🔹اگر می خواهید تار و پود یک ملت را بهم بریزید...
✍ استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
در این که کورش یک شخصیت تاثیرگذار و مهم نه تنها بر تاریخ ما ایرانیان بالمعنی الاخص که بر تاریخ و جغرافیای تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی خاورمیانه نبوی و جهان بالمعنی الاعم بوده است محل تردید نیست. اتفاقا"جعل روز و ماه و سال به نام او و در مقام شخصیت او نه تنها مقام رفیع او را افزون نمی کند که جدال های بیهوده را نیز دامن می زند.
متاسفانه بسیاری از اختلاف ها و اختلال ها و اغتشاش ها وجدال های بیهوده ما چونان حکایت و روایت منازعت چهار کس با چهار زبان متفاوت بر سر یک چیز در مثنویست که پارسی انگورش می خواند و می خواست و عرب عِنَب و ترک اُزُم و یونانی (رومی) استافیل.
صاحب سرّی عزیزی صد زبان
گر بُدی آنجا بدادی صلحشان
گزنفون مورخ که "کورش نامه" و "برآمدن" یا جلوس کورش را نوشته است یک یونانیست. ایرانی نیست. درباره اوصاف و منش نیک سرداری نوشته است که ایرانیست (پارسیست). در وصف سرداری که شاهنشاهی اش سال ها با شهر و کشور مورخ بیش از دو قرن دست و پنجه فشرده است. برای گزنفون دشوار نبود درباره حاکمان شهر و کشورش چنین آثاری از خود بجای نهد. اما او چنین نکرد چون، چنان اوصاف و مقام رفیعی را در حاکمان شهر و کشورش نمی دید و نمی یافت.
می خواهید تار و پود یک ملت را بهم بریزید و از هم بگسلید، تحقیرش کنید. افتخاراتش را انکار کنید، مفاخرش را از یاد ببرید. مرغ همسایه را غاز به او عرضه کنید.
۷ آبان ۱۳۹۹
https://t.me/andishehekmat/1010
✍ استاد دکتر حکمت اله ملاصالحی
در این که کورش یک شخصیت تاثیرگذار و مهم نه تنها بر تاریخ ما ایرانیان بالمعنی الاخص که بر تاریخ و جغرافیای تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی خاورمیانه نبوی و جهان بالمعنی الاعم بوده است محل تردید نیست. اتفاقا"جعل روز و ماه و سال به نام او و در مقام شخصیت او نه تنها مقام رفیع او را افزون نمی کند که جدال های بیهوده را نیز دامن می زند.
متاسفانه بسیاری از اختلاف ها و اختلال ها و اغتشاش ها وجدال های بیهوده ما چونان حکایت و روایت منازعت چهار کس با چهار زبان متفاوت بر سر یک چیز در مثنویست که پارسی انگورش می خواند و می خواست و عرب عِنَب و ترک اُزُم و یونانی (رومی) استافیل.
صاحب سرّی عزیزی صد زبان
گر بُدی آنجا بدادی صلحشان
گزنفون مورخ که "کورش نامه" و "برآمدن" یا جلوس کورش را نوشته است یک یونانیست. ایرانی نیست. درباره اوصاف و منش نیک سرداری نوشته است که ایرانیست (پارسیست). در وصف سرداری که شاهنشاهی اش سال ها با شهر و کشور مورخ بیش از دو قرن دست و پنجه فشرده است. برای گزنفون دشوار نبود درباره حاکمان شهر و کشورش چنین آثاری از خود بجای نهد. اما او چنین نکرد چون، چنان اوصاف و مقام رفیعی را در حاکمان شهر و کشورش نمی دید و نمی یافت.
می خواهید تار و پود یک ملت را بهم بریزید و از هم بگسلید، تحقیرش کنید. افتخاراتش را انکار کنید، مفاخرش را از یاد ببرید. مرغ همسایه را غاز به او عرضه کنید.
۷ آبان ۱۳۹۹
https://t.me/andishehekmat/1010
Telegram
اندیشه حکمت
🔹به مناسبت ۷ آبان روز بزرگداشت کورش
میهن دوستی ناسیونالیزم نیست. احترام به فرزندان بزرگ و نامدار ایران زمین ربطی به قوم و قبیله و عشیره و طایفه ای خاص و این یا آن گرایش فکری ندارد. ما که قبیله و عشیره و طایفه نیستیم. ما ملتی هستیم نبوی. در اوصاف و اطوار…
میهن دوستی ناسیونالیزم نیست. احترام به فرزندان بزرگ و نامدار ایران زمین ربطی به قوم و قبیله و عشیره و طایفه ای خاص و این یا آن گرایش فکری ندارد. ما که قبیله و عشیره و طایفه نیستیم. ما ملتی هستیم نبوی. در اوصاف و اطوار…
Forwarded from اتچ بات
📌سنگ قبری از دوره آنفلوآنزای اسپانیایی
@tarikhandishmag
سنگ فوق در نورآباد ممسنی و مربوط به سال 1330 قمری معادل 104 سال قبل ( قمری )و معادل 101 سال شمسی و مربوط به زمان همه گیری آنفولانزای اسپانیایی در دنیا می باشد.
روی سنگ قبر نوشته:
"وفات مرحمت پناه علی رضا ولد صدق ملاعلی نجات جاویدالله در سنه ی 1330 (قمری) ناخوشی بلایی بر کل ربع مسکون نازل که تمام حکیمان از معالجه آن حیران و سرگردان و از غره ی شهر صفر تا پانزدهم شهر مذکور تمامی نوع انسان را سه قسم و دو قسم آن را هلاک و یک قسم باقی و آن یک قسم از عهده کفن و دفن بر نیامدند . علامت ناخوشی عطسئی و سرفئی بود. بجهت عبرت نوشته شد.
@tarikhandishmag
سنگ فوق در نورآباد ممسنی و مربوط به سال 1330 قمری معادل 104 سال قبل ( قمری )و معادل 101 سال شمسی و مربوط به زمان همه گیری آنفولانزای اسپانیایی در دنیا می باشد.
روی سنگ قبر نوشته:
"وفات مرحمت پناه علی رضا ولد صدق ملاعلی نجات جاویدالله در سنه ی 1330 (قمری) ناخوشی بلایی بر کل ربع مسکون نازل که تمام حکیمان از معالجه آن حیران و سرگردان و از غره ی شهر صفر تا پانزدهم شهر مذکور تمامی نوع انسان را سه قسم و دو قسم آن را هلاک و یک قسم باقی و آن یک قسم از عهده کفن و دفن بر نیامدند . علامت ناخوشی عطسئی و سرفئی بود. بجهت عبرت نوشته شد.
Telegram
attach 📎
Forwarded from Deleted Account
📣شماره هفتم نشریه تاریخ اندیش منتشر شد.
@tarikhandishmag
🔻در این شماره می خوانید:
◻️سلطان در حلب ایستاد(دادو ستد هنری میان ایران و سوریه در اواخر سده ی پنجم هجری: لورنتس کرن /ترجمه آرش رضویان
◻️گل مهرها: ریچارد نلسون فرای / ترجمه حمید رضا مظاهری
◻️جامعه یهودیان کرمانشاه در دوره قاجار : ویلم فلور و پریسا محمدی / ترجمه دکتر حسین علی بیگی
◻️قلعه گبری، نقاره خانه و برج یزید در شهر ری: ولفرام کلایس / ترجمه دکتر سیاوش درودیان
◻️سیاست تبادل هدیه در ایران اوایل قاجار : آصف اشرف / ترجمه فرشید نوروزی.
◻️ره یافت هایی در تاریخ مردم ایران در سده های نخستین و میانه اسلامی: قاسم قریب.
◻️بررسی نگرش عامیانه در مورد شیخ بهایی و تعارض آن با مستندات تاریخی : زهرا حاجی اسماعیلی.
◻️نگاهی نو به کیستی چند شاه مادی و سردنا پالوس : سورنا فیروزی.
◻️بررسی تطبیقی صحنه شکار در دوره ساسانی و قالی های شکارگاه دوره صفویه:سید محمود حسینی.
💢پخش از هفته آینده
@tarikhandishmag
🔻در این شماره می خوانید:
◻️سلطان در حلب ایستاد(دادو ستد هنری میان ایران و سوریه در اواخر سده ی پنجم هجری: لورنتس کرن /ترجمه آرش رضویان
◻️گل مهرها: ریچارد نلسون فرای / ترجمه حمید رضا مظاهری
◻️جامعه یهودیان کرمانشاه در دوره قاجار : ویلم فلور و پریسا محمدی / ترجمه دکتر حسین علی بیگی
◻️قلعه گبری، نقاره خانه و برج یزید در شهر ری: ولفرام کلایس / ترجمه دکتر سیاوش درودیان
◻️سیاست تبادل هدیه در ایران اوایل قاجار : آصف اشرف / ترجمه فرشید نوروزی.
◻️ره یافت هایی در تاریخ مردم ایران در سده های نخستین و میانه اسلامی: قاسم قریب.
◻️بررسی نگرش عامیانه در مورد شیخ بهایی و تعارض آن با مستندات تاریخی : زهرا حاجی اسماعیلی.
