هنر موسیقی حس مشترک.pdf
492.4 KB
🔹هنر موسیقی، حس مشترک
یادداشت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی به مناسبت چهلمین روز درگذشت هنرمند فقید و نامدار موسیقی ایران محمد رضا شجریان
@andishehekmat
یادداشت استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی به مناسبت چهلمین روز درگذشت هنرمند فقید و نامدار موسیقی ایران محمد رضا شجریان
@andishehekmat
Forwarded from اتچ بات
📌بانوی نخستین ها
📝جواد عباسی
@tarikhandishmag
هنگامی که از استاد شیرین بیانی سخن به میان میآید با فردی روبهروییم که نیم قرن به گونهای عاشقانه و خستگیناپذیر برای پیشبرد مطالعات تاریخ ایران در دورۀ مغول و در نگاهی فراتر فرهنگ و هویت ایرانی از پای ننشسته است. او سومین نسل از مورخان یک خاندان است که خود پدیدهای بینظیر در تاریخنگاری معاصر در ایران یک قرن اخیر به شمار میآید. جدش، مهدی ملکزاده، با نگارش تاریخ انقلاب مشروطیت ایران یکی از منابع مهم مربوط به این تحول تاریخی سرنوشتساز در تاریخ ایران را به یادگار گذاشته است. پدرش، خانبابا بیانی، افزون بر بنیادگذاری دانشگاه تبریز که یکی از ده دانشگاه برتر ایران است، گروه تاریخ دانشگاه تهران را نیز بنیاد گذاشت و با تألیف و تصحیح چند اثر و از جمله پنجاه سال تاریخ ایران در دورۀ ناصری و تصحیح ذیل جامعالتواریخ رشیدی و پژوهش در اسناد تاریخ روابط خارجی ایران نقشی مهم در پیشبرد مطالعات تاریخی در ایران داشت.مادر فرهیختۀ او، ملکه ملکزاده بیانی، در کسوت باستانشناس و سکهشناسی سرآمد و از مدیران ارشد موزۀ ملی ایران نیز منشأ خدمات ارزندهای به تاریخ ایران بوده است. با این پیشینه میتوان به شایستگی بیانی در تداوم میراث خاندانش و پیشبرد قابل توجه آن رأی داد. شهرت علمی بیانی به فراتر از مرزهای ایران نیز رفته است. علاوه بر ”نخستین“ بودن برخی آثار او در عرصۀ مطالعات مغولی در مقیاس جهانی و ترجمۀ برخی آثارش، دریافت نشان عالی دولت مغولستان به پاس مطالعاتش در تاریخ امپراتوری مغولان در فروردین سال 1395ش/ مارس 2017م در تهران آوازۀ او را تا خاستگاه این امپراتوری نیز کشانیده است.
تا آنجا که به تاریخنگاری نوین امپراتوری مغول در ایران مربوط میشود، توجه به زوایای ناشناخته یا کمتر شناخته شدۀ تاریخ عصر مغول و مشخصاً ”ایلخانان مغول“ در ایران با کوششهای استاد شیرین بیانی در اواخر دهۀ 1960م/1340ش اهمیت قابل توجهی یافت. پیش از او، عباس اقبال با انتشار کتاب تاریخ مغول در 1312ش گزارشی عمومی، مستند و نسبتاً جامع از چگونگی ظهور امپراتوری مغول، حملات مغول به ایران، حکومت ایلخانان، حکومتهای محلیِ پساایلخانی و تحولات فرهنگی-اجتماعی این دوران تا ظهور تیمور فراهم آورده بود.مروری بر کارنامۀ شیرین بیانی در زمینۀ مطالعات تاریخ مغول نشان میدهد که او در میان مورخان ایرانی معاصر در این زمینه سهم و جایگاه ویژهای دارد. او جز نیم قرن تمرکز بر مطالعات تاریخ ایران در دورۀ مغول از بسیاری جهات نیز در این عرصه ”فضل تقدم“ دارد. نوشتۀ حاضر بر مبنای چنین نگرشی شکل گرفته است.
🔹منتشر شده در نشریه ایران نامگ سال پنجم، شماره 1 بهار 99
📝جواد عباسی
@tarikhandishmag
هنگامی که از استاد شیرین بیانی سخن به میان میآید با فردی روبهروییم که نیم قرن به گونهای عاشقانه و خستگیناپذیر برای پیشبرد مطالعات تاریخ ایران در دورۀ مغول و در نگاهی فراتر فرهنگ و هویت ایرانی از پای ننشسته است. او سومین نسل از مورخان یک خاندان است که خود پدیدهای بینظیر در تاریخنگاری معاصر در ایران یک قرن اخیر به شمار میآید. جدش، مهدی ملکزاده، با نگارش تاریخ انقلاب مشروطیت ایران یکی از منابع مهم مربوط به این تحول تاریخی سرنوشتساز در تاریخ ایران را به یادگار گذاشته است. پدرش، خانبابا بیانی، افزون بر بنیادگذاری دانشگاه تبریز که یکی از ده دانشگاه برتر ایران است، گروه تاریخ دانشگاه تهران را نیز بنیاد گذاشت و با تألیف و تصحیح چند اثر و از جمله پنجاه سال تاریخ ایران در دورۀ ناصری و تصحیح ذیل جامعالتواریخ رشیدی و پژوهش در اسناد تاریخ روابط خارجی ایران نقشی مهم در پیشبرد مطالعات تاریخی در ایران داشت.مادر فرهیختۀ او، ملکه ملکزاده بیانی، در کسوت باستانشناس و سکهشناسی سرآمد و از مدیران ارشد موزۀ ملی ایران نیز منشأ خدمات ارزندهای به تاریخ ایران بوده است. با این پیشینه میتوان به شایستگی بیانی در تداوم میراث خاندانش و پیشبرد قابل توجه آن رأی داد. شهرت علمی بیانی به فراتر از مرزهای ایران نیز رفته است. علاوه بر ”نخستین“ بودن برخی آثار او در عرصۀ مطالعات مغولی در مقیاس جهانی و ترجمۀ برخی آثارش، دریافت نشان عالی دولت مغولستان به پاس مطالعاتش در تاریخ امپراتوری مغولان در فروردین سال 1395ش/ مارس 2017م در تهران آوازۀ او را تا خاستگاه این امپراتوری نیز کشانیده است.
تا آنجا که به تاریخنگاری نوین امپراتوری مغول در ایران مربوط میشود، توجه به زوایای ناشناخته یا کمتر شناخته شدۀ تاریخ عصر مغول و مشخصاً ”ایلخانان مغول“ در ایران با کوششهای استاد شیرین بیانی در اواخر دهۀ 1960م/1340ش اهمیت قابل توجهی یافت. پیش از او، عباس اقبال با انتشار کتاب تاریخ مغول در 1312ش گزارشی عمومی، مستند و نسبتاً جامع از چگونگی ظهور امپراتوری مغول، حملات مغول به ایران، حکومت ایلخانان، حکومتهای محلیِ پساایلخانی و تحولات فرهنگی-اجتماعی این دوران تا ظهور تیمور فراهم آورده بود.مروری بر کارنامۀ شیرین بیانی در زمینۀ مطالعات تاریخ مغول نشان میدهد که او در میان مورخان ایرانی معاصر در این زمینه سهم و جایگاه ویژهای دارد. او جز نیم قرن تمرکز بر مطالعات تاریخ ایران در دورۀ مغول از بسیاری جهات نیز در این عرصه ”فضل تقدم“ دارد. نوشتۀ حاضر بر مبنای چنین نگرشی شکل گرفته است.
🔹منتشر شده در نشریه ایران نامگ سال پنجم، شماره 1 بهار 99
Telegram
attach 📎
⬇️معرفی شماره هفتم نشریه تاریخ اندیش
📝بخش هایی از مقاله بررسی نگرش عامیانه در مورد شیخ بهایی و تعارض آن با مستندات تاریخی
✍زهرا حاجی اسماعیلی
@tarikhandishmag
حکومت ایران در عصر صفویه را می توان از آن جهت که تنها یک فرد یا گروه وظیفه تصمیم گیری در امور مملکت را به عهده داشت و به هیچ مرجعی پاسخگو نبود، حکومتی استبدادی به شمار آورد.شاردن به عوامل ثانویه تبدیل حکومت ایران به استبدادی اشاره می کند و معتقد است که شاه عباس به رام ساختن اهل منبر که اهل قضاوت و امور مذهبی اند، پرداخته و بدین طریق حکومت استبدادی را پیش رانده و نهاد های دینی را تابع نهادهای سیاسی کرده است.
بنابراین فعالیت های شیخ بهایی در راستای تحقق اهداف استبدادی پادشاهان صفوی بود ودر ارتقای جایگاه وی نزد پادشاهان و نزد مردم نقشی اساسی داشته است. اگر از شیخ بهایی با لقب معمار بزرگ تمدن اسلامی شیعی صفوی یاد کنیم، شاید پاسخ بسیاری از سوالاتمان را در یابیم. تمدنی که سلسله صفوی داعیه رشد و بالندگی آن را داشت، نیازمند معرفی شخصیتی بود که زاییده این حکومت باشد تا از وی به عنوان شاخصه این دوران یاد شود. در آن زمان که عصر فقیه پروری بود و فقیهان واسطه دستگاه حکومتی و عامه مردم بودند، به نظر می رسد معرفی شیخ به عنوان نابغه دوران و صاحب کرامات و ابدعات در تمامی علوم و ذکر فضایل وی، از اهم فعالیت های هم کیشان و همفکران وی در محافل مذهبی بوده است و تاکنون نگرش عامیانه وام دار حاکمیت این تصور است.
تصورات رایجی چون ابداع حلوا ارده، نان سنگک، سفید آب، استفاده از زغال چوب در پی ساختمان و طراحی سردر ورودی صحن امام رضا(ع) با خواص عجیب و نیز انتساب بسیاری از بناهای عظیم آن دوران که هیچ کدام سند تاریخی ندارد. هدف این مقاله آن است که تا چه حد انتساب آثار علمی و بناهای تاریخی به شیخ، به واقعیت نزدیک است و تا چه اندازه شواهد و مستندات تاریخی ما را در یافتن حقیقت یاری خواهند کرد.
⬅️برای دریافت این مقاله به سایت نشریه به آدرس Www.tarikhandish.ir مراجعه کنید.
📝بخش هایی از مقاله بررسی نگرش عامیانه در مورد شیخ بهایی و تعارض آن با مستندات تاریخی
✍زهرا حاجی اسماعیلی
@tarikhandishmag
حکومت ایران در عصر صفویه را می توان از آن جهت که تنها یک فرد یا گروه وظیفه تصمیم گیری در امور مملکت را به عهده داشت و به هیچ مرجعی پاسخگو نبود، حکومتی استبدادی به شمار آورد.شاردن به عوامل ثانویه تبدیل حکومت ایران به استبدادی اشاره می کند و معتقد است که شاه عباس به رام ساختن اهل منبر که اهل قضاوت و امور مذهبی اند، پرداخته و بدین طریق حکومت استبدادی را پیش رانده و نهاد های دینی را تابع نهادهای سیاسی کرده است.
