گپ 8
61 subscribers
731 photos
69 videos
2.06K links
فلسفه، ادبیات،متن، اشعار
🔹

ادرس سایت : www.gap8.ir که مورد صیانت قرار گرفت و فیلتر شد
مدیر کانال



@gharib811


@F2022_400









@wwwgap8ir : ایدی کانال
Download Telegram
آموخته‌ام که مردم حرف‌هاى
شما را فراموش مى كنند،
كارهاى شما را فراموش مى‌کنند،
ولى احساسى را که در آن‌ها ايجاد
كرده ايد را...
هيچ وقت فراموش نمى‌كنند.


#مايا_آنجلو
برای یک روز هم که شده
دنبال چیزهایی که نداری نرو!

از چیزهایی که داری لذت ببر ...




#چارلی_چاپلین
عارفی ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا خدا را زیارت کند
تمام روزها روزه بود.
در حال اعتکاف.
از خلق الله بریده بود.
صبح به صیام و شب به قیام.
زاری و تضرع به درگاه او
شب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که می‌گفت: ساعت ۶ بعدازظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر برو خدا را زیارت خواهی کرد

عارف از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می‌گشت...

می‌گوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می‌داد،

قصد فروش آنرا داشت...
به هر مسگری نشان می‌داد، وزن می‌کرد و می‌گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می‌گفت: نمیشه۶ریال بخرید؟
مسگران می‌گفتند:
خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمیصرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می‌چرخید و همه همین قیمت را می‌دادند.

بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.
مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ریال می‌فروشم، خرید دارید؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟؟؟
پیرزن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه‌ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می‌شود!

مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی،
امّا اگر اصرار داری من آنرا به ۲۵ریال می‌خرم!!!

پیرزن گفت: مرا مسخره می‌کنی؟!!!
مسگر گفت: ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!!

پیرزن که شدیدا متعجب شده بود،
دعاکنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.

من که ناظر ماجرا بودم
و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند،
آنگاه تو به ۲۵ ریال می‌خری؟!!!

مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!!!
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه‌اش را نفروشد، من دیگ نخریدم...

از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که ندایی با صدای بلند گفت:
با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!!

دست افتاده‌ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم آمد!

گر دست فتاده‌ای بگیری... مردی...
آنقدر که از دست دادن چیزی،
ما را افسرده می‌کند،
از داشتن همان چیز
احساس خوشبختی نمی‌کنیم
و این ذات آدمیزاد است



#ژان_پل_سارتر
به دنیا نیامدن بهتر از تعلیم نیافتن و نادان زیستن است ، زیرا ریشۀ تمام بدبختی‌های بشریت از جهالت است.



#افلاطون
بهتر که چیزی ندانیم؛ تا اینکه از همه چیز فقط نیمی را بدانیم!! بهتر که به ذوق خویش دیوانه، تا به سلیقه دیگران عاقل باشیم...




#فردریش_نیچه
همه چیز یک دیکتاتور
برای مردمان ترسناک است.
و دیکتاتور
تنها از یک چیز مردمان میترسد :
آگاهی ...



#چارلی_چاپلین
در جامعه ای که کارها بر اساس استعداد
تقسیم نشود در حقیقت همه بیکارند !
به تعظیم مردم این زمانه اعتماد نکن تعظیم آنان همانند؛
خم شدن دو سر کمان است که هر چه بهم نزدیکتر شوند تیرش کشنده تر است!



#جلال_آل_احمد
از نخل برهنه سایبانی نطلب،
از مردم این زمانه یاری نطلب،

عزت به قناعت است، خاری به طمع،
با عزت خود بساز و خاری نطلب…
نقص یا کمبود زیبایی در چهره یک فرد را
اخلاق خوب تکمیل میکند؛ اما کمبود یا نبود اخلاق را، هیچ چهره ی زیبایی نمیتواند تکمیل کند...!




#نلسون_ماندلا
روزی «ملا نصرالدین» از محلی میگذشت؛ دید فردی را شلاق میزدند، علت را جویا شد. گفتند: شراب خورده! ملا گفت خوب بخورد مگر چه میشود؟ گفتند شراب حرام است. ملا پرسید برای چه حرام است؟ گفتند چون به بدن ضرر میرساند و در قرآن آمده هرچه به بدن ضرر زند حرام است!!

ملا گفت: خدا را هزار مرتبه شکر که شلاق نه به بدن ضرر میزند و نه به آبرو!!!
به عشق تو به هواخواهیت، همیشه سینه سپر کردم
نه فکر سود و زیان بودم، نه اعتنا به خطر کردم

زمانه خسته شد از دستم، زمین شکسته شد از گامم
که کوچه کوچه‌ی دنیا را پیِ تو زیر و زبر کردم

کدام مرد به دردِ عشق دچار بود و دمی آسود؟
حرام باد شبی بی تو اگر به خواب سحر کردم



#سجاد_رشیدی‌پور
.
روزی سفره ای گسترانیده و کله پاچه ای بیاوردند.
سلطان فرمود:
در این کله پاچه اندرزها نهفته است.
سپس لقمه نانی برداشت
و یک راست " مغز " کله را تناول نمود،
سپس گفت:
اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از " مغز " تهی کنید!
سپس " زبان " کله پاچه را نوش جان و فرمود:
اگر می خواهید بر مردم حکمرانی کنید
" زبان " جامعه را کوتاه و ساکت کنید.
سپس " چشم ها و بناگوش " کله پاچه را همچون قبل برکشید و فرمود:
برای این که ملتی را کنترل کنید،
بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید
و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند و زیاد بشنوند.

وزير اعظم عرض کرد:
پادشاها! قربانت بروم حکمت ها بسیار حکیمانه بودند، اما جواب شکم ما را چه میدهید؟
ذات ملوكانه، در حالی که دست خود را بر سبيل های چرب خویش می کشیدند، با ابروان خود اشاره ای به " پاچه " انداختند و فرمودند:
شما " پاچه " را بخورید و " پاچه خواری " را در جامعه رواج دهید تا حکومت مان مستدام بماند...!
آزادی زنان معیار سنجش آزادی جامعه است.
تحقیر زن یکی از ویژگی های اساسی تمدن کنونی است. هیچ کس به اندازه خود مرد از اسارت زن مجازات نمیشود.



#کارل_مارکس
اگر من دزدی میکردم تا آخر دزدی
میکردند و کشور می شد دزدخانه
همه هم دنبال دزد میگشتیم و چون
همه ی ما دزد بودیم هیچ دزدی
را هم محکوم نمی کردیم...


#امیر_کبیر
انسان سه راه دارد :
راه اول از اندیشه می‌گذرد این والاترین راه است.
راه دوم از تقلید می‌گذرد این آسان‌ترین راه است.
و راه سوم از تجربه می‌گذرد این تلخ ‌ترین راه است.

#کنفسیوس
روزی که بشر کاملاً به نادانی خود پی برد، به موفقیت بزرگی دست یافته است؛ زیرا دانش در این دنیا چیزی جز پی بردن به نادانی نیست.



#موریس_مترلینگ
هیچکس نمی تواند مدت درازی ماسکی را که بر چهره دارد به نمایش بگذارد؛
سرشت آدمی هرآنچه را که بطور تقلبی کسب شده است؛ درهم می شکند...



#آرتور_شوپنهاور
زمانی که پول حاکم باشد،

عدالت و آزادی

وجود نخواهد داشت.




#آلبر_کامو