◻️نگاهی نو به کیستی چند شاه مادی و سردنا پالوس : سورنا فیروزی.
◻️بررسی تطبیقی صحنه شکار در دوره ساسانی و قالی های شکارگاه دوره صفویه:سید محمود حسینی.
💢پخش از هفته آینده
Forwarded from مطالعات زنان (Akhgar Taghipour)
این زن یکی از تاثیرگذار ترین زنان ایران است. فروغ السلطنه آذرخشی در سال ۱۲۹۶ نخستین مدرسه دخترانه شهر مشهد را در خانهاش به راه انداخت. در آن زمان عدهای درس خواندن دختران را حرام میدانستند و میخواستند مدرسه را آتش بزنند. مبارزه او با مخالفان تحصیل بانوان ۵ سال طول کشید. او و چند زن همراهش مسلحانه شب و روز از آن مدرسه پاسداری کردند و نگذاشتند کسی مدرسه را نابود یا تعطیل کند.
#مطالعات_زنان
@womenstudies
#مطالعات_زنان
@womenstudies
Forwarded from تاریخشناسی (حسن حضرتی)
📝 در فراق دوست (به یاد داود فیرحی)
✍🏻 حسن حضرتی
دیروز در کمال بهت و ناباوری خبر درگذشت دوست نازنین ام دکتر داود فیرحی را شنیدم. پس از گذشت ساعت ها هنوز هم باور این اتفاق ناگوار و مصیبت بار برای من و همه دوستان و دوستداران این دانشمند فرزانه بسیار سخت است. اما گویا چاره ای نیست: کل من علیها فان. می خواهم چند سطری درباره اش بنویسم، اما نمی دانم چه باید بنویسم. دانش و فضل عمیق و گسترده او را در حوزه اندیشه سیاسی همگان می دانند. حسن خلق و منش عاطفی و رفتار مهربانانه اش را خیلی ها دیده اند و یا شنیده اند. چیزهایی هم هست درباره زندگی شخصی اش که نزدیکان اش می دانند و ما هم اگر از آن آگاهیم، در گفتن اش تردید داریم. شاید روح آن عزیز به بیان اش راضی نباشد. ولی کاش می شد گفت، تا همه بیشتر می دانستند که فیرحی در کوچه و خیابان هم چقدر انسان وارسته ای بود و چه بزرگواری ها و از خود گذشتگی ها و ایثارها در مناسبات شخصی اش با انسان های دیگر از خود بروز داده است. تا همه می دانستند فیرحی برای این که فیرحی بشود، چقدر مرارت و سختی کشید، ناملایمتی های زیاد دید، ناسزاها به جان خرید ولی سکوت کرد و خواند و خواند و نوشت و نوشت تا شد دکتر فیرحی. استاد ارجمند دکتر نقیب زاده در جلسه دفاع از رساله دکتری فیرحی گفت ان شاءالله او جای مطهری ها و مفتح ها را در دانشگاه پر خواهد کرد. حرف کاملا به جایی بود و لی دقیق تر اگر بگوییم فیرحی در عرصه تخصصی تری، از هر دو آن نیک نامان فراتر رفت، آن هم در مدت کوتاه حیات اش. احیای مباحث اندیشه سیاسی در اسلام و ایران کاری بود بس سترگ که فیرحی به نحو احسن اما با تحمل مرارت های زیاد از عهده آن برآمد. یک بار به او گفتم دکتر چند ساعت در شب می خوابی؟ گفت تا نماز صبح می خوانم و می نویسم، بعد از نماز یک یا دو ساعتی می خوابم و بعد می آیم دانشگاه. بی خوابی همیشه در چهره زیبایش هویدا بود.
فیرحی را خیلی ها از زمان حضورش در دانشگاه تهران شناختند ولی ما باقرالعلومی ها از دهه هفتاد او را می شناختیم و همکارش بودیم. کاری که او در موسسه آموزش عالی [بعدا دانشگاه] باقرالعلوم انجام داد، کم از دانشگاه تهران نبود. نخستین روزهای آشنایی من با ایشان هم برمی گردد به سال 1374. زمانی که او در موسسه یادشده، معاون آموزشی و پژوهشی بود و به معنای دقیق تر مغز متفکر آن. از من دعوت کرد برای تدریس درس تاریخ اسلام برای دانشجویان علوم سیاسی. درسی که مرحوم آئینه وند ارائه می کرد و در میانه ترم به سبب مشکلاتی انصراف داده بود. من آن موقع 24 ساله بودم و فوق لیسانس تاریخ. کار سختی را شروع کرده بودم، اما حمایت و دلگرمی ها و مهربانی های او (و عزیزان دیگری که در آن موسسه حضور داشتند مانند نیک مردانی چون دکتر آل غفور و دکتر ستوده که هر جا هستند به سلامت باشند) ادامه راه را برایم میسور کرد و همین مقدمه ورود من به گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم گردید. ده سال تجربه باقرالعلوم برایم بسیار گران سنگ است. برخی از ناچیز اندوخته هایم محصول سال های معلمی ام در باقرالعلوم است. خیلی ها مدیون این موسسه اند. موسسه ای که فیرحی و همکاران اش آن را تبدیل کرده بودند به پویاترین و فعال ترین موسسه آموزش عالی قم در دهه هفتاد. اعتبار آن هم بیشتر به گروه علوم سیاسی اش بود. جایی که فیرحی و دوستان اش برنامه راه داشتند. می دانستند گام در چه راهی گذاشته اند و به دنبال چه می گردند و کجا می روند. تربیت شدگان باقرالعلوم تحت هدایت های معنوی و فکری فیرحی الان در دانشگاه ها و مراکز علمی مختلف کشور از سرآمدان در حوزه خود هستند. نقشی که باقرالعلوم دهه هفتاد، در شکوفایی مطالعات سیاسی در جامعه علمی کشور ایجاد کرد، بر کسی پوشیده نیست. در آن سال ها، همه استادان بنام کشور با دعوت موسسه به قم می رفتند: سید جواد طباطبایی، ناصر هادیان، محمود سریع القلم، حسین بشیریه، احمد نقیب زاده، فرهنگ رجایی، صادق زیبا کلام و... . به معنای واقعی شبیه مدرسه امام صادق علیه اسلام بود: میدانی برای گفتگوهای بی پروای علمی، تضارب آراء همراه با تحمل و مدارا.
فصلنامه علوم سیاسی که به همت فیرحی و همکاران اش منتشر می شد، سرشار از ایده های نو برای دانشجویان و محققان بود. سرمقاله هایی که خود فیرحی می نوشت با استقبال زیادی روبرو می شد و مبنای مباحث گونه گونی در جلسات علمی و کلاس های کارورزی و... قرار می گرفت. این وضعیت رونق بازار علم و پژوهش در این موسسه پابرجا بود، تا این که اوضاع برگشت و خیلی ها مجبور به ترک آن شدند. فیرحی به دانشگاه تهران آمد و بیشتر و بیشتر شکوفا شد. مع الاسف موسسه باقرالعلوم گرچه پس از آن عنوان دانشگاه را هم با خود به یدک می کشید، اما تبدیل شد به موسسه ای کاملا معمولی که دیگر جز روزمره گی چیزی از آن برنخاست.
🔻 ادامه در فرسته بعد
🆔@Hassanhazrati50
✍🏻 حسن حضرتی
دیروز در کمال بهت و ناباوری خبر درگذشت دوست نازنین ام دکتر داود فیرحی را شنیدم. پس از گذشت ساعت ها هنوز هم باور این اتفاق ناگوار و مصیبت بار برای من و همه دوستان و دوستداران این دانشمند فرزانه بسیار سخت است. اما گویا چاره ای نیست: کل من علیها فان. می خواهم چند سطری درباره اش بنویسم، اما نمی دانم چه باید بنویسم. دانش و فضل عمیق و گسترده او را در حوزه اندیشه سیاسی همگان می دانند. حسن خلق و منش عاطفی و رفتار مهربانانه اش را خیلی ها دیده اند و یا شنیده اند. چیزهایی هم هست درباره زندگی شخصی اش که نزدیکان اش می دانند و ما هم اگر از آن آگاهیم، در گفتن اش تردید داریم. شاید روح آن عزیز به بیان اش راضی نباشد. ولی کاش می شد گفت، تا همه بیشتر می دانستند که فیرحی در کوچه و خیابان هم چقدر انسان وارسته ای بود و چه بزرگواری ها و از خود گذشتگی ها و ایثارها در مناسبات شخصی اش با انسان های دیگر از خود بروز داده است. تا همه می دانستند فیرحی برای این که فیرحی بشود، چقدر مرارت و سختی کشید، ناملایمتی های زیاد دید، ناسزاها به جان خرید ولی سکوت کرد و خواند و خواند و نوشت و نوشت تا شد دکتر فیرحی. استاد ارجمند دکتر نقیب زاده در جلسه دفاع از رساله دکتری فیرحی گفت ان شاءالله او جای مطهری ها و مفتح ها را در دانشگاه پر خواهد کرد. حرف کاملا به جایی بود و لی دقیق تر اگر بگوییم فیرحی در عرصه تخصصی تری، از هر دو آن نیک نامان فراتر رفت، آن هم در مدت کوتاه حیات اش. احیای مباحث اندیشه سیاسی در اسلام و ایران کاری بود بس سترگ که فیرحی به نحو احسن اما با تحمل مرارت های زیاد از عهده آن برآمد. یک بار به او گفتم دکتر چند ساعت در شب می خوابی؟ گفت تا نماز صبح می خوانم و می نویسم، بعد از نماز یک یا دو ساعتی می خوابم و بعد می آیم دانشگاه. بی خوابی همیشه در چهره زیبایش هویدا بود.