بنابراین فعالیت های شیخ بهایی در راستای تحقق اهداف استبدادی پادشاهان صفوی بود ودر ارتقای جایگاه وی نزد پادشاهان و نزد مردم نقشی اساسی داشته است. اگر از شیخ بهایی با لقب معمار بزرگ تمدن اسلامی شیعی صفوی یاد کنیم، شاید پاسخ بسیاری از سوالاتمان را در یابیم. تمدنی که سلسله صفوی داعیه رشد و بالندگی آن را داشت، نیازمند معرفی شخصیتی بود که زاییده این حکومت باشد تا از وی به عنوان شاخصه این دوران یاد شود. در آن زمان که عصر فقیه پروری بود و فقیهان واسطه دستگاه حکومتی و عامه مردم بودند، به نظر می رسد معرفی شیخ به عنوان نابغه دوران و صاحب کرامات و ابدعات در تمامی علوم و ذکر فضایل وی، از اهم فعالیت های هم کیشان و همفکران وی در محافل مذهبی بوده است و تاکنون نگرش عامیانه وام دار حاکمیت این تصور است.
تصورات رایجی چون ابداع حلوا ارده، نان سنگک، سفید آب، استفاده از زغال چوب در پی ساختمان و طراحی سردر ورودی صحن امام رضا(ع) با خواص عجیب و نیز انتساب بسیاری از بناهای عظیم آن دوران که هیچ کدام سند تاریخی ندارد. هدف این مقاله آن است که تا چه حد انتساب آثار علمی و بناهای تاریخی به شیخ، به واقعیت نزدیک است و تا چه اندازه شواهد و مستندات تاریخی ما را در یافتن حقیقت یاری خواهند کرد.
⬅️برای دریافت این مقاله به سایت نشریه به آدرس Www.tarikhandish.ir مراجعه کنید.
📌علل تبعیت بویهیان از حکومت ساسانیان
✍آسیه ایزدیار
@tarikhandishmag
تا پیش از روی کار آمدن حکومت بویهیان، بسیاری از حکومت های قرون میانه اسلامی به لحاظ اصل و نسب و آداب و سنن حکومتی خود را منتسب به خاندان های حکومتگر باستانی از جمله ساسانیان نمودند. در این مورد می توان به سامانیان و بعد زیاریان اشاره نمود. مرداویج زیاری خود را شاهنشاه تازه تولد یافته ساسانی قلمداد می کرد و از آداب و سنن ساسانی اقتباس می نمود. لذا از آن جهت که زیاریان و بعدها بویهیان در خواستگاه جغرافیایی و اجتماعی مشترک بودند این امر تاثیر قابل توجهی در اندیشه های سیاسی این دو خاندان بر جای گذاشته بود. همانطور که می دانیم زیاریان و بویهیان هر دو از جامعه گیل و دیلم بر خواسته بودند. مردمان گیل و دیلم در طول تاریخ فرایندی از حکومت های مختلف محلی را از سر گذرانده بودند که در عین استقلال، وابستگی های سنتی و انقیاد سیاسی خود را با حکومت های مرکزی وقت حفظ نموده بودند. اما پس از ورود اسلام به ایران و ایجاد حکومت های اسلامی تحت سلطه خلفا در ایران ، نوعی گسست فکری و سیاسی میان مردم این سرزمین با سایر نقاط ایران ایجاد می شود. این گسست همان پافشاری حکومتگران این سرزمین بر پایه آیین و کیش باستانی و شیوه های حکومتی آن و استقبال آن از سوی مردم این سرزمین است. به نحوی که بسیار از داعیه داران قدرت در این سرزمین می بایست مشروعیت سیاسی خود را از طریق انتساب به حکومت ساسانیان به مردم آن اثبات می کردند که در غیر این صورت مورد اقبال و حمایت مردم آن واقع نمی شدند. به عبارتی دیگر خواست مردمان سرزمین و گیل و دیلم بر استمرار حکومت های باستانی بوده است.
سکه های ضرب شده به همان شکل و شمایل دوره ساسانی حتی بعد از دو قرن از مرگ یزدگرد سوم و ابداع تاریخ و تقویمی جهت گاهشماری با عنوان تاریخ یزدگردی و یا تبرستانی از جمله فعالیت هایی جهت زنده نگه داشتن حکومت ساسانیان در این منطقه بوده است. همچنین کیش زرتشتی ، به عنوان نماد دینی باستان گرایی در این سرزمین باقی ماند و بر آن پافشاری و تاکید شد و این در حالی بود که اسلام در بیشتر نقاط ایران نفوذ قابل توجه ای یافته بود. زمانی هم که اسلام در قالب فعالیتهای گسترده نظامی و سیاسی توانست خود را در این سرزمین رخنه دهد، مردمان این دیار از دستاویز تفکر شیعی که نوعی تفکر دگر اندیشانه مبارزاتی با دستگاه های قدرت وقت اسلام بوده است، بهره بردند و همواره به عنوان عناصر متمرد سرزمین های تحت سیطره حکومت های اسلامی به ایفای نقش پرداختند. در نتیجه زمانی که عنصر گیل و دیلم در قالب خاندان های حکومتگر زیاری و بویهی در عرصه قدرت نمایی سیاسی ظاهر شدند، این تقابل قدرت میان آنها و دستگاه حکومت مرکزی اسلامی بیش از پیش عیان شد. این در حالی بود که بازیگران عرصه قدرت زیاری و بویهی از سوی مردمی حمایت و اندیشه هایشان پرورانده شده بود که جزء اقلیت تفکر حاکم به شمار می آمدند و این در حالی بود که اکثریت مردم ایران به دلیل وابستگی های مذهبی، علقه های سیاسی به دستگاه خلافت اسلامی داشتند و قدرت امیران و نقش آفرینی آنها را منوط به رضایت شخص خلیفه وقت از او می دانستند که در غیر این صورت هیچ گونه فرمانبرداری و حمایتی از سوی مردم ایران برای پیشبرد اهداف امیر جدید در کار نبود.
بنابراین حکومتگران زیاری و بویهی با پیشینه اندیشه های دگر خواهانه سیاسی، برای رهایی از این بحران ها و بدست آوردن مشروعیت سیاسی نه از شخص دستگاه خلافت بلکه در اذهان مردم نقاط مختلف ایران به احیا و زنده کردن ایدئولوژی رسوم باستانی ایران روی آوردند که بر طبق این ایدئولوژی در جریان قدرت یابی سیاسی پادشاهان ایران، نیازی به واسطه زمینی نبود و شخص شاه به طور مستقیم با گرفتن حلقه قدرت(فر ایزدی) از خود خداوند، به قدرت می رسید.
در جهت پیش برد این هدف امیران زیاری و بویهی اقدامات زیادی انجام دادند. در بین امیران زیاری و بویهی ، مرداویج و عضد الدوله بیش از همه در احیای فرهنگ باستانی به طور خاص ساسانیان اهتمام ورزیدند. عضدالدوله در ادامه این روند دستور داد تا نسب نامه ای برای بویهیان بسازند و آن را به بهرام گور برسانند. همچنین سکه ها و مدال هایی در شیراز ضرب شد که تصویر عضدالدوله را در حالی نشان می داد که تاجی به شکل تاج پادشاهان ساسانی بر سر داشت و از عبارت های " فر شاهنشاه فزون باد" و یا " شاه پناه خسرو عمرش دراز باد"استفاده شده بود. که عبارت "شاهنشاه و فر "هر دو یاد آور آداب حکومتی باستانی است.
بویهیان با رشد تفکراتی که خود زاییده آن بودند به دنبال یک صدا کردن مردم ایران به عنوان بزرگترین عناصر قدرتشان در مبارزه با دستگاه خلافت ، به دنبال احیای حکومت های مستقل در سرزمین های ایرانی بودند، کاری که علی رغم تلاش های زیاد فرمانروایان ایرانی نتیجه اش چندان رضایت بخش نبود.
✍آسیه ایزدیار
@tarikhandishmag
تا پیش از روی کار آمدن حکومت بویهیان، بسیاری از حکومت های قرون میانه اسلامی به لحاظ اصل و نسب و آداب و سنن حکومتی خود را منتسب به خاندان های حکومتگر باستانی از جمله ساسانیان نمودند. در این مورد می توان به سامانیان و بعد زیاریان اشاره نمود. مرداویج زیاری خود را شاهنشاه تازه تولد یافته ساسانی قلمداد می کرد و از آداب و سنن ساسانی اقتباس می نمود. لذا از آن جهت که زیاریان و بعدها بویهیان در خواستگاه جغرافیایی و اجتماعی مشترک بودند این امر تاثیر قابل توجهی در اندیشه های سیاسی این دو خاندان بر جای گذاشته بود. همانطور که می دانیم زیاریان و بویهیان هر دو از جامعه گیل و دیلم بر خواسته بودند. مردمان گیل و دیلم در طول تاریخ فرایندی از حکومت های مختلف محلی را از سر گذرانده بودند که در عین استقلال، وابستگی های سنتی و انقیاد سیاسی خود را با حکومت های مرکزی وقت حفظ نموده بودند. اما پس از ورود اسلام به ایران و ایجاد حکومت های اسلامی تحت سلطه خلفا در ایران ، نوعی گسست فکری و سیاسی میان مردم این سرزمین با سایر نقاط ایران ایجاد می شود. این گسست همان پافشاری حکومتگران این سرزمین بر پایه آیین و کیش باستانی و شیوه های حکومتی آن و استقبال آن از سوی مردم این سرزمین است. به نحوی که بسیار از داعیه داران قدرت در این سرزمین می بایست مشروعیت سیاسی خود را از طریق انتساب به حکومت ساسانیان به مردم آن اثبات می کردند که در غیر این صورت مورد اقبال و حمایت مردم آن واقع نمی شدند. به عبارتی دیگر خواست مردمان سرزمین و گیل و دیلم بر استمرار حکومت های باستانی بوده است.
