⚜️ شهروندان تك سلولى معتقد هستند كه با رعايت فاصله با ماشين جلويى، هر لحظه امكان ورود يك خودرو بين آنها وجود دارد.
✅ جون خود را فداى حماقت ديگران كردن
⚜️ شهروندان تك سلولى علاقه خاصى به قرار دادن نوزاد شيرخوارشان بين خود و فرمان ماشين به هنگام رانندگى دارند.
✅ تربيت تك سلولى ها براى فرداى جامعه
⚜️ شهروندان جذاب و ارزشمند در يك جامعه با وجود اينكه ميدانند اگر از راهنما استفاده كنند تك سلولى ها پا را روى پدال گاز گذاشته تا عقب نيافتند، اما با اين وجود همواره در مواقع لزوم از راهنما استفاده ميكنند.
✅ شخصيت خود را به دليل حماقت ديگران زير سوال نبردن
⚜️ تك سلولى ها با بلااستفاده نگه داشتن دسته راهنما و خراب نكردن آن سعى در پايين آوردن هزينه هاى زندگى ميكنند.
✅ خساست و حماقت در يك پكيج ✅ جنس چينى ✅ برنده شدن گواهينامه در لاترى
⚜️ شهروندان با شخصيت به هنگام رانندگى نه دست خود را از پنجره ماشين آويزان ميكنند و نه بچه خود را از سان روف
✅ وارد شدن جسم خارجى و ذرات معلق در چشم كودكان ✅ خود خاله خرسه✅ كلاى بابا پشم نداره
⚜️ شهروندان تك سلولى قدرت درك اينكه خيابان فضاى عمومى است را ندارند و زباله ها را به بيرون پرتاپ مينمايند.
✅ بيچاره همسرشان ✅ بدبخت همكارشان
⚜️ شهروندان به لحاظ رعايت حقوق عابر پياده و توقف پشت خط عابر به پنج دسته تقسيم ميشوند.
👇به زودى، فايل تصويرى در اينستاگرام (arman_valian)
@valuable_managers_club
✅ جون خود را فداى حماقت ديگران كردن
⚜️ شهروندان تك سلولى علاقه خاصى به قرار دادن نوزاد شيرخوارشان بين خود و فرمان ماشين به هنگام رانندگى دارند.
✅ تربيت تك سلولى ها براى فرداى جامعه
⚜️ شهروندان جذاب و ارزشمند در يك جامعه با وجود اينكه ميدانند اگر از راهنما استفاده كنند تك سلولى ها پا را روى پدال گاز گذاشته تا عقب نيافتند، اما با اين وجود همواره در مواقع لزوم از راهنما استفاده ميكنند.
✅ شخصيت خود را به دليل حماقت ديگران زير سوال نبردن
⚜️ تك سلولى ها با بلااستفاده نگه داشتن دسته راهنما و خراب نكردن آن سعى در پايين آوردن هزينه هاى زندگى ميكنند.
✅ خساست و حماقت در يك پكيج ✅ جنس چينى ✅ برنده شدن گواهينامه در لاترى
⚜️ شهروندان با شخصيت به هنگام رانندگى نه دست خود را از پنجره ماشين آويزان ميكنند و نه بچه خود را از سان روف
✅ وارد شدن جسم خارجى و ذرات معلق در چشم كودكان ✅ خود خاله خرسه✅ كلاى بابا پشم نداره
⚜️ شهروندان تك سلولى قدرت درك اينكه خيابان فضاى عمومى است را ندارند و زباله ها را به بيرون پرتاپ مينمايند.
✅ بيچاره همسرشان ✅ بدبخت همكارشان
⚜️ شهروندان به لحاظ رعايت حقوق عابر پياده و توقف پشت خط عابر به پنج دسته تقسيم ميشوند.
👇به زودى، فايل تصويرى در اينستاگرام (arman_valian)
@valuable_managers_club
چنانچه در كنار مسواك زدن از نخ دندان استفاده نكنيم و حداقل سالى يك بار براى بهداشت دهان و دندان و جرمگيرى احتمالى به دندانپزشك مراجعه نكنيم، مطمئن باشيم كه همسرمان در تخت خواب و همكارمان در محل كار از مجالست با ما رنج ميبرد.