فیرحی را خیلی ها از زمان حضورش در دانشگاه تهران شناختند ولی ما باقرالعلومی ها از دهه هفتاد او را می شناختیم و همکارش بودیم. کاری که او در موسسه آموزش عالی [بعدا دانشگاه] باقرالعلوم انجام داد، کم از دانشگاه تهران نبود. نخستین روزهای آشنایی من با ایشان هم برمی گردد به سال 1374. زمانی که او در موسسه یادشده، معاون آموزشی و پژوهشی بود و به معنای دقیق تر مغز متفکر آن. از من دعوت کرد برای تدریس درس تاریخ اسلام برای دانشجویان علوم سیاسی. درسی که مرحوم آئینه وند ارائه می کرد و در میانه ترم به سبب مشکلاتی انصراف داده بود. من آن موقع 24 ساله بودم و فوق لیسانس تاریخ. کار سختی را شروع کرده بودم، اما حمایت و دلگرمی ها و مهربانی های او (و عزیزان دیگری که در آن موسسه حضور داشتند مانند نیک مردانی چون دکتر آل غفور و دکتر ستوده که هر جا هستند به سلامت باشند) ادامه راه را برایم میسور کرد و همین مقدمه ورود من به گروه تاریخ دانشگاه باقرالعلوم گردید. ده سال تجربه باقرالعلوم برایم بسیار گران سنگ است. برخی از ناچیز اندوخته هایم محصول سال های معلمی ام در باقرالعلوم است. خیلی ها مدیون این موسسه اند. موسسه ای که فیرحی و همکاران اش آن را تبدیل کرده بودند به پویاترین و فعال ترین موسسه آموزش عالی قم در دهه هفتاد. اعتبار آن هم بیشتر به گروه علوم سیاسی اش بود. جایی که فیرحی و دوستان اش برنامه راه داشتند. می دانستند گام در چه راهی گذاشته اند و به دنبال چه می گردند و کجا می روند. تربیت شدگان باقرالعلوم تحت هدایت های معنوی و فکری فیرحی الان در دانشگاه ها و مراکز علمی مختلف کشور از سرآمدان در حوزه خود هستند. نقشی که باقرالعلوم دهه هفتاد، در شکوفایی مطالعات سیاسی در جامعه علمی کشور ایجاد کرد، بر کسی پوشیده نیست. در آن سال ها، همه استادان بنام کشور با دعوت موسسه به قم می رفتند: سید جواد طباطبایی، ناصر هادیان، محمود سریع القلم، حسین بشیریه، احمد نقیب زاده، فرهنگ رجایی، صادق زیبا کلام و... . به معنای واقعی شبیه مدرسه امام صادق علیه اسلام بود: میدانی برای گفتگوهای بی پروای علمی، تضارب آراء همراه با تحمل و مدارا.
فصلنامه علوم سیاسی که به همت فیرحی و همکاران اش منتشر می شد، سرشار از ایده های نو برای دانشجویان و محققان بود. سرمقاله هایی که خود فیرحی می نوشت با استقبال زیادی روبرو می شد و مبنای مباحث گونه گونی در جلسات علمی و کلاس های کارورزی و... قرار می گرفت. این وضعیت رونق بازار علم و پژوهش در این موسسه پابرجا بود، تا این که اوضاع برگشت و خیلی ها مجبور به ترک آن شدند. فیرحی به دانشگاه تهران آمد و بیشتر و بیشتر شکوفا شد. مع الاسف موسسه باقرالعلوم گرچه پس از آن عنوان دانشگاه را هم با خود به یدک می کشید، اما تبدیل شد به موسسه ای کاملا معمولی که دیگر جز روزمره گی چیزی از آن برنخاست.
🔻 ادامه در فرسته بعد
🆔@Hassanhazrati50
Forwarded from تاریخشناسی (حسن حضرتی)
🔻 ادامه فرسته بالا
فیرحی را تاریخ ورزان دانشگاهی هم بسیار دوست داشتند. واکنش دانشجویان و استادان تاریخ به خبر دردناک وفات ایشان شگفت انگیز است. گویا استاد برجسته ای از رشته تاریخ از میان شان رفته است. این واکنش بی دلیل نیست. فیرحی از معدود استادان علوم سیاسی است که در نوشته هایش به معنای واقعی ارتباط عمیقی بین تاریخ و علم سیاست برقرار می کرد. بی اعتنا به تاریخ شناسی نبود. سعی می کرد برای فهم عمیق اندیشه سیاسی در اسلام و ایران با دقت تاریخ بخواند و بدان اشراف پیدا کند. با کمال تواضع به سراغ استادان برجسته تاریخ می رفت و با ایشان به گفتگو می نشست. می دانم بیشترین گفتگوها را با استاد فرزانه دکتر زرگری نژاد درباره تاریخ اسلام و تاریخ مشروطه داشت. آثار تاریخی را با دقت می خواند. به معنای درست کلمه سخن پدر اندیشه سیاسی در ایران یعنی حمید عنایت را دریافته بود که اندیشه سیاسی بیش از آن که با علم سیاست قرابت داشته باشد با دانش تاریخ عجین است و قرین. این توجه عمیق به تاریخ را در آثارش به خوبی می توان دید. فیرحی ارتباط خوبی هم با دپارتمان های تاریخ داشت، هم در قالب تدریس و هم راهنمایی و مشاوره رساله های دکتری. نظریات اش همیشه مورد توجه اهل تاریخ بود. در عمل و به معنای واقعی کلمه اعتقاد به همکاری میان رشته ای تاریخ و علوم سیاسی داشت. ضعف تاریخی نگری در آثار فیرحی مشهود نیست، نقطه ضعفی که در خیلی از آثار استادان علوم سیاسی و جامعه شناسی به وفور دیده می شود.
با لطف ایشان "قدرت، دانش و مشروعیت سیاسی" را پیش از چاپ خوانده بودم و گفتگوها داشتیم. همین طور در زمان نگارش کتاب "تحول دولت در اسلام" در باقرالعلوم زیاد با هم مباحثه کردیم. برای این کتاب اش چند صفحه مربوط به دولت عثمانی را هم افتخار داد من برایش بنویسم. اما بیشترین گفتگوهای مان زمان نگارش "آستانه تجدد" بود. خیلی اوقات شب ها که گوشی ام زنگ می خورد و آن طرف صدای دلنشین و مخملین او را می شنیدم، برای طرح پرسشی تاریخی بود. آن قدر متواضعانه طرح مسئله می کرد که من حقیر از شرم آب می شدم. دریغ و درد که دیگر صدایش را نخواهم شنید. خنده های دلنشین اش را نخواهم دید و دستان گرم و صمیمی اش را نخواهم فشرد و گونه هایش را نخواهم بوسید.
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در آن کوه که فرهاد نکرد
روح اش شاد و قرین رحمت الهی باد
🆔@Hassanhazrati50
فیرحی را تاریخ ورزان دانشگاهی هم بسیار دوست داشتند. واکنش دانشجویان و استادان تاریخ به خبر دردناک وفات ایشان شگفت انگیز است. گویا استاد برجسته ای از رشته تاریخ از میان شان رفته است. این واکنش بی دلیل نیست. فیرحی از معدود استادان علوم سیاسی است که در نوشته هایش به معنای واقعی ارتباط عمیقی بین تاریخ و علم سیاست برقرار می کرد. بی اعتنا به تاریخ شناسی نبود. سعی می کرد برای فهم عمیق اندیشه سیاسی در اسلام و ایران با دقت تاریخ بخواند و بدان اشراف پیدا کند. با کمال تواضع به سراغ استادان برجسته تاریخ می رفت و با ایشان به گفتگو می نشست. می دانم بیشترین گفتگوها را با استاد فرزانه دکتر زرگری نژاد درباره تاریخ اسلام و تاریخ مشروطه داشت. آثار تاریخی را با دقت می خواند. به معنای درست کلمه سخن پدر اندیشه سیاسی در ایران یعنی حمید عنایت را دریافته بود که اندیشه سیاسی بیش از آن که با علم سیاست قرابت داشته باشد با دانش تاریخ عجین است و قرین. این توجه عمیق به تاریخ را در آثارش به خوبی می توان دید. فیرحی ارتباط خوبی هم با دپارتمان های تاریخ داشت، هم در قالب تدریس و هم راهنمایی و مشاوره رساله های دکتری. نظریات اش همیشه مورد توجه اهل تاریخ بود. در عمل و به معنای واقعی کلمه اعتقاد به همکاری میان رشته ای تاریخ و علوم سیاسی داشت. ضعف تاریخی نگری در آثار فیرحی مشهود نیست، نقطه ضعفی که در خیلی از آثار استادان علوم سیاسی و جامعه شناسی به وفور دیده می شود.
