مجموعه فرهنگی هنری حیرت
1.21K subscribers
1.1K photos
18 videos
243 files
973 links
انجمن ادبی هنریِ حیرت
مدرسه آزاد ادبیات و هنر حیرت
فصلنامه تخصصی ادبیات و هنر معاصر"داستان شیراز"
مجموعه جشنواره های سراسری داستان کوتاه و نقد داستان حیرت
جشنواره استانی داستان شیراز
Heyratacademy.ir
Dastaneshiraz.com
Heyratbookstore.ir
Heyrstfestival.ir
Download Telegram
Forwarded from Tayebeh Gohari
#ایده_ها در کار تیمی؛

واقعیت این است که به ندرت پیش می‌آید که تنها یک ایده برای نوشتن داستان کافی باشد. فرض کنیم ایده‌ی خوبی سراغ دارید که از آن می‌توان داستانی عالی ساخت: ایده‌ای که دایم در در ذهن شما می‌کوبد و می‌خواهد که نوشته شود. اما چیزی که دارید صرفن چند قطعه است: پیرزنی که سوار قطار شده، یک جمله ی نه چندان بدیع از یک دوست، منظره‌ای از یک خانه‌ی قدیمی که باید تسخیر ارواح شده باشد. خمیر‌مایه‌ی داخل ظرف منتظر است ببیند چه مواد دیگری اضافه می‌کنید.

زمانی که تصمیم گرفتید از چه مواد دیگری استفاده کنید، زمانی است که داستان شکل می‌گیرد و زنده می‌شود. داستان از زمانی آغاز می‌شود که چند ایده با هم همکاری کنند. کارن کوشمن، نویسنده ی تصنیف لوسی ویپل، گفته که ایده‌ی این داستان زمانی به سراغش آمد که در کتاب خانه‌ی موزه‌ای در حوالی کالیفرنیا کتابی می‌خواند. او با آمار عجیبی رو به رو شد که نود درصد مهاجرانی که در دهه ی ۵۰ سده ی ۱۹ به کالیفرنیا مهاجرت کرده بودند، مرد بوده‌اند. این یعنی ده درصد را زن‌ها و کودکان تشکیل می‌دادند. با خودش فکر کرد، « زندگی در چنین شرایط سختی و در این منطقه برای یه دختر چه گونه بوده است؟» خود کوشمن مهاجرت ناخوشایندی را از کشوری به کشور دیگر در سن دوازده سالگی تجربه کرده بود. حالا دو ایده داشت که در هم بیامیزد، اول ایده‌ی دیدگاه بچه‌ای درباره یک لحظه ی هیجانی در تاریخ و نیز تجربه و احساس خودش زمانی که دختر بچه ی دوازده ساله‌ای بود و از محیط آشنا و راحت خانه کنده شد. وقتی این ایده‌ها با هم جفت شدند ، شخصیت لوسی ویپل زاده شد.

مارگارت اتوود در مصاحبه‌ای رادیویی گفت که بسیاری از داستان‌هایش از چند پرسش آغاز شدند. یکی از پرسش‌های او از خودش این بود که «اگر مدیریت آمریکا را در دست داشته باشی چه می‌کنی؟» و پرسش دیگر این بود: «اگر جای زن در خانه نیست، چه گونه می‌توانی زمانی که نمی‌خواهد برود او را به آن‌جا برگردانی؟» هرکدام از این پرسش‌ها این قابلیت را داشت که داستانی پیچیده بسازد. اما هنگامی که اتوود این دو را در هم آمیخت، فرایند داستان‌نویسی با اشتیاق آغاز شد و نتیجه‌اش رمانی شد به نام «قصه ی آن زن خدمتکار».
#مارگارت_لوك
#گردون_داستان
Forwarded from Tayebeh Gohari
به ياد داشته باشيد كه زبان و سبك شخصي و قلم توانمند تنها از دل كار كردن و ممارست در نوشتن بيرون مي آيد، از ميان همان كاغذهاي مچاله شده اي كه هر روز مي نويسيد و دور مي اندازيد، بايد دستان آهنين داشت و خسته نشد.
#گردون_داستان
Forwarded from Tayebeh Gohari
همينگوي بيش تر از آن كه ماهيگيري كند يا در حال نوشيدن الكل باشد ( عليرغم ان چه در عكس هايش مي بينيم ) در تمام طول زندگي اش دست كم روزى سه ساعت در يك اتاق عايق شده در برابر صدا ، مطالعه مي كرد و هر چيز مهمي را به محض اين كه منتشر مي شد ، مي خواند.
#گردون_داستان
Forwarded from Tayebeh Gohari
وجه غالب هنر ناشي از انديشه است...
داستان شيئيتي است كه مشخصه نوع انديشه نويسنده را دارد. وي اثر هنري رازمثل هر هنرمند ديگر از مصالحي ايجاد مي كند.
منتهي مصالح كار نويسنده از شي ءاي به نام واژه است كه آن نيز حاصل انديشه است.
#ابوتراب_خسروی
#حاشيه_اي_بر_مباني_داستان

#گردون_داستان
Forwarded from Tayebeh Gohari
از هر چه به #ادبیات مربوط نباشد متنفرم، مکالمه ها (حتی اگر مربوط به ادبیات باشد) حوصله ام را سر می برد، دیدار با آدم ها خسته ام می کند، غم و شادی بستگانم روحم را کسل می کند. مکالمه ها به نظر من، اهمیت، جدیت، حقیقت همه چیز را از میان می برد.

#یادداشت_ها
#فرانتس_کافکا
#گردون_داستان
Forwarded from Tayebeh Gohari
ما به ندرت برای کسانی که از ما بهترند راز دل می گوییم . حتی از محضرشان می گریزیم . در مقابل ، بیشتر اوقات اسرار خود را نزد کسانی اعتراف می کنیم که به ما شباهت دارند و در ضعف ها و حقارت هایمان شریکند . بنابراین ما نمی خواهیم خودمان را اصلاح کنیم یا بهتر شویم : زیرا در این صورت ابتدا باید به حکم عجز و قصور خویش گردن نهیم . ما فقط می توانیم که بر حالمان رقت اورند و در راهی که می روند تشویقمان کنند . خلاصه می خواهیم دیگر مقصر نباشیم و در عین حال برای تزکیه نفسمان هم قدمی بر نداریم .


" سقوط"
#آلبر_کامو
#گردون_داستان