✅ نتيجه اخلاقى: با توضيع رايگان نخ دندان بين همكاران در پايين آوردن آمار طلاق در جامعه موثر شويم.
لازم به ذكر است كه با بالا رفتن سن و ايجاد فاصله بيشتر بين دندانها به منظور كارايى بيشتر، حتما از برس بين دندانى (interdental brush) استفاده نماييم.
✅ نتيجه اخلاقى: با توضيع رايگان نخ دندان بين همكاران در پايين آوردن آمار طلاق در جامعه موثر شويم.
لازم به ذكر است كه با بالا رفتن سن و ايجاد فاصله بيشتر بين دندانها به منظور كارايى بيشتر، حتما از برس بين دندانى (interdental brush) استفاده نماييم.
Etiquette for Negotiations ☝️
for MBA,DBA students (industrial management institute)
for MBA,DBA students (industrial management institute)
Negotiquette workshop for 8 hours. ☝️
In English or German for Industry managers and business people
In English or German for Industry managers and business people
Audio
Arman Valian
12 Secrets of Charming Managers
اجازه ميخوام داستان يك جوان آفريقايى را براى شما بازگو كنم كه افتخار آشنايى با او را در شهر وين در حدود ٨ سال پيش داشته ام.
مالكوم كه اصالتا از كشور كنيا ميباشد در كودكى با مادر خود به اتريش 🇦🇹 پناهنده شده بودند. حدود ٢٠ سال سن داشت كه توسط يكى از دوستانم به من معرفى شد و از من خواست كه او را در رسيدن به رويايش راهنمايى كنم. مالكوم به شدت عاشق فروشندگى بود و پس از پايان تحصيلات متوسطه و خدمت سربازى (كه در كشور اتريش ٦ ماه است) دوست داشت دوره هاى مختلفى در ضمينه حرفه فروشندگى ببيند. او شنيده بود كه من صرفا برنامه آداب معاشرت براى فروشندگان و مديران را دارم و نميتوانم در ضمينه حرفه فروشندگى و مذاكرات كمكى به او بكنم، اما از طرفى خوب درك كرده بود كه اگر ميخواهد از مشتريان گذرى مشتريان دائمى بسازد و به اهداف خود برسد بايستى بتواند در ابتدا دل مشتريان را به دست آورد. بايستى بتواند در ابتداى امر اعتماد آنها را جلب كند، بايستى بتواند در ابتدا شخصيت خود را به معرض تماشا و فروش برساند و بعد محصول مورد نظر را. او اين را خوب درك كرده بود كه انسانها بيشتر با احساساتشان خريد ميكنند و كمتر با منطقشان. از او پرسيدم آيا تجربه فروشندگى دارد، گفت نه. پرسيدم پس چطور عاشق اين كار هستى وقتى هنوز تجربش هم نكردى؟ در جواب گفت فقط اينقدر ميدانم كه عاشق ارتباط برقرار كردن با ديگر افراد هستم و اينكه به آنها خدماتى بدهم. عاشق اين هستم كه مشتريان با لبخند فروشگاه را ترك كنند و... مالكوم هميشه ميگفت هيچ سرمايه اى بالاتر از اين نيست كه آدم عاشق كارش باشه. از شغل پدرش پرسيدم، نگاه عميقى در چشمانم كرد همراه با نوعى حسرت. متوجه شدم كه سوال به جايى نپرسيدم، معذرت خواهى كردم و بحث را عوض كردم. يه جورايى خيلى به اين جوان علاقه مند شدم و قبول كردم به طور رايگان تا اونجايى كه امكان داره كمكش كنم. يه احساس درونى به من ميگفت ميتونيم دوستان خوبى براى هم باشيم و همين طور هم شد. هر فصل روز شمارى ميكنم كه پيشش برم، خريدى بكنم و در وقفه كارى يك وينا ملانژ بزنيم بر بدن و خاطرات را مرور كنيم. تجربيات تلخ و شيرين، ديوونه بازيهايى كه با هم در آورديم و سعى ميكرديم راه هاى جديدى در اين زمينه كشف كنيم و به قول خودمون به علم دنيا اضافه كنيم. مالكوم در حال حاظر يكى از فروشندگان برتر شهر وين به حساب ميايد و چندين بار در مجلات مختلف محلى و كشورى با او مصاحبه شده است. جوان سياه پوستى كه كار خود را از هيچ شروع كرده و در مدتى كوتاه نصف شهر او را ميشناسند. او پيشنهاد سمت مديريتى را بار ها رد كرده چرا كه عاشق حرفه فروشندگى است. او معتقد است كه ارتباطاتى كه من اينجا با مردم شهر درست ميكنم پشت ميز مديريتى نميتوان درست كرد. در اين جا دوست دارم تجربيات خودم با او را و هر آنچه با هم مطرح كرديم را با شما دوستان به اشتراك بگذارم.
