تاریخ اندیش
219 subscribers
434 photos
71 videos
26 files
243 links
تاریخ اندیش مجله ای اختصاصی در زمینه تاریخ است. این کانال در ارتباط با اخبار این نشریه می باشد.

ارتباط با ما 👇👇👇👇👇

info@tarikhandish.irایمیل نشریه

@tarikhandish تماس از طریق تلگرام📲

Www.tarikhandish.ir وب سایت نشریه🌐
Download Telegram
کارد کرونا به استخوان استوانه فرهنگ و ادبیات ایران رسیده است، حال علی دهباشی خوب نیست و او که سال ها با بیماری و کار سخت شبانه روزی در مجاورت کورتون بوده است در مصاف کرونا حریف قدری به چشم نمی آید و کار سخت شده است.
ما ولی همیشه بر کرانه های امید زیسته ایم. دهباشی همان قدر که کارش اعجاب فرهنگ معاصر است که یک تنه کار یک وزارتخانه را انجام می دهد، قطعا می تواند در این جدال سخت هم استوار و سالم و شاد جان به در ببرد و شمع وجودش را برای فرهنگ و ادب این سرزمین روشن نگه دارد.
دهباشی گرامی، با ماندن در کنار ما اعجاز زیستن در عصر ناممکن ها را همانند انتشار بخارا دوباره معنا بده.
@tarikhandishmag
سرت سلامت استاد
وبینار
«توسعه و ترویج
زبان و ادبیات پارسی در شبه‌قاره هند؛
چالشها و راهکارها»




💠 با سخنرانی
دکتر محمود جعفری دهقی
پروفسور سید حسن عباس
پروفسور سید اختر حسین
دکتر محمدرضا مجیدی
دکتر احسان شکراللهی
دکتر عابد گلزار




برنامه‌ای از
انجمن ایران‌شناسی
معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه تهران
انجمن ایرانی همکاری با یونسکو
و بنیاد سعدی

دبیر همایش
امیررضا خیرخواه



🗓 یکشنبه اسفند ۱۳۹۹
🕰 ساعت ۱۵ تا ۱۷

💻 نشانی ورود به وبینار:
http://vclas9.ut.ac.ir/cul2
انوری ابیوردی از جمله شاعران و دانشمندان قرن ششم ایران همزمان با حکومت سلجوقیان در ایران است.وی در سرودن قصیده چیره دست است. او در حین قصاید خود به موضوعات مهم عصر خود نیز پرداخته است از جمله این قصاید، قصیده ای 72 بیتی است که در آن به هجوم قبایل ترکان غز به خراسان و کشتار و شکنجه دهشتناک آنان و کشتن سلطان سنجر در نیمه اول سده ششم هجری پرداخته است . انوری در این قصیده از زبان مردم خراسان به نزد خاقان سمرقند که پسر خوانده سلطان سنجر سلجوقی است، شکایت می برد و از ویرانی ایران زیر پای غزان می نالد. این قصیده ی غم انگیز استمداد عاجزانه ی اهالی ایران و خصوصا خراسان از خاقان سمرقند است. از نکات قابل توجه این قصیده استفاده از نام و کلمه ایران در جای جای ابیات آن است که خود نشان دهنده کاربرد نام ایران در سده ششم و اطلاق آن بر روی این سرزمین و انعکاس آن در اشعار شعرای این قرن است. در ذیل برخی از ابیات این قصیده را می خوانیم :

به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر
نامهٔ اهل خراسان به بر خاقان بر
نامه‌ای مطلع آن رنج تن و آفت جان
نامه‌ای مقطع آن درد دل و سوز جگر
نامه‌ای بر رقمش آه عزیزان پیدا
نامه‌ای در شکنش خون شهیدان مضمر
نقش تحریرش از سینهٔ مظلومان خشک
سطر عنوانش از دیدهٔ محرومان تر *
تاکنون حال خراسان و رعایات بودست
بر خداوند جهان خاقان پوشیده مگر
نی نبودست که پوشیده نباشد بر وی
ذره‌ای نیک و بد نه فلک و هفت اختر
کارها بسته بود بی‌شک در وقت و کنون
وقت آنست که راند سوی ایران لشکر
*

خبرت هست که از هرچه درو چیزی بود
در همه ایران امروز نماندست اثر
خبرت هست کزین زیر و زبر شوم غزان
نیست یک پی ز خراسان که نشد زیر و زبر
بر بزرگان زمانه شده خردان سالار
بر کریمان جهان گشته لئیمان مهتر
بر در دونان احرار حزین و حیران
در کف رندان ابرار اسیر و مضطر
شاد الا بدر مرگ نبینی مردم
بکر جز در شکم مام نیابی دختر
***
رحم‌کن رحم بر آن قوم که نبود شب و روز
در مصیبتشان جز نوحه‌گری کار دگر
رحم‌کن رحم برآن قوم که جویند جوین
از پس آنکه نخوردندی از ناز شکر
رحم‌کن رحم بر آنها که نیابند نمد
از پس آنکه ز اطلسشان بودی بستر
رحم‌کن رحم بر آن قوم که رسوا گشتند
از پس آنکه به مستوری بودند سمر

