شدم فاحشه دست روزگار
دنیا تجاوز میکند
عشق تجاوز میکند
بدبختی تجاوز میکند
آنکه قدرت دارد تجاوز میکند
و من حامله ی فرزندی هستم
به نام عقده؛
بترسید از روزی که فرزندم به دنیا آید!!!
#صادق_هدایت
دنیا تجاوز میکند
عشق تجاوز میکند
بدبختی تجاوز میکند
آنکه قدرت دارد تجاوز میکند
و من حامله ی فرزندی هستم
به نام عقده؛
بترسید از روزی که فرزندم به دنیا آید!!!
#صادق_هدایت
خدا صدها مذهب و دین بوجود اورده و با صدها قانون متفاوت و اخلاقیات متفاوت امده تا بگوید یکیست .....
,,,,,,,
یکجا میگوید اگر کسی به تو سیلی زد انطرف صورتت را بگیر تا بزند . ببخش و رحمت کن
یکجا دیگر گفته هر کس دین تورا قبول نکرد حمله کن مردان را بکش اسیران را سر ببر به زنانشان تجاوز کن و کودکانشان را به غلامی بگیر . و همچنان بگو خدا مهربان است
و اگر باز باور نکردند باز بکش و بکش و بکش تا از ترس جانشان باور کنند ...
یکجا میگوید به دوستان خود نیکی کنید و به دشمنانتان نیز نیکی کنید . زیرا اگر به دوستان خود نیکی و به دشمنان خود بدی کنید پس با کافران چه فرقی دارید زیرا آنان نیز چنین کنند
و جای دیگر میگوید با دشمنان خود سخت بگیرید و رحم نکنید . و هر جا آنها را یافتید بکشید .... چون باور ندارند که دین شما خدائی است ....
دقیق که فکر میکنم میبینم من اگر شیطان بودم حتما دین درست میکردم
چون هیچ جور دیگری نمیتوانستم قرنها جنایت و ادمکشی را از نسلی به نسل دیگر منتقل کنم
در دینم وعده هایی میدادم که خوششان بیاید
مثلا به بیابان نشینان از بهشتهای پر اب و برای مردان شهوت پرست زنهای برهنه وعده میدادم که منتظر انان هستند
به شراب دوستان نهرهای شراب و به زندگی دوستان عمر جاودان ... و انقدر میگفتم تا دلشان غش بیفتد
واقعا خوب شد که شیطان اینها را بلد نیست ها ...
#a_f
,,,,,,,
یکجا میگوید اگر کسی به تو سیلی زد انطرف صورتت را بگیر تا بزند . ببخش و رحمت کن
یکجا دیگر گفته هر کس دین تورا قبول نکرد حمله کن مردان را بکش اسیران را سر ببر به زنانشان تجاوز کن و کودکانشان را به غلامی بگیر . و همچنان بگو خدا مهربان است
و اگر باز باور نکردند باز بکش و بکش و بکش تا از ترس جانشان باور کنند ...
یکجا میگوید به دوستان خود نیکی کنید و به دشمنانتان نیز نیکی کنید . زیرا اگر به دوستان خود نیکی و به دشمنان خود بدی کنید پس با کافران چه فرقی دارید زیرا آنان نیز چنین کنند
و جای دیگر میگوید با دشمنان خود سخت بگیرید و رحم نکنید . و هر جا آنها را یافتید بکشید .... چون باور ندارند که دین شما خدائی است ....
دقیق که فکر میکنم میبینم من اگر شیطان بودم حتما دین درست میکردم
چون هیچ جور دیگری نمیتوانستم قرنها جنایت و ادمکشی را از نسلی به نسل دیگر منتقل کنم
در دینم وعده هایی میدادم که خوششان بیاید
مثلا به بیابان نشینان از بهشتهای پر اب و برای مردان شهوت پرست زنهای برهنه وعده میدادم که منتظر انان هستند
به شراب دوستان نهرهای شراب و به زندگی دوستان عمر جاودان ... و انقدر میگفتم تا دلشان غش بیفتد
واقعا خوب شد که شیطان اینها را بلد نیست ها ...
#a_f
👍1
بهترین و بدترین آدمها را در بین دینداران دیدم.