اولين چيزى كه من درمالكوم ديدم و توجه من رو به خودش جلب كرد، ناخنهاى نسبتا بلندى بودند كه تناسبى با آموزش هاى من نداشتند. به او گفتم آيا اين ضرب المثل را شنيدى؟ "Hände sprechen Bände" به اين معنى كه دست آدمها جلد ها كتاب در مورد اونها حرف ميزنند و بسيارى از موارد شخصيتى را بازگو ميكنند. به او گفتم كه اگر دستهاى خودت رو دوست دارى يعنى اعتماد به نفس خوبى دارى و وقتشه كه اولين ثرمايه گزارى را روى خودت انجام بدى، مانيكور ناخن هاى دست!! براش توضيح دادم كه چقدر مهم است دست تميز و خشك داشته باشى، بدونى چه لوازم جانبى در كدام دست مياندازى، چه نوع ساعتى بر دست دارى و اگر عللاقه مند هستى چه نوع انگشترى در كدام انگشت.... چون دست هاى تو چندين جلد كتاب حرف براى گفتن دارند. او ميبايست ياد ميگرفت كه دستهايش را در كنترل خود داشته باشد. در مواجهه با مشترى آنها را پشت خود مخفى نكنه به نشانه ادب و نه با دكمه لباسش ور بره. در ادامه بحث ها آداب مربوط به دست دادن را به او نشان دادم و متوجه شد كه فقط بايستى با زبان بدن به طور ظريفى نشان دهد كه تمايل به دست دادن دارد و اين مشترى است كه اگر بخواهد دست خود را جلو مياورد. چون مشترى از رتبه بالاترى برخوردار است، همانطور كه خانم ها نسبت به آقايان و افراد مسن تر نسبت به جوانان. به او گفتم كه با نشان دادن كف دست خالى خود به مشتريان به ضمير ناخودآگاه آنان پيامى ميدهى كه صادق هستى و روراست و قابل اطمينان. همچنين ميتوانى با لمس كردن روى پارچه و اجزاى مختلف لباس به آرامى به منظور نمايش و دادن برخى توضيحات، ظرافت و كيفيت اون لباس را در ذهن مشترى بنشانى. مالكوم ظرف مدت بسيار كوتاه با هوش و هيجانى كه داشت توانسته بود از حالات مختلف دست به عنوان ابزارى استفاده كند تا بتواند در تاثيرگذارى كلمات و واژگان كمك بگيرد. او ياد گرفته بود كه نه مثل ايتاليايى ها باشد كه اگر دستان آنها را ببنديم ديگر حرفى نميتونند بزنند و نه اينكه دو دست را مثل دو تيكه گوش