@tarikhandishmag
شماره هشتم نشریه تاریخ اندیش با موضوع سلامت و بیماری های واگیردار در ادوار تاریخ منتشر شد.
@tarikhandishmag
📖شماره هشتم نشریه تاریخ اندیش با موضوع سلامت و بیماری های واگیردار در ادوار تاریخ منتشر شد.
در این شماره می خوانید:

🔹سر سخن _ آسیه ایزدیار

🔹اخلاق پزشکی در متون تاریخی و ادبی ایران_ دکتر عبدالمجید ایدی

🔹مفاهیم و روش های گوناگون طبابت در دوره های مختلف تاریخ _ دکتر سیاوش درودیان

🔹واکاوی بهداشت در ایران باستان _ افتخار قاسم زاده /راضیه طهماسبی

🔹نقش و جایگاه دین در علم پزشکی ایران باستان_ اسماعیل پهلوان/نساء مصباحیان

🔹سه شیوه در مواجهه با درمان بیماری های همه گیر در عصر صفویه_ خدیجه مرادی

🔹مراقبت های پزشکی در غرب قلمرو حکومت قاجار _ پرفسور ویلم فلور/ ترجمه سارا شوهانی

🔹جدال میان طب قدیم و جدید در عصر قاجار _ دکتر عبدالمهدی رجائی

🔹روزنامه اختر و الکلیسم _ دکتر داریوش غلامی/ دکتر حسینعلی قربانی

🔹اقدامات حکومت پهلوی در خصوص کنترل بیماری های مقاربتی و بهداشت فواحش _ دکتر مسعود کثیری/ زهرا شریفی

🔹بررسی اسنادی وضعیت کمیجان و فراهان در دوره رضا شاه _ محمد جمالو
بیماری های فراگیر در کنار عواملی چون جنگ ها ، قحطی ها و بلایای طبیعی  همواره جز جدایی ناپذیر زندگی مردمان در درازنای تاریخ بوده است و انسان همیشه با این گذرگاههای صعب العبور و گریزناپذیر و البته مصیبت بار در زندگی خود روبرو بوده است  تا جایی که به دنبال راهی برای برون رفت و گذار از  آن تحولاتی را درنظام های سیاسی و اجتماعی خود ایجاد کرده است. چرا که در تقابل  با این رخ دادها، ضعف ها و کمبودهای نهادهای مرتبط اجتماعی و فرهنگی  خود را بیش از پیش نمایان می دید. به عبارت دیگر این عوامل در طول تاریخ انسان ها را وادار کرده است که از گذشته شان جدا شوند و با استفاده از تجربیاتی که گاه بهای سنگینی را نیز برای کسب آن پرداخته اند گام در دنیای جدیدی بگذارند. به همین خاطر است که گاه چنین حوادث و رخ دادهایی آن چنان مهم بوده که جهان را به دوران پیش و پس از خود تقسیم کرده است که البته این بدان معنی نیست که انسان هرگز دیگر به افکار و عملکرد دوران ماقبل این وقایع باز نگشته است!
صفحات تاریخ ایران را وقتی ورق می زنیم تاثیر عوامل سه گانه قدرتمندی چون جنگ، فقر و بیماری را در مسیر زندگی ایرانیان کم نمی بینیم که تا کجا حتی توانسته  سرنوشت اجتماعی آنها را رقم بزند و حتی آنها را وارد مرحله تازه ای کند.  در این میان آنچه از لحاظ تاریخی برای ما حایز اهمیت است، نقش و کارکرد نهادهای سیاسی، نظامی، دینی و فرهنگی و به خصوص نقش طبقات مختلف مردم به عنوان مهمترین عناصر اجتماعی در کنترل و یا گسترش و شیوع چنین عواملی است.
از آن گذشته بر خلاف آنچه در تصور انسان امروز می آمد؛ دوران شیوع و گسترش بیماری های فراگیر هرگز به سر نیامده است؛  بلکه با حضور قدرتمند خود در زمان حاضر این تفکر را بیش از پیش زنده نگه داشته که در این جدال دایمی و پایان ناپذیر، آیندگان نیز شاید مجالی برای تجربه آن در دور زمانی خواهند یافت.  لذا در این میان بررسی تاریخ بیماری های فراگیر وکنش انسان در مقابله با آن  اهمیت بسزایی می یابد چرا که دستاوردها ارزنده گذشتگان را پیش روی مردمان امروز و آینده در درک تجربیات مشابه، قرار خواهد داد.
به همین سبب با توجه به شیوع گسترده بیماری کووید19 درسطحی جهانی که همه ابعاد زندگی انسان امروز را تحت تاثیر قرار داده است، و از آنجایی که مجله تاریخ اندیش مجله ای اختصاصی در زمینه موضوعات تاریخ است؛ تصمیم گرفته شد شماره  هشتم مجله تاریخ اندیش  را به بهداشت و سلامت و بیماری های فراگیر در ادوار تاریخ اختصاص دهیم و به همت جمعی از پژوهشگران تاریخ، بررسی همه جانبه ای را به موضوعات متنوع آن از عصر باستان تا زمان  تاریخ معاصر ایران  داشته باشیم. امید است که این تلاش به کار آید ومقبول واقع گردد.
آسیه ایزدیار
پاییز 1399
قسمتی از بخش سرسخن فصلنامه تاریخ اندیش شماره هشتم.
@tarikhandishmag
همراهان فصلنامه تاریخ اندیش می توانند شماره جدید نشریه را از طرق زیر دریافت کنند:

