#داستانک_آموزنده
الاغ گفت :
رنگ علف قرمز است!!!
گرگ گفت :
نه سبز است!!!
باهم رفتند پیش سلطان جنگل یعنی شیر و ماجرای اختلاف را گفتند....
شیر گفت: گرگ را زندانی کنید. گرگ گفت :
ای سلطان، مگر علف سبز نیست.
شیر گفت: سبز است، ولی دلیل زندانی کردن تو ، بحث کردنت با "الاغ" است...
( چه درس بزرگی ...)
🌼🍂به یاشیل وطن بپیوندید 👇
✅ https://telegram.me/joinchat/BehvPDvYaR0hVacYeF_S1A
الاغ گفت :
رنگ علف قرمز است!!!
گرگ گفت :
نه سبز است!!!
باهم رفتند پیش سلطان جنگل یعنی شیر و ماجرای اختلاف را گفتند....
شیر گفت: گرگ را زندانی کنید. گرگ گفت :
ای سلطان، مگر علف سبز نیست.
شیر گفت: سبز است، ولی دلیل زندانی کردن تو ، بحث کردنت با "الاغ" است...
( چه درس بزرگی ...)
🌼🍂به یاشیل وطن بپیوندید 👇
✅ https://telegram.me/joinchat/BehvPDvYaR0hVacYeF_S1A
#داستانک آموزنده
« فقیری به در خانه بخیلی آمد،
گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم، به من چیزی بده.
بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام.
فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم، زیرا اگر بینا می بودم، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»
🌨پربازدیدترین کانال خبری آذربایجان
🆔 @yashilvatan_ir
🌏Www.yashilvatan.ir
« فقیری به در خانه بخیلی آمد،
گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم، به من چیزی بده.
بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام.
فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم، زیرا اگر بینا می بودم، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»
🌨پربازدیدترین کانال خبری آذربایجان
🆔 @yashilvatan_ir
🌏Www.yashilvatan.ir