سکه های ضرب شده به همان شکل و شمایل دوره ساسانی حتی بعد از دو قرن از مرگ یزدگرد سوم و ابداع تاریخ و تقویمی جهت گاهشماری با عنوان تاریخ یزدگردی و یا تبرستانی از جمله فعالیت هایی جهت زنده نگه داشتن حکومت ساسانیان در این منطقه بوده است. همچنین کیش زرتشتی ، به عنوان نماد دینی باستان گرایی در این سرزمین باقی ماند و بر آن پافشاری و تاکید شد و این در حالی بود که اسلام در بیشتر نقاط ایران نفوذ قابل توجه ای یافته بود. زمانی هم که اسلام در قالب فعالیتهای گسترده نظامی و سیاسی توانست خود را در این سرزمین رخنه دهد، مردمان این دیار از دستاویز تفکر شیعی که نوعی تفکر دگر اندیشانه مبارزاتی با دستگاه های قدرت وقت اسلام بوده است، بهره بردند و همواره به عنوان عناصر متمرد سرزمین های تحت سیطره حکومت های اسلامی به ایفای نقش پرداختند. در نتیجه زمانی که عنصر گیل و دیلم در قالب خاندان های حکومتگر زیاری و بویهی در عرصه قدرت نمایی سیاسی ظاهر شدند، این تقابل قدرت میان آنها و دستگاه حکومت مرکزی اسلامی بیش از پیش عیان شد. این در حالی بود که بازیگران عرصه قدرت زیاری و بویهی از سوی مردمی حمایت و اندیشه هایشان پرورانده شده بود که جزء اقلیت تفکر حاکم به شمار می آمدند و این در حالی بود که اکثریت مردم ایران به دلیل وابستگی های مذهبی، علقه های سیاسی به دستگاه خلافت اسلامی داشتند و قدرت امیران و نقش آفرینی آنها را منوط به رضایت شخص خلیفه وقت از او می دانستند که در غیر این صورت هیچ گونه فرمانبرداری و حمایتی از سوی مردم ایران برای پیشبرد اهداف امیر جدید در کار نبود.
بنابراین حکومتگران زیاری و بویهی با پیشینه اندیشه های دگر خواهانه سیاسی، برای رهایی از این بحران ها و بدست آوردن مشروعیت سیاسی نه از شخص دستگاه خلافت بلکه در اذهان مردم نقاط مختلف ایران به احیا و زنده کردن ایدئولوژی رسوم باستانی ایران روی آوردند که بر طبق این ایدئولوژی در جریان قدرت یابی سیاسی پادشاهان ایران، نیازی به واسطه زمینی نبود و شخص شاه به طور مستقیم با گرفتن حلقه قدرت(فر ایزدی) از خود خداوند، به قدرت می رسید.
در جهت پیش برد این هدف امیران زیاری و بویهی اقدامات زیادی انجام دادند. در بین امیران زیاری و بویهی ، مرداویج و عضد الدوله بیش از همه در احیای فرهنگ باستانی به طور خاص ساسانیان اهتمام ورزیدند. عضدالدوله در ادامه این روند دستور داد تا نسب نامه ای برای بویهیان بسازند و آن را به بهرام گور برسانند. همچنین سکه ها و مدال هایی در شیراز ضرب شد که تصویر عضدالدوله را در حالی نشان می داد که تاجی به شکل تاج پادشاهان ساسانی بر سر داشت و از عبارت های " فر شاهنشاه فزون باد" و یا " شاه پناه خسرو عمرش دراز باد"استفاده شده بود. که عبارت "شاهنشاه و فر "هر دو یاد آور آداب حکومتی باستانی است.
بویهیان با رشد تفکراتی که خود زاییده آن بودند به دنبال یک صدا کردن مردم ایران به عنوان بزرگترین عناصر قدرتشان در مبارزه با دستگاه خلافت ، به دنبال احیای حکومت های مستقل در سرزمین های ایرانی بودند، کاری که علی رغم تلاش های زیاد فرمانروایان ایرانی نتیجه اش چندان رضایت بخش نبود.
Forwarded from مورخان
تقابل نابهنگام
✍️ مجیدعلیپور (سردبیر مورخان)
🔹«بالاخره روزی خواهد رسید که مردم بی غرضی در این مملکت اوراق تاریخ را ورق بزنند و از میان سطور آن، حقایق مربوط به زمان ما را بخوانند[...] من میروم و تاریخ ایران قضاوت خواهد کرد که به روزگار این ملت چه آمده است.»
🔹به رغم کوشش های نظری فراوان صورت گرفته در سالهای اخیر، هنوز هم عامه مردم به روایتی از تاریخ علاقمند و دلبسته اند که از همان ابتدا، قهرمان و ضدقهرمانِ «قصه» مشخص و تکلیفشان روشن شده باشد. روایتی که در آن لیست بلندی از شخصیت های خائن، مزدور و وابسته همواره در صدد و مشغول کارشکنی در امور معدود قهرمانانِ کاردان، دلسوز و مظلوم کشور هستند و با اعمال خبیثانه شان مانع از پیشرفت و بهروزی هموطنان خود گشته اند.
🔹«قوام» دو بار در دوره احمدشاه و سه بار در دوره محمدرضاشاه به مقام نخست وزیری رسید و طرفه آنکه همواره حضورش در این منصب، کوتاه و در دورانی پرآشوب بود. وی از جمله سیاستمداران آگاه از مناسبات و توازن قوای داخلی و بین المللی بود که به صرافت دریافته بود کشور امکان و توانایی هماوردی و تنش آفرینی همزمان با دو قدرت حریص و پرقدرت زمان (شوروی و انگلستان) را ندارد. در مقابل این نگرش، جریانی بود که «محمد مصدق» را می توان نماد و رهبر آن دانست. دسته ای از سیاستمداران، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی که چاره را در مبارزات استقلال طلبانه و درپیش گرفتن سیاست هایی مثل «موازنه منفی» می دانستند. راهکاری که براساس آن بنا نبود بیش از آنچه در گذشته به ثمن بخس به روسیه و انگلستان واگذار شده بود، امتیاز جدیدی به آنها اعطا شود.
🔹در پي چندين جلسه چانه زني با استالین و سایر مقامات شوروي كه اصرار زيادي بر حضور نیروهای خود در آذربايجان و حفظ نفوذشان در نواحي شمالي ایران داشتند، سرانجام استالین پذیرفت که نیروهایش خاک ایران را تخليه کنند. پژوهشگران بر سر اینکه اولتیماتوم شفاهی رییس جمهور وقت آمریکا (ترومن) بر تصمیم استالین برای خروج از ایران بیشتر تأثیر داشت یا سیاست¬ورزی قوام، اختلاف نظر دارند اما این نکته قابل تامل است که شوروی از هیچ یک از سرزمین های اشغال شده بعد از جنگ جهانی دوم خارج نشد مگر اینکه حکومتی دست نشانده را در آنجا بر سرکار آورد و اگر به یاد آوریم آمریکا و دولتهای متحدش حاضر نشدند برای بیرون راندن شوروی از آلمان و اروپای شرقی، خطر جنگ با آن کشور را به جان بخرند، پذیرش این احتمال که برای خارج کردنشان از شمال ایران، به نیروهای نظامی متوسل می شدند بسیار دشوار به نظر می رسد.
🔹خارج كردن ارتش شوروي از ايران و در پي آن سركوب حرکت جدايي طلبانه «حزب دموكرات» در آذربايجان، براي قوام اعتبار زيادي در فضاي سياسي آن روز ايران به وجود آورد و این چیزی نبود که به مذاق شاه جوان خوش آید. «محمدرضا شاه» همواره از قوام اعلام انزجار می کرد و از قدرت گرفتن او واهمه داشت. از این رو تمام تلاشش را انجام می داد تا حد ممکن او را از مناصب مهم قدرت و اثرگذاری بر فضای سیاسی کشور دور نگه دارد. در مقابل قوام نیز بنا داشت با کسب حمایت انگلستان و آمریکا، جای خود را در مناسبات جاری قدرت بیشتر باز کند.
🔹«شاه» در هراس از اوج گرفتن قدرت «مصدق» و «قوام» از بیم ناکام ماندن سیاست های رویاپردازانه های مصدق و پیامدهایش، بار دیگر در برشی حساس از تاریخ معاصر ایران به یکدیگر رسیدند. مقطعی که «قوام» هرآنچه اندوخته بود تنها در ۵ روز سراسر طوفانی یکسره به باد رفت و وی را به صورت ناخواسته در مقابل شخصیت و راه مصدق قرار داد! تقابلی نابهنگام که برنده بی چون و چرای آن، دربار و شخص محمدرضا شاه بود.
🔹صرفنظر از سرنوشتی که چه «قوام» و چه «مصدق» دچارش شدند و نویسندگانی که هریک به فراخور گرایش های فکری و سیاسی خود، از یکی «فرشته» و از آن دیگری «دیو» ساختند تا به گمان خود به نسل های بعدی درس تاریخ بیاموزند؛ این نکته شایان توجه است که به¬رغم برخی دستاوردهای قابل تحسین، نه سرسختی و سازش ناپذیری مصدق مساله نفت و تجاوز بیگانه به استقلال و حقوق ملت ایران را حل کرد و نه سیاست اعطای امتیازات توسط قوام. با این حال نگارنده معتقد است عملگرایی و واقع بینی سیاسی قوام برخلاف آنچه تاکنون نمایانده شده الزاما مخالف سیاست ورزی ایدئاآلیستی و خیال پردازانه مصدق نبود بلکه با کمی دوراندیشی و همراهی، چه بسا هرکدام از این دو می توانست مکمل آن دیگری باشد تا ضمن کسب و حفظ امتیازات، احتمال شکست و به هدر رفتن فرصتها در بزنگاههای مهم تاریخی کاهش یابد. درسی که برای امروز و فردای ایرانیان بسیار به کار خواهد آمد.
🌐 متن کامل یادداشت در آدرس http://www.movarekhan.com/blog/mossadegh_and_ghavaamv/
@movarekhan
✍️ مجیدعلیپور (سردبیر مورخان)
🔹«بالاخره روزی خواهد رسید که مردم بی غرضی در این مملکت اوراق تاریخ را ورق بزنند و از میان سطور آن، حقایق مربوط به زمان ما را بخوانند[...] من میروم و تاریخ ایران قضاوت خواهد کرد که به روزگار این ملت چه آمده است.»
🔹به رغم کوشش های نظری فراوان صورت گرفته در سالهای اخیر، هنوز هم عامه مردم به روایتی از تاریخ علاقمند و دلبسته اند که از همان ابتدا، قهرمان و ضدقهرمانِ «قصه» مشخص و تکلیفشان روشن شده باشد. روایتی که در آن لیست بلندی از شخصیت های خائن، مزدور و وابسته همواره در صدد و مشغول کارشکنی در امور معدود قهرمانانِ کاردان، دلسوز و مظلوم کشور هستند و با اعمال خبیثانه شان مانع از پیشرفت و بهروزی هموطنان خود گشته اند.
🔹«قوام» دو بار در دوره احمدشاه و سه بار در دوره محمدرضاشاه به مقام نخست وزیری رسید و طرفه آنکه همواره حضورش در این منصب، کوتاه و در دورانی پرآشوب بود. وی از جمله سیاستمداران آگاه از مناسبات و توازن قوای داخلی و بین المللی بود که به صرافت دریافته بود کشور امکان و توانایی هماوردی و تنش آفرینی همزمان با دو قدرت حریص و پرقدرت زمان (شوروی و انگلستان) را ندارد. در مقابل این نگرش، جریانی بود که «محمد مصدق» را می توان نماد و رهبر آن دانست. دسته ای از سیاستمداران، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی که چاره را در مبارزات استقلال طلبانه و درپیش گرفتن سیاست هایی مثل «موازنه منفی» می دانستند. راهکاری که براساس آن بنا نبود بیش از آنچه در گذشته به ثمن بخس به روسیه و انگلستان واگذار شده بود، امتیاز جدیدی به آنها اعطا شود.