با لطف ایشان "قدرت، دانش و مشروعیت سیاسی" را پیش از چاپ خوانده بودم و گفتگوها داشتیم. همین طور در زمان نگارش کتاب "تحول دولت در اسلام" در باقرالعلوم زیاد با هم مباحثه کردیم. برای این کتاب اش چند صفحه مربوط به دولت عثمانی را هم افتخار داد من برایش بنویسم. اما بیشترین گفتگوهای مان زمان نگارش "آستانه تجدد" بود. خیلی اوقات شب ها که گوشی ام زنگ می خورد و آن طرف صدای دلنشین و مخملین او را می شنیدم، برای طرح پرسشی تاریخی بود. آن قدر متواضعانه طرح مسئله می کرد که من حقیر از شرم آب می شدم. دریغ و درد که دیگر صدایش را نخواهم شنید. خنده های دلنشین اش را نخواهم دید و دستان گرم و صمیمی اش را نخواهم فشرد و گونه هایش را نخواهم بوسید.
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در آن کوه که فرهاد نکرد
روح اش شاد و قرین رحمت الهی باد
🆔@Hassanhazrati50
Forwarded from اتچ بات
📣شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش منتشر شد:
@tarikhandishmag
در این شماره نشریه تاریخ اندیش ، به تعدادی از ترجمه مقالاتی از اساتید مطرح دانشگاه های شرق شناسی و ایرانشناسی در جهان می پردازد؛
◽️ مقاله سلطان در حلب ایستاد از پرفسور لرنتس کرن - استاد تاریخ هنر دانشگاه اتو فریدریش بامبرگ آلمان به همراه پیشگفتاری از نویسنده برای ترجمه فارسی که برای اولین بار در این نشریه منتشر می شود. در این مقاله ، کرن به پیوستگی هنری بین ایران و جهان عرب به ویژه سوریه می پردازد و اثبات می کند که پیشرفت های موازی و مشترک در این سرزمین ها صورت گرفته و مرزهای زبانی را در نوردیده است.
◽️مقاله گل مهرها اثر پرفسور ریچارد نلسون فرای ترجمه حمید مظاهری به آثاری از جنس گل یا قیر طبیعی با عنوان گل مهرها در ادوار تاریخ ایران می پردازد و اینکه چه کار کردهایی داشته اند.
◽️مقاله جامعه یهودیان کرمانشاه در دوره قاجار اثر ویلم فلور به قدیمی ترین ساکنان شهر کرمانشاه یعنی یهودیان می پردازد در این مقاله خواهیم دید که این یهودیان چه سختی هایی در ایران کشیده اند و چه مناسباتی را با مسلمانان حفظ کرده اند و چه آزادی هایی در زمینه اعتقادات مذهبی خود داشته اند.
◽️مقاله قلعه گبری و نقاره خانه و برج یزید در شهر ری اثر ولفرام کلایس ترجمه دکتر سیاوش درودیان به کهندژ ری می پردازد. وی در این مقاله مشخص می کند که این کهندژ متعلق به دوره سلجوقیان است و به تشریح آثار معماری این دژ عظیم می پردازد.
◽️مقاله سیاست تبادل هدیه در ایران اوایل قاجار از آصف اشرف از دانشگاه ییل آمریکا نگاهی به شیوه های اعطای هدیه در اوایل قرن سیزدهم هجری در ایران دارد و اینکه چگونه اعطای هدایا نقش مهمی در فرهنگ و اقتصاد سیاسی ایران عصر قاجار بازی کرد و چطور این روند به شکل بخشی از فرایند اداره ی حکومت قاجار درآمد.
◽️مقاله ره یافت هایی در تدوین تاریخ مردم ایران در سده های نخستین و میانه اسلامی اثر قاسم قریب به فقدان منابع تاریخنگاری در زمینه تاریخ اجتماعی مردم ایران می پردازد، و راهکارهایی را در این مقاله جهت بازسازی تاریخ مردم ایران ارائه می کند و اینکه چطور می توان از سنت تاریخ نگاری غرب در این زمینه بهره برد.
◽️مقاله بررسی نگرش عامیانه در مورد شیخ بهایی و تعارض آن با مستندات تاریخی از زهرا حاجی اسماعیلی است وی در این مقاله به بررسی مستندات تاریخی در مورد شیخ بهایی می پردازد و روشن می سازد که چطور بر خلاف تصورات رایج در میان عامه در شهرت شیخ به عنوان عالم ذی فنون و معمار بزرگ صفویان شک و تردید های قوی وجود دارد.
◽️مقاله نگاهی نو به کیستی چند شاه مادی و سردنا پالوس اثر سورنا فیروزی به گاهنگاری فرمانروایان آشور و ماد بر اساس کاوش های باستان شناسی مدرن می پردازد و مشخص می کند که چطور بسیاری از این اسامی و گزارش ها افسانه نبوده و ریشه های تاریخی برای آن وجود دارد.
◽️و سرانجام مقاله بررسی تطبیقی صحنه شکار در دوره ساسانی و قالی های شکار گاه صفوی از سید محمود حسینی به مفاهیم شکار در نقوش آثار هنری دوره ساسانی و قالی های شکار گاه دور ه صفوی می پردازد و اینکه چه تفاوت های عمده ای در مفاهیم شکار در دو دوره تاریخ ایران یعنی ساسانی و دوره صفوی به وجود می آید.
@tarikhandishmag
⬅️این شماره نشریه تاریخ اندیش را از ما بخواهید.
@tarikhandishmag
در این شماره نشریه تاریخ اندیش ، به تعدادی از ترجمه مقالاتی از اساتید مطرح دانشگاه های شرق شناسی و ایرانشناسی در جهان می پردازد؛
◽️ مقاله سلطان در حلب ایستاد از پرفسور لرنتس کرن - استاد تاریخ هنر دانشگاه اتو فریدریش بامبرگ آلمان به همراه پیشگفتاری از نویسنده برای ترجمه فارسی که برای اولین بار در این نشریه منتشر می شود. در این مقاله ، کرن به پیوستگی هنری بین ایران و جهان عرب به ویژه سوریه می پردازد و اثبات می کند که پیشرفت های موازی و مشترک در این سرزمین ها صورت گرفته و مرزهای زبانی را در نوردیده است.
◽️مقاله گل مهرها اثر پرفسور ریچارد نلسون فرای ترجمه حمید مظاهری به آثاری از جنس گل یا قیر طبیعی با عنوان گل مهرها در ادوار تاریخ ایران می پردازد و اینکه چه کار کردهایی داشته اند.
◽️مقاله جامعه یهودیان کرمانشاه در دوره قاجار اثر ویلم فلور به قدیمی ترین ساکنان شهر کرمانشاه یعنی یهودیان می پردازد در این مقاله خواهیم دید که این یهودیان چه سختی هایی در ایران کشیده اند و چه مناسباتی را با مسلمانان حفظ کرده اند و چه آزادی هایی در زمینه اعتقادات مذهبی خود داشته اند.
◽️مقاله قلعه گبری و نقاره خانه و برج یزید در شهر ری اثر ولفرام کلایس ترجمه دکتر سیاوش درودیان به کهندژ ری می پردازد. وی در این مقاله مشخص می کند که این کهندژ متعلق به دوره سلجوقیان است و به تشریح آثار معماری این دژ عظیم می پردازد.
◽️مقاله سیاست تبادل هدیه در ایران اوایل قاجار از آصف اشرف از دانشگاه ییل آمریکا نگاهی به شیوه های اعطای هدیه در اوایل قرن سیزدهم هجری در ایران دارد و اینکه چگونه اعطای هدایا نقش مهمی در فرهنگ و اقتصاد سیاسی ایران عصر قاجار بازی کرد و چطور این روند به شکل بخشی از فرایند اداره ی حکومت قاجار درآمد.
◽️مقاله ره یافت هایی در تدوین تاریخ مردم ایران در سده های نخستین و میانه اسلامی اثر قاسم قریب به فقدان منابع تاریخنگاری در زمینه تاریخ اجتماعی مردم ایران می پردازد، و راهکارهایی را در این مقاله جهت بازسازی تاریخ مردم ایران ارائه می کند و اینکه چطور می توان از سنت تاریخ نگاری غرب در این زمینه بهره برد.
◽️مقاله بررسی نگرش عامیانه در مورد شیخ بهایی و تعارض آن با مستندات تاریخی از زهرا حاجی اسماعیلی است وی در این مقاله به بررسی مستندات تاریخی در مورد شیخ بهایی می پردازد و روشن می سازد که چطور بر خلاف تصورات رایج در میان عامه در شهرت شیخ به عنوان عالم ذی فنون و معمار بزرگ صفویان شک و تردید های قوی وجود دارد.
