نیما حق پور (پازل جهان بینی)
52 subscribers
13 photos
3 videos
9 files
46 links
Download Telegram
نسبت خدا با آسمانها و زمین

پرسش: در آیت 35 سوره نور آمده است: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ... یعنی خداوند نور آسمان ها و زمین است. آیا تشبیه الله متعال به " نور" یعنی حضور مطلق به مفهوم تأیید تئوری مکتب وحدت الوجودی نیست؟ در چنین صورتی یک عالم پرسش دیگر در مورد اصل توحید در ذهن تداعی می گردد؛ چون تفکر وحدت الوجودی به قول علامه اقبال "مخالف توحید" است. یا این که از "نور" چه تعریف علمی می توان ارائه کرد، نور چیست که خداوند خودش را به آن تشبیه کرده است؟ این جا اقوال مفسران و عالمان دین مقنع و کافی نیست و باید متخصص فیزیک این آیه را تفسیر کند!

حق پور: در این آیه خدای تعالی نسبت خود را با آسمانها و زمین به نوری مرواریدگون یعنی براق و یکدست تشبیه می کند که حاصل از شعله ای برافروخته از روغن خالص در شیشه ای است و البته آن شیشه در چراغدانی است. اما چرا اینگونه وصف می کند؟! چون آنچه تماشاگر از دور یا خیلی نزدیک می بیند فقط نور است و دیگر اجزا چراغدان را نمی بیند ولی اگر در فاصله نه چندان دور و نه خیلی نزدیک ببیند هم نور را می بیند و هم سایر اجزا چراغدان را. ما هم وقتی از نزدیک به پدیده های آسمانها و زمین می نگریم هم وجهی از خدا را می بینیم و هم سایرین را. اما اگر از دور و بی تاثر بنگریم یا اگر از خیلی نزدیک ببینیم خدا را می بینیم. این آیه گویای این است که خالق با خلقش درآمیخته به نظر می رسند وقتی تماشاگر نه خیلی نزدیک باشد نه خیلی دور. و نکته دیگر اینکه با اینکه هستی از خداست اما تجلی گر خدا هم هست مانند نور چراغی که اگر چراغدانی نباشد آن نور هم متجلی نمی شود. پس همه آنچه ما می بینیم خدا نیست همه هم غیر خدا نیست بلکه آنچه به ما شناسایی می دهد نور خداست که اگر غیر او نباشند آن نور برای ما قابل رویت نیست. (نیما حق پور - ۶ اسفند ۱۴۰۲)

nima.haghpoor@gmail.com
بعد از انتشار ترجمه و توضیح بنده از سوره جن، دو نظر انتقادی مطرح شده که در این مجال بدانها می پردازم:

۱- با توجه به معنی شما از سوره جن، به نظر می آید این معنی "باطنیون" زیاد با مفهوم اصلی جور نیست. به عنوان مثال آنجایی که خداوند می فرماید "خلق الجان من نار" چگونه توجیه می شود؟ ممنون می شوم توضیح دهید.

۲- این معنی شما از کلمه جن چندان با دیگر آیات جور در نمی آید. مثلا می فرماید ابلیس از جن بود یا جن را قبل از آدم از آتش خلق کردیم و دیگر آیات.