🔹در پي چندين جلسه چانه زني با استالین و سایر مقامات شوروي كه اصرار زيادي بر حضور نیروهای خود در آذربايجان و حفظ نفوذشان در نواحي شمالي ایران داشتند، سرانجام استالین پذیرفت که نیروهایش خاک ایران را تخليه کنند. پژوهشگران بر سر اینکه اولتیماتوم شفاهی رییس جمهور وقت آمریکا (ترومن) بر تصمیم استالین برای خروج از ایران بیشتر تأثیر داشت یا سیاست¬ورزی قوام، اختلاف نظر دارند اما این نکته قابل تامل است که شوروی از هیچ یک از سرزمین های اشغال شده بعد از جنگ جهانی دوم خارج نشد مگر اینکه حکومتی دست نشانده را در آنجا بر سرکار آورد و اگر به یاد آوریم آمریکا و دولتهای متحدش حاضر نشدند برای بیرون راندن شوروی از آلمان و اروپای شرقی، خطر جنگ با آن کشور را به جان بخرند، پذیرش این احتمال که برای خارج کردنشان از شمال ایران، به نیروهای نظامی متوسل می شدند بسیار دشوار به نظر می رسد.
🔹خارج كردن ارتش شوروي از ايران و در پي آن سركوب حرکت جدايي طلبانه «حزب دموكرات» در آذربايجان، براي قوام اعتبار زيادي در فضاي سياسي آن روز ايران به وجود آورد و این چیزی نبود که به مذاق شاه جوان خوش آید. «محمدرضا شاه» همواره از قوام اعلام انزجار می کرد و از قدرت گرفتن او واهمه داشت. از این رو تمام تلاشش را انجام می داد تا حد ممکن او را از مناصب مهم قدرت و اثرگذاری بر فضای سیاسی کشور دور نگه دارد. در مقابل قوام نیز بنا داشت با کسب حمایت انگلستان و آمریکا، جای خود را در مناسبات جاری قدرت بیشتر باز کند.
🔹«شاه» در هراس از اوج گرفتن قدرت «مصدق» و «قوام» از بیم ناکام ماندن سیاست های رویاپردازانه های مصدق و پیامدهایش، بار دیگر در برشی حساس از تاریخ معاصر ایران به یکدیگر رسیدند. مقطعی که «قوام» هرآنچه اندوخته بود تنها در ۵ روز سراسر طوفانی یکسره به باد رفت و وی را به صورت ناخواسته در مقابل شخصیت و راه مصدق قرار داد! تقابلی نابهنگام که برنده بی چون و چرای آن، دربار و شخص محمدرضا شاه بود.
🔹صرفنظر از سرنوشتی که چه «قوام» و چه «مصدق» دچارش شدند و نویسندگانی که هریک به فراخور گرایش های فکری و سیاسی خود، از یکی «فرشته» و از آن دیگری «دیو» ساختند تا به گمان خود به نسل های بعدی درس تاریخ بیاموزند؛ این نکته شایان توجه است که به¬رغم برخی دستاوردهای قابل تحسین، نه سرسختی و سازش ناپذیری مصدق مساله نفت و تجاوز بیگانه به استقلال و حقوق ملت ایران را حل کرد و نه سیاست اعطای امتیازات توسط قوام. با این حال نگارنده معتقد است عملگرایی و واقع بینی سیاسی قوام برخلاف آنچه تاکنون نمایانده شده الزاما مخالف سیاست ورزی ایدئاآلیستی و خیال پردازانه مصدق نبود بلکه با کمی دوراندیشی و همراهی، چه بسا هرکدام از این دو می توانست مکمل آن دیگری باشد تا ضمن کسب و حفظ امتیازات، احتمال شکست و به هدر رفتن فرصتها در بزنگاههای مهم تاریخی کاهش یابد. درسی که برای امروز و فردای ایرانیان بسیار به کار خواهد آمد.
🌐 متن کامل یادداشت در آدرس http://www.movarekhan.com/blog/mossadegh_and_ghavaamv/
@movarekhan
مورخان
تقابل نابهنگام
«قوام» یا «مصدق»؟
Forwarded from 🌷کیان ایرانیان🌷 (Ronaghi)
🔴 #تاریخ_ایران ۶۵۰
🟩 #نادر_شاه_افشار
🔴 آخرین کشورگشای شرق
🔴 شرحی بر ظهور و سقوط پادشاهی نادرشاه افشار و نبردهایش از عثمانی تا هندوستان
👇
🔴 https://youtu.be/g-TURIjZPV4
🟩 #نادر_شاه_افشار
🔴 آخرین کشورگشای شرق
🔴 شرحی بر ظهور و سقوط پادشاهی نادرشاه افشار و نبردهایش از عثمانی تا هندوستان
👇
🔴 https://youtu.be/g-TURIjZPV4
YouTube
نادرشاه افشار، واپسین کشور گشای خاورزمین | Nader Shah Afshar, The Last Conqueror of The East
دهگان
"نادرشاه افشار ، واپسین کشور گشای خاور"
"Nader Shah Afshar, The Last Conqueror of The East"
"Нодиршоҳ Афшар, охирин фатҳкунандаи Шарқ"
فرازها:
{شاه اسماعیل صفوی،شاهنشاهی صفویان،شاه عباس بزرگ،اوج پادشاهی صفویان،سراشیبی صفویان،شاه سلطان حسین،محمود هوتک،شاه…
"نادرشاه افشار ، واپسین کشور گشای خاور"
"Nader Shah Afshar, The Last Conqueror of The East"
"Нодиршоҳ Афшар, охирин фатҳкунандаи Шарқ"
فرازها:
{شاه اسماعیل صفوی،شاهنشاهی صفویان،شاه عباس بزرگ،اوج پادشاهی صفویان،سراشیبی صفویان،شاه سلطان حسین،محمود هوتک،شاه…
Forwarded from تاریخشناسی (حسن حضرتی)
📝 تاریخ پادشاه فروتن علوم است
✍🏻 حسن حضرتی
✅ نمی دانم، اما امیدوارم مدعایی که اینجا طرح می کنم از تعصب رشته ای نباشد. صادقانه می گویم که این مدّعا دریافتی است که تاکنون بدان رسیده ام. دریافتی که بی تردید می تواند خطا باشد. بنابراین اصراری بر درستی آن ندارم.
براین باورم که دانش تاریخ پادشاه فروتن علوم است. زیرا:
🔻دانش تاریخ معرفتی است داده بنیاد. ارائه داده های معتبر درباره گذشته انسانی، کاری است بس سخت و صعب که مورخان انجام می دهند. آنها برای این کار باید به دل اسناد و مدارک بزنند و از لابلای آن ها روایتی واقعی و یا قریب به واقع را بیرون کشیده و توصیف و تبیین کنند. آنچه مورخ ارائه می کند، مورد استفاده خیلی از علوم به ویژه علوم انسانی و اجتماعی قرار می گیرد. بنای نظریه پردازی خیلی از علوم تعمیمی هم همین داده هایی است که تاریخ ورزان ارائه می کنند. در تقسیم کاری که میان علوم صورت گرفته، شاید سخت ترین آن به دوش مورخان افتاده است. همین هم باعث شده است عالمی چون اسپنسر مورخان را چونان عمله ها ببیند و کارگرانی زحمتکش برای معمارانی شیک پوش که اسم شان جامعه شناس است و... . بی تردید اسپنسر اشتباه می کرد. صدالبته تواضع و فروتنی مورخان او را به این اشتباه انداخته بود. تواضع همراه با سکوت و عدم تبلیغ درباره کار بسیار سخت و البته بسیار ذی قیمتی که انجام می دهند. مورخان هیچ وقت صدای شان بلند نبود. اهل دادوبیداد و شلوغ کردن نبودند و نیستند. همین تواضع بیش از حدّ است که عالمان برج عاج نشین علوم دیگر را دچار اشتباه می کند.
🔻 دانش تاریخ معرفت افزاست. به این معنی که در دل خود علوم مختلفی را پرورانده و بیرون داده است. علوم و معارفی که اینک هرکدام برای خود شان و منزلت علمی مستقلی پیدا کرده اند. علوم سیاسی، اندیشه سیاسی، جامعه شناسی، باستان شناسی، خط شناسی و...و... . مورخان در این زمینه هم هیچ فخرفروشی نمی کنند و بر سر عالمان آن علوم منّتی نمی گذارند. تاریخ به حق مادر این علوم است، اما مادری که هیچ وقت صفت مادری اش را به رخ فرزندانش نمی کشد. خصلت آفرینش گری و زایش گری دانش تاریخ در کمتر علم دیگری دیده شده است.
🔻مورخان به زبان ساده می نویسند. از واژهای قلمبه و سلمبه استفاده نمی کنند. ژست آدم های عقل کل را که من می دانم و شما نمی دانید را به خود نمی گیرند. خود را خواص و دیگران را عوام نمی پندارند. به زبانی نزدیک به زبان عوام سخن می گویند. تلاش می کنند خود را در کنار عامه بینند تا خواص. مورخان در دوره سنت دیدند که به زبان خواص و برای خواص نوشتن فایده ای ندارد. در دوره مدرن آگاهانه برگشتند به سمت توده مردم و به زبان آنها و برای آنها نوشتند. این در حالی است که عالمان علوم دیگر هنوز این امکان و قدرت را پیدا نکرده اند که فراتر از خود و هم مسلکان شان به زبان عامه و برای مردم هم بنویسند. عالمانی که با این کارشان شکاف عمیقی بین خود و توده مردم ایجاد کرده اند. راهی که مورخان پیشتر رفته اند و از آن برگشته اند و آنها حالا دارند تجربه اش می کنند. تا کی شود که آنها هم سر عقل بیایند.
🔻شدت تاثیرگذاری داده های تاریخی بسیار فراتر از تئوری هایی است که در علوم دیگر ارائه می شود. وابستگی تئوری ها به داده ها به مراتب بیشتر از وابستگی داده ها به تئوری هاست. ازین رو در بازار علم هم مورخان دست بالا را دارند. متاعی که آنها عرضه می کنند به مراتب ارز و بهایی بیشتر دارد.