◽️مقاله نگاهی نو به کیستی چند شاه مادی و سردنا پالوس اثر سورنا فیروزی به گاهنگاری فرمانروایان آشور و ماد بر اساس کاوش های باستان شناسی مدرن می پردازد و مشخص می کند که چطور بسیاری از این اسامی و گزارش ها افسانه نبوده و ریشه های تاریخی برای آن وجود دارد.
◽️و سرانجام مقاله بررسی تطبیقی صحنه شکار در دوره ساسانی و قالی های شکار گاه صفوی از سید محمود حسینی به مفاهیم شکار در نقوش آثار هنری دوره ساسانی و قالی های شکار گاه دور ه صفوی می پردازد و اینکه چه تفاوت های عمده ای در مفاهیم شکار در دو دوره تاریخ ایران یعنی ساسانی و دوره صفوی به وجود می آید.
@tarikhandishmag
⬅️این شماره نشریه تاریخ اندیش را از ما بخواهید.
Telegram
attach 📎
📚نسخه چاپی شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش را می توانید از این روش ها دریافت کنید:
💻وارد سایت نشریه به آدرس Www.tarikhandish.ir شده و از قسمت منوی سایت وارد بخش فروشگاه شده و با کلیک بر روی جلد شماره هفتم نشریه، در خواست خود را ثبت نمایید.
📲با شماره های نشریه در تماس باشید:
09115005094
09189894082
🏫به کتابفروشی های محل عرضه نشریه سربزنید.
📘تهران: کتابفروشی توس
📗تبریز: کتابفروشی سپهر
📙مشهد: کتابفروشی امام
📕قزوین:کتابفروشی مینوی خرد
📗شیراز: کتابفروشی بهار
📘اصفهان: فرهنگسرای کتاب
@tarikhandishmag
💻وارد سایت نشریه به آدرس Www.tarikhandish.ir شده و از قسمت منوی سایت وارد بخش فروشگاه شده و با کلیک بر روی جلد شماره هفتم نشریه، در خواست خود را ثبت نمایید.
📲با شماره های نشریه در تماس باشید:
09115005094
09189894082
🏫به کتابفروشی های محل عرضه نشریه سربزنید.
📘تهران: کتابفروشی توس
📗تبریز: کتابفروشی سپهر
📙مشهد: کتابفروشی امام
📕قزوین:کتابفروشی مینوی خرد
📗شیراز: کتابفروشی بهار
📘اصفهان: فرهنگسرای کتاب
@tarikhandishmag
نسخه الکترونیک شماره هفتم نشریه تاریخ اندیش هم اکنون در جار قابل دسترسی است.
https://www.jaaar.com/kiosk/archives/tarikhandish
https://www.jaaar.com/kiosk/archives/tarikhandish
Forwarded from اتچ بات
🔻 معرفی شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش(تابستان 97)
@tarikhandishmag
ویلم فلور تحصیلات خود را در دانشگاه اوترخت و دانشگاه لیدن در رشته های اقتصاد توسعه یافته و جامعه شناسی غیر غربی و اسلام شناسی انجام داد و زبان های فارسی و عربی را آموخت. پژوهش های زیادی از او در زمینه های گوناگون مربوط به تاریخ ایران و خلیج فارس منتشر شده است. آنچه در سطور پایین می خوانید، بخش هایی از ترجمه مقاله او با عنوان جامعه یهودیان کرمانشاه در دوره قاجار است که دکتر حسین علی بیگی آن را ترجمه کرده است و در شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش به چاپ رسیده است :
یهودیان و غیر مسلمانان در ایران زندگی سختی داشتند. زیرا آنها هرگز نمی توانستند بفهمند که مومنِ واقعی چه موقع از وضعیت بد آنها
سود می برد. این مشکل در دورۀ قاجار نیز وجود داشت، در آن دوره یهودیان کرمانشاه مجبور بودند با مشکلات مربوط به موقعیت شان درجامعه دست و پنجه نرم کنند. یهودیان همیشه مورد لعن و نفرین و بدگویی هایی بودند که گاهی منجر به قتل عام آنها نیز می شد. در حقیقت آنها از دهۀ 1860 م/ 1276ق تحت حمایت کارگزار نماینده امورخارجه بودند. البته این طور به نظر می رسد که حمایت چندانی از آنها نشده است.
در سال 1845م/ 1261-1260ق عالمی یهودی دربارۀ وضعیت جامعۀ یهودیان درکرمانشاه به استرن شکایت کرد.
اوگفت: چرا ما در زندان بنی اسماعیل مسلمانان ایران هستیم؟ و چرا با ما همچون خاک پست و بی ارزش رفتار میکنند؟
چرا غارتگران، اموال ما را می دزدند و به دختران ما دست درازی می کنند؟ وقتی یک متعصب مذهبی حرفه ای با بهبود قدرت سیاسی خود، خواستار مرتبه و
منزلت روحانی بیشتری (توابیون) در بهشت روی زمین می شد و به کفار اعلام حمله می کرد، آزار و اذیت یهودیان نیز افزایش پیدا می کرد.
راحتترین راه برای اینکه روحانی بتواند اعتبار مذهبی بی عیب و نقص خود را ثابت کند این بود که عواطف ضد یهودی یا ضدمسیحی را
تحریک کند؛ متاسفانه، عملی تکراری که تا رسیدن به روز هدف، اعتبار زیادی پیدا می کند. البته این اقدام مهری بر رفتار یهودیان و
مسیحیان خارج از خانه برجا گذاشت. شرحی از چگونگی پیروزی یهودیان بر تعصّب ساختاری، که احتمال می رود، علیه یهودیان کرمانشاه
نیز اعمال شده است.
آنها تحمل بالایی داشتند. یک روز از صرافمان پرسیدم که چرا این یهودیان خیلی آرام و بی صدا آن همه رنج را تحمل کردند. او پاسخ
داد: یهودی قبل از آنکه خانه را ترک کند در آستانه در می ایستد و سربند خود را در می آورد و همۀ لعن و نفرین ها را در آن می گوید و سپس دوباره روی سرش می گذارد. وقتی کسی او را نفرین می کند او به راحتی می گوید قبلا آن را شنیده ام و به راهش ادامه می دهد.
با این وجود، به دلیل حضور گروههای مذهبی فراوان همچون شیعیان، اهل حق و شمار اندکی از اهل سنت و مسیحیان و زرتشتیان،
مخالفان سامی گرایی در کرمانشاه همچون دیگر شهرهای ایران قوی نبود. نیومارک بیان میکند که آن میزان شدت کینه و دشمنی نسبت به یهودیان که در مرکز ایران رواج داشت در کرمانشاه به چشم نمی خورد.
یهودیان کرمانشاه حتی درمراسم عمرکشان شیعه ها که هر سال در سالگرد کشته شدن دومین خلیفۀ مسلمانان بر مسند قدرت برگزار
می شد، شرکت می کردند. یهودیان به این دلیل که او در زمان حکومتش قوانین سختی را برای آنها وضع کرده بود در مراسم او شرکت
می کردند.
⬅️این مقاله را به طور کامل می توانید در شماره هفتم نشریه تاریخ اندیش بخوانید.
💻Www.tarikhandish.ir
📲@tarikhandish
@tarikhandishmag
ویلم فلور تحصیلات خود را در دانشگاه اوترخت و دانشگاه لیدن در رشته های اقتصاد توسعه یافته و جامعه شناسی غیر غربی و اسلام شناسی انجام داد و زبان های فارسی و عربی را آموخت. پژوهش های زیادی از او در زمینه های گوناگون مربوط به تاریخ ایران و خلیج فارس منتشر شده است. آنچه در سطور پایین می خوانید، بخش هایی از ترجمه مقاله او با عنوان جامعه یهودیان کرمانشاه در دوره قاجار است که دکتر حسین علی بیگی آن را ترجمه کرده است و در شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش به چاپ رسیده است :
یهودیان و غیر مسلمانان در ایران زندگی سختی داشتند. زیرا آنها هرگز نمی توانستند بفهمند که مومنِ واقعی چه موقع از وضعیت بد آنها
سود می برد. این مشکل در دورۀ قاجار نیز وجود داشت، در آن دوره یهودیان کرمانشاه مجبور بودند با مشکلات مربوط به موقعیت شان درجامعه دست و پنجه نرم کنند. یهودیان همیشه مورد لعن و نفرین و بدگویی هایی بودند که گاهی منجر به قتل عام آنها نیز می شد. در حقیقت آنها از دهۀ 1860 م/ 1276ق تحت حمایت کارگزار نماینده امورخارجه بودند. البته این طور به نظر می رسد که حمایت چندانی از آنها نشده است.
در سال 1845م/ 1261-1260ق عالمی یهودی دربارۀ وضعیت جامعۀ یهودیان درکرمانشاه به استرن شکایت کرد.
اوگفت: چرا ما در زندان بنی اسماعیل مسلمانان ایران هستیم؟ و چرا با ما همچون خاک پست و بی ارزش رفتار میکنند؟
چرا غارتگران، اموال ما را می دزدند و به دختران ما دست درازی می کنند؟ وقتی یک متعصب مذهبی حرفه ای با بهبود قدرت سیاسی خود، خواستار مرتبه و
منزلت روحانی بیشتری (توابیون) در بهشت روی زمین می شد و به کفار اعلام حمله می کرد، آزار و اذیت یهودیان نیز افزایش پیدا می کرد.