حق پور: منتقدان گرامی دقت نکرده اند که بنده فقط معنا و دلالت واژه "الجن" در سوره جن را حمل بر "گروهی باطن گرا" یا "باطنیان" نمودم و نه در همه آیات قرآن. جن مفهوما به هر چیز پوشیده و پنهان از نظرها اطلاق شده است و این مفهوم در مصادیق گوناگونی تجلی داشته است. وقتی جن در برابر انس قرار می گیرد گویای منِ درونی هر آدمی است در برابر منِ بیرونی او که دیگران می توانند آن را ببیند و با آن انس بگیرند. وقتی جن در موضوع شیطان و خلق از آتش مطرح می شود، چون شیطان از فرشتگان است و فرشتگان نیروهای واقع در هستی می باشند که از دیدگان انسانها به ظاهر پنهانند، از این منظر نسبت به انسان جن است یعنی پوشیده و پنهان و چون فرشته یا نیرویی سرکش و برتری طلب و خودبزرگ کن است ذاتا آتش صفت است بنابراین برخی از جنیان شیطان صفت از آتشند. شق دیگری که در سوره جن از جنیان مطرح شده گروهی از انسانها هستند که با جامع مانوس نیستند و در واقع درون گرا و باطن گرا هستند یعنی می خواهند بیشتر از طریق درون گرایی یا باطن گرایی به رستگاری برسند. این گروه بیشتر به دور از اجتماع بزرگتر در اجتماع کوچک خود بسر می بردند مانند خانقاه نشینان و دیگر فرقهایی که به نوعی انزواگرایانه عرفان و تصوف می جسته اند. (نیما حق پور - ۹ اسفند ۱۴۰۲)

nima.haghpoor@gmail.com
دوستی در نیمه شب دیشب پیغام داده بودند که بنا بر نجوم امروز دوشنبه اول ماه رمضان است و متاسفانه بنده پیغام ایشان را دیر دیدم. الان هم دیدم جناب موسوی عقیقی این مطلب را منتشر کرده اند. با این حال برای آن دوست نوشتم:
سلام و درود. متاسفانه پیام شما را صبح دیدم و اعلام آن فایده ای جز تشویش اذهان نداشت. البته اعلام بر اساس نجوم زمانی مفید فایده است که اجماع نسبی بر اصالت آن باشد و حال آنکه هنوز چنین اجماعی نیست. از سوی دیگر قرآن می گوید "فمن شهد" یعنی هرکه گواهی داد بر شروع ماه رمضان روزه را شروع کند و این امری نسبتا فردی است و نه جمعی چنانکه پایان رمضان هم مصادف با پایان روزه داری همه افراد نیست. (نیما حق پور - ۲۱ اسفند ۱۴۰۲)
سالی که هیچ وقت نو نشده است!

در ساعات پایانی سال ۱۴۰۲ به این می اندیشم که هیچ سال نویی را بواقع تجربه نکرده ام چرا که سالهاست در هر آنچه کوشیده ام در بر همان پاشنه چرخیده و بعضاً هم به جیر جیر افتاده و حتی دیگر نچرخیده! آری! هیچ تحویلی رخ نداده که حال مرا خوب کند و حال من همچنان همانی است که سالیان سال پیش بوده با این تفاوت که آن موقع امید تحویل داشتم و حالا آن امید بسیار بسیار کم سوء شده و شاید هم چشمان انتظار من همانند دو چشمم کم سوء شده که امید الهی را نمی بینم! به هر حال روزگار می گذرد چه با روی خوش چه با حال ناخوش! دیگر خوب فهمیده ام که اراده های انسانی در میانه خدایی خدا چه بسیار ناخدایی می کنند و کشتیها را به پیچشهای طوفانها می کشانند و اینگونه طومارشان در هم پیچیده می شود! با همه این احوال من از راهی که تا اینجا پیموده ام پشیمان نیستم هرچند که احتمال توقفم کم نیست! (نیما حق پور - ۲۹ اسفند ۱۴۰۲)

nima.haghpoor@gmail.com
Audio
🎙 مبانی فلسفی دعا
برنامه پرگار

دعا بر چه فلسفه‌ای استوار است؟ آیا مبانی دعا ما را به این نتیجه می‌رساند که خدا تغییر‌پذیر و تاثیرپذیر است؟

