#داستان_کوتاه
مردمانی که در سواحل اقیانوس اطلس زندگی می کنند به صید خرچنگ آبی مشغولند. آنها خرچنگ هایی را که صید می کنند در سبد می اندازند. اگر فقط یک خرچنگ در سبد باشد، روی سبد درپوش میگذارند؛ اما وقتی چند خرچنگ صید کرده باشند، هرگز درپوش سبد را نمیگذارند. چون هرکدام از خرچنگ ها برای بیرون آمدن، دیگری را به کناری می کشد. بنابراین هرگز هیچ کدام موفق به فرار نمی شوند.این شیوه ی انسان های ناموفق است. آنها دست به هر کاری می زنند تا دیگران را از پیشرفت باز دارند و مانع جلو رفتن آنها شوند. آنها برای نگهداشتن دیگران در سبد، از هر وسیله ای استفاده می کنند
🔷🔹🔷
@voffice
مردمانی که در سواحل اقیانوس اطلس زندگی می کنند به صید خرچنگ آبی مشغولند. آنها خرچنگ هایی را که صید می کنند در سبد می اندازند. اگر فقط یک خرچنگ در سبد باشد، روی سبد درپوش میگذارند؛ اما وقتی چند خرچنگ صید کرده باشند، هرگز درپوش سبد را نمیگذارند. چون هرکدام از خرچنگ ها برای بیرون آمدن، دیگری را به کناری می کشد. بنابراین هرگز هیچ کدام موفق به فرار نمی شوند.این شیوه ی انسان های ناموفق است. آنها دست به هر کاری می زنند تا دیگران را از پیشرفت باز دارند و مانع جلو رفتن آنها شوند. آنها برای نگهداشتن دیگران در سبد، از هر وسیله ای استفاده می کنند
🔷🔹🔷
@voffice
#داستان_کوتاه
داستان پیگمالیون
تاجری ثروتمند در یونان، مجسمه سازی را برای ساختن مجسمه ی مرمرین یک زن برای باغش استخدام کرد. موقع ساختن مجسمه ی مرمری،پیگمالیون آنقدر کارش را خوب انجام داد که تصور کرد مجسمه انسانی واقعی است و عاشقش شد. همینطور که زمان میگذشت، او ساعت ها با مجسمه حرف میزد و اهمیت نمیداد که پاسخی نمیشنود. اعتقاد او به کارش تا آن حد بود که روزی معجزه رخ داد و مجسمه زنده شد. اعتقاد پیگمالیون باعث شد رویایش به حقیقت مبدل شود.
✅ افکار ناخودآگاه ما نقش بسیار مهمی را در اعمال و تصمیم های ما نسبت به دیگران ایفا میکنند. افکار ما به اعمال تبدیل خواهند شد و این اعمال در دیگران واکنش ایجاد میکند. تصوری که نسبت به شخص دیگری داریم، پایه ی تصمیم گیری و عمل ما خواهد بود. یک مدیر خوب معتقد است که کارمندانش میتوانند از عهده کارها برایند و اجازه می دهد تا جایی که ممکن است آنها خود تصمیم گیری نمایند، از کارهای کوچک شروع کنند و کم کم به کارهای بزرگ برسند.
🔷🔹🔷
@voffice
داستان پیگمالیون
تاجری ثروتمند در یونان، مجسمه سازی را برای ساختن مجسمه ی مرمرین یک زن برای باغش استخدام کرد. موقع ساختن مجسمه ی مرمری،پیگمالیون آنقدر کارش را خوب انجام داد که تصور کرد مجسمه انسانی واقعی است و عاشقش شد. همینطور که زمان میگذشت، او ساعت ها با مجسمه حرف میزد و اهمیت نمیداد که پاسخی نمیشنود. اعتقاد او به کارش تا آن حد بود که روزی معجزه رخ داد و مجسمه زنده شد. اعتقاد پیگمالیون باعث شد رویایش به حقیقت مبدل شود.
✅ افکار ناخودآگاه ما نقش بسیار مهمی را در اعمال و تصمیم های ما نسبت به دیگران ایفا میکنند. افکار ما به اعمال تبدیل خواهند شد و این اعمال در دیگران واکنش ایجاد میکند. تصوری که نسبت به شخص دیگری داریم، پایه ی تصمیم گیری و عمل ما خواهد بود. یک مدیر خوب معتقد است که کارمندانش میتوانند از عهده کارها برایند و اجازه می دهد تا جایی که ممکن است آنها خود تصمیم گیری نمایند، از کارهای کوچک شروع کنند و کم کم به کارهای بزرگ برسند.
🔷🔹🔷
@voffice