📚مراجعه به کتابفروشی های کشور:

📘کتاب توس _ تهران
📗بهار شیراز_ شیراز
📕فرهنگسرای کتاب_ اصفهان
📙کتاب مینوی خرد_ قزوین
📒کتاب امام_ مشهد
📘کتاب سپهر_ تبریز

💻 مراجعه به سایت نشریه به آدرس Www.tarikhandish.ir و وارد شدن به بخش فروشگاه و کلیک بر روی جلد شماره هشتم نشریه .

📲تماس با مسئولین نشریه از طریق تلگرام و یا واتس اپ با شماره های
☎️9189894082
☎️9115005094
و در خواست نسخه جدید نشریه .

🖥دریافت الکترونیک نشریه از طریق سایت:

⬅️ جار

⬅️ نورمگز

⬅️ مگیران

💢با خرید و یا اشتراک نشریه تاریخ اندیش ما را در ادامه راه یاری کنید.
@tarikhandishmag
حوزه فرهنگی نوروز با تاکید بر آیین های نوروزی گیلان،
وبینارتخصصی، پنج شنبه ۱۸ مارچ/۲۸ اسفند
لینک وبینار
https://rooydad.guilan.ac.ir/ch/nowruz
در مرور خاطرات یک قرن ایستاده ایم. چه قرنی را پشت سر نهاده ایم !پر از اتفاقات و حوادث عجیب و خاص . عشق ، امید، ناکامی، فقرو جنگ... حالا که قرار است ما شروع کننده قرن جدیدی باشیم که حتما اتفاقات نابی را رقم خواهم زد بیایم با امید و شادی برایش به جشن بنشینیم و روزهای سخت را به امید آمدن روز های زیبا و بهتر به فراموشی بسپاریم و برای روزهای تازه و نو مهیا شویم.

سال 1400 مبارک🌹
آسیه ایزدیار
@tarikhandishmag
Forwarded from مورخان
حاجی فیروز
✍️الهه شایسته رخ

⚫️ «حاجی فیروز» از ترکیب دو واژه «حاجی» از ریشه یونانی «hagios» به معنای مقدس که به تمام مقامات مهري اطلاق می شده و «فيروز» تشکیل شده است، بنابراین، حاجی فیروز برابر «هاجيوس نبرذ» به معنای فیروز مقدس بوده است فضایلی، ۱۳۸۸: ۸). برخی هم لقب حاجی را نشانه احترام و تقدس (هنری، ۱۳۵۳: 45) و موید نوعی اعتبار دانسته اند که در ادوار اسلامی به آن منتسب شده است (شعبانی، ۱۳۷۹: ٤۲). جعفر شهری، حاجی فیروز را باز مانده دوره برده داری می داند که لقب حاجی در سفر حج و یا در زمان پیری به پاس خدمات بردگان به آنان داده می شد. همچنین انتخاب نام فيروز را در کنار نام های دیگری چون مبارک، سعادت، بشیر و... دلیلی بر شگون و خوش یمنی آنها برای صاحبانشان قلمداد می کند. (شهری، ۱۳۸۳: 4/113) «حاجی فیروز» مشهورترین و عمومی ترین عنوان این پیام آور نوروزی، است اما برخی وی را عمو نوروز هم نامیده اند (نصری اشرفی، ۱۳۹۱: ۱۹۵۵) و برخی دیگر، آن را دگرگون شده «ننه نوروز» یا «بابا نوروز» دانسته اند. (پایگاه اطلاع رسانی پژوهش های ایرانی) به نظر می رسد قدیمی ترین نام این پیک نوراز ، آتش افراز باشد )هنر ی، 1353 : 44) بهرام بیضایی پیشینه شخصیت سیاه را بقایای کولیان آسیایی، بویژه هندی می داند که با ورود به ایران در سراسر این سرزمین پراکنده شدند. به باور وی، بازیگران حاجی فیروز یا آتش افروز به منظور خنداندن مخاطب، با استفاده از دوده، به شیوه ای اغراق آمیز، سیاه را از آنچه هست، سیاه تر می کنند (بیضایی، ۱۳۶۶: ۱۷۶)