مالكوم كه اصالتا از كشور كنيا ميباشد در كودكى با مادر خود به اتريش 🇦🇹 پناهنده شده بودند. حدود ٢٠ سال سن داشت كه توسط يكى از دوستانم به من معرفى شد و از من خواست كه او را در رسيدن به رويايش راهنمايى كنم. مالكوم به شدت عاشق فروشندگى بود و پس از پايان تحصيلات متوسطه و خدمت سربازى (كه در كشور اتريش ٦ ماه است) دوست داشت دوره هاى مختلفى در ضمينه حرفه فروشندگى ببيند. او شنيده بود كه من صرفا برنامه آداب معاشرت براى فروشندگان و مديران را دارم و نميتوانم در ضمينه حرفه فروشندگى و مذاكرات كمكى به او بكنم، اما از طرفى خوب درك كرده بود كه اگر ميخواهد از مشتريان گذرى مشتريان دائمى بسازد و به اهداف خود برسد بايستى بتواند در ابتدا دل مشتريان را به دست آورد. بايستى بتواند در ابتداى امر اعتماد آنها را جلب كند، بايستى بتواند در ابتدا شخصيت خود را به معرض تماشا و فروش برساند و بعد محصول مورد نظر را. او اين را خوب درك كرده بود كه انسانها بيشتر با احساساتشان خريد ميكنند و كمتر با منطقشان. از او پرسيدم آيا تجربه فروشندگى دارد، گفت نه. پرسيدم پس چطور عاشق اين كار هستى وقتى هنوز تجربش هم نكردى؟ در جواب گفت فقط اينقدر ميدانم كه عاشق ارتباط برقرار كردن با ديگر افراد هستم و اينكه به آنها خدماتى بدهم. عاشق اين هستم كه مشتريان با لبخند فروشگاه را ترك كنند و... مالكوم هميشه ميگفت هيچ سرمايه اى بالاتر از اين نيست كه آدم عاشق كارش باشه. از شغل پدرش پرسيدم، نگاه عميقى در چشمانم كرد همراه با نوعى حسرت. متوجه شدم كه سوال به جايى نپرسيدم، معذرت خواهى كردم و بحث را عوض كردم. يه جورايى خيلى به اين جوان علاقه مند شدم و قبول كردم به طور رايگان تا اونجايى كه امكان داره كمكش كنم. يه احساس درونى به من ميگفت ميتونيم دوستان خوبى براى هم باشيم و همين طور هم شد. هر فصل روز شمارى ميكنم كه پيشش برم، خريدى بكنم و در وقفه كارى يك وينا ملانژ بزنيم بر بدن و خاطرات را مرور كنيم. تجربيات تلخ و شيرين، ديوونه بازيهايى كه با هم در آورديم و سعى ميكرديم راه هاى جديدى در اين زمينه كشف كنيم و به قول خودمون به علم دنيا اضافه كنيم. مالكوم در حال حاظر يكى از فروشندگان برتر شهر وين به حساب ميايد و چندين بار در مجلات مختلف محلى و كشورى با او مصاحبه شده است. جوان سياه پوستى كه كار خود را از هيچ شروع كرده و در مدتى كوتاه نصف شهر او را ميشناسند. او پيشنهاد سمت مديريتى را بار ها رد كرده چرا كه عاشق حرفه فروشندگى است. او معتقد است كه ارتباطاتى كه من اينجا با مردم شهر درست ميكنم پشت ميز مديريتى نميتوان درست كرد. در اين جا دوست دارم تجربيات خودم با او را و هر آنچه با هم مطرح كرديم را با شما دوستان به اشتراك بگذارم.