میهمان‌ها:
وریا امیری، پژوهشگر فلسفه و فیزیک
یاسر میردامادی، پژوهشگر فلسفه و دین

🌾 @Sedanet
🌾 @veriaamiri
🌾 @YMirdamadi
Faramarz Aslani Roozhaye Taraneho Andooh [BibakMusic.com]
Faramarz Aslani [BibakMusic.com]
روزهای بهانه و تشویش
روزگار ترانه و اندوه
روزهای بلند و بی فرجام
از فغان نگفته ها انبوه
روزگار سکوت و تنهایی
پی هم انس خویشتن، گشتن
سالخوردن، به کوچه های غریب
تیغ افسوس بر فراغ آوردن
من از این خسته ام که می بینم
تیرگی هست و شب، چراغی نیست ...
نظریه تکامل داروین؛ نقطه عطفی در خداشناسی!

آنقدر که نظریه تکامل داروین می تواند در فهم فلسفی از هستی و سیر آفرینش و نسبت آن با خدا موثر باشد، تاریخ دینداری دینداران راهی نگشوده بلکه آن را همواره به بیراهه ها هم بسیار برده است. با نظریه تکامل داروین به خوبی می توان سیر آفرینش را تا آدم درک کرد و از پس او نیز تا امروز و بدین طریق دلالت آیات قرآن در این باره را دریافت. نمی دانم پیامبران الهی فهمشان از آنچه خود واسطه ابلاغ آن به بشریت بودند در چه مراتبی بوده اما اگر مفاهیم آنها را اینچنین می فهمیدند چه زجری از بدفهمی مردمانشان می کشیدند! از تصورات موهومشان از معجزات! از بدفهمی آنها از توصیه ها و احکام الهی! از بدعتها و خرافات و انحرافاتی که روزافزون به عنوان سنت دینی نهادینه می شده اند. در این میان؛ تنها راه نجات؛ بازگشت به متن قرآن است، تنها متن خود قرآن بدون هیچ نوعی از ملحقات مذهبی! و کوشیدن در فهم آن با تمسک به انسجام آن هم با خودش و هم با امور مستمر واقع که همواره در طبیعت هستی جاری هستند. (نیما حق پور - ۳ فروردین ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
تکلیف ذاتی توانایی است

پرسش: در آیه "لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها" صحبت از نفس هست و شما قبلا گفته اید: "ماهیت انسان نفس است و تن (آدم و زوجش) و روح؛ تجلی خدای است در آدم که در آن دمیده می شود مانند میناگری که با دمیدن در مینایی جامی بلورینش می کند. خدای در مینای نفس آدمی دمیده است اگر او مجال دهد که بلورین شود. روح آن غایتی است که نفس باید بدان رسد. روح القدس و روح الامین آن تجلیِ پروردگارند بر ضمیر آدمی که واسطه هدایتند. روح از جنس خداییِ خداست و آدمی بواسطه روح خدایی می‌شود."

اما نفس پس از دمیده شدن روح در آن، حائز اراده می شود. بنابراین تکلیف بر آن جاری می شود. حال آیا در این آیه، نفس دچار کرانمندی و ظرفیت می شود؟ مگر روح خداوند دچار کرانمندی است که روح انسان دچار محدودیت شود؟
------------
حق پور: ابتدا باید آیه را معنا کنیم: بار مسوولیت نمی نهد خدای هیچ نفسی را مگر به اندازه وسعتی که یافته. باید دقت کرد مراد از "وسعها" گستردگی توانایی در دسترس است یعنی توانایی بالفعلی که استفاده نشده نه توانایی بالقوه ای که هنوز بدست نیامده. اما به نظر من اراده مندی وابسته به توانایی نفسانی است و نه روح، روح به اراده نفس جهت می دهد و شاکله نفس را حجمی مناسب می بخشد مانند میناگری. روح؛ کاربری نفس را جهت می دهد. و باید توجه کرد که هر امر نامتعینی وقتی در امر متعیتی ریخته شود محدودیت می یابد مانند آب دریا که در کوزه ای ریخته شود. (نیما حق پور - ۱۰ فروردین ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
نسبت قرآن و عهدین