🔴 مهرداد بهار، پیشینه حاجی فیروز را فراتر از تاریخ پنداشته و آن را باز مانده آیین بازگشت ایزد شهید شونده (سیاوش) دانسته است. به اعتقاد وی، چهره سیاه حاجی فیروز نماد بازگشت از جهان مردگان است و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزد شهید شونده. همچنین شادی او، شادی زایش دوباره آنهاست که رویش و برکت با خود می آورد (بهار، الف - ۱۳۸۹: ۲۹۰-۲۸۹). وی با مربوط دانستن حاجی فیروز با آیین سیاوش و ارتباط آیین سیاوش با آیین های ستایش ایزد نباتی همچون آیین تموز و ایشتر قدمت این پیک را به آیین های سومری منتسب می‌داند. (بهار، ب ۱۳۸۹ همان: ۱۹۵-۱۹۶) برخی دیگر از پژوهشگران نیز به شباهت هایی میان اسطوره تموز و ایشتر و برگزاری آیین سوگ سیاوش در پیش از نوروز اشاره کرده اند. (آموزگار، ۱۳۹۰: ۴۰۴، اسماعیل پور، ۱۳۸۷: ۱۰۱-۱۰۰)

⚫️ دکتر کتایون مزداپور در مصاحبه ای اظهار کرده است که به تازگی خانم شیدا جلیلوند، لوح اکدی «فرود ایشتر به زمین» را ترجمه و در نتیجه، حدس دکتر بهار را تأیید کرده است. همچنین مهرداد بهار معتقد است که مردم در عصر ابوریحان، تقویم خود را با تولد سیاوش در روز ششم فروردین (نوروز بزرگ) آغاز می کردند و بنابر اساطیر زرتشتی، در آن روز کین سیاوش گرفته می شد (بهار، ۱۳۸۹ ۲۸۶). طرفه آنکه مولف «نخبه الدهر» نیز زمان ورود «پیروز» (حاجی فیروز) به بارگاه پادشاه را سپیده دم ششمین روز فروردین اعلام کرده است

🔴 یکی دیگر از خاستگاه های حاجی فیروز را باید در ارتباط آن با آیین میترا جستجو کرد. ششمين منصب از مناصب هفتگانه آیین میترا، هليودروموس (پیک خورشید) است، تصویر او بر روی دیوار مهرابه ای در رم، در حالی نقش بسته که وی جامه ای سرخ بر تن، کمربندی زرد بر کمر و گویی آیی فام در دست دارد. (ورمازرن، ۱۳۶۵: ۱۹۰-۱۸۹)

⚫️ حاجی فیروز نوروزی و مبارک روحوضی، دارای وجوه آیینی مشترکی هستند که آنها را در شخصیت ها و پیکهای سایر ملل از جمله بابانوئل نیز می توان جستجو کرد. بابانوئل همراهی به نام پدر سیاه دارد که برای کودکان شعر می خواند، می رقصد، حرکات نمایشی انجام می دهد و گاه جواب ها و نشانی های عوضی می دهد. «پدر سیاه» در اساطیر نورسی، شیطان را شکست می دهد و از آسمان می راند. شیطان می تواند نماد زمستانی باشد که حاجی فیروز او را می راند و بشارت بهار و نور می دهد. (همان: ۲۷-۲۹)