بهترین آنها کسانی بودند که
میخواستند خودشان به بهشت بروند
و چقدر بی آلایش و پاک بودند،
سرشان به کار خودشان بود،
بی آزار بودند و بهترین مشوق من
به دین بودند.
و بدترین آنها کسانی بودند که
میخواستند غیر از خودشان
بقیه را هم به بهشت ببرند.
چقدر وحشتناک بود برخورد با آنها
تظاهر و ریا !!!
خشونت وتوحش در بین آنها موج میزد...
#گاندی
بهترین آنها کسانی بودند که
میخواستند خودشان به بهشت بروند
و چقدر بی آلایش و پاک بودند،
سرشان به کار خودشان بود،
بی آزار بودند و بهترین مشوق من
به دین بودند.
و بدترین آنها کسانی بودند که
میخواستند غیر از خودشان
بقیه را هم به بهشت ببرند.
چقدر وحشتناک بود برخورد با آنها
تظاهر و ریا !!!
خشونت وتوحش در بین آنها موج میزد...
#گاندی
راز آزادی
در آموزش به مردم نهفته است .
در حالی که
راز استبداد
در نادان نگه داشتن مردم است .
#ماکسیمیلیان_روبسپیر
در آموزش به مردم نهفته است .
در حالی که
راز استبداد
در نادان نگه داشتن مردم است .
#ماکسیمیلیان_روبسپیر
👍1
هر زمان تصویرهای تبلیغ شدهی رهبران در مکانهای عمومی، بزرگتر از اندازهی تمبر پستی شود، خطر دیکتاتوری، حتمیست!
#ولادیمیر_ناباکوف
#ولادیمیر_ناباکوف
👍1
شیخی به چرت بود که زنش وارد شد به تعجیل, بگفتا; شیخا چه نشستی که آش شله قلمکار دهند اندر هیئت ابوالفضلی!
پس شیخ به عبا و عمامه شد و دیگ, سمت دروازه, پیش گرفت.
چون رسید کوی هیئت را, خیل خلق بدید در آشوب و هیاهو! در اندیشه شد که نوبتش نیاید و شکم در حسرت بماند!
ره ز میان صف گشوده, بالای دیگ برسید. دیگ آش, نیمه یافت. پس آشپز را بگفت; دست نگاهدار, که نذری را اشکالی ست شرعی!
آشپز بگفت; از چه روی ای شیخ؟
خلق نیز به گوش شدند.
شیخ بگفت; قصاب بدیدم به بازار که گوسپند, تازه ذبح بکرده, سر به کناری نهاده بود. چون ز سر بگذشتم, حیوان به ناله و اشک شد که قصاب, آب نداده, هلاکم نمود..., هم از این روی, حرام باشد آن گوشت و این شله!
مردم را ولوله افتاد و آشپز را پرسش که; حال که کار ز کار بگذشته, چه باید کرد شیخا؟
شیخ بخاراند ریش را و بگفتا; خمس آش به امام دهید, حلال شود!
پس خلق بگفتند آشپز را که; خمس دهی, حلال شود, به ز آنست که کل آن حرام شود!
پس آشپز, دیگ ز شیخ بستاند و آش اندر بکرد!
خلق, شادمان شده, شیخ را درود گفته, صلوات بفرستادند.
خشتمال, که ترش روی, حکایت بدید و بشنید, شیخ را جلو گرفته, بگفتا; این چه داستان بود که کردی؟ چه کس دیده که گوسپند سر بریده سخن گوید, ای فریبکار؟
شیخ بگفت; مهم شله است, که به دیگ شد! الباقی, نه گناه من است, که خلق را اگر میل به خریت باشد همه کس را حلال باشد به سواری
#عبید_زاکانی
پس شیخ به عبا و عمامه شد و دیگ, سمت دروازه, پیش گرفت.
چون رسید کوی هیئت را, خیل خلق بدید در آشوب و هیاهو! در اندیشه شد که نوبتش نیاید و شکم در حسرت بماند!
ره ز میان صف گشوده, بالای دیگ برسید. دیگ آش, نیمه یافت. پس آشپز را بگفت; دست نگاهدار, که نذری را اشکالی ست شرعی!
آشپز بگفت; از چه روی ای شیخ؟
خلق نیز به گوش شدند.