راحتترین راه برای اینکه روحانی بتواند اعتبار مذهبی بی عیب و نقص خود را ثابت کند این بود که عواطف ضد یهودی یا ضدمسیحی را
تحریک کند؛ متاسفانه، عملی تکراری که تا رسیدن به روز هدف، اعتبار زیادی پیدا می کند. البته این اقدام مهری بر رفتار یهودیان و
مسیحیان خارج از خانه برجا گذاشت. شرحی از چگونگی پیروزی یهودیان بر تعصّب ساختاری، که احتمال می رود، علیه یهودیان کرمانشاه
نیز اعمال شده است.
آنها تحمل بالایی داشتند. یک روز از صرافمان پرسیدم که چرا این یهودیان خیلی آرام و بی صدا آن همه رنج را تحمل کردند. او پاسخ
داد: یهودی قبل از آنکه خانه را ترک کند در آستانه در می ایستد و سربند خود را در می آورد و همۀ لعن و نفرین ها را در آن می گوید و سپس دوباره روی سرش می گذارد. وقتی کسی او را نفرین می کند او به راحتی می گوید قبلا آن را شنیده ام و به راهش ادامه می دهد.
با این وجود، به دلیل حضور گروههای مذهبی فراوان همچون شیعیان، اهل حق و شمار اندکی از اهل سنت و مسیحیان و زرتشتیان،
مخالفان سامی گرایی در کرمانشاه همچون دیگر شهرهای ایران قوی نبود. نیومارک بیان میکند که آن میزان شدت کینه و دشمنی نسبت به یهودیان که در مرکز ایران رواج داشت در کرمانشاه به چشم نمی خورد.
یهودیان کرمانشاه حتی درمراسم عمرکشان شیعه ها که هر سال در سالگرد کشته شدن دومین خلیفۀ مسلمانان بر مسند قدرت برگزار
می شد، شرکت می کردند. یهودیان به این دلیل که او در زمان حکومتش قوانین سختی را برای آنها وضع کرده بود در مراسم او شرکت
می کردند.
⬅️این مقاله را به طور کامل می توانید در شماره هفتم نشریه تاریخ اندیش بخوانید.
💻Www.tarikhandish.ir
📲@tarikhandish
Telegram
attach 📎
مقالات شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش در پایگاه نورمگز به آدرس زیر نمایه شد:
http://www.noormags.ir/view/fa/magazine/number/120646
http://www.noormags.ir/view/fa/magazine/number/120646
عبدالکریم گلشنی درگذشت
◾️عبدالکریم گلشنی، نویسنده، استاد دانشگاه و پژوهشگر در سن ۹۲سالگی درگذشت.
@Fararunews
◾️عبدالکریم گلشنی، نویسنده، استاد دانشگاه و پژوهشگر در سن ۹۲سالگی درگذشت.
@Fararunews
عبدالکریم گلشنی در تاریخ 1307 در رشت زاده شد. جد مادری وی حجتالاسلام سیدحسن بن سیدابراهیم بن سیدعلی از سلسلۀ سادات مشهور تنکابن بود که در حکومت محمدولی خان سپهسالار تنکابنی در گیلان (از 1317 تا 1321 قمری) مهاجرت وی به رشت فراهم شد و در کوی صیقلان اقاما گزید. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس زادگاهش: قاآنی، امید، تربیت و شاهپور همزمان با تعلیمات دورهای خارج مدرسه به پایان برد.
در سال 1330 هفتهنامۀ سیاسی ـ انتقادی «هفتگز» را با همکاری چند تن از دوستانش راهاندازی کرد که جمعاً هفده شماره (از آذر 1330 تا خرداد 1331) به چاپ رسید. بعد از کودتای مرداد 1332 به مدت سه سال در وزارت فرهنگ به شغل معلمی روی آورد و در سال 1335 برای ادامۀ تحصیلات دانشگاهی به آلمان رفت و قبل از ثبتنام در دانشگاه، مقدمات آلمانی را در کلاسهای زبان یاد گرفت. ایشان بهترین سالهای تحصیل خود را در همین سالها میداند که دانشجوی خارجی نزد استاد آلمانی صاحب شخصیت بود. تا سال 1348 در دانشگاه هامبورگ مشغول به تحصیل و تحقیق بوده است که در سال 1347 دکترای تاریخ و شرقشناسی را اخذ میکند. در سال 1348 به وطن بازمیگردد و در به عنوان استاد قراردادی و سرپرست بخش تاریخ دانشکده ادبیات و علوم دانشگاه شیراز به تدریس و پژوهش مشغول میشود. در سال 1355 به دانشگاه تهران منتقل میشود و از اسفند 1357 تا مهر 1364 مدیریت گروه تاریخ دانشگاه تهران و از 1364 تا 1368 به عنوان رئیس کمیته تخصصی تاریخ با شورای عالی برنامهریزی ستاد انقلاب فرهنگی و همچنین سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) همکاری داشتهاند.
📌برگرفته از گروه تلگرام انجمن ایرانی تاریخ
روحشان شاد و یادشان گرامی.
در سال 1330 هفتهنامۀ سیاسی ـ انتقادی «هفتگز» را با همکاری چند تن از دوستانش راهاندازی کرد که جمعاً هفده شماره (از آذر 1330 تا خرداد 1331) به چاپ رسید. بعد از کودتای مرداد 1332 به مدت سه سال در وزارت فرهنگ به شغل معلمی روی آورد و در سال 1335 برای ادامۀ تحصیلات دانشگاهی به آلمان رفت و قبل از ثبتنام در دانشگاه، مقدمات آلمانی را در کلاسهای زبان یاد گرفت. ایشان بهترین سالهای تحصیل خود را در همین سالها میداند که دانشجوی خارجی نزد استاد آلمانی صاحب شخصیت بود. تا سال 1348 در دانشگاه هامبورگ مشغول به تحصیل و تحقیق بوده است که در سال 1347 دکترای تاریخ و شرقشناسی را اخذ میکند. در سال 1348 به وطن بازمیگردد و در به عنوان استاد قراردادی و سرپرست بخش تاریخ دانشکده ادبیات و علوم دانشگاه شیراز به تدریس و پژوهش مشغول میشود. در سال 1355 به دانشگاه تهران منتقل میشود و از اسفند 1357 تا مهر 1364 مدیریت گروه تاریخ دانشگاه تهران و از 1364 تا 1368 به عنوان رئیس کمیته تخصصی تاریخ با شورای عالی برنامهریزی ستاد انقلاب فرهنگی و همچنین سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) همکاری داشتهاند.
📌برگرفته از گروه تلگرام انجمن ایرانی تاریخ
روحشان شاد و یادشان گرامی.
Forwarded from اتچ بات
🔻معرفی شماره هفتم نشریه تاریخ اندیش
@tarikhandishmag
دکتر آصف اشرف مقطع لیسانس را در دانشگاه نیویورک در سال 2005 ، جایی که جایزه رومی-بیرونی، برای تعالی در مطالعات فارسی دریافت کرد، گذراند. او دارای مدرک دکترا از دانشگاه ییل است و در حال حاضر به تدریس دوره های مربوط به تاریخ و فرهنگ ایران ، خاورمیانه و جهان فارسی زبان می پردازد. علایق دکتر اشرف شامل تاریخ جهان اسلام و خاورمیانه از اوایل مدرن تا به امروز ، مطالعه ی تطبیقی امپراتوریها ، ادبیّات، سفر و فرهنگ و اقتصاد هدیه دادن است. تحقیقات کنونی وی در مورد ایران قرن هجدهم و نوزدهم ، روابط دولت و جامعه و ساخت اقتدار سیاسی در قاجار ایران است. کتاب وی جهان فارسی زبان: بازاندیشی در یک حوزه مشترک می باشد. آنچه می خوانید بخش هایی از مقاله سیاست تبادل هدیه در ایران اوایل قاجار ترجمه فرشید نوروزی است که در شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش به چاپ رسیده است:
هدایا، خراج و ره آورد، ستون فقرات دولت و جامعه قاجار بود. فراوانی آنها در دوره قاجار موجب شد تا برخی از ناظران دیدگاه جورج کرزن، دولتمرد بریتانیایی دوره امپراتوری، را به اشتراک بگذارند، اینكه مبادله هدایا "ویژگی برجسته و متمایزکننده دولت ایران" بود و اینكه در مورد شیوه های هدیه دادن ایرانیان و قاجار چیزی استثنائی وجود دارد.
در واقع، شواهد حاکی از آن است که شیوه های هدیه دادن میراث مشترک در سراسر اورآسیا پیش مدرن بود و نظامهای خراجگیری،
حاکمان اوایل قاجار نه تنها به یک طبقه اداری
که روش های هدیه دادن بخشی از آن محسوب می شد، "یكنواختی" و "یک عنصر گسترده فرهنگ مشترک" بودند.