درباره منشا پیدایش شخصیت سیاه که به نمایش تخت حوضی هم راه یافته، نظرهای متفاوتی مطرح است. حضور شخصیت سیاه در نگارگری های ایرانی مانند نگارگری های استاد بهزاد در قرن نهم (ه.ش) نشان دهنده آن است که سیاه شادی ساز پیش از حضور در نمایش تخت حوضی در فرهنگ مردم ایران حضور داشته است. شخصیت سیاه در نمایش تخت حوضی برداشتی نمایشی از حاجی فیروز است که خود برداشتی سنتی و مردمانه از زندگی، مرگ و رستاخیز خدای شهید شونده و بازگردنده است. (نعمت طاووسی و دادور، ۱۳۸۳: ۱۰۰ و ۹۹)
@movarekhan
🔷 منبع: «حاجی فیروز پیام آور بهار» فصلنامه فرهنگ مردم ایران، 1395
همراه بادها به سفر رفتم
تا سال های دور ِ مه آلوده
خاکم همیشه تشنه و خونی بود
تا بوده روزگار همین بوده
هم دوش بادها به سفر رفتم
می سوخت زخم کنده من: تاریخ
هی قرن قرن قرن…عقب می رفت
قالیچه پرنده من، تاریخ
هر بار نعش آریوبرزن بود
در کوه های یخ زده خونی
تائیس شعله می شد و می رقصید
در دست های فاتح ِ مقدونی
تا دور و دوردست سفر کردم
می خواستم روایت خود باشم
جادو کنم…به سمت تو برگردم
پیغمبری که کشته نشد باشم!
از های و هوی باد نترسیدم
در روزهای ابری ساسانی
کندند دست و پای مرا، گفتی:
طاقت بیار، گریه نکن مانی!
در قادسیه با پدرم مُردم
پاشید خون هردویمان در باد
در خاک سرخ هلهله می کردند
بالای نعش ِ رستم فرّخزاد
طوفان خراب کرد مدائن را
سهمم دوباره خانه به دوشی بود
مادر خبر نداشت که تقدیرش
بازارهای برده فروشی بود
دیدم زمین دوباره کتک خورده
دیدم زمین شبیه زنی تنهاست
روی طناب، نعش کسی می گفت:
نام جنازه های جهان یحیاست…
با باد، چند قرن سفر کردم
تا روزهای گم شده خونین
صورت به زخم می زد و می خندید
زیر شکنجه، بابک خرّم دین
انگشت می گزیدم و می گفتم
یک مشت شعر ساده احساسی!
تو باز گریه کردی و خوابیدی
در بستر خلیفه عباسی…
زانو زدم به نیّت ِ پابوسی
خوردم دوباره کاسه زهرم را
تاریخ زیر پای شترها بود
گردن زدند مردم شهرم را…
در آرزوی مرگ، کتک خوردیم
عمری به اضطراب و مریضی رفت
هربار راه خانه مان گُم شد
هربار خواهرم به کنیزی رفت
پیش از اذان صبح، مرا بُردند
ما هر دو چند قرن جوان بودیم
بعد از اذان، جنازه غمگینی
در قتل عام ِ قرمطیان بودیم…
با بادهای سرد سفر کردم
سرما دوباره بوم و برت را کُشت
محمود غزنوی پدرت را زد
مسعود غزنوی پسرت را کشت!
دنیا صدای مادر ِ من می شد
وقتی در انتظار کمک بودم
بوسهل ِ زوزنی به تو شک می کرد
وقتی جنازه حسنک بودم!
گفتی: دوباره حرف نزن! من را
تا چند جمله حرف زدم، بُردند!
چاقو زدم به خواجه نظام المُلک
پس مانده تو را به حرم بردند
تبعید می شدم به زمینی دور
موی تو باز بود، پریشان بود
تقدیر من نوشتن تاریکی
در روزهای درّه یمگان بود…
پنهان شدیم در بغل عرفان
تا گرد و خاک تازه رسید از دور
شعر مرا به دلهره می خواندی
در خانه های کوچک نیشابور
سهم من از تو شاخه بی رنگی
در گور ِدسته جمعی گل ها بود
چون بچه، سقط می شد و می افتاد
شهری که در مسیر مغول ها بود
نام تو را صدا زدم و هر بار
با نیزه دوختند دهانم را
نعش تو را به چادر خود می بُرد
دستی که می برید زبانم را
گفتم تو را دوباره لگد کردند
گفتم ببین و حرف بزن تاریخ!
ترسیده بود و شعر مرا می خواند
قالیچه ی پرنده من تاریخ
همراه بادها به سفر رفتم
در آسمان علائم طوفان بود
سرهایمان مناره شدند، اما
تیمور لنگ حافظ قرآن بود!
در قرن های بعد نفهمیدیم
در کاسه ای که بود، همان آش است
تاریخ، دست صاحب ِشمشیر است
شمشیر در قلاف ِ قزلباش است
با خنده در لباس تو می خوابید
مهمان ِ آخر شبی ِ بعدی
می مردم و فرار نمی کردم
از جنگ های مذهبی ِ بعدی!
می مردم و فرار نمی کردم
نعشم هزار سال جوان می شد
مانند یک درخت ِتبر خورده
بر دوش دشت چالدران می شد
هربار اسم های دروغی را
با دست های بسته صدا کردیم
در اصفهان چقدر زمین خوردیم
در اصفهان چقدر دعا کردیم
تاریخ، لای موی تو گم می شد
خورشید، سرد می شد و بی جان بود
قحطی شد و گیاه نمی رویید
هرجا مسیر اشرف ِ افغان بود
با بادهای شرق سفر کردم
تا روزهای تلخ مه آلوده
خاکم همیشه تشنه و زخمی بود
تا بوده روزگار همین بوده
خون بود و باز چشم درآوردند
خون ریخت از بهانه تراشی ها
کرمان سیاه می شد و آبی بود
اشک امیرزاده کاشی ها…
آخر نصیب جوی لجن می شد
برگی که روی آب، سواری کرد
مردان شهر ولوله می کردند
روزی که خواجه تاج گذاری کرد!
هر روز، عهدنامه تو را می بُرد
هرشب کسی برای تو دق می کرد
هرشب، عروس می شدی و هر روز
عبّاس میرزای تو دق می کرد …
خونت حلال می شد و شب ها باز
ماه ِحرام را خفه می کردند
در حوضخانه های بلاتکلیف
قائم مقام را خفه می کردند
در خاطرم خیال رهایی نیست
بُردند دست های اسیرم را
حمام های شهر نمی خواهند
پیدا کنم امیر کبیرم را…
از هر طرف گلوله و آتش بود
ما را میان شهر، نشان کردند
مجلس دوباره بر سرمان می ریخت
قزّاق ها محاصره مان کردند!
هرشب، شب دهن کجی ماه است
این بار هم پلنگ نمی آید
باید دوباره گریه کنی تبریز
ستّارخان به جنگ نمی آید…
سردار اسعد ِتو کجا رفته ست؟
مُرده ست شیر سنگی ِمان در دشت
در چشم های ایل، شنا می کرد
یک اسب ِبی سوار که بر می گشت…
از جنگ خسته بودم و با اندوه
درگیر جنگ های زمین بودیم
قحطی شد و جنازه بی وزنی
در دست های متّفقین بودیم
تصویرم از نبودن تو هر بار
یک مُشت شعر ِساده عشقی بود!
مریم شبیه تابلویی غمگین
در خون میرزاده عشقی بود
پیچیده بود دور گلوی من
دستی که سفت کرد طنابت را
با نعش های مسجد گوهرشاد
دیدم دوباره کشف حجابت را!
مرداد، امتداد ِ جهنم بود
خورشید، روی زخم نمک می زد
در
کوچه های شهر کتک خوردیم
شعبان ِجعفری به تو چک می زد!
در چاه های نفت شنا کردیم
نفتی که خون مردم مشرق بود
آتش گرفت روسری ات در باد
تبعید سرنوشت ِ مصدّق بود
جنگل بزرگ بود، ولی تنها
جنگل چه سبز بود، ولی خونین
ما: چند تا پرنده پر بسته
در کاکُل ِ سیاهکلی خونین
سقف قفس برای تو پایین بود
قد را اگرچه صاف نمی کردی
اعدام خسروی گل ِسرخی را
دیدی و اعتراف نمی کردی…
در کوچه های قرمز خرّمشهر
مُردم، فشنگ آخرت افتاد و
لبخند می زدند حرامی ها
چادر به گریه از سرت افتاد و…
@tarikhandish