شیخ بگفت; قصاب بدیدم به بازار که گوسپند, تازه ذبح بکرده, سر به کناری نهاده بود. چون ز سر بگذشتم, حیوان به ناله و اشک شد که قصاب, آب نداده, هلاکم نمود..., هم از این روی, حرام باشد آن گوشت و این شله!
مردم را ولوله افتاد و آشپز را پرسش که; حال که کار ز کار بگذشته, چه باید کرد شیخا؟
شیخ بخاراند ریش را و بگفتا; خمس آش به امام دهید, حلال شود!
پس خلق بگفتند آشپز را که; خمس دهی, حلال شود, به ز آنست که کل آن حرام شود!
پس آشپز, دیگ ز شیخ بستاند و آش اندر بکرد!
خلق, شادمان شده, شیخ را درود گفته, صلوات بفرستادند.
خشتمال, که ترش روی, حکایت بدید و بشنید, شیخ را جلو گرفته, بگفتا; این چه داستان بود که کردی؟ چه کس دیده که گوسپند سر بریده سخن گوید, ای فریبکار؟
شیخ بگفت; مهم شله است, که به دیگ شد! الباقی, نه گناه من است, که خلق را اگر میل به خریت باشد همه کس را حلال باشد به سواری
#عبید_زاکانی
شما تنها زمانی به قدرت نیاز دارید که
قصد انجام کار مضری را داشته باشید،
در غیر این صورت،
عشق برای انجام هر کاری کافیست…
#چارلی_چاپلین
قصد انجام کار مضری را داشته باشید،
در غیر این صورت،
عشق برای انجام هر کاری کافیست…
#چارلی_چاپلین
👍1
ايرانى متخصص عزادارى
اسـت. به زنده اهميت نمى
دهد و بعد از مـرگ هميشه
خـودش را قـدردان و وظيفه
شـناس مـعـرفى مـى كند !!!
#صادق_هدايت
اسـت. به زنده اهميت نمى
دهد و بعد از مـرگ هميشه
خـودش را قـدردان و وظيفه
شـناس مـعـرفى مـى كند !!!
#صادق_هدايت
۲
سیدارتا
(واژه سیدارتا به معنی کمالجو است)
شاهزادهای بود بنام سیدارتا گوتما از تیره شاکیا ایل ساکی در منطقه کاپیلاواستو در نپال امروزی .
گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود
وی شاهزاده ساکی از قوم سکا میباشد.
سیدارتا
(واژه سیدارتا به معنی کمالجو است)
شاهزادهای بود بنام سیدارتا گوتما از تیره شاکیا ایل ساکی در منطقه کاپیلاواستو در نپال امروزی .
گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود
وی شاهزاده ساکی از قوم سکا میباشد.
۳
سَکاها یا اسکیتها دستهای از مردمان کوچنشین ایرانی تبار بودند که تاریخشان به پیش از هخامنشیان بازمیگردد.
آنها در درازنای تاریخ از درون آسیای میانه از سین کیانگ چین تا دریای آرال و خود ایران
و از نواحی روسیه و اوکراین با فاصلههایی تا رود دن و از این رود تا رود عظیم دانوب در اروپا پراکنده بودند.
در بخشهای گوناگون این سرزمینهای گسترده و دشتهای پهناور نام آنها دگرگون میشد.
آنها جزو اقوام ایرانی ساکن اروپا بودند.
سَکاها یا اسکیتها دستهای از مردمان کوچنشین ایرانی تبار بودند که تاریخشان به پیش از هخامنشیان بازمیگردد.
آنها در درازنای تاریخ از درون آسیای میانه از سین کیانگ چین تا دریای آرال و خود ایران
و از نواحی روسیه و اوکراین با فاصلههایی تا رود دن و از این رود تا رود عظیم دانوب در اروپا پراکنده بودند.
در بخشهای گوناگون این سرزمینهای گسترده و دشتهای پهناور نام آنها دگرگون میشد.
آنها جزو اقوام ایرانی ساکن اروپا بودند.
۴
او در باغهای لومبینی در نپال کنونی به دنیا آمد.
پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدینگونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانیای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند.
پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخ هایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنج ها و کاستی های زندگی آشنایی نیابد.