✅ اما صدافسوس که مورخان ارزان فروش اند. قدر و قیمت آنچه دارند را نمی دانند. حتا به ارزش هنر خود واقف نیستند. شاید نباشند عالمان علومی چون مورخان که این قدر خودکم بین باشند. اعتماد به نفس کافی نداشته باشند. به ماهیت دانش خود و مختصات آن نیاندیشند. به قدرت عظیمی که معرفت شان در دل خود دارد ایمان نداشته باشند. ما مورخان گاهی لازم است جدا از موضوع دانش مان به خود آن نظر کنیم و درباب سرشت اش و مقام و اعتبار و منزلت اش در میان علوم دیگر تامل کنیم تا خود را عمله عالمان علوم دیگر نبینیم. بدانیم تاریخ اشرف علوم است و تاریخ ورزان پادشاهان فروتنی که البته هیچ وقت خود را در قامت پادشاهی نمی بینند.
🆔@Hassanhazrati50
✍🏻 حسن حضرتی
✅ نمی دانم، اما امیدوارم مدعایی که اینجا طرح می کنم از تعصب رشته ای نباشد. صادقانه می گویم که این مدّعا دریافتی است که تاکنون بدان رسیده ام. دریافتی که بی تردید می تواند خطا باشد. بنابراین اصراری بر درستی آن ندارم.
براین باورم که دانش تاریخ پادشاه فروتن علوم است. زیرا:
🔻دانش تاریخ معرفتی است داده بنیاد. ارائه داده های معتبر درباره گذشته انسانی، کاری است بس سخت و صعب که مورخان انجام می دهند. آنها برای این کار باید به دل اسناد و مدارک بزنند و از لابلای آن ها روایتی واقعی و یا قریب به واقع را بیرون کشیده و توصیف و تبیین کنند. آنچه مورخ ارائه می کند، مورد استفاده خیلی از علوم به ویژه علوم انسانی و اجتماعی قرار می گیرد. بنای نظریه پردازی خیلی از علوم تعمیمی هم همین داده هایی است که تاریخ ورزان ارائه می کنند. در تقسیم کاری که میان علوم صورت گرفته، شاید سخت ترین آن به دوش مورخان افتاده است. همین هم باعث شده است عالمی چون اسپنسر مورخان را چونان عمله ها ببیند و کارگرانی زحمتکش برای معمارانی شیک پوش که اسم شان جامعه شناس است و... . بی تردید اسپنسر اشتباه می کرد. صدالبته تواضع و فروتنی مورخان او را به این اشتباه انداخته بود. تواضع همراه با سکوت و عدم تبلیغ درباره کار بسیار سخت و البته بسیار ذی قیمتی که انجام می دهند. مورخان هیچ وقت صدای شان بلند نبود. اهل دادوبیداد و شلوغ کردن نبودند و نیستند. همین تواضع بیش از حدّ است که عالمان برج عاج نشین علوم دیگر را دچار اشتباه می کند.
🔻 دانش تاریخ معرفت افزاست. به این معنی که در دل خود علوم مختلفی را پرورانده و بیرون داده است. علوم و معارفی که اینک هرکدام برای خود شان و منزلت علمی مستقلی پیدا کرده اند. علوم سیاسی، اندیشه سیاسی، جامعه شناسی، باستان شناسی، خط شناسی و...و... . مورخان در این زمینه هم هیچ فخرفروشی نمی کنند و بر سر عالمان آن علوم منّتی نمی گذارند. تاریخ به حق مادر این علوم است، اما مادری که هیچ وقت صفت مادری اش را به رخ فرزندانش نمی کشد. خصلت آفرینش گری و زایش گری دانش تاریخ در کمتر علم دیگری دیده شده است.
🔻مورخان به زبان ساده می نویسند. از واژهای قلمبه و سلمبه استفاده نمی کنند. ژست آدم های عقل کل را که من می دانم و شما نمی دانید را به خود نمی گیرند. خود را خواص و دیگران را عوام نمی پندارند. به زبانی نزدیک به زبان عوام سخن می گویند. تلاش می کنند خود را در کنار عامه بینند تا خواص. مورخان در دوره سنت دیدند که به زبان خواص و برای خواص نوشتن فایده ای ندارد. در دوره مدرن آگاهانه برگشتند به سمت توده مردم و به زبان آنها و برای آنها نوشتند. این در حالی است که عالمان علوم دیگر هنوز این امکان و قدرت را پیدا نکرده اند که فراتر از خود و هم مسلکان شان به زبان عامه و برای مردم هم بنویسند. عالمانی که با این کارشان شکاف عمیقی بین خود و توده مردم ایجاد کرده اند. راهی که مورخان پیشتر رفته اند و از آن برگشته اند و آنها حالا دارند تجربه اش می کنند. تا کی شود که آنها هم سر عقل بیایند.
🔻شدت تاثیرگذاری داده های تاریخی بسیار فراتر از تئوری هایی است که در علوم دیگر ارائه می شود. وابستگی تئوری ها به داده ها به مراتب بیشتر از وابستگی داده ها به تئوری هاست. ازین رو در بازار علم هم مورخان دست بالا را دارند. متاعی که آنها عرضه می کنند به مراتب ارز و بهایی بیشتر دارد.
✅ اما صدافسوس که مورخان ارزان فروش اند. قدر و قیمت آنچه دارند را نمی دانند. حتا به ارزش هنر خود واقف نیستند. شاید نباشند عالمان علومی چون مورخان که این قدر خودکم بین باشند. اعتماد به نفس کافی نداشته باشند. به ماهیت دانش خود و مختصات آن نیاندیشند. به قدرت عظیمی که معرفت شان در دل خود دارد ایمان نداشته باشند. ما مورخان گاهی لازم است جدا از موضوع دانش مان به خود آن نظر کنیم و درباب سرشت اش و مقام و اعتبار و منزلت اش در میان علوم دیگر تامل کنیم تا خود را عمله عالمان علوم دیگر نبینیم. بدانیم تاریخ اشرف علوم است و تاریخ ورزان پادشاهان فروتنی که البته هیچ وقت خود را در قامت پادشاهی نمی بینند.
🆔@Hassanhazrati50
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
ولفرام کلایس در سال 1930 در برلین متولد شد. در سال 1959 پس از دریافت کمک هزینه تحقیقاتی از موسسه باستان شناسی آلمان، برای اولین بار به ایران سفر کرد. در طی سال های 1986-1971 وی مدیر شعبه موسسه در تهران بود. وی تعداد زیادی از اکتشافات باستان شناسی انجام شده را در تخت سلیمان و مسجد سلیمان انجام داده است.انتشارات وی بیش از سیصد اثر در موضوعات گسترده معماری و شهر سازی در ایران را شامل می شود. آنچه می خوانید بخش هایی از مقاله او با نام قلعه گبری، نقاره خانه و برج یزید در شهر ری است که توسط دکتر سیاوش درودیان ترجمه شده و در شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش به چاپ رسیده است:
شهر ری بدین صورت تقریبا از نظر گستردگی همانند شهرهای دیوارکشی شده قرون وسطی، نظیر دامغان و کرمان قدیم بود و بزرگتر از یزد و تبریز در قرن های شانزده تا نوزده میلادی و بسیار بزرگتر از اصطخر در دوره بویهیان در قرن دهم میلادو طبس با قلعه و دیواره آن شهر در قرن یازدهم و بزرگتر از شهر بلقیس در دوره اولیه اسلامی آن نزدیک اسفراین در خراسان.
یک بخش مهم دیواره بندی دوره اولیه اسلامی در ری، استحکامات جنوبی است که قلعه گبری نامیده می شود. این قلعه بر صفحات جنوب و شرق دیواره شهر مسلط است و در کنج جنوب شرقی شهر قرار دارد. به احتمال، نگهبان دروازه ای هم بوده که بر سر راه ورامین است. بر سر این راه در فاصله حدود پانصد متری استحکامات جنوبی، استحکامات اولیه ای به ابعاد شصت در شصت متر با چهار برج مدور قرار دارد. این قلعه دفاعی جنوبی یک ورودی در میانه دیوار شرقی اش دارد که پهلوی دو پشت بند مستطیلی شکل است. این دروازه در دوره دوم ساخت قلعه، بازسازی و عرض آن تنگتر شده است. این قلعه تدافعی جنوبی، بنایی است که به احتمال به دلیل گسترش شهر در مراحل بعدی به دیواره شهر متصل شده است. این بنا به عنوان یک بنای مستقل و یک قلعه چهارجانب آزاد، بنا شده و با اینکه دیواره های گلی آن به شدت بر اثر باد و باران از میان رفته، اما می تواند استحکام آن را نشان دهد و ارتفاع اولیه آن را تداعی کند.
در داخل قلعه (قلعه دفاعی- قلعه گبری) بقایای ظروف بزرگ غذا به رنگ های قهوه ای، قرمز روشن، خاکستری روشن و قهوه ای روشن پیدا شده که نشان از عملکرد نظامی تأسیسات دارد.
برج یزید که در حقیقت به نام خلیفه یزید اشاره دارد باید توضیحی افسانه وار از مقبره های دو شاهزاده بویهیان در قرن دهم میلادی بوده باشد.
@tarikhandishmag
شهر ری بدین صورت تقریبا از نظر گستردگی همانند شهرهای دیوارکشی شده قرون وسطی، نظیر دامغان و کرمان قدیم بود و بزرگتر از یزد و تبریز در قرن های شانزده تا نوزده میلادی و بسیار بزرگتر از اصطخر در دوره بویهیان در قرن دهم میلادو طبس با قلعه و دیواره آن شهر در قرن یازدهم و بزرگتر از شهر بلقیس در دوره اولیه اسلامی آن نزدیک اسفراین در خراسان.
یک بخش مهم دیواره بندی دوره اولیه اسلامی در ری، استحکامات جنوبی است که قلعه گبری نامیده می شود. این قلعه بر صفحات جنوب و شرق دیواره شهر مسلط است و در کنج جنوب شرقی شهر قرار دارد. به احتمال، نگهبان دروازه ای هم بوده که بر سر راه ورامین است. بر سر این راه در فاصله حدود پانصد متری استحکامات جنوبی، استحکامات اولیه ای به ابعاد شصت در شصت متر با چهار برج مدور قرار دارد. این قلعه دفاعی جنوبی یک ورودی در میانه دیوار شرقی اش دارد که پهلوی دو پشت بند مستطیلی شکل است. این دروازه در دوره دوم ساخت قلعه، بازسازی و عرض آن تنگتر شده است. این قلعه تدافعی جنوبی، بنایی است که به احتمال به دلیل گسترش شهر در مراحل بعدی به دیواره شهر متصل شده است. این بنا به عنوان یک بنای مستقل و یک قلعه چهارجانب آزاد، بنا شده و با اینکه دیواره های گلی آن به شدت بر اثر باد و باران از میان رفته، اما می تواند استحکام آن را نشان دهد و ارتفاع اولیه آن را تداعی کند.
در داخل قلعه (قلعه دفاعی- قلعه گبری) بقایای ظروف بزرگ غذا به رنگ های قهوه ای، قرمز روشن، خاکستری روشن و قهوه ای روشن پیدا شده که نشان از عملکرد نظامی تأسیسات دارد.