حاکمان اوایل قاجار نه تنها به یک طبقه اداری تثبیت شده برای خدمت در دیوان سالاری شان متکی بودند بلکه از شیوه های تداوم یافته ای مانند هدیه دادن که آن ها آن را از دوران صفوی و پس از صفوی به ارث برده بودند و به عنوان وسیله ای برای بازسازی دولتی که می توانست بر یک سرزمین وسیع دو نیم برابر فرانسه مدرن و 100000مایل مربع بزرگتر از ایران معاصر حکومت کند، استفاده می کردند. به این معنا، تبادل هدیه بخش حیاتی حکومت و حیات سیاسی قاجار بود،اما نخست باید توجه داشت که اعطای هدیه قاجارها را با دیگر امپراتوری های تابع و خراجگذار مرتبط می کرد و دیگر اینکه نباید آن را به سطحی از تفاوت فرهنگی تبدیل کرد.
✅این مقاله را به طور کامل می توانید در شماره هفتم نشریه تاریخ اندیش بخوانید.
💻www.tarikhandish.ir
📲@tarikhandish
@tarikhandishmag
دکتر آصف اشرف مقطع لیسانس را در دانشگاه نیویورک در سال 2005 ، جایی که جایزه رومی-بیرونی، برای تعالی در مطالعات فارسی دریافت کرد، گذراند. او دارای مدرک دکترا از دانشگاه ییل است و در حال حاضر به تدریس دوره های مربوط به تاریخ و فرهنگ ایران ، خاورمیانه و جهان فارسی زبان می پردازد. علایق دکتر اشرف شامل تاریخ جهان اسلام و خاورمیانه از اوایل مدرن تا به امروز ، مطالعه ی تطبیقی امپراتوریها ، ادبیّات، سفر و فرهنگ و اقتصاد هدیه دادن است. تحقیقات کنونی وی در مورد ایران قرن هجدهم و نوزدهم ، روابط دولت و جامعه و ساخت اقتدار سیاسی در قاجار ایران است. کتاب وی جهان فارسی زبان: بازاندیشی در یک حوزه مشترک می باشد. آنچه می خوانید بخش هایی از مقاله سیاست تبادل هدیه در ایران اوایل قاجار ترجمه فرشید نوروزی است که در شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش به چاپ رسیده است:
هدایا، خراج و ره آورد، ستون فقرات دولت و جامعه قاجار بود. فراوانی آنها در دوره قاجار موجب شد تا برخی از ناظران دیدگاه جورج کرزن، دولتمرد بریتانیایی دوره امپراتوری، را به اشتراک بگذارند، اینكه مبادله هدایا "ویژگی برجسته و متمایزکننده دولت ایران" بود و اینكه در مورد شیوه های هدیه دادن ایرانیان و قاجار چیزی استثنائی وجود دارد.
در واقع، شواهد حاکی از آن است که شیوه های هدیه دادن میراث مشترک در سراسر اورآسیا پیش مدرن بود و نظامهای خراجگیری،
حاکمان اوایل قاجار نه تنها به یک طبقه اداری
که روش های هدیه دادن بخشی از آن محسوب می شد، "یكنواختی" و "یک عنصر گسترده فرهنگ مشترک" بودند.
حاکمان اوایل قاجار نه تنها به یک طبقه اداری تثبیت شده برای خدمت در دیوان سالاری شان متکی بودند بلکه از شیوه های تداوم یافته ای مانند هدیه دادن که آن ها آن را از دوران صفوی و پس از صفوی به ارث برده بودند و به عنوان وسیله ای برای بازسازی دولتی که می توانست بر یک سرزمین وسیع دو نیم برابر فرانسه مدرن و 100000مایل مربع بزرگتر از ایران معاصر حکومت کند، استفاده می کردند. به این معنا، تبادل هدیه بخش حیاتی حکومت و حیات سیاسی قاجار بود،اما نخست باید توجه داشت که اعطای هدیه قاجارها را با دیگر امپراتوری های تابع و خراجگذار مرتبط می کرد و دیگر اینکه نباید آن را به سطحی از تفاوت فرهنگی تبدیل کرد.
✅این مقاله را به طور کامل می توانید در شماره هفتم نشریه تاریخ اندیش بخوانید.
💻www.tarikhandish.ir
📲@tarikhandish
Telegram
attach 📎
خواننده گرامی!
علاقه مندی شما به اشتراک نشریه تاریخ اندیش آن هم در این شرایط سخت اقتصادی، نمایانگر توجه و اهمیت دادن شما عزیزان به ضرورت استمرار چنین فعالیت های فرهنگی-علمی در قالب نشریات مستقل در کشور برای زمان حاضر و آینده است. از شما بابت حمایت هایتان سپاسگزاریم.
تحریریه فصلنامه تاریخ اندیش
@tarikhandishmag
علاقه مندی شما به اشتراک نشریه تاریخ اندیش آن هم در این شرایط سخت اقتصادی، نمایانگر توجه و اهمیت دادن شما عزیزان به ضرورت استمرار چنین فعالیت های فرهنگی-علمی در قالب نشریات مستقل در کشور برای زمان حاضر و آینده است. از شما بابت حمایت هایتان سپاسگزاریم.
تحریریه فصلنامه تاریخ اندیش
@tarikhandishmag
Forwarded from DW Persian دویچهوله فارسی
🔴 مردان نمکی زنجان در راه نمایشگاهی در آلمان
به گزارش سایت "دی ولت" تدارک برگزاری نمایشگاهی با عنوان "مرگ در نمک – تحقیقات باستانشناسی در ایران" در شهرهای فرانکفورت و بوخوم آلمان در حال انجام است که زمان افتتاح آن بستگی به وضعیت پاندمی کرونا دارد. براساس این گزارش این نمایشگاه تحت نظارت ناتاشا باقرپور سلطانی از موزه باستانشناسی فرانکفورت، پروفسور اشتولنر و ابوالفضل عالی برگزار میشود.
@dw_farsi
به گزارش سایت "دی ولت" تدارک برگزاری نمایشگاهی با عنوان "مرگ در نمک – تحقیقات باستانشناسی در ایران" در شهرهای فرانکفورت و بوخوم آلمان در حال انجام است که زمان افتتاح آن بستگی به وضعیت پاندمی کرونا دارد. براساس این گزارش این نمایشگاه تحت نظارت ناتاشا باقرپور سلطانی از موزه باستانشناسی فرانکفورت، پروفسور اشتولنر و ابوالفضل عالی برگزار میشود.
@dw_farsi
Deutsche Welle
مردان نمکی زنجان در راه نمایشگاهی در آلمان
در آخرین شماره مجله باستانشناسی آلمان بخشی از نتایج تحقیقات پرفسور توماس اشتولنر و ابوالفضل عالی در مورد مردان نمکی در معدن نمک چهرآباد زنجان منتشر شده است. قرار است نمایشگاهی از مردان نمکی در آلمان برگزار شود.
Forwarded from اتچ بات
🔻معرفی شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش
لورنتس کرن استاد هنر اسلامی و باستان شناسی در دانشگاه بامبرگ آلمان است. تمرکز تحقیقات وی بر روی معماری و تزیینات معماری در سرزمین های مرکزی اسلامی (مصر، سوریه، ایران) از قرن 10 تا 16 در زمینه خط و آثار فلزی است. آنچه در سطور پایین آمده است بخش هایی از ترجمه مقاله او با عنوان سلطان در حلب ایستاد (دادو ستد هنری میان ایران و سوریه در اواخر سده پنجم /یازدهم میلادی) به همراه پیشگفتارکه آرش رضویان آن را ترجمه کرده است و در شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش به چاپ رسیده است:
@tarikhandishmag
روی هم رفته شواهد کافی برای اثبات این که وابستگی های فرهنگی میان سوریه و ایران در بازه ی زمانی سلجوقی تنگاتنگ بوده، وجود دارد. بسیاری از کارهای جداگانه هنری یا گروه های کالا، افزایش تاثیر متقابل هنری را نشان می دهند که از اواخر سده پنجم هجری /یازدهم میلادی شروع شد و تا آغاز سده هفتم هجری /سیزدهم میلادی ادامه یافت . اگر جایگاهی در تاریخ باشد که در آن داد و ستد هنری شایانی میان دو سرزمین به آسانی انجام پذیر بوده باشد، همین دوره زمانی بوده است. در بسیاری نمونه ها تاثیر از شرق بر روی غرب است، اما این که پادشاهی سلجوقیان در ایران تمرکز داشت، لزوما به معنی جریان فرهنگی یک سویه نیست، چنان که نمونه سفالینه های زرین فام این را نشان می دهد.
در این فرآیند گنبدهای مسجد جامع اصفهان، بسی زودتر به میدان آمدند. در این جا بن مایه ی گنبدخانه تاریخی، در جلوی محراب که مهم ترین بخش مسجد است، برای نخستین بار در معماری ایرانی پدیدار می شود. درون این گنبد خانه چنان آماده سازی شده بود تا بازدید کننده را با شکوه خود، تحت تاثیر قرار دهد به ویژه در نا هم سانی با شبستان های ستوندار کناری. جدای از آنچه گفته می شود که این معماری را می توان هم چون شکوه و عظمت بانی آن دید، خواسته و معنی دقیق گنبد خانه ایرانی هنوز به روشنی دریافته نشده است.