با این حال سیدارتای کمالجو در سن ۲۹ سالگی از کاخها گریخت و در طی چهار بار گریز خویش با چهار منظره آشنا گشت:
پیری . بیماری . مرگ . و شخصی پارسا که در پی رهایی از رنجها بود.
دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تأثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را کنار نهاده و به جستجوی حقیقت شرایط آدمیان بپردازد
او در باغهای لومبینی در نپال کنونی به دنیا آمد.
پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدینگونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانیای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند.
پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخ هایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنج ها و کاستی های زندگی آشنایی نیابد.
با این حال سیدارتای کمالجو در سن ۲۹ سالگی از کاخها گریخت و در طی چهار بار گریز خویش با چهار منظره آشنا گشت:
پیری . بیماری . مرگ . و شخصی پارسا که در پی رهایی از رنجها بود.
دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تأثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را کنار نهاده و به جستجوی حقیقت شرایط آدمیان بپردازد
۵
پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگلها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پیش گرفت.
سیدارتا پس از شش سال آزمودن و پویش در مکانی به نام بودگایا زیر درختی به نام درخت بیداری (بودی) به درون پویی = (مراقبه و مکاشفه) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا ، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت.
واژه بودا یعنی «بیدار شده» یا به عبارتی «به روشنی رسیده»
پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگلها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پیش گرفت.
سیدارتا پس از شش سال آزمودن و پویش در مکانی به نام بودگایا زیر درختی به نام درخت بیداری (بودی) به درون پویی = (مراقبه و مکاشفه) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا ، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت.
واژه بودا یعنی «بیدار شده» یا به عبارتی «به روشنی رسیده»
۶
میگویند زمانی که در کنار رود نشسته بود
قایقی از رود گذشت که داخل آن یک نوازنده و شاگردش نشسته بودند
نوازنده که بودا را در حال ریاضت دید
به شاگردش گفت
ای شاگرد اگر سیم ساز تو شل باشد صدای بدی خواهد داد
و اگر زیاد محکم باشد پاره خواهد شد
پس به اندازه سفت و محکم کن نه کم و نه بیش
و بودا از این سخن پند بزرگی گرفت
ریاضت طاقت فرسا را رها کرد و راه میانه را برگزید
میگویند زمانی که در کنار رود نشسته بود
قایقی از رود گذشت که داخل آن یک نوازنده و شاگردش نشسته بودند
نوازنده که بودا را در حال ریاضت دید
به شاگردش گفت
ای شاگرد اگر سیم ساز تو شل باشد صدای بدی خواهد داد
و اگر زیاد محکم باشد پاره خواهد شد
پس به اندازه سفت و محکم کن نه کم و نه بیش
و بودا از این سخن پند بزرگی گرفت
ریاضت طاقت فرسا را رها کرد و راه میانه را برگزید
۷
بیست و نه ساله بود که صاحب پسری زیبا به نام رادهولا شد واین واقعه را به عنوان دلبستگی جدیدی به این زندگی مادی تفسیر کرد.
او قصر، پدر و مادرش، همسر زیبا و نوزادش را به جستجوی راهی برای نجات بشریت از چرخه رنج و عذاب ترک کرد.
با این تفکر که تحمل ریاضتهای سخت و طاقت فرسا موجب مرگ او خواهد شد دوستانش را ترک کرد و در کناره شرقی رود نیرانجانا ساکن شد. ☝️
در این مکان بود که ساجاتا دختر کدخدای دهکده سنانی به او شیربرنج تعارف کرد.
بعد از پذیرش غذای ساجاتا سیدارتها به سمت دیگر رودخانه در جنگل اورولا رفت و دربعد از ظهر همان روز بر روی سبزه در زیر درخت انجیر و رو به سمت شرق نشست.
او که عزم خود را برای رسیدن به حقیقت جزم کرده بود جنگ خود علیه مارا شیطانی که عهد کرده بود مانع رسیدن او به حقیقت شود آغاز نمود.
بعد از رسیدن به روشن بینی بودا هفت هفته دیگر را در هفت مکان مختلف پیرامون درخت ماهابودهی به منظور استفاده از این دستاورد بزرگ برای زندگی انسانی و عدم تولد مجدد در این دنیا گذراند.
بیست و نه ساله بود که صاحب پسری زیبا به نام رادهولا شد واین واقعه را به عنوان دلبستگی جدیدی به این زندگی مادی تفسیر کرد.