حامد ابراهیم پور
شماره هشتم فصلنامه تاریخ اندیش با موضوع بهداشت و سلامت و بیماری های واگیردار در ادوار تاریخ منتشر شده است. در این شماره دکتر مجید ایدی در سرمقاله نشریه به اخلاق پزشکی در متون تاریخی و ادبی ایران پرداخته است. وی در این یادداشت بیان کرده است که اخلاق پزشکی در تاریخ ایران مفهوم دیرینه دارد. مفهومی که در آن تاکید ویژه بر طرز رفتار و‌منش پزشک داشته است و به ذکر نمونه هایی از آن در متون قدیمی پرداخته است.
دکتر سیاوش درودیان در طی مقاله ای با عنوان مفاهیم و روش های طبابت در دوره های مختلف تاریخ با استفاده از طبقه بندی میشل فوکو سعی کرده است با بررسی متون تاریخی ابتدا مفهومی که طب در هر دوره تاریخی در گفتمان اجتماعی آن دوره داشته را بررسی کند و سپس تفاوت این سیر تطور با آنچه فوکو در اروپای قرن هجدهم مشخص کرده را نشان داده است. واکاوی بهداشت در ایران باستان از افتخار قاسم زاده و راضیه طهماسبی اساسا به دنبال پاسخ به این پرسش است که بهداشت و اصول بهداشتی در ایران باستان چگونه بوده است و روش های بهداشتی و درمانی ایرانیان باستان در مقابل بیماری های جامعه ی خویش به چه صورت بوده است؟
اسماعیل پهلوان و نسا مصباحیان طی مقاله ای با عنوان نقش و جایگاه دین در علم پزشکی ایران باستان به این موضوع پرداخته اند که در پزشکی ایران باستان قوانین متقن پزشکی وجود داشته و علم پزشکی همگام با تمدن آن روزگاران ، رشته های مختلف و دستاورد های متفاوتی داشته است و اینکه چگونه از طریق جنگ ها و رفت و آمدهای ایرانیان و یونانیان به تمدن یونان منتقل و به نام آنها شهره گردید.مقاله سه شیوه در مواجهه با درمان بیماری های همه گیر در عصر صفویه از خدیجه مرادی به بیماری های دوره صفویه پرداخته است که به علت ناشناخته بودن و قابل پیش بینی نبودن بیماری ها ، مردم دست به دامان معالجاتی می شدند که در دسترس بود و درمان گران معالجاتی را با استفاده از فرهنگ و باورهای بر گرفته از عصر صفویه انجام می دادند.مراقبت های پزشکی در غرب قلمرو حکومت قاجار از پروفسور ویلم فلور ترجمه سارا شوهانی به کرمانشاه قرن نوزدهم می پردازد که چطور درگیر اپیدمی های کشنده شد و واکسیناسیون و قرنطینه در آن اعمال گردید.دکتر عبدالمهدی رجایی در مقاله خود با عنوان جدال میان طب قدیم و جدید در عصر قاجار به دگرگونی علم طب در دوره قاجار پرداخته است و اینکه چطور با حمایت دارالفنون و تصویب قوانین دولتی طب جدید رقیب خود را ضعیف کرده و بر جای آن می نشیند.
مقاله روزنامه اختر و الکلیسم از دکتر داریوش غلامی و دکتر حسینعلی قربانی به نقش روزنامه اختر در جهت آگاهی بخشی جامعه از اهمیت بهداشت در ترقی و هم چنین آگاهی از معظلات موجود بهداشتی، پرداخته است. مقاله اقدامات حکومت پهلوی در خصوص کنترل بیماری های مقاربتی از دکتر مسعود کثیری و زهرا شریفی به بررسی نقش و عملکرد دولت در ارتقای بهداشت فواحش و جلوگیری از اشاعه بیماری های سفلیس و سوزاک در دوره پهلوی اول پرداخته است و در نهایت مقاله بررسی اسنادی وضعیت بهداشت کمیجان و فراهان در دوره رضا شاه از محمد جمالو ، اسنادی چند از منطقه کمیجان که عریضه های مردم کمیجان و فراهان به مجلس شورای ملی در سال1305شمسی است را مورد بررسی محتوایی قرار داده است.