برج یزید که در حقیقت به نام خلیفه یزید اشاره دارد باید توضیحی افسانه وار از مقبره های دو شاهزاده بویهیان در قرن دهم میلادی بوده باشد.
@tarikhandishmag
Telegram
attach 📎
Forwarded from مطالعات ایرانی- گیلانشناسی/ Iran - Guilan Research
یکصدمین سالگرد نهضت جنگل
نقش آلمانها، بلشویکها، عثمانیها و ترکیب اجتماعی-طبقاتی جنبش جنگل
عباس پناهی
هومن یوسفدهی
اعظم ریاحی
8 دی 99
16 تا 18
لینک ورود رایگان:
https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-64x-ram
#نهضت_جنگل #سردار_میرزاکوچک_خان_جنگلی
http://www.ihcs.ac.ir/fa/news/20217
https://t.me/ihcss/6784
🍀🍀
@ihcss
نقش آلمانها، بلشویکها، عثمانیها و ترکیب اجتماعی-طبقاتی جنبش جنگل
عباس پناهی
هومن یوسفدهی
اعظم ریاحی
8 دی 99
16 تا 18
لینک ورود رایگان:
https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-64x-ram
#نهضت_جنگل #سردار_میرزاکوچک_خان_جنگلی
http://www.ihcs.ac.ir/fa/news/20217
https://t.me/ihcss/6784
🍀🍀
@ihcss
Forwarded from تاریخ معاصـر ایران
تصویری تاریخی از کهنترین نسخهی خطی پارسی یافتشده در ترکیه
قدمت: ۹۰۴ سال
نسخه ارزشمندی از کتاب پارسی «هدایه المتعلمین فی الطب» در زمینهی پزشکی، اثر «ابوبکر اخوینی بخاری» که در سال ۱۱۱۶ م و در زمان سلجوقیان روم توسط کاتبی به نام شریف رونویسی و به ضیاالدین غازی، امیر سلجوقی تقدیم شده است.
این نسخهی خطی ارزشمند هماکنون به شمارهی بایگانی ۳۶۴۶ در بخش نسخ خطی کتابخانهی فاتح شهر آنکارا نگهداری میشود.
تقریبا هر دانشآموز نوجوانی در ایران میتواند با صرف کمی زمان این متن پارسی با قدمت ۹۰۴ سال را بخواند و بفهمد.
برای یک ملت داشتن پیوستگی زبانی و فرهنگی به این شکل، در دنیا بسیار نادر است.
ارزش این میراث ارزشمند نیاکانمان را بیشتر بدانیم و در پاسداری از آن کوشا باشیم.
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
قدمت: ۹۰۴ سال
نسخه ارزشمندی از کتاب پارسی «هدایه المتعلمین فی الطب» در زمینهی پزشکی، اثر «ابوبکر اخوینی بخاری» که در سال ۱۱۱۶ م و در زمان سلجوقیان روم توسط کاتبی به نام شریف رونویسی و به ضیاالدین غازی، امیر سلجوقی تقدیم شده است.
این نسخهی خطی ارزشمند هماکنون به شمارهی بایگانی ۳۶۴۶ در بخش نسخ خطی کتابخانهی فاتح شهر آنکارا نگهداری میشود.
تقریبا هر دانشآموز نوجوانی در ایران میتواند با صرف کمی زمان این متن پارسی با قدمت ۹۰۴ سال را بخواند و بفهمد.
برای یک ملت داشتن پیوستگی زبانی و فرهنگی به این شکل، در دنیا بسیار نادر است.
ارزش این میراث ارزشمند نیاکانمان را بیشتر بدانیم و در پاسداری از آن کوشا باشیم.
#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇
📚https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg
امروز هفدهم دیماه پنجاه و سومین سالگرد در گذشت زنده یاد جهان پهلوان غلامرضا تختی، اسوه اخلاق و جوانمردی و مردم داری است.
@tarikhandishmag
@tarikhandishmag
سوال؛ چرا مرده را در مسیر گور سه بار بر زمین می گذاریم. آیا دستور دینی است؟
در خصوص این سوال منطقی با این مقدمه که ما دو دین در جامعه داریم یکی رسمی است و متصدی دارد و خلاف از آن را قاضیان و غازیان و کاتوزیان متذکر و منع می کنند و دین دیگری داریم که غیر رسمی هست و متصدی هم ندارد بلکه به خودی خود توسط عادت مردم حفظ می شود و مانا گونه حکومت می کند. برای تفهیم دین دوم که در عرف علمی به عنوان دین عامیانه خوانده می شود و مردم به عنوان حامیان آن هستند و با عوض شدن دین رسمی در ذیل دین جدید صبغه دین جدید را می گیرد و می ماند مثال الی ماشالله فراوان است. مثلا به همین عادت اسپند دود کردن خودمان دقت کنید. برای دود اسپند صلوات می فرستیم و آن را از اسلام می دانیم در حالی که اصلا ارتباطی با اسلام ندارد و در میان اقوام غیر ایرانی مسلمان هیچ رواجی ندارد. اگر این موضوع اسلامی بود باید مصریان یا حتی شیعیان لبنان که علمای ایشان در گسترش فقه شیعه در ایران صفوی کوششها کردند، هم این کار را می کردند در حالی که اینطور نیست.
این اسپند دود کردن یک سنت زرتشتی است که در دوران باستان انجام می دادیم و مردم آن را می پسندیدند. البته ریشه پزشکی هوشمندانه ای هم داشته است اما در دوران ساسانی همرنگ دینی گرفته بود و هر کس دود می کرد با گفتن کلمات«هومت هوخت هورشت» یا گفتار نیک کردار نیک پندار نیک، از اسپند تشکر می کرد در دوران اسلامی هم با سرودهای اسلامی و بعدا شیعی آن را نگه داشتیم.
ماجرای سه بار زمین گذاشتن مرده هم سنتی باستانی است که ریشه هوشمندانه پزشکی دارد. اجداد ما مرده را در مسیر دخمه سه بار زمین می گذاشتند و مراسم «سگ دید» اجرا می کردند. در این مراسم بعد از گذاشتن مرده بر زمین سگی را برای بو کردن مرده می آوردند و بعد از بو کردن سگ مرده را چندی جلوتر می بردند و دوباره این کار را می کردند. اگر شخص نمرده بود و علائم حیاتی داشت سگ واکنشی داشت خاص و آن وقت کاری می کردند اما از آنجا که ما معمولا زود خرافاتی می شویم به مرور موبدان گفتند سگ که جزو حیوانات مقدس است با بو کردنِ مرده، ارواح خبیث را از او دور می کند. زرتشتیان به تمام این مراسم و واکنش تشییع کنندگان «پُرس» می گفتند. این سنت ماند و در دوران اسلامی هم اجرا شد اما این جا کم کم سگ از نظر فقهی جزو حیوانات پلید شد و از دور کنار رفت اما سه بار زمین گذاشتن باقی ماند و نکته جالب توجهی که ثابت می کند این امر ریشه اسلامی ندارد این است که اولا در میان اقوام غیر ایرانی رایج نیست و از آن بد تر این که میان ایرانیان هم هر جا با شعاری مختلف اجرا می شود. مثلا در میان لرها با گفتن یا حسین و یا ابوالفضل و میان گروهی دیگر با صلوات اجرا می شود و در اصفهان صورت قدیمی خودش را در قالب «پُرس» به معنی پرسیدن از دیگران که چطور آدمی بود و این پرسش کارکرد اجتماعی مهمی داشت، حفظ کرده است.
از این گونه موارد فراوان است. یادم می آید تا همین سی سال پیش هم در آبادی ما در شب اول دفن مرده، روی قبر او آتش می افروختند. بعدها در مصاحبه های تاریخ شفاهی که از پدرم گرفتم از او پرسیدم چرا این کار را می کردید؟ گفت برای ان که گورکن مرده را نخورد. گفتم چطور بود که فرداشبش نمی امد و یا اصلا مرده در زمستان ممکن است تا ماهها سالم باشد و... جوابم داد که این سنتی بود که فکر می کنم از قدیم و قبل از تغییر دین بوده و انصافا درست می گفت
به هر روی در خصوص موضوعی که طرح کردید عجالتا جکسن در سفرنامه خود در 120 سال پیش از مراسم سگ دید میان زرتشتیان یزد گزارش دارد و آر. سی زنر هم در کتاب خود دارد مجموعه کمبریج هم مواردی دارد. دایره المعارف ایرانیکا هم برای این تحقیق خوب است منابع بیشتر هم نیاز بود درخدمتم.
محمد حسین فروغی
در خصوص این سوال منطقی با این مقدمه که ما دو دین در جامعه داریم یکی رسمی است و متصدی دارد و خلاف از آن را قاضیان و غازیان و کاتوزیان متذکر و منع می کنند و دین دیگری داریم که غیر رسمی هست و متصدی هم ندارد بلکه به خودی خود توسط عادت مردم حفظ می شود و مانا گونه حکومت می کند. برای تفهیم دین دوم که در عرف علمی به عنوان دین عامیانه خوانده می شود و مردم به عنوان حامیان آن هستند و با عوض شدن دین رسمی در ذیل دین جدید صبغه دین جدید را می گیرد و می ماند مثال الی ماشالله فراوان است. مثلا به همین عادت اسپند دود کردن خودمان دقت کنید. برای دود اسپند صلوات می فرستیم و آن را از اسلام می دانیم در حالی که اصلا ارتباطی با اسلام ندارد و در میان اقوام غیر ایرانی مسلمان هیچ رواجی ندارد. اگر این موضوع اسلامی بود باید مصریان یا حتی شیعیان لبنان که علمای ایشان در گسترش فقه شیعه در ایران صفوی کوششها کردند، هم این کار را می کردند در حالی که اینطور نیست.
این اسپند دود کردن یک سنت زرتشتی است که در دوران باستان انجام می دادیم و مردم آن را می پسندیدند. البته ریشه پزشکی هوشمندانه ای هم داشته است اما در دوران ساسانی همرنگ دینی گرفته بود و هر کس دود می کرد با گفتن کلمات«هومت هوخت هورشت» یا گفتار نیک کردار نیک پندار نیک، از اسپند تشکر می کرد در دوران اسلامی هم با سرودهای اسلامی و بعدا شیعی آن را نگه داشتیم.
