بود که بیکار شده بودم و دیگه نمی تونستم برای کسی کار کنم
تا زمانی که مفهوم قدرت پول آشنا شدم و فرآیند جریان نقدینگی روفهمیدم
زمانی که اینا رو فهمیدم ، انگار پرده ای از جلوی چشمم افتاد
به زور جلوی گریه ام رو می گرفتم ، دقیقا داشتم می دیدم چطوری ماحصل زندگیم رو آتیش زدم و خودم رو خلع سلاح کردم.
ایکاش ، پول رو می شناختم، قبل از هر کاری شم اقتصادیم رو قوی می کردم
اما
حالا باید از اول شروع کنم
اینبار با یک رژیم اقتصادی شخصی
https://telegram.me/joinchat/BOWlozuj8xyL_m2BeRNd5Q
02126403740
#روزیتون_1000_برابر
#امير_حسين_مظاهري_سيف
#چالشگران #رقص_عقابها
#پرفروشترین_کتاب #پرفروشترین_کتاب_مدریتی
#مدیربت_کسب_و_کار
#ثروت_آفرینان #ثروت_آفرینی
#نوابغ_فروش_ایرانی
#تکنیکهای_مذاکره
#تکنیکهای_متقاعدسازی
#فروشنده_حرفه_ای #افزایش_فروش #مذاکره_حرفه_ای #مذاکره_کننده #مذاکره #سمینار
#سخنرانی #سخنوری #قدرت_کلام #اعتماد_بنفس
#دانشگاه_تهران
بعنوان یه خانم تحصیل کرده که سالها با برندهای بزرگ پوشاک کار کرده بودم و دیگه یه فروشنده حرفه ای شده بودم که دستمزد بالائی بهم می دادن .
همه بهم می گفتن ، یه حسی در درونم داد می زد که دیگه وقتش رسیده ، برای درآمد بیشتر و آینده رویائیم ، دیگه باید برای خودم کار کنم و یه مزون که آرزوم بود رو بزنم
حدود 40میلیون تومان همه دارائی و پس انداز زندگیم بود ، 10 تومن هم قرض کردم و از بین کسانی که پیشنهاد شراکت داده بودن ، اونی که سابقه مدیریت یکی از فروشگاه های بزرگ لباس توی بلوار میرداماد رو داشت ، انتخاب کردم
شریک شدیم و یه جائی رو گرفتیم
خیلی عالی بود ، دیگه شده بودم کارآفرین ، مالک مزون ، مال خودم بود ، توی آسمون ملق می زدم .
از طریق یه حرفه ای هم لباسهای خیلی مرغوبی رو از ترکیه میآوردیم و ...
کار شروع شده بود و من خوش خرم
اما بعد از سه ماه دیدیم کلان 10 میلیون تومان فروختیم به 4 مشتری ، تلاش و تقلا برای گرفتن مشتری به جائی نرسید و در عرض 9 ماه بیش از 50 میلیون ضرر کردیم
نمی دونم چی شد ، فکر همه جاش رو کرده بودم ، اما همه پس انداز و زندگیم رفت از اون بدتر سرکفتهائی بود که بهم می زدن!
مضحکه همه شده بودم ، همه عقل کل بودن ، همه از قبل می دونستن ، همه بلد بودن و انگار من فقط خنگ بودم
همه بهم می گفتن که ما می دونستیم نمیشه ، نباید ....
اما من طرح کلی درستی داشتم و نمی فهمیدم که چرا اینطوری شده ، اوضاع مالیم خراب شده بود و خیلی توی فشار بودم ، مدتی بود که بیکار شده بودم و دیگه نمی تونستم برای کسی کار کنم
تا زمانی که مفهوم قدرت پول آشنا شدم و فرآیند جریان نقدینگی روفهمیدم
زمانی که اینا رو فهمیدم ، انگار پرده ای از جلوی چشمم افتاد
به زور جلوی گریه ام رو می گرفتم ، دقیقا داشتم می دیدم چطوری ماحصل زندگیم رو آتیش زدم و خودم رو خلع سلاح کردم.
ایکاش ، پول رو می شناختم، قبل از هر کاری شم اقتصادیم رو قوی می کردم
اما
حالا باید از اول شروع کنم
اینبار با یک رژیم اقتصادی شخصی
https://telegram.me/joinchat/BOWlozuj8xyL_m2BeRNd5Q
02126403740
#روزیتون_1000_برابر
#امير_حسين_مظاهري_سيف
#چالشگران #رقص_عقابها
#پرفروشترین_کتاب #پرفروشترین_کتاب_مدریتی
#مدیربت_کسب_و_کار
#ثروت_آفرینان #ثروت_آفرینی
#نوابغ_فروش_ایرانی
#تکنیکهای_مذاکره
#تکنیکهای_متقاعدسازی
#فروشنده_حرفه_ای #افزایش_فروش #مذاکره_حرفه_ای #مذاکره_کننده #مذاکره #سمینار
#سخنرانی #سخنوری #قدرت_کلام #اعتماد_بنفس
#دانشگاه_تهران