🔷این شماره نشریه تاریخ اندیش را می توانید از سایت نشریه به آدرس/www.tarikhandish.ir/shop
تهیه نمایید.
انقلاب نااندیشیدنی در ایران

 محمود فاضلی
@tarikhandishmag
بیش از چهل سال پیش، ایرانیان رویداد بزرگی را پدید آوردند که تاریخ را نه در غرب آسیا که در جهان تغییر داد. این رویداد اگرچه از اوج گیری تا پیروزی آن، بیش از یک سال طول کشید اما برای ناظران داخلی و بین المللی چنان برق آسا بود که بزرگ ترین دستگاه های جاسوسی و امنیتی آن زمان به اعتراف خود آنها، از درک چیستی و چرایی آن و برگزیدن راهی برای مهارش عاجز ماندند و آنگاه که رخ داد، بازندگان قافیه و حتی ناظران بی طرف از خود پرسیدند «چرا چنین شد؟!» 

برای پاسخ به این پرسش کلان، چهار دهه است که این پدیده بزرگ موضوع مطالعات گسترده ژرف و همه جانبه دانشگاه ها، اتاق های فکر و موسسات مختلف پژوهشی و مطالعاتی در سراسر جهان به ویژه غرب است. حاصل این پژوهش ها مقالات، کتاب ها و رساله های متعددی است که در تعدادی از آنها توضیحاتی برای برخی وجود این جنبش سترگ یافت می شود، هرچند که در نگاهی کلی، شیوه هایی که غرب در این سال ها برای تعامل با ایرانیان برگزیده است، نشان می دهد با گذشت چهل سال هم درک درستی از فرهنگ استوار این مردم ندارند. شاید بدین سبب که اساسا ایران سرزمین متفاوتی است و ایرانیان در طول تاریخ کهن خود همواره برای خروج از دل توفان های سهمگین تاریخی که هریک به تنهایی برای نابودی چند باره یک ملت کافی بوده اند راهی مستقل یافته، به راه شان ادامه داده، بیش از گذشته بالیده و استوارتر شده است.

کتاب به قلم چالرز کرزمن، استاد جامعه شناسی دانشگاه کارولینای شمالی، نمونه ای از آثار قابل اعتنای یادشده است که توانسته از منظر یک پژوهشگر غربی درک کمابیش واقع بینانه ای از انقلاب ایرانیان در 1357 به دست دهد. کرزمن در این اثر با طرح نظریات مختلفی که در جامعه شناسی تاریخی برای تبیین انقلاب ها و جنبش های اجتماعی وجود دارد، نشان می دهد که این نظریات عموما غربی، اگرچه تا حدی بعضی نکات را توضیح می دهد، اما برای تبیین انقلابی که در ایران رخ داده است، ناکافی هستند. کرزمن از این نقطه طرح ایده خود را آغاز می کند که ارایه مفهوم ضد تبیین برای توضیح انقلاب ایران لازم است.