ماجرای سه بار زمین گذاشتن مرده هم سنتی باستانی است که ریشه هوشمندانه پزشکی دارد. اجداد ما مرده را در مسیر دخمه سه بار زمین می گذاشتند و مراسم «سگ دید» اجرا می کردند. در این مراسم بعد از گذاشتن مرده بر زمین سگی را برای بو کردن مرده می آوردند و بعد از بو کردن سگ مرده را چندی جلوتر می بردند و دوباره این کار را می کردند. اگر شخص نمرده بود و علائم حیاتی داشت سگ واکنشی داشت خاص و آن وقت کاری می کردند اما از آنجا که ما معمولا زود خرافاتی می شویم به مرور موبدان گفتند سگ که جزو حیوانات مقدس است با بو کردنِ مرده، ارواح خبیث را از او دور می کند. زرتشتیان به تمام این مراسم و واکنش تشییع کنندگان «پُرس» می گفتند. این سنت ماند و در دوران اسلامی هم اجرا شد اما این جا کم کم سگ از نظر فقهی جزو حیوانات پلید شد و از دور کنار رفت اما سه بار زمین گذاشتن باقی ماند و نکته جالب توجهی که ثابت می کند این امر ریشه اسلامی ندارد این است که اولا در میان اقوام غیر ایرانی رایج نیست و از آن بد تر این که میان ایرانیان هم هر جا با شعاری مختلف اجرا می شود. مثلا در میان لرها با گفتن یا حسین و یا ابوالفضل و میان گروهی دیگر با صلوات اجرا می شود و در اصفهان صورت قدیمی خودش را در قالب «پُرس» به معنی پرسیدن از دیگران که چطور آدمی بود و این پرسش کارکرد اجتماعی مهمی داشت، حفظ کرده است.
از این گونه موارد فراوان است. یادم می آید تا همین سی سال پیش هم در آبادی ما در شب اول دفن مرده، روی قبر او آتش می افروختند. بعدها در مصاحبه های تاریخ شفاهی که از پدرم گرفتم از او پرسیدم چرا این کار را می کردید؟ گفت برای ان که گورکن مرده را نخورد. گفتم چطور بود که فرداشبش نمی امد و یا اصلا مرده در زمستان ممکن است تا ماهها سالم باشد و... جوابم داد که این سنتی بود که فکر می کنم از قدیم و قبل از تغییر دین بوده و انصافا درست می گفت
به هر روی در خصوص موضوعی که طرح کردید عجالتا جکسن در سفرنامه خود در 120 سال پیش از مراسم سگ دید میان زرتشتیان یزد گزارش دارد و آر. سی زنر هم در کتاب خود دارد مجموعه کمبریج هم مواردی دارد. دایره المعارف ایرانیکا هم برای این تحقیق خوب است منابع بیشتر هم نیاز بود درخدمتم.
محمد حسین فروغی
📍جستاری بر نظام ارباب رعیتی و جنبش دهقانی در لشت نشاء 📍
✍رسول سعیدی زاده
@tarikhandishmag
نظام اقتصادی دوره قاجار، بر مبنای زمین داری نهاده شده بود. خصوصیت ملک داری دوره صفویه، یعنی نبودن اشرافیت متکی بر مالکیت ارضی، در دوره قاجاریه نیز هم چنان ادامه داشت. در دوره قاجاریه اراضی لَشتِ نِشاء به دستور فتحعلی شاه به عنوان تُیُول (واگذاری زمین به کسی از طرف پادشاه) به یکی از خواجگان حرم شاهی به نام خسروخان داده شد. خسروخان بیشتر آبادیهای لشت نشاء را به قیمت نازل خریداری کرد. در سال ۱۲۳۴ق. برعلیه خسروخان شورش دهقانی به وجود آمد که به دستور شاه، وی به تهران احضار و اموالش مصادره و اراضی لشت نشاء خالِصه (دهات یا اراضی که از زمان سلطنت نادرشاه به دولت تعلق یافته و به وسیله مأمورین دولتی اداره می شد) اعلام شد. در دوره ناصری، ناصرالدین شاه قاجار (1247- 1313ق) املاک لشت نشاء را به عنوان تُیُول به صدراعظم خود میرزا علیخان امین الدوله فرزند میرزا محمدخان مجدالملک سینکی (وزیر و منشی دوره ناصری) داد. امین الدوله دست به اقدامات عُمرانی در لشت نشاء زد؛ اما در سال ۱۳۲۲ق. وفات یافت و در تکیهی بُقعهی آقا سیدرضای لشت نشاء به خاک سپرده شد، با مرگ علیخان امینالدوله، اموال و لقبش به پسر وی محسنخان امین الدوله داماد مظفرالدین شاه و پدر دکتر علی امینی مجدی (1284-1371ش) رسید. خاندان امین الدوله حدود صد سال اراضی لشت نشاء را در دست داشتند و با قدرت تمام بر مردم آنجا حکومت کردند.
محمدرضا پهلوی (1298- 1359ش) در سال 1341ش. به گیلان سفر کرد و لشت نشاء از جمله مناطقی بود که مورد بازدید وی قرار گرفت. وی و هیئت همراه پس از مکثی در کوچصفهان از روستاهای کنارسر، لیموچاه، گفشه و بالامحله عبور کردند و او در شهر لشت نشاء برای دهقانان سخنرانی نموده و برنامه های اصلاحات ارضی را برای مردم منطقه تشریح کرد. در 15 اردیبهشت 1341 خورشیدی آگهی اجرای قانون اصلاحات ارضی در منطقه لشت نشاء و کوچصفهان صادر شد و از طرف وزارت کشاورزی مقدمات تقسیم املاک این منطقه فراهم شد و پس از طی مدّت قانونی، اسناد مالکیت اراضی آن بین کشاورزان تقسیم شد.
پیش از اصلاحات ارضی تنها ۳/۱ از محصول آبی و ۵/۳ محصول دیمی به رعیت تعلُّق داشت و افزون بر آن رعیت وظیفه داشت سهمیهی ارباب را به انبارهای او حمل کند و مخارج مباشر و سواران خان را تأمین کند، اسبها و احشام ارباب را نگهداری و علوفهی آن ها را تأمین کند، در ساختن خانه و ساختمان به ارباب بیکاری بدهد. وسایل سوخت ارباب را تأمین کند و در هنگام ضروری به عنوان سرباز در خدمت ارباب باشد.
اجاره بهای مزرعه ی برنج در إزای هر صد دَرز (1000 متر مربع) دو قوطی (37 کیلو)، و در ازای یک جریب (10 هزار متر مربع)، چهل قوطی برنج بود. اگر رعیت اجاره بها را نمی داد، ارباب به او تذکر می داد. گاهی نیز ارباب، اجاره بهای ملک را افزایش می داد یا رعیت دیگری، ملک را با اجاره بهای بیشتر از ارباب می خواست. در صورتی که مستأجر کنونی، توان پرداخت اجاره بهای پیشنهادی را نداشت، بایست ملک را با همه ی اعیان غیر منقول آن شامل خانه، طویله و مزرعه ی برنج، بدون هیچ گونه ما به ازایی در اختیار مالک و مستأجر جدید بگذارد.
✍رسول سعیدی زاده
@tarikhandishmag
نظام اقتصادی دوره قاجار، بر مبنای زمین داری نهاده شده بود. خصوصیت ملک داری دوره صفویه، یعنی نبودن اشرافیت متکی بر مالکیت ارضی، در دوره قاجاریه نیز هم چنان ادامه داشت. در دوره قاجاریه اراضی لَشتِ نِشاء به دستور فتحعلی شاه به عنوان تُیُول (واگذاری زمین به کسی از طرف پادشاه) به یکی از خواجگان حرم شاهی به نام خسروخان داده شد. خسروخان بیشتر آبادیهای لشت نشاء را به قیمت نازل خریداری کرد. در سال ۱۲۳۴ق. برعلیه خسروخان شورش دهقانی به وجود آمد که به دستور شاه، وی به تهران احضار و اموالش مصادره و اراضی لشت نشاء خالِصه (دهات یا اراضی که از زمان سلطنت نادرشاه به دولت تعلق یافته و به وسیله مأمورین دولتی اداره می شد) اعلام شد. در دوره ناصری، ناصرالدین شاه قاجار (1247- 1313ق) املاک لشت نشاء را به عنوان تُیُول به صدراعظم خود میرزا علیخان امین الدوله فرزند میرزا محمدخان مجدالملک سینکی (وزیر و منشی دوره ناصری) داد. امین الدوله دست به اقدامات عُمرانی در لشت نشاء زد؛ اما در سال ۱۳۲۲ق. وفات یافت و در تکیهی بُقعهی آقا سیدرضای لشت نشاء به خاک سپرده شد، با مرگ علیخان امینالدوله، اموال و لقبش به پسر وی محسنخان امین الدوله داماد مظفرالدین شاه و پدر دکتر علی امینی مجدی (1284-1371ش) رسید. خاندان امین الدوله حدود صد سال اراضی لشت نشاء را در دست داشتند و با قدرت تمام بر مردم آنجا حکومت کردند.
محمدرضا پهلوی (1298- 1359ش) در سال 1341ش. به گیلان سفر کرد و لشت نشاء از جمله مناطقی بود که مورد بازدید وی قرار گرفت. وی و هیئت همراه پس از مکثی در کوچصفهان از روستاهای کنارسر، لیموچاه، گفشه و بالامحله عبور کردند و او در شهر لشت نشاء برای دهقانان سخنرانی نموده و برنامه های اصلاحات ارضی را برای مردم منطقه تشریح کرد. در 15 اردیبهشت 1341 خورشیدی آگهی اجرای قانون اصلاحات ارضی در منطقه لشت نشاء و کوچصفهان صادر شد و از طرف وزارت کشاورزی مقدمات تقسیم املاک این منطقه فراهم شد و پس از طی مدّت قانونی، اسناد مالکیت اراضی آن بین کشاورزان تقسیم شد.
پیش از اصلاحات ارضی تنها ۳/۱ از محصول آبی و ۵/۳ محصول دیمی به رعیت تعلُّق داشت و افزون بر آن رعیت وظیفه داشت سهمیهی ارباب را به انبارهای او حمل کند و مخارج مباشر و سواران خان را تأمین کند، اسبها و احشام ارباب را نگهداری و علوفهی آن ها را تأمین کند، در ساختن خانه و ساختمان به ارباب بیکاری بدهد. وسایل سوخت ارباب را تأمین کند و در هنگام ضروری به عنوان سرباز در خدمت ارباب باشد.
اجاره بهای مزرعه ی برنج در إزای هر صد دَرز (1000 متر مربع) دو قوطی (37 کیلو)، و در ازای یک جریب (10 هزار متر مربع)، چهل قوطی برنج بود. اگر رعیت اجاره بها را نمی داد، ارباب به او تذکر می داد. گاهی نیز ارباب، اجاره بهای ملک را افزایش می داد یا رعیت دیگری، ملک را با اجاره بهای بیشتر از ارباب می خواست. در صورتی که مستأجر کنونی، توان پرداخت اجاره بهای پیشنهادی را نداشت، بایست ملک را با همه ی اعیان غیر منقول آن شامل خانه، طویله و مزرعه ی برنج، بدون هیچ گونه ما به ازایی در اختیار مالک و مستأجر جدید بگذارد.