پیش از این نیز توضیح داده ام که برای فهم قرآن؛ رجوع به هر منبع دیگری و مبنا قرار دادن آنها خطا است چرا که قرآن اساسا آمده است تا محور فهم هدایت الهی باشد. این عدم اصالت منابع دیگر در فهم قرآن شامل عهدین که کتب منسوب به ادیان پیشین است هم میشود حتی در قصص انبیاء، حتی علی رغم تشابهات آنها، چرا که قرآن داستانهای انبیاء را طوری روایت کرده است تا کم و زیادهای روایتهای پیشین را براست آورده باشد. بنابراین اگر جزئیاتی را قرآن از داستانهای انبیاء که در کتب پیشین بوده نیاورده چه بسا که به جهت خطا بودن آنها از آوردنشان پرهیز نموده و یا حداقل از سر اینکه نقل آنها بی اهمیت بوده است. قرآن طوری قصص انبیاء را آورده که بتوان سره را از ناسره اقوال پیشینیان تمیز داد. بنابراین حداکثر به جزئیاتی از آن اقوال می توان توجه کرد که با قرآن خوانایی داشته باشد و قرینه ای بر عدم صحتشان در قرآن دیده نشود.

حال در این میان شاید گفته شود پس چرا قرآن پیروان ادیان دیگر را به رجوع به کتابهایشان دعوت می کند؟! در پاسخ به این پرسش مقدر باید گفت که در وحله اول قرآن ایشان را به پذیرش دعوت پیامبر اسلام دعوت می کند، و در وحله دوم ایشان را به کتب خودشان ارجاع می دهد تا هم ببینند دینداریشان چه همه فاصله دارد از متن کتبشان و هم تناقضات متون دینی خود را دریابند و از پی تشخیص تحریفاتشان برآیند و نیز بدین ترتیب مقایسه ای انجام شود بین متن قرآن با آن متون چرا که اکثر اهل کتاب از کتابهای خود بیگانه بوده اند و به صرف انتسابشان به پیروی از آن کتب از پذیرش دعوت قرآن سر باز می زده اند نه از سر تشخیص متعالی تر بودن متن کتابهاشان نسبت قرآن.

امروزه نیز در بر همان پاشنه می چرخد و اکثر مسلمانان هم در متن کتابشان دقت نمی کنند و آن را اصل الاساس قرار نمی دهند و بیشتر به سایر متون منتسب به دین رجوع می کنند و آنها را مبنای فهم قرآن قرار می دهند و این مغایر فلسفه وجودی قرآن است که آمده تا تبیان لکل شیء از جمله مقوله دین و دینداری باشد. (نیما حق پور - ۱۱ فروردین ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
در نسبت احیا و اماته و تناسخ

پرسش: آیا تناسخ در قرآن تایید می شود؟ برای مثال می گویند آیه ۲۸ سوره بقره تناسخ را اثبات می کند.

حق پور: آیه ۲۸ سوره بقره می فرماید: "كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ". در ترجمه این آیه باید دقت کرد که پرسش مقدر در آیه به سیاق استفهام انکاری است نه اینکه خدای تعالی بواقع خواسته باشد چیزی را بپرسد. ترجمه درست چنین است: چگونه حق پوشی می کنید نسبت به خدا یعنی چگونه توانا خواهید بود که حق پوشی کنید نسبت به خدا در حالی که بوده اید مردگانی پس زنده گردانده شما را (خدا) سپس می میراندتان سپس زنده می گرداندتان سپس به سوی او بازگردانده می شوید (نه هرگز نمی توانید حق پوشی کنید نسبت به خدا تا ابد و حتما حقانیت خدا آشکار خواهد شد).