کرزمن این موارد را به فشردگی مطرح می کند و به همین دلیل بخش مهمی از این کتاب پیچیدگی های مفهومی خاصی دارد که گاهی مترجم را برای یافتن معادل دقیق و درست برای آنها به چالش کشید. کرزمن همان گونه که در حوزه نظری سراغ منابع و چهره های گوناگون رفته است، برای توصیف و تحلیل رویدادها نیز تقریبا همه منابع ایرانی و غیرایرانی را که تا هنگام نوشتن این کتاب در دسترس داشته، دیده و شاید بتوان گفت موردی را از قلم نینداخته است. از سند، کتاب و نشریه و مصاحبه با مردم عادی گرفته تا اعلامیه های دست نویس و پیام های تلفنی مخاطبان عادی یک روزنامه در میان ارجاعات کرزمن دیده می شوند. بی گمان در تدوین یک اثر استفاده از همه اسناد موجود، به خودی خود امتیازی محسوب نمی شود، اما وجه تمایز کرزمن در این اثر نحوه استفاده او از این منابع است که با دقتی وسواس گونه در نقد بیرونی و درونی آنها می کوشد و با لحاظ کردن نکات ضروری در یک پژوهش تاریخی و جامعه شناختی، جمله یا عبارتی را از آنها نقل می کند.

مترجم پس از پایان کار، متن را برای نویسنده ارسال کرده و درباره چند نکته از او نظر خواسته است. دو واژه «اندیشیدنی» و «نا اندیشیدنی» از جمله کلیدواژه های نویسنده در این کتاب است و ضروت داشت مفهوم آنها به درستی روشن شود. کرزمن درباره واژه «نااندیشیدنی» در عنوان، برای مترجم نوشته است که مراد او از آن چنین است: «آنچه پیش بینی نشد و قابل پیش بینی هم نبود» و بر مبنای این معنا ترجمه عنوان را به من واگذاشت. با توجه به توضیحات کرزمن عبارت های «آنچه در اندیشه نمی آمد» یا «آنچه کسی فکرش را نمی کرد» به نظر مناسب ترین معنا می رسید. از این رو برای کتاب عنوان فارسی «انقلاب نااندیشیدنی در ایران» برگزیده شد.

کرزمن در این اثر برای اشاره به فعالانی که شعارها و ارزش های اسلامی را مطرح می کردند از واژه اسلام گرا استفاده کرده است که اشاره به پیروان اسلام به مثابه یک ایدئولوژی دارد. اما این عنوان همه خوانش های گوناگونی را که فعالان اسلامی در آن داشتند، زیر یک چتر قرار می دهد که توضیح دقیقی نیست. نویسنده همچنین از واژه چپ گرا برای اشاره به همه فعالانی که ارزش های مارکسیستی را در نظر داشتند، استفاده کرده است که با خوانش امروزی در جامعه ایران از واژه چپ و چپ گرا که مراد از آن اشاره ای به گروه خاصی از فعالان سیاسی است که پس از انقلاب شکل گرفتند، متفاوت است.

به اعتقاد نویسنده، نخستین جمهوری اسلامی عصر اخیر را به قدرت رساند و تنها نمونه انقلاب اسلامی مردمی است. انقلاب ایران یکی از مردمی ترین قیام های تاریخ جهان محسوب می شود. عناوین این کتاب 494 صفحه ای شامل «ظهور اعتراض، بسیج شبکه مساجد، جاذبه های شیعی، اعتصادب عمو
می، شکست مشت آهنین، یک جنبش شدنی و نتیجه گیری» است. توضیحات نویسنده درباره منابع، قدردانی ها، ضمیمه و فهرست اعلام»  از دیگر بخش های کتاب است.
Forwarded from M
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هرمز آرش زرتشتی و تهرانپارس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کلیسای استپانس مقدس؛ عبادتگاه جلفا نو اصفهان

🎞 از بناهای تاریخی محله ارمنی نشین جلفا نو، کلیسای "استپانُس مقدس" است؛ این بنا که در سال ۱۶۱۴ میلادی احداث شده در خیابان خواجه نظر غربی و محله‌ هاکوپجان قرار دارد.
🌏 @imnanews
من همه رویا هایم را در این سرزمین بنا کرده ام
« من یک مهاجر م از رویایی به رویای دیگر!»

جای خوشحالی است که ایران عزیز گیلان را دارد و به این خاطر است که فکر می کنم همه ایران باید برای مراقبت از گیلان همت بیشتری نماید. گیلان از پس قرون و اعصار همچنان دارالمرز فرهنگ ایران است که مهاجران به رویای زندگی بهتر، توام با آسایش و رفاه و آب و هوای خوش هماره به آغوش امن آن پر گشوده اند.
پیشینیان ما این طبیعت زیبا را بی دستبرد برای ما به ارمغان گذاشتند، آیا جای آن نیست که ما گیلان را بیشتر به گیلانی بسپاریم؟ که به تجربه نیاکان واقفند و نیک می دانند چگونه این خطه سبز فیروزه ای که بر قاب ایران خوش نشسته است، را حفظ نمایند؟ من نگران یکسان سازی ام چرا که یکسان سازی سرمایه های فرهنگی ما را درو می کند و بر همه داشته های فرهنگی چوب حراج می زند! به باور اندیشه ورزان گیلانی سونامی بزرگی در راه است! بیدار شویم پیش از آنکه...

دکتر سید هاشم موسوی

فصلنامه اجتماعی نگاه قلم - ویژه مهاجرت به گیلان( سال اول شماره یک و دو)