او قصر، پدر و مادرش، همسر زیبا و نوزادش را به جستجوی راهی برای نجات بشریت از چرخه رنج و عذاب ترک کرد.
با این تفکر که تحمل ریاضتهای سخت و طاقت فرسا موجب مرگ او خواهد شد دوستانش را ترک کرد و در کناره شرقی رود نیرانجانا ساکن شد. ☝️
در این مکان بود که ساجاتا دختر کدخدای دهکده سنانی به او شیربرنج تعارف کرد.
بعد از پذیرش غذای ساجاتا سیدارتها به سمت دیگر رودخانه در جنگل اورولا رفت و دربعد از ظهر همان روز بر روی سبزه در زیر درخت انجیر و رو به سمت شرق نشست.
او که عزم خود را برای رسیدن به حقیقت جزم کرده بود جنگ خود علیه مارا شیطانی که عهد کرده بود مانع رسیدن او به حقیقت شود آغاز نمود.
بعد از رسیدن به روشن بینی بودا هفت هفته دیگر را در هفت مکان مختلف پیرامون درخت ماهابودهی به منظور استفاده از این دستاورد بزرگ برای زندگی انسانی و عدم تولد مجدد در این دنیا گذراند.
۸
او در همهٔ عمرش به سفر برای تعلیمِ روشِ رسیدن به بیداری پرداخت و همراهِ شاگردانش از دهکدهای به دهکدهٔ دیگر و از شهری به شهر دیگر میرفت و در سن ۸۰ سالگی از دنیا رفت.
او در همهٔ عمرش به سفر برای تعلیمِ روشِ رسیدن به بیداری پرداخت و همراهِ شاگردانش از دهکدهای به دهکدهٔ دیگر و از شهری به شهر دیگر میرفت و در سن ۸۰ سالگی از دنیا رفت.
۹
معجزات زیادی به بودا نسبت داده شدهاست. به عنوان نمونه:
او بعد از تولد ایستاد، هفت قدم راه رفت و جملاتی به زبان آورد. در هر یک از این هفت قدم، یک گل نیلوفر آبی پشت پایش رویید.
او یک بار کاری کرد که از قسمت بالای بدنش آتش زبانه کشید در حالی که از نیمهٔ پایین بدنش آب جاری میشد سپس این کار را برعکس انجام داد و بعد همین کار را از سمت راست و چپ بدنش انجام داد و دوباره در جهت مخالف اجرا کرد.
یک بار به شاگردش گفت که از چاهی که پر از علف و خار و خاشاک بود آب بیاورد ولی شاگردش نپذیرفت و گفت که آب آن چاه کثیف است؛ ولی بودا با معجزه، آب را پاک و زلال کرد.
زمانی با شاگردانش به ناحیهای سیل گرفته و غرق در آب رسیدند با فرمان بودا آب به کنار رفت و بودا به زمین خشک پا گذاشت.
او میتوانست خود را به تعداد بیشماری بودا تبدیل کند و دوباره به یک شخص تبدیل گردد.
او میتوانست خود را به اندازهٔ یک غول درآورد و سپس به اندازهٔ یک مورچه شود
یا از دل کوه عبور کند، به عمق زمین فرورود و بیرون بیاید.
میتوانست به آسمانها برود و بازگردد.
با این حال به باور بوداییها او میگفت که اینها نباید دلیل ایمان آوردن مردم به یک روشِ زندگی باشد؛
بلکه این درستیِ روش است که باید باعث ایمان آوردن مردم به گفتههای او شود.
معجزات زیادی به بودا نسبت داده شدهاست. به عنوان نمونه:
او بعد از تولد ایستاد، هفت قدم راه رفت و جملاتی به زبان آورد. در هر یک از این هفت قدم، یک گل نیلوفر آبی پشت پایش رویید.
او یک بار کاری کرد که از قسمت بالای بدنش آتش زبانه کشید در حالی که از نیمهٔ پایین بدنش آب جاری میشد سپس این کار را برعکس انجام داد و بعد همین کار را از سمت راست و چپ بدنش انجام داد و دوباره در جهت مخالف اجرا کرد.