باید افزود که در این آیه در نهایت آدمی هر چند که حق پوش بوده باشد در هیات زنده شده به سوی خدا بازگردانده می شود یعنی حق پوشیش بالاخره به سر خواهد آید البته این به معنای نفی عذاب او نیست بلکه گویای این است که در نهایت حق پوش رسوا خواهد شد و او خود گواه حق پوش بودنش خواهد شد و به حقانیت حق گواهی خواهد داد. نکته دیگر اینکه آدم زنده می تواند حق پوشی کند نه آدم مرده، پس وقتی در حی بودن حق پوشی کرد میرانده می شود و وقتی مرد، حق پوشیش آشکار شده و باید حق را گواهی دهد و بدین ترتیب مجددا زنده می گردد و به سوی خدا که حقیقت هستی است بازگردانده می شود.

اما درباره تناسخ و ارتباطش با این آیه باید گفت که تناسخ مغایر نظام فلسفی و جهان بینی قرآن است چرا که قرآن قائل به زندگی پس از مرگ در پارادایم سنخیت کارنامه ها می باشد و حال آنکه در تناسخ لزوما نیکوکاران در زندگی بهتری از قبلشان بهره مند نمی شوند و هیچ پیشینه ای را نیز بیاد نمی آورند. مضافا اینکه ابناء بشر متاثر از آباء خود بوده اند و آثار وراثتی و ژنتیکی این نحوه آفرینش را همواره دیده اند ‌که مغایر تناسخ یک فرد در ادوار گوناگون می باشد بلکه گویای تناسخ ابناء بشر از آباء خویش می باشد که منطقا نمی تواند مبنای سزا یا پاداش ابناء بشر باشد هر چند که مبنای سزا یا پاداش آباء بشر خواهد بود. یعنی هر فردی به میزانی که در بدی یا خوبی فرزندانش پدری یا مادری کرده باشد سزا یا پاداش آن بدی یا خوبی را خواهد دید اما عکس آن صادق نیست و ابناء بشر در آخرت متحمل بار آباء خویش نخواهند بود هر چند که در دنیا کارنامه ایشان گریبانشان را گرفته باشد.

آیه ۲۸ سوره بقره هیچ ربطی به تناسخ ندارد چرا که فقط از دو احیا و اماته آن هم در ساحت معنا و در هر مصداقی سخن می گوید و نه بیشتر در حالی که تناسخ مدعی دفعات بیشتری می باشد. اینکه فقط دوبار احیا و اماته آمده بدین جهت است که آدمی در هر مصداقی ابتدا چون نسبت بدان آگاه نیست در واقع نسبت بدان مرده است بعد نسبت بدان آگاه و زنده می شود و حال ممکن است نسبت بدان حق پوشی کند و بعد به جهت حق پوشی نسبت بدان بمیرد و چون مرد و از مرگ خویش نسبت بدان آگاه شد زنده می شود و دیگر نسبت بدان مصداق آگاهی ابدی می یابد چون نتیجه حق پوشی نسبت به آن را تجربه کرده است. (نیما حق پور - ۱۲ فروردین ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
با سلام و درود. بر اساس محاسبات نجومی فردا سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ روز اول ماه شوال می باشد و کسانی که ۲۹ روز روزه گرفته اند ایام روزه داری را تمام کرده اند و فردا برایشان عید است. اما کسانی که ایام روزه داری را تمام نکرده اند می توانند ایام روزه داری خود را ادامه دهند یا به ازاء ایامی که روزه نگرفته اند فدیه دهند. فدیه هم معادل یک وعده طعام مسکین است یعنی طعامی طبخ شده یا آماده خوردن و متناسب با میانگین طعام فدیه دهنده. (نیما حق پور - ۲۰ فروردین ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
پرسش: زکات فطر حکم قرآن است یا سنت؟ آیه ۱۴ سوره اعلی آیا ناظر بر ایتاء زکات فطر است؟
---------
حق پور: در قرآن چیزی درباره زکات فطر نیست. اما منطقا اگر در خوراک ماه رمضان طوری رفتار شده باشد که نسبت به سایر ایام چیزی ذخیره شده باشد زکات دارد چون آن ذخیره هم نوعی دستاورد است. در هر صورت چون دادن زکات فطر کمک به نیازمندان است ارجح به دادن آن است حتی اگر حکم نباشد. (نیما حق پور - ۲۱ فروردین ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com
اختلاف قرائات در زمان پیامبر