Forwarded from Bukharamag
شب شیرین بیانی
پانصد و نود و هشتمین شب از شبهای بخارا به بزرگداشت دکتر شیرین بیانی اختصاص یافته است. این مراسم در ساعت شش بعد از ظهر روز یکشنبه بیست و یکم دیماه 1399 به صورت مجازی پخش خواهد شد.
دکتر شیرین بیانی (متولد 1317 ـ تهران) تحصیلات خود را در رشته تاریخ تا مقطع کارشناسی در دانشگاه تهران و دکتری در دانشگاه سوربن گذراند و پس از مراجعت به تهران، در سن 25 سالگی وارد کادر آموزشی گروه تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران شد.
تخصص اصلی و اولیه دکتر بیانی تاریخ مغول و مغولشناسی است و در این زمینه دارای ترجمهها و تألیفات متعدد و ممتازی است، چنانکه برای کتاب سه جلدی «دین و دولت در عهد مغول» برنده جایزه کتاب سال شد و نیز ترجمه ایشان از کتاب «چنگیز خان»، تألیف ولادیمیر تسف، یکی از تحقیقات عمده و با ارزشی است که درباره چنگیزخان انجام گرفته و با گذشت بیش از نیم قرن از تألیف شدنش، همچنان معتبر است.
علاوه بر دوره مغول، خانم دکتر بیانی کتب و مقالاتی نیز در خصوص تاریخ ایران پیش از اسلام و حتی ادبیات ایران دارند.
شیرین بیانی در سال 1347 با محمدعلی اسلامی ندوشن شاعر، نویسنده و مترجم نامآشنا و شناختهشده ادبیات معاصر ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای رامین و مهران است.
از دیگر آثار دکتر شیرین بیانی میتوان به «تیسفون و بغداد در گذر زمان»، «هشت مقاله در زمینه تاریخ»، «زن در ایران عصر مغول» و «ایران از ورود آریاییها تا سقوط هخامنشیان» اشاره کرد.
در این مراسم ژاله آموزگار، منصوره اتحادیه، ابوالقاسم فروزانی، جواد عباسی و علی دهباشی درباره وجوه گوناگون شخصیت علمی و فرهنگی و آثار ایشان سخنرانی خواهند کرد.
شب شیرین بیانی در نشانیهای زیر پخش میشود:
Telegram.me/bukharamag
Instagram.com/bukharamag
www.bukharamag.com
facebook.com/bukharamagzine
aparat.com/bukharamag
پانصد و نود و هشتمین شب از شبهای بخارا به بزرگداشت دکتر شیرین بیانی اختصاص یافته است. این مراسم در ساعت شش بعد از ظهر روز یکشنبه بیست و یکم دیماه 1399 به صورت مجازی پخش خواهد شد.
دکتر شیرین بیانی (متولد 1317 ـ تهران) تحصیلات خود را در رشته تاریخ تا مقطع کارشناسی در دانشگاه تهران و دکتری در دانشگاه سوربن گذراند و پس از مراجعت به تهران، در سن 25 سالگی وارد کادر آموزشی گروه تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران شد.
تخصص اصلی و اولیه دکتر بیانی تاریخ مغول و مغولشناسی است و در این زمینه دارای ترجمهها و تألیفات متعدد و ممتازی است، چنانکه برای کتاب سه جلدی «دین و دولت در عهد مغول» برنده جایزه کتاب سال شد و نیز ترجمه ایشان از کتاب «چنگیز خان»، تألیف ولادیمیر تسف، یکی از تحقیقات عمده و با ارزشی است که درباره چنگیزخان انجام گرفته و با گذشت بیش از نیم قرن از تألیف شدنش، همچنان معتبر است.
علاوه بر دوره مغول، خانم دکتر بیانی کتب و مقالاتی نیز در خصوص تاریخ ایران پیش از اسلام و حتی ادبیات ایران دارند.
شیرین بیانی در سال 1347 با محمدعلی اسلامی ندوشن شاعر، نویسنده و مترجم نامآشنا و شناختهشده ادبیات معاصر ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای رامین و مهران است.
از دیگر آثار دکتر شیرین بیانی میتوان به «تیسفون و بغداد در گذر زمان»، «هشت مقاله در زمینه تاریخ»، «زن در ایران عصر مغول» و «ایران از ورود آریاییها تا سقوط هخامنشیان» اشاره کرد.
در این مراسم ژاله آموزگار، منصوره اتحادیه، ابوالقاسم فروزانی، جواد عباسی و علی دهباشی درباره وجوه گوناگون شخصیت علمی و فرهنگی و آثار ایشان سخنرانی خواهند کرد.
شب شیرین بیانی در نشانیهای زیر پخش میشود:
Telegram.me/bukharamag
Instagram.com/bukharamag
www.bukharamag.com
facebook.com/bukharamagzine
aparat.com/bukharamag
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
آپارات | شب های بخارا
شب های بخارا یک برنامه فرهنگی هنری با حضور آقای علی دهباشی
Forwarded from اتچ بات
📌طاق کسری را در یابیم!
@tarikhandishmag
طاق کسری که روزگاری نماد عظمت امپراتوری ایران بود در سده هفتم میلادی، در زمان حمله مسلمانان به ایران غارت شد. در بسیاری از نوشتهها به وجود فرشی عظیم و جواهر نشان در آن اشاره شده که مهاجمان عرب آن را تکه تکه کردند. از کاخ، پس از ورود اسلام به ایران مدتی به عنوان مسجد استفاده شد و پس از آن کم کم متروکه شد. بسیاری از جهانگردان و شاعران در سدههای بعد تحت تاثیر بقایای کاخ قرار گرفتند و در آثار خود به آن اشاره کردند. یکی از مشهورترین آثار، قصیده "ایوان مدائن" از خاقانی است.
وزارت فرهنگ عراق در سالهای اخیر یک دیوار بتونی پیرامون طاق احداث کرده تا پاسداری از آنرا آسانتر کند. ماموران نظامی به شکل دایمی در کنار آن حضور دارند. چند سال پیش، بیتوجهی به وضعیت طاق کسری به آنجا رسید که بسیاری از تلاشگران فرهنگی و رسانهها از فروریختن آن ابراز نگرانی کردند. دولت عراق از یک شرکت از کشور چک دعوت کرد تا ترمیمهای ضروری در طاق را انجام دهد. اینکه این گروه تا چه حد وظیفهی محول شده را درست انجام داده در میان مقامهای عراقی بحث برانگیز بوده است.
برای ترمیم چنین بناهای باستانی معمولا از کارشناسان ایتالیایی دعوت میشود. تجربه شرکتی که از پراگ این کار را به عهده داشته عمدتا ساخت و ساز ساختمانهای مدرن و ترمیم بناهای معاصر بوده است. لایه محافظتی که روی طاق کشیده در مدتی کوتاه فرسوده شده و برخی شکافها از نو نمایان شدهاند.
بازدیدکنندگان طاق در این روزها معمولا افرادی هستند که با کاروانهای زیارتی و کسب مجوز به مدائن میآیند؛ برای دیدار از آرامگاه سلمان فارسی که در عراق بسیاری او را "سلمان محمدی" مینامند. بیشتر این افراد با طاق کسری از راه داستانی آشنا هستند که میگوید بنا همزمان با تولد پیامبر اسلام ترک برداشته است؛ روایتی که مانند داستان کشتی نوح، هیچ سند علمی و تاریخی برای تایید آن در دست نیست.
طاق کسری سخت مظلوم واقع شده؛ ایرانیان به آن کم توجهند چون دیگر جلوی چشمشان نیست و عراقیها نیز گرفتار تامین امنیت جان و مال در زندگی روزمره. بیش از ربع قرن است که عراق در شرایط جنگی بهسر میبرد؛ فساد در دستگاههای دولتی بیداد میکند و اقتصاد در موقعیتی بحرانی است. در چنین فضایی توجه کافی به آثار باستانی شاید خواستهای لوکس و اشرافی به نظر برسد.
@tarikhandishmag
طاق کسری که روزگاری نماد عظمت امپراتوری ایران بود در سده هفتم میلادی، در زمان حمله مسلمانان به ایران غارت شد. در بسیاری از نوشتهها به وجود فرشی عظیم و جواهر نشان در آن اشاره شده که مهاجمان عرب آن را تکه تکه کردند. از کاخ، پس از ورود اسلام به ایران مدتی به عنوان مسجد استفاده شد و پس از آن کم کم متروکه شد. بسیاری از جهانگردان و شاعران در سدههای بعد تحت تاثیر بقایای کاخ قرار گرفتند و در آثار خود به آن اشاره کردند. یکی از مشهورترین آثار، قصیده "ایوان مدائن" از خاقانی است.
وزارت فرهنگ عراق در سالهای اخیر یک دیوار بتونی پیرامون طاق احداث کرده تا پاسداری از آنرا آسانتر کند. ماموران نظامی به شکل دایمی در کنار آن حضور دارند. چند سال پیش، بیتوجهی به وضعیت طاق کسری به آنجا رسید که بسیاری از تلاشگران فرهنگی و رسانهها از فروریختن آن ابراز نگرانی کردند. دولت عراق از یک شرکت از کشور چک دعوت کرد تا ترمیمهای ضروری در طاق را انجام دهد. اینکه این گروه تا چه حد وظیفهی محول شده را درست انجام داده در میان مقامهای عراقی بحث برانگیز بوده است.
برای ترمیم چنین بناهای باستانی معمولا از کارشناسان ایتالیایی دعوت میشود. تجربه شرکتی که از پراگ این کار را به عهده داشته عمدتا ساخت و ساز ساختمانهای مدرن و ترمیم بناهای معاصر بوده است. لایه محافظتی که روی طاق کشیده در مدتی کوتاه فرسوده شده و برخی شکافها از نو نمایان شدهاند.
بازدیدکنندگان طاق در این روزها معمولا افرادی هستند که با کاروانهای زیارتی و کسب مجوز به مدائن میآیند؛ برای دیدار از آرامگاه سلمان فارسی که در عراق بسیاری او را "سلمان محمدی" مینامند. بیشتر این افراد با طاق کسری از راه داستانی آشنا هستند که میگوید بنا همزمان با تولد پیامبر اسلام ترک برداشته است؛ روایتی که مانند داستان کشتی نوح، هیچ سند علمی و تاریخی برای تایید آن در دست نیست.
طاق کسری سخت مظلوم واقع شده؛ ایرانیان به آن کم توجهند چون دیگر جلوی چشمشان نیست و عراقیها نیز گرفتار تامین امنیت جان و مال در زندگی روزمره. بیش از ربع قرن است که عراق در شرایط جنگی بهسر میبرد؛ فساد در دستگاههای دولتی بیداد میکند و اقتصاد در موقعیتی بحرانی است. در چنین فضایی توجه کافی به آثار باستانی شاید خواستهای لوکس و اشرافی به نظر برسد.
Telegram
attach 📎