⬅️این مقاله را به طور کامل می توانید در شماره هفتم نشریه تاریخ اندیش بخوانید.
💻www.tarikhandish.ir
📲@tarikhandish
لورنتس کرن استاد هنر اسلامی و باستان شناسی در دانشگاه بامبرگ آلمان است. تمرکز تحقیقات وی بر روی معماری و تزیینات معماری در سرزمین های مرکزی اسلامی (مصر، سوریه، ایران) از قرن 10 تا 16 در زمینه خط و آثار فلزی است. آنچه در سطور پایین آمده است بخش هایی از ترجمه مقاله او با عنوان سلطان در حلب ایستاد (دادو ستد هنری میان ایران و سوریه در اواخر سده پنجم /یازدهم میلادی) به همراه پیشگفتارکه آرش رضویان آن را ترجمه کرده است و در شماره هفتم فصلنامه تاریخ اندیش به چاپ رسیده است:
@tarikhandishmag
روی هم رفته شواهد کافی برای اثبات این که وابستگی های فرهنگی میان سوریه و ایران در بازه ی زمانی سلجوقی تنگاتنگ بوده، وجود دارد. بسیاری از کارهای جداگانه هنری یا گروه های کالا، افزایش تاثیر متقابل هنری را نشان می دهند که از اواخر سده پنجم هجری /یازدهم میلادی شروع شد و تا آغاز سده هفتم هجری /سیزدهم میلادی ادامه یافت . اگر جایگاهی در تاریخ باشد که در آن داد و ستد هنری شایانی میان دو سرزمین به آسانی انجام پذیر بوده باشد، همین دوره زمانی بوده است. در بسیاری نمونه ها تاثیر از شرق بر روی غرب است، اما این که پادشاهی سلجوقیان در ایران تمرکز داشت، لزوما به معنی جریان فرهنگی یک سویه نیست، چنان که نمونه سفالینه های زرین فام این را نشان می دهد.
در این فرآیند گنبدهای مسجد جامع اصفهان، بسی زودتر به میدان آمدند. در این جا بن مایه ی گنبدخانه تاریخی، در جلوی محراب که مهم ترین بخش مسجد است، برای نخستین بار در معماری ایرانی پدیدار می شود. درون این گنبد خانه چنان آماده سازی شده بود تا بازدید کننده را با شکوه خود، تحت تاثیر قرار دهد به ویژه در نا هم سانی با شبستان های ستوندار کناری. جدای از آنچه گفته می شود که این معماری را می توان هم چون شکوه و عظمت بانی آن دید، خواسته و معنی دقیق گنبد خانه ایرانی هنوز به روشنی دریافته نشده است.
⬅️این مقاله را به طور کامل می توانید در شماره هفتم نشریه تاریخ اندیش بخوانید.
💻www.tarikhandish.ir
📲@tarikhandish
Telegram
attach 📎
Forwarded from رسول جعفریان
یک نمونه از دعوای طب سنتی و فرنگی از دوره قاجار
شنبه 27 محرم الحرام- صبح سه ساعت به ظهر مانده به اتفاق آقاى عماد السلطنه منزل صدراعظم رفتيم. تازه بيدار شده بود. عزيز السلطان، اعتماد السلطنه، مهندس- الممالك و دو سه نفر ديگر بودند. فخر الاطباء حكيم عزيز السلطان و مرحوم امين اقدس صدر مجلس جلوس كرده بود. در اول حرفهاى بقاعده از بى نظمى اردو و نزاع هاى متواتر و كمى نان به عرض رسانيد. خيلى اصرار كرد كه يك نفر بيگلربيگى براى اردو تعيين كنيد، نظم بدهد. آن حركات اراذل و اوباش را مانع شود. چوب بزند، بترسند، ساكت شوند. اغلب را به شوخى جواب دادند و به طبيعت واگذار فرمودند.
بعد صدراعظم از سوء مزاج و تكسر مزاج خودش كمى صحبت كرد. دكتر شيخ [احیاء الملک] پسر ميرزا علينقى زرگرباشى كه در پاريس تربيت شده، حالا نزد صدراعظم است حضور داشت، جوان معقول مؤدب خوبى است. فخر الاطباء خواست طبابت كند در اين موقع بقدرى حرفهاى لغو بي معنى زد كه گمان مى رفت دو ماه درس طب نخوانده و مثل تمام كارها از جهالت ترقى كرده. تمام مجلس متحير [بودند] و تماما تمسخر كرده خنده مى كردند، و او ابرام داشت دليل مى آورد، قاعده بيان مى كرد. مثلا مى گفت:
اين دواهاى فرنگى تماما بد و بدون خاصيت است. هركس استعمال كند احمق است و هرگز ناخوش را خوب نخواهد كرد. مثل اين كه به تمام ناخوشها «يدوردوپطاس» مى دهند و اين چندين ضرر دارد، من جمله پستان را كوچك مىكند. خايه مردها را كوچك مى كند. تجربه كنيد من خود ديده ام. بعد گفت براى حفظ صحت و اصلاح مزاج بهترين كارها اين است كه هرشب آش رشته آدم بخورد و بعد سركه شيره و قى كند. يا آنكه بعد از غذا يك قدح سكنجبين خورده دو قليان مفصل كه خيلى محكم پك بزند صرف كند، اسباب قى مى شود و مادام العمر مزاجش سلامت است، يعنى هرشب بخورد.
عزيز السلطان و سايرين خنده به قهقهه كرده. گفت خير دروغ عرض نمى كنم در كتاب اطباء نوشته اند و تصريح شده. نشنيده ايد «به هر سال فصد و به هرروز قى».
مدتها اين صحبت بود. مخاطب دكتر شيخ بود و از آن ادب و متانت هيچ جواب نداد و مجادله نكرد. تمام را تصديق مى كرد.
اعلي حضرت سوار شدند از جلوى چادر صدراعظم گذشتند، اظهار التفات به همه فرمودند.
(خاطرات عین السلطنه، 1/796)
شنبه 27 محرم الحرام- صبح سه ساعت به ظهر مانده به اتفاق آقاى عماد السلطنه منزل صدراعظم رفتيم. تازه بيدار شده بود. عزيز السلطان، اعتماد السلطنه، مهندس- الممالك و دو سه نفر ديگر بودند. فخر الاطباء حكيم عزيز السلطان و مرحوم امين اقدس صدر مجلس جلوس كرده بود. در اول حرفهاى بقاعده از بى نظمى اردو و نزاع هاى متواتر و كمى نان به عرض رسانيد. خيلى اصرار كرد كه يك نفر بيگلربيگى براى اردو تعيين كنيد، نظم بدهد. آن حركات اراذل و اوباش را مانع شود. چوب بزند، بترسند، ساكت شوند. اغلب را به شوخى جواب دادند و به طبيعت واگذار فرمودند.
بعد صدراعظم از سوء مزاج و تكسر مزاج خودش كمى صحبت كرد. دكتر شيخ [احیاء الملک] پسر ميرزا علينقى زرگرباشى كه در پاريس تربيت شده، حالا نزد صدراعظم است حضور داشت، جوان معقول مؤدب خوبى است. فخر الاطباء خواست طبابت كند در اين موقع بقدرى حرفهاى لغو بي معنى زد كه گمان مى رفت دو ماه درس طب نخوانده و مثل تمام كارها از جهالت ترقى كرده. تمام مجلس متحير [بودند] و تماما تمسخر كرده خنده مى كردند، و او ابرام داشت دليل مى آورد، قاعده بيان مى كرد. مثلا مى گفت:
اين دواهاى فرنگى تماما بد و بدون خاصيت است. هركس استعمال كند احمق است و هرگز ناخوش را خوب نخواهد كرد. مثل اين كه به تمام ناخوشها «يدوردوپطاس» مى دهند و اين چندين ضرر دارد، من جمله پستان را كوچك مىكند. خايه مردها را كوچك مى كند. تجربه كنيد من خود ديده ام. بعد گفت براى حفظ صحت و اصلاح مزاج بهترين كارها اين است كه هرشب آش رشته آدم بخورد و بعد سركه شيره و قى كند. يا آنكه بعد از غذا يك قدح سكنجبين خورده دو قليان مفصل كه خيلى محكم پك بزند صرف كند، اسباب قى مى شود و مادام العمر مزاجش سلامت است، يعنى هرشب بخورد.
عزيز السلطان و سايرين خنده به قهقهه كرده. گفت خير دروغ عرض نمى كنم در كتاب اطباء نوشته اند و تصريح شده. نشنيده ايد «به هر سال فصد و به هرروز قى».
مدتها اين صحبت بود. مخاطب دكتر شيخ بود و از آن ادب و متانت هيچ جواب نداد و مجادله نكرد. تمام را تصديق مى كرد.
اعلي حضرت سوار شدند از جلوى چادر صدراعظم گذشتند، اظهار التفات به همه فرمودند.
(خاطرات عین السلطنه، 1/796)