پرسش: داستان از این قرار است که بیست گونه قرائت از قرآن وجود داشته است که به مرور زمان به ۱۴ قرائت و سپس توسط ابن مجاهد به هفت قرائت (با کمک قدرت حاکمه و استاندارد کردن آنها) و دوباره به هشت قرائت تبدیل شده است و داستان شیرین آن. (قابل توجه اینکه قرآنهای دستنویس موجود در ایران هیچکدام به روایت حفص از عاصم نیست) حال سوالم این است: آیا امکان دارد که خود پیامبر در نزولهای متفاوت وحی (که می‌دانیم وجود داشته)، تعدد قرائات داشته باشد؟! برای مثال: در نزول مکی مالک یوم الدین قرائت کرده باشد و در نزول مدنی ملک یوم الدین؟! با توجه به اینکه این دو قرائت متناقض نیستند؟ سوال بعد اینکه: آیا سخت نگرفتن خود پیامبر در قرائت مردم، خود باعث این نبوده است که قرائات سبع، یا عشر بوجود آمده باشد؟ اگر اینگونه باشد مشکل قرائات نیز حل خواهد شد و همگی دارای اعتبار خواهند شد در نتیجه می‌توان به روشی بین این اختلافات، با روشی مثلاً (موازنه عدمی - پازلی)، هماهنگی و توحید ایجاد کرد.
------------
حق پور: باید توجه کرد که اختلاف در قرائات وابسته به از حفظ خوانی یا از روی نوشته خوانی ایجاد می شود وگرنه هر سخنرانی پایبند به قرائت خود می باشد اگر دقیق سخن بگوید. پیامبر آیات را می خوانده حال برخی حفظ می کردند و برخی می نوشتند و در هر دوی این دو روش احتمال اختلاف قرائات امری طبیعی بوده چون دقت حافظان تمام و کمال نبوده و خط آن زمان نقطه و اعراب نداشته. بنابراین تا زمانی که پیامبر بوده می توانسته اختلاف قرائات را برطرف کند اما از پس او نه چون هم توانایی حافظان متفاوت بوده و هم رسم الخط دقیقی نبوده. از این رو در ادوار پس از پیامبر اول قرآن جمع آوری شده و یک نسخه شده و بعد در نقطه گذاری و اعرابش کوشش شده است. در مرحله جمع آوری قرآن و نسخه واحد کردن آن (بدون نقطه و اعراب) اکثریت صحابه اختلاف خاصی نداشتند یعنی پس بر سر قرائت؛ اجماع داشتند ولی باز بعد از نسخه واحد اختلاف قرائات باز بیشتر شده چون نقطه و اعراب نبوده که آن را هم برطرف می کنند. خطای در این مساله اختلاف قرائات این بوده است که برخی بر سر همان قرائات نسخ واحد وفاداری نکردند و باز پای قرائات دیگر را هم پیش کشیده اند و در تاریخ متواترش کردند وگرنه مساله اختلاف قرائات در زمان پیامبر و نیز در زمان واحد کردن قرآن قابل رفع بوده و اختلافی غیر قابل رفع نبوده است. امروزه بر ماست که فقط و فقط بر همین قرائت رایج بسنده کنیم و دامن به این اختلافات نزنیم مگر اینکه مستند به خود متن قرآن و انسجام درونی و دقیق آن به نظری خلاف رایج برسیم و نه با اتکا به منقولات و استناد به آنها. امید که توضیحاتم راهگشا باشد. (نیما حق پور - ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳)

nima.haghpoor@gmail.com