یک بار به شاگردش گفت که از چاهی که پر از علف و خار و خاشاک بود آب بیاورد ولی شاگردش نپذیرفت و گفت که آب آن چاه کثیف است؛ ولی بودا با معجزه، آب را پاک و زلال کرد.
زمانی با شاگردانش به ناحیهای سیل گرفته و غرق در آب رسیدند با فرمان بودا آب به کنار رفت و بودا به زمین خشک پا گذاشت.
او میتوانست خود را به تعداد بیشماری بودا تبدیل کند و دوباره به یک شخص تبدیل گردد.
او میتوانست خود را به اندازهٔ یک غول درآورد و سپس به اندازهٔ یک مورچه شود
یا از دل کوه عبور کند، به عمق زمین فرورود و بیرون بیاید.
میتوانست به آسمانها برود و بازگردد.
با این حال به باور بوداییها او میگفت که اینها نباید دلیل ایمان آوردن مردم به یک روشِ زندگی باشد؛
بلکه این درستیِ روش است که باید باعث ایمان آوردن مردم به گفتههای او شود.
۱۰
چیزی که بودا را از سایر موسسان مذاهب و ادیان متمایز کرده این است که
او هرگز مدعی پیامبری و صحبت با خدا در خلوت و پنهان نشد
او بر عکس بقیه پیام اوران از ثروت و جاه و مقام به سمت فقر و ساده زیستی قدم گذاشت و هرگز دنبال ریاست و پادشاهی و رهبری و نام و نشان و احترام نبود
او هرگز ادعا نکرد در خلوت و تنها با خدا صحبت کرده
بلکه خود را تنها معلم و استاد پیروانش میدانست ....
بودا برای کسب مشروعیت معجزه نمیکرد
معجزه برای بودا چیزی روزمره و بی اهمیت بود
او معتقد بود هر کسی میتواند با بیداری ذهن به درجه نیروانا یا همان خاموشی امیال نفسانی و روشن بینی رسیده و همچون او باشد
او تنها کسی بود که تعالی انسان را در ژرف نگری و خرد و بیداری ذهن و اندیشه میدانست .
آئین بودایی سومین دین فراگیر جهان است
و این در حالی است که دین بودائی بر خلاف بعضی ادیان دیگر هرگز با زور و اجبار و خشونت و کشتار به کسی تحمیل نشد
و باور داشتن و نداشتن آن چیزی کاملا اختیاری بود ...
چیزی که بودا را از سایر موسسان مذاهب و ادیان متمایز کرده این است که
او هرگز مدعی پیامبری و صحبت با خدا در خلوت و پنهان نشد
او بر عکس بقیه پیام اوران از ثروت و جاه و مقام به سمت فقر و ساده زیستی قدم گذاشت و هرگز دنبال ریاست و پادشاهی و رهبری و نام و نشان و احترام نبود
او هرگز ادعا نکرد در خلوت و تنها با خدا صحبت کرده
بلکه خود را تنها معلم و استاد پیروانش میدانست ....
بودا برای کسب مشروعیت معجزه نمیکرد
معجزه برای بودا چیزی روزمره و بی اهمیت بود
او معتقد بود هر کسی میتواند با بیداری ذهن به درجه نیروانا یا همان خاموشی امیال نفسانی و روشن بینی رسیده و همچون او باشد
او تنها کسی بود که تعالی انسان را در ژرف نگری و خرد و بیداری ذهن و اندیشه میدانست .
آئین بودایی سومین دین فراگیر جهان است
و این در حالی است که دین بودائی بر خلاف بعضی ادیان دیگر هرگز با زور و اجبار و خشونت و کشتار به کسی تحمیل نشد
و باور داشتن و نداشتن آن چیزی کاملا اختیاری بود ...
۱۱
چکیدهٔ آموزهٔ بودا این است:
ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار میشود.
(( تا زمانی که متعالی شده و از این چرخه خارج شویم و به موجودیت والاتر برسیم ))
این را چرخه هستی یا زاد و مرگ مینامیم.
هستی رنج است.
زایش رنج است.
پیری رنج است.
بیماری رنج است.
غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است.
پیوند با آنچه نادلخواه است، رنج است.
دوری از آنچه دلخواه است، رنج است؛
و خلاصه اینکه دل بستن رنجآور است.