اولين چيزى كه من درمالكوم ديدم و توجه من رو به خودش جلب كرد، ناخنهاى نسبتا بلندى بودند كه تناسبى با آموزش هاى من نداشتند. به او گفتم آيا اين ضرب المثل را شنيدى؟ "Hände sprechen Bände" به اين معنى كه دست آدمها جلد ها كتاب در مورد اونها حرف ميزنند و بسيارى از موارد شخصيتى را بازگو ميكنند. به او گفتم كه اگر دستهاى خودت رو دوست دارى يعنى اعتماد به نفس خوبى دارى و وقتشه كه اولين ثرمايه گزارى را روى خودت انجام بدى، مانيكور ناخن هاى دست!! براش توضيح دادم كه چقدر مهم است دست تميز و خشك داشته باشى، بدونى چه لوازم جانبى در كدام دست مياندازى، چه نوع ساعتى بر دست دارى و اگر عللاقه مند هستى چه نوع انگشترى در كدام انگشت.... چون دست هاى تو چندين جلد كتاب حرف براى گفتن دارند. او ميبايست ياد ميگرفت كه دستهايش را در كنترل خود داشته باشد. در مواجهه با مشترى آنها را پشت خود مخفى نكنه به نشانه ادب و نه با دكمه لباسش ور بره. در ادامه بحث ها آداب مربوط به دست دادن را به او نشان دادم و متوجه شد كه فقط بايستى با زبان بدن به طور ظريفى نشان دهد كه تمايل به دست دادن دارد و اين مشترى است كه اگر بخواهد دست خود را جلو مياورد. چون مشترى از رتبه بالاترى برخوردار است، همانطور كه خانم ها نسبت به آقايان و افراد مسن تر نسبت به جوانان. به او گفتم كه با نشان دادن كف دست خالى خود به مشتريان به ضمير ناخودآگاه آنان پيامى ميدهى كه صادق هستى و روراست و قابل اطمينان. همچنين ميتوانى با لمس كردن روى پارچه و اجزاى مختلف لباس به آرامى به منظور نمايش و دادن برخى توضيحات، ظرافت و كيفيت اون لباس را در ذهن مشترى بنشانى. مالكوم ظرف مدت بسيار كوتاه با هوش و هيجانى كه داشت توانسته بود از حالات مختلف دست به عنوان ابزارى استفاده كند تا بتواند در تاثيرگذارى كلمات و واژگان كمك بگيرد. او ياد گرفته بود كه نه مثل ايتاليايى ها باشد كه اگر دستان آنها را ببنديم ديگر حرفى نميتونند بزنند و نه اينكه دو دست را مثل دو تيكه گوش
ت آويزان در كنار بدنش نگه دارد. خوشبختانه عادت دست به سينه شدن در مدت كوتاهى از سرش افتاد چون متوجه شده بود كه اين نميتواند نشان ادب باشد، بلكه رفلكس طبيعى ما نسبت به عمل و يا حرفى است كه با آن مشكل داريم و به اصطلاح نسبت به آن گارد ميگيريم. البته يك دليل ديگه هم ميتونه داشته باشه و اون اينكه ما آگاهانه اطلاعات غلط در مورد محصول به مشترى ميدهيم و يا از ما سوالى ميشود و جوابش را نداريم و از خودمان حرفى در مياوريم. عادت دومى كه بايستى از سر او ميافتاد اشاره رفتن به اشخاص با انگشت اشاره بود. پس از مدت كوتاهى او فقط با دست باز به مشتريان اشاره ميكرد.
(پايان قسمت اول)
(پايان قسمت اول)
🔔 دوستان و همراهان محترم،
به منظور بالا بردن راندمان آموزش اتيكت، مدتى است مشغول به ضبط و نشر ويدئو هايى در اينستاگرام هستيم. لطفا با ما همراه باشيد و به دوستان خود نيز معرفى نماييد.
با تشكر و احترام،
آرمان وليان
https://instagram.com/_u/arman_valian
به منظور بالا بردن راندمان آموزش اتيكت، مدتى است مشغول به ضبط و نشر ويدئو هايى در اينستاگرام هستيم. لطفا با ما همراه باشيد و به دوستان خود نيز معرفى نماييد.
با تشكر و احترام،
آرمان وليان
https://instagram.com/_u/arman_valian
The account of the user that created this channel has been inactive for the last 1 month. If it remains inactive in the next 9 days, that account will self-destruct and this channel will no longer have a creator.
The account of the user that created this channel has been inactive for the last 1 month. If it remains inactive in the next 9 days, that account will self-destruct and this channel will no longer have a creator.
The account of the user that created this channel has been inactive for the last 1 month. If it remains inactive in the next 10 days, that account will self-destruct and this channel will no longer have a creator.