از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخهٔ زاد و مرگ رهایی یابیم
باید گرایشهای نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم
که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همهٔ موجودات و بوندگان (( موجودات )) میشود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم.
(( منظور چرخه زاد و مرگ هست ))
این آموزهها، آیین بودا را تشکیل میدهند.
بودا خود، آیین خود را مانند قایقی مینامد که برای چرخه شکنی و رسیدن به ساحل رستگاری به آن نیاز است؛
ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود.
رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق میرساند.
آنجاست که شمع تمامی خواهشها و دلبستگیها خاموش میشود.
به این روی، این پدیده را نیروانا یعنی خاموشی مینامند.
چکیدهٔ آموزهٔ بودا این است:
ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار میشود.
(( تا زمانی که متعالی شده و از این چرخه خارج شویم و به موجودیت والاتر برسیم ))
این را چرخه هستی یا زاد و مرگ مینامیم.
هستی رنج است.
زایش رنج است.
پیری رنج است.
بیماری رنج است.
غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است.
پیوند با آنچه نادلخواه است، رنج است.
دوری از آنچه دلخواه است، رنج است؛
و خلاصه اینکه دل بستن رنجآور است.
از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخهٔ زاد و مرگ رهایی یابیم
باید گرایشهای نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم
که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همهٔ موجودات و بوندگان (( موجودات )) میشود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم.
(( منظور چرخه زاد و مرگ هست ))
این آموزهها، آیین بودا را تشکیل میدهند.
بودا خود، آیین خود را مانند قایقی مینامد که برای چرخه شکنی و رسیدن به ساحل رستگاری به آن نیاز است؛
ولی پس از رسیدن به رستگاری دیگر به این قایق نیز نیازی نخواهد بود.
رسیدن به ساحل رستگاری آدمی را به آرامش و توازن مطلق میرساند.
آنجاست که شمع تمامی خواهشها و دلبستگیها خاموش میشود.
به این روی، این پدیده را نیروانا یعنی خاموشی مینامند.
۱۲
آیین بودا از ۴ حقیقت شریف یاد میکند
چهار حقیقت شریف
آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک چهار حقیقت شریف میداند:
حقیقت نخست از این چهار حقیقت شریف ،
تشخیص این بیماری بهعنوان بیماری رنج در انسانهاست.
به رسمیت شناختن وجود رنج اهمیت کلیدی دارد. هیچ موجود زنده نمیتواند از رنج بگریزد. زایش، بیماری و مرگ همه باعث رنج هستند.
رنج میتواند جسمانی یا روانی باشد.
حقیقت دوم،
دلبستگیها را بهعنوان باعث و بانی این بیماری باز میشناسد.
سومین حقیقت،
شرایط را سنجیده و اعلام میکند که بهبود امکانپذیر است.
حقیقت چهارم،
تجویز دارو برای دست یافتن به سلامت است. درک این حقایق و اصول، به تمرکز و مراقبه نیاز دارد.
این درک باعث احساس مهرورزی نسبت به همهٔ موجودات میگردد.
درک چهار حقیقت شریف، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل میدهد.
آیین بودا از ۴ حقیقت شریف یاد میکند
چهار حقیقت شریف
آدمی بیمار است. بودا راه درمان این بیماری را درک چهار حقیقت شریف میداند:
حقیقت نخست از این چهار حقیقت شریف ،
تشخیص این بیماری بهعنوان بیماری رنج در انسانهاست.
به رسمیت شناختن وجود رنج اهمیت کلیدی دارد. هیچ موجود زنده نمیتواند از رنج بگریزد. زایش، بیماری و مرگ همه باعث رنج هستند.
رنج میتواند جسمانی یا روانی باشد.
حقیقت دوم،
دلبستگیها را بهعنوان باعث و بانی این بیماری باز میشناسد.
سومین حقیقت،
شرایط را سنجیده و اعلام میکند که بهبود امکانپذیر است.
حقیقت چهارم،
تجویز دارو برای دست یافتن به سلامت است. درک این حقایق و اصول، به تمرکز و مراقبه نیاز دارد.
این درک باعث احساس مهرورزی نسبت به همهٔ موجودات میگردد.
درک چهار حقیقت شریف، هسته اصلی آموزه بودا را تشکیل میدهد.